ستاره اسکندری بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در گفتوگو با «ایران» از نخستین تجربه سینماییاش در مقام کارگردان و انتخاب آهنگساز این اثر میگوید
شاعرانگی درتمامی کارهای حسین علیزاده محسوس است
گفت و گوها:
نداسیجانی
موسیقی نواحی ایران ازپتانسیل وظرفیتهای بسیاربالایی برخوردار است. شاهد این حرف را میتوان در حضور این ژانر و حضورش در موسیقی فیلم دید. البته نه فقط فیلمهایی که مختص موسیقی اقوام بوده یا مستندهایی ازاین دست، بلکه آثارسینمایی با یک فیلمنامه متفاوت و درکنارآن نغمههایی از موسیقی نواحی ایران که توانسته تصویری زیبا در فیلم ترسیم کند. آثاری که حتی موفق به دریافت سیمرغ جشنواره فیلم هم شدهاند و این برخاسته از نگاه آهنگساز به موسیقی فیلم بوده است. دراین سالها آهنگسازان برجسته موسیقی ایران تلاش کردند با روشهایی متفاوت چون به کارگیری ادوات و سازهای موسیقی نواحی یا بهره بردن ازتمهای موسیقی اقوام یا تلفیقی از موسیقی فولک ایران با دیگر موسیقیها، موسیقی فیلم بسازند. بهعنوان مثال فیلم «کیسه برنج» ساخته محمد علی طالبی با موسیقی محمدرضا درویشی که نوای زیبای دونلی شیرمحمد اسپندار دراین فیلم بسیار شنیدنی است یا مستند جذاب «سمفونی ایران»ساخته وحید موسائیان که حاصل سفر فریدون شهبازیان آهنگساز
نام آشنای موسیقی کشورمان در وادی موسیقی نواحی ایران است یا مستندهای زیبایی که محمدرضا اصلانی سینماگر توانمند کشورمان در خصوص موسیقی اقوام ایران به تصویر کشیده است.
در ستایش یک فرهنگ
اثرسینمایی ساخته شده با عنوان «خورشید آن ماه» به کارگردانی ستاره اسکندری روایتی دیگرازموسیقی اقوام ایران است، فیلمی که دیالوگهای عاشقانه آن با زبان موسیقی بلوچی بیان میشود، درواقع موسیقی راوی این داستان بوده و مخاطب را با خود همراه میکند. در این فیلم فرهنگ وهنرغنی مردمان بلوچستان که کمتر مورد توجه بوده به تصویر کشیده میشود و هر چه مخاطب به عمق این فرهنگ نفوذ می کند ناشناختههایی در آن میبیند که به گفته ستاره اسکندری به جادوی آن گرفتار خواهید شد. آشنایی این کارگردان با موسیقی و فرهنگ وهنر بلوچستان به حدود سه سال گذشته برمی گردد. آن زمان که برای نخستین بار بواسطه جشنواره مد و لباس عازم چابهار شد و در همان مدت زمان کوتاه تصویر دیگری از جنوبیترین خطه ایران درذهن او شکل گرفت. البته آن طورکه خودش پیش ترتعریف کرده ابتدا تصور مردمانی بسیار خشن درذهن او منعکس شده بوده اما این دیدار مهربانانه با مردمان میهماننواز و با فرهنگ و هنری غنی، نگاهش را تغییر داد تا آنجا که تصمیم میگیرد زیباییهای سیستان و بلوچستان را با هنر درآمیزد ومعرفی کند و به اعتقاد او«به کارگرفتن هنرهای نمایشی، میتواند تصویری از واقعیتهای فرهنگ بلوچستان ارائه کند.» و درستایش گری این فرهنگ با زبان موسیقی و فیلم، داستانی عاشقانه روایت کرد تا باردیگر تاریخ مردمان این سرزمین را یادآوری و فرهنگ و هنر آنها را ثبت و ضبط کند.
تقدیر در زندگی
فیلم سینمایی «خورشید آن ماه»به تهیه کنندگی منوچهرمحمدی در بلوچستان فیلمبرداری شده و نازنین فراهانی، پژمان بازغی، امیرحسین هاشمی، بنفشه صمدی، روژین صدرزاد، صادق سهرابی، مهتاب جامی، نکیسا نوری، صادق بلوچی، روژناک شیرانی و مریم بوبانی بازیگران نخستین ساخته سینمایی ستاره اسکندری هستند و در این فیلم اسحاق بلوچ نسب(خواننده معروف بلوچی و سرپرست گروه موسیقی ساحل مکران) و برکت برجان(شاعر، نویسنده، خواننده و نوازنده بلوچی) نگاهی نو به این فیلم دادهاند. «خورشید آن ماه» داستان عشق «همراز» و«بی بان» است، عشقی که درنگاه این دونقش بسته اما «بیبان» ناتوان دربیان این احساس است وموسیقی با آنکه با کلام همراه نبوده، زبان گویای این روایت است.در خلاصه داستان این فیلم سینمایی آمده است: «تقدیر بعضی آدما اینه که مسافر باشن...» طبق اخبار منتشرشده قرار بر این بود این فیلم در سیونهمین جشنواره فیلم فجر اکران شود اما بنا به دلایلی اکران آن متوقف شد و حالا باید دید درچه زمان و موقعیت بهتری شاهد این اثر سینمایی هستیم. اما جدای از نگاه این کارگردان به فیلم و فیلمنامه، زمینه گفتوگو با ستاره اسکندری، انتخاب حسین علیزاده است، آهنگسازی که کارنامه درخشانی درآثارسینمایی دارد ونگاه متفاوت اوبه موسیقی فیلم در تمامی کارهایش مشهود و معروف همگان است وچهارسیمرغ بلورین برای فیلمهای «گبه»، «زشت و زیبا»، «آوازگنجشکها»و «ملکه» نشان ازشناخت او به موسیقی و سینما است. ماحصل این صحبتها را در ادامه میخوانید.
ابتدا در خصوص انتخاب حسین علیزاده به عنوان آهنگساز فیلم خودبگویید؟
استاد حسین علیزاده از آهنگسازان بنام و بزرگ موسیقی ایران هستند و معرف دوستداران موسیقی و سینما.اما ابتدا باید از رسالت فرهنگی خود در پاسداشت فرهنگ بلوچستان بگویم که منجربه ساخت این اثرشد ودرکنارآن درساخت موسیقی این فیلم میبایست آهنگسازی انتخاب میشد که درک درست و نگاه شاعرانه ازآن خطه و سینما داشته باشد وازنگاه من آقای علیزاده بهترین و شایستهترین گزینه بود که میتوانستم او را درمقام سازنده موسیقی این کارمتصور شوم چرا که همانطور که همه ما میدانیم استاد علیزاده درک درستی از موسیقی نواحی دارند واین شاعرانگی درتمامی کارهای اومحسوس است ودرکنارآن درک زیبایی هم ازسینما داشته و دارای بینشی متفاوت است واین جزو مختصاتی است که درروزگار سریع کنونی خیلیها به سادگی ازآن عبور کردهاند اما آقای علیزاده متعلق به نسلی است که همچنان این نگاه عمیق در کارهای او دیده میشود.
آیا این انتخاب براساس شناخت شما ازآقای علیزاده بوده یا معرفی شده اند؟«طبیعتاً با هنر بزرگ ایشان آشنا هستم و البته دوستانی دارم که در صنعت موسیقی فعالیت میکنند. جالب است بدانید ابتدا نگران ازفکرکردن به این موضوع بودم وبا خود میگفتم آیا این امکان وجود دارد روزگاری آقای علیزاده این کار را انجام بدهند! و این دوستان من را تشویق کردند و این پیشنهاد مطرح شد وخوشبختانه آقای علیزاده با خواندن فیلمنامه این کار را پسندیدند و این ارتباط و همکاری شکل گرفت. البته ناگفته نماند آقای علی بوستان از دوستان و همکاران آقای علیزاده در این اتفاق بزرگ پیشقدم بود و دیگر دوستان عزیز که دراین امرمرا یاری کردند و از تک تک این عزیزان سپاسگزارم. باید بگویم من یک موسیقی دوست هستم، البته در زمان من موسیقی شرایط محدودی داشت و خاطراتی که از آن روزگار به یاد مانده است شکستن ساز بود و ممنوعیت صدای موسیقی و... و این اتفاقات باعث شد ذوق بسیارما در دوره جوانی از بین برود اما خوشبختانه شرایط امروزموسیقی بسیار مطلوب است و موسیقی بهعنوان یک هنر و یک مفهوم مورد پذیرش قرار گرفته و آزادانه فعالیت میکند.
موسیقی درقالب سینما فضای متفاوتی دارد و حتی گاهی دررساندن پیام فیلم پیشروتر از فیلمنامه عمل کرده است شاید همین امر موجب شده کارگردانان نگاه جدی تری به موسیقی متن داشته باشند و این نگاه در فیلمهای پیش از انقلاب هم دیده میشود اما درسالهای اخیر تلاش اغلب کارگردانان بر این بوده تا درکارهای خود ازهنرآهنگسازان بزرگ و برجسته بهرمند شوند، شاید براین باورند این انتخابها میتواند در دیده شدن فیلم کمک بهتر و بیشتری داشته باشد. نظر شما دراین باره چیست؟
«خورشید آن ماه» برخلاف فیلم هایی است که تاکنون درسینمای ما ساخته ودیده شده است، فیلم هایی که تحت پوشش ارگانهای بزرگی بودند واساساً یک چهره خشن ازبلوچستان منعکس کردهاند، اما«خورشید آن ماه» جزو نخستین فیلمهایی است که یک تصویر دگرگونه از بلوچستان ارائه کرده است و شاید این نگاه برخاسته از ارتباطم با این منطقه بوده باشد. من اولین کسی بودم که با همراهی آقای سیاوش ستاری ماشین خیمه شب بازی ایران را در این سرزمین راهاندازی کردم و آن زمان بود که با فرهنگ بلوچستان مواجه شدم. فرهنگ وهنری که یکی ازپایههای مهم آن موسیقی است. دراین سرزمین با استادانی آشنا شدم که شاید برای بسیاری ازمردم ایران وحتی هنردوستان ناآشنا باشند، هنرمندانی بزرگ و بسیارتأثیرگذار. درواقع یکی ازاهداف وخواسته هایم در ساخت این فیلم دیده شدن موسیقی بلوچستان بود و این موسیقی یکی ازپایههای اصلی فیلم من است. این موسیقی یک کاراکترمجزا در فیلم من ایفا کرده است. در نتیجه یک هماورد بزرگ میطلبید، هماوردی که به آن خطه و به موسیقی اش اشراف کامل داشته باشد. کسی که تعمق عمیقی نسبت به این موضوع دارد و بتواند آوای خاموش فیلم را بدرستی منعکس کند. البته دراین زمینه استادان بسیاری هستند و کارهای متفاوتی در این زمینه تولید شده است اما خود من بواسطه دوستانم و ارادت شخصی به آقای علیزاده ایشان را برای موسیقی فیلم انتخاب کردم چرا که ازسال ها قبل آوای موسیقی اش در گوشم زمزمه شده بود، زلزله رودبار را میگویم، باید بهخاطر داشته باشید! و بهتر است اعتراف کنم مهمترین دلیل این انتخاب ساخت آلبوم «آوای مهر» بود که آقای علیزاده سال 69 منتشر کرد. این آلبوم پس از زمین لرزه رودبار پخش و به زلزلهدیدگان شمال تقدیم شد.در این اثر ملودیهای بومی در کنار موسیقی دستگاهی جریان دارد و نوای دل انگیزی بهوجود آورده است و هنوز هم صدای آن زن که به خوانندگی افسانه رثایی بود درگوشم میپیچد واحساس من براین بود دراین اثرآقای علیزاده علاوه برنگاه موسیقایی، بینشی فراترازتولید یک اثرموسیقی دارد، بدین منظور که شعریک فیلم یا شعر یک حادثه را بدرستی دریافت میکند ودر فیلم «خورشید آن ماه» باردیگر این نگاه دیده میشود. دراین فیلم کاراکتر و قهرمان قصه زنی است بهنام «بی بان» که لب فروبسته و عشق او را دچار تحول میکند و این نگاه عاشقانه را میبایست فردی روایت میکرد که با شعر فیلم آشنا باشد وبداند چگونه آن را بیان کند. درآخرباید بگویم با موسیقیهای آقای علیزاده بزرگ شدهام چه آن زمان که ترکیب گروه چاووش شکل گرفت و درتاریخ ما کم نظیرشد وچه سالها بعد ازآن وبه باورمن ازآن سالها به موسیقیهای امروزی دست یافتهایم.
درباره حضور هنرمندان موسیقی بلوچی دراین فیلم کمی توضیح دهید؟
دراین فیلم درکنار موسیقی متن وحضوربازیگران، پهلوان اسحاق بلوچ نسب نیزایفای نقش داشته است، البته انتخاب نخست من پهلوان رسول بخش زنگشاهی قیچک نوازشهیرایران بود وآن زمان که بیمار شد و به تهران آمد برای درمان شان بسیار کوشیدم اما متأسفانه فوت کرد در نتیجه به سراغ پهلوان اسحاق بلوچ نسب رفتم والبته «برکت برجان» شاعروخواننده درجه یک سیستان وبلوچستان نیزحضوروهمکاری داشت وبانوی خواننده «شمشی بهروز(شمشوک)»، «سوگل خجسته» ودرکنارآن موسیقی زیبای آقای علیزاده که فضای بسیاردرخشانی ترسیم کرده است وبسیار خوشحال و مفتخرم با این گوهرهای کم یاب و نایاب همکاری داشتهام. همانطور که پیشتر اشاره کردم هدف من دراین فیلم ستایش فرهنگ غنی مردم بلوچستان است و دراین مدت زمان تعدادی ازبازیگران تئاتر به مدت یک ماه و نیم زبان بلوچی آموزش دیدند و این زبان و گویش به زیبایی در بازیگرانم نقش بسته است. زمانی که با آقای علیزاده در خصوص موسیقی این فیلم صحبت کردم اولین جملهای که گفتم این بود که به جادوی چابهارگرفتارشدهام ومیخواهم این جادو را درسینما منعکس کنم و وظیفه خود میدانم این کار را انجام بدهم و آقای علیزاده با نگاه به فیلمنامه آن اشاره داشت «خورشید آن ماه» غنای عجیبی دارد، حتی اگر در جشنوارهها هم شرکت نکند این ستایش از فرهنگ بزرگ بلوچستان در تاریخ ثبت خواهد شد.
گفتوگو با محسن شهرنازدار پژوهشگر و نویسنده
موسیقی فیلم باید در خدمت تصویر باشد
موسیقی فیلم یا موسیقی متن به موسیقیای اطلاق میشود که منحصراً برای یک فیلم سینمایی یا مجموعه تلویزیونی نوشته شده است، موسیقی که با تصویر درحرکت است و به نوعی میتواند ایفاگر هیجانات، احساسات و غم و شادی یک اثر نمایشی باشد.به گفته محسن شهرنازدار انسان شناس و محقق موسیقی ایرانی «موسیقی فیلم نیاز به تخصص دارد و در این زمینه بیشتر ما با آهنگسازان پرکاری مواجه هستیم که تجربه بالا دارند اما لزوماً تخصص این کار را پیدا نکرده اند.» او در گفتوگو با «ایران» درباره اینکه آیا میتوان از «موسیقی فیلم» بهعنوان یک ژانر مشخص در موسیقی یاد کرد، بیان داشت:«پاسخ سؤال شما درمرز میان بله و خیرقرار دارد! میدانیم که موسیقی با تاریخ سینما عجین شده است، درسالنهای سینمای صامت هم ازهمان ابتدا ارکسترهای موسیقی به تصاویر جان و معنای تازه میدادند. بعدها و درحد فاصل دهه سی و پنجاه میلادی، فیلم موزیکال هم بسیاررونق پیدا کرد وبه یک ژانرمهم سینمای هالیوود بدل شد.عملاً سبکهای مختلف موسیقی فیلم به وجود آمدند که با ژانرهای سینمایی ازهم تفکیک میشوند. باید درنظر داشته باشید که هرگاه صحبت ازآهنگسازی موسیقی فیلم به میان میآید، لزوماً درباره نوع موسیقی صحبت نمیکنیم، بلکه موضوع ما درباره عناصر صوتی و موسیقایی وابسته به تصویر است؛ تصویری که بیان مفهوم و تعیین تم اصلی یا محتوای صوتی آن توسط آهنگساز و با سفارش کارگردان شکل میگیرد.»
این پژوهشگر درباره کاربرد موسیقی قومی در موسیقی فیلم گفت:«نه فقط موسیقی اقوام ایرانی بلکه همه انواع موسیقی وابسته به فرهنگهای قومی یا موسیقیهایی که رپرتوار تاریخی دارند و تحت عنوان سنتی از آن یاد میکنیم، مثل موسیقی هند یا موسیقی ترک وعرب و ایران، دارای یک پتانسیل یا مزیت ویژهای برای آهنگسازی درموسیقی فیلم هستند. این مزیت وفور «نقش مایه مُعرف» در این انواع موسیقی است. نقش مایه معرف یا نغمه معرف که ازواژه آلمانی لایت موتیو آمده، نوعی نشانهگذاری درموسیقی فیلم تلقی میشود تا شخصیتها یا موقعیتها را معنادار کند. بافت ملودی و روایت صوتی موسیقی فیلم عموماً پیرامون این نغمه معرف شکل میگیرد. یک نغمه تکرار شونده که در موسیقی اپرا معرف شخصیتهاست و موسیقی فیلم هم از آن برای معنادار کردن موقعیتها استفاده میکند. موسیقیهای سنتی دارای ملودی- مدلهایی هستند که میتواند بهعنوان این تیپ ازنغمه معرف به کار گرفته شود. شاید این یک توضیح فنی مختصر برای کارایی موسیقی قومی درموسیقی فیلم باشد. به عبارت دیگر ماهیت این نوع از موسیقیها که رپرتوار صوتی مشخص دارند، این فرصت را به آهنگساز میدهد تا براحتی نقش مایه اصلی موسیقی فیلم را ازآن استخراج کند.»
او درادامه درباره جایگاه استفاده مستقیم از موسیقی قومی در فیلم، اظهار کرد: «درباره ذات و ماهیت توصیفی نغمات در فلسفه موسیقی تردیدهایی وجود دارد، اما دستکم نمیتوان منکر تداعی مفاهیم ناشی از تکرارنغمات در سنتها و فرهنگیهای مختلف شد. درنتیجه ظرفیت موسیقی قومی با توجه به کارکردهای مختلف آن در آیینها و مناسک مختلف ازشادیها گرفته تاسوگواریها غیرقابل انکار است و گنجینه قابل توجهی از موتیوها و نغماتی را شامل میشود که میتواند درتقویت قدرت بیان و احساس تصاویر فیلم مؤثرباشد.کارکرد دیگر استفاده مستقیم از موسیقی قومی، در سینمای مستند اتنوگرافیک است که به موضوعات قومی میپردازد. اینجا حضور موسیقی قومی وضعیت متفاوتی پیدا میکند و موسیقی خود بخشی از روند مستندسازی برای بازنمایی اقلیم وجغرافیا و فرهنگ میشود. یعنی اگر من فیلمی مستند درباره بلوچستان میسازم، موسیقی هم بخشی از روند مستندسازی فرهنگ آن منطقه است و میتواند بهعنوان سند در فیلم وجود داشته باشد.»
شهرنازدار معتقد است:«درسینمای ایران عموماً استفاده ازموسیقی قومی درحد تداعی موقعیتهای جغرافیای فرهنگی ما تقلیل پیدا کرده، چیزی شبیه بازنماییهای سطحی از مفاهیم درتصاویر. مثل اینکه بخواهید برای جملهای که میشنوید و برای هر کلمه از آن جمله، بلافاصله تصویری را جایگزین کنید. نتیجه معمولاً مضحک میشود.» او درادامه افزود: مثالها دراین باره فراوانند. مثلاً تصویر یک مرد یا زن محلی یا لباس قومی را ببینید وبلافاصله موسیقی آن فرهنگ را پخش کنید. این برخورد بسیار تقلیلگرا و درعین حال درراستای سادهسازی مفاهیم و درحد کارکرد موسیقی درگزارشهای تلویزیونی است. به نظرمن حتی گاهی نقش سانسوررا ایفا میکند ومانع ازشکلگیری احساس یا درک زبانی میشود که تصویر میتواند به تنهایی یا در همراهی با موسیقی متناسب بیان کند. البته این استفاده محدود و نامطلوب به معنای ظرفیت کم و محدود موسیقی قومی نیست. نقد من متوجه روندهای عرفی استفاده از موسیقی قومی درسینماست که در سطح تداعی جغرافیای فرهنگی قوم تنزل پیدا کرده. هرچند گاهی با نمونههای ساده و متفاوت به کارگیری موسیقی قومی درفیلم هم مواجه میشویم که قابل توجه است. مثل آنچه در فیلم «گبه» اتفاق میافتد.
همچنین شکل متفاوت دیگری را در فیلم «آتشکار» دیدم. فیلمی با درون مایه طنز و خیال، که روایت در پیرامون زندگی کارگران صنعت فولاد اصفهان جریان دارد وموسیقی عملاً محدود به استفاده مستقیم ازسازدونلی بلوچستان شده است. اتفاقاً فواصل متفاوت این موسیقی روی تصاویر این فیلم، وجه خیال انگیزی را تقویت کرده وتأثیرگذار هم شده است با اینکه این موسیقی ربطی به جغرافیای فرهنگی اصفهان ندارد. حالا همین را مقایسه کنید با فیلمی که مثلاً در بلندیهای دالاهو فیلمبرداری شده و اگر کوهها را درفیلمی ببینیم بلافاصله یک مایه موسیقی کردی یا هورهخوانی را هم زیر تصویرمیشنویم. این برخورد مستقیم مثل این است که دائم زیرتصاویر زیرنویس بگذاریم و موقعیتهای جغرافیایی را معرفی کنیم. به گمان من این روش مستقیم تقلیلگرا وحتی مضحک است. این شیوه از بهرهبرداری از موسیقی قومی درسینما سطحی است و برای برخوردی عمیقتر، شناخت از ظرفیتهای درونی موسیقی و البته تخصص برای به کارگیری آن در فیلم ضرورت دارد.
این پژوهشگر درپاسخ به این سؤال که با توجه به استقبال و استفاده آهنگساران موسیقی فیلم از موسیقی اقوام ایرانی، چه نقش و جایگاهی برای این موسیقی در ساخت موسیقی فیلم قائل میشوید، گفت: «ناگفته پیداست کشورایران یکی از متنوعترین وغنیترین کشورها ازنظر تنوع قومی و فرهنگی است، یعنی تنوع موسیقی قومی درایران و درکنار آن رپرتوار موسیقی ایرانی از نظر تنوع و وسعت رپرتوار، نمونه و نظیری دردنیا ندارد و این وسعت نه تنها به رپرتوار کلامی خلاصه نمیشود بلکه درتنوع سازها و فواصل متفاوت موسیقی قومی ایران هم مشهود است. تصور کنید یک سوی موسیقی قومی ایران آذربایجان قراردارد که به فرهنگ فلات آناتولی متصل میشود و سوی دیگربلوچستان که فرهنگ موسیقایی آن تا شبه قاره هند تداوم مییابد.آن سوی دیگرسرزمینهای آسیای میانه را دارید و درجنوب غربی تا فرهنگ صوتی شبه جزیره پیش میرود. درچنین سرزمین پهناوری رپرتوار صوتی یک گنجینه بزرگ برای استفاده درآهنگسازی است ازجمله در موسیقی فیلم. موسیقی طبعاً درمرزهای سیاسی محدود نمیشود و ازجغرافیای سیاسی فراتر میرود وبا وجود آنکه طی 200 سال گذشته سهم بزرگی ازحوزه فرهنگی ایران از مرزهای سیاسی جدا شده، اما موسیقی همچنان وحدت فرهنگی خود را با حوزه فلات ایران حفظ کرده و گنجینه بزرگی ازنغمات ایرانی را درخود جای داده است. به کار بردن این نغمات همچون یک ماده خام موسیقایی توسط آهنگساز در مکان، زمان و موقعیتهای مختلف، به تواناییهای فردی آهنگساز برای ساخت موسیقی فیلم بستگی دارد. به گمان من بر خلاف تصورتا به امروز آهنگسازان فیلم ما کمترین بهره را از این موسیقی بردهاند و جزآن لایه سطحی که پیشتر به آن اشاره کردم، یعنی رابطه معنادار جغرافیا با نغمه و آوای محلی، برای خلق موسیقی فیلم بهره عمیق تری از این رپرتوار وسیع نبردهاند. البته همیشه استثنا وجود دارد. نمونه آن کار آقای حسین علیزاده در فیلم «خورشید آن ماه» ساخته خانم ستاره اسکندری است.»
او درباره اینکه چرا آنچنان که باید از این ظرفیتی بدرستی استفاده نشده است، پاسخ داد: «به گمان من دلیل اصلی آن این است که موسیقی فیلم در ایران یک حوزه تجربی است و اکثرآهنگسازان فیلم ما موزیسینهایی هستند که لزوماً تحصیلات مستقیمی در زمینه موسیقی فیلم نداشتهاند.
میدانید که امروزه موسیقی فیلم یک رشته تخصصی و دانشگاهی است و در مدارس، کالجها و نیزدانشگاه های معتبری دردنیا گرایش موسیقی فیلم را درس میدهند و کسانی که این رشته تخصصی را دنبال میکنند در حقیقت تکنیکها و نشانه شناسی رابطه میان صوت و تصویر و مهارت و تخصصهای مربوط به آن را میآموزند. اما در ایران یک نوازنده بدون تحصیلات موسیقی هم میتواند آهنگسازی موسیقی یک فیلم را بر عهده بگیرد، شخصی که شاید هیچ ایدهای نسبت به کمپوز کردن و آهنگسازی ندارد چون به لطف رسانه معروف شده، میتواند سفارش موسیقی فیلم هم بگیرد. میخواهم بگویم موقعیت آهنگسازی فیلم در ایران غیرتخصصی و سطحی و شتاب زده است و عموماً از آگاهی و تخصص فاصله گرفته است. با این حال اگر وجه صنعت آن را در نظر بگیریم، مانند هر صنعت دیگری میباید برای عرضه، تقاضا را هم بالا ببرد و ایجاد نوعی فرهنگ مصرف کند. گاهی این کار با سطحیترین روشها صورت میگیرد. سینما عرصه این تیپ از مصرف فرهنگی است و کالای خود را با چهرهها و نامها تبلیغ میکند. این روش به تحریک مصرف کننده برای فروش بیشتر وابسته است و سینما آن را مبنای چرخه اقتصادی و قاعده فروش کالای خود قرار میدهد. موسیقی هم در همین چرخه قرار میگیرد. البته نسل جوان تحصیلکرده در موسیقی فیلم حتماً میتوانند این روند را تحت تأثیر قرار بدهند و جایی برای تخصص خود در سینما باز کنند. اما این نیاز به نقد و ایجاد آگاهی دارد و به میزان شناخت و حساسیتهای کارگردان هم وابسته است. موسیقی فیلم نیاز به تخصص دارد و در این زمینه بیشتر ما با آهنگسازان پرکاری مواجه هستیم که تجربه بالا دارند اما لزوماً تخصص این کار را پیدا نکردهاند.
مرحوم فریدون ناصری همیشه این مثال را میزد که شما بیایید در سینمای ایران یک تکه از موسیقی فیلم آهنگسازی را از هر جا دلتان میخواهد بردارید و روی هر فیلم دیگری که دلتان بخواهد بگذارید. نه مخاطب این تغییر را خواهد فهمید و نه حتی خود آهنگساز! نقد او متوجه تکراری بودن فرم و زیبایی شناسی آثار آهنگسازان فیلم بود. به عبارتی این تیپ از آثار در سینمای ایران بهدلیل ناآگاهی کارگردان و تجربی بودن آهنگساز، گویی فارغ از تصویر دارد کار خودش را میکند و به همین دلیل آثار آهنگسازان فیلم در هر ژانری از سینما تغییر محسوسی نمییابد. در صورتی که موسیقی فیلم نباید تداعی کننده مکتب هنری یا سبک حرفهای موزیسین یا آهنگسازش باشد بلکه باید در خدمت تصویر بماند و کارکرد دیگری را دنبال کند. استراوینسکی ارزش موسیقی فیلم را با موسیقی پس زمینه رستورانها مقایسه میکرد. یعنی آن را در خدمت فضا و آمبیانس میدانست. همین جا باید اضافه کنم بر خلاف تصویر رایج، در آثار سینمایی لزوماً نباید همیشه موسیقی حضور داشته باشد، همانطور که در تاریخ سینما فیلمسازان بزرگی هم بودهاند که فیلمهای بدون موسیقی ساختهاند. اگر اشتباه نکنم ویلیام وایلر یکی از آنهاست. حالا اگر کارگردان می خواهد از عنصر موسیقی برای بالابردن بار عاطفی تصاویر یا معنادار کردن آن استفاده کند، آهنگساز باید آن را در خدمت تصویر دربیاورد. اصطلاحی وجود دارد که میگوید بهترین موسیقی فیلم شنیده نمیشود، یعنی چنان در خدمت تصویر است که بهعنوان عنصری مجزا خودش را به مخاطب تحمیل نمیکند. این در حالی است که موسیقی در سینمای ایران، چنان خودنماست که عموماً رقیبی برای تصویر محسوب میشود!»