امام علی (ع):
هیچ آیینى، با نادانى رُشد نمى کند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم،ص74
سیدعباس صالحی: امروز فردوسی و اخوان با نغمه او خراسانیات میخوانند
آخرین آلبوم استاد شجریان با نام خراسانیات در سال ۹۸ منتشر شد،این آلبوم را با حال و هوا و لهجه خراسانی خوانده بود.امروز فردوسی و اخوان با نغمه او خراسانیات میخوانند و مینوازند. مجوز آلبوم «خراسانیات» به شماره 5240-97 در تاریخ 98/05/05 صادر شده است.
توئیت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی/سایت وزارت ارشاد
رمقِ همچنان جاری در تاریخ فرهنگ
رخشان بنیاعتماد
فیلمساز
محمدرضا شجریان هم رفت. یکبهیک، کسانمان میروند. آنها که دلِ گرفتهمان، سنگینی آوار مصیبتهای پیدرپی را، به نعمت وجود خود التیام میدهند و مویرگهای نامریی مقاومت را برای نفسهای کمرمقمان جان میبخشند.
اینکه شجریان که بود و چه تأثیری در زنده نگهداشتن موسیقی اصیل ما داشت، مقولهای تخصصی است که توصیف آن کار من نیست. ولی اینکه هنرمندی از میانمان رفت که دامنه اثرگذاری و اهمیتاش محدود به مرزهای جغرافیای ایران نیست و حوزه کشورهای فارسیزبان را در برمیگیرد، اهمیت فقداناش را اثبات میکند.
با طنین آوایش _که تنها اعجاز جادوی صدای خوشاش نبود، بلکه امروز ما را به گنجینه شعرو ادب میهنمان پیوند میزد_ چه استادانه روح را صیقل میداد. بیدلیل نیست که خیل دوستدارانش نه از یک طیف خاص، که از خواص و عوام و پیر و جوان هستند.
و کلام آخر اینکه آنان که به هر شکل در مقام خُردهگیری از موضعگیریهای بجای او در بزنگاههای اجتماعی یا آنها که درصدد مصادره او به نفع جریان خاصی هستند، نزول درکشان از این حقیقت را اثبات میکنند که هنرمند واقعی همانی است که او بود. بالاتر و فراتر از خطکشیهای جناحی و سیاسی. همراه و در کنار مردم. مردمی که توده بیشکلی از سرسپردگی و فرمانبرداری نیستند، مردمی که سهم خودشان از زندگی را میشناسند.
اگرچه به قول کیهان کلهر عزیز «جان از تن آواز رفت»، ولی یاد و جای پای ماندگار شجریان، رمقِ همچنان جاری در تاریخ فرهنگ ماست.
ارمغان بهداروند
شاعر
«ببار ای بارون ببار» را زمزمه میکنم و به خودم میگویم کریمتر از این نمیشود مرهمی بر زخمی بود؛ میخواستم دلیلی دست و پا کنم که از «مرگ» ننویسم و دیدم همین آرزومندی محزون کمانچه «کلهر» چنان سزاوار هست که هیچ از درههای دوری نترسم و بدرقهخوان مسافری باشم که همه این سالها آوازش لحن «آبادی» و لهجه «آزادی» داشت؛ دیدم حق همین هست که «ببار ای بارون ببار» بخوانم و با او که «به یاد عاشقای این دیار» میخواند، خداحافظ بگویم. خداحافظ گویانم و به یاد میآورم «حسنک» را که «جهان خوردم و کارها راندم که عاقبت آدمی مرگ است»، خداحافظ گویانم و به یاد میآورم که «ازین خویشتن کشتن اکنون چه سود/چنین رفت و این بودنی کار بود.»
درودِ او در «مهر»ی از خاک خراسان بود و بدرودِ او به «مهر»ی و در خاک خراسان و چه سزاوار مرگی که هم تن به وطن میبخشد و هم به همسایگی هموطنی میهمان میشود که تیر شعرش را در کمان آواز داشته است؛چه عاقبتی خوشتر از این که از قدیم گفتهاند: شاهنامه آخرش خوش است و خُنُکا این بخت که سایه به سایه حکیم طوس و همسایه مهدی اخوان ثالث باشی و شگفتا که هر سه پاسبانان بیبدیل زبان فارسی بودهاند. آواز استاد محمدرضا شجریان به هزار دلیل ارزشافزودهای برای شعر پارسی بوده است و بسیار بسیار از ابیات که در خاطر و خاطره هر کدام از ماست، آغشته به جادوی تحریرهایی است که جان به کلمات شعر بخشیدهاند. امروز روز «حافظ» است و حافظه موسیقایی ما سرشار از شعبدههایی است که بیگاه نیست در این «روز واقعه» که «تابوتی از سرو» بر شانه داشتهایم، ابیاتی از این دست دوباره شنیده شوند:
ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم...
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند...
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک...
قرابت او با شعر چنان بود که به دشواری و رنج، پلی میان بدعت شعر امروز و سُنت آواز ایرانی آفرید که به شناخت بیشتر شعر امروز و ارتفاع بیشتر موسیقی دستگاهی انجامید. «قاصدک» از جمله نوآثار روزگار ماست که مهدیاخوانثالث -م.امید- در آن روایتگر آرمانها و آرزومندیهاییست که به بار ننشستند و آنچه از این شعر به اعجاز هنر پرویز مشکاتیان در دستگاه ماهور و افسون آواز محمدرضا شجریان شنیده میشود در کلمه نمیگنجد. اگر قرار باشد نمونهای گواه بگیرم که «شعر به موسیقی» و «موسیقی به شعر» اعتبار بخشیده باشد «قاصدک» یکی از این میان خواهد بود و از اینگونه میتوان به دیگر شعرهایی از نیما، شفیعیکدکنی، سایه و مشیری اشاره کرد که به ابتکار «خسرو» آواز، در خاطره شنوندگان «شیرین» شدهاند. شجریان به روزگار حیات همسایههای نازنینی همچون محمدرضا لطفی، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، کیهان کلهر و... داشت و در روزگار ممات چه همسایهای گرانمایهتر از فردوسی و چه همسایهای همخونتر از اخوان. از قدیم گفتهاند همسایه خوب نعمت است و این همسایگی گوارای هر سه سوی این قصه باد؛ حتماً از او خواهند پرسید:
قاصدک هان! چه خبر آوردی
از کجا وز که خبر آوردی...
توحید آرش نیا
روزنامهنگار
فکرش را بکنید پدرتان اسطوره موسیقی ایران باشد و سالها نفسش گرمابخش محفل زندگی هزاران ایرانی.
تجسم کنید پدرتان طلایهدار احیای فرهنگ بزرگ ایرانی باشد و نوای ربنایش الهامبخش دعاگویان. همان کسی که حافظ اگر میبود، بوسه بارانش میکرد و سعدی اگر میشنید، رسم محبت را از نو میسرایید.
اخوان فخر میورزید از همکلامی و فردوسی زین پس میبالد به همجواریاش با او.
دلخوشی مردمی باشی که قرار است سالها با تو زندگی سر کنند و به گرمای نغمههای تو دل خوش کنند. مرغ سحر بخوانی و اشک بریزی و یک ملت از پشت قاب دوربینها نظارهگرت باشند.
آقای همایون خان امروز که مشهد با همه خوب و بدش که البته ایران را رو سپید کرد فرزندش را در آغوش گرفت، تو خود حدیث بزرگمردی این مسیر بودی. متانت و ایستادگیات در مقابل سهمخواهان سیاسی باید درسی باشد برای همه آقازادهها.
غمگینترین قاب لحظه جدایی از شجریان گریستن تو بود، در سکوت گریستی و با دست لرزان نوای پدر خواندی. آری؛ رسم بزرگمردان در سکوت گریستن است.
هرچند که دستانمان کوتاه بود برای بدرقه باشکوه سیمرغ اما یاد او همیشه برای همه نسلها جاودانه میماند.
خاک پای مردم ایران به دیار معشوق رفت و دردانههای این اسطوره رسم جان نکو داشتند. کاش همه آقازادهها مرام و مسلکشان مثل تو بود. نجیب بودند و نجیب زاده...
20 مهر
206 روز از سال گذشته و امروز هم نام و آثار چهرههایی را مرور میکنیم که سالروز تولد یا درگذشتشان امروز ثبت شده است.
تولدها
افشین هاشمی: بازیگر و کارگردان سینما و تئاتر سال 1354 در چنین روزی به دنیا آمد. افشین هاشمی کارگردانی را در دانشگاه هنر خواند و کارش را با نمایش «لیلی و مجنون» در سال 1372 بهعنوان منشی صحنه بهصورت جدی آغاز کرد. یک سال بعد نمایش «اوهام» را کارگردانی و سه سال بعد در نمایش «گریز» بازی کرد. پس از آن او را در نمایشهایی مانند «دیر راهبان»، «مده آ»، «زائر»، «بی شیر و شکر»، «افرا»، «پنجره ها»، «ترانههای قدیمی» و «لیلا و چند مسافر» دیدیم. در این میان نمایش مانند «عشق من حامد بهداد»، «مصاحبه» و «شیرهای خان بابا سلطنه» را هم کارگردانی کرد. در سینما بازیگری را با فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک» آغاز کرد و «پابرهنه در بهشت»، «کودک و فرشته»، «لطفا مزاحم نشوید»، «بی خداحافظی»، «برف»، «سینما شهر قصه» و «سال دوم دانشکده من» دیگر فیلمهای او بودند. او برای فیلم «پابرهنه در بهشت» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برد و برای نمایشهای «درستکارترین قاتل دنیا»، «کاتالیزور» و «زائر» هم جوایز بهترین بازیگری و متن را از جشنوارههای مختلف برنده شد. افشین هاشمی ساز کمانچه هم مینوازد و در کنسرتهای زیادی بهعنوان نوازنده حضور داشته است.
آمیتاب باچان: بازیگر مشهور هند سال 1942 در چنین روزی متولد شد. پدر آمیتاب باچان شاعر بود و خودش بازیگری را از سال 1969 با فیلم «سات هندوستانی» آغاز کرد. فیلمی که چندان موفق نبود اما باچان را برنده جایزه ملی فیلم کرد. پس از بازی در فیلم «آناند» که برای آن هم جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل را برد بیشتر به شهرت رسید و در فیلمهایی مانند «رشما اور شرا» و «پروانه» بازی کرد. معروفترین فیلمهای باچان در دهه 70 میلادی «دیوار»، «شعله»، «دان» و «لاواریس» هستند که ایرانیها با فیلم «شعله» بیشتر او را میشناسند. او تبدیل به ستاره بالیوود شد که هم در فیلمهای درام میدرخشید و هم در فیلمهای کمدی بخوبی بازی میکرد. در این سالها باچان بهعنوان تهیه کننده و مجری هم فعالیت کرده و همچنان یکی از محبوبترین ستارههای سینمای هند است. ضمن اینکه براساس نظرسنجی بیبیسی در سال 1999 نامش در فهرست بزرگترین ستاره هزاره مطرح شد.
فرانسوا موریاک: نویسنده فرانسوی برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1952 به دنیا آمد. فرانسوا موریاک نویسندگی را از جوانی آغاز کرد و نخستین داستانش با نام «دفترچه سیاه» منتشر شد اما سال 1952 با داستان «صحرای عشق» به شهرت رسید. در همین سال هم جایزه بزرگ رمان را به دست آورد. موریاک علاوه بر داستاننویسی در نمایشنامهنویسی و سرگذشت نگاری و نوشتن نقد هم بسیار توانا بود و با به نقد کشیدن طبقه ثروتمند در آثارش مطرح شد. «ترز دکرو»، «سرنوشت ها»، «آنچه که گم شده بود»، «گره افعی ها»، «فریسی ها»، «شکست خوردگان عشق» و «نامهای به ایزابل» از آثار اوست. موریاک سال 1952 برنده جایزه نوبل ادبیات شد و یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم اروپا لقب گرفت. او سال 1970 درگذشت.
سالروز تولد جرح لاولی کارگردان آرژانتینی، پیتر اشتاین کارگردان آلمانی، صفر روحی نامقی بازیگر، محمد شجریان بازیگر تئاتر، سمیرا اصلانپور داستان نویس، رضا زنگی آبادی داستان نویس، محمدرضا شرفی خبوشان شاعر، محمد کلباسی داستان نویس، حسین میدری شاعر و حمید عسکری خواننده پاپ هم امروز است.
درگذشت
محمود شجاعی: شاعر و نویسنده و نوازنده ایرانی سال 1394 در چنین روزی درگذشت. محمود شجاعی متولد سال 1321 بود و از جوانی با موسیقی آشنا شد. هم پیانو مینواخت هم تنبور. اما هنرش تنها در این حوزه نبود و با نوشتن نمایشنامه و شعر نامش را مطرح کرد. اشعار او در مجلههایی مانند طرفه، اندیشه و هنر و تماشا منتشر میشدند و اکنون او را یکی از بنیانگذاران شعر حجم میدانند. نوعی از شعر نو فارسی که سازمان یافته و پالایش شده شعر موج نو بود. از او دفتر شعری به نام «از آبی نفسهای کوتاه»، مجموعه شعر «رخهای کوچک همیشه به سوی» و نمایشنامه «مرگهای پس از شنوایی» منتشر شده است.
یگانه خدامی
# محمدرضا_شجریان
مراسم تدفین محمدرضا شجریان مهمترین موضوعی بود که کاربران شبکههای اجتماعی دیروز به آن پرداختند و دربارهاش نوشتند. خبرنگاران و کسانی که در مراسم حضور داشتند عکسها و فیلمهایی را از این مراسم بازنشر کردند. خواندن «مرغ سحر» توسط همایون شجریان هنگام تدفین یکی از مهمترین موضوعاتی بود که دربارهاش نوشتند. غیر از این کاربران زیادی به پخش نشدن این مراسم از تلویزیون و اینکه در شهری مانند تهران پیام تسلیتی نصب نشده است معترض بودند: «انتخاب جای آرمیدنش هم مانند انتخاب شعرهای آوازش بود. پر از ایما و اشاره.»، «خاک، مزار، آرامگاه. چقدر اینها از استاد شجریان دور است»، «هرچقدر عکسهای بیشتری منتشر میشه با خودم فکر میکنم چقدر تصمیم درستی بود، انتخاب مزار کنار آرامگاه فردوسی.»، «غمگینترین مرغ سحر. همایون شجریان و دوستان و شاگردان استاد شجریان، متفاوتترین مرغسحر تاریخ موسیقی را خواندند.»، «عزای عمومی؟ آقا تو ایستگاههای متروی تهران نکردن دیروز و امروز آثارش رو پخش کنن.»، «در مسیرهایی که در شهر تهران تردد کردم و جزو مسیرهای پر رفت و آمد شهر هستند، بیلبورد یا تصویری مربوط به درگذشت استاد شجریان ندیدم. ایشان نه تنها مهمترین چهره هنری یک قرن گذشته ایران بودند که در تهران زندگی میکردند اما گویا برای شهرداری تهران این موضوع چندان اهمیتی ندارد»، «حالا طوس بیش از پیش میشود مأمن دلهای ما... نازنینمان را خاک در آغوش کشید و از سنگینی قلبمون کم شد. هرچند خاک شما هیچوقت سرد نخواهد شد.»، «فضای عمومی شهر ظرف سوگواریها و جشنهایی است که ساکنان را پیوند میدهد. درگذشت شجربان برای بخش زیادی از ساکنان تهران یک سوگواری بزرگ است که هیچ اثری از آن بر در و دیوارهای شهر پیدا نیست، انگار که فرقی ندارد اینجا تهران باشد که او سالها زیست و کار کرد یا شهری در قارهای دور»، «دم شورای شهر و شهرداری مشهد گرم با مراسم نسبتاً آبرومندی که برگزار کردند. صندلی به تعداد زیاد با حفظ فاصله اجتماعی. قرار دادن السیدی و بلندگو در جاهای مناسب و اتوبوس برای جابهجایی مردم از محلی که عبور ماشینها ممنوع بود.»، «کاش امروز طوس بودم...»، «تردید را کنار گذاشتم و در دوگانه بین عقل و احساس، تلاش کردم راه میانه را در پیش بگیرم و با رعایت سرسختانه همه مسائل خود را به مشهد رساندم تا امروز ادای احترام کنم به مردی که بیش از ۲۵ سال است که تحت تأثیر هنرش بزرگ شدهام. امروز قلب ایران اینجا در طوس میتپد».
روزهای سخت کرونایی
بالا رفتن آمار مبتلایان و قربانیان کرونا و شرایط بیمارستانها و کادر درمان در این روزها باعث شده بحث درباره این بیماری دوباره در شبکههای اجتماعی بهصورت جدی مطرح شود. خیلیها دیگران را به رعایت نکات بهداشتی دعوت میکنند و از شرایط بیمارستانها مینویسند. در این یکی دو روز از کسانی که در تجمعهای مربوط به درگذشت استاد شجریان پروتکلها را رعایت نکردند انتقاد میشد: «از برادر عزیزتر هم داریم؟ دو تا برادرم کرونا مثبت شدن، براشون غذا میبرم، میذارم پشت در خونه در رو باز میکنن برمیدارن، این ترس لعنتی مثل خنجر میره تو قلبم، تمام راه برگشت گریه میکنم، اینجاست که میفهمم کادر درمان دارن چه فدا کاری میکنن، تا ابد مدیونشون هستیم»، «دوستان دقت کنید در موج اول کرونا بیماری شناخته نشده بود بنابراین توصیه میشد تا علائم شدید نشده مراجعه نکنید. ولی الان اگرچه درمان قطعی وجود نداره ولی داروهایی هستند که تاحدودی جواب میدن وشانس بستری درicuرو کم میکنن. پس هر علامتی داشتین حتی درد چشم، ضایعات پوستی، سردرد و...مراجعه کنید»، «اگر اجازه بدید از تشییع کنندگان استاد شجریان هم بابت رعایت نکردن پروتکلهای بهداشتی انتقاد کنیم.»، «با این قیمتهایی که برای داروهای کرونا میگن من یکی که امیدی به زنده موندن ندارم. چون به هیچ عنوان نه توان پرداخت هزینه بیمارستان دارم نه دارو!»، «باور کنید که غم از دست دادن عزیزای کادر درمان کمتر از غم از دست دادن یک هنرمند نیست....»، «هر وقت میشنوم پرستار و پزشک و کادر درمان و البته گمنامان جبهه سلامت نظافتچیها و خدمه بیمارستانها بر اثر کرونا از بین میروند، از خجالت آب میشوم که بخواهم بدون ماسک و بدون کار واجب از خانه بیرون بروم.»، «همه اونایی که رعایت نکردن، اونایی که ماسک نزدن، مهمونی رفتن، تولد رفتن، مسافرت رفتن، عروسی گرفتن، تومرگ عزیزمون شریکند. کادر درمان بهخاطر بیمسئولیتی شما دارن دونه دونه جونشونو از دست میدن»، «کل بیمارستان تبدیل شد به بخش کرونا و بخش ما هم بهمدت نامعلومی تعطیل شد.»
مجموعه سه جلدی شرح دیوان حافظ اثر سودی بوسنوی پژوهشگر و مترجم عثمانی توسط سازمان نسخ خطی ترکیه منتشر شد. این مجموعه به زبان ترکی استانبولی است و چاپ اول آن برگرفته از نسخهای است که در اسکندریه مصر به زبانهای فارسی و ترکی عثمانی چاپ شده بود.
ابراهیم کایا استاد دانشکده الهیات دانشگاه اغدیر ترکیه کتاب را برای چاپ به زبان ترکی استانبولی آماده کرده است.