آیا نتیجه انتخابات امریکا میتواند بر آرایش سیاسی ایران مؤثر باشد؟
شطرنج سیاسی
دکتر رضا اکبرینوری
استاد علومسیاسی و تحلیلگر سیاسی
1 این روزها همه توجه ایرانیان به نتیجه انتخابات امریکا است؛ از جریانهای سیاسی گرفته تا مردم عادی، از کارفرمایان و اقتصاددانها تا جریانهای حکمرانی، از قیمت کالاها تا نرخ ارز و طلا و حتی افت و خیز بورس در ماههای آتی را معطوف به نتیجه انتخابات امریکا میکنند. برخی از تحلیلگران سیاسی که بهدنبال تحلیل یا تجویز آرایش سیاسی ایران پس از انتخابات امریکا هستند این موضوع را بهانه کردهاند تا یکبار دیگر برهاون ایجاد یک نظام سیاسی بستهتر و حتی مایل به نظامیگری بکوبند. آیا همه آنچه که اینجا ذکر شد و دیگر چیزهایی که میشود به این فهرست اضافه کرد عادی است؟ معتقدم، پرسش مهم برای ما این نیست که نتیجه انتخابات امریکا چه تأثیری بر آرایش سیاسی ایران خواهد گذاشت؟ بلکه باید بپرسیم چرا به نقطهای رسیدیم که تا این اندازه نتیجه انتخابات یک کشور دیگر میتواند در سرنوشت ما مؤثر شده باشد؟ پرسش دیگر این است که در کدام یک از دیگر کشورهای جهان تا این اندازه حتی زندگی عادی و روزمرهشان وابسته به نتیجه انتخابات در یک کشور دیگر است؟ آیا واقعاً این اندازه که نشان میدهیم، امریکا و نتیجه انتخابات در آن بر سرنوشت ما مؤثر است؛ تا جایی که حتی بسیاری از ما، از ایران و آرایش سیاسی و وضعیت اقتصادی و اجتماعی «قبل» و «پس» از انتخابات امریکا صحبت میکنیم؟
بگذارید صریح بگویم بهنظر میرسد که این پرسش و پاسخ به آن و در نهایت نتیجهای که از آن میگیریم برای انسان ایرانی و حکمرانی ایرانی از نان شب هم واجبتر شده است. حتی واجبتر از فرهنگ، اخلاقیات جامعه و افراد، از اقتصاد، از توسعه و پیشرفت. آیا واقعاً تا این اندازه امریکا در وضعیتی که برای ما پدید آمده، مؤثر بوده است یا در وضعیت آتی ما مؤثر خواهد بود؟
2 جهان سیاست «جهانی اقتضایی» است. مدیریت سیاسی مانند دیگر انواع مدیریتها نمیتواند از اقتضائات خودش فاصله بگیرد. قطعاً در نظام بینالملل دوستی به معنایی که میتوانیم از رابطه بین دو دوست سراغ بگیریم نخواهیم یافت. نظام بینالملل محل رقابت و استفاده حداکثری از همه فرصتهایی است که ایجاد میشود یا موفق میشویم ایجاد کنیم. کشورهای جهان، همه بهدنبال کسب این فرصتها برای به حداکثر رساندن منافع ملی خود هستند. از این رو، در رقابت با یکدیگر متحدانی دارند، شرکایی و با دیگر کشورها همکاریهای دور و نزدیک. در این بین جای زیادی برای دشمنی باقی نمیماند.
امروز که به مناسبات کشور چین با امریکا نگاه میکنید، ضمن آنکه رقابت بسیار سرسختانهای بر سر تصاحب منافع و فتح قلهها با یکدیگر دارند و حتی به تحریم یکدیگر هم گاه اقدام میکنند، در نهایت به آن اندازه از دشمنی نمیرسند که به نادیده گرفته شدن منافع کشورشان منجر شود.
3 برجام و تلاش عاقلانهای که در آن صورت گرفت یکی از جدیترین و عقلاییترین نمادهای فهم اقتضایی جهان سیاست در نظام بینالملل بود که میتوانست به اصلاح بسیاری از مناسبات ما با جهان و کشورهای منطقه منجر شود. اینکه مینویسم «اصلاح مناسبات» باز به هیچ عنوان معنای سیاه و سفیدی ندارد؛ همان فهم اقتضایی و بهرهبرداری از حداکثر فرصتهاست.
بر این باورم، نوع نگاه ما به امریکا و متعاقباً غرب، مانع از این شد تا بتوانیم از فرصت تاریخی برجام برای کاهش دشمنیهای امریکا علیه خودمان بدرستی بهرهبرداری کنیم. واقعیت این است که ما در برجام اصلاً امریکا را ندیدیم و به یک معنا نادیده گرفتیم. این حرف، حرف مهمی است. ما میتوانستیم از طریق برجام نوع تعاملی را با امریکا برقرار کنیم که ضمن حفظ اصول خودمان که مبتنی بر منافع ملی و باورهای ما بود، مخاطرات امریکا را هم برای ایران کاهش دهیم و حتی در جاهایی بهرههای بیشتری از آن برای کشورمان داشته باشیم. این جاست که از لزوم اصلاح در نوع نگاه به جهان سیاست در پیکره حکمرانی صحبت میکنم. برجام نشانه خوبی از آن بود و قطعاً گام بلندی که حاصل تغییر نگاه بوده است؛ اما چیزهایی کم داشت.
4 آرایش سیاسی ما پس از انتخابات امریکا هرچه که باشد، چنانچه فهم اقتضایی از سیاست و مدیریت سیاسی نداشته باشد و کماکان سطح تماس افکار و تصمیمات با واقعیت سیاسی کم و ناچیز باشد همچنان خودمان را به امریکا و نتایج انتخابات آن گره زدهایم.
ما امروز باید بتوانیم بگوییم که با چه کشور یا کشورهایی به معنای واقعی کلمه اتحاد استراتژیک داریم، کدام کشور یا کشورها شرکای ما هستند و با کدام یک از کشورها همکاری یا همکاریهایی داریم. البته این همکاریها میتواند همکاریهای دور یا نزدیک، کم یا زیاد باشد. قطعاً در این نوع نگاه اقتضایی به سیاست، آرمانهای ما فدا نمیشوند بلکه با فهم درست و عینی از واقعیات حاکم بر جهان سیاست، این امکان را برای خودمان فراهم میآوریم تا بتوانیم بیشترین استفاده از فرصتها را برای خودمان ایجاد کنیم. قطعاً در این نوع از نگاه به سیاست، کاهش دشمنیهای دیگران با خودمان و زیست مسالمتآمیز و به دور از تنشهای مخرب، نقشی حیاتی
خواهند داشت.
انتخابات امریکا و تأثیرش بر گفتمانهای جهانی
تعارض یا توافق؟
دکتر سیدسلمان صفوی
رئیس مرکز بینالمللی مطالعات صلح در لندن
دونالد ترامپ و جو بایدن نامزدهای دو حزب دموکرات و جمهوریخواه؛ احزاب اصلی شرکتکننده در انتخابات ریاستجمهوری امریکا هستند. انتخابات ریاستجمهوری امریکا در ۳ نوامبر ۲۰۲۰ (۱۳ آبان ۱۳۹۹) برگزار خواهد شد.
در امریکا حزب اغنیا به نمایندگی دو جریان اصلی سرمایهداری، صنایع نظامی و انرژی (جمهوریخواهان) و صنایع مالی شامل امور بانکی، بیمه و سیویل (دموکراتها) حکومت میکنند. در حوزه سیاست خارجی و داخلی بین این دو جریان وجوه اشتراک و افتراق چندی وجود دارد. هر دو حزب خواهان استمرار سلطه و رهبری امریکا بر جهان و حفاظت از منافع سهامداران اصلی نظام ابرکاپیتالیسم امریکا هستند، اما در روش متفاوتند.
گفتمانهای مطرح در سطح جهانی عبارتند از حفاظت از محیط زیست، چندجانبهگرایی، جهانی شدن، دموکراسی، حقوقبشر، صلح و امنیت جهانی و آینده اقتصادی جهان که در این یادداشت میخواهیم ببینیم با پیروزی هر یک از نامزدهای ریاستجمهوری امریکا استراتژیهای جهانی چه سمتوسویی پیدا خواهد کرد و کدام گفتمانهای جهانی برجسته و کدامها تضعیف خواهند شد و تعارضها و توافقها در چه زمینههایی بیشتر خواهد شد.
گفتمان حفاظت از محیط زیست
بر اساس رفتار چهارسال گذشته دولت امریکا؛ با انتخاب مجدد ترامپ، به خاطر عدم همکاری دولت امریکا؛ گفتمان جهانی همکاریهای بینالمللی برای کاهش خطرات زیستمحیطی تضعیف میشود.
«تغییرات اقلیمی» چالش مشترک نوع بشر است و لازمه مبارزه با این خطر، همکاری همه اعضا است. ترامپ در اکتبر ۲۰۱۹ با «فاجعه» خواندن پیمان اقلیمی پاریس، که در ۲۰۱۵ به امضای ۱۹۵ کشور رسید، گفت: «این توافق که دولت اوباما در پاریس امضا کرد، به رقابت اقتصادی در امریکا آسیب میزند.»
هدف از پیمان بینالمللی مقابله با تغییرات آب و هوایی؛ کاهش تولید دیاکسیدکربن و دیگر گازهای گلخانهای است. پس از چین، امریکا دومین تولیدکننده گازهای گلخانهای در جهان است و با خروج از «پیمان اقلیمی پاریس» تنها کشور صنعتی جهان است که با جامعه جهانی برای مقابله با تغییرات آب و هوایی همکاری ندارد.
گفتمان چندجانبـهگرایی
در حوزه «گفتمان چندجانبـهگرایی» در روابط بینالملل، گفتمان ترامپ بر این باور است که امریکا رهبر جهان است و همگان باید از امریکا تبعیت کنند. در واقع ترامپ برای اروپا، چین، روسیه و نهادهای بینالمللی نظیر سازمان ملل، یونسکو، سازمان بهداشت جهانی و... نقشی قائل نیست. طی چهار سال اخیر، ترامپ همواره بر این نکته تأکید داشته که برای توافق پیرامون مسائل بینالمللی؛ توافق با امریکا کفایت میکند و نیازی به همراهی اروپا و سایر کشورها نیست.
خروج امریکا از برجام، نماد شاخص این راهبرد گفتمانی ترامپ است. در تاریخ ۳۱ شهریور۱۳۹۹ امریکا بر خلاف مقررات بینالمللی و سازمان ملل؛ تحریمهای جدیدی علیه ایران اعلام کرد. کلی کرافت سفیر امریکا در سازمان ملل در رابطه با این تحریمها گفت: «ما نیازی نداریم اکثریت در کنار ما بایستند. ایالات متحده نیرویی بر حق و رهبر یک نظم چندجانبه است.»
گفتمان غربی
در قرن بیستم گفتمان غربی در روابط بینالملل، از طریق نزدیکی امریکا و اروپا با هدف رهبری جهان و سیطره مشترک آنها بر جهان سازماندهی شد. بر این اساس، پیمان ناتـو و نهادهای بینالمللی همسو با آنها نظیر بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی تأسیس شد و پیمانهای ترجیحی تجاری بین امریکا و اروپا منعقد گردید و در امور دیپلماسی نیز به تقریب دیدگاه در رابطه با تقابل مشترک با رقبا و دشمنان مشترک نظیر شوروی، چین و غیرمتعهدها منجر شد. برای مثال برنامههای سازمان تجارت جهانی در راستای منافع غرب و اینک در راستای منافع خاص امریکا سازماندهی شده است.
دولتهای استعماری غربی در راستای گسترش هژمونی خود در زمینه تجارت جهانی و تسخیر بازارهای جهانی؛ سازمان تجارت جهانی را به ماشینی بدل کردهاند که با کمک آن انحصارهای بزرگ و دولتهای سرمایهداری استعماری، بهطور قانونی مبادله کالا و انتقال سرمایههای پولی کلیه کشورهای جهان را کنترل میکنند. شرکتهای فراملیتی و نهادهای مالی نظام سرمایهداری؛ طرفهای عمده ذینفع قوانین و ساز و کارهای اجرایی هستند که نهادهای مالی جهانی را رواج میدهند، گرچه ظاهراً اتخاذ این سیاستها تحت عنوان منافع عموم شهروندان جهان صورت میگیرد.
امریکا از سازمان تجارت جهانی برای گشودن بازارهای خارجی و دفاع از صنایع داخلی خود استفاده میکند. سازمان تجارت جهانی بدون توجه به حقوق کارگران و شرایط زیستمحیطی، از قدرت خود برای واداشتن کشورها به فسخ سایر موافقتنامهها و لغو قوانین ملی بهعنوان بخشی از مسئولیت خود استفاده میکند، با این استدلال که چنین «محدودیتهایی» موانعی مقابل تجارت جهانی هستند.
در دوره ریاست جمهوری ترامپ؛ همکاری مشترک بلوک غرب دچار آسیب جدی شد و هدف امریکا امریکانیـزه کردن امور نظامی، امنیتی، دیپلماتیک، فرهنگی و اقتصادی جهان بدون توجه به منافع اروپا بود. تحمیل نظر امریکا در مورد بودجه ناتـو به زیان اروپا، افزایش تعرفههای گمرکی بر صادرات اجناس اروپایی به امریکا، جنگ تجاری با چین با وجود میل اروپا، نادیـده گرفتن موضع اروپا در رابطه با مسأله فلسطین، پیمان اقلیمی پاریس، یونسکو، پیمان جهانی سازمان ملل برای بهبود وضعیت مهاجران و پناهندگان و همچنین «پیمان تجاری شراکت فراآتلانتیک» (تی پی پی)، خروج از معاهده برجام با وجود دیدگاه اروپا و جلوگیری از همکاریهای اقتصادی اروپا و ایران با وجود خواست دولتهای اروپایی که منجر به تضعیف قدرت اروپا در جامعه بینالملل گردید، از جمله اختلافهای مهم داخلی تعیین حقالسهم امریکا با اروپا بود.
امانوئل مکرون رئیسجمهوری فرانسه با انتقاد از سیاست دولت کنونی امریکا نسبت به پیمان ناتـو، خواهان ایفای نقش مستقل اروپـا در خاورمیانه شد. رئیسجمهوری فرانسه در مصاحبه با هفتهنامه اکونومیست (نوامبر ۲۰۱۹) به کشورهای اروپایی هشدار داد: «برای حمایت و دفاع از ناتـو نباید بیش از این به امریکا متکی باشند.» او نسبت به توانایی و تمایل همه اعضای ناتـو در عمل به تعهداتشان ابراز تردید کرد و یادآوری تصمیم رئیسجمهوری امریکا به خروج ناگهانی نظامی از سوریه بدون مشورت با متحدان اروپایی خود گفت: «به نظر میرسد امریکا به ناتـو پشت کرده است.»
حزب دموکرات امریکا و گفتمانهای جهانی
حزب دموکرات امریکا برخلاف ترامپ؛ از قدرت بـزک کردن چهره خشن و سلطهگر امریکا و تقریب امریکا و اروپا برخوردار است. از این منظر، با توجه به یکسانی ماهیت امپریالیستی این دو حزب؛ از جهت راهبردی خطر دموکراتها برای کشورهای جهان سوم بیش از جمهوریخواهان است. باید به خاطر داشت که معمار تحریمهای هوشمندانه علیه ایران؛ دولت دموکرات اوباما بود. دموکراتها قدرت بیشتری در یکپارچه کردن غرب علیه جهان سوم دارند. قدرت دموکراتها در یکپارچه کردن قدرت اروپا و نهادهای بینالمللی علیه ایران، بیش از جمهوریخواهان است.
در دوره ریاستجمهوری باراک اوباما؛ سازمان ملل، اروپا، چین، روسیه و امریکا علیه سیاست هستهای ایران موضع مشترک اتخاذ کردند و تحریمهای سازمان ملل علیه ایران تصویب شد. در صورتی که ترامپ نتوانست از طریق سازمان ملل مجدداً تحریمهایی علیه ایران تصویب کند. برخلاف نظر مشهور که دموکراتها را مخالف جنگ قلمداد میکند؛ ویلسون و روزولت رؤسای جمهوری از حزب دموکرات، امریکا را وارد دو جنگ جهانی کردند و نیکسون جمهوریخواه پایانبخش جنگ ویتنام بود.
انتخابات امریکا و تأثیرش بر آرایش سیاسی ایران
انتخابات ریاستجمهوری ایران در سال ۱۴۰۰ شمسی برگزار میشود. بدون شک این دوره از انتخابات تحت تأثیر سیاستهای امریکا در رابطه با ایران خواهد بود. دکتر روحانی که با حمایت اصلاحطلبان و با شعار اعتدالگرایی، تنشزدایی، رفع تحریمهای جهانی علیه ایران و بهبود وضع اقتصادی ایران به ریاستجمهوری رسید؛ در وهله نخست با معاهده برجام به موفقیتهایی در حوزه رفع تحریم و تنشزدایی دست یافت، اما با خروج ترامپ از برجام و وضع جنگ اقتصادی علیه ایران توسط دولت امریکا؛ وضعیت معیشت و اقتصادی ملت بویژه در حوزه اشتغال، تورم و درآمدها بشدت آسیب دید.
اما اگر پس از انتخابات امریکا، سیاست دولت جدید امریکا در رابطه با ایران تغییر کند و در قبال بازگشت ایران به تمام تعهدات معاهده برجام، جنگ اقتصادی امریکا علیه ایران خاتمه یابد؛ در صورتی که دولت دکتر روحانی موفق شود با ایجاد گشایشهای اقتصادی در اسرع وقت، موجبات دلگرمی ملت نسبت به آینده اقتصادی خود را فراهم نماید، ممکن است انتخابات آینده ما بشدت رقابتی شود و جریان سیاسی اعتدالگرایان تقویت شود. به نظر میرسد عملاً سیاست امریکا در سوق دادن بافت سیاسی قدرت ایران به سمت اصولگرایان مؤثر بوده است، چنانکه سیاستهای ترامپ؛ سبب افزایش بیاعتمادی و بدبینی ملت ایران نسبت به امریکا شده است.