وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آیین سیامین سالروز شهادت سید عباس موسوی مطرح کرد
«حزبالله» قهرمان بیبدیل مبارزه با جبهه کفر
گروه فرهنگی/ در آیین سیامین سالروز شهادت سید عباس موسوی با عنوان «سید شهدای ما؛ اندیشه و سیره» که با سخنرانی سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در مرکز فرهنگی امام خمینی(ره) بیروت برگزار شد، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران هم در بخشی از این مراسم به سخنرانی پرداخت. محمدمهدی اسماعیلی با اشاره به پیروزیهای مهم جبهه مقاومت گفت: پیروزیهای بزرگ جبهه مقاومت مرهون صبر، مجاهدت و خون پاک شهید موسوی است. او با اشاره به ریشههای شکلگیری حزبالله که با اجازه و تنفیذ امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی در سال ۱۹۸۲ میلادی صورت گرفت، افزود: سید عباس موسوی را باید از مؤسسان جریان مقاومت دانست که با شکلگیری جریان مقاومت حزبالله با رهبری شهید شیخ راغب حرب و سید عباس موسوی، امریکا و فرانسه از لبنان اخراج شدند. اسماعیلی ادامه داد: سید عباس موسوی مجسمه کامل تقوا، صبر، علم و مطیع امر امام بود و مدیریت داهیانه ایشان و پس از آن سید حسن نصرالله، حزبالله را به عنوان قهرمان بیبدیل مبارزه با جبهه کفر، نفاق و تزویر تبدیل کرد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به وضعیت کنونی منطقه و جبهه مقاومت گفت: سنگ بنایی که شهید موسوی و دیگر شهدای جبهه مقاومت گذاشتند، برکات زیادی را به همراه داشت و ذرهای از اراده و عزم مجاهدان فی سبیلالله کاسته نشد که نمونه بارز آن سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی بود که برای دفاع از مظلومان منطقه بدون در نظر گرفتن مذهب و آیین مظلومان و ستمدیدگان از جریان تکفیر و استکبار، تا پای جان ایستاد و خون پاکش را نثار مکتب سرخ حسینی کرد. گفتنی است، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین در بخش دیگری از برنامههای روز سهشنبه خود از مرکز فرهنگی امام خمینی(ره) که به همت سید عیسی طباطبایی به فعالیت مشغول است، بازدید کرد. گفتنی است، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای حضور و افتتاح هفته فرهنگی ایران در بیروت و دیدار با مقامات سیاسی و شخصیتهای فرهنگی لبنان روز شنبه هفتم اسفند به این کشور سفر کرده است.
برگزاری هفته فرهنگی دولت جدید در لبنان
محمدمهدی اسماعیلی روز چهارشنبه 11 اسفندماه در دیدار با شخصیتهای فرهنگی، هنری و رسانهای لبنان، با اشاره به اینکه فرهنگ و هنر، دو ملت را به هم پیوند میدهد، گفت: تمدن چند هزار ساله ایران و لبنان، اماکن و مناسبات فرهنگی و هنری نشانه این ادعاست. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه در کنار همه فعالیتهای مشترک بین دو ملت ایران و لبنان، حوزه فعالیتهای فرهنگی هنری میتواند پیشانی و جلودار این حرکتها باشد، گفت: هفته فرهنگی ایران در لبنان با این هدف برگزار شده است. او همچنین با چشمگیر خواندن ظرفیتهای فرهنگی و هنری ایران و لبنان، تأکید کرد: براین باوریم اگر این ظرفیتها در راستای هم قرار گیرد مردم دو کشور و منطقه بدون تردید از ثمرات آن بیشتر استفاده و بهره میبرند.
وی افزود: اندیشمندان ایرانی، لبنان را جامعه پیشرو در اندیشه و فکر میدانند. حزب الله لبنان به عنوان قله مقاومت منطقه، امروز فعالیتهای گسترده فرهنگی را در دستور کار دارد. به همین دلیل اولین هفته فرهنگی دولت جدید را در لبنان برگزار کردیم و این کشور، مقصد اول دیپلماسی فرهنگی در دولت مردمی است.
راضیه دوستعلی
خبرنگار
با یادآوری آن خاطرات گرمای اشک را روی گونههایش حس کرد. نشسته بود کنج اتاق و به پدرش چشم دوخته بود. همان طور که دانههای تسبیح دانه درشتش را جابهجا میکرد دستی به چند تار ریش نازکش کشید. در دل به حال پدرش میخندید و غصه میخورد. گوشه لبش را میجوید و غصه میخورد. چند دقیقه یکبار قاچ لبش را میگشود و زمزمههایش را به گوش پدر میرساند: «نگاش کن توروخدا. دِ آخه نشستنِ تو پای سجاده پول میشه واسه عمل مادر من؟» پدر ناامید نبود اما خسته بود. در این مدت لحظهای بیکار ننشسته و دم به دم به دنبال درمان همسرش، هم کارگری کرده بود، هم دستفروشی. اما پول جور نشده بود و حالا پسرش همه اینها را از چشم همان لباس اتو کشیده و عمامه بقچه پیچ شده میدید. حتی از مسجد و خدا هم گله داشت. پسر هنوز خیره خیره به دستان استخوانی پدرش نگاه میکرد. دستانش را چنان بالا گرفته بود که گویی خیال میکرد قرار است خدا از آن بالا یکهو کل پول را در دستانش بیندازد. صدای پدرش به گوشش خورد: «بلند شو برو به مادرت سری بزن. ظهر که رفتم پیشش دلتنگت بود. نذار به خاطر تو ماهیچه میون سینهاش بیشتر تیر بکشه.» مرد با یادآوری دو روز پیش که حال همسرش بد شده بود و قلبش نمیتپید دوباره خیسی اشک را روی گونههای چروکیدهاش حس کرد. پسر صدایش را بلند کرد. نگران و عصبی غرید: «مادر من به خاطر ندیدن من حالش بد نمیشه. اما با عمل نکردن... با... با جور نشدن پول... پولِ عملِ که...» سکوت کرد. سیبک گلویش بالا پایین میشد اما ادامه داد: «همه اون پولی که تو اتاقت پنهون کردی. آره همون پول. همون میتونه ضامن سلامتی زنت بشه. مگه... مگه مردم نگفتن برای نیازمند؟ دِآخه نیازمندتر از خودمون؟» پسر حین حرف زدنش بلند شده بود و با عصبانیت اتاق را قدم میزد. دست خودش نبود که حرمت میشکست.
فکر از دست دادن مادر همه چیز را از یادش برده بود. پدر نیز بلند شد. شانههایش میلرزید، اما نه از عصبانیت، بلکه گریه امانش را بریده بود. لباسش را به تن کرد و بیرون رفت. شاید میخواست پسرش بیشتر از این شرمندگیاش را به رخش نکشد. با همان عمامه سیاه، لخلخکنان میان تاریکی شب گم شد. حالا فقط پسر مانده بود. پسر مانده بود میان دوراهی مرگ مادرش یا استفاده از پولی که اهدایی مردم به مسجد بود. لحظهای درنگ کرد اما بعد بدون فکر کردن به چیزی جز مادرش به طرف اتاق خالی پدر دوید. منجی جان مادرش کنار قرآنِ پدر جا خوش کرده بود. کیف پول را برداشت و راهی بیمارستان شد. توی خیابان میان انبوه بوقِ ماشین و موتور میدوید. قطرات باران ریز و نرم نرمک به صورت پر از جوشش برخورد میکرد. حال جلوی بیمارستان ایستاده بود. از کنار شقیقهاش آب چکه میکرد و تیشرتش به بدنش چسبیده بود. انگار که خشکش زده باشد. کیف پول در دستش که نه اما روی قلبش سنگینی میکرد.
از عاقبت خوردن پول مردم میترسید. از این فکر و خیالها حالش بد شده بود. به یاد آوردن حرفهای آخر دکتر به او دل و جرأت داد. نبود مادرش را نمیخواست. پلکی زد و گونهاش گرمای اشک را حس کرد. قدم اول را برداشت تا وارد بخش واریز پول شود. دستش روی دستگیره در بود که تلفن زنگ خورد.
پدر بود: «پِسـَ... پسرم. دیدی! دیدی دعاهام بیجواب نموند. ماشین... ماشینی که یه ماه پیش گذاشتیم برای فروش... یادته؟ خریدار... خریدار پیدا شد.
الان... همین الان پولو واریز کرد.» نگاهی به لبخند مادر کرد. همان طور که سرش را پایین میانداخت، به تسبیح دانه درشت درون دستش -که هدیه مادر بود- خیره شد: «میدونم اون لحظه اشتباه کردم.
یعنی به خدا... به خدا مامان... خدا خودش خوب حالیم کرد و نذاشت اون کارو بکنم.» مادر دست به زانو گرفت و به آرامی بلند شد. حالا چند ماهی از آن ماجرا و عمل میگذشت و او اولین کسی بود که حرفهای پسرش را میشنید.
مادر با همان لبخند و چشمان براق از اشک دست پسرش را گرفت: «بلند شو عزیزم. دارن اذون میگن. برو مسجد. پدرت دوست داره تو هم پشت سرش نمازتو ادا کنی.»
زهره فکور صبور، بازیگر سریال های خاطره انگیز درگذشت
درخشش در «روزگار جوانی» و نافرجام در «بیهمگان»
فرهنگی/ با نخستین سریال خود به نام «روزگار جوانی» در سال ۱۳۷۷ به شهرت رسید. قرار بود در این سریال یکی دو قسمت حضور داشته باشد اما آن طور که اصغر توسلی، کارگردان این مجموعه میگوید به قدری متین، مهربان و آرام بود و کارش را آن طور که باید مقابل دوربین ارائه میداد که چند قسمت دیگر هم به نقشش اضافه شد.
حدود یک دهه از بازیگران پر کار تلویزیون بود، از مهمترین آنها «دلنوازان»، «مسافری از هند»، «دردسرهای عظیم» است. با وجود دیده شدن در تلویزیون، اقبال حضور در سینما را نداشت و به مرور زمان حضورش در سریالهای ایرانی کمرنگ شد. خودش در گفتوگویی علت کم کار شدنش را سایه انداختن رابطه بر فضای بازیگری عنوان کرده بود: «بازیگری سینما، رابطههای خودش را دارد و من نمیخواهم به هر شکل ممکن و به هر قیمتی همواره در صحنه باشم یا بازی کنم. میخواهم نقشی به من پیشنهاد شود که حرفی برای گفتن داشته باشد تا بتوانم با آن اتفاق تازهای را تجربه کنم.»
آخرین کار تصویری پخش شدهاش «دنگ و فنگ روزگار» بود که سال ۱۳۹۸ روی آنتن رفت. سریال «بیهمگان» بهرنگ توفیقی به تهیهکنندگی مهران مهام شاید میتوانست بازگشت دوباره او به تلویزیون باشد؛ سریالی نیمهتمامی که در صفحه اینستاگرامش درباره آن نوشته بود: «چه لذتبخشه در کنار دوستایی که یکی از یکی خوشقلبتر، سریال «بیهمگان»، خدایا شکرت.»
«خدایا شکرت» عبارت ثابت پستهای اینستاگرامی زهره فکور صبور است؛ بازیگری که ساعت هشت شب جمعه 10 اسفندماه بر اثر مرگی خود خواسته درگذشت. فکورصبور در حالی در 43 سالگی درگذشت که در آخرین پست اینستاگرامیاش و در برشی از برنامه زندهرود به سؤال مجری برنامه که میپرسد اگر به ۲۰، ۲۵ سال پیش برگردد، همچنان این حرفه را انتخاب میکند، پاسخ میدهد: «اگر آن زمان عقل الان را داشتم، ازدواج میکردم و بچهام را بزرگ میکردم، شوهر میدادم، زن میدادم. اگر هم روزی بچهدار شوم، هیچوقت نمیگذارم وارد این حرفه شود.» این عبارات بخشی از توضیحات اصغر توسلی، کارگردان «روزگار جوانی» به ایسنا در پاسخ به چرایی آخرین اظهارنظر زندهیاد فکور صبور است: «بچههای ما یک اشتباهی میکنند و آن اینکه برای بهتر و بیشتر کار کردن، زندگی شخصی را درگیر کار میکنند که در این صورت هم زندگی و هم کار مشکل پیدا میکند. فکر میکنم اگر اعلام کردند که اگر به گذشته برگردند اصلاً بازیگری را انتخاب نمیکنند، شاید دلیلش این موضوع باشد.»
مروری بر فیلم «جیافکی» به کارگردانی اولیور استون
نقطه عطفی در سینمای سیاسی
محسن بوالحسنی: این شبها نشستهام سلسلهوار فیلمهایی که درباره شخصیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ساخته شده ، میبینم و راستش از دیدن خیلیهای شان چنان مشعوف میشوم و حسرت میخورم که حد و حساب ندارد.
فیلمهایی که این اواخر دیدم و خیلی خوب به دلم نشست یکیاش «Ray» فیلمی درباره «ری چارلز» خواننده مشهور سبک جَز امریکا به کارگردانی تیلور هاکفورد بود. نمونه دیگر فیلمی بود درباره «ادیت پیاف» خواننده برجسته فرانسوی به نام «La vie en rose» به کارگردانی الیویه داها که این هم فیلم قابل تقدیر و ستایشی بود و در حوزه فیلمهایی که در دایره زندگینامه قرار میگیرند، موفق بود. چندین و چند فیلم دیگر هم دیدم مثل «سقوط» درباره هیتلر، «من آنجا نیستم» درباره باب دیلن و خلاصه که چه خوب پردازش میکنند و از چهرههای مهم فیلم میسازند.
بگذریم؛ دیشب اما نشستم به دیدن فیلم طولانی تقریباً 4 ساعته آقای اولیور استون به نام «جیافکی» که درامی است مفصل که آدم میتواند مثل یک مینیسریال باهاش برخورد کند و محصول سال 1991 از بازیگران بینظیر و متن بینظیر و پرداخت دراماتیک عالی هیچ کم نگذاشته است. جیافکی (سه حرف اول نام جان اف کندی)، فیلمی خوش ساخت مهیج و از روی داستان واقعی ساخته شده است که به موضوع ترور جان اف کندی، رئیس جمهور امریکا میپردازد. نقش اول این فیلم را کوین کاستنر بازی میکند که بازپرس بخش قضایی است. موسیقی متن این فیلم را جان ویلیامز ساخته است. فیلم نامزد دریافت هشت جایزه اسکار بود که موفق به دریافت دو جایزه در بخش تدوین و فیلمبرداری شد.
در کنار همه مزایای عالی فیلم، میتوان آن را اگرچه یک فیلم خطی برای تعریف یک ترور سیاسی دانست، اما این باعث نمیشود مخاطب با فیلمی بیحرکت و کند روبهرو باشد. فیلم مثل آنچه در واقعیت اتفاق افتاده است با چند نطق آیزنهاور رئیسجمهور پیش از کندی شروع میشود و چند تصویر و بعد ترور کندی اولین گره فیلم میشود، گرهی که قرار است همان باشد که رخ داده. به نظر میرسد تدوین درخشان فیلم یکی از شاهکارهایش باشد. استون با این فیلم به سبکی از تدوین رسید که شاید عناصری از آن کمرنگ توی کارهایش بود اما این یکی تحول اساسی به حساب میآمد؛ آوردهاند که او هنک کوروین را که تدوینگر پیامهای بازرگانی بوده سر کار آورده و هنک هم کل گروه را از ایدههای دیوانهوار تدوینیاش عاصی کرده است.
توی گروه تدوین اسم جو هاچینگ و پیترو اسکالیا آمده که اولی تقریباً همه کارهای مهم قبلیاش با خود استون بوده و دومی هم اولین کار مهمش همین جی اف کی بوده. (کار قبلیاش یک ساینسفیکشن ارزان قیمت ویدیویی به اسم مگاویل بوده) استون یک بار گفته که خواسته فیلمی بسازد با لایههای تودرتوی فلاشبک، انگار که آدم دارد غرق میشود. در آخرین پلانها (یعنی خواندن گزارش کمیسیون وارن، مسئول بررسی قتل کندی) مثل این است که انگار همه چیز در حال غرق شدن است. معلوم است که برای ایده تدوینش فکر شده و روی حساب ایده سیاسی پشت فیلم آمده است.
هرچه آدم، تحت تأثیر فیلمبرداری حرفهای ریچاردسون باشد (که مهمترین کارهای قبلیاش هم با استون بوده) ولی فیلم، فیلم تدوین است و نه حتی فیلمنامه. راستش از آن فیلمنامه پر از اطلاعات (که حتی خوب و حساب شده هم نوشته شده و اصول نگه داشتن مخاطب در آن لحاظ شده) میشد یک نطق سیاسی کسلکننده بیرون بیاید. اما حالا - و بدون شک به مدد تدوین- چیزی از آن درآمده که میشود گفت نقطه اوجی بر سینمای سیاسی دنیاست.
مرزی که از حیث فرمی توسط استون شکسته شده این است که میشود فیلمی ساخت پر از حجم اطلاعات سیاسی که مخاطب را خسته هم نکرد. اگرچه به نظر میرسد آنها برای ساخت فیلم یا بهتر است بگوییم تریلر سیاسی از کسانی مثل گاندی بیشتر خوششان میآید تا چه گوارا ولی خب فیلم گاندی هم با مشارکت انگلیس ساخته شد و بعد از آن سودربرگ «Che» را ساخت.
فیلمی که رسماً امریکاییها را قاتل غیرمستقیم «چه» نشان میداد و مظهر سلطه جهانی. اگر ندیدهاید این فیلم را هم ببینید. هر دو را. هم «چه» هم «گاندی» و هم تمام فیلمهای خوبی که تریلرهایی سیاسی هستند و بیشتر گرایششان به زندگی چهرههای مهم است.
کارگردان و فیلمنامهنویس: الیور استون
تهیهکننده: ای کیتمن هو
بازیگران: کوین کاستنر، کوین بیکن، تامی لی جونز، گری اُلدمن، بیاتا پازنیاک، مایکل روکر، جی او. اندرس و...
محصول: 1991
کتابستان
مجموعه کتابی برای کلاس اولیها
گروه فرهنگی: بعد از مجموعه کتابهایی که نشر افق برای دبستانیها و با حضور جمعی از نویسندگان منتشر کرده، حالا انتشارات قدیانی هم مجموعه کتابی در همین حیطه و البته قدری متفاوت در اختیار خانوادههای علاقهمند قرار داده است. این مجموعه هشت جلدی «به پای کلاس اولیها، در خانه و مدرسه» نام دارد که دوره آموزشی آن از مهر آغاز شده و تا اردیبهشت ادامه دارد. همانطور که در مقدمه کتاب هم آمده، محتوای این مجموعه، هماهنگ با پیشرفت کلاس اولیها در آشنایی با نشانههای (حروف الفبا)ی جدید تهیه شده، درست به گونهای که کودکان در هر ماه از سال تحصیلی بتوانند متنهای جدیدی فراتر از کتابهای درسی را بخوانند. مطالعه این مجموعه فرصتی برای دانشآموزان اول ابتدایی فراهم میکند که همپای یادگیری اصول خواندن و نوشتن در مدرسهشان، مهارتهای گفتاری بیشتری از کتابهای درسی خود بیاموزند. از این طریق آنان یاد میگیرند که با استفاده از واژهها و جملههای مناسب، گفتوگو کنند، منظور خود را بیان کنند و حتی در روند گفتوگو با دقت بیشتری به گوینده گوش بسپارند. تصاویر این کتاب، در کنار نوشتار آن تلفیقی هماهنگ برای بهرهمندی هرچه بیشتر نوآموزان به امکانی برای نهادینه شدن آموزههای آنان قرار داده است. آنطور که نویسنده کتاب پیشتر گفته، گروه مؤثر در تألیف این اثر، از نویسنده گرفته تا تصویرگر برای همسویی با نظام آموزشی و هدفهایی که مؤلفان کتاب فارسی کلاس اول در نظر داشتهاند کوشیدهاند. به کمک این گونه داستانها، نوآموزان با مفاهیم بصری آشنایی بیشتری پیدا میکنند. کودکان کلاس اولی در صورتی که با روند کتاب پیش بروند در هر ماه از سال تحصیلی میتوانند متنهای جدیدی فراتر از کتابهای درسی را بخوانند و در مسیر یادگیری اعتمادبهنفس بیشتری به دست آورند. مجموعه «به پای کلاس اولیها، در خانه و مدرسه» نوشته فرزانه کریمی در ۸ جلد و از سوی انتشارات قدیانی روانه کتابفروشیها شده است.
به پای کلاس اولیها، در خانه و مدرسه
فرزانه کریمی
انتشارات قدیانی
اگر 3دوز واکسن خود را زدید، بد نیست روزهای پایانی هفته را به سالنهای تئاتر بروید و تئاتر ببیند. این روزها، تئاترهای زیادی روی صحنه است که ما در اینجا دیدن 3 نمایش روی صحنه را پیشنهاد میدهیم.
«بچه» در سالن سمندریان
زمستان 98 نمایش «بچه» به کارگردانی افسانه ماهیان و نوشته نغمه ثمینی در تالار چهارسو روی صحنه رفت. اما شروع کرونا و تعطیلی سالنها باعث شد اجرای این نمایش نیمه تمام بماند. حال بعد از گذشت 2سال، این نمایش در سالن سمندریان با بازی فاطمه معتمدآریا، مهران نائل، شیوا فلاحی روی صحنه رفته است. نمایش «بچه» پنجمین همکاری کارگردان و نویسنده است. نمایشهای «همهوایی»، «سه جلسه تراپی»، «از زیرزمین تا پشتبام» و «کوکوی کبوتران حرم» از جمله کارهای افسانه ماهیان در مقام کارگردان است.
نمایش «ترقب» در قشقایی
مسعود شامی در نمایش «ترقب» هم نویسندگی کار را برعهده دارد و هم کارگردانی کار را؛ البته میلاد خرم هم از دیگر کارگردانهای این نمایش است. این نمایش در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است و داستان روایتی از 3 دوره حیات آدمی، در هیبت زنانگی بر زمین است. مهناز میرزایی، سایه کبیری و مائده جلالی در آن بازی میکنند.
«آریتمی» در نوفللوشاتو
نمایش «آریتمی» به کارگردانی فردین رحمانپور و تهیهکنندگی امین اسعدی با بازی فرزاد احدی، مانا افکار، علی اکباتانی، الهه جامی، پوریا صفاییزاده، حنا فتحالهی، امیرحسین قلندری، حامد کریوند، سمانه مرادی و مرتضی یعقوبپور در عمارت نوفللوشاتو اجرا میشود. این نمایش براساس نامش به معنی نامنظم بودن اشاره دارد «...در واقعیت اتفاق میافتد بلکه آنطور که به شکلی مبهم در رؤیاها، دیدهها و لحظات اعتلای روحیمان احساس میکنیم تصویر میشود... ذهن بهصورت سیالی از خودآگاهی نیز به تصویر کشیده شده، جایی که ادراک حواس و پدیده فکری همواره در حال تغییر هستند.»