ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
عاشیق باید خداشناس باشد
عاشیق حسن اسکندری: عاشیق باید خداشناس باشد و این خیلی مهم است. بله عرفان هم بخشی از عشق است و عاشیق باید همه مؤلفههای عاشق بودن را داشته باشد تا عاشیق تلقی شود. در نهایت هنرمندان و عاشیقها به این نتیجه رسیدهاند که عاشیق باید خداپرست و خداشناس باشد. مانند فردی که عاشق میشود و از هر طرف که برود در نهایت به خدا میرسد. از اینها گذشته مهم است که او عاشق ملت و خلق باشد. اینطور بگویم که عاشیق باید پدر مردم خود باشد. برخی مواقع به من میگویند شما پدر ما هستید.
از صحبتهای این هنرمند پیشکسوت با ایلنا
از صحبتهای این هنرمند پیشکسوت با ایلنا
نگاهی به برگزاری بیستمین جشنواره تئاتر آیینی سنتی
تأکید بر تولد تئاتر ایرانی
ارمغان بهداروند
روزنامهنگار
آیینها که از گذشتههای دور بهعنوان عنصری معرفتآفرین و شکلی از ثبت و ضبط باورها، آداب، مقدسات و تاریخ به شمار میآمدهاند، زادگاه تئاتر محسوب میشوند. در هر دورهای به تناسب نیاز انسانها، آیینهایی متولد گردیدهاند که مقصدی جز پویایی فرد و جامعه، پیش رو نداشتهاند و از همین رو است که اکنون میتوان بنا به کنش اجتماعی تئاتر، در حفظ و بازآفرینی آیینهای دیرین کوشید و در ترویج نوآیینهای این روزگار نیز طرحآفرینی کرد. اعتقاد به این نکته که آیینها، نماد زندگی جمعی و اجرای داوطلبانه رفتارهایی است که جامعه را به شکل و شمایلی سزاوارتر سوق میبخشد، میتواند با معنابخشی به ارزشها و باورهای اجتماعی، انسان معاصر را به آرامش و اخلاق دعوت کند. سرزمین دیرین ایران، زادگاه آیینهای یگانهای است که همواره به اصل توحید، اصالت و همبستگی اجتماعی تأکید داشتهاند. آمیختگی جان و جهان ایرانیان به آداب و آیینهای دیرین خویش، در لایه لایه زندگی این ملت، متبلور است و در این میان تئاتر به مثابه رویکردی فرهنگی هنری، پیوندبخش انسان دیروز و امروز است. پیوندی که میتواند کارکرد روزآمدی از آیینها را در برابر ابتلائات اجتماعی این روزگار بیافریند؛ البته باید مراقبت نمود این کارکرد به نگاه موزهای و منجمدی که صرفاً به ثبت و ممانعت از نابودی و فراموشی توجه ندارد مبتلا نگردد و پویایی و اثربخشی آن در تناسب با دغدغههای انسان معاصر باشد تا تولید تئاتر علاوه رویکردی پژوهشی، معطوف به مخاطب باشد و با شناور شدن مخاطب در فضای آیینها، فرایند انتقال جستارهای نمایشی به سهولت صورت گیرد. تئاتر از دیرباز با جامعه ایرانی قرابت داشته است و گواه این تقرب، اجرای گونههای نمایشی نقالی، پردهخوانی، خیمهشب بازی و تختهحوضی در روند روزمره زندگی جوامع شهری و روستایی بوده است. استعانت جستن از همین موانست تاریخی میتواند یکی از فرایندهای توسعه و ترویج تئاتر باشد.
آنچه باید در این موقعیت زمانی بر آن اصرار شود همافزایی فضاهای آکادمیک، روزآمدی مطالعات دانشجویان و کارآمد کردن مؤلفههای مستخرج از آیینهاست. در این مسیر آنچه میتواند به شکلگیری درست و نظام اصولی این نوع از تئاتر کمک نماید، برگزاری رویدادهایی است که ضمن حفظ زایایی و مانایی تئاتر ایرانی، درصدد القای ضرورتهای روزگاری خویش به مدد آیینها و قابلیتهای آیینی باشند. جشنواره تئاتر آیینی سنتی با چنین آرمان و اندیشهای شکل یافته است. برگزاری بیستمین دوره این جشنواره بهعنوان متنوعترین رویداد هنری کشور نه صرفاً یک برنامه تکلیفی که حاکی از تعمیق تئاتر در بدنه جامعه این روزگار است. افزایش سطح تحصیلات آکادمیک و استقبال از پدیدههای ادبی و تسلط شبکههای مجازی که ناخودآگاه ضریب مطالعاتی مخاطبان و میزان آگاهی آنان را مضاعف میکند، باعث شده است شمار مخاطبان تئاتر نیز افزایش پیدا کند و همین تغییر کمی بهدنبال خود تحول و تنوع قابل ملاحظهای را ایجاد کرده است. خوشبختانه ما در روزگاری به سر میبریم که اجراهای تئاتر از چنان آماری برخوردار است که نمیتوان جز شمار محدودی به تماشا نشست. مخاطب امروز، این اقبال را با خود دارد که بنا به ذوق و ذائقه خویش به انتخاب تئاتر بپردازد و همین مهم یکی از دلایل اقبال این روزهای تئاتر به حساب میآید. غنمیتی که بواسطه آن، فارغالتحصیلان، هنرجویان و هنرمندان بازار کار امیدوارکنندهتری را پیش روی خویش میبینند و دیگر کمتر از استهلاکهای نیروی انسانی و دلزدگیهای پس از فراغت از تحصیل و کمبود اماکن اجرا و تمرین میتوان سخن گفت. بههر نوع، ظرفیتهای امروز تئاتر در قالب آمار و تمایزهای ممکنه از تفاوتی مشهود برخوردار است. استقبال و توجه مخاطبان به این گونههای نمایشی ضرورت ایجاد اماکن اختصاصی که امکان اجرای هر روزه و بیوقفه تولیدات تئاتر آیینی سنتی را محقق سازد، یادآوری مینماید. پویایی این گونه تئاتری علاوه بر پدیدهآفرینی در حوزههای تخصصی تئاتر هم چون نمایشنامهنویسی، بازیگری، کارگردانی، طراحی لباس و صحنه، موسیقی و... میتواند زمینهساز انجام پژوهشهای میدانی، ارتقای کیفیت صنعت توریسم و کارکردآفرینی تئاتر در اماکن میراث فرهنگی و محوطههای تاریخی گردد.
روزنامهنگار
آیینها که از گذشتههای دور بهعنوان عنصری معرفتآفرین و شکلی از ثبت و ضبط باورها، آداب، مقدسات و تاریخ به شمار میآمدهاند، زادگاه تئاتر محسوب میشوند. در هر دورهای به تناسب نیاز انسانها، آیینهایی متولد گردیدهاند که مقصدی جز پویایی فرد و جامعه، پیش رو نداشتهاند و از همین رو است که اکنون میتوان بنا به کنش اجتماعی تئاتر، در حفظ و بازآفرینی آیینهای دیرین کوشید و در ترویج نوآیینهای این روزگار نیز طرحآفرینی کرد. اعتقاد به این نکته که آیینها، نماد زندگی جمعی و اجرای داوطلبانه رفتارهایی است که جامعه را به شکل و شمایلی سزاوارتر سوق میبخشد، میتواند با معنابخشی به ارزشها و باورهای اجتماعی، انسان معاصر را به آرامش و اخلاق دعوت کند. سرزمین دیرین ایران، زادگاه آیینهای یگانهای است که همواره به اصل توحید، اصالت و همبستگی اجتماعی تأکید داشتهاند. آمیختگی جان و جهان ایرانیان به آداب و آیینهای دیرین خویش، در لایه لایه زندگی این ملت، متبلور است و در این میان تئاتر به مثابه رویکردی فرهنگی هنری، پیوندبخش انسان دیروز و امروز است. پیوندی که میتواند کارکرد روزآمدی از آیینها را در برابر ابتلائات اجتماعی این روزگار بیافریند؛ البته باید مراقبت نمود این کارکرد به نگاه موزهای و منجمدی که صرفاً به ثبت و ممانعت از نابودی و فراموشی توجه ندارد مبتلا نگردد و پویایی و اثربخشی آن در تناسب با دغدغههای انسان معاصر باشد تا تولید تئاتر علاوه رویکردی پژوهشی، معطوف به مخاطب باشد و با شناور شدن مخاطب در فضای آیینها، فرایند انتقال جستارهای نمایشی به سهولت صورت گیرد. تئاتر از دیرباز با جامعه ایرانی قرابت داشته است و گواه این تقرب، اجرای گونههای نمایشی نقالی، پردهخوانی، خیمهشب بازی و تختهحوضی در روند روزمره زندگی جوامع شهری و روستایی بوده است. استعانت جستن از همین موانست تاریخی میتواند یکی از فرایندهای توسعه و ترویج تئاتر باشد.
آنچه باید در این موقعیت زمانی بر آن اصرار شود همافزایی فضاهای آکادمیک، روزآمدی مطالعات دانشجویان و کارآمد کردن مؤلفههای مستخرج از آیینهاست. در این مسیر آنچه میتواند به شکلگیری درست و نظام اصولی این نوع از تئاتر کمک نماید، برگزاری رویدادهایی است که ضمن حفظ زایایی و مانایی تئاتر ایرانی، درصدد القای ضرورتهای روزگاری خویش به مدد آیینها و قابلیتهای آیینی باشند. جشنواره تئاتر آیینی سنتی با چنین آرمان و اندیشهای شکل یافته است. برگزاری بیستمین دوره این جشنواره بهعنوان متنوعترین رویداد هنری کشور نه صرفاً یک برنامه تکلیفی که حاکی از تعمیق تئاتر در بدنه جامعه این روزگار است. افزایش سطح تحصیلات آکادمیک و استقبال از پدیدههای ادبی و تسلط شبکههای مجازی که ناخودآگاه ضریب مطالعاتی مخاطبان و میزان آگاهی آنان را مضاعف میکند، باعث شده است شمار مخاطبان تئاتر نیز افزایش پیدا کند و همین تغییر کمی بهدنبال خود تحول و تنوع قابل ملاحظهای را ایجاد کرده است. خوشبختانه ما در روزگاری به سر میبریم که اجراهای تئاتر از چنان آماری برخوردار است که نمیتوان جز شمار محدودی به تماشا نشست. مخاطب امروز، این اقبال را با خود دارد که بنا به ذوق و ذائقه خویش به انتخاب تئاتر بپردازد و همین مهم یکی از دلایل اقبال این روزهای تئاتر به حساب میآید. غنمیتی که بواسطه آن، فارغالتحصیلان، هنرجویان و هنرمندان بازار کار امیدوارکنندهتری را پیش روی خویش میبینند و دیگر کمتر از استهلاکهای نیروی انسانی و دلزدگیهای پس از فراغت از تحصیل و کمبود اماکن اجرا و تمرین میتوان سخن گفت. بههر نوع، ظرفیتهای امروز تئاتر در قالب آمار و تمایزهای ممکنه از تفاوتی مشهود برخوردار است. استقبال و توجه مخاطبان به این گونههای نمایشی ضرورت ایجاد اماکن اختصاصی که امکان اجرای هر روزه و بیوقفه تولیدات تئاتر آیینی سنتی را محقق سازد، یادآوری مینماید. پویایی این گونه تئاتری علاوه بر پدیدهآفرینی در حوزههای تخصصی تئاتر هم چون نمایشنامهنویسی، بازیگری، کارگردانی، طراحی لباس و صحنه، موسیقی و... میتواند زمینهساز انجام پژوهشهای میدانی، ارتقای کیفیت صنعت توریسم و کارکردآفرینی تئاتر در اماکن میراث فرهنگی و محوطههای تاریخی گردد.
برخیز و اول تو او را بکش
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
شرح ترورهای اسرائیل مجموعه کتابی چند جلدی خواهد شد که تنها بخشی از آنها را دربر میگیرد، چرا که مهاجران مناطق مختلف که با قصد ایجاد دولتی در سرزمین فلسطینیها به آنجا سفر کرده بودند، نیات شوم خود را با ترور پیش بردند. تا آنجا که میتوان گفت دولت اسرائیل دولتی برآمده از تروریسم و معتاد بدان است. چندی پیش ترجمه کتابی مستند به قلم رونن برگمن از سوی نشر صمدیه انتشار یافت که به ماجراهای مخوف تروریسم دولتی اسرائیل اختصاص دارد. این کتاب تنها به شرح بخشی از ترورهای مخفی موساد اشاره دارد. نویسنده کتاب میگوید که از زمان جنگ جهانی دوم، اسرائیل بیش از هر کشور غربی مردم را ترور کرده و نمونههایی از ترور مقامات انگلیسی، سوری، رهبران حماس، حزبالله لبنان، سازمان آزادیبخش فلسطین و دانشمندان هستهای ایران را به تصویر میکشد. برگمن نویسنده کتاب برای تألیف آن، حدود یکهزار مصاحبه با چهرههای سیاسی و مأموران مخفی انجام داده و هزاران سند نیز جمعآوری کرده است.
نویسنده کتاب، خبرنگار روزنامه «یدیعوت آحارانوت» و عضو سابق بخش نظامی روزنامه «هاآرتص» بوده و از طریق مصاحبه با افراد مطلع و بررسی اسناد تلاش کرده تا تاریخچهای از عملیات ترور مخفیانه اسرائیل را ارائه دهد. رونن برگمن قبل از نگارش کتاب، با برخی از عوامل اطلاعاتی موساد و شین بت (دو سازمان جاسوسی خارجی و داخلی اسرائیل) مصاحبههایی داشته است. عنوان کتاب برگرفته از تعالیم تلمود است که در آن چنین آمده: «اگر کسی برای کشتن شما آمده، برخیز و اول تو او را بکش» کتاب بر پایه مصاحبه با چهرههای امنیتی - سیاسی و اسناد بسیار تنظیم شده و حاوی مطالبی از شخصیتهای سیاسی و اطلاعاتی اسرائیل مانند عوامل موساد، شینبت و ارتش اسرائیل نیز هست که برخی از آنها با هویت واقعی خود حاضر به گفتوگو شدهاند. ایهود باراک و ایهود اولمرت، نخستوزیران سابق اسرائیل و مئیر داگان، رئیس اسبق موساد از جمله این افرادند.
کتاب با تأسیس سازمان مخفی «بار گیورا» در سال ۱۹۰۷ توسط اسحاق بن زوی آغاز میشود. این سازمان بعدها به هاشومیر، سپس به هگانا و در نهایت به هسته نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) تغییرنام مییابد. به گفته برگمن، سازمانهای مخفی اسرائیل ترورهای هدفمند علیه «مخالفان خود را در دورههای قبل و بعد از تشکیل دولت وی انجام دادهاند.» بر اساس روایتهای برگمن، موساد با انجام حداقل ۲۷۰۰ عملیات تروریستی طی هفتاد سال پس از تشکیل اسرائیل، رکورد دار انجام بیشترین ترورها از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون است. «خمیردندان مسموم که یک ماه طول میکشد تا به زندگی هدف خود پایان دهد، پهپاد مسلح، انفجار تلفنهای همراه، لاستیکهای زاپاس با بمبهای کنترل از راه دور، ترور دانشمندان دشمن و...»، از جمله روشهای توصیف شده در کتاب است که توسط اسرائیل برای انجام ترورها مورد استفاده قرار گرفتهاند.
ترور دانشمندان هستهای ایران
نویسنده بخشی از کتاب را به شیوههای مختلف ترور دانشمندان هستهای ایران اختصاص داده است. افسران موساد در گفتوگو با برگمن مدعی شدند با مسموم کردن خمیر دندان یکی از دانشمندان هستهای ایران او را کشتند. همچنین یکی از این افسران ادعا کرده که دستکم ۱۲ دانشمند هستهای ایران با شیوههای متفاوت توسط موساد کشته شدهاند. به طوریکه در یکی از این عملیاتها، یک دانشمند هستهای ایران با کار گذاشتن مواد منفجره در چرخ یدک اتومبیلش کشته شد. به گزارش این کتاب دستگاه اطلاعاتی اسرائیل یکی دیگر از دانشمندان هستهای ایران را با پرتاب بمبی از یک پهپاد دستساز به شهادت رسانده است.
محسن فخریزاده یکی از این دانشمندان است که عصر روز هفتم آذر سال قبل در آبسرد دماوند به نحوی پیچیده و مرموز ترور شد و به شهادت رسید.
نیویورک تایمز در گزارش ۲۷ نوامبر ۲۰۲۰ خود در خبری درارتباط با ترور فخریزاده از قول سه مقام امریکایی (یک مقام رسمی و دو افسر اطلاعاتی) نقل کرد: «اسرائیل پشت حمله به (این) دانشمند بوده».
روز ۳ دسامبر ۲۰۲۰، نیزیک مقام ارشد دولت امریکا به شبکه خبری سیانان گفت که اسرائیل پشت ترور دانشمند ارشد هستهای ایران است و فخریزاده «مدتها زیر نظر اسرائیلیها بود».
دبیر گروه پایداری
شرح ترورهای اسرائیل مجموعه کتابی چند جلدی خواهد شد که تنها بخشی از آنها را دربر میگیرد، چرا که مهاجران مناطق مختلف که با قصد ایجاد دولتی در سرزمین فلسطینیها به آنجا سفر کرده بودند، نیات شوم خود را با ترور پیش بردند. تا آنجا که میتوان گفت دولت اسرائیل دولتی برآمده از تروریسم و معتاد بدان است. چندی پیش ترجمه کتابی مستند به قلم رونن برگمن از سوی نشر صمدیه انتشار یافت که به ماجراهای مخوف تروریسم دولتی اسرائیل اختصاص دارد. این کتاب تنها به شرح بخشی از ترورهای مخفی موساد اشاره دارد. نویسنده کتاب میگوید که از زمان جنگ جهانی دوم، اسرائیل بیش از هر کشور غربی مردم را ترور کرده و نمونههایی از ترور مقامات انگلیسی، سوری، رهبران حماس، حزبالله لبنان، سازمان آزادیبخش فلسطین و دانشمندان هستهای ایران را به تصویر میکشد. برگمن نویسنده کتاب برای تألیف آن، حدود یکهزار مصاحبه با چهرههای سیاسی و مأموران مخفی انجام داده و هزاران سند نیز جمعآوری کرده است.
نویسنده کتاب، خبرنگار روزنامه «یدیعوت آحارانوت» و عضو سابق بخش نظامی روزنامه «هاآرتص» بوده و از طریق مصاحبه با افراد مطلع و بررسی اسناد تلاش کرده تا تاریخچهای از عملیات ترور مخفیانه اسرائیل را ارائه دهد. رونن برگمن قبل از نگارش کتاب، با برخی از عوامل اطلاعاتی موساد و شین بت (دو سازمان جاسوسی خارجی و داخلی اسرائیل) مصاحبههایی داشته است. عنوان کتاب برگرفته از تعالیم تلمود است که در آن چنین آمده: «اگر کسی برای کشتن شما آمده، برخیز و اول تو او را بکش» کتاب بر پایه مصاحبه با چهرههای امنیتی - سیاسی و اسناد بسیار تنظیم شده و حاوی مطالبی از شخصیتهای سیاسی و اطلاعاتی اسرائیل مانند عوامل موساد، شینبت و ارتش اسرائیل نیز هست که برخی از آنها با هویت واقعی خود حاضر به گفتوگو شدهاند. ایهود باراک و ایهود اولمرت، نخستوزیران سابق اسرائیل و مئیر داگان، رئیس اسبق موساد از جمله این افرادند.
کتاب با تأسیس سازمان مخفی «بار گیورا» در سال ۱۹۰۷ توسط اسحاق بن زوی آغاز میشود. این سازمان بعدها به هاشومیر، سپس به هگانا و در نهایت به هسته نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) تغییرنام مییابد. به گفته برگمن، سازمانهای مخفی اسرائیل ترورهای هدفمند علیه «مخالفان خود را در دورههای قبل و بعد از تشکیل دولت وی انجام دادهاند.» بر اساس روایتهای برگمن، موساد با انجام حداقل ۲۷۰۰ عملیات تروریستی طی هفتاد سال پس از تشکیل اسرائیل، رکورد دار انجام بیشترین ترورها از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون است. «خمیردندان مسموم که یک ماه طول میکشد تا به زندگی هدف خود پایان دهد، پهپاد مسلح، انفجار تلفنهای همراه، لاستیکهای زاپاس با بمبهای کنترل از راه دور، ترور دانشمندان دشمن و...»، از جمله روشهای توصیف شده در کتاب است که توسط اسرائیل برای انجام ترورها مورد استفاده قرار گرفتهاند.
ترور دانشمندان هستهای ایران
نویسنده بخشی از کتاب را به شیوههای مختلف ترور دانشمندان هستهای ایران اختصاص داده است. افسران موساد در گفتوگو با برگمن مدعی شدند با مسموم کردن خمیر دندان یکی از دانشمندان هستهای ایران او را کشتند. همچنین یکی از این افسران ادعا کرده که دستکم ۱۲ دانشمند هستهای ایران با شیوههای متفاوت توسط موساد کشته شدهاند. به طوریکه در یکی از این عملیاتها، یک دانشمند هستهای ایران با کار گذاشتن مواد منفجره در چرخ یدک اتومبیلش کشته شد. به گزارش این کتاب دستگاه اطلاعاتی اسرائیل یکی دیگر از دانشمندان هستهای ایران را با پرتاب بمبی از یک پهپاد دستساز به شهادت رسانده است.
محسن فخریزاده یکی از این دانشمندان است که عصر روز هفتم آذر سال قبل در آبسرد دماوند به نحوی پیچیده و مرموز ترور شد و به شهادت رسید.
نیویورک تایمز در گزارش ۲۷ نوامبر ۲۰۲۰ خود در خبری درارتباط با ترور فخریزاده از قول سه مقام امریکایی (یک مقام رسمی و دو افسر اطلاعاتی) نقل کرد: «اسرائیل پشت حمله به (این) دانشمند بوده».
روز ۳ دسامبر ۲۰۲۰، نیزیک مقام ارشد دولت امریکا به شبکه خبری سیانان گفت که اسرائیل پشت ترور دانشمند ارشد هستهای ایران است و فخریزاده «مدتها زیر نظر اسرائیلیها بود».
نگاهی به فصل جدید سریال «روزگار جوانی»
بر باد رفته
مازیار معاونی
منتقد
بیستودو سال پساز اتمام فصل سوم مجموعه «روزگار جوانی» در تابستان 78، تهیه کننده این سریال نوستالژیک یعنی اصغر توسلی، فصل تازه این مجموعه را که به نوعی فصل چهارم آن هم محسوب میشد روانه آنتن پاییزی شبکه پنج سیما کرده است. البته چند ماه قبل ازآغاز پخش این مجموعه که اخبار مربوط به ساخت آن با این عوامل در شبکههای اجتماعی منتشر شد نگارنده هم مانند بسیاری از دیگر همکاران عرصه نقد، مخدوش شدن یک اثر خوب و به یاد مانده دیگر را تا اندازهای پیشبینی میکردند ولی با آغاز پخش مجموعه معلوم شد اوضاع آشفتهتر از این هاست.
بگذارید از اینجا آغاز کنیم که نه تنها در تلویزیون و سینمای کشورمان که حتی در مقیاسهای جهانی هم ساخت دنباله بر یک فیلم یا سریال موفق، از آن دست موقعیتهای وسوسهآمیز و البته بغرنجی است که غالباً هم به نتیجه مطلوبی ختم نمیشود، دنبالههای ضعیف و دور از انتظار سریال مهمی همچون «فرار از زندان» از میان نمونههای خارجی و سریالهایی مانند «دردسرهای عظیم 2» و «شهرزاد» گواههای آشکاری برای تأیید این مدعا هستند اما در خصوص مجموعه «روزگار جوانی» ماجرا تا حدی متفاوت و البته تأسف آورتر است، این تأسف از آنجا ناشی میشود که پس از به پایان رسیدن فصل اول این مجموعه در آذر ماه سال 77 که بر اساس متن درخشانی از اصغر فرهادی و تحت هدایت زنده یاد شاپور قریب بهعنوان کارگردان ساخته شده بود ناگهان فرهادی و قریب از کار کنار گذاشته شدند، علی اکبر محلوجیان به جای فرهادی نویسندگی کار را برعهده گرفت و تهیه کننده مجموعه یعنی اصغر توسلی هم با برداشت اشتباه از مجموع دلایل موفقیت این سریال، خود علاوه بر تهیه کنندگی، مسند کارگردانی مجموعه را هم به دست گرفت، آن هم بدون هیچ سابقه مشخص و قابل دفاعی در حوزه کارگردانی سریالهای تلویزیونی. نتیجه کاملاً فاجعهآمیز بود. محلوجیان که یک فیلمنامه نویس شاخص نسل پیشتر از فرهادی محسوب میشد با تمام تجربه و کسوت خود نتوانست در سرپانگهداشتن جهان خلاقانهای که فرهادی ترسیم کرده بود موفق باشد، بردن افراطی داستان به درون زندگی یکی از کاراکترها بدون در نظر داشتن اینکه اساس سریال بر مناسبات هم خانگی و ارتباط آن پنج دانشجو خلق شده بود بزرگترین ضربه به کلیت آن مجموعه درخشان بود، توسلی تصور میکرد حالا که کار مجموعه با ترکیب پنج بازیگر دوست داشتنی اش یعنی کیهان ملکی (احد)، بهزاد خداویسی (مجید)، نصرالله رادش (حمیدرضا)، امین حیایی (افشین) و مهدی صبایی (شهریار) گرفته میتوان با استفاده از همین ترکیب و همان لوکیشن خاطره انگیز کار را موفقیتآمیز پیش برد اما درعمل شکست سختی خورد به شکلی که در همان اواسط فصل دوم مجموعه بسیاری از مخاطبان ثابتش را از دست داد و عده بیشتری هم به تماشای فصل بد و مغشوش سوم سریال ننشستند. تمام این اشتباه ها البته در حافظه نمایشی مخاطبان پیگیر آثار نمایشی تلویزیون و کارشناسان این رسانه ثبت شد اگرچه ظاهراً توسلی با تصور فراموش شدن شان، یک بار دیگر تلاش کرد تا از جاذبه های« روزگار جوانی» بهرهبرداری مجددی بکند که البته تصور خامی بود.
اما برای توجیه پایین بودن کیفیت فصل تازه این مجموعه هم ادله آنچنانی لازم نیست، هر بیننده غیر کارشناسی که بهعنوان یک بیننده عام مقابل قاب شیشهای نشسته هم به سادگی متوجه میشود متن سریال تا چه اندازه ضعیف و نپخته است، نه خبری از مناسبات دلنشین میان کاراکترهای اصلی کار از علاقه یکی از آنها به دختر همسایه قلدر و بدقلق یعنی عباس آقا (بیوک میرزایی) تا کمکهای بیشائبه پنج دانشجو به هم در قالب داستانکهایی جذاب در میان است و نه بازیگران نورسیده کار میتوانند مایهای هر چند ناچیز از کاریزما و نقشآفرینی خوب بازیگران فصلهای قبل را بازآفرینی کنند، عباس آقا را هم بدون در نظر گرفتن الزامات نمایشی از آن فصول به فصل جدید منتقل کردهاند تا شمایی کمرنگ و نچسب از آن عباس آقای جاندار فصل اول مجموعه را بازنمایی کند، همه چیز بد، همه چیز ناپرورده و نپخته تا فقط گفته شود که بینندگان قدیمیتر تلویزیون میتوانند با تماشای فصل تازه این سریال، نوستالژی هایشان را زنده کنند، اما آیا این زنده کردن نوستالژی است یا مخدوش کردن آن؟
منتقد
بیستودو سال پساز اتمام فصل سوم مجموعه «روزگار جوانی» در تابستان 78، تهیه کننده این سریال نوستالژیک یعنی اصغر توسلی، فصل تازه این مجموعه را که به نوعی فصل چهارم آن هم محسوب میشد روانه آنتن پاییزی شبکه پنج سیما کرده است. البته چند ماه قبل ازآغاز پخش این مجموعه که اخبار مربوط به ساخت آن با این عوامل در شبکههای اجتماعی منتشر شد نگارنده هم مانند بسیاری از دیگر همکاران عرصه نقد، مخدوش شدن یک اثر خوب و به یاد مانده دیگر را تا اندازهای پیشبینی میکردند ولی با آغاز پخش مجموعه معلوم شد اوضاع آشفتهتر از این هاست.
بگذارید از اینجا آغاز کنیم که نه تنها در تلویزیون و سینمای کشورمان که حتی در مقیاسهای جهانی هم ساخت دنباله بر یک فیلم یا سریال موفق، از آن دست موقعیتهای وسوسهآمیز و البته بغرنجی است که غالباً هم به نتیجه مطلوبی ختم نمیشود، دنبالههای ضعیف و دور از انتظار سریال مهمی همچون «فرار از زندان» از میان نمونههای خارجی و سریالهایی مانند «دردسرهای عظیم 2» و «شهرزاد» گواههای آشکاری برای تأیید این مدعا هستند اما در خصوص مجموعه «روزگار جوانی» ماجرا تا حدی متفاوت و البته تأسف آورتر است، این تأسف از آنجا ناشی میشود که پس از به پایان رسیدن فصل اول این مجموعه در آذر ماه سال 77 که بر اساس متن درخشانی از اصغر فرهادی و تحت هدایت زنده یاد شاپور قریب بهعنوان کارگردان ساخته شده بود ناگهان فرهادی و قریب از کار کنار گذاشته شدند، علی اکبر محلوجیان به جای فرهادی نویسندگی کار را برعهده گرفت و تهیه کننده مجموعه یعنی اصغر توسلی هم با برداشت اشتباه از مجموع دلایل موفقیت این سریال، خود علاوه بر تهیه کنندگی، مسند کارگردانی مجموعه را هم به دست گرفت، آن هم بدون هیچ سابقه مشخص و قابل دفاعی در حوزه کارگردانی سریالهای تلویزیونی. نتیجه کاملاً فاجعهآمیز بود. محلوجیان که یک فیلمنامه نویس شاخص نسل پیشتر از فرهادی محسوب میشد با تمام تجربه و کسوت خود نتوانست در سرپانگهداشتن جهان خلاقانهای که فرهادی ترسیم کرده بود موفق باشد، بردن افراطی داستان به درون زندگی یکی از کاراکترها بدون در نظر داشتن اینکه اساس سریال بر مناسبات هم خانگی و ارتباط آن پنج دانشجو خلق شده بود بزرگترین ضربه به کلیت آن مجموعه درخشان بود، توسلی تصور میکرد حالا که کار مجموعه با ترکیب پنج بازیگر دوست داشتنی اش یعنی کیهان ملکی (احد)، بهزاد خداویسی (مجید)، نصرالله رادش (حمیدرضا)، امین حیایی (افشین) و مهدی صبایی (شهریار) گرفته میتوان با استفاده از همین ترکیب و همان لوکیشن خاطره انگیز کار را موفقیتآمیز پیش برد اما درعمل شکست سختی خورد به شکلی که در همان اواسط فصل دوم مجموعه بسیاری از مخاطبان ثابتش را از دست داد و عده بیشتری هم به تماشای فصل بد و مغشوش سوم سریال ننشستند. تمام این اشتباه ها البته در حافظه نمایشی مخاطبان پیگیر آثار نمایشی تلویزیون و کارشناسان این رسانه ثبت شد اگرچه ظاهراً توسلی با تصور فراموش شدن شان، یک بار دیگر تلاش کرد تا از جاذبه های« روزگار جوانی» بهرهبرداری مجددی بکند که البته تصور خامی بود.
اما برای توجیه پایین بودن کیفیت فصل تازه این مجموعه هم ادله آنچنانی لازم نیست، هر بیننده غیر کارشناسی که بهعنوان یک بیننده عام مقابل قاب شیشهای نشسته هم به سادگی متوجه میشود متن سریال تا چه اندازه ضعیف و نپخته است، نه خبری از مناسبات دلنشین میان کاراکترهای اصلی کار از علاقه یکی از آنها به دختر همسایه قلدر و بدقلق یعنی عباس آقا (بیوک میرزایی) تا کمکهای بیشائبه پنج دانشجو به هم در قالب داستانکهایی جذاب در میان است و نه بازیگران نورسیده کار میتوانند مایهای هر چند ناچیز از کاریزما و نقشآفرینی خوب بازیگران فصلهای قبل را بازآفرینی کنند، عباس آقا را هم بدون در نظر گرفتن الزامات نمایشی از آن فصول به فصل جدید منتقل کردهاند تا شمایی کمرنگ و نچسب از آن عباس آقای جاندار فصل اول مجموعه را بازنمایی کند، همه چیز بد، همه چیز ناپرورده و نپخته تا فقط گفته شود که بینندگان قدیمیتر تلویزیون میتوانند با تماشای فصل تازه این سریال، نوستالژی هایشان را زنده کنند، اما آیا این زنده کردن نوستالژی است یا مخدوش کردن آن؟
نمایشگاه «ترانههای آهنین من»
آثاری از مش اسمال و پسرش
علیرضا قندچی
گالری دار
نمایشگاه «ترانههای آهنین من» از 5 تا 12 آذر ماه در گالری سرزمین هنر برپاست. این نمایشگاه ترکیبی از آثار دو هنرمند است. آثاری از زندهیاد توکل اسماعیلی (مش اسمال معروف) و نیز آثاری از فرزندش حمید اسماعیلی که در معرض دید عموم قرار گرفته است. مش اسمال از مجسمهسازان دهه 50 و 60 بود.او قبلاً در اتاق مجسمهسازی کار میکرد و اضافههای میلگردهای مجسمهسازان را جمع میکرد و با آنها مجسمههای مفهومی میساخت. او از آن دست هنرمندان خودآموزی است که رشد بسیاری در کارش کرد. تا جایی که در خلق آثارش شهرت پیدا کرد. او در امریکا، فرانسه و ترکیه هم نمایشگاههای متعددی برپا کرده است. خیلی از مجموعه داران مثل بانک موزه پاسارگاد آثار این هنرمند را نگهداری میکنند. حتی در حراج تهران هم آثار ایشان با قیمت بالایی به فروش رسیده است. اکنون حمید اسماعیلی پسر این هنرمند دنبالهرو پدر است. و با سبک و سیاق او کار میکند. در این نمایشگاه 6 اثر ارزشمند از مش اسمال معروف به نمایش گذاشته شده و 8 اثر هم از حمید اسماعیلی در معرض دید عموم قرار گرفته است. معروفترین آثار فلزیای که مش اسمال ساخته است بُز است. که در ابعاد 20 در 25 سانت طول دارد. از این هنرمند یک بز در پارک نیاوران و یکی هم در پارک جمشیدیه تهران وجود دارد. بزهای مش اسمال یکسری مجسمههای آهنی فیگوراتیو معروف است. او در کارنامه کاری خود آثار مشهوری همچون رستم ودیو و مجسمه مرد ترکمن دارد. حمید اسماعیلی هم مجسمههای معروفی همچون ستارخان، مرد ویلن زن، درویش و زن شمالی در آثار خود دارد.
«ترانههای آهنین من»
گالری سرزمین هنر
5 تا 12 آذر ماه
گالری دار
نمایشگاه «ترانههای آهنین من» از 5 تا 12 آذر ماه در گالری سرزمین هنر برپاست. این نمایشگاه ترکیبی از آثار دو هنرمند است. آثاری از زندهیاد توکل اسماعیلی (مش اسمال معروف) و نیز آثاری از فرزندش حمید اسماعیلی که در معرض دید عموم قرار گرفته است. مش اسمال از مجسمهسازان دهه 50 و 60 بود.او قبلاً در اتاق مجسمهسازی کار میکرد و اضافههای میلگردهای مجسمهسازان را جمع میکرد و با آنها مجسمههای مفهومی میساخت. او از آن دست هنرمندان خودآموزی است که رشد بسیاری در کارش کرد. تا جایی که در خلق آثارش شهرت پیدا کرد. او در امریکا، فرانسه و ترکیه هم نمایشگاههای متعددی برپا کرده است. خیلی از مجموعه داران مثل بانک موزه پاسارگاد آثار این هنرمند را نگهداری میکنند. حتی در حراج تهران هم آثار ایشان با قیمت بالایی به فروش رسیده است. اکنون حمید اسماعیلی پسر این هنرمند دنبالهرو پدر است. و با سبک و سیاق او کار میکند. در این نمایشگاه 6 اثر ارزشمند از مش اسمال معروف به نمایش گذاشته شده و 8 اثر هم از حمید اسماعیلی در معرض دید عموم قرار گرفته است. معروفترین آثار فلزیای که مش اسمال ساخته است بُز است. که در ابعاد 20 در 25 سانت طول دارد. از این هنرمند یک بز در پارک نیاوران و یکی هم در پارک جمشیدیه تهران وجود دارد. بزهای مش اسمال یکسری مجسمههای آهنی فیگوراتیو معروف است. او در کارنامه کاری خود آثار مشهوری همچون رستم ودیو و مجسمه مرد ترکمن دارد. حمید اسماعیلی هم مجسمههای معروفی همچون ستارخان، مرد ویلن زن، درویش و زن شمالی در آثار خود دارد.
«ترانههای آهنین من»
گالری سرزمین هنر
5 تا 12 آذر ماه
عکس نوشت
سه مجسمه که از شهر باستانی تدمر به سرقت رفته بودند، سرانجام پساز نزدیک به ۱۱ سال به سوریه بازگردانده میشوند. این مجسمهها که به قرن دوم یا سوم میلادی تعلق دارند در سال ۲۰۰۹ یا ۲۰۱۰، یعنی پیش از آغاز جنگ سوریه، بهکشور سوئیس قاچاق شدند./ایرنا
هنرمندان در فضای مجازی
این روزها با گرم شدن دوباره سالنهای تئاتر، صفحههای هنرمندان تئاتر در اینستاگرام سراسر مرور و معرفی کارهایی است که روی صحنه هستند. البته این وسط نمایشگاه علیاکبر صنعتی هم بازخوردهای زیادی داشته و انتشار یک مجله که مختص به پروفایلنویسی است و در ادامه یک پادکست، توجهها را بهخود جلب کرده است.
چهرهها
نورا هاشمی، بازیگر تئاتر و دختر گلاب آدینه تصویری از پشت صحنه نمایش «بانوی محبوب من» منتشر کرده و نوشت: «میهمانان عزیزمان: باران جان عزیزم، سیما جون نازنین و آقای محسن حسینی که اولین بازی تئاترم رو سال ۸۰ در نمایش «مده آ» به کارگردانی ایشون بازی کردم. خود گلاب آدینه هم تصویری از نوازندگان موسیقی تئاترش را منتشر کرده و ضمن معرفی آنها نوشته: نوازندگان چیره دست نمایش ما «بانوى محبوب من».
بهرام رادان از اکران فیلم تازهاش «گربه سیاه» خبر داده و نوشت: «چهارشنبه این هفته بالاخره اکران میشه. من خیلی ذوق زدهام که شما فیلم رو ببینید، چون فیلم خیلی خوبی شده و این نتیجه زحمت کلی از رفقای سینما و موسیقی منه که سنگ تموم گذاشتن، تو سالنهای سینما منتظرتون هستیم.»
ناهید طباطبایی نویسنده کشورمان هم استوریای از حمید لبخنده کارگردان کتاب این نویسنده را منتشر کرد: «برگشتن. توی ماشین همه ساکت بودیم. معلومه که هر کدام ما به چیزی در آن خانه فکر میکنیم. پسر کوچکم به حیاط و خرگوشها. پسر بزرگم به اتاقهای پشت بام. همسرم به معماری خانه و من به مرگ. مرگ که همه چیز را به خاطره بدل میکند و دوری که همپای مرگ است. دوری در زمان، دوری در مکان، دوری از خود و دیگران و آن وقت دلم برای همه آنهایی که رفته بودند و میرفتند، تنگ شد.» لبخنده خواندن کتاب را پیشنهاد کرده و نوشته: «پیشنهاد مطالعه: کتاب «آبی و صورتی» رمانی مدرن نقبزده به دل تاریخ معاصر ایران از ناهید طباطبایی.»
گالری آرتیبیشن در اینستاگرام خود گزارشی تصویری از نمایشگاه علیاکبر صنعتی منتشر کرده و نوشته است: «صنعتی نگاه خلاقانهاش را در آبرنگ با درهم تنیدن رنگها، برای پدید آوردن طبیعت دنبال کرد. تکنیک و قدرت دستش بهقدری بالا بود که با آبرنگ بیش از اندازه خیس هم کار میکرد. آدمهای او در اجتماعی از مجسمهها با آدمهای او در میان صحنه آبرنگ از یک خانواده و اجتماع هستند. او با این تکنیک تصویرهایی پدید میآورد که نمایان شدن فیگور در میان کاغذ مثل جادوست. در طول تمام این سالها افراد بسیاری سعی به تقلید از آبرنگهای درهمتنیده او کردند، اما این تکنیک به دلیل دشواری بسیار و نگاه هنرمندانه او که حاصل بیش از چهل سال فعالیت هنری است، غیرقابل تکرار بوده و از معدود آثار سهل اما ممتنع جغرافیای وسیع هنر ایران است، جغرافیایی که در آن، هنرمندان بسیار و صنعتیها انگشتشمارند.»
چه خبر؟
صفحه پادکست رادیوتراژدی در اینستاگرام خود خبر از انتشار مجلهای داده بهنام «کتاب تراژدی» که در ادامه و بهموازات تولید این پادکست منتشر میشود. در این یادداشت نوشته شده: «تصمیم گرفتیم با روش پادکست «رادیوتراژدی» یک مجله هم منتشر کنیم. اسمش را گذاشتهایم «کتاب تراژدی» چون ادامه «رادیوتراژدی» است. مجله مثل پادکستمان دو، سه چیز را دنبال میکند؛ گزارش تحقیقی درباره مسائل روز و البته پروفایلنویسی درباره آدمهایی که خیلی کم ازشان میدانیم. توی این مجله شما مجموعهای از قصههای واقعی را میخوانید که براساس تحقیق نوشته شدهاند و فکر میکنیم شگفتزدهتان میکنند. هر شماره هم متن یکی از پادکستها را منتشر میکنیم تا شما بدانید که اصلِ هر پادکست چی بوده و چه اتفاقی برایش افتاده است.»
چهرهها
نورا هاشمی، بازیگر تئاتر و دختر گلاب آدینه تصویری از پشت صحنه نمایش «بانوی محبوب من» منتشر کرده و نوشت: «میهمانان عزیزمان: باران جان عزیزم، سیما جون نازنین و آقای محسن حسینی که اولین بازی تئاترم رو سال ۸۰ در نمایش «مده آ» به کارگردانی ایشون بازی کردم. خود گلاب آدینه هم تصویری از نوازندگان موسیقی تئاترش را منتشر کرده و ضمن معرفی آنها نوشته: نوازندگان چیره دست نمایش ما «بانوى محبوب من».
بهرام رادان از اکران فیلم تازهاش «گربه سیاه» خبر داده و نوشت: «چهارشنبه این هفته بالاخره اکران میشه. من خیلی ذوق زدهام که شما فیلم رو ببینید، چون فیلم خیلی خوبی شده و این نتیجه زحمت کلی از رفقای سینما و موسیقی منه که سنگ تموم گذاشتن، تو سالنهای سینما منتظرتون هستیم.»
ناهید طباطبایی نویسنده کشورمان هم استوریای از حمید لبخنده کارگردان کتاب این نویسنده را منتشر کرد: «برگشتن. توی ماشین همه ساکت بودیم. معلومه که هر کدام ما به چیزی در آن خانه فکر میکنیم. پسر کوچکم به حیاط و خرگوشها. پسر بزرگم به اتاقهای پشت بام. همسرم به معماری خانه و من به مرگ. مرگ که همه چیز را به خاطره بدل میکند و دوری که همپای مرگ است. دوری در زمان، دوری در مکان، دوری از خود و دیگران و آن وقت دلم برای همه آنهایی که رفته بودند و میرفتند، تنگ شد.» لبخنده خواندن کتاب را پیشنهاد کرده و نوشته: «پیشنهاد مطالعه: کتاب «آبی و صورتی» رمانی مدرن نقبزده به دل تاریخ معاصر ایران از ناهید طباطبایی.»
گالری آرتیبیشن در اینستاگرام خود گزارشی تصویری از نمایشگاه علیاکبر صنعتی منتشر کرده و نوشته است: «صنعتی نگاه خلاقانهاش را در آبرنگ با درهم تنیدن رنگها، برای پدید آوردن طبیعت دنبال کرد. تکنیک و قدرت دستش بهقدری بالا بود که با آبرنگ بیش از اندازه خیس هم کار میکرد. آدمهای او در اجتماعی از مجسمهها با آدمهای او در میان صحنه آبرنگ از یک خانواده و اجتماع هستند. او با این تکنیک تصویرهایی پدید میآورد که نمایان شدن فیگور در میان کاغذ مثل جادوست. در طول تمام این سالها افراد بسیاری سعی به تقلید از آبرنگهای درهمتنیده او کردند، اما این تکنیک به دلیل دشواری بسیار و نگاه هنرمندانه او که حاصل بیش از چهل سال فعالیت هنری است، غیرقابل تکرار بوده و از معدود آثار سهل اما ممتنع جغرافیای وسیع هنر ایران است، جغرافیایی که در آن، هنرمندان بسیار و صنعتیها انگشتشمارند.»
چه خبر؟
صفحه پادکست رادیوتراژدی در اینستاگرام خود خبر از انتشار مجلهای داده بهنام «کتاب تراژدی» که در ادامه و بهموازات تولید این پادکست منتشر میشود. در این یادداشت نوشته شده: «تصمیم گرفتیم با روش پادکست «رادیوتراژدی» یک مجله هم منتشر کنیم. اسمش را گذاشتهایم «کتاب تراژدی» چون ادامه «رادیوتراژدی» است. مجله مثل پادکستمان دو، سه چیز را دنبال میکند؛ گزارش تحقیقی درباره مسائل روز و البته پروفایلنویسی درباره آدمهایی که خیلی کم ازشان میدانیم. توی این مجله شما مجموعهای از قصههای واقعی را میخوانید که براساس تحقیق نوشته شدهاند و فکر میکنیم شگفتزدهتان میکنند. هر شماره هم متن یکی از پادکستها را منتشر میکنیم تا شما بدانید که اصلِ هر پادکست چی بوده و چه اتفاقی برایش افتاده است.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
عاشیق باید خداشناس باشد
-
تأکید بر تولد تئاتر ایرانی
-
برخیز و اول تو او را بکش
-
بر باد رفته
-
آثاری از مش اسمال و پسرش
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین