ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام على علیهالسلام: خوش اخلاقى در سه چیز است: دورى کردن از حرام، طلب حلال و فراهم آوردن آسایش و رفاه براى خانواده.
بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۹۴، ح ۶۳
مرضیه برومند: بهتر است تعادل داشته باشیم
این کار هم مثل بقیه کارهای من لحن خودم را دارد. لحن من تلخ نیست. گرچه ممکن است از مسائل تلخ صحبت کنم ولی آن را تلخ بیان نمیکنم. در همه کارهایم تلخیها در زیر لایههای کار وجود دارد ولی آن را درشت نمیکنم. نمیخواهم بیننده را بیش از این ناراحت کنم. فکر میکنم بهتر است او بخندد؛ البته نه خنده غش غش، ولی لبخندی بزند و تفکر کند. این برایم نتیجه بخشتر از آن است که واکنش شدید او را برانگیزم یعنی اشکش را دربیاورم یا اینکه غش غش بخندانمش و بعد به سرعت فراموش کند. معتقدم بهتر است تعادل داشته باشیم. این کار هم مانند دیگر کارهای من درباره مسائل اجتماعی است که بینهایت میتوان درباره آن حرف زد و قصه گفت.
بخشی از گفتوگوی این کارگردان با ایسنا درباره مجموعه «مجتمع مسکونی کلیله و دمنه» که قرار است از فیلمنت پخش شود.
به احترام صادق سمیعی ، ناشری فرهنگ مدار که به تازگی درگذشت
دیگران را باید با او سنجید
میرعلیرضا میرعلی نقی
پژوهشگر موسیقی
(۱۳۲۳ - ۱۴۰۰)
نوشتن درباره او در زمان حیاتش کاری بود مشکل و حالا مشکلتر شده است. در آن زمان خود او مانع میشد و اکنون داغ فراق اوست که به این آسانی رهایمان نخواهد کرد.
۳۳ سال گذشت. اول با آشنایی آغاز شد و بعد به همکاری رسید و در 10 سال گذشته به دوستی پایدار و فاخر و محترمی انجامید که همچون سرمایهای کلان در همهجا، پشتوانهای همیشه قابل اطمینان بود. آقای سمیعی عزیز و گرامی (با نام کامل صادق رحمت سمیعی، که به واقع معرف شخصیت اوست) مردی حاوی صفات عالی و ممتاز بود که با در نظر گرفتن خصوصیات موروثی و اکتسابیاش؛ گمان میرفت که تا یک قرن زندگی کند و تا آخرین روزها هم منبع انرژی و تلاش و امید و انگیزه و زمینه کار باشد. مجموعه این خصوصیات از او انسانی ساخته بود که اگر نگوییم بینظیر، میتوانیم با اطمینان بگوییم کمنظیر بود. زمینه و زمانه ما در حال حاضر و شاید آینده، برای پروراندن چنین انسانهایی، کمترین شرایط مساعد را هم ندارد.
در این یادداشت، نه مجالی برای پرداختن (حتی فهرستوار) به ابعاد متنوع شخصیت و زندگی اوست و نه اندوه سنگین درگذشت ناگهانیاش، اجازه میدهد. من با ایشان در ساختمان کتابسرا؛ تنها در زمینه کتابهای مربوط به هنر و بویژه موسیقی همراه بودم و یا گاهی کتابی را به فرموده او ویراستاری میکردم. اگر قرار باشد یادنامهای برای او آماده شود؛ باید افراد متعددی درباره جنبههای متعدد زندگی پرکار و پربار او قلم بزنند: فعالیت در نشر و اتحادیه ناشران، فعالیتهای بانکی و اقتصادیشان از بانک ایران و عرب (دهه ۱۳۵۰) تا شرکت بلیوان و اتاق بازرگانی ایران و بلژیک در چهل سال گذشته، برگزاری نمایشگاههای نقاشی از بزرگان در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ در کتابسرا، رسیدگی به وضع و حال هنرمندان و ورزشکاران مسن و خانهنشین در دهه اخیر، و مشارکت مفید و مثمر در بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و اقتصادی و هنری و انسانی که ازاین پس افراد بسیاری از آنها میتوانند سخن بگویند تا شاید بتوانیم مردی را بشناسیم که برای امور مثبت همیشه حاضر بود و هیچگاه متظاهر نبود.
دهه اخیر با ایشان معاشرتر شدم و بسیاری نکات ارزشمند آموختم. صادق سمیعی، تجسم اتحاد حرف و عمل، و مثالی عالی از یگانگی گفتار و کردار و پندار نیک بود. خوب زیست و تأثیر خوب گذاشت. معاشرت با او نحوه رفتار زیباشناسی؛ ادب و فرهنگ آدمی را ناخودآگاه ارتقا میداد. اکنون که حضور همیشه سرسبز او را از دست دادهام، میبینم که کسی را همسنگ او نمیشناسم. هنگام خاکسپاریاش به یاد زمستان ۱۳۶۶ بودم که زندهیاد تورج نگهبان زمینه این آشنایی را فراهم کرد و اکنون، هردوی آنان که عاشقان ایران بودند؛ فرسنگها دور از هم به خاک سپرده شدهاند. روانشان شاد باد.
داغدار و همدردم با همه افرادی که داغدار اویند. بویژه دوست و همکار پنجاه سال، سرکار خانم محمدی (اعلم) که نقشی قوی و نازدودنی در محیط کار ایشان داشتند. اثری که این دو بزرگ در محیط کتابسرا داشتند همواره در خاطر حاضران آن سالها زنده و فروزان خواهد ماند.
پژوهشگر موسیقی
(۱۳۲۳ - ۱۴۰۰)
نوشتن درباره او در زمان حیاتش کاری بود مشکل و حالا مشکلتر شده است. در آن زمان خود او مانع میشد و اکنون داغ فراق اوست که به این آسانی رهایمان نخواهد کرد.
۳۳ سال گذشت. اول با آشنایی آغاز شد و بعد به همکاری رسید و در 10 سال گذشته به دوستی پایدار و فاخر و محترمی انجامید که همچون سرمایهای کلان در همهجا، پشتوانهای همیشه قابل اطمینان بود. آقای سمیعی عزیز و گرامی (با نام کامل صادق رحمت سمیعی، که به واقع معرف شخصیت اوست) مردی حاوی صفات عالی و ممتاز بود که با در نظر گرفتن خصوصیات موروثی و اکتسابیاش؛ گمان میرفت که تا یک قرن زندگی کند و تا آخرین روزها هم منبع انرژی و تلاش و امید و انگیزه و زمینه کار باشد. مجموعه این خصوصیات از او انسانی ساخته بود که اگر نگوییم بینظیر، میتوانیم با اطمینان بگوییم کمنظیر بود. زمینه و زمانه ما در حال حاضر و شاید آینده، برای پروراندن چنین انسانهایی، کمترین شرایط مساعد را هم ندارد.
در این یادداشت، نه مجالی برای پرداختن (حتی فهرستوار) به ابعاد متنوع شخصیت و زندگی اوست و نه اندوه سنگین درگذشت ناگهانیاش، اجازه میدهد. من با ایشان در ساختمان کتابسرا؛ تنها در زمینه کتابهای مربوط به هنر و بویژه موسیقی همراه بودم و یا گاهی کتابی را به فرموده او ویراستاری میکردم. اگر قرار باشد یادنامهای برای او آماده شود؛ باید افراد متعددی درباره جنبههای متعدد زندگی پرکار و پربار او قلم بزنند: فعالیت در نشر و اتحادیه ناشران، فعالیتهای بانکی و اقتصادیشان از بانک ایران و عرب (دهه ۱۳۵۰) تا شرکت بلیوان و اتاق بازرگانی ایران و بلژیک در چهل سال گذشته، برگزاری نمایشگاههای نقاشی از بزرگان در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ در کتابسرا، رسیدگی به وضع و حال هنرمندان و ورزشکاران مسن و خانهنشین در دهه اخیر، و مشارکت مفید و مثمر در بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و اقتصادی و هنری و انسانی که ازاین پس افراد بسیاری از آنها میتوانند سخن بگویند تا شاید بتوانیم مردی را بشناسیم که برای امور مثبت همیشه حاضر بود و هیچگاه متظاهر نبود.
دهه اخیر با ایشان معاشرتر شدم و بسیاری نکات ارزشمند آموختم. صادق سمیعی، تجسم اتحاد حرف و عمل، و مثالی عالی از یگانگی گفتار و کردار و پندار نیک بود. خوب زیست و تأثیر خوب گذاشت. معاشرت با او نحوه رفتار زیباشناسی؛ ادب و فرهنگ آدمی را ناخودآگاه ارتقا میداد. اکنون که حضور همیشه سرسبز او را از دست دادهام، میبینم که کسی را همسنگ او نمیشناسم. هنگام خاکسپاریاش به یاد زمستان ۱۳۶۶ بودم که زندهیاد تورج نگهبان زمینه این آشنایی را فراهم کرد و اکنون، هردوی آنان که عاشقان ایران بودند؛ فرسنگها دور از هم به خاک سپرده شدهاند. روانشان شاد باد.
داغدار و همدردم با همه افرادی که داغدار اویند. بویژه دوست و همکار پنجاه سال، سرکار خانم محمدی (اعلم) که نقشی قوی و نازدودنی در محیط کار ایشان داشتند. اثری که این دو بزرگ در محیط کتابسرا داشتند همواره در خاطر حاضران آن سالها زنده و فروزان خواهد ماند.
هنرمندان در فضای مجازی
شب گذشته با پیروزی تیم ایتالیا بر انگلیس، هنرمندان زیادی با خوشحالی این پیروزی را تبریک گفتند و پرچم ایتالیا را در صفحه خود قرار دادند. از سوی دیگر به نظر میرسد که هنرمندان عرصه موسیقی هرچه در عرصه واقعی به دلیل شرایط کرونا ترجیح دادهاند که کار نکنند اما در فضای مجازی حسابی فعال هستند و خبرهایی از فعالیتهای خود میدهند.
چهرهها
کیهان کلهر در صفحه خود دو خبر بدون شرح آورده است. اولین خبر مربوط به کنسرت این آهنگساز و نوازنده کمانچه با همراهی بهنام سامانی، نوازنده سازهای کوبهای است که در چهاردهم جولای (23 تیر) در ساعت 18 برگزار میشود. این کنسرت در fondazione ciorgio cini ونیز ایتالیا برگزار میشود. همچنین او از کنسرت آنلاین خود و اردال ارزنجان، نوازنده باغلاما و موسیقیدان اهل کشور ترکیه خبر داده است: «اطلاعات تکمیلی بزودی اعلام خواهد شد.»
در صفحه رسمی جواد مجابی، شاعر، داستاننویس، طنزپرداز، منتقد ادبی، روزنامهنگار و نقاش معاصر خبر جالبی منتشر شده که دوشنبه و پنجشنبه هر هفته، جواد مجابی یکی از آثارش را برای شما میخواند. روز گذشته او قسمتی از کتاب «روزگار هنرمند ما» را با همکاری مرتضی بمانی برای مخاطبان خواند:
«به گمان من، موسیقی الفبای ذهن های عالی است، غزل ها و قصاید شاعران بزرگ ما از رودکی تا سعدی پر است از توصیف طبیعتی آذین یافته با رامش و آرامش بهار و شادخواری و خنیا. در این میان مولوی بی سماع و مطرب شبی به روز نمیآورده و روزگار خونریز عصرش را جز با گذران زمزمه ساز به وقتی خوش، تحمل نمیتوانسته است.»
لیلی گلستان مترجم هم در صفحه نشر نیماژ از کتاب «اول شخص مفرد» نوشته موراکامی با ترجمه شیوا مقانلو نوشته است: «شیوا جان، این کار موراکامی را خیلی دوست داشتم، بخصوص با این ترجمه شسته رفته شما، داستانها یکی از یکی جذابتر بود.»
علی قمصری هم در کنار آرامگاه استاد پرویز مشکاتیان به نواختن تار پرداخته است و در ادامه پروژههای تار ایرانی به تربت جام رفته است. او در صفحه اینستاگرام خود نوشته است: «تربت جام شهر دوتار است. زندگی در تربت جام با دوتار هویت پیدا میکند.»
علی دهباشی هم در صفحه اینستاگرام خود خبر داده که به مناسبت انتشار مجموعه سه جلدی «دانشنامه مازندران» از سوی نشر چشمه که حاصل پژوهش و تحقیق نزدیک به یکصد نویسنده و محقق است، مجله بخارا با همکاری کتابفروشی فرهنگان قریب یکصد و نود و دومین جلسه دیدار و گفتوگو را با هیأتی از اعضای این دانشنامه برگزار میکند. این نشست از ساعت 30/9 صبح پنجشنبه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۰ در محل کتابفروشی فرهنگان انجام میشود. نظر به لزوم رعایت قوانین بهداشتی کرونا، این جلسه فقط با حضور سردبیر بخارا و اعضای دانشنامه: بیژن هنریکار، علی شافی، غلامرضا خدابندهلو، داریوش نیکخو و مدیریت فرهنگان اجرا میشود و از نخستین دقایق شروع به صورت زنده (منظور همان لایو است!) پخش میشود.
جوابی برای حاشیه
چندی پیش خبری از اقامت محمد معتمدی در خارج از ایران منتشر شد. او با انتشار دو ویدیو در صفحه شخصی اینستاگرام خود، به این موضوع جواب داد. ویدیوی اول او با ذکر تاریخ 20 تیرماه 1400 در باغ فردوس تهران که نزدیک خانه او هم هست نشان داد که همچنان در ایران است. او در این پست نوشت: «سلام به روی ماه همگی. مراقب سلامتیتون باشید.» و بهانه انتشار پست بعدی تدریس هنرمند تار امیر احدی در آموزشگاه شخصیاش بود: «با آرزوی موفقیت برای ایشان و هنرجویان خوبشان.» که این پست هم تأکیدی برای حضور او در ایران بود.
اخبار:
مجید مظفری عکسی از خودش در فیلم «کوچه ژاپنیها» منتشر کرد. فیلمی با کارگردانی امیرحسین ثقفی و تهیهکنندگی علی اکبر ثقفی.
عزتالله مهرآوران بازیگر تئاتر و سینما با انتشار عکسی از رضا یزدانی، از بازی خود در سریال «زن زندگی و مرد زندگی» خبر داد: «من و رضا یزدانی بازیگری کارآموخته و پربار از تجربه بازیگری. تئاتر در کارنامهاش درخشان و بهیاد ماندنی است. بسیار متعهد به کارش و آراسته به جلوات انسانی و فرهیخته و انساندوست است. با رضا در سریال «زن زندگی و مرد زنگی» به کارگردانی مسعود شاهمحمدی همکاری دارم... از این بابت کلی شادمانم.»
مروری بر دفتر شعر «و چای دغدغه عاشقانه خوبی است»/ حسن صادقیپناه/ نشر چشمه
جاننویسیها و جهاننویسیها
ارمغان بهداروند
شاعر
نخستین معارفه شاعر با جمعیت مخاطب خویش میتواند سرنوشتآفرین باشد. شناخت دورادور شاعر که گاه بواسطه استقبال از یک اثر دست میدهد، با انتشار مجموعه مستقل، شکلی دیگر پیدا میکند و مخاطب پیوسته بهدنبال شاعری چشم میچرخاند که در شعری از او زیسته است و به آنچه اقناع ادبی و التذاذ هنری نام دارد؛ دست پیدا کرده است. انتشار مجموعه غزل «و چای دغدغه عاشقانه خوبی است» نخستین مجموعه شعرِ «حسن صادقیپناه» حکایتِ همین دورآشنایی با شاعر و توقع استمرار تخاطب با اوست. صادقیپناه از پیشنهاد دهندگان غزل دهه هفتاد است. پیشنهادی که پای بهرهمندی شعر از دیگر هنرها را به غزل باز کرد و مؤلفههای زیست مدرن انسان، متهورانه در متن این کهنشکل شعر فارسی به کار گرفته شد. طرح خردهروایتهای شاعرانه از جهان فردی و جامعه معاصر از مؤلفههای متمایز این پیشنهاد محسوب میشود. این پیشنهاد، آگاهانه دگردیسی غزل را که از پس شاعرانی همچون سیمین بهبهانی و حسین منزوی، نوذر پرنگ و منوچهر نیستانی شروع شده بود ادامه داد و عنوان غزل دهه هفتاد را برای خود برگزید. این تمایز به مانند هر تغییر دیگری موافقان و مخالفانی داشت اما آنچه به فراگیری و تعمیم آن در بدنه شعر امروز کمک کرد؛ هم اشراف شاعرانی همچون حسن صادقیپناه از زیست غزل و پرمایگی در حوزه ادبیات کلاسیک است و هم متأثر از همافزایی هنری جمعی است که به حلقه غزل کرج مشهور شد و شاعرانی همچون محمدرضا حاجرستمبگلو، مجید معارفوند، محمدسعید میرزایی، سیدرضا محمدی و هادی خوانساری در تکمیل این پیشنهاد کوشا بودند. در این مجموعه؛ که با عنوان «ماه بلند و همیشه غزل» به «حسین منزوی» تقدیم شده؛ مؤلف با جاننویسیهای عاشقانه از بلیههای انسان در عصر نوشدگیها و رهاشدگیها روایت کرده است. صادقیپناه در این مجموعه، بشدت از وجه نیمایی شعر سود برده و کوشیده است که مغلوب حرکت فورانی مؤلفههای نامنطبق تئوریهای وارداتی با ادبیات فارسی نشود. استقبال از این اثر و تجدید چاپهای آن گواه انتخاب درست مؤلف و استمرار چشمداشت مخاطبان به غزل فارسی است. با مرور غزلی از این دفتر، مخاطب را به مطالعه آن تعارف میکنم:
برقص عطر تنت را بریز در گلها/ که باز خون بچکد از گلوی بلبلها/ دلم گرفت ز نظم جهان، برقص برقص/ برقص تا که بریزد به هم تعادلها/ خبر ز سوختن من در آتش تن توست/ نمیدهند خبر غیر از این تفأل/ دو تا شلال – مصاریع مثنوی در باد-/ دو قوس ابرو – سرچشمه تغزلها-/ دو چشم قهوهای – آمیزه مخدرها-/ شکسته روی دو لب شیشه شیشه الکلها/ بهشت پیرهنت بود و آتش دو انار/ دو گونه بود – دو خورشید- زیر کاکلها/ شکفته رو به روی من دو تا دو تا دوزخ/ شکسته پشت سر من یکییکی پلها
شاعر
نخستین معارفه شاعر با جمعیت مخاطب خویش میتواند سرنوشتآفرین باشد. شناخت دورادور شاعر که گاه بواسطه استقبال از یک اثر دست میدهد، با انتشار مجموعه مستقل، شکلی دیگر پیدا میکند و مخاطب پیوسته بهدنبال شاعری چشم میچرخاند که در شعری از او زیسته است و به آنچه اقناع ادبی و التذاذ هنری نام دارد؛ دست پیدا کرده است. انتشار مجموعه غزل «و چای دغدغه عاشقانه خوبی است» نخستین مجموعه شعرِ «حسن صادقیپناه» حکایتِ همین دورآشنایی با شاعر و توقع استمرار تخاطب با اوست. صادقیپناه از پیشنهاد دهندگان غزل دهه هفتاد است. پیشنهادی که پای بهرهمندی شعر از دیگر هنرها را به غزل باز کرد و مؤلفههای زیست مدرن انسان، متهورانه در متن این کهنشکل شعر فارسی به کار گرفته شد. طرح خردهروایتهای شاعرانه از جهان فردی و جامعه معاصر از مؤلفههای متمایز این پیشنهاد محسوب میشود. این پیشنهاد، آگاهانه دگردیسی غزل را که از پس شاعرانی همچون سیمین بهبهانی و حسین منزوی، نوذر پرنگ و منوچهر نیستانی شروع شده بود ادامه داد و عنوان غزل دهه هفتاد را برای خود برگزید. این تمایز به مانند هر تغییر دیگری موافقان و مخالفانی داشت اما آنچه به فراگیری و تعمیم آن در بدنه شعر امروز کمک کرد؛ هم اشراف شاعرانی همچون حسن صادقیپناه از زیست غزل و پرمایگی در حوزه ادبیات کلاسیک است و هم متأثر از همافزایی هنری جمعی است که به حلقه غزل کرج مشهور شد و شاعرانی همچون محمدرضا حاجرستمبگلو، مجید معارفوند، محمدسعید میرزایی، سیدرضا محمدی و هادی خوانساری در تکمیل این پیشنهاد کوشا بودند. در این مجموعه؛ که با عنوان «ماه بلند و همیشه غزل» به «حسین منزوی» تقدیم شده؛ مؤلف با جاننویسیهای عاشقانه از بلیههای انسان در عصر نوشدگیها و رهاشدگیها روایت کرده است. صادقیپناه در این مجموعه، بشدت از وجه نیمایی شعر سود برده و کوشیده است که مغلوب حرکت فورانی مؤلفههای نامنطبق تئوریهای وارداتی با ادبیات فارسی نشود. استقبال از این اثر و تجدید چاپهای آن گواه انتخاب درست مؤلف و استمرار چشمداشت مخاطبان به غزل فارسی است. با مرور غزلی از این دفتر، مخاطب را به مطالعه آن تعارف میکنم:
برقص عطر تنت را بریز در گلها/ که باز خون بچکد از گلوی بلبلها/ دلم گرفت ز نظم جهان، برقص برقص/ برقص تا که بریزد به هم تعادلها/ خبر ز سوختن من در آتش تن توست/ نمیدهند خبر غیر از این تفأل/ دو تا شلال – مصاریع مثنوی در باد-/ دو قوس ابرو – سرچشمه تغزلها-/ دو چشم قهوهای – آمیزه مخدرها-/ شکسته روی دو لب شیشه شیشه الکلها/ بهشت پیرهنت بود و آتش دو انار/ دو گونه بود – دو خورشید- زیر کاکلها/ شکفته رو به روی من دو تا دو تا دوزخ/ شکسته پشت سر من یکییکی پلها
چرند و پرند، نشریه طنز صبحگاهی در رادیو
علیرضا جاویدنیا
گوینده رادیو و تلویزیون
«چرند و پرند» مجموعه طنز جدیدی است که هر هفته شنبه تا چهارشنبه ساعت ۷ تا ۸ صبح از رادیو نمایش روی موج افام، ردیف ۱۰۷.۵ مگاهرتز پخش میشود. این برنامه ترکیب قشنگی است که قطعات طنز انتقادی را در قالب چرند و پرند تقدیم مردم میکند.
این مجموعه طنز نمایشی صبحگاهی با برداشتی آزاد از «چرند و پرند» زنده یاد علی اکبر دهخدا طراحی و تنظیم شده است. باید بگویم که طرح اولیه این کار با این نیت شکل گرفت که بتوان شخصیتهای کتاب «چرند و پرند» دهخدا را در نمایش رادیویی زنده کنیم و در عین حال برداشتی آزاد و به روز از آن داشته باشیم.
شخصیتهای این مجموعه نمایشی تلفیقی از شخصیتهای سنتی و قدیمی است که با خبرها و اتفاقات روز در یک نشریه طنز صبحگاهی به اسم «چرند و پرند» شروع به کار میکنند. در این نمایش سعی شده خبرهای داغ روز با نگاهی نقادانه و طنازانه ارائه شود، بهگونهای که از هزل و هجو فاصله گرفته و با طنز فاخر آنچه که متناسب با شرایط مردم جامعه است، تقدیم شنوندگان کنیم.این برنامه تولید گروه برنامههای مستند و ترکیبی نمایشی رادیو نمایش به تهیه کنندگی انسیه سمیعپور و کارگردانی امیر زنده دلان تولید میشود. نویسندگی این مجموعه را سوگند ایرانمنش، امیر زنده دلان، ریحانه یزدان دوست، فائزه مصطفی لو و معصومه نورزاد بر عهده دارند.
همچنین این مجموعه با آهنگسازی سیاوش قمصری، صدابرداری حیدر صفدری و علی حاجی نوروزی و با بازی بنده و همکارانم همچون سیما خوش چشم، رامینپور ایمان، مینو جبارزاده، نازنین مهیمنی، نورالدین جوادیان، میرطاهر مظلومی، شیرین سپهراد، امیر زنده دلان، محمد آقا محمدی، معصومه نورزاد و علی نوبخت تولید میشود.
گوینده رادیو و تلویزیون
«چرند و پرند» مجموعه طنز جدیدی است که هر هفته شنبه تا چهارشنبه ساعت ۷ تا ۸ صبح از رادیو نمایش روی موج افام، ردیف ۱۰۷.۵ مگاهرتز پخش میشود. این برنامه ترکیب قشنگی است که قطعات طنز انتقادی را در قالب چرند و پرند تقدیم مردم میکند.
این مجموعه طنز نمایشی صبحگاهی با برداشتی آزاد از «چرند و پرند» زنده یاد علی اکبر دهخدا طراحی و تنظیم شده است. باید بگویم که طرح اولیه این کار با این نیت شکل گرفت که بتوان شخصیتهای کتاب «چرند و پرند» دهخدا را در نمایش رادیویی زنده کنیم و در عین حال برداشتی آزاد و به روز از آن داشته باشیم.
شخصیتهای این مجموعه نمایشی تلفیقی از شخصیتهای سنتی و قدیمی است که با خبرها و اتفاقات روز در یک نشریه طنز صبحگاهی به اسم «چرند و پرند» شروع به کار میکنند. در این نمایش سعی شده خبرهای داغ روز با نگاهی نقادانه و طنازانه ارائه شود، بهگونهای که از هزل و هجو فاصله گرفته و با طنز فاخر آنچه که متناسب با شرایط مردم جامعه است، تقدیم شنوندگان کنیم.این برنامه تولید گروه برنامههای مستند و ترکیبی نمایشی رادیو نمایش به تهیه کنندگی انسیه سمیعپور و کارگردانی امیر زنده دلان تولید میشود. نویسندگی این مجموعه را سوگند ایرانمنش، امیر زنده دلان، ریحانه یزدان دوست، فائزه مصطفی لو و معصومه نورزاد بر عهده دارند.
همچنین این مجموعه با آهنگسازی سیاوش قمصری، صدابرداری حیدر صفدری و علی حاجی نوروزی و با بازی بنده و همکارانم همچون سیما خوش چشم، رامینپور ایمان، مینو جبارزاده، نازنین مهیمنی، نورالدین جوادیان، میرطاهر مظلومی، شیرین سپهراد، امیر زنده دلان، محمد آقا محمدی، معصومه نورزاد و علی نوبخت تولید میشود.
بیمهریها به برنامهسازی برای کودکان
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
اغلب افرادی که کودک خردسال یا نوجوان در خانه دارند، مشتری پر و پا قرص شبکههای خارجی کودک و نوجوان هستند. منبع اصلی سرگرمی، تماشای کارتون و فیلم سینمایی شبکههای داخلی نیستند. با این که شبکه اختصاصی کودک و نوجوان هم داریم، اما خانوادهها و کودکان معمولاً ترجیح میدهند پای شبکههای غیرایرانی یا شبکههای فارسی زبان آن ور آب بنشینند. خانوادههایی که فیلمبین هستند و سینمای روز را دنبال میکنند دایره انتخاب وسیعی دارند تا برای کودکانشان انیمیشنهای روز را سریع و ارزان تهیه کنند و سلیقه آنها را همسو با کودکان اروپایی و امریکایی شکل بدهند.
در چنین شرایطی، برنامهسازی برای کودکان جدا از عشقی که همیشه نیاز داشته، همت و انگیزه بالایی میخواهد. طرف شدن با موانع و رقیبان قلدری که کودکان و نوجوانان ایرانی، دوستشان دارند و با آنها خو گرفتهاند سخت است. در این فضا، هر چند سال یک بار، برنامه و گروهی گل میکنند. فیتیلهایها، اواخر دهه هشتاد در اوج بودند و پس از آن دیگر برنامههایشان توفیق سالهای اول فعالیت را نداشت. عمو پورنگ که پس از فیتیلهایها دیده شد، کارش را با امیرمحمد متقیان شروع کرد و در آغاز، بهدلیل استفاده متفاوتش از موسیقی و شعر و ساختار شاد و موزیکال برنامههایش مورد توجه بود. او در فضای زنانه برنامهسازی تلویزیون که در سیطره خالهها است، تنها عمویی است که بیش از یک دهه دوام آورده است. در سالهای اخیر داریوش فرضیایی به عنوان مجری- بازیگر با احمد درویشعلیپور و محمد درویشعلیپورهمکاری کرده است. کارهای این گروه، متنوع و جذاب است. کارهایی پربازیگر، مبتنی بر قصه و خیال پردازی، با گریم و صحنهآرایی جذاب و مملو از موسیقی و ترانه که البته همراه با پیامهای اخلاقی و آموزشی غیر مستقیم است.
یکی از آفتهای برنامهسازی برای کودکان این است که معمولاً نقد جدی نشده و ارزشها یا حتی تأثیر مخرب آنها، تحلیل نمیشود. از استثنایی مثل «کلاه قرمزی» بگذریم که بیشتر محبوب بزرگترها و نسلی است که با ایرج طهماسب و حمید جبلی خاطره دارند و به همین دلیل، پیگیر اخبار تولید و پخش این مجموعه هستند و بیش از آنکه روند تولید آن طی بیست سال را بررسی کنند، شیفتهوار سازندگان سریال و فیلم «کلاه قرمزی» را ستایش میکنند.
«کلبه عموپورنگ» نمونه تازه برنامهای که داریوش فرضیایی بازیگر آن و احمد درویشعلیپور کارگردانش است، یک مجموعه جذاب و مفرح برای کودکان و نوجوانان است. بیش از هر چیز، تنوع گریم و لباس بازیگرها به چشم میآید که در «محله گل و بلبل» هم دیده بودیم اما این بار، همه چیز حرفهایتر و شسته رفتهتر است. تلاش برای آنکه دنیای کودکان خیالانگیز و رنگارنگ باشد در کارهای درویشعلیپور دیده میشود و این امتیاز بزرگی است. شاید تجربههایی که این تیم انجام میدهد در تلویزیونهای دنیا انجام شده باشد اما در ایران، کمتر برنامهسازی فراتراز یک دکور ساده و چند عروسک وراج بیمزه رفته و سیر برنامهسازی ضعیف و تکراری شده است. درویشعلیپور با استفاده از دنیای حیوانات و با خلق شخصیتهای جذاب (گربه با بازی کمند امیرسلیمانی، کرم با بازی سپند امیر سلیمانی و...) وارد حیطهای شده که برای مخاطب کودک تازگی دارد.
برنامهسازی برای کودکان مثل برنامهسازی در اغلب رشتهها، سیر نزولی داشته است. به همین دلیل باید به تلاش تیمهایی که میکوشند استانداردهایی را که خود بنا گذاشتهاند حفظ کرده و هر بار، تازگی و نوآوری به کارشان بیاورند، ارزش گذاشت. تیم فرضیایی، درویشعلیپورها و مسلم آقاجانزاده (تهیهکننده) چند سال است جای خالی رنگ، خیال پردازی و روایتگری را در برنامههای کودک و نوجوان پر کردهاند. به این تلاش، باید دست مریزاد گفت.
روزنامهنگار
اغلب افرادی که کودک خردسال یا نوجوان در خانه دارند، مشتری پر و پا قرص شبکههای خارجی کودک و نوجوان هستند. منبع اصلی سرگرمی، تماشای کارتون و فیلم سینمایی شبکههای داخلی نیستند. با این که شبکه اختصاصی کودک و نوجوان هم داریم، اما خانوادهها و کودکان معمولاً ترجیح میدهند پای شبکههای غیرایرانی یا شبکههای فارسی زبان آن ور آب بنشینند. خانوادههایی که فیلمبین هستند و سینمای روز را دنبال میکنند دایره انتخاب وسیعی دارند تا برای کودکانشان انیمیشنهای روز را سریع و ارزان تهیه کنند و سلیقه آنها را همسو با کودکان اروپایی و امریکایی شکل بدهند.
در چنین شرایطی، برنامهسازی برای کودکان جدا از عشقی که همیشه نیاز داشته، همت و انگیزه بالایی میخواهد. طرف شدن با موانع و رقیبان قلدری که کودکان و نوجوانان ایرانی، دوستشان دارند و با آنها خو گرفتهاند سخت است. در این فضا، هر چند سال یک بار، برنامه و گروهی گل میکنند. فیتیلهایها، اواخر دهه هشتاد در اوج بودند و پس از آن دیگر برنامههایشان توفیق سالهای اول فعالیت را نداشت. عمو پورنگ که پس از فیتیلهایها دیده شد، کارش را با امیرمحمد متقیان شروع کرد و در آغاز، بهدلیل استفاده متفاوتش از موسیقی و شعر و ساختار شاد و موزیکال برنامههایش مورد توجه بود. او در فضای زنانه برنامهسازی تلویزیون که در سیطره خالهها است، تنها عمویی است که بیش از یک دهه دوام آورده است. در سالهای اخیر داریوش فرضیایی به عنوان مجری- بازیگر با احمد درویشعلیپور و محمد درویشعلیپورهمکاری کرده است. کارهای این گروه، متنوع و جذاب است. کارهایی پربازیگر، مبتنی بر قصه و خیال پردازی، با گریم و صحنهآرایی جذاب و مملو از موسیقی و ترانه که البته همراه با پیامهای اخلاقی و آموزشی غیر مستقیم است.
یکی از آفتهای برنامهسازی برای کودکان این است که معمولاً نقد جدی نشده و ارزشها یا حتی تأثیر مخرب آنها، تحلیل نمیشود. از استثنایی مثل «کلاه قرمزی» بگذریم که بیشتر محبوب بزرگترها و نسلی است که با ایرج طهماسب و حمید جبلی خاطره دارند و به همین دلیل، پیگیر اخبار تولید و پخش این مجموعه هستند و بیش از آنکه روند تولید آن طی بیست سال را بررسی کنند، شیفتهوار سازندگان سریال و فیلم «کلاه قرمزی» را ستایش میکنند.
«کلبه عموپورنگ» نمونه تازه برنامهای که داریوش فرضیایی بازیگر آن و احمد درویشعلیپور کارگردانش است، یک مجموعه جذاب و مفرح برای کودکان و نوجوانان است. بیش از هر چیز، تنوع گریم و لباس بازیگرها به چشم میآید که در «محله گل و بلبل» هم دیده بودیم اما این بار، همه چیز حرفهایتر و شسته رفتهتر است. تلاش برای آنکه دنیای کودکان خیالانگیز و رنگارنگ باشد در کارهای درویشعلیپور دیده میشود و این امتیاز بزرگی است. شاید تجربههایی که این تیم انجام میدهد در تلویزیونهای دنیا انجام شده باشد اما در ایران، کمتر برنامهسازی فراتراز یک دکور ساده و چند عروسک وراج بیمزه رفته و سیر برنامهسازی ضعیف و تکراری شده است. درویشعلیپور با استفاده از دنیای حیوانات و با خلق شخصیتهای جذاب (گربه با بازی کمند امیرسلیمانی، کرم با بازی سپند امیر سلیمانی و...) وارد حیطهای شده که برای مخاطب کودک تازگی دارد.
برنامهسازی برای کودکان مثل برنامهسازی در اغلب رشتهها، سیر نزولی داشته است. به همین دلیل باید به تلاش تیمهایی که میکوشند استانداردهایی را که خود بنا گذاشتهاند حفظ کرده و هر بار، تازگی و نوآوری به کارشان بیاورند، ارزش گذاشت. تیم فرضیایی، درویشعلیپورها و مسلم آقاجانزاده (تهیهکننده) چند سال است جای خالی رنگ، خیال پردازی و روایتگری را در برنامههای کودک و نوجوان پر کردهاند. به این تلاش، باید دست مریزاد گفت.
عکس نوشت
سیوسه پل یا پلالله وردی خان در 15 دی 1310 ثبت ملی شد. ساخت پل همزمان با حکومت شاه عباس صفوی روی زاینده رود شهر اصفهان با ۳۳ دهانه، ۲۹۵ متر طول و ۱۴ متر عرض، زیر نظر اللهوردیخان اوندیلادزه و با معماری استاد حسین بنا اصفهانی انجام گرفت. زاینده رود این روزها حال خوبی دارد، چرا که آب زاینده رود اصفهان به مدت۱۰ روز جاری خواهد بود. ایسنا ،گزارش تصویری از جاری شدن آب و شادی مردم گذاشته است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
مرضیه برومند: بهتر است تعادل داشته باشیم
-
دیگران را باید با او سنجید
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
جاننویسیها و جهاننویسیها
-
چرند و پرند، نشریه طنز صبحگاهی در رادیو
-
بیمهریها به برنامهسازی برای کودکان
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین