ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به بهانه انتشار کتاب جریان شناسی شعر دیداری شنیداری گفتوگو با مزدک پنجهای
فقط کافی است به اطراف خود نگاه کنید
گروه فرهنگی: شناخت سنتی ما از شعر، محدود به تعریف پدیدهای متکی به زبان است اما در جهان برساخته امروز میتوان از مناظری دیگر به این تعریف توجه کرد و به گواه نوشکلهای شعری و همافزاییهایی با دیگر هنرها در آن متمرکز شد. در روزگار ما، پیشنهادهای شعری متعدد و متکثری که محصول خلاقیتها، الگوپذیریهایی از تجربیات شعر جهان و تولید بر اساس تئوریهای ادبی میباشند؛ ارائه شده است که مورد توجه برخی از پژوهشگران ادبی قرار گرفته است. «مزدک پنجهای» شاعر و پژوهشگر ادبی با تجمیع مستنداتی و ارائه استدلالهایی از چیستی و چرایی وقوع این وضعیت، پژوهشی بهنام «جریانشناسی شعر دیداریشنیداری» منتشر کرده است که در این مجال با او پیرامون این اثر و دامنههای ادبی آن به گفتوگو نشستهایم.
اگر مقصد شعر را انتقال معنا و لذت بدانیم، شعر دیداریشنیداری را چگونه میتوانیم معرفی کنیم؟
اگر بخواهم از زاویه سنتی و کهن به پرسش شما پاسخ دهم باید عرض کنم، نصرت رحمانی میگفت: «ذات هنر، بیان زیبایی است» (نقل به مضمون) در کتاب «جریانشناسی شعر دیداریشنیداری»، من از ارائه تعریف هر گونه جریان شعری یا ایدهای پرهیز کردهام چرا که معتقدم شعر تعریفناپذیر است و ما صرفاً با تعابیر یا مصادیقی مواجه هستیم که هر بار در مواجهه با آن مصادیق، تعابیر خود را از آنچه درک میکنیم، بیان میداریم. وقتی از شعر دیداری حرف میزنیم باید توجه کنیم که این نوع از شعرها در ذات خود تلفیقی از هنر گرافیک، عکاسی، نقاشی، خطاطی و.... دارند و در شعرهای شنیداری نیز تکنولوژی و عناصر ارتباط جمعی و سایر عناصر هنری تأثیر بسزایی در هندسه ساختاری این نوع از شعرها را تشکیل میدهند. شعرهای دیداریشنیداری صرفاً از سوی شاعران آفریده نمیشوند، بلکه ممکن است یک گرافیست، مستندساز، عکاس یا هنرمندان بینارشتهای دست به آفریدن شعرهایی با این رویکرد بزنند. اگر از زاویه سنتی به شعر نگاه کنید و شعر را هدیهای از سوی خدایان به شاعر بدانید و شاعر را کسی بشناسید که شعر به او الهام میشود یا شعر را صرفاً چیزی بدانید که بر اساس نوشتار(کلمه) حیات میگیرد، نمیتوانید از شعرهای دیداریشنیداری لذت ببرید. ارتباط مخاطب با هنر دیداری شنیداری دقیقاً رابطهای مستقیم با زاویه نگاه و زیباییشناسی مخاطب دارد. بهنظرم همانگونه که زندگی امروز تفاوتهای فاحشی با زندگی در صدسال اخیر یا پنجاه سال اخیر دارد، فرم، شکل و زبان زندگی نیز تغییر کرده است. به تناسب این مسأله نیز، زبان گفتوگو در آثار هنری متفاوت شده است. شعری که در عصرِ دیجیتال سروده میشود باید مختصات و مؤلفههای زمان خود را به همراه داشته باشد وگرنه کارکرد و اثربخشی لازم را نخواهد داشت. تغییر و فهم شرایط، یک ضرورت تاریخی است. گاه شعر از قالب هنری خود خارج شده و تبدیل به رسانه میشود، یک رسانه چند وجهی که بهخاطر وجود امکانات نرمافزاری و سختافزاری نحوه اثرگذاریاش نیز متفاوت است. دنیای دیجیتال این امکان را به هنرمند (شاعر) میدهد تا از همه ظرفیتهای عصر تکنولوژی برای اثر بخشی و ایجاد التذاذ هنری بر اساس مختصات و ساختار منحصربه خود استفاده کند. میبینید! شکل التذاذ نیز دیگر متکی به کلام و واژه نیست، فقط کافی است به اطراف خود نگاه کنید و واقعیت عصر اینترنت و فضای مجازی را در دنیای هنر بپذیرید!
چه پیشینهای در تاریخ هنر ایران میتواند مؤید همافزایی شعر و هنرهای تجسمی باشد که بتواند مؤید الگوی شعر دیداریشنیداری شعر فارسی باشد؟
به این پرسش به طور مفصل در خود کتاب با بررسی روند تاریخی شعر ایران در عرصه شعر دیداریشنیداری پاسخ دادهام؛ فقط یک نکته مبرز را اضافه کنم و آن، این که هر شعری که به نوشتار میرسد و با هنجارگریزی همراه است، لزوماً شعر دیداری نیست. شعر بدون گرافیک وجود ندارد، گرافیک همیشه همراه با شعر بوده است. شما به سطربندیها در شعر معاصر هم که نگاه کنید، گرافیک را میبینید، همچنین هر کلمه نیز گرافیک (شمایل) منحصربه خود را دارد و اما شعر در ادوار گذشته بیشتر با نقاشی، خطاطی و تذهیب همراه بوده است. حتی شعر گذشته از وجوه دیداری طلسم و دعانویسی نیز بهره برده است. منتها استفاده از این ظرفیتها بیشتر جنبه زینتبخشی و تفنن داشته است. برای نمونه «توشیح» که یکی از صنایع تزئینی سرایش شعر بوده از سه عنصر نوشتار، گرافیک و خوشنویسی تشکیل شده است.
بنا به ذائقه مخاطب ایرانی و بر اساس غوطهوری در هزارسال ادبیات مکتوب فارسی؛ وجوه دیداریشنیداری را در کلیت شعر فارسی چگونه ارزیابی میکنید؟
شعر دیداریشنیداری هنوز آنچنان که باید و شاید در سطح مخاطب عام جایگاهی ندارد، چرا؟ چون هنوز بسیاری شعر موزون و نهایتاً شعر نوشتاری معاصر را شعر تلقی میکنند. این البته جای تأسف و نگرانی ندارد، زیرا شعرهای پیشرو قدری دیرتر در نظر مخاطب رنگ میگیرند. از تبلیغات محیطی گرفته تا نرمافزارهای ارتباط جمعی جملگی در حال ارائه ظرفیتهایی از آثار دیداریشنیداری است. همین چند روز پیش با «شعر مستند»، «اسلاید شعر» و «کاردستی شعر» مواجه شدم که برای نخستین بار تجربه میشدند. ما هنوز ابتدای راه هستیم. در حال حاضر نیز شعر دیداریشنیداری بیشتر در سایتها و گروههای مجازی ارائه میشود. مشکلی که بسیاری از شاعران ما دارند، نداشتن دانش استفاده از نرمافزارهای مربوط به خلق این گونه شعرها است. عموماً خودشان مجری نیستند و تکنیسینهایی را دارند که ایده آنها را اجرا میکنند. بهنظرم این دوران مقدماتی سپری خواهد شد و به کمک همین صفحات فیسبوک، اینستاگرام و... سطح زیباییشناسی مخاطب نیز با آثار دیداریشنیداری رشد خواهد کرد.
چقدر معتقدید که تلاشهای صورت گرفته در تسری پیشنهاد شعر دیداریشنیداری در این روزگار بر اساس نیاز ادبی و مطالبه مخاطب و واقعیات اجتماعی میباشد و آیا میتوان این تنوع در گونههای شعر فارسی را محصول معاصرت انسان امروزی دانست؟
من معتقدم خیلی وقت است که قطار شعر دیداریشنیداری حرکت کرده است. شاید در ایران بهخاطر بدیع بودنش کمتر مخاطب داشته باشد اما بواسطه استفاده مخاطب از تکنولوژیهای نوین، سبب خواهد شد که ذهن، چشم و ذائقه مخاطب کم کم به این گونه اشعار و تجربیات عادت کند. هنوز هستند برخی که جلوی دکه روزنامه فروشی میروند و یک نسخه روزنامه میخرند، اگر چه تعدادشان بسیار قلیل شده است اما هنوز افرادی که وابسته به سنت باشند، حضور دارند اما من بهعنوان روزنامهنگاری که اتفاقاً نشریهام را بهخاطر مشکلات اقتصادی تعطیل کردم؛ بیشترین مطالب نشریات را در همان فضای مجازی میخوانم! چرا؟ چون سهلالوصول است. سریعتر به خبر و تحلیل میرسم. مدام سرم توی گوشی است. مدام در حال چک کردن اینستاگرام، تلگرام و واتساپ هستم، بیشترین ارتباطم در فضای مجازی شکل میگیرد. اگر تا دیروز کتابخوانی در خرید کتاب از کتابفروشی و در دست گرفتن کتاب خلاصه میشد، امروز عرف تغییر کرده است. امروز از بسیاری فروشگاههای اینترنتی نسخه پیدیاف کتاب را به قیمت ارزانتر تهیه میکنم و بهجای خواندن چهارصد صفحه کتاب، به فایل صوتی آن گوش میدهم. وقتهای مردهام را نیز به مطالعه اختصاص میدهم. میبینید! این موارد در زندگی یکایک ما اتفاق افتاده و دهه هفتاد به بعد بیشتر مخاطب چنین زندگیای هستند تا من و قبل از من! شعر هم موجود زنده است، برگرفته از فرهنگ و زندگی انسان است! اگر میخواهیم که شاهد مرگ شعر در سالهای آتی نباشیم، ناگزیریم تن به تلاقی شعر با عناصر دنیای دیجیتال بدهیم. فکر میکنید دلیل بحران مخاطب کتاب شعر چیست؟ صرفاً هرج و مرج و حضور تعداد کثیر ناشاعر یا ناشر؟! خیر، مخاطب، جذب هنرهای دیگر میشود زیرا آن هنرها به لحاظ جلوههای بصری، نرمافزاری و سختافزاری روزآمد هستند. چرا سینما جذاب است؟ چرا موسیقی پرطرفدار است؟ شعر که قدمت بیشتری از همه هنرها دارد! یکی از دلایل آن همزیستی سینما و موسیقی با مظاهر تکنولوژی است. من معتقدم اگر قائل به این تعریف سنتی هستیم که زبان، ابزار ارتباط است و ذات هنر، ایجاد التذاذ و زیبایی است، پس از هر زبانی که بتواند بر گستره زیبایی و التذاذ ادبی بیفزاید، میتوان استفاده کرد.
بر اساس گزارش کتاب، چه دلایلی میتوان برای تکثّر گونههای شعری در چهار دهه اخیر شعر امروز ذکر کرد که هم توجیه منطقی و هم توازن ادبی در آن مراعات شده باشد و بتوان بهطور قطع آن را در سعادت و سلامت ادبیات امروز دخیل دانست؟
ما در ادبیات دنبال سعادت نیستیم! حداقل من برای شاعر جماعت چنین نقشی را قائل نیستم. ادبیات در نهاد خود با افراط و تفریط همراه بوده است. حتماً به یاد دارید که چه رخدادهای ادبی و جریانهایی در شعر دهه موسوم به دهه هفتاد اتفاق افتاد، محصول آن همه افراط و تفریط این بود که امروز آن دهه را جزو پویاترین دهههای شعری قلمداد میکنیم. اگر تکثر آرا، تجربیات و آن همه صدا نبود، امروز شعر ما به لحاظ ظرفیتهای زبانی و فرمی تا این حد رشد نمیکرد. ضرورت تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شاخصههای تغییر را شکل میدهد. تا این ضرورت ایجاد نشود، هیچ گفتمانی پدید نمیآید. درست است که بسیاری از این گونههای نوپدید در حد ایده و تجربه باقی ماندهاند اما جرقه تغییر با اینها شروع شده است.
شعر پیشرو دنبال ایجاد توازن نیست، دنبال منطق و قالب نیست. ذهن پیشرو حتی به اظهارنظر و نقد هم توجه نمیکند. شاعر پیشرو، شاعر شعرهای دیداریشنیداری، جلوتر از مخاطب و منتقد حرکت میکند. او آمده تا کلیشهها را از نگاه خود تغییر دهد. من سخت معتقدم که شعر امروز نیازمند تغییر از هر نظر است. شعر ما شعر پویایی نیست. شعر ما محافظهکار است، شعری است که مبتنی بر احساس و تصاویر مخیل رفتار میکند، بهجای ضرورت و ایجاد وضعیت زبانی، زبانبازی میکند. عناصر و ظرفیتهای روایی شعر ما بسیار کم شده است. گاهی از این همه فرم و لحن تکراری شاعران باید خجالت کشید. اگر قرار است توازنی اتفاق بیفتد باید در روند جریان کلیشه و مسموم شعر غیرپیشرو رقم بخورد.
با این اوصاف نگاه انتقادی شما به شعر امروز چگونه است؟ نقش منتقدان را در بررسی این گونههای شعری چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر تحلیل و بررسی پیرامون شعرهای دیداریشنیداری انجام بگیرد، محصول کار خود همان چهرههایی است که میل به ارائه چنین تجربیاتی دارند و کمی هم شاهد توجه دانشگاه هستیم. این بههیچ عنوان کافی نیست؛ جریان های نوظهور به شعر معاصر کمک خواهند کرد اما چه کسی باید این اتفاقات را به مخاطب بشناساند و موجب ارتقای سطح زیباییشناسی شود! متأسفانه شعر امروز ما شعر بدون حادثه است، بدون جهانبینی، شعری پر از عبارتهای قشنگ در ساختارهای بیدر و پیکر! ذهنیتگرایی صرف و تقلید از زبان دهه سی و چهل! هنوز باور نکردهایم باید از بسیاری از تجربیات گذشته عبور کنیم، این عبور با انکار همراه نیست، من قائل به نگاه احترام آمیزم. در جامعهای که منتقدان جریانساز نداریم، نمیتوان سراغ تغییرات رفت. نام منتقدان معاصر شعر را باید گذاشت منتقدان سکوت!
انتشار این پژوهش ارجمند در یک بازه زمانی نزدیک به پژوهش دکتر بهمن ساکی بهنام «گونههای نوپدید در شعر معاصر فارسی» که در آن جزئی ترین رخدادهای نوپدید شعری و توجه به واکنشهای ادبی به حوادث پیرامونی بررسی و ثبت شده؛ صورت گرفته است. با مبارک دانستن این همزمانی و امیدواری به افزایش بسامد چنین پژوهشهایی، وجه ممیزه این دو پژوهش را چه میدانید؟
اگر جستوجوکنید از من چندین مقاله، یادداشت و گفتوگو درباره جریانهای شعر دیداریشنیداری در سایتها و نشریات منتشر شده است. در این مقالات به تحلیل، بررسی و معرفی این دست جریانها پرداختهام که جملگی نشانگر این مسأله است که من از همان سالها در فکر نوشتن چنین کتابی بودم و منابع مختلف را بر اساس اسامی شاعران یا گونههای جمعآوری شده، فهرست کردهام. حتی برخی از گونهها در کتاب من است که در کتاب دوست عزیزم دکتر ساکی حضور ندارند. به هر ترتیب، ایام ماندن در خانه بهدلیل کرونا این فرصت را به من داد تا بیشتر به این کتاب بپردازم. من بخش قابل توجهی از این کتاب را نوشته بودم که دوست خوبم دکتر «علی یاری» کتاب جناب دکتر «بهمن ساکی» را به من معرفی کرد و اتفاقاً با توجه به اینکه بخشی از گونهها را ایشان فهرست کرده بود، در تکمیل فرایند کتاب به کمکم آمد و به آن نیز استناد کردم اما آنچه کتاب «جریانشناسی شعر دیداریشنیداری» را از سایر کتابها در حوزه گونهشناسی و جریان شناسی متمایز میکند این مسأله است که من به جستوجوی ریشهها رفتم و سعی کردم بسیار تخصصی و تحلیلی به اینگونهها بپردازم، صرفاً اقدام به معرفی گونهها نکردهام. در این کتاب برای نخستین بار مخاطبان با بیانیه شعر کانکریت یا شعر صوتی مواجه میشوند، در این کتاب سعی شده تا نگاه تطبیقی به برخی گونهها داشته باشم و شباهتها را گوشزد کنم. بههر شکل هر کتابی تکمیل کننده کتاب دیگر است و به گمانم کتاب «فرهنگ گونههای نوپدید شعر معاصر» یکی از ارزشمندترین کتابهای دوره معاصر است که هم به جامعه دانشگاهی کمک خواهد کرد و هم به بدنه جریان مستقل شعر معاصر. و هر کتاب حرف، گفتار و تأثیر خود را خواهد گذاشت!
امیدواریم این فرصت فراهم شود که به همت جنابعالی، در این صفحه، مروری بر گونههای دیداریشنیداری که به شناخت بیشتر شاعران و گونههای شعری منتهی شود داشته باشیم و از شما بهخاطر استقبال از این گفتوگو قدردانی میکنیم.
اگر مقصد شعر را انتقال معنا و لذت بدانیم، شعر دیداریشنیداری را چگونه میتوانیم معرفی کنیم؟
اگر بخواهم از زاویه سنتی و کهن به پرسش شما پاسخ دهم باید عرض کنم، نصرت رحمانی میگفت: «ذات هنر، بیان زیبایی است» (نقل به مضمون) در کتاب «جریانشناسی شعر دیداریشنیداری»، من از ارائه تعریف هر گونه جریان شعری یا ایدهای پرهیز کردهام چرا که معتقدم شعر تعریفناپذیر است و ما صرفاً با تعابیر یا مصادیقی مواجه هستیم که هر بار در مواجهه با آن مصادیق، تعابیر خود را از آنچه درک میکنیم، بیان میداریم. وقتی از شعر دیداری حرف میزنیم باید توجه کنیم که این نوع از شعرها در ذات خود تلفیقی از هنر گرافیک، عکاسی، نقاشی، خطاطی و.... دارند و در شعرهای شنیداری نیز تکنولوژی و عناصر ارتباط جمعی و سایر عناصر هنری تأثیر بسزایی در هندسه ساختاری این نوع از شعرها را تشکیل میدهند. شعرهای دیداریشنیداری صرفاً از سوی شاعران آفریده نمیشوند، بلکه ممکن است یک گرافیست، مستندساز، عکاس یا هنرمندان بینارشتهای دست به آفریدن شعرهایی با این رویکرد بزنند. اگر از زاویه سنتی به شعر نگاه کنید و شعر را هدیهای از سوی خدایان به شاعر بدانید و شاعر را کسی بشناسید که شعر به او الهام میشود یا شعر را صرفاً چیزی بدانید که بر اساس نوشتار(کلمه) حیات میگیرد، نمیتوانید از شعرهای دیداریشنیداری لذت ببرید. ارتباط مخاطب با هنر دیداری شنیداری دقیقاً رابطهای مستقیم با زاویه نگاه و زیباییشناسی مخاطب دارد. بهنظرم همانگونه که زندگی امروز تفاوتهای فاحشی با زندگی در صدسال اخیر یا پنجاه سال اخیر دارد، فرم، شکل و زبان زندگی نیز تغییر کرده است. به تناسب این مسأله نیز، زبان گفتوگو در آثار هنری متفاوت شده است. شعری که در عصرِ دیجیتال سروده میشود باید مختصات و مؤلفههای زمان خود را به همراه داشته باشد وگرنه کارکرد و اثربخشی لازم را نخواهد داشت. تغییر و فهم شرایط، یک ضرورت تاریخی است. گاه شعر از قالب هنری خود خارج شده و تبدیل به رسانه میشود، یک رسانه چند وجهی که بهخاطر وجود امکانات نرمافزاری و سختافزاری نحوه اثرگذاریاش نیز متفاوت است. دنیای دیجیتال این امکان را به هنرمند (شاعر) میدهد تا از همه ظرفیتهای عصر تکنولوژی برای اثر بخشی و ایجاد التذاذ هنری بر اساس مختصات و ساختار منحصربه خود استفاده کند. میبینید! شکل التذاذ نیز دیگر متکی به کلام و واژه نیست، فقط کافی است به اطراف خود نگاه کنید و واقعیت عصر اینترنت و فضای مجازی را در دنیای هنر بپذیرید!
چه پیشینهای در تاریخ هنر ایران میتواند مؤید همافزایی شعر و هنرهای تجسمی باشد که بتواند مؤید الگوی شعر دیداریشنیداری شعر فارسی باشد؟
به این پرسش به طور مفصل در خود کتاب با بررسی روند تاریخی شعر ایران در عرصه شعر دیداریشنیداری پاسخ دادهام؛ فقط یک نکته مبرز را اضافه کنم و آن، این که هر شعری که به نوشتار میرسد و با هنجارگریزی همراه است، لزوماً شعر دیداری نیست. شعر بدون گرافیک وجود ندارد، گرافیک همیشه همراه با شعر بوده است. شما به سطربندیها در شعر معاصر هم که نگاه کنید، گرافیک را میبینید، همچنین هر کلمه نیز گرافیک (شمایل) منحصربه خود را دارد و اما شعر در ادوار گذشته بیشتر با نقاشی، خطاطی و تذهیب همراه بوده است. حتی شعر گذشته از وجوه دیداری طلسم و دعانویسی نیز بهره برده است. منتها استفاده از این ظرفیتها بیشتر جنبه زینتبخشی و تفنن داشته است. برای نمونه «توشیح» که یکی از صنایع تزئینی سرایش شعر بوده از سه عنصر نوشتار، گرافیک و خوشنویسی تشکیل شده است.
بنا به ذائقه مخاطب ایرانی و بر اساس غوطهوری در هزارسال ادبیات مکتوب فارسی؛ وجوه دیداریشنیداری را در کلیت شعر فارسی چگونه ارزیابی میکنید؟
شعر دیداریشنیداری هنوز آنچنان که باید و شاید در سطح مخاطب عام جایگاهی ندارد، چرا؟ چون هنوز بسیاری شعر موزون و نهایتاً شعر نوشتاری معاصر را شعر تلقی میکنند. این البته جای تأسف و نگرانی ندارد، زیرا شعرهای پیشرو قدری دیرتر در نظر مخاطب رنگ میگیرند. از تبلیغات محیطی گرفته تا نرمافزارهای ارتباط جمعی جملگی در حال ارائه ظرفیتهایی از آثار دیداریشنیداری است. همین چند روز پیش با «شعر مستند»، «اسلاید شعر» و «کاردستی شعر» مواجه شدم که برای نخستین بار تجربه میشدند. ما هنوز ابتدای راه هستیم. در حال حاضر نیز شعر دیداریشنیداری بیشتر در سایتها و گروههای مجازی ارائه میشود. مشکلی که بسیاری از شاعران ما دارند، نداشتن دانش استفاده از نرمافزارهای مربوط به خلق این گونه شعرها است. عموماً خودشان مجری نیستند و تکنیسینهایی را دارند که ایده آنها را اجرا میکنند. بهنظرم این دوران مقدماتی سپری خواهد شد و به کمک همین صفحات فیسبوک، اینستاگرام و... سطح زیباییشناسی مخاطب نیز با آثار دیداریشنیداری رشد خواهد کرد.
چقدر معتقدید که تلاشهای صورت گرفته در تسری پیشنهاد شعر دیداریشنیداری در این روزگار بر اساس نیاز ادبی و مطالبه مخاطب و واقعیات اجتماعی میباشد و آیا میتوان این تنوع در گونههای شعر فارسی را محصول معاصرت انسان امروزی دانست؟
من معتقدم خیلی وقت است که قطار شعر دیداریشنیداری حرکت کرده است. شاید در ایران بهخاطر بدیع بودنش کمتر مخاطب داشته باشد اما بواسطه استفاده مخاطب از تکنولوژیهای نوین، سبب خواهد شد که ذهن، چشم و ذائقه مخاطب کم کم به این گونه اشعار و تجربیات عادت کند. هنوز هستند برخی که جلوی دکه روزنامه فروشی میروند و یک نسخه روزنامه میخرند، اگر چه تعدادشان بسیار قلیل شده است اما هنوز افرادی که وابسته به سنت باشند، حضور دارند اما من بهعنوان روزنامهنگاری که اتفاقاً نشریهام را بهخاطر مشکلات اقتصادی تعطیل کردم؛ بیشترین مطالب نشریات را در همان فضای مجازی میخوانم! چرا؟ چون سهلالوصول است. سریعتر به خبر و تحلیل میرسم. مدام سرم توی گوشی است. مدام در حال چک کردن اینستاگرام، تلگرام و واتساپ هستم، بیشترین ارتباطم در فضای مجازی شکل میگیرد. اگر تا دیروز کتابخوانی در خرید کتاب از کتابفروشی و در دست گرفتن کتاب خلاصه میشد، امروز عرف تغییر کرده است. امروز از بسیاری فروشگاههای اینترنتی نسخه پیدیاف کتاب را به قیمت ارزانتر تهیه میکنم و بهجای خواندن چهارصد صفحه کتاب، به فایل صوتی آن گوش میدهم. وقتهای مردهام را نیز به مطالعه اختصاص میدهم. میبینید! این موارد در زندگی یکایک ما اتفاق افتاده و دهه هفتاد به بعد بیشتر مخاطب چنین زندگیای هستند تا من و قبل از من! شعر هم موجود زنده است، برگرفته از فرهنگ و زندگی انسان است! اگر میخواهیم که شاهد مرگ شعر در سالهای آتی نباشیم، ناگزیریم تن به تلاقی شعر با عناصر دنیای دیجیتال بدهیم. فکر میکنید دلیل بحران مخاطب کتاب شعر چیست؟ صرفاً هرج و مرج و حضور تعداد کثیر ناشاعر یا ناشر؟! خیر، مخاطب، جذب هنرهای دیگر میشود زیرا آن هنرها به لحاظ جلوههای بصری، نرمافزاری و سختافزاری روزآمد هستند. چرا سینما جذاب است؟ چرا موسیقی پرطرفدار است؟ شعر که قدمت بیشتری از همه هنرها دارد! یکی از دلایل آن همزیستی سینما و موسیقی با مظاهر تکنولوژی است. من معتقدم اگر قائل به این تعریف سنتی هستیم که زبان، ابزار ارتباط است و ذات هنر، ایجاد التذاذ و زیبایی است، پس از هر زبانی که بتواند بر گستره زیبایی و التذاذ ادبی بیفزاید، میتوان استفاده کرد.
بر اساس گزارش کتاب، چه دلایلی میتوان برای تکثّر گونههای شعری در چهار دهه اخیر شعر امروز ذکر کرد که هم توجیه منطقی و هم توازن ادبی در آن مراعات شده باشد و بتوان بهطور قطع آن را در سعادت و سلامت ادبیات امروز دخیل دانست؟
ما در ادبیات دنبال سعادت نیستیم! حداقل من برای شاعر جماعت چنین نقشی را قائل نیستم. ادبیات در نهاد خود با افراط و تفریط همراه بوده است. حتماً به یاد دارید که چه رخدادهای ادبی و جریانهایی در شعر دهه موسوم به دهه هفتاد اتفاق افتاد، محصول آن همه افراط و تفریط این بود که امروز آن دهه را جزو پویاترین دهههای شعری قلمداد میکنیم. اگر تکثر آرا، تجربیات و آن همه صدا نبود، امروز شعر ما به لحاظ ظرفیتهای زبانی و فرمی تا این حد رشد نمیکرد. ضرورت تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شاخصههای تغییر را شکل میدهد. تا این ضرورت ایجاد نشود، هیچ گفتمانی پدید نمیآید. درست است که بسیاری از این گونههای نوپدید در حد ایده و تجربه باقی ماندهاند اما جرقه تغییر با اینها شروع شده است.
شعر پیشرو دنبال ایجاد توازن نیست، دنبال منطق و قالب نیست. ذهن پیشرو حتی به اظهارنظر و نقد هم توجه نمیکند. شاعر پیشرو، شاعر شعرهای دیداریشنیداری، جلوتر از مخاطب و منتقد حرکت میکند. او آمده تا کلیشهها را از نگاه خود تغییر دهد. من سخت معتقدم که شعر امروز نیازمند تغییر از هر نظر است. شعر ما شعر پویایی نیست. شعر ما محافظهکار است، شعری است که مبتنی بر احساس و تصاویر مخیل رفتار میکند، بهجای ضرورت و ایجاد وضعیت زبانی، زبانبازی میکند. عناصر و ظرفیتهای روایی شعر ما بسیار کم شده است. گاهی از این همه فرم و لحن تکراری شاعران باید خجالت کشید. اگر قرار است توازنی اتفاق بیفتد باید در روند جریان کلیشه و مسموم شعر غیرپیشرو رقم بخورد.
با این اوصاف نگاه انتقادی شما به شعر امروز چگونه است؟ نقش منتقدان را در بررسی این گونههای شعری چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر تحلیل و بررسی پیرامون شعرهای دیداریشنیداری انجام بگیرد، محصول کار خود همان چهرههایی است که میل به ارائه چنین تجربیاتی دارند و کمی هم شاهد توجه دانشگاه هستیم. این بههیچ عنوان کافی نیست؛ جریان های نوظهور به شعر معاصر کمک خواهند کرد اما چه کسی باید این اتفاقات را به مخاطب بشناساند و موجب ارتقای سطح زیباییشناسی شود! متأسفانه شعر امروز ما شعر بدون حادثه است، بدون جهانبینی، شعری پر از عبارتهای قشنگ در ساختارهای بیدر و پیکر! ذهنیتگرایی صرف و تقلید از زبان دهه سی و چهل! هنوز باور نکردهایم باید از بسیاری از تجربیات گذشته عبور کنیم، این عبور با انکار همراه نیست، من قائل به نگاه احترام آمیزم. در جامعهای که منتقدان جریانساز نداریم، نمیتوان سراغ تغییرات رفت. نام منتقدان معاصر شعر را باید گذاشت منتقدان سکوت!
انتشار این پژوهش ارجمند در یک بازه زمانی نزدیک به پژوهش دکتر بهمن ساکی بهنام «گونههای نوپدید در شعر معاصر فارسی» که در آن جزئی ترین رخدادهای نوپدید شعری و توجه به واکنشهای ادبی به حوادث پیرامونی بررسی و ثبت شده؛ صورت گرفته است. با مبارک دانستن این همزمانی و امیدواری به افزایش بسامد چنین پژوهشهایی، وجه ممیزه این دو پژوهش را چه میدانید؟
اگر جستوجوکنید از من چندین مقاله، یادداشت و گفتوگو درباره جریانهای شعر دیداریشنیداری در سایتها و نشریات منتشر شده است. در این مقالات به تحلیل، بررسی و معرفی این دست جریانها پرداختهام که جملگی نشانگر این مسأله است که من از همان سالها در فکر نوشتن چنین کتابی بودم و منابع مختلف را بر اساس اسامی شاعران یا گونههای جمعآوری شده، فهرست کردهام. حتی برخی از گونهها در کتاب من است که در کتاب دوست عزیزم دکتر ساکی حضور ندارند. به هر ترتیب، ایام ماندن در خانه بهدلیل کرونا این فرصت را به من داد تا بیشتر به این کتاب بپردازم. من بخش قابل توجهی از این کتاب را نوشته بودم که دوست خوبم دکتر «علی یاری» کتاب جناب دکتر «بهمن ساکی» را به من معرفی کرد و اتفاقاً با توجه به اینکه بخشی از گونهها را ایشان فهرست کرده بود، در تکمیل فرایند کتاب به کمکم آمد و به آن نیز استناد کردم اما آنچه کتاب «جریانشناسی شعر دیداریشنیداری» را از سایر کتابها در حوزه گونهشناسی و جریان شناسی متمایز میکند این مسأله است که من به جستوجوی ریشهها رفتم و سعی کردم بسیار تخصصی و تحلیلی به اینگونهها بپردازم، صرفاً اقدام به معرفی گونهها نکردهام. در این کتاب برای نخستین بار مخاطبان با بیانیه شعر کانکریت یا شعر صوتی مواجه میشوند، در این کتاب سعی شده تا نگاه تطبیقی به برخی گونهها داشته باشم و شباهتها را گوشزد کنم. بههر شکل هر کتابی تکمیل کننده کتاب دیگر است و به گمانم کتاب «فرهنگ گونههای نوپدید شعر معاصر» یکی از ارزشمندترین کتابهای دوره معاصر است که هم به جامعه دانشگاهی کمک خواهد کرد و هم به بدنه جریان مستقل شعر معاصر. و هر کتاب حرف، گفتار و تأثیر خود را خواهد گذاشت!
امیدواریم این فرصت فراهم شود که به همت جنابعالی، در این صفحه، مروری بر گونههای دیداریشنیداری که به شناخت بیشتر شاعران و گونههای شعری منتهی شود داشته باشیم و از شما بهخاطر استقبال از این گفتوگو قدردانی میکنیم.
خم به ابروی خزر افتاد
چند یادداشت در سوگ زنده یاد «فرهود جلالی کندلوسی»
یاد یار مهربان آید همی
سیدحسن موسویچلک
دبیر جشنوارههای فرهنگی و هنری پارپیرار
«فرهود جلالی کندلوسی» متولد ۱۳۴۴ در دهکده کندلوس نوشهر، از شاعران فولکلور مازندرانی بود. مقطع ابتدایی را در روستای کندلوس به پایان برد و مقطع متوسطه را در دبیرستانهای نوشهر و چالوس به اتمام رساند. در سال ۱۳۶۶ در رشته علوم اجتماعی به دانشگاه تهران راه یافت. در سالهای تحصیل با تشویق استاد خود آقای صادق علیکیا با شعر آشنا شد. اولین سرودههایش در قالب غزل و مثنوی بود. همزمان نزد کیانینژاد به فراگیری ساز نی نیز پرداخت. در سال ۱۳۷۱ پایاننامه خود را در مورد فرهنگ و آداب و رسوم دهکده کندلوس تدوین کرد. جلالی کندلوسی شاعر، نوازنده لَلِهوا و خواننده موسیقی بومی مازندران بود و در دهه 70 و 80 با انتشار آلبومهای پارپیرار که شامل شعرخوانیهای محلی او بود نظر علاقهمندان به فرهنگ و هنر مازندرانی را به خود جلب کرد. او علاوه بر چهارگانه پارپیرار که به ترتیب پارپیرار1 (1378)، ناریناریکا(1380)، شیوَنگ(1382) و اسری نام داشتند، در سال 1383 آلبوم از کپاچینهای البرز را نیز منتشر کرده بود. جلالی کندلوسی سال 1366 برای تحصیل در رشته علوم اجتماعی وارد دانشگاه تهران شد. او از نخستین افرادی بود که پایاننامه دانشگاهیاش به مطالعات فرهنگ بومی مازندران اختصاص یافت. علاقه او به فرهنگ بومی مازندران سبب شد تا سال 1376 همراه با برخی هنرمندان غرب استان، انجمن فرهنگی کجور را تشکیل دهد و اقدام به برگزاری برنامههایی مانند جشنواره، شعب شعر و نمایشگاه با موضوع فرهنگ و موسیقی مازندران کند.شهرت این فعال فرهنگی علاوه بر انتشار آلبومهای او، بهدلیل احیا و برپایی جشنهای سنتی و آیینهای بومی مازندران در تهران و همچنین پیگیریهای گسترده او برای برپایی مستمر همایش مازندرانیهای مقیم تهران و تجمیع ظرفیت مازندرانیهای ساکن پایتخت برای توسعه فرهنگی و اجتماعی استان بود. از سال 1375 در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول به کار شد. سال 1382 با هدف گسترش فعالیتهای فرهنگی در تهران و همچنین تولید آثار مرتبط با فرهنگ و هنر مازندران مؤسسه فرهنگی هنری پارپیرار را تأسیس کرد که خروجی آن برپایی دهها رویداد بزرگ فرهنگی و تولید و انتشار آثار فرهنگی مختلف بود.
فرهود جلالی کندلوسی علاوه بر فعالیت درحوزه شعر و موسیقی پژوهشگری برجسته در حوزه فرهنگ وهنر بود. بیست وپنج اثر پژوهشی از ایشان به یادگار مانده است.تألیف و تدوین هفتادجلد کتاب به نام ایشان هم از جمله کارهای دیگر آن زنده یاد است. مسئولیت مدیر مسئولی ماهنامه پارپیرار و فصل نامه پارپیرار نامه، برگزاری بیش از50 نشست و جشن آیینی و بومی در ایران (نه فقط مربوط به مازندران) چاپ مقالات متعدد از اقدامات ماندگار دیگر ایشان است. مدیرعاملی مؤسسه فرهنگی وهنری پارپیرار از اقدامات مؤثر دیگر زنده یاد فرهود جلالی کندلوسی بود که بسیاری از فعالیتهای فرهنگی خود در دو دهه اخیر را از طریق این مؤسسه پیگیری میکرد.تکمیل پرونده و ثبت آثار دینی، فرهنگی، هنری و آیینی در فهرست آثار ملی از قبیل: آیینهای ورزش پهلوانی و زورخانه ای، ماه رمضان، روز جهانی قدس، نیمه شعبان، شب یلدا (شب چله) میرات معنوی موسیقی اقوام مختلف از جمله تبری زبان؛ بختیاری، بوشهری، قشقایی، ایلام از جمله اقدامات ماندگار دیگر ایشان بود. یکی دیگر از کارهای ماندگار زندهیاد جلالی در مؤسسه فرهنگی وهنری پارپیرار، تهیه و تدوین دانشنامه موسیقی نواحی ایران بود که هشت سال طول کشید و بدون شک مورد استناد بسیاری از پژوهشگران قرارخواهد گرفت. تولید سرود ملی مددکاری اجتماعی در سال 1391 برای انجمن مددکاران اجتماعی ایران که در اختیار بیش از 150 کشور هم قرار گرفت و سرود آرش کمانگیر و تهیه گاهشمار اقوام ایرانی و دانشنامه بزرگ موسیقی نواحی ایران و... از اقدامات دیگر ایشان در مؤسسه بود. نامش مانا و راهش پر رهرو.
هنر و موسیقی بند دلهایمان را به هم وصل کرد
علی اکبر شکارچی
آهنگساز و نوازنده
نداند کسی چاره ازچنگ مرگ/ چوبرگ خزان است ما همچو برگ (فردوسی)
بسیارمتأسفم که این چندکلام رابه یاد دوست وهنرمند عزیزم زنده یاد فرهودجلالی مینویسم. من کجا و او کجا! من از تبار لر و او از تبار مازندران. فقط ریشههای مشترک هنر و موسیقی میتوانست دستان ما را در دستان یکدیگر و بند دلهایمان را بهم وصل کند. عشق اوبه ایران و مازندران برکسی پوشیده نیست. من گواهم که او همه زندگیش را عاشقانه برسر اشاعه فرهنگ و هنر و همدلی و هماندیشی هموطن نان خود نهاد. به گفته فردوسی بزرگ: جهان یادگاریست و ما رفتنی/ به گیتی نماند به جز مردمی
این مرد بزرگ و فرهنگخواه شرایطی را هم در خانواده خود فراهم آورده تا همسر ارجمندشان فرزانه خانم مدتی برای آموزش کمانچه نوازی شاگرد من باشد و هم اکنون هم دختر نازنینش غزل جان با استعداد و پشتکاری فوقالعاده و مثال زدنی نزد اینجانب آموزش میبیند. امیدوارم شایستگی آن را داشته باشم تا آنگونه که پدر بزرگوارشان در خیال برای او رؤیاپردازی میکردند او را آموزش دهم. من به همه دوستان و عزیزانش خصوصاً فرزانه خانم و غزلجان صمیمانه تسلیت میگویم.
بدرود ای سرچشمه عشق وهمدلی/ بدرود ای سرچشمه آهنگ وغزل/ بدرود ای مرد باخرد وبیادعا/ بدرود/ بدرود
فرهود جلالی در آیینه آثارش
شانتیو خزایی کوهپر
پژوهشگر
قریحه شاعری شادروان فرهود جلالی بر کسی پوشیده نیست و عموم مخاطبان ایشان به این وجه از شخصیت این هنرمند فقید، توجه ویژه دارند و ایشان را بهعنوان یک شاعر مازندرانی میشناسند. به همین دلیل بعد از درگذشت ایشان، شاهد انتشار اشعار، سوگنامههای موزون و گزارههای ادبی مختلفی در زمینه کیان این هنرمند فقید بودهایم. اینجانب قصد دارم بهعنوان یکی از مخاطبان مازندرانی آثار مرحوم جلالی، لایه دیگری از شخصیت فرهود جلالی را معرفی و ایشان را از دریچه آثارشان ارزیابی کنم.
آثار مرحوم جلالی، مشتمل بر چندین قصیده و ترجیحبند بلند و اشعاری است که در دستگاههای مختلف موسیقی تهیه و تنظیم شده و اصلیترین محور آنها مشتمل بر موضوعات زیر است:
معرفی و نکوداشت مازندران و فرهنگ مازندرانی توجه نوستالوژیک به نظام تولید و معیشت مردم منطقه در گذشته؛ تمجید از روابط اجتماعی مردم منطقه در گذشته؛ انتقاد شدید از تغییر رفتار مردم در اثر شهرنشینی و تغییر نوع معیشت؛ نکوهش تملق، خودباختگی، سودجویی و سایر خصوصیات مذموم اخلاقی؛ توصیه، پند و اندرز و ارائه پیشنهادات روشن به مردم منطقه برای تغییر شرایط بهوجود آمده؛ مجادله شدید با فقر و آثار آن انتقاد از برخی اقدامات دستگاههای اجرایی در منطقه؛ تأکید بر مشارکت و همیاری بر پایه برادری (خونی و عرفی.)
فرهود جلالی برای بیان نظرات خویش، دارای خصوصیات منحصر به فردی بوده و از ابزار و فنونی بهره برده که تا کنون کمتر نویسنده و شاعر مازندرانی موفق شده تا این حد از آنها بهره گیرد. خصوصیات این راوی فرهنگ دوست عبارتند از:
روایتگری شاعرانه
شعر ابزاری است که فرهود جلالی از آن بهعنوان محملی برای انتقال پیام خود به مخاطبان خود برگزیده است. به بیان دیگر، آقای جلالی یک «روایتگر شاعر» است نه صرفاً یک شاعر. سرتاسر آثار منتشره آقای جلالی، مشحون از روایتگری استادانه از خلقیات، آداب و رسوم و روابط اجتماعی مردم منطقه است که به بهترین شکل با زبان شعر بیان شده است.
دایره لغات گسترده
دایره لغات هر فرد بستگی به «هوش کلامی» وی دارد. برای یک روایتگر شاعر یا یک نویسنده، دایره واژگان بهعنوان یک ابزار خلق اثر، درخور اهمیت است. آثار آقای جلالی، حکایت از دایره لغات گسترده ایشان دارد. این ویژگی به شکل بارزی منحصر به خود ایشان است و در آثار شنیداری و دیداری مازندرانی، تا کنون هیچ شاعر و نویسندهای به اندازه ایشان، از لغات، عبارات، اصطلاحات، کنایهها، تعابیر و ضربالمثلهای مازندرانی استفاده نکرده است.
تسلط به معانی ضربالمثلها و کنایات و استفاده بجا از آنها
در مجموعه اشعار مرحوم جلالی، کمتربیتی را میتوان یافت که در آن کنایه یا تمثیلی نهفته نباشد. این واقعیت، نشان از تسلط و احاطه ایشان به معناشناسی لهجه مازندرانی کجوری دارد. تسلط ایشان در این زمینه به حدی است که تعابیر بدیع و زیبایی از ترکیبات و کنار هم نهادن چند کلمه و اصطلاح، در اشعارش ارائه کرده است. به زبان ساده، اشعار آقای جلالی دایرةالمعارف لغات گویش کجوری لهجه مازندرانی است.
احاطه کامل بر فولکلور و فرهنگ عمومی منطقه و ارتباطات اجتماعی
آقای جلالی اطلاع کاملی از باورهای شخصیتهای شعرش دارد. آیینها، آداب و رسوم، افسانهها، داستانها، هزلیات و موسیقی منطقه کجور بهصورت خاص و مازندران بهصورت عام را خوب میشناسد. وقتی از زبان یک پیرزن سخن میگوید چنان مخاطب را با خود همراه میکند گویی پیرزن در صحنه حضور دارد و در حال بیان باورهای خود است.
استفاده از موسیقی متناسب با مضامین و موضوع شعر
هارمونی کمنظیر شعر و موسیقی در آثار آقای جلالی غیرقابل انکار است. فراز و نشیب هماهنگ این دو پدیده شنیداری، موجب تأثیر مضاعف پیام مرحوم جلالی روی مخاطب میشود. حتی در مواردی که موسیقی در کنار این اشعار نواخته نمیشود، روانی و اوزان شعر طوری است که مخاطب احساس آهنگینی از اشعار دارد.
در پایان، به جرأت میتوان گفت، آثار مرحوم جلالی دستکمی از حیدربابای شهریار ندارد و نظیر این اثر ارزشمند شهریار، به مثابه یک منبع مستند برای شناخت، تحلیل و ارزیابی فرهنگ مازندران مورد استفاده قرار خواهد گرفت. لغات، عبارات، کنایات و اصطلاحات بکار رفته در آثار مرحوم جلالی میتواند منبع قابل اعتنایی در روش تحقیق هرمنوتیک برای بازشناسی فرهنگ بومیان مازندران قلمداد شود. امید است، فرهنگ دوستان این خطه سرسبز بتوانند با استفاده از این میراث ارزشمند و با تکیه بر توانمندیهای خود، خالق آثار دیگری در حوزه فرهنگ و هنر این سرزمین باشند. هرچند برای هر یک از موضوعات بیان شده، مثالهای فراوانی در آثار مرحوم جلالی قابل ارائه است، ولی رعایت حق دیگران برای معرفی همه جانبه شادروان جلالی، حکم میکند از اطاله کلام پرهیز نموده و بههمین بیان اجمالی بسنده کنم.
سیدحسن موسویچلک
دبیر جشنوارههای فرهنگی و هنری پارپیرار
«فرهود جلالی کندلوسی» متولد ۱۳۴۴ در دهکده کندلوس نوشهر، از شاعران فولکلور مازندرانی بود. مقطع ابتدایی را در روستای کندلوس به پایان برد و مقطع متوسطه را در دبیرستانهای نوشهر و چالوس به اتمام رساند. در سال ۱۳۶۶ در رشته علوم اجتماعی به دانشگاه تهران راه یافت. در سالهای تحصیل با تشویق استاد خود آقای صادق علیکیا با شعر آشنا شد. اولین سرودههایش در قالب غزل و مثنوی بود. همزمان نزد کیانینژاد به فراگیری ساز نی نیز پرداخت. در سال ۱۳۷۱ پایاننامه خود را در مورد فرهنگ و آداب و رسوم دهکده کندلوس تدوین کرد. جلالی کندلوسی شاعر، نوازنده لَلِهوا و خواننده موسیقی بومی مازندران بود و در دهه 70 و 80 با انتشار آلبومهای پارپیرار که شامل شعرخوانیهای محلی او بود نظر علاقهمندان به فرهنگ و هنر مازندرانی را به خود جلب کرد. او علاوه بر چهارگانه پارپیرار که به ترتیب پارپیرار1 (1378)، ناریناریکا(1380)، شیوَنگ(1382) و اسری نام داشتند، در سال 1383 آلبوم از کپاچینهای البرز را نیز منتشر کرده بود. جلالی کندلوسی سال 1366 برای تحصیل در رشته علوم اجتماعی وارد دانشگاه تهران شد. او از نخستین افرادی بود که پایاننامه دانشگاهیاش به مطالعات فرهنگ بومی مازندران اختصاص یافت. علاقه او به فرهنگ بومی مازندران سبب شد تا سال 1376 همراه با برخی هنرمندان غرب استان، انجمن فرهنگی کجور را تشکیل دهد و اقدام به برگزاری برنامههایی مانند جشنواره، شعب شعر و نمایشگاه با موضوع فرهنگ و موسیقی مازندران کند.شهرت این فعال فرهنگی علاوه بر انتشار آلبومهای او، بهدلیل احیا و برپایی جشنهای سنتی و آیینهای بومی مازندران در تهران و همچنین پیگیریهای گسترده او برای برپایی مستمر همایش مازندرانیهای مقیم تهران و تجمیع ظرفیت مازندرانیهای ساکن پایتخت برای توسعه فرهنگی و اجتماعی استان بود. از سال 1375 در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول به کار شد. سال 1382 با هدف گسترش فعالیتهای فرهنگی در تهران و همچنین تولید آثار مرتبط با فرهنگ و هنر مازندران مؤسسه فرهنگی هنری پارپیرار را تأسیس کرد که خروجی آن برپایی دهها رویداد بزرگ فرهنگی و تولید و انتشار آثار فرهنگی مختلف بود.
فرهود جلالی کندلوسی علاوه بر فعالیت درحوزه شعر و موسیقی پژوهشگری برجسته در حوزه فرهنگ وهنر بود. بیست وپنج اثر پژوهشی از ایشان به یادگار مانده است.تألیف و تدوین هفتادجلد کتاب به نام ایشان هم از جمله کارهای دیگر آن زنده یاد است. مسئولیت مدیر مسئولی ماهنامه پارپیرار و فصل نامه پارپیرار نامه، برگزاری بیش از50 نشست و جشن آیینی و بومی در ایران (نه فقط مربوط به مازندران) چاپ مقالات متعدد از اقدامات ماندگار دیگر ایشان است. مدیرعاملی مؤسسه فرهنگی وهنری پارپیرار از اقدامات مؤثر دیگر زنده یاد فرهود جلالی کندلوسی بود که بسیاری از فعالیتهای فرهنگی خود در دو دهه اخیر را از طریق این مؤسسه پیگیری میکرد.تکمیل پرونده و ثبت آثار دینی، فرهنگی، هنری و آیینی در فهرست آثار ملی از قبیل: آیینهای ورزش پهلوانی و زورخانه ای، ماه رمضان، روز جهانی قدس، نیمه شعبان، شب یلدا (شب چله) میرات معنوی موسیقی اقوام مختلف از جمله تبری زبان؛ بختیاری، بوشهری، قشقایی، ایلام از جمله اقدامات ماندگار دیگر ایشان بود. یکی دیگر از کارهای ماندگار زندهیاد جلالی در مؤسسه فرهنگی وهنری پارپیرار، تهیه و تدوین دانشنامه موسیقی نواحی ایران بود که هشت سال طول کشید و بدون شک مورد استناد بسیاری از پژوهشگران قرارخواهد گرفت. تولید سرود ملی مددکاری اجتماعی در سال 1391 برای انجمن مددکاران اجتماعی ایران که در اختیار بیش از 150 کشور هم قرار گرفت و سرود آرش کمانگیر و تهیه گاهشمار اقوام ایرانی و دانشنامه بزرگ موسیقی نواحی ایران و... از اقدامات دیگر ایشان در مؤسسه بود. نامش مانا و راهش پر رهرو.
هنر و موسیقی بند دلهایمان را به هم وصل کرد
علی اکبر شکارچی
آهنگساز و نوازنده
نداند کسی چاره ازچنگ مرگ/ چوبرگ خزان است ما همچو برگ (فردوسی)
بسیارمتأسفم که این چندکلام رابه یاد دوست وهنرمند عزیزم زنده یاد فرهودجلالی مینویسم. من کجا و او کجا! من از تبار لر و او از تبار مازندران. فقط ریشههای مشترک هنر و موسیقی میتوانست دستان ما را در دستان یکدیگر و بند دلهایمان را بهم وصل کند. عشق اوبه ایران و مازندران برکسی پوشیده نیست. من گواهم که او همه زندگیش را عاشقانه برسر اشاعه فرهنگ و هنر و همدلی و هماندیشی هموطن نان خود نهاد. به گفته فردوسی بزرگ: جهان یادگاریست و ما رفتنی/ به گیتی نماند به جز مردمی
این مرد بزرگ و فرهنگخواه شرایطی را هم در خانواده خود فراهم آورده تا همسر ارجمندشان فرزانه خانم مدتی برای آموزش کمانچه نوازی شاگرد من باشد و هم اکنون هم دختر نازنینش غزل جان با استعداد و پشتکاری فوقالعاده و مثال زدنی نزد اینجانب آموزش میبیند. امیدوارم شایستگی آن را داشته باشم تا آنگونه که پدر بزرگوارشان در خیال برای او رؤیاپردازی میکردند او را آموزش دهم. من به همه دوستان و عزیزانش خصوصاً فرزانه خانم و غزلجان صمیمانه تسلیت میگویم.
بدرود ای سرچشمه عشق وهمدلی/ بدرود ای سرچشمه آهنگ وغزل/ بدرود ای مرد باخرد وبیادعا/ بدرود/ بدرود
فرهود جلالی در آیینه آثارش
شانتیو خزایی کوهپر
پژوهشگر
قریحه شاعری شادروان فرهود جلالی بر کسی پوشیده نیست و عموم مخاطبان ایشان به این وجه از شخصیت این هنرمند فقید، توجه ویژه دارند و ایشان را بهعنوان یک شاعر مازندرانی میشناسند. به همین دلیل بعد از درگذشت ایشان، شاهد انتشار اشعار، سوگنامههای موزون و گزارههای ادبی مختلفی در زمینه کیان این هنرمند فقید بودهایم. اینجانب قصد دارم بهعنوان یکی از مخاطبان مازندرانی آثار مرحوم جلالی، لایه دیگری از شخصیت فرهود جلالی را معرفی و ایشان را از دریچه آثارشان ارزیابی کنم.
آثار مرحوم جلالی، مشتمل بر چندین قصیده و ترجیحبند بلند و اشعاری است که در دستگاههای مختلف موسیقی تهیه و تنظیم شده و اصلیترین محور آنها مشتمل بر موضوعات زیر است:
معرفی و نکوداشت مازندران و فرهنگ مازندرانی توجه نوستالوژیک به نظام تولید و معیشت مردم منطقه در گذشته؛ تمجید از روابط اجتماعی مردم منطقه در گذشته؛ انتقاد شدید از تغییر رفتار مردم در اثر شهرنشینی و تغییر نوع معیشت؛ نکوهش تملق، خودباختگی، سودجویی و سایر خصوصیات مذموم اخلاقی؛ توصیه، پند و اندرز و ارائه پیشنهادات روشن به مردم منطقه برای تغییر شرایط بهوجود آمده؛ مجادله شدید با فقر و آثار آن انتقاد از برخی اقدامات دستگاههای اجرایی در منطقه؛ تأکید بر مشارکت و همیاری بر پایه برادری (خونی و عرفی.)
فرهود جلالی برای بیان نظرات خویش، دارای خصوصیات منحصر به فردی بوده و از ابزار و فنونی بهره برده که تا کنون کمتر نویسنده و شاعر مازندرانی موفق شده تا این حد از آنها بهره گیرد. خصوصیات این راوی فرهنگ دوست عبارتند از:
روایتگری شاعرانه
شعر ابزاری است که فرهود جلالی از آن بهعنوان محملی برای انتقال پیام خود به مخاطبان خود برگزیده است. به بیان دیگر، آقای جلالی یک «روایتگر شاعر» است نه صرفاً یک شاعر. سرتاسر آثار منتشره آقای جلالی، مشحون از روایتگری استادانه از خلقیات، آداب و رسوم و روابط اجتماعی مردم منطقه است که به بهترین شکل با زبان شعر بیان شده است.
دایره لغات گسترده
دایره لغات هر فرد بستگی به «هوش کلامی» وی دارد. برای یک روایتگر شاعر یا یک نویسنده، دایره واژگان بهعنوان یک ابزار خلق اثر، درخور اهمیت است. آثار آقای جلالی، حکایت از دایره لغات گسترده ایشان دارد. این ویژگی به شکل بارزی منحصر به خود ایشان است و در آثار شنیداری و دیداری مازندرانی، تا کنون هیچ شاعر و نویسندهای به اندازه ایشان، از لغات، عبارات، اصطلاحات، کنایهها، تعابیر و ضربالمثلهای مازندرانی استفاده نکرده است.
تسلط به معانی ضربالمثلها و کنایات و استفاده بجا از آنها
در مجموعه اشعار مرحوم جلالی، کمتربیتی را میتوان یافت که در آن کنایه یا تمثیلی نهفته نباشد. این واقعیت، نشان از تسلط و احاطه ایشان به معناشناسی لهجه مازندرانی کجوری دارد. تسلط ایشان در این زمینه به حدی است که تعابیر بدیع و زیبایی از ترکیبات و کنار هم نهادن چند کلمه و اصطلاح، در اشعارش ارائه کرده است. به زبان ساده، اشعار آقای جلالی دایرةالمعارف لغات گویش کجوری لهجه مازندرانی است.
احاطه کامل بر فولکلور و فرهنگ عمومی منطقه و ارتباطات اجتماعی
آقای جلالی اطلاع کاملی از باورهای شخصیتهای شعرش دارد. آیینها، آداب و رسوم، افسانهها، داستانها، هزلیات و موسیقی منطقه کجور بهصورت خاص و مازندران بهصورت عام را خوب میشناسد. وقتی از زبان یک پیرزن سخن میگوید چنان مخاطب را با خود همراه میکند گویی پیرزن در صحنه حضور دارد و در حال بیان باورهای خود است.
استفاده از موسیقی متناسب با مضامین و موضوع شعر
هارمونی کمنظیر شعر و موسیقی در آثار آقای جلالی غیرقابل انکار است. فراز و نشیب هماهنگ این دو پدیده شنیداری، موجب تأثیر مضاعف پیام مرحوم جلالی روی مخاطب میشود. حتی در مواردی که موسیقی در کنار این اشعار نواخته نمیشود، روانی و اوزان شعر طوری است که مخاطب احساس آهنگینی از اشعار دارد.
در پایان، به جرأت میتوان گفت، آثار مرحوم جلالی دستکمی از حیدربابای شهریار ندارد و نظیر این اثر ارزشمند شهریار، به مثابه یک منبع مستند برای شناخت، تحلیل و ارزیابی فرهنگ مازندران مورد استفاده قرار خواهد گرفت. لغات، عبارات، کنایات و اصطلاحات بکار رفته در آثار مرحوم جلالی میتواند منبع قابل اعتنایی در روش تحقیق هرمنوتیک برای بازشناسی فرهنگ بومیان مازندران قلمداد شود. امید است، فرهنگ دوستان این خطه سرسبز بتوانند با استفاده از این میراث ارزشمند و با تکیه بر توانمندیهای خود، خالق آثار دیگری در حوزه فرهنگ و هنر این سرزمین باشند. هرچند برای هر یک از موضوعات بیان شده، مثالهای فراوانی در آثار مرحوم جلالی قابل ارائه است، ولی رعایت حق دیگران برای معرفی همه جانبه شادروان جلالی، حکم میکند از اطاله کلام پرهیز نموده و بههمین بیان اجمالی بسنده کنم.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
فقط کافی است به اطراف خود نگاه کنید
-
خم به ابروی خزر افتاد
اخبارایران آنلاین