نسخه Pdf
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام علی (ع):
ایمان هیچ بندهای راستین نمیشود مگر زمانی که اعتمادش به آنچه نزد خداست از اعتمادش به آنچه در دست خود دارد، بیشتر باشد.
نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص ۵۲۹
ایمان هیچ بندهای راستین نمیشود مگر زمانی که اعتمادش به آنچه نزد خداست از اعتمادش به آنچه در دست خود دارد، بیشتر باشد.
نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص ۵۲۹
21 فیلم پرمخاطب متقاضی اکران نوروز
محمدرضا صابری/ با مساعدت شورای صنفی نمایش و شرایطی که فراهم شده، سعی کردهایم تا تهیهکنندگان به اکران فیلمهای خود راضی شوند. با اعلام شرایط موردنظر،۲۱ فیلم برای اکران نوروزی اعلام آمادگی کردهاند که هر کدام فیلمهای قابلتوجهی هستند. فیلمهای بسیار خوبی که چه در جشنواره چهلم و چه در جشنواره سیونهم بودهاند برای اکران نوروزی اعلام آمادگی کردهاند که از این جمله میتوان به فیلمهایی چون «روز صفر»، «علفزار»، «مرد بازنده»، «ملاقات خصوصی» و «سگ بند» اشاره کرد. با توجه به پیشنهادهایی که به شورا داده شده است، اکرانهای نوروزی از ۱۷ اسفندماه آغاز میشود.
از صحبتهای سخنگوی انجمن سینماداران با مهر
از صحبتهای سخنگوی انجمن سینماداران با مهر
به یاد زندهیاد «محمدرحیم اخوت»، نویسنده، پژوهشگر و مدرس داستاننویسی
تکیهگاهی برای جوانان اصفهانی
هفته گذشته اهالی کتاب شاهد درگذشت یکی دیگر از پیشکسوتان این عرصه بودند، محمدرحیم اخوت، نویسنده و مدرس داستاننویسی پیشکسوت کشورمان شنبه، بیست و سوم بهمن ماه در سن 76سالگی با زندگی وداع گفت و در بهشت رضوان اصفهان در آغوش خاک آرام گرفت. وی از جمله نویسندگانی بود که طی سالها نقش مهمی در آموزش چند نسل از نویسندگان جوان اصفهانی ایفا کرد. «خورشید»، «باقیماندهها»، «داستانهای نانوشته»، «نمیشود»، «مشکل آقای فطانت» و «عذاب یا هفتخان زندگی» از جمله کتابهایی است که از زندهیاد اخوت به یادگار مانده است.
حامد قصری
نویسنده، پژوهشگر و مستندساز
شاید زندهیاد «محمدرحیم اخوت» را بیش از همه به کتاب «تعلیق» او بشناسیم، با این حال،این تنها نوشته ماندگاری نیست که از این نویسنده، پژوهشگر و مدرس اصفهانی به یادگار مانده است. او طی سالها فعالیت ادبی دست به خلق و انتشار آثار متعددی زد که هر یک در زمان انتشارشان بسیار مورد توجه دیگر اهالی ادبیات و علاقهمندان این عرصه قرار گرفتند. زنده یاد اخوت در سالهای نخست ورود به عرصه فرهنگ و ادب بهعنوان بازیگردر اجرای چند نمایش حضور داشت. بعد از اتمام دوره سربازی، وی به مرکز تلویزیون اصفهان دعوت شد و نویسندگی، بازی و کارگردانی چند کار را انجام داد که بیشتر جنبه تجربهگرایانه داشتند. نکته قابل توجه درباره زندهیاد اخوت توجه ویژهای است که او به بحث هنر متعهد داشت و همواره پیروان هنر برای هنر را نقد میکرد. اخوت در مسیر زندگی حرفهای خود تحت تأثیر ابوالحسن نجفی و جلیل دوستخواه، از آخرین اعضای جُنگ ادبی اصفهان بود. نخستین اثر داستانی خود را با عنوان «تعلیق» در سال 1368 نوشت، زمانی که 44 ساله بود و تردید زیادی در منتشر کردن اثر خود داشت، بویژه که یکی از دوستان نویسندهاش تأکید داشت «تعلیق» بسیار تحت تأثیر «شازده احتجاب» هوشنگ گلشیری است. همین مسأله سبب شد که از انتشار آن صرف نظر کند و حتی در صدد برآمد که نویسندگی را رها کند. چند سال گذشت و احمدمیرعلایی وقتی تعلیق را خواند به اخوت تأکید کرد این یک شاهکار ادبی است و هیچ ربطی هم به نوشته گلشیری ندارد. کتاب سال 78 منتشر شد، آن هم در 54 سالگی اخوت و بسیار هم مورد توجه اهالی ادبیات قرار گرفت. از آن سال به بعد اخوت کتابهای دیگری هم نوشت، هرچند که برای «نامه سرمردی»، آخرین کتابش نزدیک پانزده سال صبر کرد تا در نهایت موفق به انتشار آن شد؛ شاید اگر نوشتههای استاد اخوت به موقع منتشر میشد او انگیزه بیشتری برای تألیف آثار متعدد پیدا میکرد. وی طی سالها فعالیت ادبی، بخش مهمی از تجربههای زیستهاش را با داستانها و رمانهای خود درآمیخت. جغرافیای اصفهان و از طرفی تاریخ آن نیز حضوری پررنگ در آثارش داشت. او توجهی جدی هم به تاریخ معاصر داشت و در میان آثارش تاریخ سه برهه دیده میشود؛ قاجار، پهلوی و دوره اخیر که از انقلاب به بعد را شامل میشود، البته انعکاس این 120 سال تاریخ بیشتر به اصفهان محدود میشود. بنابراین نوشتههای او از این بابت مهم هستند و اغراق نیست اگر به جهت ویژگی آثارش، او را مارکز اصفهان بدانیم. اگر احمد محمود جغرافیای جنوب را در نوشتههای خود به تصویر کشید، اخوت هم به اصفهان توجه ویژه نشان داد. یکی دیگر از جنبههای مهم زندگی حرفهای وی را میتوان برگزاری جلسههای پنجشنبه عصر او دانست. اخوت بیش از دو دهه، تا حدود سال 95، هر هفته دست به برپایی جلسات ادبی در خانهاش زد و نقش مهمی در تربیت نسلی از نویسندگان امروز اصفهانی ایفا کرد، هر چند که علاقهمندانی از دیگر شهرها هم در این کارگاهها شرکت میکردند. باوجود آن که در شرایط عادی معلم و دوستی به غایت مهربان بود اما به محض آن که این جلسات 2 ساعت و نیمه شروع میشد به یکباره به استادی بینهایت جدی تبدیل میشد. وقتی صحبت از ادبیات میشد با کسی شوخی نداشت، در نقد داستانها و کتابها هم همین طور بود. با این حال آنقدر متواضع بود که در پایان جلسه تأکید میکرد که خودش را معلم نمیداند و او هم میخواهد یاد بگیرد. خود من از جمله شرکت کنندگان در آن جلسات بودم. بسیاری از ما جوانان کم سن و سال، آنجا بود که جرأت حرف زدن درباره ادبیات را آن هم در میان جمع پیدا کردیم. او فقط نویسنده نبود، به ادبیات کهن فارسی و از طرفی بحث اسطورهشناسی هم تسلط زیاد داشت. اینها در کنار اخلاق خوش وی سبب میشد از جوان 20ساله گرفته تا نویسنده کهنهکار علاقهمند تعامل با زندهیاد اخوت باشند، هرچند که ای کاش در روند انتشار برخی آثار، آنقدر او را منتظر نمیگذاشتند و امروز یادگارهای ارزشمند بیشتری از زندهیاد اخوت در اختیار داشتیم.
حامد قصری
نویسنده، پژوهشگر و مستندساز
شاید زندهیاد «محمدرحیم اخوت» را بیش از همه به کتاب «تعلیق» او بشناسیم، با این حال،این تنها نوشته ماندگاری نیست که از این نویسنده، پژوهشگر و مدرس اصفهانی به یادگار مانده است. او طی سالها فعالیت ادبی دست به خلق و انتشار آثار متعددی زد که هر یک در زمان انتشارشان بسیار مورد توجه دیگر اهالی ادبیات و علاقهمندان این عرصه قرار گرفتند. زنده یاد اخوت در سالهای نخست ورود به عرصه فرهنگ و ادب بهعنوان بازیگردر اجرای چند نمایش حضور داشت. بعد از اتمام دوره سربازی، وی به مرکز تلویزیون اصفهان دعوت شد و نویسندگی، بازی و کارگردانی چند کار را انجام داد که بیشتر جنبه تجربهگرایانه داشتند. نکته قابل توجه درباره زندهیاد اخوت توجه ویژهای است که او به بحث هنر متعهد داشت و همواره پیروان هنر برای هنر را نقد میکرد. اخوت در مسیر زندگی حرفهای خود تحت تأثیر ابوالحسن نجفی و جلیل دوستخواه، از آخرین اعضای جُنگ ادبی اصفهان بود. نخستین اثر داستانی خود را با عنوان «تعلیق» در سال 1368 نوشت، زمانی که 44 ساله بود و تردید زیادی در منتشر کردن اثر خود داشت، بویژه که یکی از دوستان نویسندهاش تأکید داشت «تعلیق» بسیار تحت تأثیر «شازده احتجاب» هوشنگ گلشیری است. همین مسأله سبب شد که از انتشار آن صرف نظر کند و حتی در صدد برآمد که نویسندگی را رها کند. چند سال گذشت و احمدمیرعلایی وقتی تعلیق را خواند به اخوت تأکید کرد این یک شاهکار ادبی است و هیچ ربطی هم به نوشته گلشیری ندارد. کتاب سال 78 منتشر شد، آن هم در 54 سالگی اخوت و بسیار هم مورد توجه اهالی ادبیات قرار گرفت. از آن سال به بعد اخوت کتابهای دیگری هم نوشت، هرچند که برای «نامه سرمردی»، آخرین کتابش نزدیک پانزده سال صبر کرد تا در نهایت موفق به انتشار آن شد؛ شاید اگر نوشتههای استاد اخوت به موقع منتشر میشد او انگیزه بیشتری برای تألیف آثار متعدد پیدا میکرد. وی طی سالها فعالیت ادبی، بخش مهمی از تجربههای زیستهاش را با داستانها و رمانهای خود درآمیخت. جغرافیای اصفهان و از طرفی تاریخ آن نیز حضوری پررنگ در آثارش داشت. او توجهی جدی هم به تاریخ معاصر داشت و در میان آثارش تاریخ سه برهه دیده میشود؛ قاجار، پهلوی و دوره اخیر که از انقلاب به بعد را شامل میشود، البته انعکاس این 120 سال تاریخ بیشتر به اصفهان محدود میشود. بنابراین نوشتههای او از این بابت مهم هستند و اغراق نیست اگر به جهت ویژگی آثارش، او را مارکز اصفهان بدانیم. اگر احمد محمود جغرافیای جنوب را در نوشتههای خود به تصویر کشید، اخوت هم به اصفهان توجه ویژه نشان داد. یکی دیگر از جنبههای مهم زندگی حرفهای وی را میتوان برگزاری جلسههای پنجشنبه عصر او دانست. اخوت بیش از دو دهه، تا حدود سال 95، هر هفته دست به برپایی جلسات ادبی در خانهاش زد و نقش مهمی در تربیت نسلی از نویسندگان امروز اصفهانی ایفا کرد، هر چند که علاقهمندانی از دیگر شهرها هم در این کارگاهها شرکت میکردند. باوجود آن که در شرایط عادی معلم و دوستی به غایت مهربان بود اما به محض آن که این جلسات 2 ساعت و نیمه شروع میشد به یکباره به استادی بینهایت جدی تبدیل میشد. وقتی صحبت از ادبیات میشد با کسی شوخی نداشت، در نقد داستانها و کتابها هم همین طور بود. با این حال آنقدر متواضع بود که در پایان جلسه تأکید میکرد که خودش را معلم نمیداند و او هم میخواهد یاد بگیرد. خود من از جمله شرکت کنندگان در آن جلسات بودم. بسیاری از ما جوانان کم سن و سال، آنجا بود که جرأت حرف زدن درباره ادبیات را آن هم در میان جمع پیدا کردیم. او فقط نویسنده نبود، به ادبیات کهن فارسی و از طرفی بحث اسطورهشناسی هم تسلط زیاد داشت. اینها در کنار اخلاق خوش وی سبب میشد از جوان 20ساله گرفته تا نویسنده کهنهکار علاقهمند تعامل با زندهیاد اخوت باشند، هرچند که ای کاش در روند انتشار برخی آثار، آنقدر او را منتظر نمیگذاشتند و امروز یادگارهای ارزشمند بیشتری از زندهیاد اخوت در اختیار داشتیم.
از شناخت تا خطاهای شناختی/2
دریچه نگاهی که به شما تحمیل میشود
آزاده سهرابی
روانشناس
میگفت: احساس میکنم کنترل همه چیز را در زندگی از دست دادهام. در محیط کارم حقم را میخورند و نمیتوانم کاری کنم و در زندگی شخصی هم احساس میکنم خانوادهام درکم نمیکنند. عموماً با هر کاری که میخواهم شروع کنم مخالفت میکنند. خسته شدهام اینقدر تلاش کردهام و همیشه شکست خوردهام. احساس سرخوردگی میکنم.
میتوانست تا صبح از افکاری بگوید که گویی سالهاست بدون تغییر ماندهاند. مثل یک نشخوار فکری همیشه این افکار را با خود حمل میکند و حالا مدتی است کارکردش دچار افت شده است؛ اما نکته جالب این است که اگر در ابتدا قرار باشد به درست بودن و واقعی بودن چنین قضاوتهای ذهنیاش از یک تا 10 نمره بدهد، میگوید 8 یا 9 اما وقتی از او بخواهی در ذهنش مرور کند و مثالهای نقضی از آنچه به آن درباره خود و شرایطش باور دارد بیان کند میتواند مثلاً به اینکه در تحصیل همیشه موفق بوده، در کارش توانسته بهرغم اینکه همکارانش مدام دچار تغییر میشدند اما او ثابت مانده است، به اینکه مادرش وقتی او با خواهرش بحثی داشت پای حرفهای او نشسته بود و حق را هم به او داده بود و اینکه در تمام زندگی توانسته درآمدش را در حدی نگه دارد که از پس هزینههایش بربیاید، اشاره کند. و بعد از یادآوری اینها حالا به آن افکار قبلی و باورهایی که درباره خود و زندگیاش دارد، مثلاً نمره 4 یا 5 بدهد.
چه چیزی باعث میشود افراد دچار سوگیریهای شناختی و تحریف واقعیت یا سوء تعبیر یا توجه انتخابی شوند؟
کسانی که در مسیر شناخت و نحوه تفکر انسان مداقه داشتهاند، میگویند که احساسات و رفتار انسان بسیار تحت تأثیر شیوه تفکر او و پردازش اطلاعاتش است. به عبارتی هر طور فکر کنی، احساس میکنی و آن طور که فکر و احساس کنی، رفتار میکنی. در واقع شناختها چه میزان رفتار و هیجانهای ما را تعریف میکنند سؤال بسیار کارآمدی برای زندگی روزمره است. این در حالی است که خود این واقعیت که رفتارهای مشکلدار و هیجانات منفی هم باعث ایجاد شناختهای ناکارآمدتری میشود نیز از این دایره خارج نیست.
وقتی یکی از اطرافیانتان افسرده شده است حتماً متوجه شدهاید که چه میزان حرفهایش متفاوت است و گویی دنیا را از دریچه دیگری میبیند. این دریچه دیگر چیزی نیست جز توجه انتخابی که آن تغییر خلق برای شناختش ایجاد کرده است. حالا او از میان انبوه اتفاقهای اطرافش تنها به آنهایی توجه میکند که خلق افسردهاش را تأیید کند. هیجانهای منفیاش مدام از حافظهاش خاطراتی را بازخوانی میکند که پیش از این در چنین بازه هیجانی داشته است و همین باعث میشود بیشتر در افکار منفی و پیامدهایش فروبرود در حالی که این فقط یک دریچه نگاه نسبتاً تحمیلی است!
آلبرت آلیس یکی از پرچمداران درمان شناختی معتقد است که «انسان فکر میکند و علاوه بر آن به فکرهایش هم فکر میکند و در عین حال به نحوه فکرش نیز فکر میکند.»
شناخت درمانگرها بر همین اساس میتواند راه درمانی پیشنهاد دهد که فرد بتواند جلو افکار ناکارآمدش را بگیرد. بتوانند به صورت قصدمندانهای فکر کنند و در راستای سازگاری و کارآمدی. متوجه تحریفهای شناختی خود شوند و از دام آنها بیرون بیایند.
شناخت درمانی برای نخستین بار برای درمان افسردگی مطرح شد چون بیشترین تحریفهای شناختی و افکار خودآیند منفی در این بیماران دیده میشود. همان دریچه تحمیلی که هیجان و خلق منفی تحمیل میکند. در روزهای بعد مشخصتر درباره خطاهای شناختی صحبت خواهیم کرد.
روانشناس
میگفت: احساس میکنم کنترل همه چیز را در زندگی از دست دادهام. در محیط کارم حقم را میخورند و نمیتوانم کاری کنم و در زندگی شخصی هم احساس میکنم خانوادهام درکم نمیکنند. عموماً با هر کاری که میخواهم شروع کنم مخالفت میکنند. خسته شدهام اینقدر تلاش کردهام و همیشه شکست خوردهام. احساس سرخوردگی میکنم.
میتوانست تا صبح از افکاری بگوید که گویی سالهاست بدون تغییر ماندهاند. مثل یک نشخوار فکری همیشه این افکار را با خود حمل میکند و حالا مدتی است کارکردش دچار افت شده است؛ اما نکته جالب این است که اگر در ابتدا قرار باشد به درست بودن و واقعی بودن چنین قضاوتهای ذهنیاش از یک تا 10 نمره بدهد، میگوید 8 یا 9 اما وقتی از او بخواهی در ذهنش مرور کند و مثالهای نقضی از آنچه به آن درباره خود و شرایطش باور دارد بیان کند میتواند مثلاً به اینکه در تحصیل همیشه موفق بوده، در کارش توانسته بهرغم اینکه همکارانش مدام دچار تغییر میشدند اما او ثابت مانده است، به اینکه مادرش وقتی او با خواهرش بحثی داشت پای حرفهای او نشسته بود و حق را هم به او داده بود و اینکه در تمام زندگی توانسته درآمدش را در حدی نگه دارد که از پس هزینههایش بربیاید، اشاره کند. و بعد از یادآوری اینها حالا به آن افکار قبلی و باورهایی که درباره خود و زندگیاش دارد، مثلاً نمره 4 یا 5 بدهد.
چه چیزی باعث میشود افراد دچار سوگیریهای شناختی و تحریف واقعیت یا سوء تعبیر یا توجه انتخابی شوند؟
کسانی که در مسیر شناخت و نحوه تفکر انسان مداقه داشتهاند، میگویند که احساسات و رفتار انسان بسیار تحت تأثیر شیوه تفکر او و پردازش اطلاعاتش است. به عبارتی هر طور فکر کنی، احساس میکنی و آن طور که فکر و احساس کنی، رفتار میکنی. در واقع شناختها چه میزان رفتار و هیجانهای ما را تعریف میکنند سؤال بسیار کارآمدی برای زندگی روزمره است. این در حالی است که خود این واقعیت که رفتارهای مشکلدار و هیجانات منفی هم باعث ایجاد شناختهای ناکارآمدتری میشود نیز از این دایره خارج نیست.
وقتی یکی از اطرافیانتان افسرده شده است حتماً متوجه شدهاید که چه میزان حرفهایش متفاوت است و گویی دنیا را از دریچه دیگری میبیند. این دریچه دیگر چیزی نیست جز توجه انتخابی که آن تغییر خلق برای شناختش ایجاد کرده است. حالا او از میان انبوه اتفاقهای اطرافش تنها به آنهایی توجه میکند که خلق افسردهاش را تأیید کند. هیجانهای منفیاش مدام از حافظهاش خاطراتی را بازخوانی میکند که پیش از این در چنین بازه هیجانی داشته است و همین باعث میشود بیشتر در افکار منفی و پیامدهایش فروبرود در حالی که این فقط یک دریچه نگاه نسبتاً تحمیلی است!
آلبرت آلیس یکی از پرچمداران درمان شناختی معتقد است که «انسان فکر میکند و علاوه بر آن به فکرهایش هم فکر میکند و در عین حال به نحوه فکرش نیز فکر میکند.»
شناخت درمانگرها بر همین اساس میتواند راه درمانی پیشنهاد دهد که فرد بتواند جلو افکار ناکارآمدش را بگیرد. بتوانند به صورت قصدمندانهای فکر کنند و در راستای سازگاری و کارآمدی. متوجه تحریفهای شناختی خود شوند و از دام آنها بیرون بیایند.
شناخت درمانی برای نخستین بار برای درمان افسردگی مطرح شد چون بیشترین تحریفهای شناختی و افکار خودآیند منفی در این بیماران دیده میشود. همان دریچه تحمیلی که هیجان و خلق منفی تحمیل میکند. در روزهای بعد مشخصتر درباره خطاهای شناختی صحبت خواهیم کرد.
یکبار دیگر خانه سیاه است
محسن اردشیر که نمایش «خانه سیاه است» را سال97 هم روی صحنه برد از امروز دوباره این نمایش را در تالار اصلی مجموعه تئاترشهر روی صحنه میبرد. این نمایش درواقع درباره آثار، اشعار و زندگی فروغ فرخزاد است که در آن شاهد نمایشی تلفیقی هستیم که با هدفگذاری معین زندگی، آثار و تفکرات فروغ فرخزاد، شاعر معاصر ایرانی بر آن است که ما را نسبت به درون و بیرون و زشت و زیبایمان آگاه کند و در آن فروغ صریح و بدون ماسک را مقابل ما قرار دهد که دارد با آیینه شدن در مقابل یک جامعه پر از ماسک، مسیر بهتری را نشان میدهد و همین یک مسأله حتی میتواند مخاطب را ترغیب به تماشا کند، همانقدر که سال 97 هم دلایلی از این دست باعث محبوبیت این تئاتر در میان اهلاش شد. مستند خانه سیاه است در نمایش محسن اردشیر نقش کلیدی بازی میکند ولی به لحاظ متنی آنچنان درگیر متن فیلم فروغ نیست، با این حال از ادبیات تن نمیزند و صرفاً هدفاش در نمایش رسیدن به فضایی است که در آن شاعر و فیلمساز و حتی بازیگری قراراست برجسته شود. در نمایش «خانه سیاه است» 8 اپیزود وجود دارد که پیوستگی همه چیز در هماهنگی بدنها و حضور بازیگران رقم میخورد و باید دید اردشیر در اجرای تازه چه تفاوتها و تمهیداتی برای کار به متن و اجرای جدید سنجاق کرده است. نکتهای که میتوان اما در این اجراهای تازه به آن امید بست و دیدناش را پیشنهاد کرد این است که برحسب تجربه قبلی اردشیر برخلاف خیلیها که خواسته و میخواهند به زندگی و تفکر فروغ در قالب نمایش بپردازند اما همه به گونهای نتوانستهاند نسبت به بزرگ اندیشیها یا حسها و عواطف درست این شاعر درنگ ناب و شاعرانهای داشته باشند؛ اردشیر توانسته به آن شاعرانگی و درک اندیشه ناب فروغ نزدیک شود و از حالوهوایی حرف بزند که ما را آمادهتر کند برای رسیدن به روشنای دل و زیستنی که در آن همه در حریمهای خاص خود قرار خواهند گرفت. همه اینها را گفتیم که علاقهمندان شعر و ادبیات و علیالخصوص فروغ فرخزاد درجریان قرار بگیرند که از امروز اثری با موضوعیت فروغ بهعنوان یک شاعر روی صحنه میرود.
خانه سیاه است
کارگردان محسن اردشیر
تالار اصلی مجموعه تئاترشهر
خانه سیاه است
کارگردان محسن اردشیر
تالار اصلی مجموعه تئاترشهر
بازاندیشی در کارکردهای طنز برای جامعه ایران
علی کاکادزفولی
جامعهشناس
اول اسفندماه زادروز عمران صلاحی شاعر و طنزپرداز است؛ کسی که از خود آثار متعددی در حوزه طنز و جدی برجای گذاشته است. هم در آثار او و هم در آثار طنزپردازان گذشته، ایجاد تمایز میان گونههای مختلف طنز برجسته بوده است که نشان از عالمانه بودن مواجهه با طنز و اشراف آنها به اصول علمی دارد. با وجود کارهای جدی که در فهرست آثار صلاحی وجود دارد، همچنان نام او از طنز جدا نیست و قبل از هر چیز باید او را طنزپردازی اجتماعی به حساب آورد. کسی که از کنار اتفاقات ساده زمانه خود بیتفاوت نگذشت و از جزئیترین مضامین برای آفرینش موقعیتهای طنز استفاده میکرد. شناخت طنز صلاحی بدون شناخت نگاه وی به مقوله طنز ممکن نیست، او معتقد بود که در یک اجتماع سیاست زده این طنز است که تبدیل به سلاح میشود و میتواند جدیترین حرفها را با زبانی عیان و گزنده بزند. از دید صلاحی هرقدر که در جامعهای تضادها و تناقضها بیشتر باشند، فرصتها برای خنده بر آنها نیز بیشتر خواهد بود. این موضوع نیز در جامعه امروز ایران همچنان به چشم میخورد و تضادها و تناقضها در حوزههایی از جمله فرهنگ، سیاست و جامعه آن قدر پررنگ هستند که گاه در چرخش روزگار، مطالب جدی، دیگر باره شکل طنز به خود میگیرند. این چرخش گاه آن قدر شدید و عجیب است که حتی آن دسته از آثار هنری که زمانی در گذشته درقالب طنز ساخته شدهاند، حال خود به واقعیت پیوستهاند و در حقیقت، آنچه مخاطبان در زندگی روزمره خود مشاهده میکنند، طنزهایی هستند که قبلاً ساخته یا کشف شدهاند، اما این بار به شکل جدی در حال وقوع هستند. اما پرسش قابل طرح آن است که بر مبنای تعریف صلاحی از طنز، آنچه امروز بهعنوان طنز توسط برخی با عنوان طنزپرداز ساخته میشود، تا چه اندازه از ویژگیهای طنز درست برخوردار بوده است؟ اگر مخاطب امروز نیاز به خندیدن دارد، این نیاز تا چه اندازه بدرستی شناخته شده است؟ آیا نیاز به خندیدن، همان نیاز به قهقهه زدن است؟ آیا خنده، صرفاً رفتاری است فیزیکی که سر میزند یا مجموعهای از مناسبات در پشت آن وجود دارد که باعث رقم خوردن آن بهعنوان یک نتیجه رفتاری میشود؟ آنچه در طنز اجتماعی از آن با عنوان گزندگی یا تلخی یاد میشود، تا چه اندازه در طنزهایی که امروزه ساخته میشوند، موضوعیت دارد؟ آیا نیاز به خندیدن همان نیاز به دیدن لودگی است؟ صلاحی وظیفه طنزنویس را عریانسازی واقعیت میداند و طنز درست را طنزی به حساب میآورد که ابهت سوژه را از بین ببرد و زشتی و خالی بودن آن را رسوا کند. از دید او نه فقط در اجتماع سیاست زده که رسالت کلی طنز هم جز این نیست. اما تا چه اندازه از طنزهایی که در حال حاضر ساخته میشوند، به موضوع پوشالی بودن ابهت سوژه توجه دارند؟ (اگر که خود به همین ابهت پوشالی گرفتار نباشند) به نظر میرسد با وجود افزایش قابل توجه زمینههای تولید آثار طنز و شمار زیاد طرفداران این آثار، کیفیت آثار تولیدی در این زمینه تا اندازه زیادی قابل نقد است و مبنای این مدعا، آثاری هستند که تحت عنوان طنز، در قالبهای مختلف تولید شده و در بسترهای گوناگون نمایش داده میشوند. موضوع مهم دیگر، رسالت آثار طنز است که چندان در جامعه ما مشخص نیست و درباره آن نظریههای قابل توجهی ارائه نشده است. آیا جامعه در شرایط کنونی و در میان شماری از مشکلات، به طنزی نیاز دارد که مشکلات را از یاد وی ببرد؟ یا طنزی میخواهد که در سختیها با وی همراهی کند؟ آیا در شرایط دشوار اجتماعی، طنز باید حکم مخدر را داشته باشد یا منبعی آگاهی بخش و جریانساز به حساب آید؟ هرکدام از این حالات ممکن است بسته به شرایط اجتماعی دارای ارزش باشند و نمیتوان به خودی خود برخی را درست و برخی را نادرست دانست. وضعیت اجتماعی ایران پویا است و نمیتوان با طنز به همان شیوه دهههای پیشین مواجه شد. به نظر میرسد وجه تمایز طنزپردازان امروز با طنزپردازان گذشته مواضع آنها نسبت به این پرسشها و پاسخهای متفاوت شان باشد. براستی طنزپردازان امروز تا چه اندازه قبل از ارائه اثر، به این پرسشها فکر میکنند؟
جامعهشناس
اول اسفندماه زادروز عمران صلاحی شاعر و طنزپرداز است؛ کسی که از خود آثار متعددی در حوزه طنز و جدی برجای گذاشته است. هم در آثار او و هم در آثار طنزپردازان گذشته، ایجاد تمایز میان گونههای مختلف طنز برجسته بوده است که نشان از عالمانه بودن مواجهه با طنز و اشراف آنها به اصول علمی دارد. با وجود کارهای جدی که در فهرست آثار صلاحی وجود دارد، همچنان نام او از طنز جدا نیست و قبل از هر چیز باید او را طنزپردازی اجتماعی به حساب آورد. کسی که از کنار اتفاقات ساده زمانه خود بیتفاوت نگذشت و از جزئیترین مضامین برای آفرینش موقعیتهای طنز استفاده میکرد. شناخت طنز صلاحی بدون شناخت نگاه وی به مقوله طنز ممکن نیست، او معتقد بود که در یک اجتماع سیاست زده این طنز است که تبدیل به سلاح میشود و میتواند جدیترین حرفها را با زبانی عیان و گزنده بزند. از دید صلاحی هرقدر که در جامعهای تضادها و تناقضها بیشتر باشند، فرصتها برای خنده بر آنها نیز بیشتر خواهد بود. این موضوع نیز در جامعه امروز ایران همچنان به چشم میخورد و تضادها و تناقضها در حوزههایی از جمله فرهنگ، سیاست و جامعه آن قدر پررنگ هستند که گاه در چرخش روزگار، مطالب جدی، دیگر باره شکل طنز به خود میگیرند. این چرخش گاه آن قدر شدید و عجیب است که حتی آن دسته از آثار هنری که زمانی در گذشته درقالب طنز ساخته شدهاند، حال خود به واقعیت پیوستهاند و در حقیقت، آنچه مخاطبان در زندگی روزمره خود مشاهده میکنند، طنزهایی هستند که قبلاً ساخته یا کشف شدهاند، اما این بار به شکل جدی در حال وقوع هستند. اما پرسش قابل طرح آن است که بر مبنای تعریف صلاحی از طنز، آنچه امروز بهعنوان طنز توسط برخی با عنوان طنزپرداز ساخته میشود، تا چه اندازه از ویژگیهای طنز درست برخوردار بوده است؟ اگر مخاطب امروز نیاز به خندیدن دارد، این نیاز تا چه اندازه بدرستی شناخته شده است؟ آیا نیاز به خندیدن، همان نیاز به قهقهه زدن است؟ آیا خنده، صرفاً رفتاری است فیزیکی که سر میزند یا مجموعهای از مناسبات در پشت آن وجود دارد که باعث رقم خوردن آن بهعنوان یک نتیجه رفتاری میشود؟ آنچه در طنز اجتماعی از آن با عنوان گزندگی یا تلخی یاد میشود، تا چه اندازه در طنزهایی که امروزه ساخته میشوند، موضوعیت دارد؟ آیا نیاز به خندیدن همان نیاز به دیدن لودگی است؟ صلاحی وظیفه طنزنویس را عریانسازی واقعیت میداند و طنز درست را طنزی به حساب میآورد که ابهت سوژه را از بین ببرد و زشتی و خالی بودن آن را رسوا کند. از دید او نه فقط در اجتماع سیاست زده که رسالت کلی طنز هم جز این نیست. اما تا چه اندازه از طنزهایی که در حال حاضر ساخته میشوند، به موضوع پوشالی بودن ابهت سوژه توجه دارند؟ (اگر که خود به همین ابهت پوشالی گرفتار نباشند) به نظر میرسد با وجود افزایش قابل توجه زمینههای تولید آثار طنز و شمار زیاد طرفداران این آثار، کیفیت آثار تولیدی در این زمینه تا اندازه زیادی قابل نقد است و مبنای این مدعا، آثاری هستند که تحت عنوان طنز، در قالبهای مختلف تولید شده و در بسترهای گوناگون نمایش داده میشوند. موضوع مهم دیگر، رسالت آثار طنز است که چندان در جامعه ما مشخص نیست و درباره آن نظریههای قابل توجهی ارائه نشده است. آیا جامعه در شرایط کنونی و در میان شماری از مشکلات، به طنزی نیاز دارد که مشکلات را از یاد وی ببرد؟ یا طنزی میخواهد که در سختیها با وی همراهی کند؟ آیا در شرایط دشوار اجتماعی، طنز باید حکم مخدر را داشته باشد یا منبعی آگاهی بخش و جریانساز به حساب آید؟ هرکدام از این حالات ممکن است بسته به شرایط اجتماعی دارای ارزش باشند و نمیتوان به خودی خود برخی را درست و برخی را نادرست دانست. وضعیت اجتماعی ایران پویا است و نمیتوان با طنز به همان شیوه دهههای پیشین مواجه شد. به نظر میرسد وجه تمایز طنزپردازان امروز با طنزپردازان گذشته مواضع آنها نسبت به این پرسشها و پاسخهای متفاوت شان باشد. براستی طنزپردازان امروز تا چه اندازه قبل از ارائه اثر، به این پرسشها فکر میکنند؟
عکس نوشت
یکی از جاذبههای طبیعی و تماشایی استان فارس دریاچه مهارلوست که بهعنوان دریاچه صورتی نیز شناخته میشود. علت صورتی و قرمز بودن این دریاچه، رشد نوعی جلبک در آب آن است. خبرگزاری صدا و سیما گزارش تصویری از این دریاچه که با بارشهای اخیر احیا شده، منتشر کرده است.
هنرمندان در فضای مجازی
جشنوارههای فجر یکییکی کار خودشان را به سرانجام رساندند و هنرمندانی که در این جشنوارهها چه در بخش فیلم، چه تئاتر و چه موسیقی درخشیدند صفحات اینستاگرامیشان را اختصاص دادند به تبریک و تشکر و... بجز این موضوعات، هنرمندان در شبکههای مجازی به موضوعات مختلف دیگری هم واکنش نشان دادند که آنچه میخوانید بخشی از آنهاست.
چهره ها
کاظم هژیرآزاد، عضو پیشین هیأت مدیره مرکزی خانه تئاتر، در یادداشتی اینستاگرامی حضور فعال شورای هماهنگی را حلال مشکلات درونی خانه تئاتر دانست و نوشت: «حق رأی حق تکتک اعضای خانه تئاتر است. فراموش نباید کرد که داستان انتخابات خانه تئاتر چیز جدیدی نیست دوستانی در تمام دورهها بهویژه در آخرین دوره کمپین مهیجی ترتیب دادند و تلاش کردند در انتخاب هیأت مدیره خانه افراد مورد وثوقشان انتخاب شوند که این موضوع امر عادی در هر انتخاباتی هست و در نهایت توانستند تعدادی از همکاران جدید و گرامی را جایگزین اعضای قدیم کنند.»
هانا کامکار عکسی از بابک برزویه عکاس منتشر کرده که این روزها در بستر بیماریست و همه امید دارند که او بهزودی از تخت بیمارستان خلاص شود. کامکار نوشته: از ژرفای دل میخواهم بیدار شوی و باز با دیدن لبخندِ بیهمتایت شاد شوم، باز مهرِ بیدریغ و بیچشمداشتت شامل حال انسانها بشه، باز شوخی کنی و من غش کنم از خنده، باز عکسهای بینظیر برای زمین بگیری... بابک برزویه چه سفرت بلند بماند چه کوتاهش کنی، دوستت داریم و در تاریخ هنر ایران مانایی.»
امید نعمتی که در جشنواره موسیقی فجر دست پر به خانه رفت با پستی اینستاگرامی از همکاری دوستاناش برای تولید آلبومی که در نهایت جایزه برد نوشته و از آنها تشکر کرده است. نعمتی نوشته: «جایزه باربد بهترین آهنگسازی و خوانندگی رسید به آلبوم نصف النهار مبدأ. ممنون از تک تک دوستانم که در این آلبوم همکاری کردند. به امید آلبومهای بعدی و بالاخره کنسرت.»
بهرام رادان که به تازگی با سریال جدید حسن فتحی یعنی «جیران» پا به نمایش خانگی گذاشته با انتشار ویدیویی از بازیاش در این سریال، از انتشار قسمت دوم آن خبر داد و نوشت: «دیروز در حوالی تجریش، پادشاه شما عاشق شد. عاشقانه جیران، سریالی که نگاه مخاطب برایش ارزش دارد. قسمت دوم این سریال عاشقانه هم امروز منتشر شد و شما میتوانید آن را هر جمعه، تماشا کنید.
نکتهها
بهتاش صناعیها کارگردان فیلم «قصیده گاو سفید» که چند روزیست در اتفاقی عجیب نسخه لو رفتهاش روی شبکههای اجتماعی منتشر شد در متنی در اینستاگرامش نوشته: «ممنونیم از همه شما که در طول این یک هفته با ما همدردی کردید و برای تماشای فیلم از ما اجازه گرفتید یا حتی درخواست شماره حساب کردید که به ما هزینه بپردازید. حضور ما در سینما نه برای کاسبی و انباشت سرمایه که برای یک عشق و شاید چند کلمه حرف حساب است. زین پس تماشای فیلم «قصیده گاو سفید» در ایران و به هر طریق ممکن برای همه بلامانع است. ببینید و اگر پسندیدید تماشایش را به دیگران توصیه کنید.
چه خبر؟
فرزاد مؤتمن در اینستاگرام خود خبر از موفقیت فیلم مستند «جمعه مى بینمت، رابینسون» ساخته میترا فراهـانى را داده نوشته: «فیلم را ندیدهام، پس نظرى هـم دربارهاش ندارم اما راستش به دلایلى چندان اشتیاقى به تماشاى این فیلم نداشتم تا اینکه امروز دو آنونس از فیلم به دستم رسید که اولى بسیار امیدوارکننده بود و نوید مستندى جذاب را میداد، اما دومى تردیدهـایى را بهوجود آورد. عجالتاً در میان عکسهـایى که از فیلم دیدم، سه تصویر نظرم را جلب کرد. دو عکس اول هـنرمند ایرانى را در محل اقامتش نشان میدهـد و سومى نماییست از فیلمساز سوئیسى در خانه.»
دنیای نشر
انتشارات کتابهای طوطی به بهانه روز جهانی نهنگ یکی از کتابهایش با همین موضوع را در اینستاگرامش معرفی کرده و نوشته: «به سفر و ماجراجویی علاقهمندید؟ پس با والک و رؤیایش همراه شوید. نهنگها، غولهای اقیانوس، موجودات باشکوه و زیبایی هستند که ارزش بومشناختی بالایی برای سیاره زمین دارند. متأسفانه امروزه اقیانوسها بهاندازه گذشته پاک و سالم نیستند و جایی که همیشه مکانی دوستداشتنی برای زندگی نهنگها بود حالا آلوده به زبالههای صنعتی و مواد شیمیایی شده است. نهنگها هم از آسیبهای انسانها به محیط زیست در امان نبوده و نیستند. روز جهانی نهنگ فرصتی است برای یادآوری بزرگترین حیوانات روی زمین و ارزش فراوان آنها.»
چهره ها
کاظم هژیرآزاد، عضو پیشین هیأت مدیره مرکزی خانه تئاتر، در یادداشتی اینستاگرامی حضور فعال شورای هماهنگی را حلال مشکلات درونی خانه تئاتر دانست و نوشت: «حق رأی حق تکتک اعضای خانه تئاتر است. فراموش نباید کرد که داستان انتخابات خانه تئاتر چیز جدیدی نیست دوستانی در تمام دورهها بهویژه در آخرین دوره کمپین مهیجی ترتیب دادند و تلاش کردند در انتخاب هیأت مدیره خانه افراد مورد وثوقشان انتخاب شوند که این موضوع امر عادی در هر انتخاباتی هست و در نهایت توانستند تعدادی از همکاران جدید و گرامی را جایگزین اعضای قدیم کنند.»
هانا کامکار عکسی از بابک برزویه عکاس منتشر کرده که این روزها در بستر بیماریست و همه امید دارند که او بهزودی از تخت بیمارستان خلاص شود. کامکار نوشته: از ژرفای دل میخواهم بیدار شوی و باز با دیدن لبخندِ بیهمتایت شاد شوم، باز مهرِ بیدریغ و بیچشمداشتت شامل حال انسانها بشه، باز شوخی کنی و من غش کنم از خنده، باز عکسهای بینظیر برای زمین بگیری... بابک برزویه چه سفرت بلند بماند چه کوتاهش کنی، دوستت داریم و در تاریخ هنر ایران مانایی.»
امید نعمتی که در جشنواره موسیقی فجر دست پر به خانه رفت با پستی اینستاگرامی از همکاری دوستاناش برای تولید آلبومی که در نهایت جایزه برد نوشته و از آنها تشکر کرده است. نعمتی نوشته: «جایزه باربد بهترین آهنگسازی و خوانندگی رسید به آلبوم نصف النهار مبدأ. ممنون از تک تک دوستانم که در این آلبوم همکاری کردند. به امید آلبومهای بعدی و بالاخره کنسرت.»
بهرام رادان که به تازگی با سریال جدید حسن فتحی یعنی «جیران» پا به نمایش خانگی گذاشته با انتشار ویدیویی از بازیاش در این سریال، از انتشار قسمت دوم آن خبر داد و نوشت: «دیروز در حوالی تجریش، پادشاه شما عاشق شد. عاشقانه جیران، سریالی که نگاه مخاطب برایش ارزش دارد. قسمت دوم این سریال عاشقانه هم امروز منتشر شد و شما میتوانید آن را هر جمعه، تماشا کنید.
نکتهها
بهتاش صناعیها کارگردان فیلم «قصیده گاو سفید» که چند روزیست در اتفاقی عجیب نسخه لو رفتهاش روی شبکههای اجتماعی منتشر شد در متنی در اینستاگرامش نوشته: «ممنونیم از همه شما که در طول این یک هفته با ما همدردی کردید و برای تماشای فیلم از ما اجازه گرفتید یا حتی درخواست شماره حساب کردید که به ما هزینه بپردازید. حضور ما در سینما نه برای کاسبی و انباشت سرمایه که برای یک عشق و شاید چند کلمه حرف حساب است. زین پس تماشای فیلم «قصیده گاو سفید» در ایران و به هر طریق ممکن برای همه بلامانع است. ببینید و اگر پسندیدید تماشایش را به دیگران توصیه کنید.
چه خبر؟
فرزاد مؤتمن در اینستاگرام خود خبر از موفقیت فیلم مستند «جمعه مى بینمت، رابینسون» ساخته میترا فراهـانى را داده نوشته: «فیلم را ندیدهام، پس نظرى هـم دربارهاش ندارم اما راستش به دلایلى چندان اشتیاقى به تماشاى این فیلم نداشتم تا اینکه امروز دو آنونس از فیلم به دستم رسید که اولى بسیار امیدوارکننده بود و نوید مستندى جذاب را میداد، اما دومى تردیدهـایى را بهوجود آورد. عجالتاً در میان عکسهـایى که از فیلم دیدم، سه تصویر نظرم را جلب کرد. دو عکس اول هـنرمند ایرانى را در محل اقامتش نشان میدهـد و سومى نماییست از فیلمساز سوئیسى در خانه.»
دنیای نشر
انتشارات کتابهای طوطی به بهانه روز جهانی نهنگ یکی از کتابهایش با همین موضوع را در اینستاگرامش معرفی کرده و نوشته: «به سفر و ماجراجویی علاقهمندید؟ پس با والک و رؤیایش همراه شوید. نهنگها، غولهای اقیانوس، موجودات باشکوه و زیبایی هستند که ارزش بومشناختی بالایی برای سیاره زمین دارند. متأسفانه امروزه اقیانوسها بهاندازه گذشته پاک و سالم نیستند و جایی که همیشه مکانی دوستداشتنی برای زندگی نهنگها بود حالا آلوده به زبالههای صنعتی و مواد شیمیایی شده است. نهنگها هم از آسیبهای انسانها به محیط زیست در امان نبوده و نیستند. روز جهانی نهنگ فرصتی است برای یادآوری بزرگترین حیوانات روی زمین و ارزش فراوان آنها.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
21 فیلم پرمخاطب متقاضی اکران نوروز
-
تکیهگاهی برای جوانان اصفهانی
-
دریچه نگاهی که به شما تحمیل میشود
-
یکبار دیگر خانه سیاه است
-
بازاندیشی در کارکردهای طنز برای جامعه ایران
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین