بررسی وضعیت آثار ترجمه شده در حوزه دفاع مقدس در گفتوگو با صاحبنظران
سرمایهگذاری فرهنگی با ترجمه آثار دفاع مقدس
مرجان قندی
خبرنگار
هشت سال جنگ تحمیلی یکی از کلیدیترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران است. حالا با گذشت سه دهه از پایان جنگ لازم است وقایع این 8 سال برای نسل جوان کشورمان و کشورهای دیگر تبیین شود تا این دوره از تاریخ کشورمان نه به فراموشی سپرده شده و نه دچار تحریف شود. در این میان کتابهای دفاع مقدس نقش قابل توجهی ایفا میکنند. کتابهایی که در لابلای صفحات آنها تاریخ رشادتها ، حماسه و روح یک ملت نهفته است. ترجمه آثار دفاع مقدس به زبانهای مختلف دنیا سرمایهگذاری فرهنگی است که مسئولان مربوطه باید نسبت به آن اهتمام ویژهای داشته باشند. اگر این کتابها در سطح جهانی معرفی نشوند، واقعیتهای دفاع هشت ساله مردم ایران به درستی منعکس نخواهد شد یا احتمال تحریف در آنها وجود خواهد داشت. بنابراین لازم است که مترجمان و ناشران در راه بینالمللی شدن کتابهای این حوزه گام بردارند. برای بررسی وضعیت آثار ترجمه شده حوزه دفاع مقدس با چند نفر از مترجمین و مدیر انتشارات 27 بعثت به گفتوگو نشستیم که حاصل آن پیش رویتان است.
کتابی که به زبان بیگانه به دست یک کتابخوان غیر ایرانی میرسد، طبیعتاً نمیتواند چیز سردستی و درجه چندم باشد
اولویت با کیفیت است
محمدحسین باتمان غلیچ از پیشکسوتان مترجم است. کار ترجمه را به صورت رسمی از آذرماه 1351 در وزارت خارجه شروع کرده است. او به مدت 36 سال به طور رسمی به عنوان مترجم زبان عربی در این وزارتخانه مشغول به کار بوده و از سال 1363 نیز پروانه مترجمی رسمی قوه قضائیه را دریافت کرده است. او میگوید: در طول خدمت در وزارت خارجه، علاوه بر ترجمه متون، قراردادها، بیانیهها و...، کار ترجمه حضوری ملاقاتهای رسمی را در داخل و خارج انجام دادهام و به دلیل تراکم مسئولیت و کار اداری و رسمی، فرصت ترجمه کتب و آثار متفرقه را نداشتم. اما بعد از بازنشستگی، طبعاً فرصت بیشتری برای ترجمه و تألیف فراهم شد که ترجمه دو کتاب «اجتناب ناپذیری جنگ» و «تنبیه متجاوز» از جمله آنها است. البته به صورت متفرقه ترجمههای بسیاری در رابطه با دفاع مقدس داشتهام که انتشار نیافته است. (از جمله متن حقوقی ادعانامهای تفصیلی علیه صدام که در ایام محاکمه صدام از سوی ایران تهیه شده بود.) باتمان غلیچ ادامه میدهد: دو کتاب «اجتناب ناپذیری جنگ» و «تنبیه متجاوز» تاکنون دوبار مورد تقدیر و برنده جایزه شده اند. این دو کتاب را من به زبان عربی ترجمه کردهام. کتاب «اجتناب ناپذیری جنگ» شامل نقد و بررسی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و علل و انگیزههای صدام است که عنوان ترجمه عربی آن «حربٌ لامفرّ منها» است. کتاب «تنبیه متجاوز» که عنوان ترجمه عربی آن «معاقبة المعتدی» است به تشریح روند نبردها و عملیاتهای نظامی برای مقابله با تجاوز بعثیها و بیرون راندن آنها و تحلیل فراز و نشیبهای جنگ میپردازد. ترجمه و نشر این گونه کتابها از سوی مرکز اسناد دفاع مقدس با هدف شرح و تبیین ماوقع جنگ تحمیلی و مواضع جمهوری اسلامی ایران توسط خود ما برای غیرایرانیها بوده است، تا این رخدادها فقط از زبان و قلم و نگاه دیگران ـ و البته با اهداف و اغراض گوناگون ـ برای مردمان جهان ترسیم نشود.
این مترجم پیشکسوت خاطرنشان میکند: تلاش من این بوده که این دو کتاب اولاً با زبانی روان و روشن ترجمه شود. بُعد فنی متن نیزـ که در این گونه متون بسیار پراهمیت است ـ باید با حساسیتی بالا لحاظ میشد. (متن شامل بحثهای نظامی، سیاسی، اجتماعی، جغرافیایی و... بود.) باتمان غلیچ براساس تجربهای که در این سالها در زمینه ترجمه آثار داشته، درخصوص سطح آثار ترجمه شده حوزه دفاع مقدس و مقاومت میگوید: منحصراً در زمینه انقلاب و دفاع مقدس، کارهای بسیاری انجام شده که همه در یک سطح کیفی نیستند. اما کیفیت کار در این حوزه بسیار مهم و مورد تأکید است. کتابی که به زبان بیگانه به دست یک کتابخوان غیر ایرانی میرسد، طبیعتاً نمیتواند چیز سردستی و درجه چندم، یا بدتر از آن، نگارشی ضعیف و حتی حاوی غلطهای چشمگیر باشد. ترجمه خوب و فاخر، عامل مؤثری برای جذب خواننده است. اگر هدف از این همه تلاش، صرف وقت، نیرو و هزینه، رساندن پیامی به مخاطبان خارجی است، لازم است این پیام در جامهای زیبا و برازنده عرضه شود. تشخیص درست سلیقه و فرهنگ و شرایط و حساسیتهای مخاطب در کشورها و جوامع مختلف نیز در این راستا ضروری است.
روایتهای جذاب جنگ برای غیر ایرانیها
باعث افتخاراست که ترجمه آثاری که مربوط به شهداست نصیبم شود. من با خاطرات هر یک از شهدا زندگی کردهام و پند گرفتم
رنا سبزپوش عرب زبان است و حدود ۸ سال میشود که در حوزه ترجمه کتابهای حوزه دفاع مقدس فعالیت دارد. او کارش را با ترجمه کتاب «خط فکه» تألیف سیدمحمد شکری شروع کرده است. سبزپوش که در این سالها آثار متعددی از حوزه دفاع مقدس را ترجمه کرده است، میگوید: بعد از کتاب «خط فکه»، ترجمه «بیست و هفتیها» که بیوگرافی فرماندهان محمد رسول الله (ص) بود، انجام دادم. بعد از آن هم ترجمه کتابهای دکتر شکری همچنان با من بود. بعد از آن ترجمه داستان و خاطرات کوتاه را شروع کردم. خاطراتی از شهدای دفاع مقدس که در عین کوتاهی اما بسیار تأثیرگذار و جذاب بودند.سبزپوش ادامه میدهد: ما جوانها میتوانیم از سطر به سطر ادبیات دفاع مقدس درس بگیریم؛ درس شجاعت، ایثار و استقامت جوانهایی که در 8 سال جنگ تحمیلی از میهن، ناموس و خاک مان دفاع کردند. به نظر من بسیاری از جوانان امروز نیاز به آموختن و شنیدن این فداکاریها و جانفشانیها دارند تا بیاموزند که تا زمانی که تک تک آنها شجاعانه نایستند و از کشور و خاکشان دفاع نکنند هیچ بیگانهای دلسوز آنها نخواهد بود و هر اجنبی فقط به دنبال منافع خود در کشورشان است نه چیز دیگر. این مترجم آثار حوزه دفاع مقدس با بیان اینکه تصمیم دارد در این حوزه حضور فعال و مستمر داشته باشد، یادآور میشود: باعث افتخارم است که ترجمه آثاری که مربوط به شهداست نصیبم شود. من با خاطرات هر یک از شهدا که ترجمه آنها را انجام دادهام روزها زندگی کردهام و پند گرفتم.
نیاز به حمایت متمرکز از جنبش ترجمه
در حال حاضر یک مرکز معین و مادر تخصصى در باب ترجمه آثار دفاع مقدس و ادبیات مقاومت وجود ندارد
مسعود اسعدى دیگر مترجم جوانی است که تاکنون حدود 20 اثر ترجمه از فارسى به عربى انجام داده و به چاپ رسیده است که از جمله آنها به کتابهای «نونی صفر»، «مهتاب خیّن»، «در هالهاى از غبار»، «پیغام ماهىها»، «خداحافظ سالار»، «آن 23 نفر» و... اشاره میکند و درخصوص فعالیتش در حوزه ترجمه آثار حوزه دفاع مقدس میگوید: ما در سرزمینى زندگى مىکنیم که وجود صلح و آرامش و امنیت را در آن مدیون شهدا هستیم و هر کس در هر زمینهاى که کاری از دستش برمىآید باید به نوعى دین خود را به شهدا ادا کند. پس از توصیه رهبرى معظم انقلاب مبنى بر احیاى نهضت ترجمه، من با توجه به دانش و اندوختهاى که داشتم، در این حوزه احساس وظیفه کردم و همواره ترجمه کتب دفاع مقدس را در دستور کارم دارم.
اسعدى به آخرین ترجمهاش کتاب «عروس یمن» زندگینامه داستانی فاطمه مومنی اشاره میکند و میافزاید: ترجمه این کتاب رو به اتمام است. امروزه محور مقاومت دیگر محصور در سوریه و عراق و لبنان و فلسطین نیست. در حال حاضر کشور یمن و انصارالله پیشگام محور مقاومت است و نباید این سرزمین وسیع و عظیم را نادیده گرفت. به لطف خداوند من جزو اولین مترجمینى هستم که مقاومت مردم یمن را در این کتاب به زبان عربى به تصویر کشیدهام تا گوشهاى از مظلومیت و کارهاى جهادى این ملت را در خلال سطور، به گوش جهانیان برسانم. هم اکنون محور مقاومت قدرتمندتر، زنده تر و پویاتر از همیشه در حال پیشروى است و دیگر به عراق و سوریه خلاصه نمىشود؛ بلکه پیشانى ما در بحث مقاومت و مقاومت جانانه با دست خالى، کشور یمن است.
او درخصوص لزوم ترجمه آثار و محبوبیت آثار ترجمه شده حوزه دفاع مقدس در کشورهای دیگر توضیح میدهد: ما اگر راوى دفاع مقدس و ادبیات مقاومت کشورهاى مختلف به خصوص کشور خودمان نباشیم، این گفتمان تحت تأثیر تحمیل احتمالى دشمن قرار خواهد گرفت. کتابهاى ترجمه من غالباً در کشورهاى عربى توزیع شده و با محبوبیت زیادى مواجه شده است. بعضاً آثاری به چاپهاى متعدد هم رسیده که نشان دهنده علاقه جهانیان به فرهنگ مقاومت و ایستادگى در برابر ظلم و استبداد است.اسعدى از کار ترجمه کتاب دفاع مقدس اینطور میگوید: در حال حاضر یک مرکز معین و مادر تخصصى در باب ترجمه آثار دفاع مقدس و ادبیات مقاومت در کشور وجود ندارد. در حقیقت آنچه به عنوان مرکز تربیت زبان آموز عربى و مترجم مطرح است، مراکزى هستند که به شکل جزیرهاى عمل مىکنند. گاهى شاهد آن هستیم که یک کتاب واحد در دو یا چند مرکز به چاپ رسیده که این اصلاً مطلوب نیست. اگر جمع بندی بخواهم بکنم، متصدى کار ترجمه یک مکان یا گروه متمرکز نیست و این نقص بزرگى محسوب میشود. مشکل بعدى در این حوزه عدم حمایت از مترجمین و بی توجهی به وضعیت معیشت آنهاست. همچنین در سالهاى اخیر ما شاهد ورود برخى افراد غیرمتخصص یا داراى تخصص ناکافى در این امر بودیم. مثلاً دانشجویانى که هیچ گونه تخصص و تجربهاى در این زمینه ندارند و متأسفانه نظارتى هم بر روند ترجمه نیست و این آشفتگى، سبب وجود اشکالات و ایرادات زیادى در برخى ترجمهها شده است که ضعف بزرگى به حساب میآید.
تولید فرهنگی در شرایط دشوار
به دلیل هزینههای بالا فرصت فعالیت جنبی برای ناشران نیست اگر ترجمه اهمیت نداشت، ما هم دنبال این کار نمیرفتیم
مازیار حاتمی مدیر انتشارات 27 بعثت با اشاره به اینکه همیشه ترجمه آثار در لیست اقدامات انتشارات است، میگوید: از ابتدای سال 1400 تاکنون کتابهایی از جمله «عزیزتر از جان» کتابی که روایتگر خاطرات شهید ابوالفضل راه چمنی از زبان همسرش و به قلم کبری خدابخش دهقی است، توسط مترجم عراقی ترجمه شده و در نوبت چاپ است، کتابهای «تمنای بیخزان» که روایتهای زهرا سلیمانیزاده از شهید مدافع حرم مهدی حسینی و به قلم شیرین زارع پور است و «ر ؤیای امریکایی» که بازخوانی پرونده جنگ نیابتی ایالات متحده علیه ایران به قلم گلعلی بابایی است توسط ناشر لبنانی در حال ترجمه هستند. همچنین کتاب «آب هرگز نمیمیرد» که شامل خاطرات سردار جانباز میرزا محمد سلگی فرمانده گردان ۱۵۲ حضرت اباالفضل (ع) لشکر ۳۲ انصارالحسین به قلم حمید حسام است توسط یک ناشر در کشور آذربایجان در حال ترجمه است.حاتمی از تعداد آثار ترجمه شده کتابهای دفاع مقدس در انتشارات 27 بعثت احساس رضایت ندارد و معتقد است در این خصوص به انتشارات شان نمره قابل قبولی نمیدهد.او در ادامه توضیح میدهد: به دلیل هزینههای بالای کاغذ و چاپ فرصت و امکان هیچ فعالیت جنبی برای ناشران وجود ندارد. اگر موضوع ترجمه اهمیت نداشت، حتماً ما هم دنبال این کار نمیرفتیم چون ما هم مثل بقیه ناشران تحت فشار تورم هستیم.
وی با اشاره به اینکه تولید آثار در هر انتشارات براساس نیاز مخاطبانش انجام میشود، میگوید: این کار در حوزه ترجمه نیز حتماً با شناخت مخاطبان در کشورهای هدف صورت میگیرد و با توجه به علاقه مخاطب همان کشور آثار ترجمه میشوند.حاتمی درخصوص انتخاب مترجم برای آثار مورد نظر نیز ادامه میدهد: ما اعتقاد داریم که هر کتاب باید در کشور هدف توسط مترجم محلی ترجمه شود و بهترین روش برای این کار سپردن به ناشران کشورها است. چون آنجا به خاطر فروش کتاب، مترجم ضعیف انتخاب نمیکنند. بنابراین ما ابتدا آثار را برای ناشر ارسال میکنیم، اگر مورد تأیید قرار گرفت قرارداد میبندیم. آنها هم چون با مخاطب خودشان در ارتباط هستند، با توجه به ذائقه آنان از بین کتابهای پیشنهادی ما هرکدام را مناسب ببینند انتخاب میکنند و بقیه کارها را باهم جلو میبریم. البته حضور در نمایشگاههای بینالمللی هم بسیار تأثیرگذار است. ما اغلب ارتباطهایمان را با حضور در این نمایشگاهها برقرار کردهایم. ارتباط با آژانسهای ادبی در نمایشگاه هم به همین اندازه مؤثر است، البته اگر منصفانه با ناشران ارتباط داشته باشند. چون آژانسها میلی برای همکاری با همه ناشران ندارند و معمولاً با تعدادی خاص همکاری دارند. من خودم در نمایشگاه بغداد چندین بار به یکی از آژانسهای حاضر ایرانی در نمایشگاه مراجعه کردم، اما متاسفانه هیچ همکاری در این زمینه از آنها ندیدم.
ادبیات جنگ، ادبیاتی بدون مرز
مسعود امیرخانی
وقتی جنگی درمیگیرد، خواه ناخواه تغییراتی در ساختارهای اجتماعی طرفهای درگیر ایجاد میشود. گرچه انسانها، چه پشت خاکریزهای میدان نبرد چه کیلومترها دورتر از جبهههای جنگ، رنج میبینند و با آسیبهای زیادی مواجه میشوند، اما میراثی دوگانه از شجاعتها، بزدلیها، دوستیها، دشمنیها، دیگرخواهیها، خودخواهیها، و... برجای میماند و همینها بستری برای خلق و آفرینش آثار ادبی میشود.
این ویژگیهای مشترک انسانی، ادبیات جنگ را به ادبیاتی بدون مرز و متعلق به همه انسانها و همه نسلها بدل ساخته، طوریکه بخش مهمی از گنجینه غنی ادبیات کلاسیک و معاصر بیشتر کشورهای دنیا به جنگ اختصاص پیدا کرده است. برخورداری ادبیات جنگ از این نگاه انسانی باعث شده است این آثار به زبانهای مختلف ترجمه شوند و ضمن واداشتن مخاطبان به تأمل، جان تشنه دوستداران صلح و آرامش را سیراب کنند.
خوشبختانه، چندی است آثار ادبیات دفاع مقدس در کشورمان در ژانرهای مختلف به زبانهای گوناگون ترجمه میشود. اهتمام نهادها و سازمانهای متولی و البته چند آژانس و ناشر خصوصی به ترجمه این آثار، اختصاص گروه ترجمه در جوایز ادبی دولتی، حضور ناشران دولتی و خصوصی در نمایشگاههای بینالمللی کتاب و برگزاری جشنوارهای تحت نام ترجمان فتح گواهی بر این حرکت رو به رشد است. اما به گمانم همچنان نتوانستهایم مخاطبان عام (عموم خوانندگان) و خاص (منتقدان، پژوهشگران و داوران جشنوارههای ادبی) جهانی را آنطور که بایسته و شایسته رخداد بزرگ دفاع مقدس است با ادبیاتمان همراه کنیم. به گمان نگارنده:
- همچنان در انتخاب آثار و ژانر (داستان، خاطره، شعر، تاریخ و...) برای ترجمه در تردید هستیم.
- همچنان در انتخاب مترجم (مترجم ایرانی یا مترجم خارجی آشنا به زبان فارسی)، در نظر گرفتن مخاطب، روش و شیوه ترجمه دچار فقدان تصمیمگیری صحیح هستیم.
- همچنان در ارتباطگیری با ناشران معتبر خارجی، انعقاد قرارداد با آنها، مباحث مربوط به حقوق مؤلفان، همکاری دوجانبه در انتشار و توزیع، دچار فقدان یک راهبرد هماهنگ و ساختارمند هستیم.
- همچنان با خلأ پژوهشی دقیق و معتبر درخصوص شیوه ترجمه آثار قبلی، راهبردهای کلان و خُرد مترجمان در ترجمه، میزان تیراژ و فروش تکنسخهای آثار، نظرات و دیدگاههای مخاطبان و خوانندگان مواجه هستیم.
امید که اتفاق خوب ترجمه آثار ارزنده دفاع مقدس با همراهی و همگامی همه نهادهای متولی با درایت بیشتری ادامه یابد.
یادی از سرلشکر شهید حسن باقری در سالگرد شهادتش
سرداری که نابغه جنگ بود
نجمه السادات بلوری
بسیارند کسانی که چشمگشودنشان همزمان با میلاد مبارک سالار شهیدان است اما شاید کم باشند آنهایی که میلادشان روز میلاد حسین(ع)، راهشان راه حسین(ع) و مرگ شان نیز مانند مرگ حسین(ع) سرخ باشد. غلامحسین افشردی که در تاریخ جنگ تحمیلی همه او را به نام سرلشکر شهید حسن باقری به یاد میآورند، چنین بود.
تربیت پدر و مادر و استعداد معنوی غلامحسین در نوجوانی از او انسانی وارسته ساخت. در جوانی روی از دانشگاه برتافت به عشق انجام کاری بزرگتر و به خدمت سربازی رفت. در همین دوران و با اوجگیری مبارزات مردمی علیه رژیم شاهنشاهی، با فرمان امام خمینی(ره) از سربازی فرار کرد و به صف مبارزان علیه رژیم پیوست و نام خود را در خیل هزاران انقلابی دیگر به ثبت رساند.
بعد از انقلاب غلامحسین تواناییهای خود را در عرصههای مختلف به آزمون گذاشت؛ کمیته، جهاد سازندگی، خبرنگاری در خبرگزاری جمهوری اسلامی و تحصیل در دانشگاه تهران در رشته حقوق قضایی و نیز پیوستن به جمع سبزجامگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که از این پس او را به نام مستعار حسن باقری شناختند.
وقتی شیپور جنگ به صدا درآمد، سردار باقری تمام دانستهها و تجربههایش را به روی نقشهها ریخت.
در پس آن جثه ریز و نحیف حسن باقری، طوفانی خوابیده بود که خواب را بر کشتی دشمن حرام میکرد. در دی ماه ۱۳۵۹ فرماندهان ارشد جنگ سپاه حسن باقری را که تیزهوشی و ذکاوتش بسیار زود به اثبات رسیده بود به درجه فرماندهی ارشد و برجسته سپاه ارتقا دادند. اولین اقدام رسمی او در این پست پایهگذاری واحد اطلاعات عملیات رزمی جنوب بود.
همه بر این موضوع واقف هستند که پشت مدرنترین دستگاههای روزگار تمدن سرعت، مغزهایی مشغول به کار هستند که اگر حذف شوند هیچ بازویی در هیچ تکنیکی به کار نخواهد آمد. سردار حسن باقری یکی از مغزهای متفکر و هوشمند بازوان جنگ بود. یاران همراهش بیش از هر چیز به اصرار او درباره نوشتن و جمعآوری اطلاعات مکتوب اشاره میکنند و این سخن که ملکه ذهن شان شده بود؛ «باید برای آینده فکر کنیم و فکرمان هم باید اساسی باشد.»
هنوز شیرینی نبرد «فتحالمبین» در کامها بود که سردار باقری سفره بیتالمقدس را گشود. او در تصرف شلمچه و خرمشهر فعالترین و سختترین وظایف را عهدهدار بود.
سال ۶۱ بود. رهروان حرف پیرشان را که میگفت: «خرمشهر باید آزاد شود» زمین نمیگذاشتند. خرداد که شد تازه بوی بهار به مشام خوزستان داغدار خورد. بهتر از همه لالههای این شهر خونین میدانند که پیامآور بزرگ بهار در آن سال کسی جز سردار شهید حسن باقری نبود. اما جنگ هنوز ادامه داشت و مرد درو میکرد و خون میریخت و برای کسی چون باقری دمی خواب و استراحت بارها بدتر از مرگ بود، پس به جبهه بازگشت و کار شناسایی را از سر گرفت. حتی شوق دیدار امامش نیز او را از جبهه بیرون نبرد. یارانش را راهی دیدار با امام کرد تا خود به دیدار حضرت حق بشتابد.
۸ بهمن ۱۳۶۱ بود که سردار باقری به همراه ۵ نفر دیگر از همرزمانش از جمله شهید مجید بقایی که آن زمان فرمانده قرارگاه کربلا بود به منطقه عملیاتی والفجر در فکه رفتند. سنگر دیدهبانی آنها مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفت و حسن باقری با ذکر «یا حسین» به استقبال شهادت رفت. یادش همیشه گرامی و نامش بر قلب گرم خوزستان ماندگار خواهد ماند.