ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام علی (ع):
نَفَسهاى آدمى گامهاى او به سوى مرگ است.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ص ۴۸۰، حکمت ۷۴
نَفَسهاى آدمى گامهاى او به سوى مرگ است.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ص ۴۸۰، حکمت ۷۴
مرتضی ضرابی : میرباقری کارگردان خاص و با کیفیتی است
داوود میرباقری یکی از نویسندگان کاربلد و کارگردانان خوبی است که در عرصه سریال سازی فعالیت میکند. متنهای او فاخر است و دیالوگهایی که مینویسد خاص و سخت است، بازیگر باید تلاش کند تا بتواند به این دیالوگها ادای دین کند. گفتن درست این دیالوگها واقعاً بازیگر خودش را میخواهد. حتی بازی در نقشهای کوتاه آثار آقای میرباقری هم دشوار است. به همین دلیل است که حتی نقش کوتاه کارهای ایشان را هم باید هنرپیشه حرفهای بازی کند. بارها بازپخش سریال را دیدهام، استقبال مردم از سریال خیلی خوب بود و پیگیرش بودند. آن زمان اینقدر ترافیک پخش سریال در تلویزیون هم بالا نبود و این حد شبکههای مختلف وجود نداشت. مثلاً ارزش سریالی مثل «معصومیت از دست رفته» بتدریج مشخص میشود. اگر چه در گذشته، سریالهای تلویزیون از نظر کمی چندان قابل توجه نبودند اما کیفیت خیلی خوبی داشتند. هنوز هم سریالهای سالهای ابتدایی دهه ۶۰ و بخصوص مجموعههای تاریخی و مذهبی فاخر در میان مردم خیلی پرطرفدار است.
بخشی از صحبتهای این بازیگر در گفتوگو با مهر درباره سریالسازی در ایران
همراهی با تنی چند از اهالی فرهنگ در روز گرامیداشت شعر و ادب فارسی
خوشبختیم که از ساکنان زبان فارسی هستیم
مریم شهبازی
خبرنگار
بارها شنیدهایم و باز هم میشنویم که دوره شعر و شاعری گذشته! حتی برخی با جدیت بیشتر از این میگویند که شعر برای آنموقعهایی بود که نه سینمایی بوده و نه خبری از تکنولوژیهای ارتباطی امروز. با وجود همه این گفتههایی که نه مجالی برای درج همه آنهاست و نه حوصلهای، شعر بخش گرانبهایی از فرهنگمان است و حالا که بیست و هفتم شهریورماه، روز گرامیداشت شعر و ادب فارسی فرارسیده، به همین مناسبت گفتههای برخی اهالی فرهنگ را درباره چرایی ضرورت توجه دوباره به شعر دیروز و امروزمان جویا شدهایم که میخوانید.
حجلهگاه عروسان خیال...
محمد صالحعلا
شاعر و نویسنده
شعر با آدمی بهدنیا میآید و کمکم تکهای از جان او میشود، نمیدانم چرا برخی از نظریهداران عقیده دارند دوران شعر بهسر آمده، مثل این است که بگوییم آدمی برای ادامه زندگی دیگر به آب یا به هوا نیازی ندارد، شعر ابزار احساس ماست، شعر از مهمترین لوازم زندگی آدمی است و ما چه خوشبختیم که از ساکنان زبان فارسی هستیم، زیرا اگر که ما در قله شعر جهانیم به خاطر ارزشهای زیباشناختی -مفهومی زبان فارسی است، به همین دلیل مولوی و خیام از ایران مشهورترند. بخاطر واژههای آهنگین و دلبرانه این زبان است، حتماً دیگر سرزمینها هم فردوسی و مولوی و حافظ و سعدی داشتهاند، اما شعرشان به قله ادبیات جهان نرسیده است، چنانکه یونانیها ساکنان زبان لاتینی، با فیلسوفها و درامنویسان تاریخیشان به قله فلسفه و درام رسیدند، من در شعر شاعران دیگر زبانها کنجکاویها کردهام، شعرهاشان مماس با ارزشهای زیباشناختی شعر فارسی نیست، این ویژگی زبان فارسی است که به ما شاعران کممانندی هدیه کرده، چنانکه ما در زبان فارسی شاعران بلندآوازه بسیار داریم که ایرانی نیستند و هرگز ایران را ندیدهاند، اما شعرهایی ماندگار سرودهاند، زیرا آنها هم از ساکنان زبان فارسی بودهاند، دو دیگر اینکه همه انسانها بالقوه شاعرند و شعر به جان همه نشتی دارد، اما برخی فروغ، شاملو، یا اخوان میشوند، خود شما هم شاعرید زیرا هنگامیکه شعری را میخوانید، دچار همان رؤیاها و تخیلی میشوید که شاعر هنگام سرودن شعرش دچار بوده، منتها فرق شاعری که آن شعر را سروده با من که شعر او را میخوانم، (به قول یکی از نظریهدارها) تفاوت «کریستف کلمب» است، با مسافری که امروز سوار هواپیما میشود و به آسانی به امریکا میرسد، پس همه بالقوه شاعریم که در تنگنا و رنجها بالفعل میشویم، شعر در جانمان قلقل میزند، شکر میان کلامم، مایلم الان خاطرهای را برایتان تعریف کنم، در آن سالهای دور شده در دورانی که دانشجو بودم به علت سوءتفاهمی چند روزی زندانی شدم که متأسفانه خیلی زود آزادم کردند، اما در همان چند روز ملتفت شدم که تقریباً همه همبندانم شعر میگویند، همه، حتی نگهبانها، آنها شعرهاشان را برای من میخواندند، به کیفیت شعرها کاری ندارم، مقصودم این است که همه شاعر بودند و دایماً شعرهای خودشان را برای من میخواندند، شاید من تنها شنونده سرودههایشان بودم، بلد بودم با دقت و همدردی شعر همبندانم را بشنوم، آنها هم چنان مرا دوست داشتند که وقتی شنیدند آزاد میشوم، اغلب با بغض میگفتند ما چهکار کنیم که تو را آزاد نکنند، آخر حیف نیست که تو آزاد شوی، آنها از آزادی من غمگین بودند چون کمتر کسی حاضر بود شعرشان را بشنود، پیداست شاعرها شعر میسرایند برای آنکه شعرشان را برای دیگرها بخوانند، نخوانند شعر در گلویشان قلمبه شده و ناخوش میشوند، بههمین خاطر خیام یک راز بزرگ است که در طول زندگی هرگز شعرش را برای کسی نخواند و هیچکس نمیدانست خیام شاعر است، تازه صد سال پس از عزیمتش به عالم ناز، نظامی عروضی فاش ساخت که خیام شاعر هم بوده است. در آخر بگویم که به نظر من ویروسها تأثیری بر شعر ما ندارند، زیرا در زمان فردوسی و حافظ و بقیه هم ویروسها بودهاند ولی هرگز نتوانستهاند آسیبی به شعر ما برسانند.
شعر خوب زمانه سرش نمیشود
حسامالدین سراج
خواننده و نوازنده
شعر در تلفیق با هنری همچون موسیقی برد دوسویهای را رقم میزند؛ هم برای اهالی موسیقی و هم برای کمک به برقرار ماندن شعر در زندگیمان. هرچند که امیدوارم از گفتهام اینگونه برداشت نشود که شعر در زندگی امروز مردممان نیست، ادبیات حالا هم در زندگیمان حضور دارد منتها بخشی از آن در زمره ادبیات جدیمان محسوب نمیشود، بویژه آن قسمتی که در فضای مجازی و در خلال شبکههای اجتماعی منتشر میشود. اشعاری از بزرگانی همچون حافظ، فردوسی، سهراب سپهری و قیصر امینپور را ببینید، همه اینها مواجههای عالمانه با شعر دارند. محال است به کلمه یا مضمونی در سرودههای آنان برخورد کنید که گویای استفاده نابجا باشد. اهالی موسیقی با بهرهمندی از شعر دیروز و امروزمان میتوانند مردم را بیش از پیش به شعر خوب متمایل کنند. البته چگونگی بهرهمندی آنان از ادبیات هم مهم است، بیقاعده و بدون شناخت نمیتوان سراغ شعر رفت. خود من علاقه بسیاری به شعر کهن دارم بویژه که برخلاف عنوان ظاهریاش خاص دوران گذشته یا زمان خاصی نیست، آنچنان که حتی اگر امروز هم شعر سعدی و مولانا را بخوانیم باز هم نو هستند. گاهی آنقدر منطبق بر شرایط فعلیمان هستند که آدم دچار تردید میشود. انگار نهانگار که متعلق به دورهای دیگر بودهاند و... شعر بزرگان ادبیات کلاسیکمان همانقدر به کار امروزمان میآید که شعر استادانی همچون ابتهاج و شفیعی کدکنی. شعر خوب زمان سرش نمیشود، در هر دوره و زمانهای و در هر اوضاع و احوالی میتوان سراغش رفت. در مواجهه با ادبیات بهتر است با وسواس خاصی به آن نگاه کنیم. حتی در جایگاه یک علاقهمند عادی هم هر چیزی را بهعنوان شعر قبول نکنیم، بدانیم که اثر خوب نیازمند برخورداری از یک سری شاخصهای ادبی است. از همین بابت هم تأکید دارم اهالی موسیقی قبل از آنکه سراغ شعر فارسی بروند بهتر است دست به مطالعه بزنند، ابتدا آن را بشناسند تا درنهایت دست به انجام کاری اصولی در تلفیق این دو هنر ارزشمند بزنند. خوشبختانه موسیقی سنتی ایرانی از دیرباز پیوند نزدیکی با شعر داشته و تا جایی که خود من با این عزیزان در تعامل هستم میدانم که شناخت خوبی از شعر دارند. اما در شاخههای دیگر شاید شرایط قدری متفاوت باشد.
از تلاش برای جلب توجه جوانان به شعرغفلت نکنیم
بهروز غریبپور
نویسنده و کارگردان تئاتر
روزگار امروزمان با بیتوجهی اهالی هنر به شعر همراه شده، البته نمیگویم همه. اما حضور کمرنگی از شعر فارسی در سینما و تئاترمان دیده میشود. باز شرایط موسیقی بهمراتب بهتر است، حداقل در موسیقی ایرانی با هنرمندان خوبی مواجه هستیم که شعر دیروز و حتی امروزمان را میشناسند. بابت همین خلأ است که بخشی از کارهایی که در تئاتر کارگردانی کردهام بر ادبیات کهنمان استوار شدهاند، کارهایی ازجمله اپرای عروسکی مولوی یا حافظ. من به نوبه خودم برای کاهش فاصله بسیار نسل جوان امروزی با شعر گذشتهمان تلاش کردهام. از نگاه من اپرای عروسکی همافزایی تئاتر عروسکی، شعر ایرانی بر اساس ردیف آوازی، موسیقی و مهمتر از همه اندیشههای بزرگان فرهنگ و ادبمان است. این تلفیق هم سبب جذب تماشاگران میشود و هم کنجکاوی آنان برای پیگیری بیشتر را سبب میشود. شواهد نشان میدهد در میان نسل امروز گرایش عمیقی به ادبیات و هنر به وجود آمده، اما خب مگر من نوعی توان و امکانات سالی چند اجرا را دارم؟ شعر باید در همراهی مشترک اهالی سینما، موسیقی و تئاتر و حتی نویسندگان ادبیات داستانی بیش از پیش به زندگیمان راه پیدا کند. این فقط از جهت مخاطب و حفظ شعرمان نیست، این کار حتی به اعتلای دیگر بخشهای فرهنگ هم کمک میکند، نگاهی به ترانههای امروزمان کنید! اغلب بیمایه هستند. در صورتی که اگر این خوانندگان و آهنگسازان جوان تنها به غزلیات حافظ رو کنند با دنیایی عجیب روبهرو خواهند شد. اما هنوز آنطور که باید اهالی فرهنگ توجهی به این داشتهها ندارند، یک دلیل آن در کمتوجهی آموزش و پرورش است. نظام آموزشی اگر دست بهکار شود شاهد اتفاقات خوبی در آینده خواهیم بود. حتی میتوان به سراغ تجربه کشورهای همسایه رفت، حدود چهار سال قبل به دستور رئیسجمهوری روسیه قرار شد یکصد عنوان رمان روسی شاخص در دوره دبیرستان خوانده شود. شاید این اقدام در ابتدا کاری اجباری به نظر برسد، اما بهانهای میشود برای آشنایی نوجوانان و جوانان با داشتههای ادبی سرزمین خودشان که خواهناخواه تأثیر آن در آینده مشهود است. برای جلبتوجه نسل جوان به داشتههای فرهنگیمان کارهای بسیاری میتوان انجام داد که برای آنان هم سروشکلی جذابتر پیدا کند. بگذارید به خاطرهای اشارهکنم، سالها قبل زبانشناسی چینی برای سخنرانی به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دعوت شده بود، او سخنانش را با غزلی از حافظ شروع کرد. آنقدر با آن تهلهجه چینیاش شعر حافظ را دلنشین خواند که در آخر از او پرسیدیم فارسی را چطور یاد گرفتهاید؟ گفت بهزور!
شعر روحمان را به مهربانی گره میزند
اسماعیل آذر
شاعر و مجری
سخن را با گفتهای از «شارل بودلر»، نویسنده و شاعر فرانسوی آغاز میکنم که «3 روز بدون نان میشود زندگی کرد اما بدون شعر هرگز!» شعر لطیفهای است که جانمان را با معنویت، عاطفه و احساس درهم میآمیزد. و چه چیزی بهتر از اینکه یک انسان روحش به مهربانی گره بخورد؟ من و شما اگر عاطفهمند و با احساس شویم دیگر خشونت جایی در ما ندارد. مگر میشود شعر در جان کسی جاری شود و او سمت نامهربانی برود! شاید خیلی کم و شاید هم اصلاً نشنیده باشید که شاعر یا دبیر ادبیاتی به راهی رفته که سرانجامی نادرست دارد. چراییاش در ذات شعر پارسی است که به طرز شگفتانگیزی با عشق و حکمت درآمیخته و با معنویت مأنوس شده. وقتی با شعر خو بگیریم، آنهم شعر پارسی، هرگز بهسوی نبایدهایی که چهره جامعه را پلشت میکنند
نخواهیم رفت. همنشینی با شعر مفاهیمی انسانی را در جانمان قدرت میبخشد. وقتی اینها اینگونه ملکه ذهنمان شوند خواه ناخواه به آنها عمل میکنیم.آنجا که سعدی میگوید «شبی دود خلق آتشی برفروخت/ شنیدم که بغداد نیمی بسوخت/ یکی شکر گفت اندران خاک و دود/ که دکان ما را گزندی نبود» گفت خداروشکر اگر همه جا آتش گرفته دکان من سالم است.
«جهاندیدهای گفتش ای بوالهوس/ تو را خود غم خویشتن بود و بس؟/ پسندی که شهری بسوزد به نار/اگر چه سرایت بود بر کنار؟» کسی به او گفت چطور دلت میآید بگویی همه شهر سوخت اما خدا را شکر دکان من سالم مانده! ببینید سعدی چطور با اشعارش خواننده را به مردم گره میزند. «یکی بربطی در بغل داشت مست/ به شب در سر پارسایی شکست/ چو روز آمد آن نیک مرد سلیم/ بر سنگدل برد یک مشت سیم/ که دوشینه معذور بودی و مست/ تو را و مرا بربط و سر شکست» مرد پارسا به کسی که سرش را شکسته میگوید بیا این پول را بگیر، سازت که شکسته را تعمیر کن تا بتوانی زندگیات را باز تعمیر کنی. شعر اینگونه و با ظرافت بسیار اخلاق آزاد منشانه را به روح خواننده میدمد. این ویژگی شگفتانگیز بیش از همه در شعر پارسی است. این بیتهایی که نقل کردیم تنها یک اشارهاند از دریای شگفتانگیز شعر پارسی، درباره اینکه با شعر میتوان جامعهای بهتر داشت. هرچند آنچه اغلب درباره شعر میگوییم، درباره خودمان است. ما والدین، ما بزرگسالان، اما درباره چرایی مهم بودنش برای فرزندانمان کمتر حرف میزنیم، درباره اینکه جامعه همراه با شعر چطور مردمانی خواهد داشت! شعر تنها به شکلدهی جامعهای عاری از بدی نمیانجامد بلکه میتواند به طی بهتر مسیر زندگی جوانان آینده هم کمک کند.
خبرنگار
بارها شنیدهایم و باز هم میشنویم که دوره شعر و شاعری گذشته! حتی برخی با جدیت بیشتر از این میگویند که شعر برای آنموقعهایی بود که نه سینمایی بوده و نه خبری از تکنولوژیهای ارتباطی امروز. با وجود همه این گفتههایی که نه مجالی برای درج همه آنهاست و نه حوصلهای، شعر بخش گرانبهایی از فرهنگمان است و حالا که بیست و هفتم شهریورماه، روز گرامیداشت شعر و ادب فارسی فرارسیده، به همین مناسبت گفتههای برخی اهالی فرهنگ را درباره چرایی ضرورت توجه دوباره به شعر دیروز و امروزمان جویا شدهایم که میخوانید.
حجلهگاه عروسان خیال...
محمد صالحعلا
شاعر و نویسنده
شعر با آدمی بهدنیا میآید و کمکم تکهای از جان او میشود، نمیدانم چرا برخی از نظریهداران عقیده دارند دوران شعر بهسر آمده، مثل این است که بگوییم آدمی برای ادامه زندگی دیگر به آب یا به هوا نیازی ندارد، شعر ابزار احساس ماست، شعر از مهمترین لوازم زندگی آدمی است و ما چه خوشبختیم که از ساکنان زبان فارسی هستیم، زیرا اگر که ما در قله شعر جهانیم به خاطر ارزشهای زیباشناختی -مفهومی زبان فارسی است، به همین دلیل مولوی و خیام از ایران مشهورترند. بخاطر واژههای آهنگین و دلبرانه این زبان است، حتماً دیگر سرزمینها هم فردوسی و مولوی و حافظ و سعدی داشتهاند، اما شعرشان به قله ادبیات جهان نرسیده است، چنانکه یونانیها ساکنان زبان لاتینی، با فیلسوفها و درامنویسان تاریخیشان به قله فلسفه و درام رسیدند، من در شعر شاعران دیگر زبانها کنجکاویها کردهام، شعرهاشان مماس با ارزشهای زیباشناختی شعر فارسی نیست، این ویژگی زبان فارسی است که به ما شاعران کممانندی هدیه کرده، چنانکه ما در زبان فارسی شاعران بلندآوازه بسیار داریم که ایرانی نیستند و هرگز ایران را ندیدهاند، اما شعرهایی ماندگار سرودهاند، زیرا آنها هم از ساکنان زبان فارسی بودهاند، دو دیگر اینکه همه انسانها بالقوه شاعرند و شعر به جان همه نشتی دارد، اما برخی فروغ، شاملو، یا اخوان میشوند، خود شما هم شاعرید زیرا هنگامیکه شعری را میخوانید، دچار همان رؤیاها و تخیلی میشوید که شاعر هنگام سرودن شعرش دچار بوده، منتها فرق شاعری که آن شعر را سروده با من که شعر او را میخوانم، (به قول یکی از نظریهدارها) تفاوت «کریستف کلمب» است، با مسافری که امروز سوار هواپیما میشود و به آسانی به امریکا میرسد، پس همه بالقوه شاعریم که در تنگنا و رنجها بالفعل میشویم، شعر در جانمان قلقل میزند، شکر میان کلامم، مایلم الان خاطرهای را برایتان تعریف کنم، در آن سالهای دور شده در دورانی که دانشجو بودم به علت سوءتفاهمی چند روزی زندانی شدم که متأسفانه خیلی زود آزادم کردند، اما در همان چند روز ملتفت شدم که تقریباً همه همبندانم شعر میگویند، همه، حتی نگهبانها، آنها شعرهاشان را برای من میخواندند، به کیفیت شعرها کاری ندارم، مقصودم این است که همه شاعر بودند و دایماً شعرهای خودشان را برای من میخواندند، شاید من تنها شنونده سرودههایشان بودم، بلد بودم با دقت و همدردی شعر همبندانم را بشنوم، آنها هم چنان مرا دوست داشتند که وقتی شنیدند آزاد میشوم، اغلب با بغض میگفتند ما چهکار کنیم که تو را آزاد نکنند، آخر حیف نیست که تو آزاد شوی، آنها از آزادی من غمگین بودند چون کمتر کسی حاضر بود شعرشان را بشنود، پیداست شاعرها شعر میسرایند برای آنکه شعرشان را برای دیگرها بخوانند، نخوانند شعر در گلویشان قلمبه شده و ناخوش میشوند، بههمین خاطر خیام یک راز بزرگ است که در طول زندگی هرگز شعرش را برای کسی نخواند و هیچکس نمیدانست خیام شاعر است، تازه صد سال پس از عزیمتش به عالم ناز، نظامی عروضی فاش ساخت که خیام شاعر هم بوده است. در آخر بگویم که به نظر من ویروسها تأثیری بر شعر ما ندارند، زیرا در زمان فردوسی و حافظ و بقیه هم ویروسها بودهاند ولی هرگز نتوانستهاند آسیبی به شعر ما برسانند.
شعر خوب زمانه سرش نمیشود
حسامالدین سراج
خواننده و نوازنده
شعر در تلفیق با هنری همچون موسیقی برد دوسویهای را رقم میزند؛ هم برای اهالی موسیقی و هم برای کمک به برقرار ماندن شعر در زندگیمان. هرچند که امیدوارم از گفتهام اینگونه برداشت نشود که شعر در زندگی امروز مردممان نیست، ادبیات حالا هم در زندگیمان حضور دارد منتها بخشی از آن در زمره ادبیات جدیمان محسوب نمیشود، بویژه آن قسمتی که در فضای مجازی و در خلال شبکههای اجتماعی منتشر میشود. اشعاری از بزرگانی همچون حافظ، فردوسی، سهراب سپهری و قیصر امینپور را ببینید، همه اینها مواجههای عالمانه با شعر دارند. محال است به کلمه یا مضمونی در سرودههای آنان برخورد کنید که گویای استفاده نابجا باشد. اهالی موسیقی با بهرهمندی از شعر دیروز و امروزمان میتوانند مردم را بیش از پیش به شعر خوب متمایل کنند. البته چگونگی بهرهمندی آنان از ادبیات هم مهم است، بیقاعده و بدون شناخت نمیتوان سراغ شعر رفت. خود من علاقه بسیاری به شعر کهن دارم بویژه که برخلاف عنوان ظاهریاش خاص دوران گذشته یا زمان خاصی نیست، آنچنان که حتی اگر امروز هم شعر سعدی و مولانا را بخوانیم باز هم نو هستند. گاهی آنقدر منطبق بر شرایط فعلیمان هستند که آدم دچار تردید میشود. انگار نهانگار که متعلق به دورهای دیگر بودهاند و... شعر بزرگان ادبیات کلاسیکمان همانقدر به کار امروزمان میآید که شعر استادانی همچون ابتهاج و شفیعی کدکنی. شعر خوب زمان سرش نمیشود، در هر دوره و زمانهای و در هر اوضاع و احوالی میتوان سراغش رفت. در مواجهه با ادبیات بهتر است با وسواس خاصی به آن نگاه کنیم. حتی در جایگاه یک علاقهمند عادی هم هر چیزی را بهعنوان شعر قبول نکنیم، بدانیم که اثر خوب نیازمند برخورداری از یک سری شاخصهای ادبی است. از همین بابت هم تأکید دارم اهالی موسیقی قبل از آنکه سراغ شعر فارسی بروند بهتر است دست به مطالعه بزنند، ابتدا آن را بشناسند تا درنهایت دست به انجام کاری اصولی در تلفیق این دو هنر ارزشمند بزنند. خوشبختانه موسیقی سنتی ایرانی از دیرباز پیوند نزدیکی با شعر داشته و تا جایی که خود من با این عزیزان در تعامل هستم میدانم که شناخت خوبی از شعر دارند. اما در شاخههای دیگر شاید شرایط قدری متفاوت باشد.
از تلاش برای جلب توجه جوانان به شعرغفلت نکنیم
بهروز غریبپور
نویسنده و کارگردان تئاتر
روزگار امروزمان با بیتوجهی اهالی هنر به شعر همراه شده، البته نمیگویم همه. اما حضور کمرنگی از شعر فارسی در سینما و تئاترمان دیده میشود. باز شرایط موسیقی بهمراتب بهتر است، حداقل در موسیقی ایرانی با هنرمندان خوبی مواجه هستیم که شعر دیروز و حتی امروزمان را میشناسند. بابت همین خلأ است که بخشی از کارهایی که در تئاتر کارگردانی کردهام بر ادبیات کهنمان استوار شدهاند، کارهایی ازجمله اپرای عروسکی مولوی یا حافظ. من به نوبه خودم برای کاهش فاصله بسیار نسل جوان امروزی با شعر گذشتهمان تلاش کردهام. از نگاه من اپرای عروسکی همافزایی تئاتر عروسکی، شعر ایرانی بر اساس ردیف آوازی، موسیقی و مهمتر از همه اندیشههای بزرگان فرهنگ و ادبمان است. این تلفیق هم سبب جذب تماشاگران میشود و هم کنجکاوی آنان برای پیگیری بیشتر را سبب میشود. شواهد نشان میدهد در میان نسل امروز گرایش عمیقی به ادبیات و هنر به وجود آمده، اما خب مگر من نوعی توان و امکانات سالی چند اجرا را دارم؟ شعر باید در همراهی مشترک اهالی سینما، موسیقی و تئاتر و حتی نویسندگان ادبیات داستانی بیش از پیش به زندگیمان راه پیدا کند. این فقط از جهت مخاطب و حفظ شعرمان نیست، این کار حتی به اعتلای دیگر بخشهای فرهنگ هم کمک میکند، نگاهی به ترانههای امروزمان کنید! اغلب بیمایه هستند. در صورتی که اگر این خوانندگان و آهنگسازان جوان تنها به غزلیات حافظ رو کنند با دنیایی عجیب روبهرو خواهند شد. اما هنوز آنطور که باید اهالی فرهنگ توجهی به این داشتهها ندارند، یک دلیل آن در کمتوجهی آموزش و پرورش است. نظام آموزشی اگر دست بهکار شود شاهد اتفاقات خوبی در آینده خواهیم بود. حتی میتوان به سراغ تجربه کشورهای همسایه رفت، حدود چهار سال قبل به دستور رئیسجمهوری روسیه قرار شد یکصد عنوان رمان روسی شاخص در دوره دبیرستان خوانده شود. شاید این اقدام در ابتدا کاری اجباری به نظر برسد، اما بهانهای میشود برای آشنایی نوجوانان و جوانان با داشتههای ادبی سرزمین خودشان که خواهناخواه تأثیر آن در آینده مشهود است. برای جلبتوجه نسل جوان به داشتههای فرهنگیمان کارهای بسیاری میتوان انجام داد که برای آنان هم سروشکلی جذابتر پیدا کند. بگذارید به خاطرهای اشارهکنم، سالها قبل زبانشناسی چینی برای سخنرانی به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دعوت شده بود، او سخنانش را با غزلی از حافظ شروع کرد. آنقدر با آن تهلهجه چینیاش شعر حافظ را دلنشین خواند که در آخر از او پرسیدیم فارسی را چطور یاد گرفتهاید؟ گفت بهزور!
شعر روحمان را به مهربانی گره میزند
اسماعیل آذر
شاعر و مجری
سخن را با گفتهای از «شارل بودلر»، نویسنده و شاعر فرانسوی آغاز میکنم که «3 روز بدون نان میشود زندگی کرد اما بدون شعر هرگز!» شعر لطیفهای است که جانمان را با معنویت، عاطفه و احساس درهم میآمیزد. و چه چیزی بهتر از اینکه یک انسان روحش به مهربانی گره بخورد؟ من و شما اگر عاطفهمند و با احساس شویم دیگر خشونت جایی در ما ندارد. مگر میشود شعر در جان کسی جاری شود و او سمت نامهربانی برود! شاید خیلی کم و شاید هم اصلاً نشنیده باشید که شاعر یا دبیر ادبیاتی به راهی رفته که سرانجامی نادرست دارد. چراییاش در ذات شعر پارسی است که به طرز شگفتانگیزی با عشق و حکمت درآمیخته و با معنویت مأنوس شده. وقتی با شعر خو بگیریم، آنهم شعر پارسی، هرگز بهسوی نبایدهایی که چهره جامعه را پلشت میکنند
نخواهیم رفت. همنشینی با شعر مفاهیمی انسانی را در جانمان قدرت میبخشد. وقتی اینها اینگونه ملکه ذهنمان شوند خواه ناخواه به آنها عمل میکنیم.آنجا که سعدی میگوید «شبی دود خلق آتشی برفروخت/ شنیدم که بغداد نیمی بسوخت/ یکی شکر گفت اندران خاک و دود/ که دکان ما را گزندی نبود» گفت خداروشکر اگر همه جا آتش گرفته دکان من سالم است.
«جهاندیدهای گفتش ای بوالهوس/ تو را خود غم خویشتن بود و بس؟/ پسندی که شهری بسوزد به نار/اگر چه سرایت بود بر کنار؟» کسی به او گفت چطور دلت میآید بگویی همه شهر سوخت اما خدا را شکر دکان من سالم مانده! ببینید سعدی چطور با اشعارش خواننده را به مردم گره میزند. «یکی بربطی در بغل داشت مست/ به شب در سر پارسایی شکست/ چو روز آمد آن نیک مرد سلیم/ بر سنگدل برد یک مشت سیم/ که دوشینه معذور بودی و مست/ تو را و مرا بربط و سر شکست» مرد پارسا به کسی که سرش را شکسته میگوید بیا این پول را بگیر، سازت که شکسته را تعمیر کن تا بتوانی زندگیات را باز تعمیر کنی. شعر اینگونه و با ظرافت بسیار اخلاق آزاد منشانه را به روح خواننده میدمد. این ویژگی شگفتانگیز بیش از همه در شعر پارسی است. این بیتهایی که نقل کردیم تنها یک اشارهاند از دریای شگفتانگیز شعر پارسی، درباره اینکه با شعر میتوان جامعهای بهتر داشت. هرچند آنچه اغلب درباره شعر میگوییم، درباره خودمان است. ما والدین، ما بزرگسالان، اما درباره چرایی مهم بودنش برای فرزندانمان کمتر حرف میزنیم، درباره اینکه جامعه همراه با شعر چطور مردمانی خواهد داشت! شعر تنها به شکلدهی جامعهای عاری از بدی نمیانجامد بلکه میتواند به طی بهتر مسیر زندگی جوانان آینده هم کمک کند.
تاریخ نهضت عاشورا-33
انتساب کتابی سست به یکی از عالمان دین
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
«نور العین فی مشهد الحسین» اگرچه از سوی عاشورا پژوهان مورد نقد جدی قراردارد اما همواره یکی ازمنابع تاریخ عاشورا بهشمار رفته و برخی در نقل حوادث آن نیم روز تاریخ ساز به آن مراجعه کرده و بدان ارجاع میدهند. این کتاب به زبان عربی بوده و منسوب به فقیه شافعی، ابراهیم بن محمد اسفراینی مشهور به ابو اسحاق اسفراینی (۳۳۷- ۴۱۸ ق) است. محتوای این کتاب شامل گزارشهایی پیرامون حادثه کربلاست که عاشورا پژوهان بسیاری از روایتهای آن را ساختگی و غیرمستند میدانند. این اثر بدون فصلبندی و عنوانبندی بوده و نویسنده برای گزارشهای خود، سندی ارائه نکرده و هر گزارش را با تعبیر «قال الراوی» آغاز کرده است. از اینرو ساختار نگارشی آن شبیه داستان و عامهپسند است.
میرزا محمد ارباب در «اربعین حسینیه» میگوید: نورالعین کتابی است بیاعتبار و مجهول المؤلف.
سید محمد علی قاضی طباطبایی نیز در چند جا درباره نورالعین مینویسد: «مقتل اسفراینی از کتب بسیار ضعیف و غیر قابل اعتماد است... مقتل اسفراینی که در ضعف و مجعول بودن مانند مقتل منسوب به ابی مخنف است....کتاب مقتل اسفراینی پر از جعلیات و نقلیات قصهسرایان است.»(تحقیق درباره اول اربعین سید الشهدا ص 32، 42و352)
فضلعلی قزوینی هم در کتاب «الامام الحسین و اصحابه» مینویسد: «هرکس در مقتل چاپ شده نورالعین نگاه کند دروغهایی را در آن خواهد شناخت و چیزهایی که شیعه و سنی بر خلاف آن اتفاق کردهاند خواهد دید. گزارش ساختههای وی برای ما مهم نیست و هرکس که میخواهد به مقتلش نگاه کند؛ زیرا ما به هرچه که او به تنهایی نقل کند اعتمادی نداریم.(الامام الحسین و اصحابه ص150) عاشوراپژوهان معتقدند در این کتاب به قدری دروغهای عجیب و غریب و خلاف عقل، فراوان است که نمیتوان آن را منتسب به ابواسحاق اسفراینی، فقیه شافعی دانست. عاشوراپژوهان، برخی تحریفات راه یافته در نورالعین را اینگونه ذکر کردهاند:/ امام حسین(ع) که از مدینه به مکه رفته بود از مکه به مدینه برگشت و سپس از مدینه بهسوی کوفه و کربلا رفت./ یاران امام حسین(ع)، شب عاشورا از او بریدند و پراکنده شدند و به سپاه عمر بن سعد پیوستند./حضرت زینب(س)پس از مشاهده سر برادر روی نیزه، سر خود را به چوب محمل کوبید و شکافت./و...
شرح حال نویسان ابو اسحاق اسفراینی را مردی دانشمند که فقیه و متکلم بوده معرفی میکنند و در ترجمه احوال وی آوردهاند که در جوانی در طلب علم به عراق رفت و در بغداد اقامت گزید. چندی بعد در حالی که همگان به فضل و تقدم او اقرار داشتند، به اسفراین بازگشت، ولی پس از مدتی با اصرار نیشابوریان به نیشابور رفت. در این شهر مدرسهای بینظیر برای او ساختند که در آن به تدریس و گفتن حدیث پرداخت. پس از ابوطاهر زیادی (م ۴۱۰ ق) مجلس درسی در مسجد عقیل نیشابور برای او ترتیب دادند که مشایخ آن دیار در آن حضور مییافتند. همچنین رجالشناسان از او تجلیل فراوان کرده و وی را ثقه دانستهاند. بنابر نقل کماالدین فارسی ریاضیدان ایرانی در عصر طلایی تمدن اسلامی، ابواسحاق اسفراینی فقیهی مجتهد و متبحر در علوم، کوشا در عبادت و پرهیزگار و خویشتندار بوده و آرای فقهی و اصولی او در منابع مختلف شافعی مورد توجه قرار دارد. بر این اساس و با این استدلال که در شرح حال وی از سوی شرح حال نویسان اشارهای به چنین کتابی نشده و هیچکدام از منابع قدیمی، چنین کتابی را در شرححال او گزارش نکردهاند. انتساب این کتاب را به ابو اسحاق اسفراینی از اشتباهات تاریخی برمی شمرند. اما برخی همچون«آقا بزرگ تهرانی»، «اسماعیل پاشا بغدادی» و «الیان سرکیس» همچنان بر تألیف نورالعین به قلم ابواسحاق اسفراینی پافشاری دارند. سیدعبدالعزیز طباطبایی رجالی و نسخه شناس دهههای اخیر نیز در «اهل البیت فی المکتبه العربیه» مینویسد: «من احتمال میدهم که این کتاب، ساختگی و منتسب به اسفراینی است، چون اسلوب آن با آثار قلمی قرن چهارم سازگار نیست.»
نورالعین فی مشهد الحسین(ع)، نخستینبار در قاهره (۱۲۷۱ ق) و سپس بارها از جمله همراه با کتاب قره العین فی اخذ ثارالحسین(ع) در بمبئی (۱۲۹۲ ق / ۱۸۷۵ م) به چاپ رسیده است.
دبیر گروه پایداری
«نور العین فی مشهد الحسین» اگرچه از سوی عاشورا پژوهان مورد نقد جدی قراردارد اما همواره یکی ازمنابع تاریخ عاشورا بهشمار رفته و برخی در نقل حوادث آن نیم روز تاریخ ساز به آن مراجعه کرده و بدان ارجاع میدهند. این کتاب به زبان عربی بوده و منسوب به فقیه شافعی، ابراهیم بن محمد اسفراینی مشهور به ابو اسحاق اسفراینی (۳۳۷- ۴۱۸ ق) است. محتوای این کتاب شامل گزارشهایی پیرامون حادثه کربلاست که عاشورا پژوهان بسیاری از روایتهای آن را ساختگی و غیرمستند میدانند. این اثر بدون فصلبندی و عنوانبندی بوده و نویسنده برای گزارشهای خود، سندی ارائه نکرده و هر گزارش را با تعبیر «قال الراوی» آغاز کرده است. از اینرو ساختار نگارشی آن شبیه داستان و عامهپسند است.
میرزا محمد ارباب در «اربعین حسینیه» میگوید: نورالعین کتابی است بیاعتبار و مجهول المؤلف.
سید محمد علی قاضی طباطبایی نیز در چند جا درباره نورالعین مینویسد: «مقتل اسفراینی از کتب بسیار ضعیف و غیر قابل اعتماد است... مقتل اسفراینی که در ضعف و مجعول بودن مانند مقتل منسوب به ابی مخنف است....کتاب مقتل اسفراینی پر از جعلیات و نقلیات قصهسرایان است.»(تحقیق درباره اول اربعین سید الشهدا ص 32، 42و352)
فضلعلی قزوینی هم در کتاب «الامام الحسین و اصحابه» مینویسد: «هرکس در مقتل چاپ شده نورالعین نگاه کند دروغهایی را در آن خواهد شناخت و چیزهایی که شیعه و سنی بر خلاف آن اتفاق کردهاند خواهد دید. گزارش ساختههای وی برای ما مهم نیست و هرکس که میخواهد به مقتلش نگاه کند؛ زیرا ما به هرچه که او به تنهایی نقل کند اعتمادی نداریم.(الامام الحسین و اصحابه ص150) عاشوراپژوهان معتقدند در این کتاب به قدری دروغهای عجیب و غریب و خلاف عقل، فراوان است که نمیتوان آن را منتسب به ابواسحاق اسفراینی، فقیه شافعی دانست. عاشوراپژوهان، برخی تحریفات راه یافته در نورالعین را اینگونه ذکر کردهاند:/ امام حسین(ع) که از مدینه به مکه رفته بود از مکه به مدینه برگشت و سپس از مدینه بهسوی کوفه و کربلا رفت./ یاران امام حسین(ع)، شب عاشورا از او بریدند و پراکنده شدند و به سپاه عمر بن سعد پیوستند./حضرت زینب(س)پس از مشاهده سر برادر روی نیزه، سر خود را به چوب محمل کوبید و شکافت./و...
شرح حال نویسان ابو اسحاق اسفراینی را مردی دانشمند که فقیه و متکلم بوده معرفی میکنند و در ترجمه احوال وی آوردهاند که در جوانی در طلب علم به عراق رفت و در بغداد اقامت گزید. چندی بعد در حالی که همگان به فضل و تقدم او اقرار داشتند، به اسفراین بازگشت، ولی پس از مدتی با اصرار نیشابوریان به نیشابور رفت. در این شهر مدرسهای بینظیر برای او ساختند که در آن به تدریس و گفتن حدیث پرداخت. پس از ابوطاهر زیادی (م ۴۱۰ ق) مجلس درسی در مسجد عقیل نیشابور برای او ترتیب دادند که مشایخ آن دیار در آن حضور مییافتند. همچنین رجالشناسان از او تجلیل فراوان کرده و وی را ثقه دانستهاند. بنابر نقل کماالدین فارسی ریاضیدان ایرانی در عصر طلایی تمدن اسلامی، ابواسحاق اسفراینی فقیهی مجتهد و متبحر در علوم، کوشا در عبادت و پرهیزگار و خویشتندار بوده و آرای فقهی و اصولی او در منابع مختلف شافعی مورد توجه قرار دارد. بر این اساس و با این استدلال که در شرح حال وی از سوی شرح حال نویسان اشارهای به چنین کتابی نشده و هیچکدام از منابع قدیمی، چنین کتابی را در شرححال او گزارش نکردهاند. انتساب این کتاب را به ابو اسحاق اسفراینی از اشتباهات تاریخی برمی شمرند. اما برخی همچون«آقا بزرگ تهرانی»، «اسماعیل پاشا بغدادی» و «الیان سرکیس» همچنان بر تألیف نورالعین به قلم ابواسحاق اسفراینی پافشاری دارند. سیدعبدالعزیز طباطبایی رجالی و نسخه شناس دهههای اخیر نیز در «اهل البیت فی المکتبه العربیه» مینویسد: «من احتمال میدهم که این کتاب، ساختگی و منتسب به اسفراینی است، چون اسلوب آن با آثار قلمی قرن چهارم سازگار نیست.»
نورالعین فی مشهد الحسین(ع)، نخستینبار در قاهره (۱۲۷۱ ق) و سپس بارها از جمله همراه با کتاب قره العین فی اخذ ثارالحسین(ع) در بمبئی (۱۲۹۲ ق / ۱۸۷۵ م) به چاپ رسیده است.
هنرمندان در فضای مجازی
فرهنگی/ با مرور کلی بر آنچه فعالان حوزه فرهنگ و هنر در فضای مجازی نوشتهاند فصل مشترکی پیدا نمیکنیم جز دعوت به تماشای یک تیم تولید برای کار تازهشان. نوشتههای بازیگران سریال «خاتون» تینا پاکروان و «میدان سرخ» ابراهیم ابراهیمیان که از روز جمعه 16 شهریور ماه پخش آن در نمایش خانگی آغاز شده از همین دست پستهای مشترک است. فارغ از این پیشنهادها، همچنان فضای مجازی، مجالی برای اطلاعرسانی درباره اخبار موفقیتها یا تولیدات تازه است؛ از جمله نیکی کریمی که در صفحه اینستاگرامش از حضور فیلم تحسینشدهاش «آتابای» در بخش مسابقه آسیاپاسیفیک خبر داده است و یا روحالله حجازی که از اولین همکاریاش با مهران غفوریان در سریال «نوبت لیلی» برای پخش در نماوا نوشته است.
کیومرث مرادی، کارگردان تئاتر که بهعنوان مسئول انتخاب بازیگر در سریال «زخم کاری» حضور داشته از بازی خوب جواد عزتی در این سریال تقدیر کرده است. در بخشی از یادداشت مفصل اینستاگرامی او آمده: «من او را خیلی خوب درک میکنم وقتی با چشمهایش آرام به متن و دیالوگ مینگرد و آرام گوشهای فکر میکند و مدام در ذهنش با خودش حرف میزند. چون او بازیگری است که مسیری طولانی را طی کرده، مسیری که نه شانس بود و نه حمایتی، مسیر او در جهان بازیگری مسیری است که او با سختیهای بسیار زیست کرده است و مطمئناً اگر با او همکلام بشوی زیستناش در این راه طولانی با همان تردیدها و شکها و اضطرابها بوده است. قصههای او شاید نگاه او را میسازد، لرزش صدایش و آرامشاش را در هنگام بازیگری من در طول بازی مالک، به دقت به رفتارها و عملهای نمایشی که جواد عزتی خلق کرده بود نگاه میکردم، توجهام بیشتر به خلق عمل توأم با احساسی بود که انگار بازیگر سالها با آن زیست کرده است، ترسهایش، تردیدهایش، اضطرابهایش، باورها و خشمهایش، همه نشان از بازیگری است که فارغ از داناییاش نسبت به تکنیک، بیهیچ تلاشی، آن لحظههای مهم را با رجوع به طول زندگی اش پیدا میکند و نتیجه خلق آن لحظه تأثیر و باوری است که بر مخاطب میگذارد.»
محمد حسین مهدویان کارگردان «زخم کاری» هم با گذشت یک هفته از پخش آخرین قسمت این سریال، دوباره به فضای اینستاگرام بازگشته، از عوامل تولید و مخاطبان سریال تشکر کرده و از اشتیاق برای دریافت بازخورد مخاطبان نوشته. او در بخشی از متنی که منتشر کرده آورده: «در پانزده هفته گذشته هر پنجشنبه همراه با سجاد، هادی، مهرشاد، امین، حبیب، حسین، بچههای استودیو روشنا و دوستان نازنین فیلیمو، شب را با اضطراب شیرین آمادهسازی قسمت جدیدی از سریال زخم به صبح رساندیم و در میان فشار و خستگی فقط به این میاندیشیدیم که آیا محصول تلاشمان به چشم شما خواهد آمد یا نه؟ سخت بود اما حالا در اولین جمعه بدون زخم کاری برای همه آن فشارها، خستگیها، شببیداریها و انتظار شیرین خواندن اولین کامنتها دلم تنگ شده است.»
نرگس آبیار نقاشیهای کودکان ایرانی برندگان مسابقه زمین در سال ۲۰۳۰ جی کیوای ژاپن را منتشر کرده و با این عبارت از این اتفاق اظهار خوشحالی کرده: «در میان این همه اخبار آزاردهنده این خبر بسیار خوشحالکننده بود. به امید فرداهای رنگیتر برای مردم کره زمین». بیستویکمین مسابقه بینالمللی نقاشی محیط زیست (جیکیوای) ژاپن با موضوع «زمین در سال ۲۰۳۰» برگزار شد و از میان نزدیک به پانزده هزار اثر از ۸۰ کشور کودکان هنرمند ایرانی جوایز این رویداد بینالمللی را درو کردند.
حمیدرضا آذرنگ با انتشار تصویر و متنی کوتاه از سریال «نهنگ آبی» ساخته فریدون جیرانی یاد کرده: «مُفت میشوی، وقتی برای آن که قیمت نمیداند تمامت را رایگان هزینه میکنی…»
علیرضا داوودنژاد نامهای خطاب به عزتالله ضرغامی وزیر میراث فرهنگی و صنایع دستی منتشر کرده و از او درخواست کرده به یاری نظام آموزش کشور استادان صنایع دستی را در سراسر مملکت به سراغ مدارس و دبیرستانها و دانشگاهها بفرستند: «خط و رسم و نقاشی و انواع کاردستیهای ایرانی هنرهایی است که میتواند برای فرزندان این سرزمین چشم دقیق و گوش حساس و ذهن سنجشگر و پنجه توانا و سرانگشتان خلاق ایجاد کند. سالهاست که نو نهالان و دانشآموزان و دانشجویان ما از قلم و مرکب و خط کش و نقاله و پرگار و گونیا و چسب و قیچی و مقوا و اره مویی و فیبر و تخته سه لا و چکش و میخ بنفش و خلاصه هنر و کاردستی فاصله گرفتهاند.»
علیرضا ثانیفر که بازی درخشانش در فیلم «قصیده گاو سفید» در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر مورد توجه قرار گرفت با اعلام حضور این فیلم در بخش مسابقه جشنواره فیلم زوریخ و آغاز اکرانهای سراسری و گسترده فیلم در سطح جهانی اظهارامیدواری کرده که این فیلم بزودی در سینماهای کشورمان روی پرده برود: «نمیدونم این موفقیتها تا کی ادامه داره!… اما از صمیم قلب دوست دارم شرایط پخش این فیلم پس از این دوران کرونایی، فراهم باشه تا کنار هم و در آرامش ببینیمش و به معنای واقعی کلمه لذت سینما رو دوباره تجربه کنیم.»
کیومرث مرادی، کارگردان تئاتر که بهعنوان مسئول انتخاب بازیگر در سریال «زخم کاری» حضور داشته از بازی خوب جواد عزتی در این سریال تقدیر کرده است. در بخشی از یادداشت مفصل اینستاگرامی او آمده: «من او را خیلی خوب درک میکنم وقتی با چشمهایش آرام به متن و دیالوگ مینگرد و آرام گوشهای فکر میکند و مدام در ذهنش با خودش حرف میزند. چون او بازیگری است که مسیری طولانی را طی کرده، مسیری که نه شانس بود و نه حمایتی، مسیر او در جهان بازیگری مسیری است که او با سختیهای بسیار زیست کرده است و مطمئناً اگر با او همکلام بشوی زیستناش در این راه طولانی با همان تردیدها و شکها و اضطرابها بوده است. قصههای او شاید نگاه او را میسازد، لرزش صدایش و آرامشاش را در هنگام بازیگری من در طول بازی مالک، به دقت به رفتارها و عملهای نمایشی که جواد عزتی خلق کرده بود نگاه میکردم، توجهام بیشتر به خلق عمل توأم با احساسی بود که انگار بازیگر سالها با آن زیست کرده است، ترسهایش، تردیدهایش، اضطرابهایش، باورها و خشمهایش، همه نشان از بازیگری است که فارغ از داناییاش نسبت به تکنیک، بیهیچ تلاشی، آن لحظههای مهم را با رجوع به طول زندگی اش پیدا میکند و نتیجه خلق آن لحظه تأثیر و باوری است که بر مخاطب میگذارد.»
محمد حسین مهدویان کارگردان «زخم کاری» هم با گذشت یک هفته از پخش آخرین قسمت این سریال، دوباره به فضای اینستاگرام بازگشته، از عوامل تولید و مخاطبان سریال تشکر کرده و از اشتیاق برای دریافت بازخورد مخاطبان نوشته. او در بخشی از متنی که منتشر کرده آورده: «در پانزده هفته گذشته هر پنجشنبه همراه با سجاد، هادی، مهرشاد، امین، حبیب، حسین، بچههای استودیو روشنا و دوستان نازنین فیلیمو، شب را با اضطراب شیرین آمادهسازی قسمت جدیدی از سریال زخم به صبح رساندیم و در میان فشار و خستگی فقط به این میاندیشیدیم که آیا محصول تلاشمان به چشم شما خواهد آمد یا نه؟ سخت بود اما حالا در اولین جمعه بدون زخم کاری برای همه آن فشارها، خستگیها، شببیداریها و انتظار شیرین خواندن اولین کامنتها دلم تنگ شده است.»
نرگس آبیار نقاشیهای کودکان ایرانی برندگان مسابقه زمین در سال ۲۰۳۰ جی کیوای ژاپن را منتشر کرده و با این عبارت از این اتفاق اظهار خوشحالی کرده: «در میان این همه اخبار آزاردهنده این خبر بسیار خوشحالکننده بود. به امید فرداهای رنگیتر برای مردم کره زمین». بیستویکمین مسابقه بینالمللی نقاشی محیط زیست (جیکیوای) ژاپن با موضوع «زمین در سال ۲۰۳۰» برگزار شد و از میان نزدیک به پانزده هزار اثر از ۸۰ کشور کودکان هنرمند ایرانی جوایز این رویداد بینالمللی را درو کردند.
حمیدرضا آذرنگ با انتشار تصویر و متنی کوتاه از سریال «نهنگ آبی» ساخته فریدون جیرانی یاد کرده: «مُفت میشوی، وقتی برای آن که قیمت نمیداند تمامت را رایگان هزینه میکنی…»
علیرضا داوودنژاد نامهای خطاب به عزتالله ضرغامی وزیر میراث فرهنگی و صنایع دستی منتشر کرده و از او درخواست کرده به یاری نظام آموزش کشور استادان صنایع دستی را در سراسر مملکت به سراغ مدارس و دبیرستانها و دانشگاهها بفرستند: «خط و رسم و نقاشی و انواع کاردستیهای ایرانی هنرهایی است که میتواند برای فرزندان این سرزمین چشم دقیق و گوش حساس و ذهن سنجشگر و پنجه توانا و سرانگشتان خلاق ایجاد کند. سالهاست که نو نهالان و دانشآموزان و دانشجویان ما از قلم و مرکب و خط کش و نقاله و پرگار و گونیا و چسب و قیچی و مقوا و اره مویی و فیبر و تخته سه لا و چکش و میخ بنفش و خلاصه هنر و کاردستی فاصله گرفتهاند.»
علیرضا ثانیفر که بازی درخشانش در فیلم «قصیده گاو سفید» در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر مورد توجه قرار گرفت با اعلام حضور این فیلم در بخش مسابقه جشنواره فیلم زوریخ و آغاز اکرانهای سراسری و گسترده فیلم در سطح جهانی اظهارامیدواری کرده که این فیلم بزودی در سینماهای کشورمان روی پرده برود: «نمیدونم این موفقیتها تا کی ادامه داره!… اما از صمیم قلب دوست دارم شرایط پخش این فیلم پس از این دوران کرونایی، فراهم باشه تا کنار هم و در آرامش ببینیمش و به معنای واقعی کلمه لذت سینما رو دوباره تجربه کنیم.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
مرتضی ضرابی : میرباقری کارگردان خاص و با کیفیتی است
-
خوشبختیم که از ساکنان زبان فارسی هستیم
-
انتساب کتابی سست به یکی از عالمان دین
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین