حال و هوای دستفروشان در آستانه نوروز
سرد و گرم چشیدههای خیابان
مریم طالشی
گزارشنویس
مرد گوشه تیشرت قرمز که باد آن را شبیه پرچمی نیمه افراشته تکان میدهد، میگیرد و رو به زن میگوید: «قشنگه.» زن سر بالا میاندازد و رد میشود. مرد تیشرت را رها میکند و دنبال زن میرود. فروشنده، تیشرت قرمز را از سر رگال برمیدارد و یک دانه صورتی ملایم با طرحنوشتههای درهم و برهم به جای آن میگذارد: «سلیقه مشتری مهم است. ما که اینجا نشستهایم از عکسالعملها و برخوردهای مردم میفهمیم چه جنسی بیاوریم و چه رنگی.» این را فروشنده میگوید که در بساطش فقط تیشرتهای زنانه و بچگانه پیدا میشود. زنانهها را 70هزار تومان و بچگانهها را 55هزار تومان میفروشد اما به قول خودش همین را که نصف قیمت مغازه است، خیلیها آنقدر چکوچانه میزنند و تخفیف میخواهند که اشک آدم درمیآید.
«اینکه میگویم اشکت درمیآید، جدی هستها! گاهی آنقدر حرف میزنم و قسم و آیه میخورم که دیگر خسته میشوم و میگویم بردار ببر هر قیمتی که میخواهی. بعضیها فکر میکنند دستفروش دیگر باید جنسهایش را مفت بدهد. ما هم بالای جنسمان پول میدهیم اما سودمان کم است. همه دیگر خودشان خبره هستند، میدانند قیمتهای مغازهها چقدر است و الان هم که هر روز بالاتر میرود. میتوانید قیمتها را مقایسه کنید و ببینید جنسها همان اجناس مغازههاست یا نه.»
دستفروش کناری، بافت و پلیور میفروشد. دقیقاً عین کارهایش را توی مغازهها دیدهام. دستها را به هم میکوبد: «حراج آخر فصل. بدو جا نمانی.» دختری جوان یک پلیور کرم یقهاسکی بلند را برمیدارد و میپرسد: «این چند؟» فروشنده میگوید: «90هزار تومان. جایدیگه 250هزار تومان کمتر بهت نمیدهند.» راست میگوید. من هم دقیقاً مشابهش را دیدهام و به قیمتی بالاتر از 250هزار تومانی که خودش میگوید. دختر هم معلوم است قیمتها را خوب میداند چون به علاوه پلیور کرم، یک مشکی هم برمیدارد و کارت میکشد.
«خدا برکت.» دختر لبخند میزند: «خدا به شما هم برکت بدهد.»
بساط شب عید دستفروشان کمی متفاوت از روزهای دیگر، با ایام هماهنگ شده، مثلاً یکی روفرشی میفروشد که البته میگوید باقی مواقع هم کارش فروش روفرشی و ساک دستی است اما این روزها تنوع و حجم کارش را بالا برده و مردم هم که دم عید فرشها را دادهاند شستهاند، دیگر دلشان نمیآید به این زودی قالیهای نازنینشان کثیف شوند و برای همین 150هزار تومان برای خرید یک روفرشی 6متری هزینه میکنند که اتفاقاً طرحش هم خیلی قشنگ و بهاری است.
دستفروشها برای خرید پوشاک و کیف و کفش عید هم گزینه خوبی هستند. گرچه بیشتر لباسهای توخانهای و راحتی دارند اما برای باقی مصارف هم میشود در بساطشان چیزهایی پیدا کرد. مثل آقایی که لهجه آذری دارد و مصنوعات چرمی اردبیل میفروشد که مال دیار خودش است: «نگاه کنید این کیفها چقدر تمیز کار شدهاند. اینجا آرم کارخانه را هم زدهاند. ایناها، این هم اسم اردبیل. ببین انگلیسی نوشته اردبیل.»
کیفهای زنانه در دو سایز هستند، یکی کیف رودوشی کوچک و دیگری کمی بزرگتر و به اصطلاح مجلسیتر. کیف پول هم هست. قیمت کیف پولها 135هزار تومان، کیفهای رودوشی کوچک 150هزار تومان و کیفهای مجلسی 200هزار تومان است.
مرد یک کیف قهوهای پوستماری با سگک نقرهای را برمیدارد و میگوید: «الان همین را توی چرم فروشیهای میدان فردوسی زیر 450، 500هزار تومان پیدا نمیکنید. تازه کلی هم منت میگذارند و میگویند تخفیف خورده که این قیمت شده است. من دارم این را از دست تولیدکننده مستقیم میآورم اینجا. برای همین قیمتش خوب تمام میشود. کجا با 150هزار تومان کیف چرم اصل به آدم میدهند؟!»
توجه یکی از عابران که زن میانسالی است، به بساط مرد جلب میشود. چشمش کیف مشکی براقی را میگیرد که انصافاً هم شیک است. این را به مشتری هم میگویم و فروشنده از تعریفم ذوق میکند.
«از این مدل خیلی بردهاند. مدل پرطرفدارم است. بعضیها دو تا سه تا میبرند. میگویند خودمان برمیداریم و برای کادو دادن هم خوب است. الان هنوز زیاد اینجا شلوغ نیست. عصر که بشود فروشم زیادتر میشود. الان آفتاب تند است و رفتوآمد کمتر است.»
آفتاب نیمه اول اسفند جوری گرم است انگار نه انگار که هنوز زمستان است. برای دستفروشها هوای بهاری بهترین هواست به شرط آنکه باران نبارد. باران همه چیز را به هم میریزد. نایلونهای بزرگ روی بساطهای رنگی کشیده میشود و ویترینی نمدار جلوی چشم عابرانی که سعی میکنند خودشان را به سرپناهی برسانند، قرار میدهد. این جور وقتها دیگر کسی حوصله نگاه کردن به متاع دستفروشها را ندارد.
«الان چند روز است هوا خیلی خوب شده. عین بهار است. توی این هوا مردم هم راحتتر بیرون میآیند و خرید میکنند. اگر کرونا هم برود که دیگر خیلی خوب است.» مردی که این را میگوید، حدوداً 50ساله است. دو تا ماسک زده و عینک قاب کائوچویی ضخیم به چشم زده است: «دو بار کرونا گرفتهام توی همین خیابان. فکر میکنند ما چون توی هوای آزادیم خطری برایمان نیست اما هرروز این همه آدم میآید و میرود و معلوم است که بالاخره ما هم مبتلا میشویم. الان خیلی مراقبم. از اولش هم ماسک میزدم و مراقب بودم اما بالاخره یک جایی از دست آدم درمیرود. اوایل کرونا یک جوری بود که اصلاً کسی از دستفروشها خرید نمیکرد. اینکه میگویم تازه، مال وقتی است که تعطیلی را برداشته بودند.
مردم میترسیدند از توی خیابان خرید کنند اما چه فرقی میکند؟ شما هر جنسی را از هر کجا بخرید میتوانید ببرید خانه و بستهبندیاش را ضدعفونی کنید یا بگذارید در هوای آزاد و بعد استفاده کنید. خدا را شکر این را دیگر همه فهمیدند.»
مرد شلوارهای مشکی زنانه در انواع مدلها میفروشد و تیپ کارهایش برای خرید شب عید مناسب است. شلوارها بین 150 تا 180هزار تومان قیمت دارند و به گفته خودش همان کارهای 300هزار تومانی مغازههاست. شلوارها را به شرط تعویض در سایز میفروشد. کمی آن طرفتر یک رگال مانتو در طرحها و رنگهای متنوع گذاشته شده و دختران جوان احاطهاش کردهاند. گرانترین مانتو 300هزار تومان قیمت دارد که جلوی آن تکهدوزی و گلدوزی شده و به قول فروشنده، پُرکار است وگرنه کارهای سادهتر هم هست که قیمتشان مناسبتر است.
«کارهایتان مزونی است.» این را دختر جوان به فروشنده میگوید و از این تعریف، ناخودآگاه لبخند بر لب فروشنده که دارد یک مانتوی سبز خامهدوزی شده را به مشتری دیگری نشان میدهد، مینشیند: «این را هرجا بروی زیر 800هزار تومان نمیدهند. شب عید است دیگر، قیمت نمیشود گذاشت روی جنسها.»
دختر ابرو بالا میاندازد:
- 800هزار تومان! کی اینقدر پول میدهد؟!
- خیلیها.
این را دختر دیگری که کنارش ایستاده میگوید و بعد شروع میکنند با هم سر همین موضوع اختلاط. فروشنده معطل میماند که بالاخره دختر مانتوی تکهدوزی شده که 5متر پارچه برده را میخواهد یا نه.
برای یک دست لباس تو خانهای حداقل چقدر باید هزینه کرد؟ اکبر آقا که خیلی خوشاخلاق است و از اینکه جنسهایش را زیرورو کنید و زیاد سؤال بپرسید، خسته و کلافه نمیشود، به شما میگوید. 35هزار تومان پول یک شلوار زنانه خانگی و 35هزار تومان هم پول بالاتنهاش. روی هم میشود 70هزار تومان و شما مجبور نیستید سِت کامل ببرید و انتخاب با خودتان است.
فروشنده کناردستیاش هم شال و روسری میفروشد و سلیقهاش خیلی خوب است و اگر حوصله کنید و اجناسش را با دقت و به چشم خریدار نگاه کنید، حتماً جنسی بابمیلتان پیدا میکنید.
«قبلاً یک فکری بین مردم وجود داشت که زشت میدانستند از دستفروش خرید کنند. حتی اگر چیزی را از دستفروش میخریدند، میگفتند از مغازه خریدهایم اما حالا اینجوری نیست و بین مردم جا افتاده که دستفروشی یک شغل است.»
این را مرد جوانی میگوید که 10سالی میشود از طریق دستفروشی کسب درآمد میکند. او ادامه میدهد: «الان اگر مثلاً آشنایی شما را ببیند که از کنار خیابان خرید میکنید، خجالت میکشید؟» بلافاصله جواب میدهم: «نه اصلاً.» مرد میگوید: «همین است دیگر. الان خیلی جوانهای خوشتیپ و مد روز میآیند از ما خرید میکنند و همین جا کنار خیابان شال را روی سرشان میاندازند و با همین آینه کوچک آن را سبک و سنگین میکنند که بهشان میآید یا نه و اصلاً هم فکر نمیکنند کار اشتباهی میکنند. الان برای خیلیها قیمت از همه چیز مهمتر است و اگر دقیقاً همان جنسی را که توی مغازه میبینند بتوانند از دستفروش به قیمتی پایینتر بخرند، خیلی هم خوشحال میشوند. من دیدهام مشتریهایی را که رفتهاند و با دوستشان برگشتهاند تا خرید کنند. قیمت خیلی مهم است و هرکس هم سلیقهاش را با بودجهاش هماهنگ میکند. حالا یکی دوست دارد از مغازه خرید کند و یکی از دستفروش.»
سرد و گرم این خیابان را زیاد چشیدهاند. روزهای سخت و روزهای آرام. عابران را از مدل راه رفتن و شکل نگاه کردنشان میشناسند. مثلاً آن آقایی که تند تند راه میرود و عینک دودی دارد، خریدار نیست و آن یکی که گوشه کلاهش را مدام با دست صاف میکند و دوباره میایستد و دوباره آن را صاف میکند، احتمال دارد خرید کوچکی شبیه جوراب یا دمپایی بکند و زنی که با دقت روی هر بساط چشم میگرداند و تک به تک قیمت میپرسد، یک خریدار حرفهای است.
دستفروشی شغلی به قدمت یک قرن
بابک جهانبخش
جامعهشناس (دستفروش)
دستفروشی شیوهای از توزیع کالاست، شیوهای که حیات آن به واسطه ارائه دسترسپذیر کالا در معابر عمومی بهشدت وابسته به حضور شهروندان است و به سبب همین ویژگی میتواند باعث کاهش ترددهای اضافه در شهر شود. صرفنظر از پیامدهای منفی و مثبت این پدیده اجتماعی، دستفروشان به مثابه یک واقعیت برساخته در حیات شهری پذیرفته شدهاند. با تعریف مشاغل رسمی، افرادی که امکان دسترسی به موقعیتهای شغلی را نداشتند، به سمت حاشیه و مشاغل غیررسمی سوق یافتند که دستفروشی یکی از مشاغل غیررسمی شهری محسوب میشود.
در تعریف کاملتر، دستفروشی فعالیتی است خارج از چهارچوب کنترلی و نظارتی بخش رسمی و قانونی، متکی بر جابهجایی دائمی در فضاهای شهری و روستایی و گاه هضم شده در ساختار اقتصادی و اجتماعی و خارج از شمول بیمه و مالیات و اشتغال موقت برای فرار از فقر و گرسنگی و امکان حیات و سکونت در جامعه شهری.
شاید بتوان ظهور این پدیده را منوط به توسعه شهرها و گسترش راههای ارتباطی درون شهری دانست. به عبارتی کلانشهرها به تولد نوع جدیدی از دستفروشی و مشاغل متحرک منجر شدند. متکی نبودن به یک مکان خاص و حضور انبوه جمعیت دو عنصر اصلی در تداوم دستفروشی است. جابهجایی فرد دستفروش برای یافتن مشتریانی که زمانی برای شنیدن شرح کالا یا تبلیغات زبانی فرد اختصاص دهند، ضرورت دارد و به همین دلیل وسایل حتی حمل و نقل عمومی این روزها بهترین گزینه و امنترین فضا برای دستفروشان شدهاند.
آنچه برای دستفروشان حائز اهمیت است حضور شهروندان است یعنی این شغل به عنصر حضور شهروندان وابسته است. در روزگار پس از شیوع کرونا و به واسطه حضور کمتر شهروندان این شغل با افت شدید مواجه شد و میزان فروش دستفروشان بسیار کمتر شد تا جایی که دستفروشان تا مدت زیادی بیکار بودند و نمیدانستند برای گذران زندگی چه کنند.
از طرف دیگر دستفروشان به علت غیررسمی بودن شغلشان و نداشتن بیمه و تشکلی که مسائل و مشکلات آنان را پیگیری کند در این دوره بیشتر از گذشته به حاشیه رانده شدند؛ شغلی که یکی از اندک راههای پیوستن گروههای کمتر برخوردار به جامعه است، شغلی که با پذیرش آن به عنوان واقعیت اجتماعی دیرپا و انکارناپذیر در قدم اول به عنوان بخشی جدا نشدنی از حیات شهری است. در قدم دوم هم رسمیت بخشی به آن به بستر قانونی نیاز دارد و میتواند از جهات مختلف برای شهر و شهروندان و حتی مجموعه مدیریت شهری امری سودمند باشد.
قانونی کردن این شغل البته به شیوهای عادلانه که مورد توافق دستفروشان و دیگر ذینفعان عرصه معابر شهری یعنی عابران، اصناف ثابت، مدیریت شهری باشد هم میتواند دغدغههای دیگر ذینفعان را کاهش دهد و همچنین از معایب شغل دستفروشی بکاهد. در نتیجه دستیابی به مزایای این شغل افزایش یابد. مزایایی چون ایجاد حس سرزندگی و پیادهپذیری معابر شهری، امنیت بخشی به فضای معابر، جذب گردشگران و اشتغالزایی با هزینه صفر برای نهادهای حاکمیتی.
اما طی سالهای اخیر و در نبود سیاستی منسجم که مبتنی بر پژوهشهای اجتماعی باشد و منافع تمامی گروهها را در نظر بگیرد وهمچنین ازطرف دیگر عدم توجه به تجارب جهانی درحوزه ساماندهی مشاغل سیار و اصرار ورزیدن به انتقال دستفروشان از سطح معابر به بازارچههایی که به گواه خود دستفروشان و تجارب پیشین ناموفق بودهاند و توسط پیمانکارانی که نگاهشان به این موضوع تنها درآمدزایی بوده مدیریت میشوند، شیوهای است که برخلاف ذات این شغل است و شهر وشهروندان نه تنها از مزایای این شغل بهره نبردهاند، بلکه آسیبهای زیادی در ابعاد گوناگون اجتماعی و اقتصادی نیز به آنان وارد و باعث شده پس از یک سده تلاش برای حل مسأله دستفروشی از زمان وضع قوانین در مورد دستفروشی تا دستفروشی جزئی از مسائل لاینحل شهری باقی بماند.