روایت راویان از حماسه مقاومت مردم نفت شهر، قصرشیرین،گیلانغرب و سرپل ذهاب
مقاومت مردمی دست متجاوز را کوتاه کرد
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
از مقاومت مردم خرمشهر در روزهای آغاز جنگ، سخن بسیار گفته شده اما از مقاومت مردمی سایر مناطق مرزی کشور در مقابل تهاجم دشمن بعثی کمتر سخن به میان آمده است. مقاومت مرزنشینان استان کرمانشاه، یکی از پنج استان درگیر در جنگ تحمیلی با 263 کیلومتر مرز مشترک با عراق، به قبل از آغاز تهاجم سراسری ارتش بعث عراق به کشورمان برمیگردد. در بسیاری از روزهای تابستان 1359 ارتش عراق، پیش ازحمله سراسری به ایران، با قصد جدایی خوزستان، به دو دلیل تاکتیکی و استراتژیک به مناطقی از استان کرمانشاه و ایلام حملات ایذایی و محدود را سامان داد تا اولاً با کشاندن نیروهای نظامی به این منطقه، از توان دفاعی ایران جهت حراست از خوزستان بکاهد.ثانیاً، با تصرف بلندیهای مشرف به اراضی عراق و با سلب موقعیتهای آفندی ایران علیه عمق استراتژیک عراق، امنیت بغداد را حین جنگ تأمین کند. اینگونه بود که مرزنشینان استان کرمانشاه اولین کسانی شدند که با صدای شلیک دشمن هراسان از خواب پریدند و آخرین کسانی هم بودند که جنگ دست از سرشان کشید. تاریخ دفاع مقدس اما از همان روزهایی که عراق بهمنظور دست گرمی برای شروع جنگ به شهرهای مرزی استان کرمانشاه حمله میکرد، تا روزی که افراد گروه رجوی با سلاح و حمایت بعثیها به زاد بوم مرزنشینان قدم گذاشتند، شاهد وقوع حماسههای متعددی از سوی مردم استان است که درخلق حماسه مقاومت نسبت به سایر مناطق مرزی، ازجمله خرمشهر هیچ کم ندارد بلکه حکایت بلند همتی و غیرت مردان و زنان این خطه از کشورمان آوازهای بلند دارد. سالمندان این خطه از آخرین جنگ درگرفته در 60 سال پیشتر میان ایران و عثمانی در آن منطقه چیزهایی به یاد داشتند، اما هیچیک با آنچه در روزهای گرم تابستان و پاییز ملایم آن سال بوقوع پیوست شباهت نداشتند. شهرهای مرزی استان در آغاز جنگ جمعیت قابل توجهی داشتند. از جمله قصر شیرین با توابعش کمی بیشتر از 70هزار، سرپل ذهاب 80 هزار و گیلانغرب حدود 40 هزار نفر جمعیت داشت. نفت شهر نیز با استخراج روزانه 100 هزار بشکه نفت جمعیتی حدود 7 هزار نفر را در خود جای داده بود که این تراکم جمعیت براثر حملات مکرر ارتش عراق از یک سال قبل رو به کاهش نهاده بود. از ابتدای شهریور1359 برشدت حملات ارتش عراق افزوده شد و 15 روز قبل از تحمیل جنگ طولانی، پاسگاه خان لیلی بههمراه چند پاسگاه مرزی دیگر و 100 کیلومتر مربع از مناطق اطراف آنها به اشغال دشمن بعثی درآمد. یک هفته بعد ارتش عراق مناطق دیگری از توابع سومار و نوسود را به تصرف خود درآورد. وزیر خارجه عراق پساز این اقدامات تجاوزکارانه در موضعی علنی اعلام کرد:«ما در این مناطق به مرزهای واقعی رسیدیم.» (بولتن اخبار روز خبرگزاری پارس/ 19 شهریور 59) دراین وقایع که با حضور و مقاومت مردم و نیروهای جان برکف ارتش، سپاه و بسیج همراه بود، مدافعان در نسبتی یک به 12 درقیاس با نیروهای عراقی، سه روز بعد به نفرات دشمن حمله کرده و بخشی از متصرفات دشمن از جمله پاسگاه تنگاب کهنه را باز پس گرفتند. درنتیجه این مقاومتها تا قبل از آغاز جنگ مردم استان کرمانشاه با اهدای85 شهید، 251 زخمی و تعدادی اسیر اهتمام خود را برای مقابله با تجاوزگری ارتش بعث عراق نشان دادند. با هجوم سراسری عراق در 31 شهریور 1359نیروهای مقاومت سد راه ورود افراد ارتش عراق به مناطق شهری شدند و با وجود برتری نظامی دشمن، 48 ساعت در نفت شهر و 5 روز در قصر شیرین جانانه مقاومت کردند و بهرغم تلاش بسیار نگذاشتند تا دشمن برگیلانغرب کاملاً مسلط شود.
ارتش عراق دربرابر مقاومت مردم کمر خم کرد
اسدالله احمدی، از راویان مقاومت مردم مرزنشین استان کرمانشاه در این باره میگوید:«عراق برای حمله به قصر شیرین از محورخانقین از مدتها پیش یک لشکرزرهی و دو لشکرپیاده مستقرکرده بود. در روز پایانی شهریور ارتش عراق ابتدا با توپخانه دوربرد اقدام به گلوله باران پیدرپی شهر نمود آنگاه با تمامی استعداد نظامی خود درمنطقه بهسمت قصرشیرین هجوم آورد اما نتوانست وارد شهر شود و در مقابل مدافعان اندک قصر شیرین زمینگیر شد. ناچار با تعویض سناریوی عملیات در صحنه، لشکر8 پیاده خود را بهسمت پاسگاه باباهادی و دشت ذهاب و لشکر 4 پیادهاش را به سوی چم امام حسن - جاده گیلانغرب گسیل داشت و با گرفتن جاده، قصر شیرین را به محاصره درآورد. سرانجام لشکر زرهی ارتش عراق پس از 5 روز زمینگیری، مقاومت نیروهای اندک شهر با سلاحهای سبک را شکسته و وارد شهر شد. پس از آن نیروهای ارتش عراق از دو محور شمال و شمال غرب، تک گستردهای را به قصد تصرف سرپل ذهاب آغاز کرد. این بار اما با تجربهای که از مقاومت شهرها داشت نیروهایش را از سمت ارتفاعات اطراف یعنی بلندیهای باویسی و آهنگران راهی تصرف سرپل ذهاب کرد. اما در مواجهه با نیروهای مدافع و پساز نبردی سخت مجبور به عقب نشینی و استقرار در ارتفاعات قراویز شد. در محور دیگر هم لشکر 8 پیاده عراق که بهسوی سرپل ذهاب حرکت کرده بود نتوانست پیشروی کند و به حفظ مواضع قبلی خود اکتفا کرد. درمحوری دیگر نیز نیروهای تیپ 24 مکانیزه درتلاشی مستمر سعی کردند خود را به گیلانغرب برسانند اما این تیپ هم با تحمل خسارتهای بسیار نتوانست وارد شهر شود و بیرون شهر اردو زد.» راوی مقاومت مردم استان کرمانشاه در برابر نیروهای متجاوز عراق در ادامه میافزاید: «ارتش عراق با شکست دراین محورها متوجه سومار و نفتشهر شد. این دو شهر بهدلیل آتشباری پیش از آغاز جنگ تقریباً از سکنه خالی شده بودند. با وجود این ارتش عراق قبل از حمله به این شهرها ساعات متمادی اقدام به بمباران وگلوله باران این دو شهر کرد و با توجه به اینکه قبل از آغاز حمله سراسری با اشغال منطقه گیسکه بخشی از راههای ارتباطی نیروهای خودی در کمکرسانی به شهرهای نفت شهر و سومار را در اختیار گرفته بود، توانست نفت شهر را پس از 48 ساعت و سومار را بدون مقاومت تسخیر کند. لکن بهدلیل عدم توان پیشروی به همین دو شهر اکتفا کرده و به تثبیت موقعیت خود پرداخت.
نشانههای جنگ طلبی صدام از روزهای انقلاب
امیرحسین کیهان پناه، دیگر راوی حوادث روزهای اول جنگ در این منطقه در ارتباط با مقاومتهای مردمی مؤثر دراین ایام یادآور میشود که هدف نهایی دشمن دراین محور رسیدن به گردنه پاتاق وسد کردن تدارک نیرو و تجهیز آنان از طریق کرمانشاه بود. ولی با وجود تلاش بسیار ناکام مانده و موفق نشد. کیهان پناه در بسط این موضوع ابتدا به کلیاتی در ارتباط با منطقه پرداخته و میگوید:«مرز مشترک ما با کشور عراق حدود ۱۶۰۰ کیلومتر است که از دالان پرتاق شروع و تا دهانه فاو امتداد مییابد. بحثهایی که تاکنون درباره جنگ انجام شده است اغلب بر جبهههای جنوبی همانند شلمچه، فاو و منطقه هورالعظیم و... متمرکزبوده و کمتر درمورد سایرمناطق بویژه غرب و شمال غرب توضیحاتی داده شده است. در صورتی که اگر تاریخ رسمی حمله عراق به ایران را ۳۱ شهریور بدانیم در منطقه غرب کشور قبل از این تاریخ مردم و نیروهای نظامی با عراق درگیربودند. بلکه از زمان شروع نهضت، یعنی در بحبوحه انقلاب در سال ۵۷، عراق به شناسایی مناطق مرزی اقدام می کند. حتی درمواردی هلیکوپترهای شناسایی عراق وارد خاک ما میشوند و در روز رفراندوم عمومی جمهوری اسلامی ، عراق درمنطقه بهرام آباد مهران خط مرزی را پشت سر گذاشته و نیروهایش وارد خاک ما میشوند. همچنین درهمان ایام واحدهایی از ارتش عراق در نزدیکی خان لیلی و سومار مستقر میشوند. موضوع دیگری که نشان از جنگطلبی صدام از آغاز انقلاب داشته است اینکه؛ با آغاز درگیریهای بعداز انقلاب که در مناطق کردنشین بهوجود آمد، افراد ضد انقلاب و سلطنت طلبان وابسته به گروه سالار جاف که در رژیم گذشته نماینده مجلس بود نیز گروهی را تشکیل میدهند که مقر و مرکز آنها سرپل ذهاب و قصرشیرین بوده است. عراق از این نیروها پشتیبانی میکرد و شاپور بختیار و تیمسار اویسی هم از آنها حمایت میکردند تا ضرباتی به جمهوری اسلامی وارد کرده و به اعمال تروریستی بپردازند.
در تابستان سال ۵۹ که سال شروع جنگ است عراق ابتدا درگیریهای نظامی را در این منطقه متمرکز میکند که البته با مقاومتهایی هم روبهرو میشود. اما بهدلیل داشتن امکانات بیشتر از برتری آشکاری برخوردار بوده است. آن دوران ساختار دفاعی و رزمی منطقه غرب کشور مبتنی برالگوی «بوم منطقهای» بوده است. یعنی منطقه چون عشایرنشین بود، اغلب عشایر به سلاحهای سبک مجهز بودند تا از خود و مرزها حراست نمایند و بازوی ارتش و ژاندارمری باشند. در شهریور سال ۵۹ عراق قبل از آغاز جنگ مناطق خان لیلی و سومار و در ایلام هم منطقه میمک را اشغال کرد. این مناطق از اهمیت نظامی برخوردار بوده و هر طرف این نقاط را بهدست میآورد و آنجا مستقر میشد، موقعیت برتر با او بود. میمک آنقدر برای صدام اهمیت داشت که نقشی از کوههای آن را روی مدال افتخار ارتش عراق حک کرده بود وبه فرماندهانش اعطا میکرد. عراق ۲۵ یا ۲۶ شهریور این منطقه را اشغال کرد که با مقاومت نیروهای ایرانی روبهرو شد، تعدادی هم شهید آنجا دادیم، اما کاری از پیش نرفت.» وی با اشاره به نقش عشایر در مقاومتهای مردمی میافزاید:«با شروع جنگ، در دی ماه ۵۹ طرح عملیات خوارزم از سوی ارتش ارائه میشود که یکی از ایلهای عشایر بهنام ایل خزل به کمک تیپ ۸۱ زرهی ارتش میآید و موفقیت چشمگیری هم کسب می شود.
همانطور که خود جنوبیها در دفاع از خرمشهر و سایر مناطق خوزستان نقش مهمی داشتند، در غرب کشور هم این عشایر بودند که نقش اصلی را برعهده داشتند. عشایر از تابستان سال ۵۹ در مناطق مرزی سنگر ایجاد کرده و آماده دفاع از مرزهای کشور بودند. این آمادگی تا آغاز جنگ ادامه داشت. البته آن زمان تیپ ۸۱ زرهی ارتش در منطقه مستقر بود، سپاه هم در منطقه نیرو داشت که با شروع جنگ، سپاه استانهای همدان و تهران نیز به کمک آنان رفتند.
آیتالله حیدری، از روحانیان با نفوذ منطقه عشایر را هدایت و تشویق به دفاع میکرد و عشایر از ایشان حرف شنوی و تبعیت داشتند.
با وجود 1600 کیلومتر مرز مشترک با عراق تمرکز بیشتر روی منطقه جنوب بود و به بقیه مناطق کمتر توجه میشد. درمنطقه غرب چند محور مهم داشتیم که عراق به آنها هجوم آورد. یک محور زرباتیه یا بدره بود. محور دیگر خانقین- خسروی- قصرشیرین و سرپل ذهاب بود و محور سوم هم محور نفت خانه، نفت شهر و گیلانغرب بود که سومار جزئی از این محور محسوب میشد.
ارتش عراق از این ۳ محوردر منطقه غرب هجوم آورد وتنها در محور اول موفق شد تا مهران را تصرف کند و به هدفش دست یابد. شاید دلیل آن هم این باشد که پیش از آن هروقت درگیری میان ایران وعراق پیش میآمد در این محور بود و ارتش عراق کاملاً به مختصات زمین در این محور تسلط داشت.
ما دو نقطه حساس درمنطقه مهران داریم که فاصله چندانی با عراق ندارد یکی ارتفاعات میمک و دیگری ارتفاعات منطقه سومار که برای عراق بسیار مهم است. اینها ۱۲۰ تا ۱۴۰ کیلومتر با مرکز عراق فاصله دارند.
در مهران تپهای وجود دارد که معروف به تپه ۳۴۳ است. عراق این تپه را که در اختیار ژاندارمری بود، گرفت و زمانی که دراختیارش بود با تراشیدن نوک آن چندین متر از ارتفاع آن کاست. زمان شروع جنگ چون در آن منطقه از قبل درگیری و آتشباری وجود داشت، جمعیت عشایری وساکنان آن مهاجرت کرده بودند، برای همین وقتی حمله سراسری شروع شد بهدلیل خالی بودن منطقه از وجود عشایر، شهرمهران سقوط کرد ومقاومتی دربرابر دشمن دراین شهر شکل نگرفت.
زمانی که عراق درسومین روز جنگ مهران را اشغال کرد، ۵۰ یا ۶۰ نفر از مردم عادی بیشتردر شهر نبودند. با وجود این یکی از افراد محلی بهنام روحالله شنبهای، با مقاومتی عاشورایی حماسه جاویدی از خود به یادگار گذاشت که درس آموزبوده و میتواند الگوی غیرت ملی باشد. وی پاسدار بود و در دهه سوم شهریور قبل از آغاز تجاوز رسمی عراق در منطقه با نیروهای دشمن درگیر و به شهادت رسید. اوکنار نفرات تیپ خرمآباد ارتش درمنطقه ماند و مقاومت زیادی از خود نشان داد.
تردیدی نیست که اینگونه مقاومتها در تغییر استراتژی عراق از تهاجمی به تدافعی بسیار مؤثر بود. استراتژی عراق از حمله به کشورمان گرفتن خوزستان بود. اما عملیات رزمی خود را ابتدا از مناطق غربی کشور شروع کرد. البته درمناطق جنوبی هم درگیری مرزی داشتیم اما نسبت درگیریهای جنوب با غرب و شمال غرب کشور کمتر بوده و اصلاً قابل قیاس نیست. در مناطق غرب هدف عراق مسلط شدن بر خطوط ارتباطی بود و با این استراتژی سعی داشت تا احتمال ضربه زدن به بغداد را از ایران بگیرد، همچنین ارتباط شمال و جنوب ایران را قطع کند. اینکه بگوییم در منطقه غرب مقاومت زیادی نشده درست نیست. اتفاقاً در غرب، هم نیروهای ارتش و هم بچههای سپاه مقاومت خوبی داشتند، اما توان آنها بیش از این نبود. وقتی پاسگاه اسلحه و امکانات نداشته باشد چه طور میتوانستیم مقاومت کنیم. زمانی که جنگ شروع شد، بخش عمدهای از نیروها برای دفاع به خوزستان آمدند وآنجا مشغول جنگیدن شدند چون خوزستان اولویت داشت. در زمان حمله به مهران بچههای آبادان آنجا حضور داشتند و زمانی که اعلام میشود درآبادان وضعیت خطرناک است این نیروها به شهرشان برمی گردند. در واقع نیروی کافی برای دفاع در مناطق غربی وجود نداشت اما آنهایی هم که حضور داشتند با جان ودل جنگیدند و کسی نمیتواند بگوید آنها دفاع نکردند!شهید شیرودی و هوانیروز کرمانشاه خیلی خوب ظاهرشدند. شهید کشوری، شهید سهیلیان، شهید یحیی شمشادیان و بسیاری دیگر از خلبانان شجاع هوانیروز ارتش بسیار خوش درخشیدند. و با ظرفیتی فوق توان معمول یک انسان از کشور دفاع کردند. کسی نمیتواند این واقعیتها را انکار کند. اینها در شرایطی بود که نیرو و امکانات به حد کافی در اختیار نبود با وجود این بهترین دفاع در غرب صورت گرفت. برای درک این واقعیت باید ببینیم هدف عراق در حمله به غرب چه بود و درنهایت چه بهدست آورد؟ هدف عراق این بود که به گردنه پاتاق برسد آیا توانست به هدفش برسد؟ هدفش این بود که گیلانغرب را بگیرد، اما توانست آن را بگیرد؟ در جنوب هم قصد داشت اهواز را بگیرد اما موفق نشد.»
کیهان پناه در خصوص مقاومت انجام پذیرفته درمقابل تجاوز عراقیها در نفت شهر و قصرشیرین میگوید:«در خصوص مقاومت نفت شهر باید بگوییم با آنکه این شهر برپایه چاههای نفت شکل گرفته و شهری مدرن و جمعیت آن جمعی نخبه و تکنوکرات محسوب میشدند که از نقاط مختلف کشور با دینها و فرهنگهای متنوع دور هم جمع شده بودند و در قضاوت اولیه گفته میشد اینان اهل مقاومت نیستند اما با شروع بمبارانها تعداد قابل توجهی از مهندسان و کارگران این شهر نفتی مقاومت کرده و در حمله رسمی به شهر 48 ساعت از ورود دشمن به شهر جلوگیری کردند. از اینرو ارتش عراق ناچار میشود ابتدا بلندیهای گیسکه را تصرف و با تسلط برآن شهر را محاصره و مقاومت جمعیت حاضر در آن را بشکند. با وجود این عراق وارد شهری میشود که تقریباً ویران شده و دیوار فروریختهای درآن وجود نداشت. قصرشیرین اما برعکس نفت شهر، شهر ۷۲ ملت بود با حدود ۲۵ هزار نفر جمعیت که از تمام فرقههای مذهبی در آن زندگی میکردند.
با وجود این زمانی که جنگ شروع شد این شهر مقاومت جانانهای ازخود نشان داد و تا پنجم مهر مقاومت کرد. لشکر عراق هرچه هجوم میآورد نمیتوانست آن را بگیرد تا آنکه آن را محاصره و از این طریق به زانو درآورد. البته نقش بچههای سپاه همدان که در آن زمان در شهر حضور داشتند در این مقاومت مؤثر بود. ابراهیم مالکیان و علی اشرف منصوری، از جمله نیروهایی بودند که در دفاع از قصرشیرین حماسهها آفریدند. وی با 10 گلوله آر.پی.جی 9تانک عراقی را منهدم میکند. مقاومتهای مردمی ادامه داشت تا پنجم مهر که دیگر قصرشیرین دست عراق میافتد و در دست عراق میماند تا بعد از عملیات فتح خرمشهر که خود عراق از شهر عقب نشینی میکند. در سرپل ذهاب هم همین اتفاق افتاد و عراقیها نتوانستند وارد سرپلذهاب شوند و با نیروهای سپاه که بیشتر بچههای سپاه همدان بودند در بیرون شهر درگیر شدند. مردم هم درصف مدافعان شهر حضور پررنگی داشتند. براثر مقاومت حماسی نیروهای مردمی و رزمندگان، عراقیها مجبور به فرار میشوند و در تسخیر شهر ناکام میشوند. در بین مدافعان شهر نیروهایی از ارتش بودند که بهصورت غیر سازمانی و برای دفاع از مردم درمقابل تجاوز بعثیان به سرپل ذهاب آمده بودند و به نحو چشمگیری میجنگیدند.
یکی دیگراز اهداف عراق گرفتن گیلانغرب بود. زمانی که عراق تلاش میکند تا بخشی از نیروهایش را از دره بازی دراز به گیلانغرب برساند، مردم مقاومت میکنند و زمانی که عراقیها به گیلانغرب میرسند خود مردم با هرچه در دسترس داشتند به مقابله با ارتش عراق میروند و با آنان درگیر میشوند. خلبانان هوانیروز ارتش نیز به کمک مردم میآیند و درگیری شدیدی اتفاق میافتد که منجر به فرار عراقیها میشود. روز بعد دوباره عراقیها باز میگردند تا گیلانغرب را بگیرند اما بار دیگر با مقاومت مردم روبهرو میشوند و عقب نشینی میکنند. در منطقه گورسفید خط پدافند تشکیل میدهند و تا پایان جنگ در آنجا مستقر میشوند. البته در عملیاتهای بعدی مقداری عقب نشینی میکنند اما منطقه عملاً تا پایان جنگ دست عراق باقی میماند. در مقاومت گیلانغرب چندین شهید داشتیم که از نیروهای مردمی بودند. از معروفترین آنها میتوان به شهید داریوش حسینپور و اسماعیل چهارزبر شاهی اشاره کرد. اینها بودند که گیلانغرب را نجات دادند. درست است که شهید شیرودی با تیم همراه شان محور هوایی را بسته بودند اما مردم گیلانغرب هم از روی زمین مقاومت کردند تا این منطقه به اشغال دشمن درنیاید. مقاومت همینها بود که جلوی دشمن را گرفت. جنگ از گیلانغرب شروع شد و آنجا هم به پایان رسید چرا که ما آخرین عملیاتی که داشتیم عملیات مرصاد بود. در این مقطع خانمی از اهالی روستای گورسفید گیلانغرب بهنام فرنگیس حیدرپور، مقاومت بینظیری از خود نشان میدهد. و زمانی که عراقیها وارد میشوند تا روستا را بگیرند، ایشان به تنهایی با تبر یک عراقی را از پای درآورده و یک عراقی دیگر را اسیر میکند.»