ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام صادق (ع): دوست ندارم مسلمانی بمیرد، مگر اینکه تمام آداب و سنتهای رسول خدا (ص) را [اگر چه یکبار]انجام دهد.
صدوق، ۱۴۰۴ ق، ج ۳، ص ۴۶۷
صدوق، ۱۴۰۴ ق، ج ۳، ص ۴۶۷
حسین رضایینیا: استمرار برگزاری، یکی از امتیازات جشنواره موسیقی جوان است
جشنواره موسیقی جوان، یکی از معتبرترین جشنوارههایی است که در ایران برگزار میشود و آثار آن را کارشناسان بسیار خوبی بررسی میکنند و همین مسأله به دیده شدن نوازندگان جوان کمک بسزایی کرده است. البته نمیتوان از نقش فضای مجازی در معرفی و دیده شدن شرکت کنندگان غافل شد. استمرار برگزاری جشنواره یکی از امتیازات مثبت جشنواره موسیقی جوان است، برای اینکه ما بدانیم موسیقی زنده است و ادامه حیات میدهد.
بخشی از گفتوگوی روابط عمومی با داور بخش «دف» پانزدهمین جشنواره موسیقی جوان
به بهانه 8مهر، روز بزرگداشت مولانا، شاعر و عارف بلند آوازه فارسی زبان
درس زندگی در محضر پیر بلخ
توفیق سبحانی
مولوی پژوه و استاد زبان و ادبیات فارسی
در تقویم فرهنگی کشورمان هشتم مهرماه بهعنوان روز بزرگداشت مولانا، عارف و شاعر فارسی زبان ثبت شده، هرچند که نه تنها من، بلکه اغلب مولوی پژوهان معتقدیم که نباید این ادیب بلندمرتبه را به هیچ مرزی محدود کرد. مولانا و گفتههای او فراتر از هر مرزی متعلق به همه بشریت است. گفتههای مولانا آنقدر جهان شمول است که حرف های بسیاری برای یک به یک ما دارد. با این حال شاید هنوز برخی درباره چرایی استقبال از آثار به یادگار مانده از او میپرسند. با این که پاسخ به چنین پرسشی نیازمند زمان و فضای بیشتری است اما همینقدر بگویم که راز این جاودانگی را باید در گفتههای او جستوجو کرد. مولانا اندیشههای خود را به روی کاغذ آورده، دغدغههایی را که فراتر از مسائل وابسته به زمان یا جغرافیایی خاص است؛ مسائلی که از دوره زیست این شاعر و عارف بزرگ تا به امروز همچنان از مشترکات فکری همه انسانهای جهان است. حتی نحوه زندگی و مراودات او هم متفاوت بوده؛ همه، فارغ از جایگاه و مرتبهشان در نگاهش یکسان بودهاند که این مسأله در آثارش نیز متبلور است. البته هنوز هم آدمهایی شبیه مولانا پیدا میشوند اما بیهیچ اغراقی تعداد اینها در کل هستی به اندازه انگشتان یک دست هم نمیرسد. اگر حیات مولوی را الگوی زندگیمان قرار بدهیم در هیچ شرایطی سردرگم نشده و با آرامش بیشتری زندگی میکنیم. هرچند که متأسفانه توجه چندانی به گفتههای او نشان نمیدهیم. البته نمیتوان از این مسأله هم غافل شد که درک آثار او دشوار است و برای پی بردن به آنها باید کوشش بسیاری به خرج داد. افرادی نظیر من که سالهای بسیاری از عمر خود را بر سر مولوی پژوهی گذاشتهاند کم نیستند اما در این بین تعداد کمی به جایگاه مولوی شناسی دست یافتهاند. درک عمیق مثنوی آنقدر دشوار است که میگویند هفت ساله خوانده میشود و هفتاد ساله و شاید هم بیشتر بتوان تا حدی آن را درک کرد. توصیهام برای علاقهمندان آشنایی با اندیشههای مولانا این است که به آهستگی سراغ درک مثنوی بروند. زندهیاد «عبدالحسین زرینکوب» کتابی درباره زندگی و اندیشه مولانا نوشته که عنوان آن را «پله پله تا ملاقات خدا» گذاشته است. هرچند که در نهایت بازهم تأکید میکنم، آدمهایی مثل من که بخش عمدهای از عمر خود را بر سر کمک به انتقال بخشی از اندیشههای مولانا به عموم مردم گذاشتهایم هم هر مرتبه که سراغ مثنوی میرویم به درک تازهای میرسیم و نمیتوانیم مدعی مولوی شناسی شویم. با این حال بزرگانی همچون زندهیاد «بدیع الزمان فروزانفر»، زندهیاد «جلال الدین همایی» و استادان «محمدعلی موحد» و «محمدرضا شفیعی کدکنی» را میتوان در زمره مولویشناسانی شهیر در عرصه جهانی دانست. در ترکیه و دیگر نقاط جهان هم استادان انگشت شماری هستند که میتوان آنان را مولوی شناس دانست. اینها را گفتم که علاقهمندان بویژه جوانان بدانند باید با حوصله بسیاری سراغ مثنوی و اندیشههای مولانا رفت و نباید عجله به خرج داد. به گمانم برای آشنایی بیشتر نسل جوان با این شاعر و عارف شهیر باید از آنهایی که تجربه و دانش لازم را دارند درخواست کرد به سراغ تألیفاتی بروند که مولانا را قدری در دسترستر برای درک همگان قرار بدهد. خود من از سالها درآمیختگی زندگیام با اندیشهها و آثار شمس و مولانا به این درک رسیدهام که میتوان طور دیگری با زندگی و مشکلات جهان امروز مواجه شد و شاید این مهمترین و کارآمدترین درس این اندیشمند بزرگ برای انسان سرگشته امروزی باشد. این که دیگر نه غرق شادیهای زودگذر بشویم و نه گرفتار مشکلات اغلب برقرار زندگیمان بمانیم.
مولوی پژوه و استاد زبان و ادبیات فارسی
در تقویم فرهنگی کشورمان هشتم مهرماه بهعنوان روز بزرگداشت مولانا، عارف و شاعر فارسی زبان ثبت شده، هرچند که نه تنها من، بلکه اغلب مولوی پژوهان معتقدیم که نباید این ادیب بلندمرتبه را به هیچ مرزی محدود کرد. مولانا و گفتههای او فراتر از هر مرزی متعلق به همه بشریت است. گفتههای مولانا آنقدر جهان شمول است که حرف های بسیاری برای یک به یک ما دارد. با این حال شاید هنوز برخی درباره چرایی استقبال از آثار به یادگار مانده از او میپرسند. با این که پاسخ به چنین پرسشی نیازمند زمان و فضای بیشتری است اما همینقدر بگویم که راز این جاودانگی را باید در گفتههای او جستوجو کرد. مولانا اندیشههای خود را به روی کاغذ آورده، دغدغههایی را که فراتر از مسائل وابسته به زمان یا جغرافیایی خاص است؛ مسائلی که از دوره زیست این شاعر و عارف بزرگ تا به امروز همچنان از مشترکات فکری همه انسانهای جهان است. حتی نحوه زندگی و مراودات او هم متفاوت بوده؛ همه، فارغ از جایگاه و مرتبهشان در نگاهش یکسان بودهاند که این مسأله در آثارش نیز متبلور است. البته هنوز هم آدمهایی شبیه مولانا پیدا میشوند اما بیهیچ اغراقی تعداد اینها در کل هستی به اندازه انگشتان یک دست هم نمیرسد. اگر حیات مولوی را الگوی زندگیمان قرار بدهیم در هیچ شرایطی سردرگم نشده و با آرامش بیشتری زندگی میکنیم. هرچند که متأسفانه توجه چندانی به گفتههای او نشان نمیدهیم. البته نمیتوان از این مسأله هم غافل شد که درک آثار او دشوار است و برای پی بردن به آنها باید کوشش بسیاری به خرج داد. افرادی نظیر من که سالهای بسیاری از عمر خود را بر سر مولوی پژوهی گذاشتهاند کم نیستند اما در این بین تعداد کمی به جایگاه مولوی شناسی دست یافتهاند. درک عمیق مثنوی آنقدر دشوار است که میگویند هفت ساله خوانده میشود و هفتاد ساله و شاید هم بیشتر بتوان تا حدی آن را درک کرد. توصیهام برای علاقهمندان آشنایی با اندیشههای مولانا این است که به آهستگی سراغ درک مثنوی بروند. زندهیاد «عبدالحسین زرینکوب» کتابی درباره زندگی و اندیشه مولانا نوشته که عنوان آن را «پله پله تا ملاقات خدا» گذاشته است. هرچند که در نهایت بازهم تأکید میکنم، آدمهایی مثل من که بخش عمدهای از عمر خود را بر سر کمک به انتقال بخشی از اندیشههای مولانا به عموم مردم گذاشتهایم هم هر مرتبه که سراغ مثنوی میرویم به درک تازهای میرسیم و نمیتوانیم مدعی مولوی شناسی شویم. با این حال بزرگانی همچون زندهیاد «بدیع الزمان فروزانفر»، زندهیاد «جلال الدین همایی» و استادان «محمدعلی موحد» و «محمدرضا شفیعی کدکنی» را میتوان در زمره مولویشناسانی شهیر در عرصه جهانی دانست. در ترکیه و دیگر نقاط جهان هم استادان انگشت شماری هستند که میتوان آنان را مولوی شناس دانست. اینها را گفتم که علاقهمندان بویژه جوانان بدانند باید با حوصله بسیاری سراغ مثنوی و اندیشههای مولانا رفت و نباید عجله به خرج داد. به گمانم برای آشنایی بیشتر نسل جوان با این شاعر و عارف شهیر باید از آنهایی که تجربه و دانش لازم را دارند درخواست کرد به سراغ تألیفاتی بروند که مولانا را قدری در دسترستر برای درک همگان قرار بدهد. خود من از سالها درآمیختگی زندگیام با اندیشهها و آثار شمس و مولانا به این درک رسیدهام که میتوان طور دیگری با زندگی و مشکلات جهان امروز مواجه شد و شاید این مهمترین و کارآمدترین درس این اندیشمند بزرگ برای انسان سرگشته امروزی باشد. این که دیگر نه غرق شادیهای زودگذر بشویم و نه گرفتار مشکلات اغلب برقرار زندگیمان بمانیم.
سیره رسول خدا3
محمد(ص) الگویی کامل برای همه امم
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
نبوت از شئون بسیار مهم رسولان الهى است. عالمان دین پژوه در مورد پیامبر اسلام نیر نبوت را نخستین و بارزترین شأن حضرت محمد(ص) دانسته اند. پیامبران بسیارى در طول تاریخ براى هدایت بشر مبعوث شده و هریک داراى رتبه اى خاص از قرب به درگاه ربوبی و منزلت آسمانى بودهاند و بنا به مشیت الهى در شرایط مکانى و زمانى خاص براى هدایت مردم مبعوث شدهاند. برخى از ایشان به عنوان نبى و برخى به عنوان رسول و برخى با هر دو عنوان و برخى با لقب اولوالعزم شهرت یافتهاند.
آنچه مىتوان بر آن تأکید کرد این است که نبى از نظر مصداق (نه از نظر مفهوم) اعم از رسول است. یعنى همه پیامبران داراى مقام نبوت بودهاند ولى مقام رسالت اختصاص به گروهى از ایشان داشته است و حسب روایتى تعداد رسولان ۳۱۳ نفر است و طبعاً مقام ایشان بالاتر از مقام انبیا خواهد بود. چنانکه خود رسولان هم از نظر مقام و فضیلت یکسان نبودهاند. چرا که نبى معناى راهى است که انسان را به مقصد مطلوب خود مى رساند، لکن رسول به معناى برانگیختن با نرمش وملایمت است و در اصطلاح صاحب رسالت را گویند.
از میان خیل عظیم انبیا و رسولان الهى، نام برخى از ایشان در قرآن مجید ذکر شده و از زندگى عبرت آمیز، دعوت پىگیر و فرجام کارشان سخن به میان آمده است.از این رو باید پیامبران را در مجموع به سه دسته تقسیم کرد:
پیامبرانى که نام و داستان شان در قرآن ذکر شده، پیامبرانى که داستان شان بدون ذکر نام آمده است و پیامبرانى که نام و داستان شان ذکر نشده است. قرآن کریم دراین مورد مى فرماید: «و مسلماً پیش از تو فرستادگانى را روانه کردیم که ماجراى برخى از ایشان را بر تو حکایت کردیم و برخى از ایشان را بر تو حکایت نکردیم (مؤمن آیه ۷۸). به هر حال با نگرش به قرآن با دو دسته از پیامبران مواجه هستیم. پیامبران با نام و پیامبران بىنام. عدد پیامبرانى که نام آنان صریحاً در قرآن مجید آمده است ۲۶ نفر است که عبارتند از: آدم، نوح، ادریس، هود، صالح، ابراهیم، لوط، اسماعیل، الیسع، ذوالکفل، الیاس، یونس، اسحاق، یعقوب، یوسف، شعیب، موسى، هارون، داوود، سلیمان، ایوب، زکریا، یحیى، اسماعیل صادق الوعد، عیسى و محمد(ص).
برترین ویژگى انبیا مصونیت کامل از گناه است. چرا که این ویژگى موجب مى شود تا امت با اعتماد کامل به گفتار و رفتار پیامبران و با حجت قراردادن سیره آنان به انبیا تأسى نماید. در این میان گروهى از پیامبران به عنوان اولوالعزم معرفى شدهاند و قرآن کریم شخصیت آنان را به لحاظ ویژگى هاى برجسته و صفات بارزشان بیش ازدیگران ارج نهاده و گرامى داشته است. از جمله ویژگىهاى این گروه از پیامبران صبر و استقامت و کتاب و شریعت مستقل است.
براساس روایات موجود این پیامبران بالاترین رتبه را در میان سایر انبیا از حیث مقام معنوى و قلمرو دعوت دارند وعبارتند از: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسى، حضرت عیسى و حضرت محمد(ص). این پنج پیامبر بزرگ در کنار ارائه شریعت و آیین جدید به اقتضاى وسعت قلمرو دعوت و براى پاسخگویى به شرایط جدید ناگزیر از آوردن نظام تبلیغى جدیدى بودهاند که لزوماً داراى قلمروى وسیعتر و پاسخگوى مقتضیات زمان بوده است. از اینرو سیره تبلیغى آنان از برجستگى، دوام، تأثیر و کارآمدى بیشترى برخوردار شده و تنوع شیوه هاى تبلیغى آنان نیز به مراتب بیش از دیگران بوده است. در این میان حضرت محمد(ص) به عنوان خاتم الانبیا از برجستگى خاصى برخوردار بوده و خداوند سبحان از بعثت آن حضرت به عنوان منتى بر مؤمنان یاد کرده است.
قرآن کریم هرجا از رسولان دیگر سخن مى گوید، بر اسوه بودن آنان در زمینه هاى خاص و محدود اشعار دارد. قرآن کریم نیز با توجه به صفات برجسته و بارز هریک از شخصیت هاى بزرگ در یک یا چند موضوع از آنان به عنوان اسوه یاد کرده است.
به عنوان نمونه با آنکه ابراهیم و پیروانش در قرآن همانند رسول خدا(ص) به منزله اسوه معرفى شدهاند، اما در عین حال مقام الگویى ایشان به برائت و کفرستیزى آنان معطوف شده است. لکن قرآن کریم حضرت محمد (ص) را اسوه کامل براى تمام امتها دانسته و با تشبیه ایشان و پیروان خالصش به زراعتى سرزنده و پربازده، آن حضرت را الگویى پویا و درحال رشد و تعالى قلمداد کرده است.
دبیر گروه پایداری
نبوت از شئون بسیار مهم رسولان الهى است. عالمان دین پژوه در مورد پیامبر اسلام نیر نبوت را نخستین و بارزترین شأن حضرت محمد(ص) دانسته اند. پیامبران بسیارى در طول تاریخ براى هدایت بشر مبعوث شده و هریک داراى رتبه اى خاص از قرب به درگاه ربوبی و منزلت آسمانى بودهاند و بنا به مشیت الهى در شرایط مکانى و زمانى خاص براى هدایت مردم مبعوث شدهاند. برخى از ایشان به عنوان نبى و برخى به عنوان رسول و برخى با هر دو عنوان و برخى با لقب اولوالعزم شهرت یافتهاند.
آنچه مىتوان بر آن تأکید کرد این است که نبى از نظر مصداق (نه از نظر مفهوم) اعم از رسول است. یعنى همه پیامبران داراى مقام نبوت بودهاند ولى مقام رسالت اختصاص به گروهى از ایشان داشته است و حسب روایتى تعداد رسولان ۳۱۳ نفر است و طبعاً مقام ایشان بالاتر از مقام انبیا خواهد بود. چنانکه خود رسولان هم از نظر مقام و فضیلت یکسان نبودهاند. چرا که نبى معناى راهى است که انسان را به مقصد مطلوب خود مى رساند، لکن رسول به معناى برانگیختن با نرمش وملایمت است و در اصطلاح صاحب رسالت را گویند.
از میان خیل عظیم انبیا و رسولان الهى، نام برخى از ایشان در قرآن مجید ذکر شده و از زندگى عبرت آمیز، دعوت پىگیر و فرجام کارشان سخن به میان آمده است.از این رو باید پیامبران را در مجموع به سه دسته تقسیم کرد:
پیامبرانى که نام و داستان شان در قرآن ذکر شده، پیامبرانى که داستان شان بدون ذکر نام آمده است و پیامبرانى که نام و داستان شان ذکر نشده است. قرآن کریم دراین مورد مى فرماید: «و مسلماً پیش از تو فرستادگانى را روانه کردیم که ماجراى برخى از ایشان را بر تو حکایت کردیم و برخى از ایشان را بر تو حکایت نکردیم (مؤمن آیه ۷۸). به هر حال با نگرش به قرآن با دو دسته از پیامبران مواجه هستیم. پیامبران با نام و پیامبران بىنام. عدد پیامبرانى که نام آنان صریحاً در قرآن مجید آمده است ۲۶ نفر است که عبارتند از: آدم، نوح، ادریس، هود، صالح، ابراهیم، لوط، اسماعیل، الیسع، ذوالکفل، الیاس، یونس، اسحاق، یعقوب، یوسف، شعیب، موسى، هارون، داوود، سلیمان، ایوب، زکریا، یحیى، اسماعیل صادق الوعد، عیسى و محمد(ص).
برترین ویژگى انبیا مصونیت کامل از گناه است. چرا که این ویژگى موجب مى شود تا امت با اعتماد کامل به گفتار و رفتار پیامبران و با حجت قراردادن سیره آنان به انبیا تأسى نماید. در این میان گروهى از پیامبران به عنوان اولوالعزم معرفى شدهاند و قرآن کریم شخصیت آنان را به لحاظ ویژگى هاى برجسته و صفات بارزشان بیش ازدیگران ارج نهاده و گرامى داشته است. از جمله ویژگىهاى این گروه از پیامبران صبر و استقامت و کتاب و شریعت مستقل است.
براساس روایات موجود این پیامبران بالاترین رتبه را در میان سایر انبیا از حیث مقام معنوى و قلمرو دعوت دارند وعبارتند از: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسى، حضرت عیسى و حضرت محمد(ص). این پنج پیامبر بزرگ در کنار ارائه شریعت و آیین جدید به اقتضاى وسعت قلمرو دعوت و براى پاسخگویى به شرایط جدید ناگزیر از آوردن نظام تبلیغى جدیدى بودهاند که لزوماً داراى قلمروى وسیعتر و پاسخگوى مقتضیات زمان بوده است. از اینرو سیره تبلیغى آنان از برجستگى، دوام، تأثیر و کارآمدى بیشترى برخوردار شده و تنوع شیوه هاى تبلیغى آنان نیز به مراتب بیش از دیگران بوده است. در این میان حضرت محمد(ص) به عنوان خاتم الانبیا از برجستگى خاصى برخوردار بوده و خداوند سبحان از بعثت آن حضرت به عنوان منتى بر مؤمنان یاد کرده است.
قرآن کریم هرجا از رسولان دیگر سخن مى گوید، بر اسوه بودن آنان در زمینه هاى خاص و محدود اشعار دارد. قرآن کریم نیز با توجه به صفات برجسته و بارز هریک از شخصیت هاى بزرگ در یک یا چند موضوع از آنان به عنوان اسوه یاد کرده است.
به عنوان نمونه با آنکه ابراهیم و پیروانش در قرآن همانند رسول خدا(ص) به منزله اسوه معرفى شدهاند، اما در عین حال مقام الگویى ایشان به برائت و کفرستیزى آنان معطوف شده است. لکن قرآن کریم حضرت محمد (ص) را اسوه کامل براى تمام امتها دانسته و با تشبیه ایشان و پیروان خالصش به زراعتى سرزنده و پربازده، آن حضرت را الگویى پویا و درحال رشد و تعالى قلمداد کرده است.
با هنر محکم قدم بردار
شهره طاعتی
مددکار اجتماعی
یکی از ماهیتهای هنر راهنما بودن است که اگر در زمان مناسب از آن استفاده شود درعمق وجود و ذهن افراد اثرات بسیار مؤثری از خود به جای میگذارد و مانند چراغی مسیر راه را برای آنها روشن میکند.
حال با این تعریف کوتاه می پردازیم به یادداشت این هفته تا به رابطه هنر و ترس هایمان بپردازیم. همه ما انسانها از بدو تولد با رفتارهایی مواجه میشویم که منجر به ترسهای بزرگسالی میشود. زندگی با ترسهایی همانند ترس از طرد شدن، ترس از دوست نداشته شدن،ترس از قضاوت دیگران، ترس از واکنش دیگران در رویارویی با خودمان و رفتارمان، ترس از صحبت کردن و... که همگی ریشه در آموزشهای دوران کودکی دارند اجتنابناپذیر است. رفتار پدر و مادر و سرپرست کودک مؤثرترین مؤلفه برای ایجاد یا عدم ایجاد ترسها است. ترسها رابطه بسیار قوی با آگاهی دارند، هرچقدر نسبت به آنها آگاهی داشته باشیم برای مواجهه با آنها مهارتهای بیشتری کسب میکنیم.
حال، فردی را درنظر بگیریم که با ترسهای ناشناخته خود وارد جامعه شده است. او در ارتباطات شغلی خود دچار مشکل میشود، زیرا عزت نفس کافی برای تعامل با همکارانش ندارد و رفتارهای ناسازگارانهای با آنها و مراجعانش خواهد داشت. او در ارتباطهای عاطفیاش با موانع بسیاری برخورد میکند، دوستان اندکی دارد و با همان تعداد اندک نیز توانایی معاشرت و گذراندن اوقات خوش را ندارد. زندگی برای این افراد لحظه به لحظه با سختی و مشقت میگذرد. فرد دچار روزمرگی، رخوت و بیحوصلگی میشود ،زیرا ماهیت وجودی انسان در معاشرت و زندگی جمعی تعریف شده و تا زمانی که نتواند با دیگران در تعامل و ارتباط مؤثر قرار گیرد، از نظر روحی و روانی دچار آسیبهای جدی میشود و چه بسا بهسمت اختلالات اعصاب و روان سوق پیدا کند. عموماً این افراد از پیگیری درمانی غافل هستند، زیرا ترسهای درونیشان برای آنها ملموس نیست و بهدلیل همین عدم آگاهی، پذیرش آن برای آنها ممکن نیست.
در این موارد بررسی اولیه که به ذهن میرسد، توجه به رفتارها و خلقیات درونی است که باید توسط روانشناس و رفتاردرمانگر صورت گیرد، ولی همانطور که قبلاً ذکر شد، افراد عموماً از ترسهای خود بیاطلاع هستند. در این زمان میتوان بهصورت غیر مستقیم و از طرق دیگر به یاری فرد برویم. اینجاست که انواع هنر میتواند بهعنوان ابزاری کارآمد ما را یاری کند؛ برای آگاهی دادن و شناساندن ترسهای درونی، فیلمها و نمایشها گزینههای بسیار مناسبی هستند که بدون مخاطب قرار دادن فرد او را با انواع مختلف ترسهایش آگاه و مواجه میکنند. فیلمهایی با مضمونهای ملموس و نشان دادن مراحل مختلف رفتار شخصی افراد در زندگیشان نظر بیننده را به خود معطوف میکنند و ذهن او را درگیر ماجراها میکند. بیننده با تماشای خودِ واقعی اش در قالب نقش فیلم یا نمایش، تلنگری در ذهنش خورده و کند و کاو درونی را آغاز میکند. او خود را در نقش هنرمندان فیلم میبیند و چون از بیرون از خود به رفتارهایش نگاه میکند میتواند بهتر آنها را تحلیل کند. این قدم بسیار مهم و اساسی است که مسیر تغییر و رشد فرد را رقم میزند.
مددکار اجتماعی
یکی از ماهیتهای هنر راهنما بودن است که اگر در زمان مناسب از آن استفاده شود درعمق وجود و ذهن افراد اثرات بسیار مؤثری از خود به جای میگذارد و مانند چراغی مسیر راه را برای آنها روشن میکند.
حال با این تعریف کوتاه می پردازیم به یادداشت این هفته تا به رابطه هنر و ترس هایمان بپردازیم. همه ما انسانها از بدو تولد با رفتارهایی مواجه میشویم که منجر به ترسهای بزرگسالی میشود. زندگی با ترسهایی همانند ترس از طرد شدن، ترس از دوست نداشته شدن،ترس از قضاوت دیگران، ترس از واکنش دیگران در رویارویی با خودمان و رفتارمان، ترس از صحبت کردن و... که همگی ریشه در آموزشهای دوران کودکی دارند اجتنابناپذیر است. رفتار پدر و مادر و سرپرست کودک مؤثرترین مؤلفه برای ایجاد یا عدم ایجاد ترسها است. ترسها رابطه بسیار قوی با آگاهی دارند، هرچقدر نسبت به آنها آگاهی داشته باشیم برای مواجهه با آنها مهارتهای بیشتری کسب میکنیم.
حال، فردی را درنظر بگیریم که با ترسهای ناشناخته خود وارد جامعه شده است. او در ارتباطات شغلی خود دچار مشکل میشود، زیرا عزت نفس کافی برای تعامل با همکارانش ندارد و رفتارهای ناسازگارانهای با آنها و مراجعانش خواهد داشت. او در ارتباطهای عاطفیاش با موانع بسیاری برخورد میکند، دوستان اندکی دارد و با همان تعداد اندک نیز توانایی معاشرت و گذراندن اوقات خوش را ندارد. زندگی برای این افراد لحظه به لحظه با سختی و مشقت میگذرد. فرد دچار روزمرگی، رخوت و بیحوصلگی میشود ،زیرا ماهیت وجودی انسان در معاشرت و زندگی جمعی تعریف شده و تا زمانی که نتواند با دیگران در تعامل و ارتباط مؤثر قرار گیرد، از نظر روحی و روانی دچار آسیبهای جدی میشود و چه بسا بهسمت اختلالات اعصاب و روان سوق پیدا کند. عموماً این افراد از پیگیری درمانی غافل هستند، زیرا ترسهای درونیشان برای آنها ملموس نیست و بهدلیل همین عدم آگاهی، پذیرش آن برای آنها ممکن نیست.
در این موارد بررسی اولیه که به ذهن میرسد، توجه به رفتارها و خلقیات درونی است که باید توسط روانشناس و رفتاردرمانگر صورت گیرد، ولی همانطور که قبلاً ذکر شد، افراد عموماً از ترسهای خود بیاطلاع هستند. در این زمان میتوان بهصورت غیر مستقیم و از طرق دیگر به یاری فرد برویم. اینجاست که انواع هنر میتواند بهعنوان ابزاری کارآمد ما را یاری کند؛ برای آگاهی دادن و شناساندن ترسهای درونی، فیلمها و نمایشها گزینههای بسیار مناسبی هستند که بدون مخاطب قرار دادن فرد او را با انواع مختلف ترسهایش آگاه و مواجه میکنند. فیلمهایی با مضمونهای ملموس و نشان دادن مراحل مختلف رفتار شخصی افراد در زندگیشان نظر بیننده را به خود معطوف میکنند و ذهن او را درگیر ماجراها میکند. بیننده با تماشای خودِ واقعی اش در قالب نقش فیلم یا نمایش، تلنگری در ذهنش خورده و کند و کاو درونی را آغاز میکند. او خود را در نقش هنرمندان فیلم میبیند و چون از بیرون از خود به رفتارهایش نگاه میکند میتواند بهتر آنها را تحلیل کند. این قدم بسیار مهم و اساسی است که مسیر تغییر و رشد فرد را رقم میزند.
مواجهه زنانه با شیمیدرمانی
«داستان اضطراب من» اثر داریا بینیاردی با حق چاپ فارسی از سوی ققنوس منتشر شده است. این کتاب با همان روبان قرمز معروف است که با بیماری سرطان میشناسیم.
این نویسنده ایتالیایی که بهعنوان روزنامهنگار، مجری تلویزیون و نویسنده شناخته میشود در این کتاب درباره سه سال رویارویی «لئو» با بیماریاش نوشته است. زنی که خوشحال میشود درباره بیماری بداند، همان جزئیاتی که انکولوژیست ها، آنرا پنهان میکنند. این کتاب مواجهه زنانه است با یک موقعیت. همان زنی که از دور با سه فرزند، شغلی شگفتانگیز و یک همسر، شاد به نظر میرسید، درونش با اضطرابهای متعدد پر شده بود و این کتاب ما را در این مواجهه قرار میدهد که بدن چطور میتواند این لحظات را تحمل کند. اما کتاب یک روایت با جزئیاتی است که شاید بارها از آن فرار کردهایم، از بدن سوراخ سوراخ شده برای پیدا کردن رگ و تزریق، از کیسه سرم پر از مایع قرمز با طعم فلز، از زنی که در سرمای زیرزمین رها شده تا سونوگرافی شود، از موهایی که دیگر مهم نیستند و زن با تجربه کچلیاش مواجه شده و معدهای که دیگر تحمل عطر قهوه را ندارد.
از نظر او قبل و بعد سرطان از روزی شروع نمیشود که آن را تشخیص دادند، بلکه از اولین روز شیمیدرمانی شروع میشود.اما مواجهه همسر و نزدیکترین افرادش با او چطور است؟ مردی که به هومیوتراپیستها و آنتروپوتیستها میگوید جادوگر، چندان علاقهای ندارد تمام جزئیات تغذیه و نحوه زندگی با تومور را بداند و اعلام میکند از قلدریهای همسرش خسته شده است چون از بس او درباره خودش حرف میزند و به او میگوید بزرگ شو زار نزن! مردان این رمان مستند چندان همراه نیستند. یکی از آنها سرد و سردتر میشود و دیگری در کمال ادب خانه را ترک میکند. این چنین زنان با حس دیگری آشنا میشوند، حس ترس از بد بدتر شدن، حس رها شدن و تنها ماندن.
اما زنان یک چیز جدید را در این داستان تجربه میکنند، سرعت در تصمیمگیری. بیماری سختشان سبب میشود تا مشکلات را فوری، بیهیچ چک و چانهای حل کنند! آنها خود را فریب میدهند که با تغییر بستر میتوانند جلوی برگشت بیماری را بگیرند.
این کتاب که ترجمهای است مبتنی بر جزئیات نحوه رویارویی با بیماری به تازگی با ترجمه بهاره جهانبخش منتشر شده است.
«داستان اضطراب من»
نویسنده: داریا بینیاردی
ناشر: ققنوس
این نویسنده ایتالیایی که بهعنوان روزنامهنگار، مجری تلویزیون و نویسنده شناخته میشود در این کتاب درباره سه سال رویارویی «لئو» با بیماریاش نوشته است. زنی که خوشحال میشود درباره بیماری بداند، همان جزئیاتی که انکولوژیست ها، آنرا پنهان میکنند. این کتاب مواجهه زنانه است با یک موقعیت. همان زنی که از دور با سه فرزند، شغلی شگفتانگیز و یک همسر، شاد به نظر میرسید، درونش با اضطرابهای متعدد پر شده بود و این کتاب ما را در این مواجهه قرار میدهد که بدن چطور میتواند این لحظات را تحمل کند. اما کتاب یک روایت با جزئیاتی است که شاید بارها از آن فرار کردهایم، از بدن سوراخ سوراخ شده برای پیدا کردن رگ و تزریق، از کیسه سرم پر از مایع قرمز با طعم فلز، از زنی که در سرمای زیرزمین رها شده تا سونوگرافی شود، از موهایی که دیگر مهم نیستند و زن با تجربه کچلیاش مواجه شده و معدهای که دیگر تحمل عطر قهوه را ندارد.
از نظر او قبل و بعد سرطان از روزی شروع نمیشود که آن را تشخیص دادند، بلکه از اولین روز شیمیدرمانی شروع میشود.اما مواجهه همسر و نزدیکترین افرادش با او چطور است؟ مردی که به هومیوتراپیستها و آنتروپوتیستها میگوید جادوگر، چندان علاقهای ندارد تمام جزئیات تغذیه و نحوه زندگی با تومور را بداند و اعلام میکند از قلدریهای همسرش خسته شده است چون از بس او درباره خودش حرف میزند و به او میگوید بزرگ شو زار نزن! مردان این رمان مستند چندان همراه نیستند. یکی از آنها سرد و سردتر میشود و دیگری در کمال ادب خانه را ترک میکند. این چنین زنان با حس دیگری آشنا میشوند، حس ترس از بد بدتر شدن، حس رها شدن و تنها ماندن.
اما زنان یک چیز جدید را در این داستان تجربه میکنند، سرعت در تصمیمگیری. بیماری سختشان سبب میشود تا مشکلات را فوری، بیهیچ چک و چانهای حل کنند! آنها خود را فریب میدهند که با تغییر بستر میتوانند جلوی برگشت بیماری را بگیرند.
این کتاب که ترجمهای است مبتنی بر جزئیات نحوه رویارویی با بیماری به تازگی با ترجمه بهاره جهانبخش منتشر شده است.
«داستان اضطراب من»
نویسنده: داریا بینیاردی
ناشر: ققنوس
هنرمندان در فضای مجازی
هنرمندان در صفحات مجازی خود از حال و روز عزتالله مهرآوران بازیگر پیشکسوت سینما نوشتهاند و از مردم خواستهاند تا برای بهبود او دعا کنند. بعضی از هنرمندان هم آثار خود را به نمایش گذاشتهاند. گاهی با این کار خاطره فیلمهای گذشته را برای مخاطبان یادآوری میکنند و گاهی هم آنها را تشویق به دیدن فیلم میکنند تا مردم روزهای کرونایی را راحتتر سپری کنند. بعضی از هنرمندان هم با انتشار موسیقی افغانی به مشکلات مردم افغانستان پرداختهاند.
مسئولیت اجتماعی هنرمندان
این روزها هنرمندان تنها در جایگاه صنفی خود فعالیت نمیکنند، بلکه بخشی از فعالیتهای آنها در نهادها و انجمنهای خیریه میگذرد. پرویز پرستویی یکی از این هنرمندان است. او در صفحه خود با انتشار فیلمی از زورخانه و آواز خواندنش از کمک نیکوکاران در گلریزان دیگری خبر داد و نوشت: «کمک نیکوکاران در گلریزان اول و دوم برای آزادی شش زندانی که دوران محکومیتشان به پایان رسیده بود و در صورت پرداخت بدهی آزاد میشدند هزینه گردید. از امروز چهارشنبه هفتم مهرماه ماه تا جمعه نهم مهرماه ۱۴۰۰، مبالغ واریزی مازاد بر میانگین روزانه واریز شده به حساب مؤسسه در بانک ملت را، برای آزادی سه زندانی دیگر هزینه خواهیم کرد. حدود یکصد میلیون تومان برای آزادی این سه زندانی مورد نیاز است …» او در صفحه خود با گذاشتن شماره حساب بانک ملت مؤسسه خادمین علیبن ابیطالب از نیکوکاران برای آزاد شدن زندانیان کمک طلبید.
چهرهها
فرزاد مرادی خواننده گروه موسیقی رستاک در صفحه خود اشاره به یک نوازنده خیابانی افغان کرده که با صدای ساز و آوازش از خواب بیدار شده است. مرادی با انتشار قطعهای از موسیقی شبانگاهی امشب که ترانهای محلی است نوشته:«این ترانه در ردیف آهنگهای محلی هرات در افغانستان به ثبت رسیده و ملودی آن دارای یک تم غم انگیز کاملاً افغانی است. گفته میشود استاد جلیل زولاند از آهنگسازان بنام افغانستان، بارها به شیوههای مختلف آن را اجرا کرده است. اگرچه نام سازنده ملودی و آهنگ آن در هیچ یک از اجراها و صفحههای قدیمی در افغانستان بهنام او به ثبت نرسیده است، اما بسیاری از اهالی هنر افغانستان ملودی این ترانه را از او میدانند.»
نوید محمدزاده با انتشار سکانسی از فیلم «ابدو یک روز»یکی از خاطراتش را به زبان تصویر یادآوری کرده است. ابد و یک روز فیلمی از سعید روستایی که در سال 1394 ساخته شد.
محمد علی بهمنی شاعر معاصر در صفحه خود شعر خود را با عنوان «یادم بخیر» نوشته است: «دارم بهبیمجالی خود فکر میکنم /با ذهن پیرسالی خود فکر میکنم /هرسال وقت کشتن شمع تولدم... /برقتل احتمالی خود فکر میکنم /گاهی دلم برای خودم تنگ میشود /گاهی به جای خالی خود فکر میکنم /نارستر از همیشه بهتوجیه بودَنم /روی خواص کالی خود فکر میکنم /یادمبخیر، آینهام شرمگین نبود.../با شرم بر توالی خود فکر میکنم /بااین یقین که:شعر...نه، /شاعر شنیدنیست... /من با من خیالی خود فکر میکنم / لبریز پاسخیبخودم.پرسشیم نیست /درخود بهبیسؤالیخود فکر میکنم /جام طلای شعر مرا قیمتی نکرد... /بر کاسه سفالی خود فکر میکنم /من زندهام هنوز و /غزل...نه، /ترانه...نه، /تنها بهگوشمالی خود فکر میکنم.
کاوه مظاهری کارگردان و تهیه کننده در صفحه خود با انتشار پوستری از فیلم بوتاکس توصیه کرده است که آن را بهصورت آنلاین در پلتفرمهای فیلیمو، نماوا و تلویکا ببینید.
رضا صادقی هم در صفحه خود با انتشار کلیپ «با عشق» ترانه ای از نرگس جعفری را اجرا کرده است. او ماجرای یک دوره گرد عاشق را در صفحه خود نوشته است: «22سالم بود یه رفیق گدا داشتم، اسمش محمد بود بهش میگفتن « ممدگدا» هر وقت عصبی بودم و شاکى میرفتم پارک میثم بندرعباس ( که خرابش کردن الان) کنار کتابخانه میدیدمش ..کلى غر میزدم و داد و بیداد ،ممد گدا فقط میخندید و ساندویچ نصفه خورده مردم و که از جلو مغازه ها بر میداشت ، نصف میکرد بهم میداد و میگفت « خدا عاشقت کنه» هر چى میگفتم فقط همین و میگفت. ناراحت شدم گفتم آخه تو از عشق چى میفهمى اینقد این و میگى ؟ گفت هیچى ، فقط همین و میدونم که اگه تو بهم ریخته و آشفته اومدى سراغم ، آشفته ترت نکنم، میگفت عاشق که بشى دلت نمیاد حالت و روزت و خراب کنى چون دلت آباده ، حالا ساندویچت و بخور. «ممدگدا» دو سال بعدش از دنیا رفت …
مسئولیت اجتماعی هنرمندان
این روزها هنرمندان تنها در جایگاه صنفی خود فعالیت نمیکنند، بلکه بخشی از فعالیتهای آنها در نهادها و انجمنهای خیریه میگذرد. پرویز پرستویی یکی از این هنرمندان است. او در صفحه خود با انتشار فیلمی از زورخانه و آواز خواندنش از کمک نیکوکاران در گلریزان دیگری خبر داد و نوشت: «کمک نیکوکاران در گلریزان اول و دوم برای آزادی شش زندانی که دوران محکومیتشان به پایان رسیده بود و در صورت پرداخت بدهی آزاد میشدند هزینه گردید. از امروز چهارشنبه هفتم مهرماه ماه تا جمعه نهم مهرماه ۱۴۰۰، مبالغ واریزی مازاد بر میانگین روزانه واریز شده به حساب مؤسسه در بانک ملت را، برای آزادی سه زندانی دیگر هزینه خواهیم کرد. حدود یکصد میلیون تومان برای آزادی این سه زندانی مورد نیاز است …» او در صفحه خود با گذاشتن شماره حساب بانک ملت مؤسسه خادمین علیبن ابیطالب از نیکوکاران برای آزاد شدن زندانیان کمک طلبید.
چهرهها
فرزاد مرادی خواننده گروه موسیقی رستاک در صفحه خود اشاره به یک نوازنده خیابانی افغان کرده که با صدای ساز و آوازش از خواب بیدار شده است. مرادی با انتشار قطعهای از موسیقی شبانگاهی امشب که ترانهای محلی است نوشته:«این ترانه در ردیف آهنگهای محلی هرات در افغانستان به ثبت رسیده و ملودی آن دارای یک تم غم انگیز کاملاً افغانی است. گفته میشود استاد جلیل زولاند از آهنگسازان بنام افغانستان، بارها به شیوههای مختلف آن را اجرا کرده است. اگرچه نام سازنده ملودی و آهنگ آن در هیچ یک از اجراها و صفحههای قدیمی در افغانستان بهنام او به ثبت نرسیده است، اما بسیاری از اهالی هنر افغانستان ملودی این ترانه را از او میدانند.»
نوید محمدزاده با انتشار سکانسی از فیلم «ابدو یک روز»یکی از خاطراتش را به زبان تصویر یادآوری کرده است. ابد و یک روز فیلمی از سعید روستایی که در سال 1394 ساخته شد.
محمد علی بهمنی شاعر معاصر در صفحه خود شعر خود را با عنوان «یادم بخیر» نوشته است: «دارم بهبیمجالی خود فکر میکنم /با ذهن پیرسالی خود فکر میکنم /هرسال وقت کشتن شمع تولدم... /برقتل احتمالی خود فکر میکنم /گاهی دلم برای خودم تنگ میشود /گاهی به جای خالی خود فکر میکنم /نارستر از همیشه بهتوجیه بودَنم /روی خواص کالی خود فکر میکنم /یادمبخیر، آینهام شرمگین نبود.../با شرم بر توالی خود فکر میکنم /بااین یقین که:شعر...نه، /شاعر شنیدنیست... /من با من خیالی خود فکر میکنم / لبریز پاسخیبخودم.پرسشیم نیست /درخود بهبیسؤالیخود فکر میکنم /جام طلای شعر مرا قیمتی نکرد... /بر کاسه سفالی خود فکر میکنم /من زندهام هنوز و /غزل...نه، /ترانه...نه، /تنها بهگوشمالی خود فکر میکنم.
کاوه مظاهری کارگردان و تهیه کننده در صفحه خود با انتشار پوستری از فیلم بوتاکس توصیه کرده است که آن را بهصورت آنلاین در پلتفرمهای فیلیمو، نماوا و تلویکا ببینید.
رضا صادقی هم در صفحه خود با انتشار کلیپ «با عشق» ترانه ای از نرگس جعفری را اجرا کرده است. او ماجرای یک دوره گرد عاشق را در صفحه خود نوشته است: «22سالم بود یه رفیق گدا داشتم، اسمش محمد بود بهش میگفتن « ممدگدا» هر وقت عصبی بودم و شاکى میرفتم پارک میثم بندرعباس ( که خرابش کردن الان) کنار کتابخانه میدیدمش ..کلى غر میزدم و داد و بیداد ،ممد گدا فقط میخندید و ساندویچ نصفه خورده مردم و که از جلو مغازه ها بر میداشت ، نصف میکرد بهم میداد و میگفت « خدا عاشقت کنه» هر چى میگفتم فقط همین و میگفت. ناراحت شدم گفتم آخه تو از عشق چى میفهمى اینقد این و میگى ؟ گفت هیچى ، فقط همین و میدونم که اگه تو بهم ریخته و آشفته اومدى سراغم ، آشفته ترت نکنم، میگفت عاشق که بشى دلت نمیاد حالت و روزت و خراب کنى چون دلت آباده ، حالا ساندویچت و بخور. «ممدگدا» دو سال بعدش از دنیا رفت …
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
حسین رضایینیا: استمرار برگزاری، یکی از امتیازات جشنواره موسیقی جوان است
-
درس زندگی در محضر پیر بلخ
-
محمد(ص) الگویی کامل برای همه امم
-
با هنر محکم قدم بردار
-
مواجهه زنانه با شیمیدرمانی
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین