ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«عقابها» ساخته ساموئل خاچیکیان
در پاسداشت ارتش
مازیار معاونی: منتقد سینما / فیلمی که پس از گذشت سی و شش سال از اکران آن هنوز رتبه پرمخاطبترین فیلم تاریخ سینمای ایران و یکی از پرفروشترین این تاریخ چند دههای را حفظ کرده است بیتردید هرگز از یاد نخواهد رفت. زنده یاد ساموئل خاچیکیان، مردی که از او بهعنوان «هیچکاک سینمای ایران» یاد میشود و سهم بسزایی در ارتقای سطح کیفی و فنی سینمای نوظهور ایران داشته است شش سال پس از پیروزی انقلاب و به تعبیری پس از شش سال دور ماندن از سینما پشت دوربین فیلمی قرار گرفت که در یاد و جان میلیونها تماشاگر ایرانی ماندگار شد.
«عقابها» بر اساس یک رویداد واقعی از نبردهای هشت ساله نیروی هوایی ارتش ایران با متجاوزین عراقی ساخته شده بود، سرگذشت سردسته تیم پروازی ایران سروان خلبان «یدالله شریفی راد» که در یکی از مأموریتهای محوله جنگندهاش سرنگون شده و به وسیله کردهای کردستان عراق به وطن بازگردانده میشود، کاراکتری با بازی سعید راد که مطمئناً نمیدانست آخرین نقش آفرینی خود قبل از پانزده سال محرومیت و جلای اجباری وطن را تجربه میکند، «عقابها» در حقیقت آغازی بر یک پایان بود، پایان اجازه بازیگری به سعید راد، پایان کارگردانی یک فیلم جنگی (دفاع مقدسی) توسط ساموئل خاچیکیان و به عبارت دیگر توسط یک فیلمساز متعلق به سینمای پیش از انقلاب و البته پایان امکان ساخت فیلمی با محوریت اصلی دلاور مردان ارتش در دهه شصت که درست تا یک دهه بعد یعنی مهر ماه سال 1374 به طول انجامید. در این سال، فیلم «حمله به اچ 3» به کارگردانی شهریار بحرانی به نمایش درآمد، اثری که از قضا آن هم فیلمی با مضمون شجاعتها و پایمردیهای دلیران نیروی هوایی ارتش در حمله به یکی از دور دسترسترین پایگاههای هوایی عراق در شمال این کشور متجاوز بود.
با اینکه «عقابها» اولین تجربه خاچیکیان در سینمای جنگ محسوب میشد اما خوش ساختی که ویژگی برجسته تمام دوران فیلمسازی این فیلمساز پیشکسوت بود در جای جای آن به چشم میخورد، ضرباهنگی تند که با محتوای جنگی فیلم و لزوم واکنشهای سریع به اقتضائات دفاع از کشور تناسب سنجیدهای داشت، بازی خوب و کاریزماتیک سعید راد و دیگر بازیگرانی که البته نقشهای چندان برجستهای نداشتند، موسیقی حماسی فیلم که بخصوص به سکانسهای نبرد هوایی جان و گرمای بیشتری میبخشید در کنار هنرنمایی تحسین برانگیز گویندگان فیلم که در آن سالها در اوج بوده و هنوز با صدای خسته و فرسوده سالهای اخیر خود فاصله بسیاری داشتند، «عقابها» را بیش از پیش دیدنی کرد.
از این فیلم سکانسهای بسیاری در ذهن و حافظه تماشاگران سینمای ایران باقی مانده است ولی از آن همه مایلم به صحنهای اشاره کنم که چهار خلبان نیروی هوایی ارتش (با بازی سعید راد، رضا رویگری، بهزاد رحیم خانی و علی برجسته) در حالی که لباس فرم نیروی هوایی از یک سو و موسیقی حماسی صحنه از سوی دیگر به آنها ابهتی مضاعف بخشیده بود دوشادوش یکدیگر در حال پیمودن مسیر سالن فرودگاه نظامی تا جنگنده هایشان بودند، صحنهای غرورآمیز و یکی از به یادماندنیترین صحنههای آثار سینمای دفاع مقدس (البته با تفاوتهای قابل ملاحظهای نسبت به آثاری که رزمندگان بسیجی و نبردهای زمینی قهرمانان آنها بودند و بار ایدئولوژیک بیشتری داشتند) که بیشک بجز نگارنده، بسیاری از تماشاگران سینمای ایران هم از آن خاطره خوشایندی در ذهن دارند.
* در بخش قابهای ماندگار قرار است نسخه ترمیم شده 10 فیلم به نمایش درآید.
«عقابها» بر اساس یک رویداد واقعی از نبردهای هشت ساله نیروی هوایی ارتش ایران با متجاوزین عراقی ساخته شده بود، سرگذشت سردسته تیم پروازی ایران سروان خلبان «یدالله شریفی راد» که در یکی از مأموریتهای محوله جنگندهاش سرنگون شده و به وسیله کردهای کردستان عراق به وطن بازگردانده میشود، کاراکتری با بازی سعید راد که مطمئناً نمیدانست آخرین نقش آفرینی خود قبل از پانزده سال محرومیت و جلای اجباری وطن را تجربه میکند، «عقابها» در حقیقت آغازی بر یک پایان بود، پایان اجازه بازیگری به سعید راد، پایان کارگردانی یک فیلم جنگی (دفاع مقدسی) توسط ساموئل خاچیکیان و به عبارت دیگر توسط یک فیلمساز متعلق به سینمای پیش از انقلاب و البته پایان امکان ساخت فیلمی با محوریت اصلی دلاور مردان ارتش در دهه شصت که درست تا یک دهه بعد یعنی مهر ماه سال 1374 به طول انجامید. در این سال، فیلم «حمله به اچ 3» به کارگردانی شهریار بحرانی به نمایش درآمد، اثری که از قضا آن هم فیلمی با مضمون شجاعتها و پایمردیهای دلیران نیروی هوایی ارتش در حمله به یکی از دور دسترسترین پایگاههای هوایی عراق در شمال این کشور متجاوز بود.
با اینکه «عقابها» اولین تجربه خاچیکیان در سینمای جنگ محسوب میشد اما خوش ساختی که ویژگی برجسته تمام دوران فیلمسازی این فیلمساز پیشکسوت بود در جای جای آن به چشم میخورد، ضرباهنگی تند که با محتوای جنگی فیلم و لزوم واکنشهای سریع به اقتضائات دفاع از کشور تناسب سنجیدهای داشت، بازی خوب و کاریزماتیک سعید راد و دیگر بازیگرانی که البته نقشهای چندان برجستهای نداشتند، موسیقی حماسی فیلم که بخصوص به سکانسهای نبرد هوایی جان و گرمای بیشتری میبخشید در کنار هنرنمایی تحسین برانگیز گویندگان فیلم که در آن سالها در اوج بوده و هنوز با صدای خسته و فرسوده سالهای اخیر خود فاصله بسیاری داشتند، «عقابها» را بیش از پیش دیدنی کرد.
از این فیلم سکانسهای بسیاری در ذهن و حافظه تماشاگران سینمای ایران باقی مانده است ولی از آن همه مایلم به صحنهای اشاره کنم که چهار خلبان نیروی هوایی ارتش (با بازی سعید راد، رضا رویگری، بهزاد رحیم خانی و علی برجسته) در حالی که لباس فرم نیروی هوایی از یک سو و موسیقی حماسی صحنه از سوی دیگر به آنها ابهتی مضاعف بخشیده بود دوشادوش یکدیگر در حال پیمودن مسیر سالن فرودگاه نظامی تا جنگنده هایشان بودند، صحنهای غرورآمیز و یکی از به یادماندنیترین صحنههای آثار سینمای دفاع مقدس (البته با تفاوتهای قابل ملاحظهای نسبت به آثاری که رزمندگان بسیجی و نبردهای زمینی قهرمانان آنها بودند و بار ایدئولوژیک بیشتری داشتند) که بیشک بجز نگارنده، بسیاری از تماشاگران سینمای ایران هم از آن خاطره خوشایندی در ذهن دارند.
* در بخش قابهای ماندگار قرار است نسخه ترمیم شده 10 فیلم به نمایش درآید.
درخشش در جبر جغرافیایی
ادامه از صفحه 13
درباره صداگذاری چطور؟ بخشهای زیادی وجود دارد که بازیگران دیالوگ نمیگویند و دیالوگهایی برایشان صداگذاری شده است.
این هم امضای من در تمام فیلمهایم است. ممکن است در ذهن هر فردی حرفهایی گفته شود اما آنها را به زبان نیاورد. من میخواهم آن حرفها و گفتوگوهای ذهنی شنیده شود.
حسین بیرانوند، بازیگر نقش اول فیلم از نظر چهره به علیرضا بیرانوند شباهت دارد و نام فامیل او هم یکی است، البته گویا نسبتی با هم ندارند. درباره این موضوع و در کل پروسه انتخاب بازیگر نقش اول فیلم بگویید.
البته نام فامیل آنها تفاوت دارد. نام فامیل علیرضا، صفر بیرانوند است و نام فامیل حسین، چلویی بیرانوند. بیرانوندها طایفه بزرگی هستند و اگر هم با هم فامیل باشند، نسبت آنها خیلی دور است. حسین به لحاظ صورت هم شاید خیلی در نگاه اول شبیه به علیرضا باشد ولی آنچه در فیلم میبینید دست پخت عظیم فراین، چهرهپرداز است. ما از خیلیها تست گرفتیم و در پروسه انتخاب، چند آپشن برایمان مهم بود؛ اینکه گزینه نهایی لک باشد و فوتبال بلد باشد. حسین این دو شاخص را داشت ولی نمیدانست سینما چیست. اصلاً سینما نرفته بود و ما خیلی کار سختی داشتیم و البته بیشتر سختی کار با گروه تولید بود. انتخاب حسین برابر با 6 ماه کار بود. روز اولی که به اینجا آمد یک خط هم نمیتوانست دیالوگ بخواند، گریه کرد و میخواست به بروجرد برگردد. حدود 4 ماه پیش تولید رفتیم و فیلمبرداری در 125 جلسه انجام شد. در طول ساخت فیلم هم با مسائل بسیاری درگیر بودیم از جمله اقتصاد بیمار و کرونا. گروه تولید به دلیل این مسائل خیلی اذیت شدند و مجید و مهدی برزگر واقعاً در این پروژه مثل فرشته بودند.
نخستین فیلم بلند شما یک درام معمایی بود که به نوعی بحث اخلاقیات را پیش میکشید و فیلم دوم هم یک درام اجتماعی در هم تنیده شده با مذهب بود. با این کارنامه شاید کمتر کسی فکر میکرد سراغ پرتره، آن هم پرتره یک فرد ورزشی بروید. آیا این کار باید به نوعی چرخش تعبیر شود یا جزو مسیر فیلمسازی شما است؟
در فیلم اول و دوم بیشتر بحث ایدئولوژی مطرح بود. این را بگویم که من جایزه تجلی اراده ملی و جایزه جهانی اهل بیت را بابت فیلم «خون خدا» دریافت کردم اما هنوز فیلمم پخش نشده است. مگر معتقد نیستند که جایزه بدرستی داده شده است پس چرا با گذشت 3 سال این فیلم را پخش نمیکنند؟ به این میگویند توقیف محترمانه. ما پروانه نمایش داریم ولی هیچ کس حاضر نیست فیلم را پخش کند. نگران هستند که چه کسی چه فکری میکند؟ و این یکی از بخشهای مهم زندگی هر ایرانی است. در کل من دوست دارم تجربهگرا باشم، دوست ندارم مسیر از پیش تعیین شدهای را مستقیم بروم بنابراین شاید فیلم بعدی من هم یک فیلم سیاسی یا حتی کمدی باشد.
درباره صداگذاری چطور؟ بخشهای زیادی وجود دارد که بازیگران دیالوگ نمیگویند و دیالوگهایی برایشان صداگذاری شده است.
این هم امضای من در تمام فیلمهایم است. ممکن است در ذهن هر فردی حرفهایی گفته شود اما آنها را به زبان نیاورد. من میخواهم آن حرفها و گفتوگوهای ذهنی شنیده شود.
حسین بیرانوند، بازیگر نقش اول فیلم از نظر چهره به علیرضا بیرانوند شباهت دارد و نام فامیل او هم یکی است، البته گویا نسبتی با هم ندارند. درباره این موضوع و در کل پروسه انتخاب بازیگر نقش اول فیلم بگویید.
البته نام فامیل آنها تفاوت دارد. نام فامیل علیرضا، صفر بیرانوند است و نام فامیل حسین، چلویی بیرانوند. بیرانوندها طایفه بزرگی هستند و اگر هم با هم فامیل باشند، نسبت آنها خیلی دور است. حسین به لحاظ صورت هم شاید خیلی در نگاه اول شبیه به علیرضا باشد ولی آنچه در فیلم میبینید دست پخت عظیم فراین، چهرهپرداز است. ما از خیلیها تست گرفتیم و در پروسه انتخاب، چند آپشن برایمان مهم بود؛ اینکه گزینه نهایی لک باشد و فوتبال بلد باشد. حسین این دو شاخص را داشت ولی نمیدانست سینما چیست. اصلاً سینما نرفته بود و ما خیلی کار سختی داشتیم و البته بیشتر سختی کار با گروه تولید بود. انتخاب حسین برابر با 6 ماه کار بود. روز اولی که به اینجا آمد یک خط هم نمیتوانست دیالوگ بخواند، گریه کرد و میخواست به بروجرد برگردد. حدود 4 ماه پیش تولید رفتیم و فیلمبرداری در 125 جلسه انجام شد. در طول ساخت فیلم هم با مسائل بسیاری درگیر بودیم از جمله اقتصاد بیمار و کرونا. گروه تولید به دلیل این مسائل خیلی اذیت شدند و مجید و مهدی برزگر واقعاً در این پروژه مثل فرشته بودند.
نخستین فیلم بلند شما یک درام معمایی بود که به نوعی بحث اخلاقیات را پیش میکشید و فیلم دوم هم یک درام اجتماعی در هم تنیده شده با مذهب بود. با این کارنامه شاید کمتر کسی فکر میکرد سراغ پرتره، آن هم پرتره یک فرد ورزشی بروید. آیا این کار باید به نوعی چرخش تعبیر شود یا جزو مسیر فیلمسازی شما است؟
در فیلم اول و دوم بیشتر بحث ایدئولوژی مطرح بود. این را بگویم که من جایزه تجلی اراده ملی و جایزه جهانی اهل بیت را بابت فیلم «خون خدا» دریافت کردم اما هنوز فیلمم پخش نشده است. مگر معتقد نیستند که جایزه بدرستی داده شده است پس چرا با گذشت 3 سال این فیلم را پخش نمیکنند؟ به این میگویند توقیف محترمانه. ما پروانه نمایش داریم ولی هیچ کس حاضر نیست فیلم را پخش کند. نگران هستند که چه کسی چه فکری میکند؟ و این یکی از بخشهای مهم زندگی هر ایرانی است. در کل من دوست دارم تجربهگرا باشم، دوست ندارم مسیر از پیش تعیین شدهای را مستقیم بروم بنابراین شاید فیلم بعدی من هم یک فیلم سیاسی یا حتی کمدی باشد.
گاهشمار جشنواره
سومین دوره بهمن1363
سومین جشنواره فیلم فجر در همان موعد مقرر و با هدف «عرضه و معرفی فیلمهای با ارزش یک سال فعالیت حرفهای و ترغیب و تشویق هنرمندان برگزیده» برگزار شد. بخشهای این جشنواره عبارت بودند از؛ «مسابقه»، «نخستین آثار فیلمسازان» و «سینمای ایران و جشنوارههای جهانی». در بخش مسابقه، فیلمهای بلند شرکت کننده عبارت بودند از؛ پایگاه جهنمی (اکبر صادقی)، پرچمدار (شهریار بحرانی)، پیراک (کوپال مشکوه)، پیشتازان فتح (ناصر مهدی پور)، تاتوره (کیومرث پوراحمد)، دولهتو (رحیم رحیمیپور)، ریشه درخون (سیروس الوند)، راه دوم (حمید رخشانی)، سردار جنگل (امیر قویدل)، سناتور (مهدی صباغزاده)، همه فرزندان من (زاون قوکاسیان)، فرار (جمشید حیدری)، کمال الملک (علی حاتمی)، گلهای داودی (رسول صدرعاملی)، مادر (فتحعلی اویسی)، مترسک (حسن محمدزاده)، مردی که زیاد میدانست (یداله صمدی)، میلاد (ابوالفضل جلیلی) و یار (عباس شیخ بابایی). از این میان فیلمهای «مردی که زیاد میدانست» و «مترسک» به ترتیب جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را از آن خود کردند. ۱۱ فیلم کوتاه نیز در بخش مسابقه به نمایش درآمده بود. در بخش نخستین آثار فیلمسازان نیز ۲۰ فیلم بلند و ۲۰ فیلم کوتاه نمایش داده شد. مهدی حجت، محمد خزاعی، سیفالله داد، اکبر عالمی و محمدعلی نجفی اعضای هیأت داوران این دوره از جشنواره بودند. جایزه بهترین فیلم کوتاه به فیلم «آداب بهاری» از علی اصغر آگهبنایی و جایزه ویژه داوران به فیلم «هور دورق» از حمید تمجیدی بهعنوان بهترین فیلم کوتاه مستند اختصاص یافت. همچنین فیلمهای «نگاه» از ابراهیم فروزش و «عمو ابراهیم» از امرالله احمدجو نیز توانستند جایزه ویژه داوران را به ترتیب بهعنوان بهترین فیلم آموزشی و بهعنوان بهترین فیلم کوتاه داستانی به خود اختصاص دهند. گفتنی است در سومین دوره از جشنواره فیلم فجر، 110 هزار تماشاگر حضور داشتند. بر اساس تحقیقی که وزارت فرهنگ وقت از جامعه نمونه انجام داد، در این دوره از جشنواره 74.8 درصد تماشاگران مرد و 25.2 درصد زن بوده و 97.4 درصد از تماشاگران در بازه سنی 15 تا 24 سال بودهاند. همچنین 47.9 درصد از تماشاگران فیلمها را با انگیزه بررسی پیشرفت سینمای ایران دیدهاند و 38.6 درصد انگیزه خود را تماشای آثار ارزنده سینمایی اعلام کرده بودند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
در پاسداشت ارتش
-
درخشش در جبر جغرافیایی
-
گاهشمار جشنواره
اخبارایران آنلاین