متهم به قتل در دادگاه
مقتول مهدورالدم بود او را کشتـم
گروه حوادث / مرد جوانی که با همدستی همسرش مردی را به قتل رسانده و به قصاص محکوم شده بود پس از قبول اعاده دادرسی و محاکمه دوباره به حبس و پرداخت دیه محکوم شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، سال 92 جسد مرد میانسالی که با شلیک گلوله به سرش به قتل رسیده بود، در داخل خودرواش در شرق تهران پیدا شد. مأموران پلیس در بررسیهای تخصصی دریافتند مقتول فردی به نام حمید است.در ادامه پلیس تلفن همراه مقتول و دوربینهای مداربسته اطراف محل جنایت را مورد واکاوی قرار داد و معلوم شد که قتل یک انتقامگیری شخصی بوده است. پس از آن یکی از شاهدان ماجرا در تحقیقات میدانی به مأموران گفت: من در خیابان ایستاده بودم که ناگهان دیدم یک خودروی پژو پارس مشکی از مسیر منحرف شد و دو زن سراسیمه از ماشین پیاده شدند و فرار کردند. وقتی خودم را به نزدیک خودرو رساندم متوجه شدم راننده در حالی که خون زیادی از بدنش میرفت روی صندلی افتاده اما در عین حال هیچ شیشهای نشکسته بود و اینطور به نظر میرسید که یکی از آن دو زن به راننده شلیک کرده است.
پس از آن پلیس تحقیقاتش را گسترش داد و به زن جوانی به نام فریبا که از بستگان مقتول بود رسید و او را بازداشت کرد وی در همان بازجوییهای اولیه به قتل حمید با همدستی همسرش خسرو اعتراف کرد.
پس از دستگیری خسرو آنها در ادامه بازجوییها انگیزهشان از قتل را اختلاف قدیمی با مقتول عنوان کردند اما حاضر به بیان جزئیات اختلاف نشدند.خسرو در این باره گفت: من و همسرم طبق نقشهای از پیش طراحی شده، حمید را به قتل رساندیم. همسرم فریبا به بهانه اینکه برای حل مشکلات زندگی مان قصد دارد با او مشورت کند با حمید تماس گرفت و با او قرار گذاشت. من هم لباس زنانه پوشیدم و با همسرم سوار خودروی خسرو شدم. همسرم تازه سر صحبت را باز کرده بود که اسلحهای را از زیر چادرم بیرون آوردم و 2 گلوله به سر حمید شلیک کردم و وقتی کنترل خودرو از دستش خارج شد من و فریبا از ماشینش پیاده شدیم و در تاریکی کوچهها فرار کردیم.
در ادامه این زوج در شعبه 4دادگاه کیفری سابق استان تهران به صورت غیرعلنی و پشت درهای بسته محاکمه شدند و در آن جلسه اولیای دم برای آنها درخواست قصاص کردند. با توجه به اینکه هر 2 متهم درخواست کرده بودند پرونده غیرعلنی مورد رسیدگی قرار گیرد جزئیاتی از جلسه دادگاه منتشر نشد اما در نهایت و با توجه به درخواست اولیای دم برای هر 2 متهم حکم مجازات صادر شد و خسرو به قصاص و فریبا به 15 سال حبس محکوم شد.این حکم با اعتراض متهمان به شعبه 24 دیوان عالی کشور فرستاده شد، قضات دیوان حکم را مورد تأیید قرار ندادند و به این ترتیب پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه هم عرض فرستاده شد.جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پشت درهای بسته و غیرعلنی برگزار شد. پسر بزرگ مقتول خواهان حکم قصاص برای عاملان قتل پدرش شد. اما چون فرزند کوچک مقتول معلولیت ذهنی و جسمی داشت پرونده به دفتر دادستان فرستاده شد تا دادستان درباره درخواست فرزند مهجور قربانی تعیین تکلیف کند.پس از آن هیأت قضایی بار دیگر خسرو را به قصاص و همسرش را به 15سال زندان محکوم کردند. اما دوباره متهمان به رأی صادره اعتراض کردند و دیوان عالی کشور یکبار دیگر به آن رسیدگی کرد و این بار حکم مورد تأیید قرار گرفت. در حالی که به نظر میرسید متهم در یک قدمی اجرای حکم قرار دارد خسرو درخواست اعاده دادرسی کرد. او گفت من با انگیزه ناموسی مرتکب قتل شدم و از همان ابتدای پرونده نیز این موضوع را اعلام کرده بودم. با توجه به کارهایی که مقتول کرده بود او را مهدورالدم تشخیص دادم. مدارکی هم در پرونده وجود دارد که ادعای من را ثابت میکند. من دوست نداشتم به خاطر خانواده مقتول که آدمهای آبروداری هستند جزئیاتی از کارهای او را بگویم اما همه مدارکی که ادعاهایم را ثابت میکند به صورت مستند در پرونده گذاشتهام. در همه جلسات بازپرسی و بازجویی هم توضیح دادم چرا او را کشتم و گفتم که از نظر من او مهدورالدم بوده است.پس از اظهارات متهم ردیف اول پرونده و در حالی که 7سال از این ماجرا گذشته بود، درخواست اعاده دادرسی خسرو پذیرفته و وی این بار در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد.
بعد از آن صحت مدارکی که به دادگاه داده بودند مورد بررسی قرار گرفت و این بار هیأت قضات شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و متهم را از قصاص تبرئه کرده و او به حبس و پرداخت دیه محکوم شد.
سـارق، سگ صاحبخانه را هم دزدیـد
گروه حوادث/ سارق سابقه دار که در جریان سرقت از یک خانه سگ گرانقیمت صاحبخانه را نیز دزدیده بود پس از 2 ماه در حالی دستگیر شد که سگ و ساعت شاکی همراهش بود.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، بیست و پنجم آذر امسال مردی با مراجعه به کلانتری 101 تجریش از سرقت خانهاش خبر داد و گفت: حدود ساعت 4 صبح در اتاق خوابیده بودیم که همسرم با شنیدن صدای باز و بسته شدن در تراس بیدار شد اما به تصور اینکه وزش باد باعث این صدا شده اعتنایی نکرده و خوابیدیم تا اینکه حدود ساعت 8 صبح وقتی وارد یکی از اتاقها شدیم با دیدن در تراس که باز و وسایل اتاق که به هم ریخته بود متوجه سرقت شدیم.شاکی با بیان اینکه سارق یک قاب ساعت مچی گرانقیمت، یک دستگاه تبلت و حدود 5/2میلیارد ریال پول و لوازم با ارزش را سرقت کرده، گفت: ما یک قلاده سگ داشتیم که از نژادی کم یاب و بسیار گرانقیمت بود که سارق آن را هم دزدیده است.بدین ترتیب پرونده برای رسیدگی به پایگاه یکم پلیس آگاهی فرستاده شد و تحقیقات برای شناسایی سارق ادامه یافت.
سرهنگ کارآگاه «سیدعلی شریفی» رئیس پایگاه یکم پلیس آگاهی در این باره گفت: بررسیهای اولیه حاکی از این بودکه سارق از طریق تراس و پنجره آشپزخانه وارد خانه شده که در تحقیقات محلی چهره متهم شناسایی و مشخص شد سارق فردی بهنام هوشنگ است. بنابراین با شناسایی مخفیگاه سارق، کارآگاهان پس از حضور در محل، هوشنگ که ساعت مچی شاکی را به دست خود بسته و قلاده سگ شاکی را نیز در دست داشت دستگیر کردند.
بدین ترتیب متهم به پایگاه منتقل و در تحقیقات به عمل آمده به جرم خود اعتراف کرد و اعلام داشت به تنهایی خانه شاکی را شناسایی کردم و از لوله گاز بالا رفته و به تراس راه یافتم و سپس وارد خانه شدم اما وقتی متوجه حضور ساکنان در خانه شدم بسرعت اموال موجود در یکی از اتاقها شامل تبلت و گوشی و سگ کوچکی را که آنجا بود، برداشته و فرار کردم. سپس تبلت را به مبلغ شش میلیون تومان به یک مالخر بهنام سهیل فروختم. سرهنگ کارآگاه سید علی شریفی افزود: درادامه اموال کشف شده به شاکی برگردانده و پرونده به همراه متهم به شعبه 10 بازپرسی دادسرای ناحیه یک فرستاده شد و تلاش برای شناسایی مالخر و کشف تبلت ادامه دارد.رئیس پایگاه یکم پلیس آگاهی در پایان به شهروندان توصیه کرد:ساختمان محل سکونت خود را به دوربین مداربسته تجهیز کرده و با نصب و استفاده از قفلهای ضد سرقت و همچنین نصب حفاظ و نرده روی دیوار و پنجره یا بالکن طبقات اول و دوم ساختمان از وقوع چنین سرقتهایی پیشگیری نمایند.
در پی انتشار یک خبر حادثه ای
مدیر مسئول روزنامه ایران مجرم شناخته شد
گروه حوادث: مدیر مسئول روزنامه ایران به دنبال درج خبری در صفحه حوادث این روزنامه و به اتهام نشر مطالب خلاف واقع از سوی دادگاه مطبوعات مجرم شناخته شد.
وکیل روزنامه ایران در تشریح این خبر گفت: حدود ساعت 9 صبح دیروز جلسه دادگاه مطبوعات در شعبه نهم کیفری یک تهران به ریاست قاضی محمدی کشکولی و با حضور هیأت منصفه تشکیل شد. شاکی این پرونده زن جوانی بود که خبر قتل همسرش به همراه عکس وی شهریور سال 98 در صفحه حوادث روزنامه ایران منتشر شده بود. وی مدعی بود خبرنگار بدون مستندات و به دروغ نوشته که شوهر وی به دنبال یافتن زیر خاکی بوده و عکس وی نیز بدون اجازه آنها منتشر شده و همین موضوع باعث ایجاد مشکلاتی برای وی و فرزندش شده است.
هادی وکیلی ادامه داد: پس از اینکه ما نیز دفاعیات خود را بیان کردیم، در پایان جلسه دادگاه هیأت منصفه با اکثریت آرا مدیر مسئول روزنامه ایران را به اتهام نشر مطالب خلاف واقع مجرم دانست و با اکثریت آرا متهم را مستحق تخفیف ندانست.
پایان تراژدی خانوادگی کارمند بانک
گروه حوادث/ کارمند یکی از بانکهای شهر ایلام پساز قتل همسر و دو فرزندش در خانه به محل کارش رفت و پساز درگیری با چند نفر از همکارانش با شلیک گلوله خودکشی کرد.
بهگزارش خبرنگار حوادث«ایران»، صبح یکشنبه 12 بهمن مرد 44 سالهای با مراجعه به محل کارش که یکی از بانکهای تجارت شهر ایلام بود در حالی که اسلحهای شکاری در دست داشت وارد بانک شد و پس از درگیری و تهدید همکارانش ناگهان مقابل چشم آنها با شلیک گلوله خودکشی کرد.
با اعلام این ماجرا به پلیس بلافاصله مأموران به بانک رفتند و در نخستین تحقیقات مشخص شد وی دقایقی قبل از اقدام به خودکشی مدعی شده که همسر و دو فرزندش را نیز در خانهاش کشته است.بدین ترتیب تیم جنایی بلافاصله به خانه این مرد رفته و پس از دریافت دستور قضایی وارد خانه شده و با اجساد همسر 38 ساله، پسر 18 ساله و دختر 9 ساله این مرد رو بهرو شدند که با شلیک گلوله به قتل رسیده بودند. با اعلام موضوع به بازپرس ویژه قتل اجساد به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات درباره انگیزه مرد میانسال از این قتل عام خانوادگی ادامه یافت.سرهنگ «جمال موسوی» فرمانده انتظامی ایلام در این باره گفت: نخستین تحقیقات نشان میدهد این مرد که افشین نام داشته به علت مشکلات خانوادگی همسر و فرزندانش را به قتل رسانده و سپس با رفتن به محل کارش خودکشی کرده است. تحقیقات بیشتر درباره این جنایت خانوادگی از سوی پلیس ادامه دارد.
یکی از کارمندان بانک که شاهد این ماجرا بود گفت: صبح وقتی افشین به بانک آمد خیلی آشفته و پریشان بود. شروع به ناسزاگویی و دعوا با بقیه کارمندان کرد مدام فریاد میزد من زن و بچهام را کشتم.دیگر این زندگی برایم ارزشی ندارد. همکاران به سمتش رفتند تا او را آرام کنند اما اسلحهاش را به سمت آنها گرفت و تهدید کرد که اگر جلو بیایند شلیک میکند. بعد هم مقابل آبدارخانه به خودش شلیک کرد و جان باخت.
این مرد در ادامه گفت: تا جایی که میدانم افشین از شب قبل این حادثه با پسر و همسرش درگیر شده بود اما نمیدانم اختلافشان بر سر چه موضوعی بود و احتمال میدهم به خاطر همین اختلاف هم دست به این جنایت زده است.
بخشش مرد اعدامی برای رضای خدا
گروه حوادث/ کارگر اخراجی کارگاه مبلسازی که برای انتقام از صاحبکارش دست به آتشسوزی مرگبار زده و به قصاص محکوم شده بود، با رضایت اولیای دم به زندگی برگشت.بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از 10 بهمن سال 92 و با گزارش آتشسوزی در کارگاه مبلسازی در حوالی میدان امام حسین(ع) آغاز شد. با حضور آتشنشانان در محل، آنها به اطفای حریق پرداختند و موفق شدند سه نفر از کارگران کارگاه را از میان شعلههای آتش بیرون بکشند. یکی از کارگرها که بشدت دچار سوختگی شده بود به بیمارستان منتقل شد اما لحظاتی بعد تسلیم مرگ شد.بهدنبال مرگ پسر 20 ساله در این آتشسوزی مرگبار، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد. در بررسیهای اولیه کارشناسان آتشسوزی اعلام کردند: آتشسوزی عمدی بوده و مادهای اشتعالزا باعث این حریق شده است.برادر پسری که در این آتشسوزی جان خود را از دست داده بود در تحقیقات گفت: چند سالی است با برادرم در این کارگاه مشغول کار هستیم. ساعت ۵ صبح بوی سوختگی به مشامم رسید وقتی بیدار شدم، کارگاه را در میان شعلههای آتش دیدم. شروع به سر و صدا کردم و از برادرم و کارگران دیگر خواستم که آنجا را ترک کنند، اما برادرم در میان شعلههای آتش گرفتار شد.
در تحقیقات از صاحب کارگاه، او گفت: تصور میکنم عامل این آتشسوزی یکی از کارگرانم باشد که چند روز قبل او را اخراج کردم. او کینه مرا به دل گرفته بود و با این کار فکر میکرد که میتواند از من انتقام بگیرد.با این ادعا، مأموران به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف کارگاه پرداختند و مشخص شد کارگر اخراجی نصف شب از طریق دیوار وارد کارگاه شده و بعداز به آتش کشاندن آنجا، متواری شده بود.
تحقیقات برای دستگیری حمید که آن زمان 42 سال داشت آغاز شد و پساز چندین ماه جست و جوی تیم جنایی متهم بازداشت شد. متهم در تحقیقات اولیه به جنایت ناخواسته اعتراف کرد و گفت: از شهرستان برای کار به تهران آمدم و در کارگاه مبلسازی مشغول به کار شدم، چون در تهران کسی را نداشتم، در کارگاه میخوابیدم اما کارگران و صاحبکارم مدام مرا اذیت میکردند. درنهایت هم صاحبکارم در حالی که میدانست من جایی برای زندگی ندارم مرا از کارگاه اخراج کرد. من هم تصمیم به انتقام گرفتم.
متهم گفت: شب حادثه از دیوار بالا رفتم و وارد کارگاه شدم. در اتاق، کارگرها خوابیده بودند. بهطرف دیگر کارگاه رفتم تا نقشه انتقامم را اجرا کنم. چوب دستی که به سر آن دستمالی آغشته به بنزین و تینر بسته بودم را روی بخاری انداختم و با شعله ور شدن کارگاه، فرار کردم. روز بعد متوجه شدم یکی از کارگران در آتشی که من به پا کرده بودم کشته شده در حالی که قصد من تنها انتقام گیری از صاحبکارم بود.با اعتراف این کارگر به آتشسوزی، به درخواست اولیای دم مقتول، پرونده او برای صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. قضات شعبه سوم دادگاه کیفری استان تهران حکم بر قصاص متهم داده و با تأیید این حکم در دیوان عالی کشور پرونده برای صدور حکم به دادسرای امور جنایی تهران فرستاده شد.
در حالی که اولیای دم خواهان قصاص بودند، با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران خانواده مقتول روز گذشته در دادسرا حاضر شده و از خون قاتل فرزندشان گذشت کردند.
آنها بدون هیچ قید و شرطی و فقط برای رضای خدا و آرامش روح فرزندشان از گناه وی گذشتند و اظهار داشتند چون در این مدت متهم در زندان توبه کرده و رفتار مناسبی داشته از قصاص او گذشت کردند. بدین ترتیب مرد آتش افروز با رضایت اولیای دم بزودی در دادگاه کیفری پای میز محاکمه میرود تا از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.
دختری که در زندان زاده شد
محمد بلوری- قسمت نهم/آفتاب زلال صبحگاهی در میانه اسفندماه به رنگ عسل بهاری میدرخشید و در باغچه حیات زندان زنان شکوفههای چند درخت زردآلو به شوق باد بهاری در شکفتن بودن، چند کپه کوچک برف که روی درخت پیر کاج الماسگون در نمایش آفتاب میدرخشیدند کمکم آب میشدند و چکهچکه فرو میچکیدند.
مهتاب در سلول نوزادش را در آغوش گرفته بود و با گهواره زانوهایش دخترک را میخواباند از پشت میلههای سلول، نگاه حسرتبارش را به باغچه بیدار بهاری دوخته بود و خاطرات شیرین گذشتهاش را بهخاطر میآورد.
از روزی که به دیدنش رفته بودم تا برای خوانندگان بخش حوادث ماجرای زندگیاش را یادداشت کنم و وقتی در روزنامه نوشتیم که این زن جوان محکوم به حبس ابد، تصمیم دارد، دختر نوزادش را به خانوادهای بهعنوان فرزندخوانده بسپارد خوانندگان بسیاری درخواست کرده بودند این کودک را تحویل بگیرند و خانوادههایی هم اشتیاق آن را داشتند که ماجرای زندگی مهتاب را بخوانند.
اولین پرسشام از مهتاب این بود که چگونه با همسرش آشنا شده و با هم ازدواج کردهاند؟
مهتاب در حسرت روزگار شیرین از دست رفتهاش، در نگاهش رؤیای غمانگیزی سایه انداخته و گفت:
- تا پایان دوره دبیرستان تحت سرپرستی بخش خدمات شهرداری بودم و با شروع تحصیلات دانشگاهی که رشته ادبیات را انتخاب کرده بودم، قرار شد کاری پیدا کنم و روی پای خودم بایستم.
آیا هرگز به یاد دوران کودکیات بودی که با آن پسرک پرورشگاهی دل به پروانه رنگینبال بسته بودین تا با پرواز در شهر روی شانه والدینتان شما را به آنها برساند؟
مهتاب آهی کشید و اشک در چشمان غمزدهاش جوشید. با بغضی که در گلویش گره خورده بود گفت:
- آن روز که مهرداد با فرار از پرورشگاه پروانهاش را در شلوغی خیابانی در شهر به شوق یافتن پدر یا مادرش پرواز داده بود وقتی مرد رهگذری سنجاقی به کمر پروانه فرو برد و آن را برای تکمیل کلکسیون پروانهاش شکار کرد، انگار همه رؤیای شیرین کودکیمان با نیش سنجاقکی از بین رفت. از آن پس بود که نفرتی از شهر و آدمهایش به دل کوچکمان نشست ولی امید یافتن مادران گمشدهمان چون رؤیای پر اندوه با مرگ پروانهمان از سینههایمان بیرون نرفت و از آن پس روسری آبیام را که بوی مادرم را داشت، در بسترخوابم به سینهام میفشردم و در خیال کودکانهام با مادر درد دلها داشتم به یاد دارم شبهایی که با خواب مادر از گریه بیدار میشدم. مادر پرورشگاهی به بالینم میآمد، روسری آبی را از زیر لحاف به زیر چانهام میکشاند تا با بوی سحرانگیز مادر با خیال آرام بخواب بروم.
گاهی که در حیاط پرورشگاه با مهرداد سرگرم بازی میشدیم میپرسیدم:
-دیگه دنبال یک پروانه زرنگ نمیگردی که در خیابان پروازش بدی؟
مهرداد هم لب ور میچید و میگفت:
- دیگه نمیخوام به شهر فرار کنم. اما غصه نخور مهتاب، جور دیگهای دنبال مادرمون میگردیم.
پرسیدم، چهجوری؟
اما جوابی نمیداد.
از مهتاب پرسیدم: مهرداد چی شد؟ آیا از هم جدا شدید؟
در جوابم آهی کشید و گفت: مدتی بعد یک روز شنبه که خانوادهها برای انتخاب بچهها بهعنوان فرزند خوانده به پرورشگاه آمده بودند خانمی دستش را گرفت و برای همیشه با خودش برد. از آن پس شبها مدام بهانهاش را میگرفتم و مادر پرورشگاهی به بالینم میآمد تا با وعده دیدار با مهرداد، گریه و بغض گلویم آرام بگیرد و با این وعده شیرین خوابم میبرد...
- از دوران دانشگاهیات تعریف کن.
- تا یکی دو سالی از یک بانوی سالخورده بیمار مراقبت میکردم و به تحصیلات دانشگاهیام هم ادامه میدادم. با یکی از دختران همکلاسیام، آپارتمانی هم اجاره کرده بودیم و زندگی آرام و بیدغدغهای داشتیم.
آیا به فکر این بودی که مهرداد را پیدا کنی و از حال و روزش باخبرشوی؟
- چرا همیشه بهفکرش بودم اما نمیدانستم در این شهر شلوغ چطوری جستوجویش کنم و از حال و روز این مونس دوران پرورشگاه اطلاع پیدا کنم. تا اینکه هم اتاقیام راه خوبی برای جستوجو نشانم داد.
یکروز به من گفت: باید به همان پرورشگاهی مراجعه کنی که با هم در آن نگهداری میشدید. از یادآوری مهرداد همیشه به شوق میآمدم و دلم میخواست پیدایش کنم و از حال و روزش باخبر شوم. یک روز پس از درس دانشگاهی با هم به پرورشگاه رفتیم. وقتی از دروازه وارد باغ کوچک پرورشگاه شدم، با هجوم خاطرات گذشته و دیدن کودکانی که سرگرم بازی یا گوشهنشینی در خلوت خود بودند از یادآوری آن روزهای کودکی بغضم گرفت و اشک در چشمانم جوشید. دوست و همکلاسیام مهری بازویم را گرفت و هوشیارم کرد:
در چه فکری هستی مهتاب؟ بریم به دفتر بایگانی تا تعطیل نشده. وارد دفتر شدم با دیدن پیرمرد بایگان قلبم فشرد و دوباره بغضی گلویم را گرفت.
ادامه دارد
بر اساس آمار پزشکی قانونی در 9 ماه امسال
145 هزار زن در نزاع مجروح شدند
گروه حوادث/ سازمان پزشکی قانونی با ارائه آمار مراجعهکنندگان به دلیل نزاع در 9 ماه امسال از مجروح شدن 145 هزار زن در کشور خبر داد.
براساس این آمار در 9 ماهه سال جاری 462 هزار و 686 مصدوم نزاع به مراکز پزشکی قانونی کشور مراجعه کردند که ۱۴۵ هزار و 26 نفر از این افراد زنانی بودند که در نزاع مصدوم شدهاند.
همچنین در این مدت استانهای تهران با 72 هزار و 835، خراسان رضوی با 39 هزار و 795 و آذربایجان شرقی با 32 هزار و 132 نفر بیشترین و استانهای ایلام با دو هزار و 770، بوشهر با دو هزار و 888 و خراسان جنوبی با سه هزار و 238 نفر کمترین آمار مراجعین نزاع را داشتهاند.
تصادف به خاطر سکته راننده
گروه حوادث/ سکته قلبی راننده پشت فرمان خودرواش حادثهساز شد.
سرهنگ محمد رنجبر، رئیس مرکز فرماندهی و کنترل هوشمند ترافیک پلیس راهور پایتخت در اینباره گفت: صبح دیروز راننده یک خودروی تاکسی پژو که در مسیر بزرگراه باقری - رسالت در حال رانندگی بوده، دچار سکته قلبی شد. راننده قبل از سکته قلبی سعی در متوقف کردن وسیله خود داشته که در مسیر حرکت با گاردریلهای میانی اتوبان بشدت برخورد کرد و متوقف شد.
وی افزود: بلافاصله پس از دریافت این خبر از طریق سامانه ۱۱۰،اعضای تیم کارشناسی منطقه ۴ پلیس راهور «فاتب» در محل حاضر و پس از ایمنسازی محل حادثه، نسبت به بررسی علل و عوامل این حادثه اقدام کردند. تیم اورژانس و آتشنشانی نیز بلافاصله در محل این حادثه حضور یافتند و به احیای قلبی راننده مبادرت و وی را به نزدیکترین مرکز درمانی منتقل کردند.