کاظم دانشی در گفتوگو با «ایران»:
انتخاب «علفزار» در جشنواره فیلم فجر شجاعت میخواست
فروغ گشتیل
خبرنگار
کاظم دانشی کارگردان و فیلمنامهنویسی است که پیشتر با ساخت آثار کوتاه و مستند شناخته میشد که از جمله آنها میتوان به فیلمهای کوتاه «راحانا»، «پرتقال»، «بادکنکهای رنگی»، «مثل تو و محدوده یک درجه» اشاره کرد. او در اولین تجربه کارگردانی فیلم بلندش، فیلم سینمایی «علفزار» به تهیهکنندگی بهرام رادان را برای حضور در چهلمین جشنواره فیلم فجر دارد. فیلم سینمایی «علفزار» با موضوعی حساس و در ژانر جنایی برای حضور در این رویداد ملی آماده شده است. به همین مناسبت با کاظم دانشی گفتوگویی درباره فیلم و موضوع آن داشتهایم که در ادامه میخوانید.
«عــلـفــــزار» بـــــه موضوع حساس تجاوز میپردازد آن هم تجاوز گروهی که به اعضای یک خانواده آسیب میرساند، موضوعی که حرف زدن درباره آن در جامعه ما به نوعی تابو شناخته میشود، چگونه به فیلمنامه این فیلم رسیدید؟
«علفزار» ابتدا از خبری درباره خانوادهای از حومه شهر آمد که ذهن من را به خود درگیر کرد. در ادامه سعی کردم در موقعیتهای مختلف درباره پروندههای مربوط به تجاوزهای گروهی و بلایی که بر سر یک خانواده میآید، تحقیق کنم، حتی با سوژههای برخی از این پروندهها روبهرو شدم و مستندهایی نیز ساختم. به همین ترتیب سالهایی از زندگی من به بررسی و مطالعه پروندههای مشابه در این حوزه سپری شد. آرام آرام به نوشتن فیلمنامه «علفزار» پرداختم و بیش از 10 بار آن را بازنویسی کردم چرا که قوه قضائیه و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آن مقطع زمانی نقطه نظراتی داشتند که باعث شد دریافت مجوز ساخت این فیلم، یک سال به طول انجامد.
شروع فیلم با تلنگری همراه است و مخاطب را مجبور به دیدن آن میکند، این آغاز چگونه به ذهنتان رسید؟
این خصلت فیلم جنایی است. این ژانر از سینما مخاطب را غافلگیر میکند، باعث ترس او میشود و حس تعلیق و هیجان را به مخاطب وارد میکند. با این شروع میخواستم فیلمی هیجانانگیز داشته باشیم که آدمها را به وجد آورد. البته برای بودن این سکانس در فیلم بسیار تلاش کردم و بهدلیل حجم خشونت و بچهکشیای که در ابتدا با آن مواجه میشویم، اتفاق نظرهایی برای حذف سکانس اولیه فیلم وجود داشت که خوشبختانه رخ نداد. فیلم جنایی از یک جنایت یعنی قتل، تجاوز، گروگانگیری و... میآید که خواه یا ناخواه تلخ هستند. متأسفانه در کشور ما این نگاه وجود دارد که نباید فیلم تلخی ساخته شود اما باید گفت در سینما ژانرهایی مانند ژانر جنایی وجود دارند که فیلم تلخی از دل آن بیرون میآید و به شخصه به این ژانر علاقهمند هستم. باید سطح فکریمان را بالا ببریم تا ابعاد آموزشی فیلمهای جنایی مثل بُعد جامعهشناسی، روانشناسی و... را هم در فیلم ببینیم.
گرفتن مجوز برای ساخت فیلمی که درباره تجاوز، مسائل جنسی و... صحبت میکند، بسیار سخت است اما در گفتوگو خیلی چیزها حل شد. وقتی ابعاد کارمان را برای مدیران مطرح کردیم، همراهی بسیاری صورت گرفت. همچنین مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بعد از دیدن فیلم با ما همراهی کردند تا این اثر در جشنواره حضور داشته باشد. با توجه به موضوع فیلم و مسألهای که مطرح میکند به نظر من هیأت انتخاب جشنواره فیلم فجر و شورای پروانه نمایش، برای نمایش این فیلم شجاعت بسیاری به خرج دادند.
فکر میکنید «علفزار» با تمام تلخیهایی که دارد، میتواند بر مخاطب تأثیر مثبتی داشته باشد؟
برای من بسیار مهم است که ابعاد آموزشی را در فیلمم لحاظ کنم. هنگام نگارش فیلمنامه نیز با خود فکر میکردم اگر من باعث شوم که یک نفر هم با دیدن این فیلم، از فکر تجاوز و جنایتی که در سر میپروراند، بیرون آید، کافی است. به نظر من «علفزار» میتواند این تأثیر را روی افراد جامعه بگذارد.
فیلمنامه «علفزار» بسیار تلخ است اما در کنار تلخیهایش به روشنایی میرسیم. جاهایی از فیلم نیز روابط انسانی مانند رابطه مادر با پسرانش را که جرم سنگینی هم داشتند، به نمایش درآوردیم که به نظر من تلاش او برای نجات فرزندان، اوج سینماست؛ تلاشی در دل تلخی.
به چه دلیل نام فیلم را «علفزار» گذاشتهاید؟
«علفزار» را میتوان به دو حالت معنا کرد؛ علفهای هرزی که میان چمنهای سبز میرویند و آدمهایی که میتوانند میان این علفزار، سبز بمانند. برای من امیرحسین اشراقی آدمی است که قرار است عدالت را در میان علفزار اجرا کند. اینگونه آدمها در تاریخ گم میشوند و دربارهشان حرفی نمیزنند.
شروع فیلم، ما را با دنیایی روبهرو میکند که به اصطلاح آن را پایین شهر میخوانیم. منطقهای با آدمهای متفاوت، گریم و طراحی لباسی که مختص به خودشان است. چرا برای ساخت «علفزار» این منطقه و این گریم و طراحی صحنه را در نظر گرفتید؟
واقعیت این است که جرم و جنایت در قشر متوسط رو به پایین جامعه، چه از نظر فرهنگی و چه از نظر مالی، بیشتر رخ میدهد. طی مراحل پژوهشی فیلم، وقتی ابعاد جرمشناسی را بررسی میکردیم، اختلاف طبقاتی را عامل این مسأله یافتیم که آمار کیفقاپی و دزدی گویای آن است.
از طرف دیگر بازپرسی که بخواهد در طول روز به چند پرونده مختلف رسیدگی کند در تهران وجود ندارد. چند سالی است که در تهران پروندهها تخصصی شدهاند و یک بازپرس نمیتواند چند پرونده مختلف را حل کند به همین دلیل ما قصه را به خارج از تهران بردیم. کاراکتر شهردار حاضر در «علفزار» نیز باعث شد که ما نخواهیم نام شهر را در فیلم بیاوریم تا در نهایت کسی معترض نشود.
بازپرس فیلم «علفزار» نقش اصلی داستان است و باید برای بهوجود آوردن این کاراکتر تلاش بسیار کرد، برای به نمایش درآوردن واقعی بازپرس در فیلم چه کارهایی انجام دادید؟ فکر میکنید، توانستهاید تصویر یک بازپرس را به درستی به نمایش درآورید؟
احساس میکنم که بازپرس «علفزار» بسیار به واقعیت نزدیک است اما مخاطب باید درباره درست یا غلط بودن آن نظر دهد. برای ساخت این فیلم سالها تحقیق کردم و در مرحله پیشتولید نیز همه بازیگران و عوامل را به دادسرا و محیطهای فیلم بردهایم تا بتوانیم کاراکترها را به خوبی به نمایش درآوریم.
چگونه برای کنار هم قرار دادن بازیگران فیلم به نتیجه رسیدید؟ این ترکیب از کجا آمده است؟ فکر میکنید انتخاب پژمان جمشیدی که اغلب با بازی در فیلمهای طنز شناخته میشود، صدمهای به فیلم نمیزد؟
از ابتدای نوشتن فیلمنامه به خیلی از بازیگران حاضر در فیلم، فکر میکردم و از انتخاب آنها اصلاً پشیمان نیستم. با اینکه «علفزار» فیلم پر بازیگری بود اما از نظر بازی درخشان شده است.
انتخاب پژمان جمشیدی برای بازی در نقش بازپرس، ریسک بود اما بعد از صحبت با او متوجه شدم که بازیگر باهوش و باانگیزهای است و تمام توانش را برای فیلم میگذارد که همین اتفاق هم افتاد. بهطور کلی همکاری بازیگران با فیلم بسیار خوب بود و روزهای خوبی را با یکدیگر سپری کردیم.
از میان کاراکترهای فیلم چرا تنها ستاره پسیانی که نقش شبنم را بازی میکند، جای زخمهایی گوشه لبش یا روی انگشتانش دارد؟
پیش از ساخت فیلم با همه بازیگران درباره شب حادثه و اتفاقهایی که در باغ میافتد، صحبت کردیم. با توجه به اتفاقاتی که شبنم قصه گذرانده است، به نظر میآید او تنها زن فیلم باشد که باغ را خوب بلد است و میتواند فرار کند چرا که دلبستگیای برای ایستادن ندارد در نتیجه امکان آسیب دیدن او نیز بیشتر است پس سعی کردهایم از نظر ظاهری هم این آسیبها را به نمایش درآوریم.
در فیلم با دو کاراکتر دیگر مواجه میشویم که برای گرفتن شناسنامه دخترشان به دادگاه مراجعه میکنند و در جایی با یکی از نقشهای داستان اصلی مواجه میشوند. حضور آنها در فیلم چه اهمیتی دارد؟
ابتدا باید بگویم که در «علفزار» یک روز کاری بازپرسی را به نمایش درمیآوریم که در طول روز پروندههای بسیاری را حل میکند و در نظر گرفتن دو پرونده برای او، زیاد نبود. اگر مدت زمان فیلم بیشتر بود، میتوانستم پروندههای بیشتری به آن اضافه کنم. بررسی پرونده مورد نظر که ارتباط مضمونی با قصه اصلی داستان داشت، دو علت را دربرمیگرفت؛ ابتدا میخواستم قهرمان بودن یک بازپرس را نشان دهم. از طرف دیگر سکانسی که دو بچه به یکدیگر میرسند حرفهای بسیاری در بر دارد؛ آنها خارج از فضای دعوا و تنشهای موجود در فیلم برای لحظاتی خوشحالتر میشوند، بچههایی که اتفاقات خاصی را پشت سر گذاشتهاند و از جهانهای مختلف آمدهاند و حال روبهروی یکدیگر ایستادهاند. به نظر من این لحظه، خود زندگی است.
چگونه برای پایان فیلم به نتیجه رسیدید؟ فکر میکنید اگر پایانی متفاوت داشت، تأثیر بیشتری بر مخاطب نمیگذاشت؟
خود من با این پایان موافق نبودم اما مجبور به پذیرش آن شدم. پایان موجود نیز این حس را به مخاطب منتقل میکند که متجاوزان به نتیجه اعمالشان میرسند و بازپرس پای پرونده ایستاده است.
در فیلمهایتان از نمادهای بسیاری استفاده میکنید، علت این مسأله چیست؟ فکر میکنید چقدر میتواند بر مخاطب تأثیر بگذارد؟
بخشی از این مسأله از نشانهشناسی من میآید. به نظر من باید کاری کرد که مخاطب با فیلم همذاتپنداری کند. دوست دارم آدمها لحظاتی را داشته باشند که حس کنند جای دیگری هستند، کارکرد نماد نیز اینگونه است. نماد باعث میشود که ما در فیلم کاشتها و برداشتهایی داشته باشیم که مخاطب با آن همراه شود. در «علفزار» نیز اشتراکات میان پروندههای مختلف را گرفتم و سعی کردم با نمادهای آنها، مخاطب را با خود همراه کنم.
همکاری با بهرام رادان برای شما چگونه پیش آمد؟ این همکاری را چگونه میبینید؟
همکاری با بهرام رادان بسیار اتفاقی پیش آمد؛ فیلمنامه را از طریق یکی از دوستانم برای او ارسال کردم تا ابتدا بهعنوان بازیگر در فیلم حضور داشته باشد اما درنهایت به این نتیجه رسیدیم که تهیهکنندگی اثر را برعهده بگیرد. همکاری با او فوقالعاده بود. این تهیهکننده مانند کوه پشت فیلم ایستاد و خم به ابرو نیاورد.
بهعنوان سؤال آخر؛ نظرتان درباره چهلمین جشنواره فیلم فجر و حضور فیلمتان در آن چیست؟
جشنواره فیلم فجر مهمترین اتفاق سینمای ایران است و به نظر من فیلمسازان بزرگ از این جشنواره به رشد رسیدهاند. همه فیلمسازان جوان علاقه دارند که فیلمشان در این رویداد حضور داشته باشد تا دیده شوند. همیشه آرزو داشتم که در این جشنواره فیلمی داشته باشم که درنهایت به آن رسیدم. ما در بلیتفروشی نیز خوب ظاهر شدیم. برای من بسیار هیجانانگیز است تا در کنار مخاطبان بسیاری به تماشای فیلم بنشینم.
میشود ته خطیها را نجات داد؟
محسن اسلامزاده
کارگردان «هیچکس منتظرت نیست»
تهران، مــــــــثل دیگر شهــــرهای بــــــزرگ دنیا، در کنار زیباییهایی که دارد، گرفتار معضل معتادان کارتـــــــنخواب است. این ماجرا وقتی دردناکتر میشود که بدانیم در میان آنها زنان بسیاری هم هستند که انگار به آخر دنیا و زندگی و در یک کلام به ته خط رسیدهاند. متأسفانه این معضل در حال گسترش است و روز به روز بر شمار کارتنخوابها، بخصوص زنها افزوده میشود.
از دور که نگاه میکنم، از خودم میپرسم بهزیستی و شهرداری و پلیس و این همه نهاد چهکارهاند و چرا باید شاهد این افراد در شهر باشیم؟ ولی وقتی فقط یک نفر از اطرافیان یا اقوام یا رفقای دور و نزدیک گرفتار این بلا میشوند، میبینم خلاصی او از مواد و خلاصی خانواده و جامعه از آسیبهای او به این راحتی نیست و سالها، بلکه دههها دامن همه را میگیرد...
انگیزه بالایی داشتم که بدانم آیا میشود ته خطیها را نجات داد یا نه؟ به همین خاطر به مناطق اصلی آسیبهای اجتماعی در «شوش» و «خلازیر» در جنوب تهران رفتم و بعد از جستوجو با خانمی بهنام «سپیده علیزاده» آشنا شدم. او از سال 1388 در حوزه کاهش آسیب ناشی از اعتیاد بویژه در زنان و کودکان فعالیت داشته و مجری برنامههای اجتماعی متعدد سازمان بهزیستی و شهرداری تهران در ادوار مختلف بوده است. خانم علیزاده مدیر مرکز مردمنهاد جامع کاهش آسیب بانوان با عنوان «نور سپید هدایت» است، این مرکز را میتوان اولین مرکز با مجوز سازمان بهزیستی در کشور نامید که روزانه به بیش از 260 زن و کودک خدمات ارائه میدهد.
«سپیده علیزاده» همچنین، دو کانکس کاهش آسیب در حاشیه شهر دارد تا خدماتی به معتادان ساکن در پاتوقهای مصرف مواد مخدر ارائه دهد. خدماتی چون غذا، لباس، سرنگ و سوزن استریل، ابزار و آموزشهای پیشگیری از ایدز ارائه میشود و مصرفکنندگان مواد تهخطی به حضور در شلترها، گرمخانهها و ایجاد تغییر در الگوی مصرف و سبک زندگی، تشویق میشوند. «سپیده» هیچگاه معتادان را مجبور به ترک نمیکند. او تمام تلاشش را میکند که آنها تصمیم به ترک و تغییر زندگی بگیرند. نمونههای موفق بسیاری هم در کنار او وجود دارد که اکنون خودشان مددکار و مدرسان معتادان شدهاند. یکی از این نمونههای موفق، «مونا» است که بعد از ۲۴ سال کارتنخوابی، تصمیم به ترک گرفته و الان ۴ سال است که خود مددکار اجتماعی شده. قصه مستند ما آنجا جذابتر میشود که حالا «مونا» بعد از ۲۸ سال میخواهد فرزندانش را پیدا کند و سپیده نقش جدیدی پیدا میکند...
شاید در نگاه اول مستند «هیچکس منتظرت نیست» در مورد زنان کارتن خواب باشد ولی هر چه جلوتر میرویم روایت زنانی که بعد از چند دهه ترک کردهاند پررنگتر میشود و متوجه میشویم که آغاز ترک اعتیاد برای زنان کارتن خواب، تازه اول ماجراست، چون هیچ کس آنها را قبول ندارد، حتی اگر سالها از پاکی آنها گذشته باشد. این همان چالشی است که فیلم میخواهد به آن بپردازد.
به بهانه نمایش نسخه مرمت شده «خانه دوست کجاست» در بخش قاب ماندگار
فیلمی از جنس زندگی
مازیار معاونی
منتقد سینما
یــــــــکـــــــــــــی از پرافتخـــــارترین فیلمسازان چند دهه اخیر ایران و جهــــــــــان در نخستیـــن تجربه سینمایی بلند خود پـــــــس از انقلاب ، فیلمی را کارگردانی کرد که دهههاست در ردیف آثار برتر سینمادوستان جایگاه خدشهناپذیری دارد. شاید «خانه دوست کجاست» بهترین یا دستکم یکی از بهترین مصادیق برای معرفی و شناخت سینمای فیلمسازی باشد که یکی از معتبرترین جوایز تاریخ سینمای ایران یعنی جایزه نخل طلای کن را برای هنر این مرز و بوم به ارمغان آورده است. فیلمی از جنس زندگی، فیلمی که دستمایه ساده تلاش یک دانشآموز برای بازگرداندن دفتر مشق همکلاسی اش را برگزیده ولی در پرداخت و شکل پیشبرد همین درون مایه ساده و بدون پیچیدگیهای روایی آنچنان پرداخت استادانه و منحصر به فردی دارد که نه تنها به خاطره جمعی هزاران و میلیونها بیننده عام و صاحبنظران سینمایی بدل میشود که جوایز متعددی همچون جایزه پلنگ برنزی جشنواره لوکارنو، جایزه بهترین فیلم جشنواره فیلم رم و بسیاری از جوایز دیگر جشنوارههای سینمایی را از آن خود میکند.
بابک احمدپور، پسر بچهای بود که نقش اول فیلم را با راهنماییهای استادانه کیارستمی عالی بازی کرد و البته مانند بسیاری از دیگر بازیگرانِ بومی ای که در دوران کودکی بازیگری و شهرت را کسب کردهاند پس از آن فرصت بینظیر قرار گرفتن مقابل دوربین یکی از استثناییترین فیلمسازان سینمای جهان بار دیگر به زندگی عادی خود بازگشت و دیگر اثری از او در سینمای ایران دیده نشد، سرنوشتی شبیه به سرنوشت بازیگر سیاه چرده فیلم «باشو غریبه کوچک» بهرام بیضایی و بسیاری از نمونههای دیگر قبل و بعد از آن.
از فیلم صحنهها و دیالوگهای ماندگاری در حافظه نمایشی مخاطبان باقی مانده است، از صحنه تلاش پسر بچه برای تفهیم لزوم بازگرداندن دفتر مشق همکلاسیاش (محمد رضا نعمتزاده) به بزرگترهایش تا آن نمای کم نظیر دویدنهایش در مسیر پر پیچ و خم میان دو روستا که نمای نقطه نظر پیرمرد روستایی گره میخورد و سرانجام آن دیالوگ معروف و به یادماندنیاش که در طول فیلم بارها و بارها بر زبان آورده میشود بدون آنکه از طرف بزرگترهای روستایی و کم سواد دور و برش کمترین توجهی به مفهوم آن شود دیالوگی با این مضمون: «من دفتر مشق محمدرضا نعمتزاده را اشتباهی برداشتم، باید ببرم بهش بدم» که از فرط تکرار در فیلم که البته اصلاً تکرار نابجا و آزاردهندهای هم نیست گویی خود به یکی از موتیفهای اثر بدل میشود. «خانه دوست کجاست» بدون آنکه بخواهد به افراط و سانتی مانتالیسم افراطی و سعی در جذب همدلی و همدردی به قیمت در دست گرفتن احساسات بینندگانش متوسل شود مفاهیمی چون دوستی، تعهد، تلاش و از پای نیفتادن را به زیبایی عرضه میکند آن هم در قالب دشواری که انتخاب کرده و درون مایه ساده درام از یک سو و نابازیگر بودن قهرمان و حتی دیگر بازیگران فیلم از سوی دیگر تا حدود زیادی دست فیلمساز برای متفاوت بودن را بستهاند اما کیارستمی بهعنوان یکی از فیلمسازان و آدمهای متفاوت دوران خود از این دستمایه اندک شاهکاری فراموش نشدنی و تأثیرگذار میآفریند که هرگز کهنه و تکراری نمیشود.
گاهشمار جشنواره
هفتمین دوره بهمن 1367
سینمای ایران ۸۷ فیلم جدید (۵۳ فیلم بلند و 34 فیلم کوتاه و میان مدت) را در هفتمین جشنواره فیلم فجر عرضه کرد. در این دوره از جشنواره ۳۷۵ هزار و ۹۰۵ نفر تماشاگر فیلمهای جشنواره بودهاند و 26 کشور جهان نیز با مجموع 176 فیلم (۱۰۲ فیلم بلند و 74 فیلم کوتاه) حضور داشتند. با احتساب نمایش ۱۳ فیلم ایرانی که در جشنوارههای بینالمللی عرضه شده بود، جمعاً 276 فیلم ایرانی و خارجی در بخشهای پانزده گانه در 894 سانس در ۱۵ سینمای تهران به اکران درآمد. این بخشها عبارت بودند از: بخش مسابقه بینالمللی کودکان و نوجوانان (۵۲ فیلم کوتاه و بلند ایرانی و خارجی)، مسابقه سینمای ایران (۲۳ فیلم بلند)، مسابقه کوتاه و میان مدت (۲۱ فیلم)، مرور یک سال سینمای ایران (۵۳ فیلم جدید ایرانی)، نمایشهای ویژه (24 فیلم بلند و ۱۲ فیلم کوتاه و میان مدت)، نمایش فیلمهای «آندره وایدا» (12 فیلم)، نمایش فیلمهای «یاسوجیرو اوزو» (۱۱ فیلم)، نمایش فیلمهای «آندری تارکوفسکی» (۷ فیلم)، سینمای ایران و جشنوارههای جهانی (۱۳ فیلم)، نگاهی به گذشته (۱۲ فیلم بلند خارجی)، نقاشیهای متحرک اروپای شرقی (5 فیلم بلند و 25 فیلم کوتاه). نمایش فیلمهای کمدی (۷ فیلم بلند و ۱۱ فیلم کوتاه و میان مدت)، نمایش فیلمهای اول کارگردانان جدید ایران (۲۲ فیلم)، چشم حقیقت (۱۰ فیلم بلند و 12 فیلم کوتاه خارجی) و فیلمهای «سرگئی پاراجانوف» (4 فیلم). یکی از ویژگیهای بارز این دوره، بینالمللی کردن آن در بخش فیلمهای کودکان و نوجوانان بود. هیأت داوران هفتمین جشنواره فیلم فجر محمدرضا بهزادیان، سیف اله داد، فرهاد فخرالدینی، ابراهیم فروزش و محمد باقر کریمیان بودند که سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را به محسن مخملباف کارگردان فیلم «بایسیکل ران»، جایزه بهترین فیلم را به مسعود جعفری جوزانی برای فیلم «در مسیر تندباد»، سیمرغ بلورین را به سعید ابراهیمی فر سازنده فیلم «نارونی» و باز سیمرغ بلورین را به ابراهیم حاتمی کیا سازنده فیلم «دیدهبان» اهدا کردند. از جمله دیگر فیلمهای بلند حاضر در بخش مسابقه میتوان به عبور (کمال تبریزی)، برهوت (محمدعلی طالبی)، کشتی آنجلیکا (محمدرضا بزرگ نیا)، ستاره و الماس (سیامک شایقی)، روزنه (جمال شورجه)، روز باشکوه شهر کوچک (کیانوش عیاری) و انسان و اسلحه (مجتبی راعی) اشاره کرد.
رونمایی از پوستر «مرد بازنده»
روز گذشته در آستانه رونمایی از فیلم «مرد بازنده» در خانه جشنواره از پوستر تازهترین ساخته سینمایی محمدحسین مهدویان با طراحی میثم میرزایی رونمایی شد. «مرد بازنده» داستان مردی است به نام احمد خسروی که در گیرودار زندگی شخصی پرمسألهاش، مسئول رسیدگی به پروندهای رازآلود میشود، پروندهای که روند کشف آن با شکها و نگرانیهای احمد در میآمیزد و زندگیاش را تحت تأثیر قرار میدهد . جواد عزتی، رعنا آزادیور، بابک کریمی، آناهیتا درگاهی، مهدی زمین پرداز و... بازیگران این فیلم هستند.
سیمرغ در منزل چهلم
از امروز چهلمین جشنواره فیلم فجر در سینماهای مردمی در حالی آغاز میشود که روز گذشته جشنواره با نمایش فیلم «بیرو» به کارگردانی مرتضی علی عباس میرزایی در خانه جشنواره به صورت رسمی افتتاح شد. امسال جشنواره آیین افتتاحیه نداشت و با پخش قرآن، سرود ملی و سرودهای انقلابی و کلیپ به صورت رسمی آغاز شد. در این روز همچنین از پوستر جشنواره فیلم فجر با طراحی محمد اسحاقیان رونمایی شد.
از یک ایل هستیم
حسین بیرانوند: من و آقای بیرانوند از یک ایل هستیم اما نسبت خونی نداریم. یک نفر از پروژه عکس من را در لباس ورزشی دیده بود و در نهایت من را در این نقش پذیرفتند. الگوی من در فوتبال علیرضا بیرانوند بود و برای من بسیار سخت بود که نقش الگوی خود را بازی کنم.
صحبتهای این بازیگر در نشست خبری «بیرو»
بیرانوند قهرمان روز جامعه است
علی عباس میرزایی: میخواستم که درباره یک قهرمان دیگر فیلم بسازم اما پیشنهاد شد این فیلم را بسازم و علیرضا بیرانوند قهرمان روز جامعه است که بدون پول و پارتی و با تلاش خود به جایگاه فعلی رسیده است.
از صحبتهای این کارگردان در نشست خبری «بیرو»