حسین نمازی در گفتوگو با «ایران» از کارگردانی فیلم «شادروان» گفته است
نمایش زیباییهای درونی یک خانواده حاشیهنشین
مخاطبان حضور متفاوتی از افغانستانیها را در «شادروان» شاهد هستند
سپیده شریعترضوی
خبرنگار
حسین نمازی که با فیلم «شادروان» در بخش سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر حاضر است، میگوید متأسفانه تصاویری که از خانوادههای حاشیهنشین منعکس میشود، غلط و اشتباه است پس به همین دلیل با مسعود سلامی فیلمبردار پروژه سعی کردهاند قابهایی ببندند تا زیباییهای بصری درون خانواده را به نمایش بگذارند. «شادروان» عنوان جدیدترین ساخته حسین نمازی به تهیهکنندگی عباس نادران است که در دومین روز از چهلمین جشنواره فیلم فجر در سانس دوم خانه جشنواره یعنی برج میلاد به نمایش درمیآید. سینا مهراد، گلاره عباسی، نازنین بیاتی، بهرنگ علوی، با هنرمندی رؤیا تیموریان و با حضور چهرههایی چون رضا رویگری و بهرام ابراهیمی بازیگران این اثر سینمایی هستند. همچنین در این فیلم بازیگران تئاتری چون ایمان براتپور، محسن مهری، سجاد رضایی، حافظ نبیزاده، بهناز نادری، اعظم کبودیان، فرناز صالحتاش، الهه افشاری، بابک جعفریه، مریم افشار و محمدموسی اکبری نیز نقش آفرینی میکنند. حضور این فیلم سینمایی در بخش سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر ما را بر آن داشت تا با حسین نمازی درباره جدیدترین ساختهاش که اثری متفاوت نسبت به آثار پیشین این کارگردان است و قصد دارد حال مخاطب را خوب کند، گفتوگو کنیم که در ادامه میخوانید.
برخلاف عمده فیلمهای سینمای ایران، دکوپاژ نامحسوسی در «شادروان» دیده میشود. از سوی دیگر میتوان گفت شما در این اثر تلاش کردهاید یک کارگردانی رئالیستی و روانی داشته باشید و اتفاقات را جلوی دوربین رقم بزنید. سؤال اینجاست که آیا این اتفاق عامدانه رخ داده یا سلیقه شما بدین گونه است؟
سلیقه من در کارگردانی تا قبل از «شادروان» مدل دیگری بود اما دوست داشتم مدلهای دیگر را هم امتحان کنم. از سوی دیگر فیلمنامه این فیلم سینمایی را به گونهای به نگارش درآورده بودم که بسیاری اظهار میکردند به شیوه دوربین روی دست باید فیلمبرداری شود، اما من علاقهای نداشتم کار بدین شکل انجام بشود چراکه احساس کردم دوربین باید یک شخصیت و ایستایی داشته باشد و فضای رئالیستی نه در حرکت دوربین، که در جلوی قاب اتفاق بیفتد. خوشبختانه مسعود سلامی فیلمبردار کار هم با من هم نظر بود و با توافق صورت گرفته در نهایت به این نتیجه رسیدیم که دوربین روی پایه قرار بگیرد البته این کار با ریسک بزرگی همراه بود. همچنین کاری که ما در «شادروان» انجام دادیم این بود که سکانسهای پُر پلان نگرفتیم بلکه با میزانسن تلاش کردیم ضرباهنگ درونی کار بالا بیاید. کار سختی بود اما آن چیزی که اتفاق افتاده و از بابت آن خوشحالم این است که پلان متعدد نمیبینیم، ریتم کار نمیافتد و چیزی مخاطب را اذیت
نمیکند.
شاید بتوان گفت که جدیدترین ساخته شما الگوی یک خانواده ایرانی را به نمایش گذاشته و همبستگی بین اعضای آن را به تصویر کشیده است. چیزی که شاید در گذشته بسیار شاهد آن بودیم اما امروز به دلایل متعدد کمرنگ شده است. کارکرد امروزی این حرف چیست؟
من اصولاً بهدنبال بیان حرف خاصی در آثارم نیستم بلکه بیشتر دوست دارم قصهای را بهصورت درست روایت کنم اما قطعاً تعلقات شخصی من که یکی از آن تعلقات خانواده و فامیل است، ناخودآگاه روی فیلمنامه خانواده محور اثر میگذارد. متأسفانه ما این روزها خود را در آپارتمانهایمان محصور کردهایم و حتی ممکن است همسایه کناریمان را هم نشناسیم. در حقیقت این شیوه زندگی بسیاری از افراد شده است و آدمها به نوعی از یکدیگر دورند در حالی که این مسأله اصلاً برای من قابل درک نیست. در «شادروان» به این اشاره میکنم که فامیل ریشههای ما هستند و در هنگام مشکلات میتوان روی آنها حساب کرد.
سوژه فیلم «شادروان» در بستر یک خانواده حاشیهنشین میگذرد. اصولاً حاشیهنشینان به دلایل متعدد با مسائل مختلفی دست و پنجه نرم میکنند و مشکلات آنها تاکنون سوژه آثار سینمایی بوده است اما شما در فیلم خود به یک مسأله حقوقی پرداختید. دلیل انتخاب این سوژه چه بود و چرا آن را در بستر خانواده حاشیهنشین روایت کردید؟
اساساً یک سوژه هرچه به لحاظ دراماتیکی برای من جذاب باشد و تصور کنم که میتوانم یک درام خوب از آن خلق کنم، میتواند گزینهای برای نوشتن فیلمنامهام باشد. اینکه چرا قصه را در بستر یک خانواده حاشیهنشین روایت کردم بدین دلیل بود که این ایده چنین فیلمنامهای میطلبید و نمیخواستم فیلم فضای آپارتمانی پیدا کند.
مسأله بعدی این است که ما متأسفانه در سینما از زیباییهایی که در زندگی مردمان حاشیهنشین وجود دارد، غافل ماندهایم. خانوادهای که مخاطبان در «شادروان» با آن روبهرو میشوند اگرچه به لحاظ مالی غنی نیست اما با همه وجودشان زندگی میکنند البته قصد من ابداً تقدیس فقر نیست. افراد این خانواده بهعنوان حاشیهنشین، زندگی تمیز و مرتبی دارند، ارتباط همسایگیشان خوب است، به یکدیگر کمک میکنند و... یعنی برایم جذاب بود که تصاویری از این دست به نمایش بگذارم چرا که بشدت معتقدم بسیاری از تصاویری که از خانوادههای حاشیهنشین منعکس میشود، غلط و اشتباه است و باید از این مسأله که آنها را بدبخت نشان دهیم، پرهیز کنیم چرا که به هرحال نشان دادن کمبودهای این قشر طبیعتاً اثر مطلوبی در زندگی آنها نمیگذارد و درست به همین دلایل است که با مسعود سلامی سعی کردهایم قابهایی ببندیم تا زیباییهای بصری درون خانواده را به نمایش بگذاریم.
اینکه گفته میشود «شادروان» روایتی شیرین از ملودرام اجتماعی است و مخاطب را میخنداند این مسأله را در ذهن مخاطب پدید میآورد که قرار است با اثری کمدی روبهرو شود اما چرا مخاطبان سینما و حتی عدهای از سینماگران تصور میکنند هر اثری که مخاطب را در بیشتر لحظات فیلم بخنداند کمدی است؟ این مسأله ناشی از آشنا نبودن با ژانرهای مختلف است یا دلیل دیگری دارد؟
در ابتدا باید بگویم که ژانر در سینمای ایران مرده است یعنی عموم فیلمها در ژانر ساخته نمیشوند و تلفیقی از چند ژانر را در فیلمها میبینیم. از سوی دیگر ژانر کمدی قواعدی دارد که اولین آن اصرار بر خنداندن مخاطب است یعنی ساخته میشود تا تماشاگر را بخنداند و سایر موارد در اولویتهای بعدی قرار میگیرد. در حالی که در «شادروان» اصل، قصه است. دومین قاعده کمدی این است که باید پایان کاملاً خوش داشته باشد در حالی که فیلم من در پایان حال مخاطب را خوب میکند اما پایانی مثل پایان یک فیلم کمدی ندارد. در «شادروان» همه شخصیتها جدی هستند.
ترکیب بازیگران پروژه جدید است آیا باید منتظر بازی متفاوت از نقشآفرینان این فیلم سینمایی باشیم؟
به گواه دوستانی که تا الان فیلم را دیدهاند، بازیگران این پروژه در مجموع بازیهای گرم و یکدستی را به نمایش گذاشتهاند. سینا مهراد یکی از بازیگران فیلم، شمایل دیگری در «شادروان» دارد یعنی مخاطب قرار است «نادر مارادونا»ی حاشیهنشینِ متفاوت ببیند. بهرنگ علوی در این اثر نقشی را ایفا کرده که به لحاظ سنی ده، پانزده سال بالاتر از سن خودش است. این بازیگر کاراکتر چِرکی را بازی میکند که بسیاری از ما شبیه آن را در اطرافمان دیدهایم. همچنین نازنین بیاتی نقشی جذاب را ایفا میکند که تلفیقی از طنازی و جدی بودن در آن است. در این فیلم همانند دو اثر قبلیام یعنی سریال «حوالی پاییز» و «آپاندیس» بازیگران جدید نیز به سینما معرفی کردهام.
گلاره عباسی ایفاگر نقش یک زن افغانستانی در این اثر است. دلیل انتخاب گلاره عباسی برای این نقش چه بود؟
میگویند وقتی قرار است توانایی بازیگری را بشناسید باید به بازی در سکوت او توجه کنید. گلاره عباسی در این فیلم کمترین دیالوگ را در بین بازیگران داشت همچنین باید با لهجه افغانستانی صحبت میکرد. ایشان بهترین انتخاب برای این نقش بود و برایم بسیار اهمیت داشت که این نقش درست از آب دربیاید که اتفاق هم افتاد.
آیا با حضور یک کاراکتر افغانستانی قصد داشتید نگاهی به مسائل مهاجران این کشور داشته باشید؟
مسأله مهاجران افغانستانی به دلایلی برایم همیشه دغدغه بوده و ذهنم را درگیر کرده است. مخاطبان حضور متفاوتی از افغانستانیها در «شادروان» شاهد هستند. همچنین به این مسأله در فیلم اشاره شده است که اگرچه ما ممکن است میزبانهای خوبی نبوده باشیم اما بد هم نبودیم.
با وجود بیمهریهایی که به اولین ساخته شما یعنی «آپاندیس» برای حضور در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر شد، چرا جدیدترین اثر خود را باز هم به جشنواره فیلم فجر ارائه دادید؟
چه بخواهیم چه نخواهیم، چه بپذیریم چه نپذیریم و چه اقرار کنیم یا نکنیم جشنواره فیلم فجر مهم شده است بهگونهای که در یک بازه حدود یک ماهه تمام فیلمهای سینمایی رها شده و حجم عظیمی از تبلیغات به 22 فیلم حاضر در بخش سودای سیمرغ اختصاص مییابد. من اصلاً درباره اینکه این حد از توجه خوب است یا نه صحبت نمیکنم اما لازم میدانم به این مسأله اشاره کنم که لزوماً هر «مهم شدنی» خوب نیست. از سوی دیگر اینکه سرنوشت فیلمها به جشنواره فجر گره بخورد هم اصلاً درست نیست و این گونه ممکن است بسیاری از آثاری که در جشنواره حضور نداشتهاند، نابود شوند. جالب است بدانید که اگر «آپاندیس» جایزه بهترین فیلمنامه از چهل و هفتمین جشنواره مونترال کانادا را نمیگرفت فیلم اکران نمیشد و نابود میشد.
سخن پایانی.
با ساخت «شادروان» به دو هدف مهم رسیدم اول آنکه اثری به معنای درست سینما ساختم و دوم آنکه فیلمی خلق کردم که مخاطب با شنیدن قصه آن علاوه بر خندیدن و احیاناً گریه کردن با حال خوب از سینما خارج میشود.
گاهشمار جشنواره
پنجمین دوره بهمن 1365
ایــلـــیـا داوودی: پنجــــــمـین دوره جشنــــــواره فیلم فجـــر در شرایطی برگـــــزار شد که چهرههــــــای نام آشنا در سینمای پس از انقلاب به مقطع و مرحلهای از بلوغ رسیده بودند که آثاری متفاوت با سالهای ابتدای حضورشان در جشنواره ارائه می کردند. ترکیب فیلمسازان و کارگردانها در این دوره را طیف سینمای روشنفکری و جریان نو سینمای پس از انقلاب و فیلمسازان قدیمی و مجرب سینمای پیش از انقلاب تشکیل می دادند.
این دوره از جشنواره به سیاق گذشته در بهمن ماه 1365 در ایام دهه فجر برگزار می شد. پنجمین دوره فیلم فجر در شرایطی برپا شد که کشور در کوران سالهای پایانی جنگ و در ماههای پایانی سالی قرار داشت که تحت عنوان سال سرنوشت جنگ مشهور بود.
ترکیب هیأت داوران پنجمین دوره از میان افرادی تشکیل شده بود که برخی از آنها سالها بعد به صندلی نهادهای کلان سیاستگذاری فرهنگی و هنری کشور تکیه زدند، افرادی چون: «سید عطاءالله مهاجرانی»، «محمد خزاعی»، «منوچهر عسگری نسب» و «منوچهر محمدی».
در این دوره آثار کارگردانهایی مانند عباس کیارستمی حضور داشت که تحت عنوان جریان روشنفکری در کشور مشهور بودند و به مرور در آستانه کسب آوازه در جشنوارههای مهم سینمایی جهان قرار داشتند و جالب است که در این دوره سهم قابل توجهی از جوایز را به خود اختصاص میدادند. از اینرو لوح زرین بهترین کارگردانی به «عباس کیارستمی» و لوح زرین جایزه ویژه هیأت داوران به «علیرضا زریندست» به خاطر فیلم «خانه دوست کجاست؟» رسید و در مقابل، عنوان بهترین فیلم به اثر «پرواز در شب» با موضوع جنگ و دفاع مقدس ساخته «رسول ملاقلیپور» رسید. همچنین از اثر «ناخدا خورشید» ساخته «ناصر تقوایی» با اهدای لوح زرین بهترین بازیگر نقش اول و دوم مرد تقدیر شد که جایگاه این فیلم در میان سایر آثار برگزیده در این دوره در جایگاه متوسطی قرار داشت. در این میان اثر «شیرسنگی» ساخته و نوشته «مسعود جعفری جوزانی» توانست با کاندیدا شدن در چند بخش، لوح زرین بهترین نویسنده فیلمنامه و جایزه ویژه هیأت داوران برای بهترین صداگذاری را کسب کند. عنوان بهترین موسیقی متن نیز به «فرهاد فخرالدینی» به خاطر فیلم «گزارش یک قتل» رسید.
در این دوره 264 فیلم به نمایش درآمد و 227 هزار و 354 نفر این آثار را تماشا کردند.