ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی:
دوران دفاع مقدس ثمره بالنده از فرهنگ ایثار و شهادت است
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی روز جمعه به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس در پیامی این دوران را هویتبخش و ثمره بالنده از فرهنگ ایثار و شهادت دانست.
در پیام «سیدعباس صالحی» ، آمده است:« دوران حماسه ساز هشت سال دفاع مقدس ملت قهرمان ایران، با تأسی از حرکت تاریخی سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) ثمرهای بالنده از فرهنگ ایثار و شهادت را برای همیشه در تاریخ این مرز و بوم به جای گذاشته و این فرهنگ در تاریخ ایران تبدیل به یک سنت شده؛ دیباچه دفاع مقدس برگههای زرینی از تبلور باور و مرام انسانهای پاکباختهای است که اتصال به ملکوت را رهین ایمان خود ساختهاند.»
او در این پیام افزوده است: «فرهنگ ایثار و شهادت در جای جای این سرزمین، هویت بخش و موجب قوام و دوام مردمان آزاده ایران بوده است. ارزش آزادگی در طول تاریخ همیشه قرین ایرانیان بوده، طراوت ماندگار و بهرهمندی همیشگی جامعه از این ارزش ناب اخلاقی و انسانی نیازمند توجه و همت دغدغهمندان و فرهنگ دوستان است تا در انتقال این مفاهیم انسانساز به نسلهای بعدی از هیچ تلاشی فروگذار نکنند.»
به گفته صالحی، بیان صریح و صادقانه دفاع شرافتمندانه ایرانیان در دوران هشت سال دفاع مقدس در قالب خلق آثار ارزشمند در حوزههای متنوع فرهنگی و هنری برگهای زرینی از تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین است؛ تردیدی نیست که گنجینه پرگوهر دفاع مقدس هنوز حرفهای بسیاری برای پدید آورندگان آثار همتراز شاهکارهای بزرگ حماسی جهان دارد و وظیفه همه ماست که از این گنج عظیم بهرههای بیشتری ببریم.
در ادامه پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آمده است: «برگزاری رویدادهای فرهنگی و هنری در حوزه دفاع مقدس بستر مناسبی برای پردازش عالمانه به حماسه دفاع مقدس و نقش آفرینی شایسته آحاد ملت بزرگ ایران، بازخوانی میراث گرانقدر معارف و خاطرات رزمندگان آن دوران باشکوه و انتقال تجربیات ارزنده ایشان است تا چراغ راه آیندگان و جوانان ایران اسلامی باشد که با عزم راسخ گام دوم انقلاب را محکم و استوار بردارند.»
پیشنهاد مصطفی هاشمی طبا برای عملیاتی شدن همکاری بین قوا
تیم رؤسای قوا گفتوگو کنند
احسان بداغی
خبرنگار
آیا سه ماه بعد از تشکیل مجلس یازدهم، قوای سه گانه به هماهنگی با یکدیگر رسیدهاند. مصطفی هاشمیطبا، فعال سیاسی اصلاحطلب که در انتخابات سال 96 بهعنوان یک رقیب انتخاباتی در کنار رؤسای فعلی سه قوه و رقبای آن روز حضور داشت به این سؤال پاسخ منفی میدهد. اگر چه بر تقویت این همکاریها تأکید دارد او در گفتوگو با «ایران» تأکید میکند که به نظر او نیت رؤسای سه قوه رسیدن به هماهنگی و همکاری است اما مشکل در جایی است که برخی واقعیتهای سیاسی اجازه این کار را به آنها نمیدهد. اختلاف نظر بین تیمها و حلقه اطرافیان رؤسای قوا، داشتن برداشتها و تفاسیر مختلف و متفاوت از مسائل روز کشور، اعتقاد به راهحلهای متفاوت برای این مسائل و همینطور القاء برخی مسائل توسط جریانات سیاسی به فضای عمومی کشور از مهمترین مسائلی است که به نظر مصطفی هاشمیطبا مانع عملیاتی شدن همکاری بیشتر بین قوا میشود. او پیشنهاد و تأکید میکند که تعامل و گفتوگوی بین بدنه و تیم رؤسای سه قوه میتواند فضا را از این حیث در ماههای پیش رو تغییر دهد.
٭٭٭
بعد از تشکیل مجلس یازدهم با توجه به اینکه ترکیب سران سه قوه ترکیب رقبای انتخاباتی سال 96 بود، نگرانیهایی درباره هماهنگی بین قوا مطرح میشد. در مدت ماههای گذشته سران قوا در جلسات مختلف هماهنگی بارها بر همکاری متقابل تأکید کردهاند. ارزیابی شما در این باره چیست؟
به نظر من در عمل هماهنگی ای را که لازم است برای این شرایط در کشور و میان سه قوه وجود داشته باشد، نمیبینیم. حتی به نظر میرسد در جاهایی تقابلهایی هم وجود داشته باشد. اما در این موضوع به نظر من باید توجه کرد که با دو موضوع مواجه هستیم و باید بین اینها تفکیک قائل شویم. یکی خواستن است و دیگری توانستن. یک موقع هست که رؤسای سه قوه نمیخواهند با هم هماهنگ باشند و اصلاً تمایلی به این کار ندارند و دنبال تنش هستند. الان من فکر میکنم شرایط اینگونه نیست یعنی حداقل این سه نفر میخواهند با هم کار کنند و قوا با هم هماهنگ باشند. یعنی پذیرفتهاند که شرایط الان شرایط رقابت و تقابل قوا نیست. اما مسأله نتوانستن است، یعنی نمیتوانند در عمل کاری کنند که این همکاری بهصورت عملیاتی انجام شود. درک این مسأله و تفاوت قائل شدن بین نخواستن و نتوانستن در همکاری بین سه قوه در تحلیل و تفسیر شرایطی که امروز حاکم است و کارهایی که باید انجام شود و نمیشود، خیلی مهم است. یعنی ما اگر بیاییم و کل فرض را بر این بگذاریم که اینها نمیخواهند با هم کار کنند و آگاهانه نمیگذارند همکاری نتیجهبخشی بین سه قوه شکل بگیرد، چون فرض ما اشتباه است به نتایج اشتباه هم میرسیم.
به شکل طبیعی سؤالی که پیش میآید این است که چه عواملی مانع وضعیتی میشود که شما میگویید؟ یعنی چه فاکتورهایی دخیل هستند که باعث شدهاند رؤسای سه قوه نتوانند روابطی بر مبنای همکاری را که میخواهند، شکل دهند؟
ببینید اینجا میشود عوامل زیادی را شمرد. یکی از مهمترین آنها این است که همکاری بین قوا درست است که نیازمند عزم سه رئیس قوه است اما این به تنهایی کفایت نمیکند. هر کدام از این سه نفر یک سری دنبالهها و تیم و سابقه و برآوردهایی دارند که روی رفتار نهایی آنها تأثیر میگذارد. یعنی خروجی رفتار یک قوه خروجی تصمیم یک شخص نیست و آن شخص شاید قدرتمندترین فرد آن مجموعه باشد، اما همه قدرت نیست. در این قسمت است که مسائل قدری گره میخورد و با مشکل مواجه میشود. برای اینکه همواره اراده یک رئیس قوه بر عواملی مانند زیردستانش یا دیگر ضرورتهای تصمیمگیری آن قوه حاکم و جاری نیست. اینجاست که بحث توانستن یا نتوانستن پیش میآید. رئیس قوه شاید دلش بخواهد کاری بکند و تصمیمی بگیرد، اما به تنهایی نمیتواند. پس این به نظر من یک مسأله است که الان این سه رئیس قوه میخواهند همکاری مؤثر داشته باشند اما تیم، سابقه و حتی مطالبات گروههای حامی آنها مانع تحقق این مسأله میشود. شما الان ببینید رؤسای سه قوه ظاهراً با خوبی و خوشی در جلسات کنار هم مینشینند و مدام از همکاری میگویند، اما آن بیرون چه خبر است؟ تیمها و اطرافیان اینها در رسانهها، شبکههای اجتماعی، مناظرهها، سخنرانیها و جاهای دیگر ممکن است راه دیگری را بروند. قطعاً نمیشود گفت آن وضعیتی که بین تیمهای این سه نفر در بیرون وجود دارد، بازتابی در روابط بین آنها نخواهد گذاشت. اتفاقاً آن فضا تأثیرش شاید حتی مهمتر و بیشتر از جلسات رسمی باشد که ظاهراً وضعیت در آنجا مطلوب به نظر میرسد. بحث مهمتر این است که ایدهای که دارای مشترکات مؤثر برای این شرایط باشد هم ندارند. یعنی هر کدام یک ایده و برداشتی از شرایط و باید و نبایدهای آن دارند، اما فاصله و تفاوت این ایدهها با هم خیلی زیاد است. مقصر هم الزاماً آنها نیستند، برخی هم به پیچیده بودن و بغرنج بودن غیرعادی مسائل امروز بر میگردد. یعنی دو تا اتفاق افتاده که کار را در زمینه این ایدهها سخت میکند، یکی اینکه مشکلات خیلی انباشته و عمیق شده و دوم اینکه ماهیت مشکلات دچار یک سری پیچیدگیهای بینظیر و کم مثالی است.
چشمانداز حل این وضعیت را چطور میبینید؟
ببینید در کوتاهمدت از این حیث نمیتوان به نظر من کاری کرد، چون شرایط آن وجود ندارد. حالا گیریم دولت هم عوض شود و همسوی با دو قوه دیگر شود. باز مشکل داریم. آن مشکل این است که حالا بخشی از بدنه اجتماعی در سطح سه قوه نماینده ندارد و این خودش یک شکاف و مشکل دیگری را سبب میشود که داستان دیگری دارد. به نظر من باید حداقل برای حل این مشکل چشم به میان مدت داشت و آن هم راهش این است که از یک طرف فرآیندهای کارشناسی غیرسیاسی به معنای غیرجناحی امور احیا شود و از طرف دیگر واقعاً برای بحث نمایندگی افکار عمومی و جامعه در قدرت، یک بازاندیشی صورت بگیرد.
چرا معتقدید که رفع این مسأله تا این حد زمانبر و طولانی است؟ عاملی که باعث میشود تا به چنین نتیجهگیری برسید چیست؟
نظر من البته بدبینانه نیست، واقعبینانه است. اینکه فکر کنیم با سلام و صلوات مسأله حل میشود، گول زدن خودمان است. مشکل را باید درست و واقعبینانه ببینیم. ببینید برای رسیدن به اجماع در هر مسألهای اول باید مفروضات آن مسأله برای ما مشخص شود و بعد از آن است که میشود دنبال راه حل رفت. مشکل الان این است که ما در سطح مفروضات مسائل دچار اختلاف هستیم. الان مهمترین مسأله کشور ما به روایتی بحث تحریمها و رفتار امریکا با ایران و چگونه عمل کردن در قبال آن است. اما ما در مفروضات همین موضوع میبینیم اختلاف زیاد است. یعنی مثلاً یک عده میگویند ان شاءالله ترامپ رأی نمیآورد و ماجرا حل میشود، یک عده میگویند رأی هم نیاورد باز مشکل داریم، یک عده میگویند اصلاً باید آن طرف را بیخیال شویم و به کار خودمان برسیم، یک جمع دیگر میگویند باید دوباره مذاکره کنیم و همینطور نظرات مختلف. یا مثلاً یک جمعی میگویند مشکلات کشور از تحریم است و یک جمع دیگر میگویند ریشهاش مدیریت است. یا در مسأله فساد هنوز بر مفروضات بنیادین مسأله توافق نداریم؛ اینکه این فسادها موردی است یا سیستماتیک. اینکه خصوصیسازی بد است یا خوب است. ما در مفروضات وقتی توافق نداریم، در راه حل هم به شکل طبیعی نمیتوانیم توافق داشته باشیم و بنابراین هر چقدر هم از همکاری حرف بزنیم، در عمل این محقق نمیشود. شما فقط همین مسأله تحریمها را نگاه کنید چه میزان سرگردانی در آن داریم؟ بخش اعظم این ناشی از این مسأله است که تفاوت خوانشها از موضوع خیلی زیاد است و با هم فاصله دارد و به این راحتی نزدیک نمیشود. بعد نظریه کارشناسی هم بهدلیل سیاسی شدن بدنه کارشناسی کشور در اکثر حوزهها، نداریم. خیلی عینی و روشن بخواهم بگویم اینگونه است که ما تحریم هستیم و افق رفع آن هم مشخص نیست، بعد یک عده همزمان میگویند هم باید مقاومت داشته باشیم و هم مطالبه زندگی بهتر را مطرح میکنند. بعد هیچ فرآیند مؤثر کارشناسی هم برای تعیین جایگاه این گرایش وجود ندارد. همینطور که برای تعیین میزان اقبال عمومی آن هم ترازویی نداریم. نتیجه این میشود که این گرایش یک عرصه عمل برای خودش میبیند و کاری هم ندارد که اقبال عمومی دارد یا خیر؟ یا حرفش حرف کارشناسی هست یا خیر؟ بعد وقتی تعدد اینها زیاد شد و معیاری هم برای تعیین جایگاه آنها نبود، به شکل طبیعی زمینههای همکاری کاهش مییابد.
برخی هم در این میان البته نگاه بدبینانه ای نسبت به سابقه رقابت های انتخاباتی رؤسای سه قوه در گذشته دارند.
من هم معتقدم که رؤسای فعلی قوا اگر سابقه رقابت انتخاباتی با هم نداشتند شاید قدری از لحاظ همکاری بین سه قوه وضعیت بهتری داشتیم. البته این فقط درصدی تأثیر داشت اما به هر حال بیتأثیر هم نبود. باز هم تذکر میدهم که معتقدم این سه نفر میخواهند با هم همکاری کنند و حتی عزم آن را دارند.
ببینید آن رقابت به هر حال یک سابقه شخصی و تصوری برای رؤسای قوا ایجاد کرده که رد شدن از آن قدری زمان نیاز دارد. آن سابقه اگر خودشان هم نخواهند، در موقعیت جدید برایشان قدری حاشیه و مشغولیتهای بیمورد ایجاد میکند. اما باز هم تأکید میکنم که خود این سه نفر هم اگر رد شده باشند از آن موقعیت، برخی اطرافیان یا حامیان آنها هنوز در همان موقعیت هستند و بالاخره تأثیرشان را هم میگذارند. خب وقتی مشکلات کشور انباشت شده و مشکلات پیچیده جدیدی هم به وجود آمده و همینطور فرآیند کارشناسی هم در کشور طی چند دهه تضعیف شده، مشخص است که این دنبالههایی که میگویم، قدرت زیادی برای تأثیرگذاری بر تصمیمات دارند. این یک واقعیت است که تصمیمات کارشناسی در کشور ما خیلی بیش از اندازه و حدی که باید، سیاسی شده. وقتی میگوییم سیاسی شده یعنی داریم از همین نوع تأثیرات حرف میزنیم. واقعبین هم اگر باشیم نه آن اختلافات یک شبه حل میشوند و نه بدنه کارشناسی کشور یک شبه میتواند احیا شود. اینها نیازمند زمان است و این زمان هم کوتاه نیست.
در این بین یک نظر هم وجود دارد مبنی بر اینکه برخی گروهها و جریانات و حتی چهرهها سعی دارند تا از مشکلات مردم بهعنوان کارت بازی در رقابتهای داخلی سود ببرند و نگاه منفعت گرایانه در این حوزه داشته باشند. اول اینکه آیا این گزاره را قبول دارید و دیگر اینکه چقدر به نظرتان چنین چیزی در روابط قوا نقش ایفا میکند؟
این متأسفانه یک واقعیت است. یک عده فارغ از عملکرد خوب یا بد دولت یا مجلس، همواره منتقد یا مخالف آن ها هستند. برای دستگاه قضایی هم همینطور است؛ بدتر اینکه حتی گاهی به مسائل روز کشور عمداً شوک هم وارد میکنند. اینها تاکتیکشان خراب کردن رقیب برای بالا کشیدن خودشان است و البته حتماً هم به لحاظ عملیاتی و اجرایی، خودشان آدمهای ضعیفتری هستند، چون آدم قوی به این دست رفتارها رو نمیآورد. متأسفانه بازی کردن با کارت مشکلات مردم نه تنها یک واقعیت در سیاست ایران شده بلکه دارد تبدیل به یک رفتار عادی میشود. اما اینکه اینها چه تأثیری بر روابط سه قوه دارد، به نظر من شاید مستقیم تأثیر نگذارد، اما چون اتمسفر سیاسی و اجتماعی کشور را آلوده میکند مؤثر خواهد بود؛به این شکل که شاید ما در حلقه اول نزدیکان رؤسای قوا شاهد این افراد نباشیم اما آنها کاری میکنند که یک تأثیر روانی فراگیر در کل فضای جامعه داشته باشد و نا خودآگاه همه درگیر آن میشوند. شما نگاه کنید که مثلاً برخی برخوردها با وزرا و خصوصاً آن اتفاقی که برای وزیرخارجه در مجلس افتاد حاصل چه اتمسفر سیاسی بود؟ بعد همان یک برخورد و فضایی که ایجاد شد چقدر به روابط دو قوه ضربه میزند؟ هر کس مدعی شود ضربه نمیزند درست نمیگوید. یا در برخی تریبونها به رئیس جمهوری نسبتهایی دادند که اصلاً زشت است به زبان بیاوریم؛ کافی است در یک جلسه مجلس دو نماینده از 290 نماینده مجلس رفتار تندی بکنند، درست است آنها فقط 2 نفر هستند اما این رفتار کل فضا را متأثر میکند. متأسفانه الان زمینه و شرایط برای اینکه برخی افراد کل فضا را با موضعگیریهایی تند کنند و به حاشیه ببرند وجود دارد و این فضا خواه ناخواه روابط سه قوه را تحت تأثیر قرار خواهد داد؛ بعد در این فضا نقدهای درست و منطقی هم به حاشیه میروند و تأثیری نمیگذارند.
به هر حال هر چند شما میگویید که در کوتاهمدت نمیشود کاری کرد، اما خواه ناخواه کشور، نیازمند رسیدن قوا به سطحی از همکاری عملیاتی است. در این یک سال پیش رو به نظر شما برای تأمین این نیاز چه اتفاقی باید بیفتد یا چه رویکردی باید مد نظر قوا و خصوصاً سران قوا قرار بگیرد؟
مؤثرترین کار در این یک سال اخیر حاشیه زدایی است که رؤسای سه قوه باید در فضای پیرامونی خود انجام دهند. این سال نه از این نظر که سال پایانی دولت است، بلکه به خاطر شرایط کرونا و تحریم هم یک سال بسیار مهم است، یعنی به نظر من اهمیت اصلیاش در این است نه به خاطر اینکه سال آخر دولت دوازدهم است؛ ببینید نیروهای زیادی هستند که میخواهند تلاش کنند هر کدام از سه رئیس قوه در مسیر همکاری، رفتار دیگری انجام دهند. کنترل این شرایط یک مواظبت شبانهروزی از این نیروها را نیاز دارد که نگذارد فعالیت منفی کنند یا تأثیر منفی بگذارند. ما همینطور هم دچار بحران برنامه هستیم. نکته دیگر اینکه در چارچوب اختیارات و مأموریتها بیایند یک تشخیص غیر سیاسی و غیرتبلیغاتی از اولویتها داشته باشند، مثلاً جناب آقای قالیباف که رفته بودند به خوزستان برای مسأله آب، یادداشتی نوشتم و این سفر را نقد کردم. من معتقدم آقای قالیباف یک آدم اجرایی است و واقعاً دلش میخواهد کار کند، اما اینکه به یک روستا یا یک منطقه بروند دوای درد نیست؛ ایشان اگر کمک کند مواد 35، 36 و 37 قانون برنامه عملیاتی شوند نه یک روستا بلکه بخش زیادی از مناطق محروم ما کارشان راه میافتد، ولی متأسفانه نه سازوکار ما اجرای برنامه است و نه اولویتبندی درستی از اقدامات بر مبنای اختیارات و مسئولیتها داریم، اما مهمتر از همه اینها این است که رؤسای سه قوه بپذیرند یک همکاری مؤثر به چیزی بیشتر از چند جلسه حضوری و صحبت کردن از هماهنگی پشت تریبون، نیاز دارد؛ باید بدنه تیمها و دنبالههای این قوا به هم وصل شوند و با هم گفتوگو کنند. حداقل کاش در این یک سال در دو سه موضوع حیاتی کشور مثل مسأله تحریمها این اتفاق میافتاد. آن وقت میدیدیم چقدر هماهنگی بهتر میشد.
وقتی در سطح بدنه، گفتوگو و درک متقابل انجام شود، تأثیر جو حاصل از خود را بهصورت اتوماتیک روی بقیه مسائل میگذارد. همانطور که وقتی در جاهایی حاشیهسازی میشود، خود به خود همه را چه بخواهند و چه نخواهند درگیر میکند. بنابراین من میگویم برای هماهنگی قوا فقط جلسه سران قوا نیاز نیست و باید به فکر تعامل در بدنه باشیم. تا وقتی آن تعامل نباشد، این جلسات اگر هر روز هم برگزار شود خیلی مؤثر نخواهد بود. پیشنهاد من این است که ترتیبی اتخاذ شود که در سطح بدنه تعاملی شکل بگیرد و البته یک اتفاق مستمر باشد. این کار اگر بشود من فکر میکنم شاید بتوانیم در مدت زمان کمتری شاهد آثار مثبت آن باشیم. آن وقت سه قوه حتی بدون نیاز به جلسات سران هم با یکدیگر هماهنگ خواهند بود.
با این همه به نظر می رسد روابط قوا با انتقادهایی که ممکن است وجود داشته باشد، تقابلی نیست و این می تواند جای امیدواری برای ارتقاء و عملیاتی کردن همکاری ها بشود.
بله. با لحاظ کردن همه سوابق و تفاوت دیدگاههای سیاسی، الان روابط سه قوه روابطی تقابلی و تنازعی نیست و من فکر میکنم که نقش رؤسای قوا در این موضوع زیاد است. یعنی هر سه نفر اوضاع را با هم طوری کنترل کردهاند که تنازع جدی شکل نگیرد و اصطکاک خطرآفرینی به وجود نیاید، اما بهعنوان سه رئیس قوه حداکثر توان آقایان همین قدر است و برای قدمهای بیشتر یعنی رسیدن به همکاری مؤثر، ایفای نقش بدنهها و تیمهای اطراف اینها به آن شکلی که شرح دادم ضروری است، چون همانقدر که ما نیاز داریم از تقابل بر حذر باشیم نیاز به همکاری هم داریم. بخش اول را تقریباً خود رؤسای قوا کنترل کردهاند اما برای بخش دوم باید حرکتهای تازهای در سطوح بدنه انجام شود.
انگلیس، فرانسه و آلمان در بیانیهای مخالفت خود با طرح «اسنپ بک» امریکا را اعلام کردند
دست رد اروپا
هشدار نظامی و دیپلماتیک ایران به ترامپ
خرازی: به هر گونه تجاوزامریکا پاسخ قاطع میدهیم / سردار سلامی: ما همه چیز را در عمل ثابت میکنیم
مریم سالاری
خبرنگار دیپلماسی
امریکا که چندهفته گذشته یکی از تصمیمهای تاریخی خود را برای عبور از مناقشه پرهزینه علیه توافق هستهای به اجرا گذاشت و مدعی شد با به کارگیری اهرم مقابله با ایران در چارچوب برجام، همه تحریمهای بینالمللی را به سمت ایران روانه کرده است، حالا با پاسخی از سوی سه کشور اروپایی طرف برجام روبهرو شده که واقعیت تنهایی آن در جامعه بینالملل را به تصویر میکشد. دولتمردان امریکایی که پیشتر عقربههای ساعت را برای اجرای بازگشت تحریمهای چندجانبه سازمان ملل روی نیمه شب ۲۰ سپتامبر به وقت گرینویچ تنظیم کرده بودند روز گذشته و یک روز پیش از زمان موعود با نامه پاریس، لندن و برلین خطاب به شورای امنیت مواجه شدند که تأکید میکرد تعلیق تحریمها علیه ایران بعد از تاریخ ۲۰ سپتامبر کماکان ادامه خواهد داشت. پاسخی آشکار و اثبات کننده این واقعیت که تحقق یک هدف در سیاست خارجی هیچگاه در انجام رفتارهای ضربتی یا مواضع آتشین نیست بلکه عرصه بینالمللی قواعد بازی خاص خود را دارد که هر دولتی برای حاصل کردن منافعش ناگزیر به توجه به این قواعد است.
امریکا چگونه به این نقطه رسید؟
امریکا که دو سال پیش با خروج یکجانبه از برجام عملاً خود را از امکان بهرهگیری از سازوکارهای تعبیه شده در این توافق محروم کرده بود، پس از ناکامی در به بنبست کشاندن اجرای آن و در روند رویارویی تمام عیار با ایران به ترفند تازهای متوسل شد و با ادعایی تازه به مخالفت با برجام رفت. ممانعت از لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران در 27 مهرماه که میتوانست تیر خلاصی به پایبندی ایران به برجام باشد، به نقطه هدفی برای امریکا تبدیل شد که برای رسیدن به آن ابتدا شانس خود را با پیشنهاد قطعنامهای برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران و به رأی گذاشتن آن در شورای امنیت امتحان کرد که این قطعنامه با ۱۱ رأی ممتنع، ۲ رأی موافق و ۲ رأی مخالف به تصویب نرسید. واشنگتن سپس کوشید با بهرهگیری از یک تفسیر اشتباه از قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت از یک سو و بهرهگیری از سازوکارهای آییننامهای منشور سازمان ملل از سوی دیگر مکانیسم ماشه را به جریان بیندازد. تفسیر مطلوب امریکا هم برپایه این ادعا بود که نام این کشور به عنوان یکی از اعضای مشارکت کننده در برجام در زمان تصویب قطعنامه 2231 شورای امنیت درج شده است و زیر سایه آن میتواند همچنان به رغم پایان دادن به حضورش در برجام، پرونده شکایت علیه ایران در شورای امنیت را کلید بزند و زمینه را برای بازگشت تحریمهای چندجانبه سازمان ملل فراهم کند. اقدامی که به این معنا بود دولتمردان امریکا در یک اقدام ضربتی و با نادیده گرفتن همه اقداماتی که در اعلام رسمی خروج از برجام و بازگرداندن تحریمهای یکجانبه علیه ایران ترتیب داده بودند، صرفاً با اتکا به یک تفسیرخودخوانده از قطعنامه 2231 خواستار به جریان انداختن مکانیسم ماشه علیه ایران میشدند.
مطابق روالی که «مکانیسم ماشه» یا «اسنپ بک» نامیده میشد و برای مواجهه با تخطی ایران از تعهدات برجامیاش در این توافق در نظر گرفته شده بود، یک عضو برجام میتوانست با تحویل یک نامه شکایت کتبی به رئیس شورای امنیت، عملی شدن این مکانیسم را آغاز کند. این چنین بود که امریکا ذیل همان تفسیر مطلوب خود و در جایگاه مدعی یک عضو توافق، نامه شکایت خود را به رئیس شورای امنیت تحویل داد و شورا هم 30 روز فرصت داشت که درباره قطعنامهای برای تداوم لغو تحریمها رأیگیری کند؛ اما در این رأیگیری، کشور معترض نیز میتوانست با استفاده از حق وتوی خود، از تصویب قطعنامه تداوم لغو تحریمها جلوگیری کند تا بدون نیاز به حمایت سایر اعضای دائمی، تحریمهای پیشین شورای امنیت را بازگرداند. امریکا اینگونه محاسبه کرده بود که این قطعنامه ظرف ۱۰ روز در دستور کار شورای امنیت قرار میگیرد و با وتویی که انجام خواهد داد، میتواند همه قطعنامههای لغو شده پیشین را بار دیگر بازگرداند. اما ماجرا زمانی جالبتر شد که ساعاتی بعد از تحویل نامه امریکا به رئیس شورای امنیت، فرانسه، آلمان و انگلیس با انتشار بیانیهای عملاً وجاهت امریکا به عنوان یک عضو برجام را زیر سؤال بردند و شکایت آن را هم به دلیل آنکه این کشور دیگر عضوی از این توافق به شمار نمیآید، غیر قابل پیگیری توصیف کردند. کمی بعد از بیانیه این سه عضو شورای امنیت و شریک برجام، 10 عضو دیگر از اعضای شورای امنیت، در مخالفت با بهرهگیری امریکا از سازوکار ماشه خطاب به رئیس شورا نامه زدند و مخالفت علنی خود را با پیگیری خواسته امریکا اعلام کردند. بروز این چالش جدی باعث شد که مقامهای این کشور به طور یکجانبه و خارج از چارچوب شورای امنیت مدعی شوند که از نظر امریکا قطعنامههای پیشین علیه ایران بعد از پایان فرصت 30 روزه مکانیسم حل اختلاف برجام بازگردانده و لازمالاجرا خواهد شد. به این ترتیب «مایک پمپئو»، وزیر خارجه امریکا بر همه تحولاتی که کشورش را در نقطه انزوا قرار داد، چشم بست و اعلام کرد که تحریمهای بینالمللی علیه ایران از نیمه شب ۲۰ سپتامبر (۳۰ شهریور) باز خواهند گشت. موضعی که پیدا بود مورد پذیرش جهانی قرار نخواهد گرفت و اغلب کشورها از اجرای قطعنامههایی که یکجانبه وضع شده باشند سر باز خواهند زد تا امریکا مجبور شود به تنهایی تفسیر خود از قطعنامه ۲۲۳۱ را مبنای عمل قرار دهد و شرایطی غیر قابل پیشبینی ایجاد کند.
دست رد اروپا
تنها مقامهای ایرانی نبودند که اعتقاد داشتند علی رغم ادعاهای امریکا برای بازگرداندن تحریمهای چندجانبه علیه ایران در بیستم سپتامبر اتفاقی نخواهد افتاد. چه سه کشور اروپایی روز گذشته به طور مشترک و یک روز پیش از تاریخ موعود امریکا در نامهای به شورای امنیت اعلام کردهاند که تعلیق تحریمها علیه ایران بعد از تاریخ ۲۰ سپتامبر کماکان ادامه خواهد داشت. فرانسه، انگلیس و آلمان در این بیانیه تصریح کردهاند هر تصمیم یا اقدامی برای بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران، فاقد اثر قانونی خواهد بود. «میخائیل اولیانوف»، نماینده روسیه در سازمانهای بینالمللی در «وین» هم در توئیتی در واکنش به بیانیه سه کشور اروپایی این مسأله را مسلم دانست و تلاشهای امریکا را فاقد اعتبار خواند. «اولیانوف» در این رابطه نوشت: «کاملاً درست است. نیاز به گفتن ندارد زیرا تلاش امریکا برای فعال کردن اسنپبک از نظر قانونی و رویهای فاقد اعتبار است». او تأکید کرد که در جامعه بینالمللی عملاً درباره این موضوع اتفاق نظر وجود دارد. پیشتر مقامهای چینی هم مجوز امریکا برای رجوع به سازوکارحل اختلاف برجام را رد کرده بودند. در پی چنین مواضعی بود که یک مقام سازمان ملل که خواسته نامش فاش نشود در گفتوگو با پایگاه «دیپلماتیک» به اقدامات احتمالی امریکا پیرامون تحریمها اشاره کرده و گفته است که این کشور احتمالاً نامهای به رئیس شورای امنیت ارسال خواهد کرد و با بزرگنمایی بازگشت تحریمها علیه ایران خواستار تشکیل کمیته ناظر بر اجرای تحریمها و هیأت کارشناسان خواهد شد. او تأکید کرده است که«هیچکدام از این اتفاقات رخ نخواهد داد چون هیچ اجماعی در داخل شورای امنیت وجود ندارد.»
اینک امریکا در تلاش است فارغ از چارچوبهای رسمی سازمان ملل و قطعنامه شورای امنیت صرفاً با اتکا به چند کشور برای تشکیل نوعی ائتلاف جهت اجرایی کردن قطعنامه یارگیری کند و برای کشورها و شرکتهای سازنده سلاح، خط و نشان بکشد که چنانچه بعد از بازگشت تحریمها علیه ایران به این کشور سلاح بفروشند، مشمول تحریمهای امریکا خواهند شد. به نظر میرسد تا اینجای کار حداقل تأثیر قانونشکنی دولت ترامپ این باشد که در اروپا و میان نزدیکترین همپیمانان امریکا اراده بیسابقهای برای جدایی از این کشور و عدم پیروی از سیاستهای دیکته شده آن به وجود آمده باشد و این سو هم ایران نشان داد که توانسته تاکنون با توان اندک، کشوری همچون امریکا را از اهرمهای مؤثر سیاسی محروم کند و بدون تسلیم شدن به حلقه کشورهای ابرقدرت، در راستای تأمین منافع ملی گامهای مؤثری بردارد.
بــــرش
متن بیانیه تروئیکای اروپا
انگلیس، آلمان و فرانسه در نامهای به شورای امنیت گفتهاند که به توافق هستهای با ایران پایبند هستند و تعلیق تحریمها علیه ایران، بعد از تاریخ ۲۰ سپتامبر ادامه خواهد یافت. این سه کشور اروپایی تصریح کردهاند هر تصمیم یا اقدام برای بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران، «فاقد اثر قانونی خواهد بود». متن بیانیه تروئیکای اروپایی به شرح زیر است:
ما در نامه قبلی خطاب به رئیس شورای امنیت در تاریخ ۲۰ اوت ۲۰۲۰ مشترکاً دیدگاه خود را اعلام کردهایم که ابلاغیهای که ایالات متحده ادعا میکند ذیل بند ۱۱ قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت صادر و آن را میان اعضای شورای امنیت توزیع کرده فاقد تأثیرات قانونی است و بنابراین، نمیتواند رویههای پیشبینیشده ذیل بند ۱۱ را اجرایی سازد.
نتیجه آنکه، هر گونه تصمیم و اقدام که بر اساس این رویه یا پیامدهای احتمالی آن اتخاذ شده باشند نیز فاقد تأثیرات قانونی خواهند بود. ما دیدگاهمان را به صورت گسترده در شورای امنیت ابراز کردهایم که رئیس شورا در جمعبندی مورخ ۲۵ اوت خود به آن اشاره کرد. از دیدگاههای ابرازشده در بالا این نتیجه گرفته میشود که از تاریخ ۲۰ سپتامبر، قطعنامههای ۱۶۹۶ (مصوب سال ۲۰۰۶)، ۱۷۳۷ (مصوب ۲۰۰۶)، ۱۷۴۷ (مصوب ۲۰۰۷)، ۱۸۰۳ (مصوب ۲۰۰۸)، ۱۸۴۵ (مصوب ۲۰۰۸) و ۱۹۲۹ (مصوب ۲۰۱۰) کماکان به موجب مفاد بند ۷ (a) قطعنامه ۲۲۳۱ (مصوب ۲۰۱۵) ملغی خواهند بود. در نتیجه، هر تصمیم یا اقدام با هدف بازگرداندن قطعنامههای ۱۶۹۶ (مصوب سال ۲۰۰۶)، ۱۷۳۷ (مصوب ۲۰۰۶)، ۱۷۴۷ (مصوب ۲۰۰۷)، ۱۸۰۳ (مصوب ۲۰۰۸)، ۱۸۴۵ (مصوب ۲۰۰۸) و ۱۹۲۹ (مصوب ۲۰۱۰) فاقد تأثیرات قانونی خواهند بود. سه کشور اروپایی به اجرای کامل قطعنامه ۲۲۳۱ که در سال ۲۰۱۵ در تأیید برجام صادر شده متعهدند. ما تلاش خستگیناپذیری برای حفظ توافق هستهای داشتیم و خود را به تداوم انجام این کار متعهد میدانیم.
روحانی: کاهش رعایت پروتکلهای بهداشتی در هفتههای اخیر، نگران کننده است
رئیسجمهوری با تأکید بر اینکه هر فرد مبتلا به کرونا قانوناً و شرعاً موظف است برای جلوگیری از انتقال بیماری به جامعه، خود را قرنطینه کند، از همه مردم خواست مراقبتها و رعایت دستورالعمل های بهداشتی را در فصل پاییز و با توجه به همزمانی شیوع کرونا با بیماریهایی همانند آنفلوانزا و سرماخوردگی و شیوع نوعی ذات الریه در برخی کشورهای همسایه، تشدید کنند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حجتالاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا، کاهش آمار میزان رعایت دستورالعملهای بهداشتی را بسیار نگران کننده خواند و گفت: آماری که در جلسه ستاد ارائه شد، نشان میدهد که میزان مراعات مردم از 82 درصد به 62 درصد در هفته گذشته رسیده که این بسیار نگران کننده است چرا که اگر مردم به هشدارها و آموزشهای عمومی توجه نکنند در ماه های پیش رو با یک مشکل بزرگی مواجه میشویم. رئیسجمهوری از وزارت بهداشت و صداوسیما و سایر رسانهها خواست آموزش ملموس تری را با شیوههای مختلف برای مقابله با کرونا، به مردم ارائه کنند. دکتر روحانی رعایت دقیق اصول و دستورالعملهای بهداشتی را یک ضرورت برشمرد و بار دیگر با رد دوگانه انگاریهایی که در جامعه مطرح میشود، گفت: این دوگانه انگاریهای نادرست «سلامت یا نان، دیانت، فعالیت اجتماعی و آموزش و مهارت» را باید کنار بگذاریم و فکر نکنیم اگر نوجوانی مدرسه رفت مبتلا میشود اما در میهمانیهای خانوادگی و بازی در کوچه مبتلا نمیشود! این ویروس همه جا هست و باید اصول بهداشتی دقیقاً رعایت شوند. وی افزود: در آزمون سراسری هم برخی نگران بودند و بدون توجه به عواقب آن برای نسل جوان ما، درخواست داشتند که امسال کنکور برگزار نشود اما ما این دوگانه سلامت یا کنکور را هم نپذیرفتیم و غربالگریهای قبل و بعد از کنکور نشان داد همه کنکوریها به سلامت آزمون دادند و برگشتند. رئیسجمهوری با بیان اینکه سبک زندگی در روند مقابله با کرونا باید برای میان مدت و بلند مدت تغییر کند، اظهارداشت: کرونا بحثی نیست که یک ماه دیگر تمام بشود و باید حتی اگر واکسن هم در دسترس قرار گیرد، زندگی را با سبک جدید بنیانگذاری کنیم چرا که اکنون در برخی استانها افرادی که چند ماه قبلاً در بیمارستان بستری بودهاند بار دیگر به کرونا مبتلا شده و راهی بیمارستان شدهاند و این نکات حتی موضوع واکسن را هم زیر علامت سؤال قرار میدهد.
دکتر روحانی در بخش دیگری از سخنان خود به موضوع سرمایهگذاری در دوران کرونا و پساکرونا اشاره کرد و گفت: سرمایه گذاریها از برخی امور باید به امور ضروریتر هدایت شوند. امروز سرمایهگذاری در بخش سلامت، بهداشت، اقتصاد دانش بنیان، اقتصاد دیجیتالی و دولت الکترونیک را باید تشدید کنیم. رئیسجمهوری در ادامه به موضوع قاچاق کالا درکشور اشاره کرد و گفت: متأسفانه در کشور ما قاچاق کالا وجود دارد و در شرایط فعلی و با توجه به شیوع ویروس کرونا با قاچاق دارو و واکسن مواجه هستیم که همه ما مسئولیم در این زمینه مراقبت و دقت بیشتری داشته باشیم. دکتر روحانی تأکید کرد: از مرزبانی گرفته تا نیروهای مسلح و گمرکات همه در شرایط فعلی باید مراقبت بیشتری در رابطه با قاچاق دارو و واکسن داشته باشیم. ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز دقت بیشتری کند و وزیر کشور هم به همه مسئولان ذیربط ابلاغ کند که مبارزه با قاچاق دارو و واکسن در شرایط حساس فعلی را تشدید کنند. رئیسجمهوری همچنین به موضوع ورود برخی گردشگران خارجی که بهعنوان زائر وارد شهرهای زیارتی کشور میشوند اشاره کرد و با توجه به شیوع ویروس کرونا از طریق این گردشگران گفت: این موضوع جای نگرانی دارد و باید مراقبت بیشتری بکنیم.
دکتر روحانی همچنین بر ضرورت انجام امور و خدمات عمومی از طریق الکترونیکی تأکید کرد و گفت: هر کاری را میتوانیم از طریق الکترونیکی انجام دهیم باید همین کار را بکنیم و از مراجعه حضوری جلوگیری شود.
«ایران» از افزایش آمار مبتلایان و چرایی شروع پیک سوم کرونا در کشور گزارش میدهد
موج های کرونایی چگونه می آیند ؟
فریبا خان احمدی
خبرنگار
دیروز با فوت 166 بیمار جدید کووید19 آمار فوتیهای ناشی از این بیماری در کشور از مرز 24 هزار نفر گذشت. گزارشها نشان میدهد خیز دوباره موارد ابتلای روزانه به کووید19 از 17 شهریورماه در کشور آغاز شد و در 28 شهریور آمار مبتلایان به بیماری کرونا به بالاترین میزان آن در هفت ماه گذشته رسید تا بار دیگر خیز جدیدی از عددهای مربوط به کرونا در منحنی شیوع این اپیدمی ثبت شود. البته استانهای کشور در حالی در وضعیت قرمز کرونایی گرفتار شدهاند که بنابراعلام اپیدمیولوژیستها، آمارهای موارد ابتلا و مرگ و میر تحت تأثیر سفرهای اواخر مرداد و شهریور و همچنین کاهش رعایت پروتکلهای بهداشتی و تغییر رفتارهای اجتماعی مردم است. گزارش سخنگوی وزارت بهداشت هم دراین زمینه بیانگر آن است که رعایت پروتکلهای بهداشتی در هفته گذشته به پایینترین میزان خود ظرف ۶ هفته قبل از آن رسیده است. سیما سادات لاری اعلام کرد میزان استفاده از ماسک در مراکز و اماکن عمومی در حال حاضر 16.45 درصد کاهش داشته است. همچنین میزان استفاده از ماسک در وسایل نقلیه عمومی ۶۴.۲ درصد گزارش شده است که نسبت به هفته ماقبل کاهش ۸.۳ درصدی را نشان میدهد.
از طرفی کاهش رعایت پروتکلهای بهداشتی از 80 درصد به 60 درصد در هفتههای اخیر هم در کشور نگرانی مسئولان ستاد ملی مبارزه با کرونا را در پی داشته است. رئیس جمهوری کاهش رعایت اصول بهداشتی را خبر نگرانکنندهای میداند و هشدار میدهد: اگر این روند ادامه یابد از هفتههای آتی شاهد افزایش ابتلا و پس از آن افزایش مرگومیر خواهیم بود. طبق اعلام معاونان وزیر بهداشت با هر بار تعطیلی و مسافرت و نادیده گرفتن شیوهنامههای بهداشتی بعد از هرگونه بازگشایی به تعداد مبتلایان و در ادامه فوت بیماران کووید19 افزوده میشود. بهطوری که تحت تأثیر این رفتارهای اجتماعی مردم به فاصله دو تا سه هفته بعد، آمارهای مبتلایان و سپس مرگومیر افزایش قابل توجهی پیدا میکنند. بررسی خیز عددهای کرونا و شروع پیک سوم کرونا در آخرین روزهای تابستان نشان میدهد اصلیترین عامل بالا رفتن آمار ابتلا در شهریور ماه، نتیجه سفرهای تابستانی و مسافرت رفتنها بود. دو دوره مسافرت رفتن در اواخر مرداد و هفتههای اول شهریور ماه در بالا بردن آمارهای مرگ و میر و ابتلا نفش داشته است.
بعد از سفرهای میلیونی منتظر موج سوم بودیم
مینو محرز عضو کمیته علمی ستاد ملی مبارزه با کرونا به «ایران» میگوید: در هفتههای اول و دوم شهریور و همزمان با آغاز بازگشایی مدارس، عدهای از ناقلان بیعلامت به مسافرت رفتند و علاوه بر این رفتار اجتماعی مردم، ما شاهد بودیم با وجود پروتکلهای سختگیرانه برای برگزاری محرم برخی از افراد پروتکلهای بهداشتی را رعایت نکردند و مبتلا شدند.
محرز اظهار میدارد: در موج اول اپیدمی معمولاً یک نفر از اعضای خانواده به کووید19 مبتلا میشد اما بعد از جهش ویروس کرونا در خرداد ماه همه اعضای خانواده درگیر بیماری میشوند. به همین خاطر به رعایت فاصلهگذاری فیزیکی بیش از پیش تأکید میکنیم چرا که فرد ناقل در خانه همه اعضای خانواده را آلوده میکند. این عضو ستاد ملی مبارزه با کرونا، تعطیلات آخر مرداد و سفرها را یکی دیگر از علل افزایش میزان موارد ابتلا در پیک سوم میداند و میگوید: بعد از میلیونها نفری که به مسافرت رفتند ما منتظر موج سوم بودیم.
چرا مسافرت رفتن عامل خیز کرونا است؟
دکتر حمید سوری اپیدمیولوژیست و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی؛ اعتقادی به اینکه ابتلا به ویروس کرونا خانوادگی شده است، ندارد و میگوید: از نگاه اپیدمیولوژی اینکه بگوییم ابتلا به کرونا به شکل خانوادگی درآمده است، درست نیست. یک متخصص بالینی به دلیل مراجعه چند مورد ابتلای افراد در خانواده به ویروس کرونا این موضوع را به کل جامعه تعمیم میدهد در حالیکه موارد اینچنینی که به مطبها مراجعه میکنند تعداد معدودی هستند و نمیتوانند نماینده کل جامعه باشند. به گفته حمید سوری تحقیقات انجام شده روی بیش از 50 هزار نفر بیانگر این واقعیت است که تغییری روی الگوی سنی مبتلایان و فوت ناشی از کرونا در سه ماهه دوم سال نسبت به سه ماهه اول اپیدمی ایجاد نشده است. به همین خاطر نگاه جزء به مسأله و تعمیم آن به کل جمعیت از بعد علمی نادرست است. این اپیدمیولوژیست با اشاره به اینکه احتمال ابتلای اعضای خانواده به دلیل سرایت بالای ویروس کرونا از قبل قابل پیشبینی بوده میگوید: اینکه بگوییم الگوی مبتلایان تغییر کرده اینگونه نیست. در سه ماهه اول شیوع اپیدمی عملاً گروههای پر خطر و آسیبپذیر به ویروس مبتلا میشدند و نسبت مرگ نیز در گروههای آسیبپذیر بیشتر بود. به مرور زمان نگاه نسبت به اپیدمی عمیقتر و دقیقتر شد و توانستیم جمعیتهای در معرض خطر را تفکیک کنیم یعنی جمعیت مواجه از حالت عمومی به حالت ویژهتری درآمد و از جمعیتهای پر خطر محافظت بیشتری به عمل آمد. طبیعتاً بعد از آن، همه افراد فارغ از سن، جنس و شغل که از نظر بیولوژیکی استعداد ابتلا به ویروس کرونا را دارند به تعداد موارد ابتلا و مرگ و میر اضافه شدند.
دکتر سوری افزایش موارد ابتلا و مرگ و میر کووید19 را در روزهای آخر تابستان ناشی از مواجهه افراد با ویروس کرونا میداند و عنوان میکند: دو دوره سفرهای تابستانی تأثیر جدی در افزایش تعداد موارد ابتلا و مرگ و میر به جای گذاشته است. مسافرت رفتن الگوی بیماری را جابهجا میکند برای مثال در تهران جابهجاییها در محورهای شمال غرب و شمال شرق بود که به شدت بیماری در مبدأ و مقصد مسافرتها افزود. او در ادامه به اصطلاح «بیماریهای اگزوتیک» اشاره میکند و توضیح میدهد: در اپیدمیولوژی این واژه بدان معنی است که وقتی فردی با الگوی اپیدمی سازگار میشود بعد از آنکه به محل دیگر جابهجا میشود ممکن است امکان شدت بیماری در آن فرد بیشتر شود. برای مثال قدیمیها میگفتند پشهها «غریبگز»اند در حالیکه پشه غریبه یا خودی نمیشناسد بلکه در افراد بومی در مقابل پشه سازگاری ایجاد شده اما نیش پشه در افراد غیربومی شدیدتر است در مورد اپیدمیهای عفونی نیز این الگو میتواند وجود داشته باشد. او با بیان اینکه ایران جزو 5 کشور اول دنیا است که تعداد مرگ و میر روزانهاش بیش از 100 مورد گزارش میشود، تأکید میکند: برای اینکه تلفات کمتری را در موج سوم کرونا شاهد باشیم باید رویکرد پیشگیری را تقویت کنیم و این مسأله علاوه بر سیاستگذاران به رفتار مردم نیز برمیگردد. هر چند سهم مردم در بحث پیشگیری 100 درصد نیست و شرایط عمومی جامعه باعث شده اتخاذ برخی سیاستها در کنار سلامت و معیشت مردم اتخاذ شود اما رفتار مردم قابل مدیریت است. برای مثال مردم سهم قابل توجهی در اوج گرفتن اپیدمی اخیر دارند و این هم به سفرها برمیگردد برای اینکه اپیدمی را تحت کنترل دربیاوریم لازم است تلاش عمومی صورت بگیرد. لذا وقتی به پیامد رفتار اجتماعی مردم و بیتوجهی به سیاستهای پیشگیرانه نگاه کنیم میبینیم بخش عمده عددهای بستری شدگان و فوتشدگان معنادار است که اگر مدیریت نشود آمار از اینها هم بیشتر میشود.
دکتر سوری درباره مدیریت کاهش موارد مرگومیر در پیک سوم کرونا پیشنهاد میدهد که تا حد امکان تردد سالمندان در خارج از منزل محدود شود. باید ببینیم سالمندان برای تأمین چه نیازهایی از منزل خارج میشوند اگر نیاز به خدمات درمانی روتین دارند این خدمات به خانه برده شود یا داروهایشان در منزل تحویلشان داده شود. او در پایان میافزاید ترس از اپیدمی و مرگومیر عوامل ذاتی کنترل ایپدمی است. به محض اینکه آمار مرگ بالا میرود خودکنترلی و قرنطینه در گروههای پرخطر بیشتر میشود برای همین نیز در ایپدمی نوسانات جزئی را شاهد هستیم که تابع مداخلات سیاستگذاری نیست بلکه تابع واکنش مردم به اپیدمی است.
«ایران» گزارش میدهد
روز پرنوسان بورس
گروه اقتصادی/ نوسانهای متعدد در بورس باعث شده که تازهواردها تا رنگ سبز سهام خود را میبینند در لیست فروشندگان قرار گیرند و نقدینگی خود را به بازارهای موازی چون دلار، مسکن، خودرو و یا حتی دلار ببرند.کاهش شدید شاخص بورس در چند هفته گذشته باعث شد که این افراد از هر فرصتی برای خارج کردن پول خود از بورس اقدام کنند و البته تازهواردهایی هم هستند که دست از رفتارهای هیجانی برداشتند و سعی میکنند مانند قدیمیها مرتب در حال خرید و فروش نباشند.
نوسان متناوب بورس در یک روز سؤالهای زیادی را ایجاد کرده است، اگر قرار است بورس مثبت باشد چرا در طول روز ریزش میکند و در آخرین دقایق کاری، مثبت میشود؟ شرکتهای حقوقی چه نقشی در بورس دارند و آیا اتفاقات مثبت و منفی که در سهامها رخ میدهد عمدی است و یا جریان بورس سهامداران را به سمتهای مختلف میکشاند.
حمید گلپاشا کارشناس بورس درباره چرایی نوسان بورس و اینکه چه عواملی باعث میشود که بازار دچار بههمریختگی شود، به «ایران» گفت: «بخشی از نوسان بورس طبیعی است و بازارهای جهانی هم با تغییرات در سهامها روبهرو هستند اما وقتی حجم نوسان بیشتر شود باید دنبال دلایل آن بود؛ به صورت کلی ترس ناشی از افت بورس، عدم آگاهی نسبت به بورس و آیندهای که این بخش دارد و افزایش سوددهی بازارهای موازی و منفی شدن لیدرهای بورس میتواند از مهمترین دلایلی باشد که نوسان در بورس ایران را بیشتر کرده است.»
سبز و قرمز بورس
روز گذشته شاخص کل بورس با رقم ۱ میلیون و ۷۰۴ هزار واحد آغاز کرد، در ۲۵ دقیقه ابتدایی معاملات با افت ۱۸ هزار واحدی به ۱ میلیون و ۶۸۶ هزار واحد تنزل یافت و دقیقاً ۳۵ دقیقه بعد از فعالیت بازار، با رشد ۱۸ هزار واحدی به رقم ۱ میلیون و ۷۰۴ هزار واحد رسید. بر این اساس شاخص کل بورس از روند منفی فاصله گرفت و در مسیر مثبت شدن قرار گرفته است. در این میان ۸۰۲ هزار فقره معامله در یک ساعت و نیم آغازین بازار به ارزش ۵ هزار میلیارد تومان انجام و ارزش کل بازار در رقم ۶,۳۰۰ هزار میلیارد تومان شد.
سهامداران سراغ مسکن و طلا نروند
سعیده امیراحمدی کارشناس بازار سرمایه درباره وضعیت بورس و رفتار هیجانی که مردم نسبت به سهام خود دارند به ایرنا گفته است: «سرمایهگذاران به جای خرید مسکن، طلا یا ارز، میتوانند سهام شرکتهای فعال در بازارهای مسکن را خریداری کرده یا به سراغ خرید سهام شرکتهایی بروند که درآمد ارزی دارند یا در بخش فلزات فعالیت میکنند.»
او یادآور شد: «زمانی که کسی تصمیم به سرمایهگذاری میگیرد، باید عوامل مختلفی را برای این سرمایهگذاری در نظر بگیرد. اول از همه آن که سرمایهگذار باید مسأله «نقد شوندگی» سرمایه خود را مورد توجه قرار میدهد. نقدشوندگی به این معنا است که وقتی فردی نیاز به پول نقد دارد، بتواند در اسرع وقت سرمایهگذاری خود را به پول نقد تبدیل کند. اولویت دوم آن است که در یک سرمایهگذاری، اصل پول فرد حفظ شود. به عبارت دقیقتر فرد باید مطمئن باشد که اگر سود نمیکند، حداقل ضرر هم نخواهد کرد. در مرحله سوم هم باید به این فکر کرد که آیا از این خرید سودی هم حاصل خواهد شد یا خیر. واقعیت آن است که سکه، ارز، مسکن و خودرو، در مجموع کمتر از سهام قابلیت نقدشوندگی دارند. در عین حال اگر فردی با رعایت این سه شرط، سهم خریده باشد، قطعاً در شرایط ریزش یا اصلاح بازار، میتواند از آن خارج شود. فارغ از اینکه سود کرده یا سود نکرده است.»برای اینکه بورس افت نکند و مانند هفتههای گذشته ریزش دامنگیر سهامداران نشود دولت راهکارهای متعددی را اتخاذ کرده است که مهمترین آن حضور قدرتمند شرکتهای حقوقی در بورس بود. در این راستا اجرای قانون افزایش سرمایه شرکتهای وابسته به دستگاههای اجرایی، پذیرفته شده در بورس از طریق صرف سهام (صرف سهام به مابهالتفاوت ارزش اسمی سهام و ارزش افزوده ایجاد شده برای آن در بازار سهام گفته میشود بدین جهت شرکتها برای پذیرهنویسی جدید، قیمت سهام را کمی کمتر از قیمت بازار اعلام میکنند.) با ابلاغ رئیس جمهوری به وزارت اقتصاد و سازمان بورس، رسماً کلید خورد. حمید گلپاشا کارشناس بورس میگوید: «وضعیت بورس به گونهای است که اخبار اقتصادی و سیاسی به سرعت و لحظهای بر آن اثر میگذارد این در حالی است که در گذشته اخباری که میتوانست بر فعالیت شرکتهای بورسی اثر بگذارد یک الی دو ماه طول میکشید تا آثار آن در بورس نمایان شود، ولی در مقطع فعلی چنین چیزی نیست و به سرعت هرگونه خبر و صحبتی اثر خود را بر بورس میگذارد.»
او ادامه داد: «دلیل دیگری که باعث شده بورس با نوسان مواجه شود، ریزش سهمهای بزرگ است، وقتی یک سهم بزرگ ریزش پیدا میکند به سرعت بر سایر سهمها اثر میگذارد چرا که تازه واردهای بورس از ترس اینکه سهام آنها هم ریزش پیدا کند نسبت به فروش سهام خود اقدام میکنند.»گلپاشا با بیان اینکه قدیمیهای بورس دچار هیجانات و ترس از افت سهام نمیشوند و بر اساس تخصص میدانند که بورس چه مسیری را ادامه خواهد داد، تصریح کرد: «وقتی بورس با کوچکترین نوسان روبهرو میشود برخیها سهام خود را در لیست فروش میگذارند که این امر باعث تشدید نوسان بورس خواهد شد؛ اینگونه رفتارها غیرحرفهای است.»
او گفت: «با افتی که بورس داشت برخی از تازه واردهای غیر حرفهای که ترس از ریزش دوباره داشتند از بازار اوراق بهادار خارج شدند، گروهی هم با احتیاط وارد شدند؛ حال این امیدواری وجود دارد افرادی که اکنون در بورس هستند از تجربه قدیمیها بهره ببرند و به سرعت تصمیمگیری نکنند.»این کارشناس بورس افزود: «واقعاً دور از ذهن نیست که وقتی سهام مجموعههای مهم مانند بانکها، فلزات و... منفی میشوند بازار هم منفی میشود چرا که تازه واردها به این سهامها نگاه میکنند و همین امر فشار فروش سهامها را بیشتر میکند؛ در حقیقت وقتی لیدرهای بورس منفی میشوند تازه واردها به سرعت خواهان خروج از بورس میشوند لذا بایستی این ذهنیت را پاک کنیم تا بتوان از نوسان بورس کاست.» او با بیان اینکه دیگر تحریم بر بورس اثر ندارد ولی اخبار مرتبط با آن میتواند بر بورس و روند فعالیت شرکتهای بورسی اثر بگذارد، خاطرنشان کرد: «وقتی بورس دچار ریزش میشود، سهامداران (تازهواردها) به دنبال بازارهای جایگزین میروند و دیگر برایشان مهم نیست که در بورس ضرر کردند و یا سود بردند، لذا سعی میکنند وارد بازارهای موازی شوند و از بازارهای چون سکه، طلا و ارز سود ببرند.» این کارشناس بازار سرمایه عنوان کرد: «رفت و برگشت سهامداران در بورس و نوسان همیشه در بازار بورس بوده است و نباید هرگونه تغییر را بد و منفی برداشت کرد ولی به خاطر ورود حجم بالای نقدینگی طی چندسال اخیر هرگونه تغییر رفتار سهامداران در بورس بشدت بر بازار اوراق بهادار اثر میگذارد؛ در سالهای 92 و 93 هم بورس با حجم قابل توجهی از تازه واردها روبهرو شد و شاهد چنین نوسانهایی بود؛ از آنجا که اندازه بازار کوچک بود تغییرات آن به چشم نمیآمد.»
آخرین خبر
قانون افزایش سرمایه شرکتهای بورسی ابلاغ شد
حسن روحانی رئیس جمهوری طی نامه ای، قانون افزایش سرمایه شرکتهای پذیرفته شده در بورس یا فرابورس از طریق صرف سهام با سلب حق تقدم را به وزارت امور اقتصادی و دارایی و سازمان بورس اوراق بهادار ابلاغ کرد. به گزارش فارس، در این نامه آمده است: در اجرای اصل یکصد و بیست و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به پیوست «قانون افزایش سرمایه شرکتهای پذیرفته شده در بورس تهران با فرابورس ایران از طریق صرف سهام با سلب حق تقدم، که در جلسه علنی روز چهارشنبه مورخ بیست و نهم مردادماه یکهزار و سیصد و نود و نه مجلس شورای اسلامی تصویب و در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۴ به تأیید شورای نگهبان رسیده و طی نامه شماره ۱۶۴۰۱۴۳/۴ مورخ ۱۳۹۹/۶/۱۸ مجلس شورای اسلامی واصل گردیده ، جهت اجرا ابلاغ میگردد. بنابر این گزارش، به مابه التفاوت ارزش اسمی و وجوه دریافتی مازاد بابت فروش سهام جدید، صرف سهام گفته میشود. به عبارت دیگر مبلغ مازاد ارزش بازار (ارزشی که در حال حاضر معامله میشود) نسبت به ارزش اسمی سهام است. از آنجا که این کار از محل افزایش سرمایه و انتشار سهام جدید به قیمتی بیش از قیمت اسمی حاصل میشود، جزو منابع تأمین مالی شرکت محسوب میگردد.
25 درصد از نفت و گاز کشف شده جهان در سال 2019 متعلق به ایران است
ایران در صدر اکتشافات جهان
عطیه لباف
خبرنگار
کشفیات ذخایر قابل استحصال نفت و گاز در سال 2019 تقریباً دو برابر سال 2018 بود و در این میان ایران با سهم 25 درصدی از اکتشافات در رتبه نخست قرار داشت. این آمار را «وود مکنزی» به عنوان یکی از مؤسسات معتبر بینالمللی در گزارش «اکتشافات جهانی 2019 – استمرار سودآوری» اعلام کرد و مدیر اکتشاف شرکت ملی نفت ایران با اشاره به گزارش این مؤسسه توضیح داد: «شرکت ملی نفت ایران در سال 2019 میلادی از نظر مجموع حجم اکتشافات انجام شده (نفت و گاز) با کشف 4.973 میلیارد بشکه معادل هیدروکربن مایع ذخیره قابل برداشت، جایگاه نخست را در بین شرکتهای بزرگ نفتی دنیا اعم از شرکتهای نفت ملی و بینالمللی به خود اختصاص داده است. این رقم معادل 25 درصد از مجموع حجم هیدروکربن کشف شده دنیا طی سال 2019 میلادی است که با وجود رویارویی با تحریمهای ظالمانه و در شرایطی کاملاً نابرابر محقق شده است.»
به گزارش «ایران»، سیدصالح هندی در یک نشست خبری ادامه داد: «میزان اکتشاف جهانی در سال 2019 میلادی معادل 21.2 میلیارد بشکه قابل برداشت بوده که این بیشترین مقدار بعد از سال 2015 میلادی بوده است. به تعبیری دیگر، حدود 600 چاه اکتشافی حفاری و تکمیل شده که منجر به کشف حدود 220 میدان هیدروکربنی شده است. حال در نظر بگیرید که ایران تنها با 4 چاه اکتشافی و توصیفی توانسته است به 25 درصد از این منابع دست یابد.»
این جایگاه به خاطر کشف دو میدان ارم و نامآوران به ایران تعلق گرفته که به ترتیب با حجم 2.7 و 2.2 میلیارد بشکه معادل نفت در جایگاه اول و سوم اکتشافات انجام شده در سال 2019 میلادی در جهان قرار گرفتهاند.
ایران به دنبال نقش برجسته در جهان
اما سؤال اینجاست که چرا ایران در زمینه اکتشافات نفت و گاز که یک بخش پرریسک و دیربازده است، سرمایهگذاری میکند؟ چرا اولویت اول را توسعه منابع موجود و ایجاد ارزش افزوده در آنها قرار نمیدهد؟ چه زمانی قرار است میدانی مانند نامآوران به تولید نفت و ارم به تولید گاز برسد؟
هندی در این خصوص به «ایران» پاسخ میدهد: «ایران میتواند افزایش تولید ضربتی داشته باشد اما امکان افزایش اکتشاف ضربتی وجود ندارد. در عین حال سیاست کلان کشور این است که نقشآفرین اصلی در جهان در زمینه حجم ذخایر نفت و گاز باشد و ما به همین خاطر روی این فعالیت پرریسک و دیربازده تمرکز کردهایم.»
او در زمینه اینکه شرکتهای نفتی جهان به مرور در حال کاهش سرمایهگذاری در بخش اکتشافات هستند، توضیح داد: «در جهان شرکتهای فعال در زمینه اکتشافات حدود 25 درصد فعالیت خود را کم کرده اند اما متوقف نشده است. با این وجود سیاست ایران دراین زمینه متفاوت است. این یک فرآیند ادامهدار است و علی رغم تمام مضیقهها و دشواریها، زنده و استوار به راه خودمان ادامه میدهیم.»
این مقام مسئول با بیان اینکه فعال بودن اکتشاف در صنعت نفت ایران دو پیام اساسی دارد، گفت: «نخست آنکه، صنعت نفت ایران با وجود تنگناها هنوز زنده و سرحال است و دوم آنکه، اکتشاف یک سرمایهگذاری دیربازده است و صنعت نفت ایران با سرمایهگذاری روی اکتشاف نشان میدهد که به آینده امیدوار است.»
از نظر سختافزاری 50 درصد از جهان عقب هستیم
ایران در حالی توانسته رتبه نخست اکتشافات را در سال 2019 به دست آورد که به گفته مدیر اکتشاف شرکت ملی نفت ایران، از نظر سخت افزاری در این زمینه حدود 40 تا 50 درصد از شرکتهای برتر جهان عقب هستیم.
هندی به «ایران» توضیح داد: «بهلحاظ سختافرازی، دستگاهها و تجهیزات جدید وارد کشور نمیشود و طبیعتاً پیمانکاران ضعیف میشوند و فاصلهمان در این بخش بیشک با دنیا زیاد است. ما دسترسی به تکنولوژیهای تراز اول جهان نداریم و بعد از تحریمها شرکتهای خارجی علاقه مند به حضور در این بخش بالادست صنعت نفت ما، ایران را ترک کردند. اما از نظر نرمافزاری با توجه به سابقه 120 ساله اکتشافات که به پیش از کشف اولین میدان نفتی ایران بازمیگردد، وضعیت قابل قبولی داریم و فاصله چندانی از نظر کار کارشناسی با دنیا نداریم.»
به گفته هندی، اکنون هیچ بلوک اکتشافی مشترک با خارجیها در دستور کار نداریم، اما اسناد همکاری چند بلوک با شرکتهای ایرانی بزودی امضا میشود.
مدیر اکتشاف شرکت ملی نفت ایران درباره 2 چاه اکتشافی و توصیفی موفق که هنوز به طور رسمی جزو اکتشافات ایران نیامده است، بیان کرد: «زمانی که مطالعات آن تکمیل شود، اعلام رسمی میکنیم. اما من به شما قول میدهم که امسال یعنی در سال 1399 بازهم مراسمی برای معرفی اکتشافات جدید داشته باشیم.»
کشف گاز در گرگان و نفت در مغان
اکتشافات نفت و گاز به مناطق جدید ورود کرده و به گفته مدیر اکتشاف شرکت ملی نفت ایران دو چاه در این مناطق حفاری خواهد شد؛ یک چاه در گرگان برای کشف گاز و دیگری در مغان به دنبال نفت.
هندی میگوید که «هر دو حالت، اگر به نتیجه برسد دستاورد استراتژیک برای کشور خواهد داشت. چراکه کشفیات در مغان میتواند به پالایشگاه تبریز منتقل شود. پالایشگاهی که از جنوب کشور نفت دریافت میکند و هر بشکه اکتشاف به اندازه ١٠ بشکه ارزش دارد و در موقعیت اکتشافی هیرکان استان گلستان نیز اگر به گاز برسیم، با توجه به نیاز این منطقه به منابع گازی و وقایع سالهای اخیر، یک اتفاق ویژه خواهد بود.»
او ادامه داد: «عملیات اکتشاف در گلستان ابتدای دی ماه آغاز میشود و پروژه ٨ ماهه است. امیدواریم نتیجه خوبی داشته باشد که در این صورت افق جدید اکتشافی در آنجا باز خواهد شد.»
نفت بر سر سفره مردم میرسد؟
اما در مورد اینکه چه زمانی این نفت و گاز اکتشافی در این سالها به سفره مردم میرسد، هندی توضیح داد: «اینکه نفت سر سفره مردم بیاید، از همان ابتدا حرف عوامفریبانهای بود که مطرح شد، اما درست است که باید تلاش کنیم اثر آن در زندگی مردم مشخص شود. با این حال لازم است که توضیح دهم، اکتشاف کسب و کاری دیربازده است و با ریسک بالا و سرمایهگذاری زیاد پس از مدت طولانی به نتیجه میرسد. وقتی صنعت نفت ایران روی اکتشاف سرمایه گذاری میکند پیامش این است که به آینده خود امیدوار است. دوم اینکه با وجود همه تحریمها و سختگیریهای صنعت نفت، ما تسلیم نشدهایم.»
مدیر اکتشاف شرکت ملی نفت با بیان اینکه اگر ناامید شویم حتماً شکست میخوریم، ادامه داد: «ما نمیخواهیم آقای دنیا باشیم و برای دنیا برنامهریزی کنیم اما دستهایمان را هم بالا نگرفتهایم. ما از جنگ و موقعیتهای سخت با موفقیت عبور کردیم و الان نیز با خود اتکایی شعار «ما میتوانیم» را به «ما توانستیم» تبدیل کردهایم و میدانیم که این دوران سخت نیز تمام میشود. برای امسال 8 چاه در نظر گرفتهایم و اگرچه در این بخش روبانی قیچی نمیشود، اما این افتخار مربوط به صنعت نفت است و فعالیت ما ادامه دارد.»
در مورد اهمیت اکتشافات نیز هندی توضیح داد: «ضریب نفوذ گاز در کدام کشور به اندازه ایران است؟ در نظر بگیربد که متأسفانه در یک روز در بهمن ٩٨ به اندازه کل اروپا گاز مصرف کردیم. این از کجا آمده است؟ اگر اکتشاف نبود، این منابع عظیم را در اختیار نداشتیم. اگرچه باید برای استفاده بهینه از آن نیز برنامهریزی کنیم.»
برش
گزیدهای از گزارش مؤسسه بینالمللی وود مکنزی درباره اکتشافات سال 2019:
میزان اکتشاف جهانی در سال 2019 میلادی معادل 21.2 میلیارد بشکه قابل برداشت بوده که این میزان در حدود دو برابر سال 2018 و بیشترین مقدار بعد از سال 2015 میلادی بوده است.
بسیاری از اکتشافات عمده انجام شده در سال 2019 به گاز دست یافته است به گونهای که دوسوم از اکتشافات هیدروکربنی انجام شده در سال 2019 یعنی معادل با 15.8 میلیارد بشکه یا 82 TCF از اکتشافات انجام شده مربوط به اکتشاف گاز بوده است.
9 اکتشاف بزرگ(Giant Discoveries) در سال 2019 میلادی در کشورهای ایران، روسیه، موریتانی، قبرس، سورینام آفریقای جنوبی و مالزی اتفاق افتاده و20 کشف بزرگ اول معادل 75 درصد از حجم هیدروکربن کشف شده در دنیا را به خود اختصاص میدهند.
میدانهای ارم و نام آوران به ترتیب با حجم 2.7 و 2.2 میلیارد بشکه معادل نفت در جایگاه اول و سوم اکتشافات انجام شده در سال 2019 میلادی در جهان قرار گرفتهاند.
12 کشف از 20 کشف بزرگ دنیا در سال 2019 میلادی، ذخیره قابل برداشت کمتر از 500 میلیون بشکه دارند.
شرکت ملی نفت ایران (با مجموع 4.97 میلیارد بشکه معادل هیدروکربن مایع) با اختلاف قابل توجه با شرکت گازپروم روسیه (رتبه دوم با 3.18 میلیارد بشکه معادل هیدروکربن مایع)، شرکت نفت بریتانیا BP (رتبه سوم با 1.4 میلیارد بشکه معادل هیدروکربن)، شرکت اکسونموبیل ایالات متحده (رتبه چهارم با 0.9 میلیارد بشکه معادل هیدروکربن)، در رتبه اول قرار گرفته است. در این رتبهبندی بین 15 شرکت برتر، شرکت فرانسوی توتال رتبه ششم، شرکت ایتالیایی انی رتبه هشتم و شرکت چند ملیتی شل رتبه 13 را اتخاذ کرده است.
نگاه
اهمیت اکتشافات ایران در 2019
حسین آفریده
استاد دانشگاه صنعتی امیرکبیر
این نظریه مطرح است که اکتشافات ایران در سال 2019 به سبب تحریم و کاهش صادرات نفتی اهمیت چندانی ندارد و نمیتوان به آن افتخار کرد اما با توجه به همین شرایط تحریمی، باید برای ایران و کاری که در بخش اکتشافات انجام داده است، کلاهمان را برداریم.
این اکتشافات عظیم آن هم در یک سال، مسأله بسیار مهمی برای اثبات تواناییهای ایرانیان است و نشان میدهد که علی رغم تمام فشارها و تنگناهای مالی و تکنولوژیکی، ایران توانسته است با تکیه بر دانش و تکنولوژی محدود خود تنها با حفر 4 چاه به موفقیت برسد.
در عین حال کشف 4.973 میلیارد بشکه منابع هیدروکربوری قابل برداشت نشان دهنده ظرفیتها و فرصتهای توسعه نفتی و گازی در ایران است. به عبارتی، اکتشافات کنونی نشان دهنده پتانسیلهای عظیم صنعت نفت ایران است و نویدبخش آیندهای روشن. کشف هر میدان نفتی و گازی ایران را به یک کشور دارنده ظرفیتهای بالقوه در زمینه تأمین پایدار انرژی نزدیکتر خواهد کرد. اگر تحریمها سست شود، قطعاً کشورها و شرکتهای بینالمللی از این پتانسیل استقبال خواهند کرد. کما اینکه بعد از برجام این فرصت فراهم شده بود و حجم وسیعی از شرکتهای بینالمللی برای حضور در بالادست صنعت نفت کشور ابزار تمایل کرده بودند. بدون شک با لغو تحریمها دوباره این شرکتها روی ایران حساب یک شریک استراتژیک را باز خواهند کرد و میتوانیم از کشفیات امروز در آیندهای نه چندان دور بهره ببریم.
چالشهای کتاب صوتی در میزگرد «ایران» با حضور احمد پوری، گلاره عباسی و آزاده صمدی
ورود به دنیای بیانتهای صدا و کلمه
نرگس عاشوری و مریم شهبازی
خبرنگار
کتابهای صوتی روی موج محبوبیت هستند. تعداد مخاطبانشان رو به افزایش است. عشاق کتابهای کاغذی اما نگرانند. گوش دادن به کتاب را خیانت میدانند. باورشان این است که در ارتباط بین چشم و مغز است که بافت کلمات آنالیز میشود. هواداران کتاب های صوتی اما علاوه بر دلایل اقتصادی (قیمت پایین کتابهای صوتی) استفاده بهینه از زمان را مهمترین دلیل علاقهمندی به این محصولات صوتی میدانند. زمان غیرقابل استفادهشان در رانندگی، خاموشی چراغ، تاکسی، اتوبوس، مترو و... را حالا چند وقتی است که با کتابهای صوتی پر میکنند. از سوی دیگر مخالفان معتقدند همین عامل باعث اختلال تمرکز و گسست ادراک میشود. آنها همچنین بر این باورند که کلمات تصویر میسازند نه صداها و اساساً صداها بر تخیل و برداشت مخاطب هم تأثیر میگذارند. پاسخ موافقان هم قابل تأمل است: «کتاب صوتی قرار نیست همان کارکرد مطالعه را داشته باشد و اساساً مخاطب کتاب صوتی متفاوت از کتاب کاغذی است». در این میان مؤلفه پرچالش دیگر اهمیت راوی است. در این که راوی باید احاطه ادبی بر متن داشته باشد و معنی و حس و قدرت کلمات را منتقل کند بحثی نیست اما جای دیگر این ماجرا یعنی داشتن یا نداشتن لحن محل اختلاف است. برخی بر این باورند که راوی با لحن، نگاه خودش را القا میکند و روی تفسیر وقایع و شخصیتها اثر میگذارد و بخشی دیگر حتی معتقدند که کتاب های صوتی میتواند در حد نمایشنامههای رادیویی ظاهر شود و برای فضاسازی بهتر از چند راوی و موسیقی و... بهره بگیرد. خوانش کتاب توسط چهرههای شناخته شده سینما هم بر این اختلاف نگاه دامن زده است. بعضی علاوه بر افزوده شدن طرفداران سلبریتیها به جامعه کتابخوان، میگویند که لحن و صدا بخشی از ویژگیهای حرفه بازیگری است که لازمه کتاب های صوتی است اما عدهای دیگر بر این باورند که بهترین گزینه برای خوانش کتاب پدید آورنده اثر است که با زبان و لحن و بیان درستتری آن را میخواند. آنها میگویند ستارههای سینما ممکن است درک درستی از متن و لحن مناسب نداشته باشند. درباره تمام این اختلافها با احمد پوری مترجم و نویسندهای که خود تجربه کتابخوانی را داشته، گلاره عباسی که علاوه بر انتشار پادکست و کتاب گویا در سوینا خوانش «هیچکس مثل تو مال اینجا نیست» میراندا جولای و «شکوفههای عناب» رضا جولایی را هم تجربه کرده و آزاده صمدی که خوانش «زندگی در پیش رو» رومن گاری با ترجمه لیلی گلستان را برعهده داشته به گفتوگو نشستهایم.
باوجود مخالفتی که تا همین یک دهه قبل از سوی اهالی کتاب متوجه انتشار آثار آنان به شکل گویا و Ebook بود، حالا طی یکی- دو سال اخیر چه اتفاقی رخ داده که این کتابها نه تنها مورد توجه مردم قرار گرفتهاند بلکه حتی از سوی صاحبان آثار هم با استقبال روبهرو شده اند؟ بویژه که خلأهای قانونی و نگرانیها در بحث کپیرایت همچنان برقرار است!
احمدپوری: سالها قبل، پیش از این که کتابهای گویا و دیگر شکلهای الکترونیکی آن در کشورمان با استقبال روبهرو شوند؛ در انگلستان پنج- شش کتاب گویا خریدم. کتابهایی که هنوز آنها را به یاد دارم، با صدای خود شاعران ضبط شده بودند، آنقدر به نظرم جذاب آمدند که گفتم ای کاش روزی هم شاهد انتشار این شکل کتابها در کشورمان باشیم. اما پاسخ سؤالتان به ضرورتهای زندگی امروز بازمی گردد و نیازی که در همین رابطه شکل گرفته است و تنها خاص کشور خودمان هم نیست. در هیاهوی زندگی پرمشغله امروز دیگر فرصت چندانی برای کتابخوانی باقی نمیماند، آن طور نیست که هر وقت اراده کردیم به سراغش برویم و به ناچار باید برنامهریزی کنیم. اگر موفق به اختصاص چنین زمانی نشویم آن وقت میتوان وقتهای سوختهای که در رفت و آمدهای درون شهری و... سپری میشود را به مطالعه کتابهای صوتی اختصاص داد. شرایط امروز جهان به گونهای شده که حتی گاهی برای مطالعه کتابهایی که میخریم و روی هم تلنبار میشوند، اوقاتی پیدا نمیکنیم. در این حال فرصت خوبی ست که بخشی از آنها را کسی برای ما بخواند یا آنها را بشنویم. سالهای ابتدایی ورود این کتابها به کشورمان کسی چندان آنها را جدی نگرفت، برخی قبل از آن که فرصتی برای آزمودن این شیوه انتشار کتاب فراهم شود به آن موضعگیری منفی نشان دادند. راستش گمان نمیکردم این کتابها در کشورمان طرفدار پیدا کنند اما چنین اتفاقی رخ داد. بخش عمدهای از گسترش این کتابها در نتیجه علاقهای ست که مردم به استفاده از زمانهای سوخته خود دارند و کتابی که در شرایط عادی فرصت مطالعهاش را ندارند به حداقل برسند.
خب این بحث نیازی است که در مطالعه کتابهای گویا ایجاد شده، اما نگفتید چه اتفاقی رخ داده که باوجود برقرار نبودن قانون کپی رایت در کشورمان و حتی نپیوستن به «قانون برن»، مقاومتها نسبت به انتشار این شیوه کتاب در میان خود اهالی کتاب از میان رفت؟
پوری: من از ابتدا موافق بودم، بنابراین چندان در جریان این مخالفتها نبودم. تنها حساسیتی که در این رابطه داشتم و هنوز هم دارم به این برمی گردد که برخلاف کتابهای چاپی، صاحب اثر چندان در جریان بازنشر کتابهای الکترونیکی قرار نمیگیرد. به سبب برخی خلأهای قانونی نمیدانم چقدر حقوق نویسنده رعایت میشود، این تنها نکتهای است که درباره آن نگرانی دارم. هر چند طی سالهای اخیر انتشار لوحهای فشرده با نرم افزارهایی انجام میشود که کپی غیرقانونی آنها را محدودتر میکند. با این حال از آنجایی که در کتاب گویا بحث صوت است به راحتی قابل تکثیر هستند، بویژه که این مسأله تنها به کشور خودمان محدود نمیشود و حتی مخاطبان خارج از کشور را هم شامل میشود. بخشی از مخالفتها هم از همین بابت بوده که بیمورد هم نیست؛ اتفاقی که درباره کتابهای صوتی خودم هم رخ داد و یک دفعه از انتشار غیرقانونیشان باخبر شدم. حالا به این مورد هم کار ندارم و در شکل کلی خوشحال هستم که ضرورت کتابهای صوتی مطرح شده و مردم هم از آن استقبال کردهاند که این اتفاق بسیار خوبی ست.
آزاده صمدی: زندگی ماشینی امروز در همه ابعاد به سمتی رفته که سرعت عجیب و غریبی پیدا کرده و زمان چندانی باقی نمیگذارد تا به علاقهمندیهایمان هم برسیم. البته این خاص کشورهای پیشرفته نیست و کل جهان به سویی رفته که برای جا نماندن از زندگی باید شتابزده عمل کنیم. پیشتر آدمها فرصت بیشتری برای مطالعه داشتند و کتابخوانی جزئی جدا نشدنی از زندگی اغلب مردم بوده، کاری که امروزه به راحتی ممکن نیست. اما حالا شرایط به شکل دیگری است، فارغ از زمانهایی که به امور روزمره زندگیمان همچون کار تعلق دارد، بخش عمدهای از روزمان نیز به رفت و آمدهای درون شهری و زمانهایی اختصاص پیدا میکند که سوخته هستند. تازه آخر شب هم که ممکن است زمان فراغت مختصری نصیبمان شود آنقدر خستهایم که دیگر رمقی برای مطالعه باقی نمیماند. سرعت زندگی آنقدر زیاد شده که قابل مقایسه با بیست سال قبل نیست و شرایط امروز این نیاز و ضرورت را ایجاب میکند که علاقهمندان مطالعه به سمت شکلهای جدیدتر انتشار کتاب بروند که از جمله آنها میتوان به کتابهای گویا اشاره کرد. مهمترین فایده انتشار کتابهای گویا این است که کمک میکنند کتاب از عادتهای زندگیمان حذف نشود و از همین بابت آنها را در هیاهوی امروز میتوان اتفاق بسیار خوبی دانست. همه اینها سبب شده ضرورت شنیدن ایجاد شود؛ ضرورتی که میتواند مواقعی که نیاز به تمرکز نداریم از جمله هنگام انجام کارهای خانه، کارهای غیرفکری و حتی تا حدی هم رانندگی از خوراک فکری مورد علاقهمان بهره بگیریم. البته من به شخصه مطالعه کتابهای چاپی را ترجیح میدهم اما منکر اهمیت و ضرورت کتابهای گویا هم نیستم و برعکس، آنها را اتفاق خوبی میدانم، برای بسیاری از مخاطبان کتاب فرقی ندارد به سراغ نسخه چاپی آن بروند یا نسخه صوتی اش را گوش بدهند. بنابراین خوانش کتابهای صوتی با لحن دلنشین و شیوه اصولی منجر به استقبال بسیاری هم میشود.
گلاره عباسی: کتاب صوتی مقولهای است که به تازگی رواج بسیاری پیدا کرده است، آنقدر که خود من با همکاری جمعی از جوانان حرفهای و دوستان، کنار کار حرفهای ام، در زمینه کتابهای گویا هم فعالیت دارم. همین حالا در مؤسسه «سوینا» چهارده کتاب صوتی تولید کردهایم که همگی با در نظر گرفتن استانداردهای لازم در استودیو ضبط شدهاند. از طرفی یک سالی میشود که شبی بیست دقیقه از رادیو آنلاینمان کتاب صوتی پخش میکنیم، آن هم کتابهایی که تا به امروز صوتی نشدهاند. بنابراین سؤالتان را به اتکای تحقیقاتی که در خصوص کتابهای گویا، به لطف این مؤسسه انجام دادهایم پاسخ میدهم. جالب است بدانید که تاریخ انتشار کتابهای گویا به سال 1931 در امریکا بازمی گردد، نخستین اثر صوتی شده، فصلی از کتاب هلن کلر بود که برای نابینایان خوانده شد، کمی بعد هم درباره آثار شکسپیر و همچنین انجیل صورت گرفت. پس از رواج نوار کاست این کار به مرور رواج پیدا کرد و با ورود اینترنت و نفوذ آن به زندگی، حضور جدی تری یافت. با این حال معتقدم درباره کتابهای صوتی باید قدری واقع بین بود؛ برای افرادی که در زمره کتابخوانهای جدی هستند و عادت به مطالعه نسخه چاپی کتابها دارند، کتابهای صوتی حضور پررنگی ندارند. هر چند که به هر حال این کتابها هم طرفداران خاص خود را پیدا کردهاند، بنابراین این که دست به مقایسه کتابهای صوتی و چاپی بزنیم، کار درستی نیست. به تازگی متنی ترجمه کردهام که محتوای آن درباره تأثیر کتابهای صوتی روی کودکان است، نتایج این تحقیق حاکی از آن است بچههایی که مخاطب این کتابها هستند حداقل حدود دو سال از همسالان خود جلو میافتند. کودکانی که به طور مرتب مخاطب این کتابها هستند تخیلی قویتر از دیگر بچهها دارند، البته این نظریه، کتابهای چاپی را هم رد نمیکند چراکه به هر حال آشنایی عمیقتر کودکان با املای کلمات و شکل نوشتاری آنها از طریق کتابهای چاپی صورت میگیرد. با این حال هر کدام از این کتابها اثرگذاری خاص خودشان را دارند.
حالا که بحث به اینجا رسید، خانم عباسی قدری هم از تجربه خودتان در صوتی کردن کتابها بگویید.
عباسی: این مجموعه با همکاری گروهی از جوانان بااستعداد نابینا تشکیل شده که ترجمه مقالهها و متون خارجی به عهده آنان است. من هم با آقای پوری موافق هستم و به گمانم بخش عمده مخالفتهایی که در ابتدا متوجه کتابهای گویا شده از بابت خلأهایی ست که در رعایت حقوق صاحبان آثار وجود دارد.
برخی معتقدند انتشار کتاب در قالب آثار صوتی تنها درباره کتابهای سادهخوان یا به قول برخی ادبیات عامهپسند جواب میدهد و کتابهای جدی باید همچنان به همان شکل چاپی در اختیار علاقهمندان قرار بگیرند؛ چقدر با این گفته موافق هستید؟
پوری: چندان موافق این گفته نیستم، هر چند که در روند صوتی شدن کتاب، هر چه اثر به دور از ابهامهای روشنفکرانه در محتوا و حتی ساختار زبانی اثر باشد، یعنی برخلاف چیزی که در آثار نویسندگانی همچون «کافکا» و «جیمز جویس» سراغ داریم کار موفق تری از آب درمی آید. خوانش کتابهای عامه پسند که برخی از آن بهعنوان زرد یاد میکنند، مانند نوشتههای زنده یاد فهیمه رحیمی به گونهای است که معمولاً به نمایشنامههای رادیویی نزدیک میشوند چراکه حالت دراماتیک زیادی دارند. نه محتوای فلسفی دارند و نه این که ماجرای پیچیدهای را پیش روی مخاطبان میگذارند بلکه اغلب تصویرهایی دمدستی ارائه میدهند که به راحتی در ذهن مخاطب شکل میگیرند و شکلی فیلم گونه پیدا میکنند. البته این ویژگی را نمیتوان تنها برای کتابهای عامه پسند قائل شد حتی یک اثر جدی هم میتواند در انتشار صوتی اش چنین اثری به جای بگذارد؛ آنچنان که اگر رمان «همسایهها»ی احمد محمود به اثر صوتی تبدیل شود هم چنین اثری در ذهن مخاطب میگذارد. این را گفتم که بدانید دلیل این ادعا از کجا آمده و چندان هم بیراه نیست چراکه انتقال حس داستانهای عامه پسند به مراتب سادهتر از کتابهای جدی است.
برخی تاکید دارند کتاب های گویا جایگاهی جدی در کتابخوانی ندارند و همچون ادبیات عامه پسند تنها پلی در جهت هدایت خوانندگان به آثار جدیتر هستند؛ نظرتان در ارتباط با این گفته چیست؟
پوری: من هنوز درباره نتیجه روندی که کتاب های گویا دنبال می کنند تردید دارم، هنوز مشخص نیست نظر موافقان درست از آب درمی آید یا مخالفان! بنابراین این که بخواهیم کتاب های صوتی و چاپی را با یکدیگر مقایسه کنیم اشتباه است. این که فکر کنیم کتاب های گویا آمده اند تا کتابهای چاپی را کنار بزنند هم اشتباه محض است. وقتی سینما تازه قدم به عرصه هنر گذاشته بود، برخی معتقد بودند دیگر باید فاتحه تئاتر را خواند. با این حال تئاتر همچنان به حیات خود ادامه داد، آنچنان که اگر هم اکنون کسی به من بگوید سینما مانع تئاتر رفتن می شود به این حرف می خندم. درباره کتاب های گویا هم اینطور است، کمی که بگذرد و کتاب های الکترونیکی جایگاه واقعی خود را پیدا کنند هر کدام هویت خاص خود را خواهند داشت. کتاب های گویا نه تنها در ایران، بلکه هنوز در عرصه جهانی هم نتوانسته جایگاهی که باید را پیدا کند و همچنان نیازمند زمان بیشتری است. فعلا باید منتظر بمانیم، من به شخصه کتاب های گویا را یکی از صورتهای مطالعه کتاب می دانم و معتقدم که بهترین انتخاب برای افرادی است که فرصت مطالعه آثار چاپی را ندارند. این کتاب برای برخی مخاطبان، همچون زنان خانه دار یا افرادی که مشغول کاری غیرفکری هستند گزینه خوبی است. چند نفر از دانشجویان خودم تعریف میکردند طی مدتی که کرونا شیوع پیدا کرده بیش از پانزده عنوان کتاب صوتی گوش داده اند که تعداد قابل توجهی است. این خوب است، منتهی همه مخاطبان کتاب، زنان خانه دار، مردان شب کار یا افرادی نیستند که به کار غیرفکری اشتغال دارند. از همین رو معتقدم کتاب های گویا هنوز به جایگاهی دست پیدا نکرده اند که بخواهیم آنها را جدی بگیریم.
صمدی: اما من فراتر از نظرات مختلفی که شنیده می شود معتقدم هر اتفاقی که ما را به کتابخوانی نزدیک کند قابل تقدیر و خوب است، هر چیزی که سبب شود به بهانه اش کتاب بخوانیم یا بشنویم سبب افزایش سرانه مطالعه می شود و اتفاقی ویژه به حساب می آید. خیلی مهم است تلاش کنیم حتی در زندگی شتابزده امروزی هم ارتباط مان با کتابخوانی قطع نشود و بدانیم که به هر حال ضروری است زمانی را برای خودمان، روان و درونمان صرف کنیم؛ حالا فرقی هم ندارد که برطرف کردن این نیاز از طریق کتاب صوتی باشد یا چاپی. بعضی از این مخالفت ها از تعصب های بی جا نشأت می گیرد، اشتباه است که در روند اتفاقات و اقدامات فرهنگی، در هر حوزه ای که باشد تعصب به خرج بدهیم. خیلی طبیعی ست که هر طیف از مخاطبان علاقهمند یکی از شکل های انتشار کتاب، اعم از چاپی یا صوتی باشند. از آنهایی که مخالف کتاب های صوتی هستند باید پرسید که در بچگی نوار قصه گوش ندادهاند؟ خب آن نوارکاست های قصه هم شکلی از کتاب های گویا به شمار میآید، اصلا علاقه مندی خیلی از مخاطبان امروز به کتابخوانی با نوارهای قصه های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع شد.
عباسی: آنطور که نظرسنجی ها نشان میدهد بیشترین موقعی که مردم به سراغ کتاب های صوتی می روند زمان رفت و آمدهای درون شهری و قبل از خواب است که البته نصف آن را هم به خواب می روند. شاید بخشی از این مسأله نشأت گرفته از آن باشد که هنوز کتاب های صوتی انتظاری که از آن داریم را برآورده نمیکند. نکته دیگری که نباید از آن غافل شد این است که هنوز فرهنگ استفاده از کتابهای صوتی در کشورمان نهادینه نشده، این که کتاب صوتی را وقتی مشغول رانندگی هستیم و در حین گاز و ترمزهای مداوم گوش بدهیم بخشی از تمرکز مطالعه مان را می گیرد، حتی قبل از خواب هم موقع مناسبی نیست. بنابراین من هم موافق هستم که هنوز معلوم نیست این کتاب ها تا چه اندازه قادر به اثرگذاری هستند. مگر می شود وقتی جامعه مخاطب و حتی نحوه استفاده آنها از کتاب های صوتی را بررسی نکردهایم درباره میزان موفقیت آن صحبت کنیم! قبل از همه گروه ها، مخاطبان اصلی این کتاب ها جامعه نابینایان بوده و هستند که اینجا دیگر نمی توان چنین پرسشی را طرح کرد که کتاب های صوتی باید منتشر بشوند یا نه. مخاطب نابینا غیر از این کتاب ها انتخاب دیگری ندارد. یکی از نقدهای مهم در ارتباط با کتاب های گویا این است که در جامعه مخاطبان آن، افرادی که در ابتدا بهانه صوتی کردن کتاب ها شدن هیچ جایی در برنامه ریزی ها ندارند. جای کودکانی که هنوز سواد خواندن و نوشتن ندارند کجاست؟ البته کانون پرورش فکری سال هاست در این زمینه کار می کند اما این کافی نیست. درباره مخاطبان مسن هم چنین شرایطی حاکم است، برای آنان با وجود ویژگی های سنی خاصی که دارند چه فکری درباره کتاب های گویا شده؟ بنابراین کتاب های صوتی منتشر می شوند بی آن که درباره مخاطبان مختلفی که می توانند به سراغ آنها بروند فکری شود؛ جامعه مخاطب کتاب های صوتی هنوز در کشورمان تعریف نشده و این یکی از مهم ترین نقص هایی ست که می توان برای آن برشمرد.
درباره ضرورت انتشار کتاب های صوتی و از سویی نقدهایی که به آن وارد است صحبت شد؛ قدری هم از استانداردهایی بگویید که در روند صوتی شدن کتاب ها باید رعایت شود. به ویژه که نگاه های مختلفی متوجه نحوه انتشار کتاب های صوتی است، برخی به شدت مخالف وجود هرگونه لحن خاصی در خوانش کتاب ها هستند اما در مقابل، عده ای هم تا آنجا پیش می روند که حتی با خوانش های نمایشنامه گونه هم موافق هستند! آیا این نوع خوانش روی تخیل، درک شخصیتها و تفسیر و تحلیل وقایع و در نهایت برداشت مخاطب تاثیر نمیگذارد.
پوری: تنها مدیومی یا به عبارتی رسانهای که مخاطب را در نحوه تخیل کردن آزاد می گذارد مدیوم کاغذ است؛ این مسألهای است که تنها درباره حروف مندرج در کاغذ حاکم است. در کتاب های چاپی مخاطب نه تصویر می بیند و نه حتی با لحن خاصی روبرو میشود بلکه خودش از فرصت تخیل کردن برخوردار میشود. کار به جایی می رسد که به قول «رولان بارت» مؤلف می میرد. بنابراین مخاطب با مؤلف دیگری سر و کار پیدا می کند که برآمده از ذهن خودش است. اگر علم امکانی فراهم کند که ذهن مخاطب بعد از مطالعه کتاب را به تصویر بکشد حیرت خواهیم کرد، چراکه هر مخاطبی تصویرسازی های خاص خودش را دارد. وقتی کتاب صوتی میشود بخشی از این میزان تخیل کردن را برهم می ریزد که درباره سینما همه آن شکسته می شود و به شما همه چیز از جمله تصویر را تحمیل می کند، آنقدر که در برابر فیلم سینمایی منفعل می شوید. گوش دادن به کتاب های صوتی نخستین مرحله منفعل شدن است اما نه به شکل کامل، چراکه هنوز برای تخیل کردن فرصت دارید. برعکس برخی دوستان من معتقدم که در خوانش کتاب، لحن سازی لازم است. کسی که خوانش کتاب را برعهده می گیرد اگر به روح آن احاطه پیدا کند قادر به انتقال نزدیک ترین شکل به داستان خواهد بود، اما گوینده ای که به شکل جدی و کامپیوتری کتاب را بخواند مخاطب را خسته می کند. وقتی بحث کاغذ درمیان است نیاز به لحن سازی نیست و خود خواننده این را تصور می کند اما وقتی به سراغ کتاب صوتی می رویم آن وقت است که انتظار داریم کتاب با لحن خوبی خوانده شود تا برای دنبال کردن آن اشتیاق پیدا کنم. برخورداری کتاب گویا از لحن، ضروری است و نباید آن را در حکم خیانت به اثر یا مخاطب دانست. با این حال از توجه به استانداردهای لازم در روند صوتی کردن هم نباید غافل شد، کتاب های صوتی را ندهیم دست افرادی که تنها صدای خوبی دارند اما چیزی از اصول کار نمی دانند. بلکه آن را به فردی بدهیم که روح کتاب را به خوبی درک کرده، این مسئله هم از راه های مختلفی محقق می شود؛ مواردی همچون گفت و گو با نویسنده اثر یا حتی راهنمایی گرفتن از فردی که در جایگاه منتقدی ادبی است. گاهی اوقات هم گوینده آنقدر حرفه ای است که نیازی به این همراهی کردن ها ندارد و روح دراماتیک کتاب را به خوبی فهمیده است.
عباسی: اتفاقاً موردی که به آن اشاره شد سؤال خود من هم هست، این که بالاخره چه خوانشی مناسب کتاب های صوتی است و کدام با اصولی که باید مطابقت دارد. خود من در چهار-پنج کتاب صوتی که خواندم بارها به این فکر کرد ه ام که می توان در شکل دادن به تخیل مخاطبان سهیم شد یا این که باید به طور کامل از آن پرهیز کرد. وقتی کتاب «هیچ کس مثل تو مال اینجا نیست» را می خواندم به پیشنهاد پوریا عالمی در رادیو گوشه، از لحن سرد جولای، نویسنده اصلی کتاب کمک گرفتم تا فضایی متناسب با اثر شکل بدهم. متضاد آن کتاب «شکوفههای عناب» نوشته رضا جولایی بود که خوانش آن را به طور مشترک با داریوش فرهنگ انجام دادیم و شاید حتی بتوان گفت که آن را بازی کردیم. آن زمان مشغول خوانش کتاب دیگری بودم که آقای فرهنگ پیشنهاد خواندن بخش های زنانه کتاب را داد و گفت بهتر است یک زن این کار را انجام بدهد. این را گفتم که بدانید از تجربههایی که به دست آورده ایم هم نباید غافل شد، به عنوان نمونه برای مدت ها گمان میکردند خوانش تک صدایی بهتر است اما به تازگی گاهی دو یا حتی چند نفر خوانش کتاب را انجام می دهند. مسأله دیگر این که بعضی مواقع هم مغفول ماندن یک کتاب در نتیجه این است که اثر خوبی نبوده و ارتباطی با روند صوتی شدن آن ندارد. شاید این که عده ای با صوتی شدن اثرشان موافق نیستند از بیاعتمادی آنها به خوانش صحیح هم نشأت بگیرد. بنابراین بهتر است برای پرهیز از اشتباه، گوینده ارتباط مداومی با صاحب اثر و حتی ویراستار داشته باشد تا اهالی کتاب هم برای صوتی کردن آثار خود اعتماد بیشتری به خرج می دهند.
پوری: البته من خودم خوانش آثارم، همچون رمان « دو قدم این ور خط» را به عهده گرفتم؛ راستش گمان می کردم کار بسیار راحتی باشد اما دیدم چقدر سخت است. حتی فهمیدم خود نویسنده به صرف آن که کتابش را نوشته نمی تواند بهترین خوانش را از آن داشته باشد. به لطف کسب این تجربه تازه متوجه سختیهای کار گویندگی شدم، به ویژه که گاهی اوقات می ماندم باید چه لحنی داشته باشم.
صمدی: از همین رو شاید انتخاب بازیگران برای گویندگی کتاب های صوتی اقدام صحیح تری باشد چراکه به هر حال بخش ناخودآگاه ذهن مان این کار را یاد گرفته است.
پوری: من هم با موردی که خانم صمدی مطرح کردند موافق هستم، خیلی مهم است که چه کسی این کار را انجام بدهد، این که نه نمایشنامه رادیویی شود و نه خوانش ساده صرف. در نمایشنامه رادیویی مخاطب با صداگذاری حرفه ای طرف است، در صورتی که نیازی به افکت گذاری های اینچنینی نیست.
صمدی: به گمانم نحوه خوانش بستگی به خود کتاب دارد؛ اگر خانم عباسی میگوید فلان کتاب را با لحنی سرد و بیروح خوانده به سبب جنس داستان بوده است. هر کسی که دست به خوانش کتاب می زند با خودش آورده ای دارد و چیزی به کتاب اضافه می کند. بسته به این که چه کسی کتاب را بخواند ما با آورده های مختلفی روبهرو می شویم، اگر بخواهیم متنی پر از احساس را بخوانیم اما لحن بی روح به خودمان بگیریم در اصل به اثر خیانت کرده ایم. آن وقت چه تخیلی برای مخاطبی که خواسته به این اثر گوش بدهد می سازیم؟ هیچی! ممکن است نه تنها چیزی به کتاب اضافه نکنیم بلکه حتی از آن کم هم کنیم. به نظر من کسی باید خوانش کتاب، به ویژه درباره رمان را انجام بدهد که احساس را بلد باشد، بتواند آن را به نمایش بگذارد. من این مسأله را درباره کتاب روانشناسی نمیگویم، بحث داستان واقعاً فرق دارد. در خوانش ترجمه خانم لیلی گلستان از «زندگی در پیش رو» نوشته «رومن گاری»، شخصیت اصلی پسر چهارده سالهای که فکر میکند 10 ساله است، او با آدم های زیادی در ارتباط است از جمله دکتر کاتز، رزا خانم تا آقای هامیل که همه از او بزرگ تر هستند. در خوانش این رمان و به ویژه شخصیت اصلی داستان خیلی تلاش کردم تا به حس و حالی که رومن گاری به تصویر کشیده وفادار باشم. البته نه این که بگویم به سراغ لحنی بچگانه رفته ام چرا که اصلاً صدای من این ویژگی را ندارد. اما تا حد توان تلاش کردم با سطحی از صداسازی احساس متن را به مخاطب منتقل کنم، هر چند که تلاش کردم از فضای نمایشنامه خوانی هم دور بمانم. البته قرار نیست که در کتاب صوتی همیشه با صداسازی و ... روبهرو شوید، بلکه قرار اصلی بر سر این است که چه کسی روایت آن را بر عهده بگیرد؛ آن هم بهگونهای که به تخیل کردن مخاطب هم کمک کند. من هم با خوانشی که بین نمایشنامه و خواندن ساده باشد موافق هستم، مگر این که خود کتاب، خوانش خاصی را طلب کند.
تعامل با نویسنده چقدر در درک درست متن، داشتن لحن مناسب و انتقال قدرت کلمات و حس مؤثر است.
صمدی: برای همین کتابی که اشاره شد، یکسره با خانم گلستان در ارتباط بودم؛ اگر امکان تعامل با نویسنده اثر فراهم باشد این یکی از بهترین راهکارها در نزدیک شدن به اصل اثر است.
عباسی: برای خود من بیش از روح کتاب، خوانش صحیح اثر مهم است چراکه ما با مخاطبی طرف هستیم که از طریق شنیداری کلمات را یاد میگیرد. از همین رو آثار دشواری همچون کتاب آقای جولایی را بارها میخواندم چراکه زبان خاصی دارد که حساسیتهای بیشتری را طلب میکرد. این خیلی مهم است راهی را نرویم که به جای کمک به کتابخوانی، آن را تخریب کنیم. خوانش اشتباه حتی یک کلمه میتواند آسیب زیادی نه تنها برای آن کتاب بهدنبال داشته باشد بلکه حتی در تربیت ذهن مخاطبان هم اثر منفی به جای بگذارد. از همین رو نه تنها حضور صاحب اثر، بلکه حتی نظارت یک ویراستار هم میتواند تا حد بسیاری به کاهش اشتباهات بینجامد.
صمدی: من هم تأکید بسیاری بر این داشتم که خوانش صحیحی از کتاب انجام شود؛ این واقعاً مهم است.
پوری: من معتقدم به غیر از بیان درست واژهها، باید جان کلام را برسانیم. باید لحن را تأثیرگذار کنیم. شعر سایه «در این سرای بیکسی کسی به در نمیزند به دشت پرملال ما پرنده پر نمیزند» را میشود با لحن عادی خواند بدون این که احساسی به مخاطب منتقل کند و میشود طوری خواند که تمام اندوه و تنهایی را به او برساند.
صمدی: مگر دنبال چیزی غیر از تأثیرگذاری هستیم.
ماحصل تمرکز چند سال اخیر بر توسعه کتابهای گویا را چطور ارزیابی میکنید. پیشرفت خوبی در این زمینه داشتیم یا این که معتقدید در تمام این سالها در آزمون و خطا بودیم و هنوز ابتدای مسیر هستیم؟
پوری: دوستان حوزه نشر که مسئولیت دارند باید به این سؤال پاسخ بدهند و براساس آمار و ارقام اعلام کنند که چقدر پیشرفت داشتیم.
عباسی: بر اساس آمار موجود، در امریکا بهصورت میانگین سالانه هر نفر 8 کتاب صوتی گوش میدهد و آمار متقاضیان کتاب صوتی هر سال رشد 16درصدی دارد. مسلماً در کشور ما که این اتفاق پدیده نسبتاً نوظهوری است نمیتوان چنین ادعایی داشت. من هم از تحقیقات قابل استناد کشورمان در این حوزه اطلاعی ندارم اما طبق مشاهدات و بر اساس تحقیقات میدانی این حجم از مخاطب کتابهای صوتی و آشنایی با اپلیکیشنهای مربوطه، نشانه خوبی است مبنی بر این که در حال پیشرفت هستیم.
صمدی: من هم اطلاعی از آمار ندارم. خوانش کتاب «زندگی در پیش رو» رومن گاری با ترجمه لیلی گلستان بهعنوان اولین تجربه برای من اتفاق خیلی جذابی بود و دوست دارم که استمرار داشته باشد. از بچگی عاشق قصه خواندن بودم. دنبال یک گوش شنوا بودم تا قصه بخوانم. برای من هر پیوندی با کتاب، قصه و ادبیات دلنشین است. اساساً اتصال آدمها با فرهنگ به هر طریقی امیدوارکننده است. این که آدمهایی که سینمارو نبودند امروز بواسطه فیلیمو و نماوا فیلم میبینند و زمان فراغتشان را با محصولات فرهنگی پر میکنند اتفاق خوبی است. هر گونه ابزاری که ارتباط مخاطب با محصولات فرهنگی را سهلالوصولتر و قابل دسترستر کند، برای من ارزشمند است و معتقدم باید از آن حمایت کرد.
فارغ از جای خالی معاهدههای جهانی و کنوانسیونهای بینالمللی، فرهنگ احترام به حقوق مؤلف در کشور ما جا نیفتاده و کتابهای صوتی هم مانند تمام محصولات فرهنگی با دانلودهای غیرقانونی تهدید میشود. هر چند راه کپی کردن این آثار در اپلیکیشنهای مربوطه تا حدودی بسته است اما با ترفندهایی میشود به نسخه قاچاق هم دسترسی پیدا کرد. از این اتفاق مسلماً صاحبان اپلیکیشنها و پدیدآورندگان اصلی آثار متضرر خواهند شد. اما این ماجرا برای خود شما قدری متفاوت است. مسلماً وجهه فرهنگی کار و بیشتر شنیده شدن آثار و تکثیر زحماتتان اهمیت دارد. بخش اول ماجرا یعنی نگرانی نسبت به تکثیر نسخه غیرقانونی چقدر جزو دغدغههای جدیتان است.
پوری: بهعنوان مؤلف اگر بدانم کتابم با یک دانلود مجانی بیشتر در دسترس قرار میگیرد میگویم نوش جانتان و حلالتان باشد. اصلاً من کتاب نوشتهام که به دست مخاطب برسد. کتاب «پشت درخت توت» که در ابتدا از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با مشکل مجوز نشر مواجه شد در انگلیس بهصورت الکترونیکی چاپ شد و این حق را دادم که همه دانلود کنند. 4800 نسخه آن دانلود شد. من هم همین را میخواستم که اثر با مخاطب ارتباط بگیرد. برای من که از همان اول از این درگه انتظار معجزهای نداشتم و کار دیگری-تدریس و معلمی- انتخاب کردهام دانلود کتاب مهم نیست اما این ماجرا برای مؤلفی که کتاب منبع درآمد و گذران زندگی اوست فرق میکند، دور از انصاف است، حقش ضایع میشود.
عباسی: من هم معتقدم به این سؤال باید ناشر و صاحب اثر که منبع درآمدش به این حوزه متصل است جواب بدهد. من در رسانه خودم-سوینا-هر شب بیست دقیقه قصه شب تولید میکنم، با ویراستار در استودیو و با گویندههای حرفهای مثل ایوب آقاخانی، شهین نجفزاده، محسن بهرامی و آقای عمرانی که بینظیر است. نه تنها قصه شب بلکه تمام محصولات فرهنگیمان از جمله سینما کلاسیک، پادکستهای سینما خاطره، برنامه کودک و... رایگان در اختیار مخاطب قرار میگیرد. همه عاشق تولید محصول فرهنگی هستیم و دلم میخواهد رایگان در اختیار مخاطب قرار بگیرد. من هم شغلم بازیگری است و عشقم تولید محصول فرهنگی. حالا این که من عشق و دغدغه فرهنگی دارم مجوزی نیست برای این که حق ناشر دیگری نادیده گرفته شود. نشر نیماژ لطف دارد و کتابهایش را برای صوتی شدن برای اولین بار در اختیار ما قرار میدهد. اول کار تصورم این بود که خب نشر نیماژ کتابهایش را به ما میدهد و من هم در مقابل تعهد میدهم که با کیفیت عالی و درست نسخه صوتی آن را تقدیم مخاطب کنم. بعدها پی بردم که این نشر بهدلیل اشتراکات فکری که با ما دارد این لطف را میکند دلیل نمیشود که انتشارات دیگر هم همین کار را انجام بدهند.
صمدی: من هم معتقدم درباره این سؤال باید ناشر نظر بدهد. برای خود من که کتابخوان بودهام مسلماً دغدغه جدی نیست. اینکه کاری کرده باشم که برای دو نفر هم کتاب خواندن یا شنیدن کتاب جذاب شود به هدفم رسیدهام. اگر لازم باشد این کار را بهصورت رایگان و با کمال میل انجام میدهم. برای این که معتقدم تأثیرش روی فرهنگ جامعه خودم است. فقط دلم میخواهد مخاطب نسخه با کیفیت را انتخاب کند چون من به کیفیت در زندگی اعتقاد دارم. این که چه به گوش تو مخاطب میرسد و با چه کیفیتی آن را میشنوی برایم خیلی مهم است.
عباسی: و صد البته این مهم بخشی از دغدغه فرهنگ است که مخاطب به دانلود قانونی پایبند باشد، حقوق مؤلف را رعایت کند. در واقع منظور ما پذیرفتن دزدی و از بین بردن حق ناشر نیست. این یک انتخاب شخصی است که هر چقدر صدایمان بیشتر شنیده شود خوشحالتر میشویم اما ربطی به قانون کپیرایت و مسائل حقوقی ندارد.
یعنی همان بلایی که سر فیلمهای اکرانآنلاین میآید و صاحبان آثار متضرر میشوند.
صمدی: بله و تبعات آن نابودی بخش خصوصی است که اتفاقاً دغدغه جدیتری در حوزه فرهنگ دارد. بخش خصوصی باید بازگشت سرمایه داشته باشد تا محصول فرهنگی تولید کند. وقتی اینقدر با شکست مواجه میشود چطور میتواند به فعالیتش ادامه بدهد.
تا به اینجای گفتوگو تا حدودی به انتقادها راجع به گسترش کتابهای صوتی و حتی فعالیت بازیگران در این عرصه بهصورت ضمنی پاسخ داده شد؛ اینکه قرار نیست کتاب صوتی کارکرد مطالعه داشته باشد، میتواند لحن داشته باشد و در انتقال لحن حضور بازیگران مهم است و... اما خوب است بهصورت مشخص درباره انتقادی جدی که نسبت به حضور چهرههای سینمایی در این عرصه مطرح است بیشتر صحبت کنیم. برای بخشی از مخاطب اهمیت ستاره سینما از ادبیات بیشتر است. شاید برای طرفدار سلبریتیهای سینما اسم بهروز بوچانی آشنا نباشد اما نام نوید محمدزاده را حتماً شنیدهاند. همین آشنایی شاید واسطهای شود تا کتاب «هیچ دوستی به جز کوهستان» بیشتر خوانده یا شنیده شود اما از سوی دیگر این نقد وجود دارد که بخش زیادی از اهالی سینما که کتابخوان نیستند نمیتوانند منادی کتاب شوند. مخالفان معتقدند اهالی سینما برای کسب وجاهت روشنفکرانه به این حوزه آمدهاند که نتیجهاش قرائت پرغلط کتابهاست.
پوری: من از یک زاویه دید بزرگتر کل این ماجرا را دردناک میبینم؛ اینکه جا را اینقدر تنگ میبینیم خیلی بد است. عرصه هنر خیلی وسیع است. برای همه جا هست. این تفکر که من عرصهای دارم که هیچکس نمیتواند از مرزهای آن عبور کند و برای خودم تشخصی قائل باشم، نشان از بیتوجهی و خامی و محدودنگری است. دید جهانی وجود ندارد. اینکه خودمان را تافته جدابافته بدانیم و بگوییم آنها جزو روشنفکرها نیستند دردناک است. اساساً میخواهم بدانم تعریفشان از روشنفکری چیست؟ اهالی سینما هم گوشهای از فرهنگ و هنر کشورمان را سرپا نگه داشته است که اتفاقاً فعلاً در دنیا پیشرفتهتر است. مدیوم سینما از منظر تأثیرگذاری خیلی جلوتر است. نمیخواهم این را حسنی بدانم و به تقسیمبندی غلط دیگر دامن بزنم. در یک دوره این موضعگیری در مقابل هنرپیشههایی که کتاب شعر چاپ کردند هم ایجاد شد. برخی از آنها شاید کتاب خوب و با سلیقهای هم نبود اما در نهایت ربطی به کلیت ماجرا نداشت. برایم عجیب بود که چرا یک عده دست و پایشان را گم کردهاند که بفرما هنرپیشهها هم کتاب شعر چاپ میکنند؟ وقتی از آنها میپرسیدم که مشکل تان با این مسأله چیست، میگفتند نان اسمشان را میخورند، کتابشان فروش میرود چون معروفند. میگفتم بر فرض اینکه همینطور باشد. کتابشان هم فروش برود. فروش کتاب در یک چاپ بالا میرود. بعد از آن افکار عمومی و تبلیغ دهان به دهان است که تعیین میکند چاپ این کتاب در بازار نشر ادامه داشته باشد یا نه. اگر ارزشی نداشته باشد، بعد از چاپ اول عمرش تمام است. در نهایت کل این بحث را بحثی مسموم و اشرافی میدانم. برای خودمان حوزهای درست کردهایم و یکی پز سینما را میدهد و دیگری پز ادبیات را. اینها را بگذارید کنار، عکس این ماجرا هم البته وجود دارد. محمد شمس لنگرودی وارد سینما شد. سه فیلم بازی کرد، مگر جای کسی را تنگ کرد؛ هیچ جایی برای هیچ کس تنگ نیست.
ضمن اینکه به پشتوانه تجربه بازیگریشان مؤلفههایی را هم به حوزه کتاب صوتی اضافه کردهاند.
پوری: بله بیان برای هنرپیشه خیلی مهم است اما برای نویسنده مهم نیست. نویسنده فقط با کاغذ سروکار دارد. در ذهن خودش بیان را دارد اما نمیتواند بازآفرینی کند. هنرپیشه با بیان کار کرده و میداند چطور حس را منتقل کند. من از شنیدن این خبر که کتاب بوچانی را نوید خوانده خیلی خوشحال شدم، چون میدانم آدم بسیار مستعدی است. صدایش هم خوب است، البته هنوز نسخه صوتی آن را نشنیدهام اما حدس میزنم که حاصل کار خوب درآمده، چون معتقدم لحن نوید میتواند کتاب بوچانی را زنده کند. آیا یک آدم معمولی یا یک نویسنده میتوانست مثل نوید این لحن را منتقل کند. من بعید میدانم، شاید هم بتواند اما بههرحال نوید امتحانش را از نظر بیان و صوت و کلام پس داده است.
برخلاف این نظریه که پدیدآورنده اثرش را با زبان، لحن و بیان درست و حس و مکث و تقطیعهای بهتر میخواند چندین تجربه هم نشان داده که پدیدآورنده یک اثر اگرچه نویسنده خوبی است اما لزوماً کتابخوان خوبی نیست.
پوری: من هم مثل شما اسم نمیبرم. شاعری از بزرگان این عرصه هست که وقتی شعرهایش را با صدای خودش میشنوم پس میزنم. کاش شعر خودش را نخواند. در مقابل او شاملو هم هست که حظ شعرش را دو چندان میکند، چون فن بیان دارد. در نهایت به اعتقاد من تقسیمبندی در این حوزه و اهل سینما و اهل کتاب و... غلط است. من میگویم بگذارید هرکس که خوب میخواند کارش را بکند. اتفاقاً اهل سینما و تئاتر پاسپورتش را دارند چون میدانند بیان یعنی چه. احتمالاً برای خانم صمدی و خانم عباسی خواندن کتاب خیلی راحتتر از من بود.
عباسی: من این موضعگیری را درباره نوشتن کتاب شنیده بودم اما راجع به کتاب صوتی برایم عجیبتر است. خوانش و صدا که کار گوینده و بازیگر است. ما گویندههای درجه یکی داریم که در کتاب صوتی فعال هستند. نیما رئیسی که هم بازیگر است و هم گوینده، کارش صداست. نیما نخواند چه کسی بخواند؟ حالا من نمیگویم نباید فرد دیگری این کار را انجام بدهد، یک نویسنده هم دلش میخواهد کتاب خودش را بخواند، بخواند. اما در نهایت چون در این حوزه صدا و خوانش دخیل است طبیعی است که گوینده و بازیگر فعالیت کند. اصلاً فکر نمیکردم در این ماجرا بر ما ایرادی گرفته شود. خانم احترام برومند همیشه برای کودکان قصه تعریف کرده و الان هم واقعاً افتخار میدهد که همچنان در این حوزه فعالیت میکند. من خودم هنوز کتابهایی را که ایشان برای کانون خوانده ، گوش میدهم. نکته مهم دیگر این که اصلاً نمیفهمم با چه معیاری درصد سواد آدمها، درصد علایق و تجربیاتشان را میسنجد. مگر دماسنج است که ببینند درصد میزان عشق من به ادبیات چقدر است. یک نفر میتواند هنرپیشه درجه یکی باشد ولی علاقهاش به ادبیات کم باشد. به او کمتر ایراد میگیرند اما اگر بازیگر فیلمهای تجاری باشد مخالفتها اوج میگیرد، در حالی که حضور در این فیلمها دلیل بر این نیست که با ادبیات و کتاب رابطه ندارد. من شاگرد محمد محمدعلی بودم. مدتی برای «آرمان» مینوشتم و قصههایم در «شرق» چاپ میشد. 10 داستان کوتاه از من چاپ شده است. اتفاقاً همیشه این طرف (ادبیات) فعالیتم خیلی عاشقانهتر از سینما بوده است. کلاسهای داستاننویسی که رفتم اگر از کلاسهای بازیگر بیشتر نباشد حتماً با آن برابری میکند. من در حوزه بازیگری شناخته شدم اما هیچوقت رمان ننوشتم حالا از کجا میخواهید تشخیص بدهید که حق صحبت در این باره یا حتی خوانش کتاب که بخشی از شغلم است را دارم یا نه. علاقه اصلی من همیشه ادبیات بوده و بیشتر از اینکه فیلم ببینم کتاب خواندهام. در نهایت اینکه ما کالا تولید میکنیم و مخاطب انتخاب میکند. بگذارید کار به دست مخاطب برسد او اثر را ارزیابی و انتخاب کند.
پوری: اشرافیت بیپایهای برای خودمان درست کردهایم و بعد نشستهایم آن بالا و از موضع بالا به پایین نگاه میکنیم.
صمدی: مگر در خلوت آدم هاییم یا از کودکی پروسه رشد را با آنها طی کردهایم که بدانیم مسیر چطور برایشان هموار شده که به سینما رسیدهاند. برای خود من علاقهمندی به قصه از کودکی شروع شد و در نهایت من را به سینما هدایت کرد. مگر کسی از خلوت من مطلع است و میداند من چند داستان کوتاه نوشتهام، کتاب خواندهام و فیلمنامه نوشتهام. مگر کسی کتابخانه من را دیده است. اصلاً این قضاوت ها و مرزبندیها چرا وجود دارد. مجموعه احساسات هر بار به شکلی تازه بروز میکند. من بهعنوان هنرمند ممکن است روزی دلم بخواهد داستان کوتاه بنویسم، فیلم بازی کنم، نقاشی کنم. ایدهآل من زندگی در جهانی بدون مرز است حالا هنر بدون مرز که اساساً وجود دارد. این دستهبندیها عجیب است. نکته مهم دیگر مسأله تأثیر و انتقال احساس است. ترجمه شاملو از شعر لورکا «ماه به آهنگر خانه میآید، با پاچین سنبلالطیباش» ترجمه نیست، سروده است. مسأله اینجاست که این احساس را به شکل عمیقی به من منتقل میکند. مسأله تأثیر و انتقال احساس است. همان شاخصهای که در کتاب صوتی هم مد نظر است. باز هم میگویم مگر دنبال چیز دیگری غیر از تأثیر فرهنگ هستم.
عباسی: باراک اوباما، میشل اوباما، هیلاری کلینتون کتابهای سرگذشت خودشان را خواندند و هیچکس هم اعتراض نکرد که چرا وارد این حوزه شدهاند. آنجا اینقدر چرایی وجود ندارد.
کارشناسان سینما یکی از ضعفهای اساسی سینمای ایران را فیلمنامه میدانند. از سوی دیگر درخشانترین آثار سینمای ایران مربوط به سینمای اقتباسی است. با وجود ادبیات غنی کشورمان سینمای ایران کمتر سراغ آثار اقتباسی رفته است. بهنظر میرسد در این سالها ارتباط جدی بین ادبیات و سینما و اهالی آن شکل نگرفته است. اهالی کتاب میگویند این تعامل از سوی سینماگرها وجود ندارد و اهالی سینما هم معتقدند نویسنده و صاحب اثر توقع دارد سینماگر کاملاً به اثر وفادار باشد. چقدر میشود امیدوار بود که همکاری که در حوزه کتابهای صوتی شکل گرفته باعث جدی تر شدن این پیوند شود. بهعنوان نمونه بعد از این که علی سرابی «خون خورده» مهدی یزدانی خرم را کتابخوانی کرد در خبرها آمد که قرار است سریال آن را برای شبکه نمایش خانگی کارگردانی کند.
پوری: طبیعتاً یکسری سوءتفاهم ها همچنان وجود دارد اما در نهایت معتقدم این سد شکسته میشود و بینشمان جهانیتر میشود؛ همین که محمد شمس لنگرودی فیلم بازی میکند، اهالی سینما کتاب و رمان مینویسند نشانههایی است بر اینکه این سد دارد میشکند. اگر این روند ادامه پیدا کند به نگاه جهانی که حس مالکیتی نسبت به حوزهها وجود ندارد نزدیک میشویم. به مرور این حس و قطعیت به وجود میآید که مرزی بین اینها نیست. هنرمند میتواند بازی کند، شعر بگوید، کتاب بخواند و... البته تا امروز هم همکاریهای مشترک شکل گرفته است؛ هرچند که بسیار تلخ شروع شد. وقتی مسعود کیمیایی «خاک» را فیلم کرد کار به جایی کشید که اگر دولتآبادی و کیمیایی همدیگر را میدیدند درگیری فیزیکی هم ایجاد میشد اما کمکم به این نتیجه رسیدند که اقتباس سینمایی حوزه دیگری است و نویسنده نباید توقع داشته باشد که جمله و صحنهای که او نوشته بیکم و کاست تصویر شود، البته همین دعواها برای اقتباس سینمایی آثار همینگوی و فاکنر هم شکل گرفت اما الان هرکس سر جای خودش نشسته. هم سناریونویس و هم نویسنده حد و حدود خود را میشناسند.
عباسی: اولین بار است که به شکاف بین ادبیات و سینما فکر میکنم. «دایی جان ناپلئون»، «شازده احتجاب»، «داش آکل»، «گاو»، «درخت گلابی» و... گویای آن است که پیوندها ریشهدارتر از فاصلههاست. اهالی ادبیات همیشه مخاطب سینما بودهاند و سینماگرها هم همیشه کتاب میخوانند. اصلاً جزو افتخارات هر دو گروه است که اهل فیلم و کتاب و در واقع مخاطب آثار همدیگر هستند. مگر میشود ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی را منفک از ادبیات نگاه کرد. چون پایه سینما (فیلمنامه و نمایشنامه) چیزی جز ادبیات نیست. اگر قرار باشد روی این خط کشیها اصرار کنیم با این نگاه آقای بیضایی را یا باید جزو نویسندگان حساب کنیم یا سینماگران. حمید امجد جزو کدام دسته قرار میگیرد؟
پوری: همان مسأله کوته نظری و تنگ نظری است. فکر میکنند اگر یک نفر موفقیتی پیدا کند و نزدیک من بایستد موفقیت من را تحتالشعاع قرار میدهد.
صمدی: مگر میشود قصه را از سینما جدا کرد. بن مایه سینما، قصه است. سینما و ادبیات همیشه با هم عجین بودهاند. بله آن سوی جهان از ما جلوتر است و ما هنوز داریم یک چیزهایی را مشق میکنیم. در اسکار بخشی مجزا برای فیلم اقتباسی وجود دارد. بارها از یک کتاب اثر سینمایی تولید شده. هر 10 سال یک بار هرکس از دریچه نگاه خودش کتاب «جین ایر» را روایت میکند. ما هم داریم تمرین میکنیم؛ فعلاً لنگ لنگان میرویم تا به دویدن برسیم که البته خیلی هم دور نیست.
پوری: بهعنوان مثال من اصغر فرهادی را واقعاً یک نویسنده میدانم. داستانی که اصغر فرهادی نوشته خیلی قوی است. میتوانست در قالب رمان منتشر شود اما فرهادی ترجیح داد آن را بهصورت فیلمنامه بنویسد تا فیلمش را زودتر بسازد. وودی آلن یک قصهپرداز تراز اول است. قصههای کوتاهش را بخوانید، فوقالعاده است.
در پایان اگر حرف ناگفتهای مانده؟
عباسی: من نماینده جامعه نابینایان نیستم اما میخواهم از نقصانی که در ارتباط با موضوع بحث یعنی کتاب صوتی وجود دارد بگویم. مشتریان ذیحق کتابهای صوتی نابینایان هستند و کتاب گویا در پاسخ به نیاز آنها تولید شد. اما پلتفرمهای موجود در ایران برای نابینایان قابل دسترس نیست. بچههای نابینا نمیتوانند از آن استفاده کنند. انگار جامعه مخاطب را گم کردهایم. تلاشهای ما برای حل این مشکل به نتیجه نرسیده است. در حالی که هر کدام از این پلتفرمها بسادگی میتوانند آثارشان را در دسترس جامعه نابینایان قرار دهند؛ چون نرمافزارهایی وجود دارد که بچهها براحتی میتوانند اسنپ بگیرند و کتاب صوتی خارجی دانلود کنند. ولی انگار در کشور ما ضرورتش حس نمیشود. کار سوینا، سینمای نابینایان است ما تلاش کردیم کتاب صوتی هم برای آنها تولید کنیم اما آنها حقشان است که به منابع اصلی کتابهای صوتی دسترسی داشته باشند.
صمدی: در جامعه ما که اصلاً ضرورت خدماترسانی به معلولان حس نشده است.
آنها دوست دارند شبیه اینفلوئنسرهای اینستاگرام باشند
جشن بزرگ زیر سقف کوتاه
مریم طالشی
گزارش نویس
همه چیز خوب پیش میرود غیر از رها کردن بادکنکها. حساب کوتاهی سقف را نکردهاند. همین هم چهره زن را درهم میکشد، البته سعی میکند خیلی زود به خودش مسلط شود چون به هرحال لایو است و کسانی دارند تماشایش میکنند. همان طور که در صفحه خانم اینفلوئنسر دیده، شادمانه بالا و پایین میپرد و دست میزند جوری که آدم خیال میکند همان موقع از جنسیت فرزند در راهش خبردار شده است. میهمانها هم در شادیاش شریک میشوند و البته میزبان جز کوتاهی سقف، حساب کرونا را هم نکرده چون جمعیت برای سالن کوچک، زیاد به نظر میرسد. بادکنک ها به سقف کوتاه چسبیدهاند و زن لابد دارد فکر میکند کاش سقف خانهاش به بلندی سقف خانه او بود. توی استوریها از خانم فلانی تشکر میکند که ایده خوبی را برای برگزاری جشن تعیین جنسیت در صفحهاش به اشتراک گذاشته. او را الگوی خودش در هنر خانهداری معرفی میکند و از سلیقه بینظیرش میگوید. صفحهاش را منشن هم میکند به امید آنکه اینفلوئنسر استوریاش را استوری کند. صفحه خانم اینفلوئنسر رنگی و پر زرق و برق است. خانهاش بزرگ است و تراسی فراخ دارد که آنجا را مکان محبوب خودش معرفی کرده و از میز همیشه آراسته اش، عکسهای زیادی به اشتراک گذاشته است. عکس و فیلمهای مراسم تعیین جنسیت فرزندش هم هست. روی همان تراس بر فراز تهران بادکنکهای صورتی از جعبهای بیرون میآیند و به هوا میروند. زن شادمانه فریاد میکشد و بالا و پایین میپرد، درست مثل آن یکی که البته از او الگوبرداری کرده و خود زن هم لابد از کسان دیگر. 270 هزار فالوئر عدد کمی نیست. آنقدر هست که با آن بشود هر آنچه را که در سرتان باشد به دیگران القا کنید چون به هرحال آنها دوست دارند شبیه شما باشند.
چند وقت پیش بود که عکسهای بازسازی خانه یکی از اینفلوئنسرهای اینستاگرام، گوشی به گوشی چرخید و آه از نهاد خیلیها بلند کرد. از سلیقهاش گفتند و حسرت گوشه گوشه خانهاش را خوردند. این کارها پول میخواهد؛ این را خیلیها میدانند اما باعث نمیشود دلشان نخواهد حتی شده کنجی از خانه را به شکل آن سرای دست نیافتنی دربیاورند. علاقه به استفاده از گیاه آپارتمانی برای دکوراسیون ناگهان بین خیلیها ایجاد شد که شاید ناشی از همین باشد.
«مشتری میآید و میگوید خانه فلانی را دیدهای؟ از همان گلدانها میخواهم؛ یا اینکه عکس نشان میدهد. اکثراً هم وقتی قیمتها را میشنوند قیافهشان توی هم میرود. یک گلدان سانسوریای سه شاخه 200 هزار تومان است و اگر پر برگتر باشد بین 500 تا 700 هزار تومان قیمت دارد. برای زاموفیلیا که دیگر گیاه آپارتمانی است، قیمتها از 400 هزار تومان شروع میشود. راستش این گلدانها نیاز به نور غیرمستقیم وفضای مناسب دارد و حتی اگر کسی خریداری کند و فضا و نور مناسب نداشته باشد، خراب میشود و پولش را دور ریخته.»
اینها را صاحب یک گلفروشی در مرکز تهران میگوید و برای خودش هم جالب است که اینقدر تقاضا برای گیاهان آپارتمانی زیاد شده است چون قبلاً بیشتر فروشگاهها برای تزئین خرید داشتند.
«بعضی مشتریها میآیند و از توی اینستاگرام عکس نشان میدهند و میگویند چیزی شبیه این را میخواهم بسازید و البته میخواهند باقیمت مناسب تمام شود. برایشان توضیح میدهم که این کار، خارجی است و موادش اینجا با این شکل و شمایل پیدا نمیشود. میگویند اشکالی ندارد، فقط شبیه این دربیاید.»
این را آقای نجاری میگوید که سالهاست در این کار است اما چند سالی است که با مشتریانی مواجه است که از صفحههای آدمهای معروف اینستاگرام سفارش کار میدهند. او میگوید که کار به هر شکل ممکن است شبیه شود اما همان نمیشود ولی به هرحال تلاشش را میکند.
سبک زندگی اینفلوئنسرهای اینستاگرامی آنقدر برای برخی جذاب است که یک جورهایی غرقشان میکند. انگار آدم دیگری شدهاند و در دنیای دیگری سیر میکنند. آنها ممکن است درآمد اندکی داشته باشند و در آپارتمانهای کوچک اجارهای زندگی کنند اما بیپولی هم باعث نمیشود نخواهند حتی اگر شده به ظاهر شبیه آنها باشند.
اردشیر گراوند، جامعهشناس در این باره حرفهای جالب توجهی دارد: «نکتهای که در مورد بحث مد و سبک زندگی و چشم و همچشمی وجود دارد این است که بیشتر از آنکه وجه اقتصادی داشته باشد، بحث فرهنگی اجتماعی دارد یعنی طرف با گرفتاری و قرض میرود دکوراسیون خانهاش را عوض میکند یا مبلمانش را تغییر میدهد، پس معلوم است این تابعیتی از بحث اقتصادی ندارد ولی از آن طرف تابعی است از مسائل فرهنگی، اجتماعی و شاید روانی.»
او ادامه میدهد: «گاهی انتخاب سبک زندگی ما منفعلانه است یعنی اقدامات ما از سر آن نیست که پول زیاد داریم و شرایط اقتصادیمان خوب است بلکه گاهی میخواهیم شکلک دربیاوریم که ما هم داریم در صورتی که نداریم. این محصول آن است که ما هنوز فرهنگمان را به این سمت نبردهایم که بگوییم تولید ارزش است و ساده زیستی و کمک به دیگران ارزش است و همچنین دیگر ارزشهای انسانی که در دنیا هست. ما آمدهایم و تجملات را ارزش قرار دادهایم. ما مردم خودمان این رویه را تشویق میکنیم که یکسری ظواهر زندگی را ارزش قلمداد کنیم و بیشتر به لباس و پوشاک و خانه گران نگاه کنیم تا به خود فرد برای اینکه ببینیم چه ویژگیهایی دارد.
به نظر من این اتفاقی که در کشور ما میافتد، تابعی است از مسائل اجتماعی، فرهنگی روانی که خیلی پیامدهای اقتصادی ناگواری برای خانواده و جامعه دارد. درست است که شاید فکر کنیم پول این کالاها که با قرض و قسط پرداخت میشود، در جامعه تزریق میشود اما ممکن است لزوماً هم در داخل جامعه تزریق نشود. ما با اولویت دادن به ظواهر، شرایطی به وجود آوردهایم که بیشتر این پول از کشور خارج میشود. من مخالفتی با خرید کردن ندارم اما یک سؤال مطرح است که آیا شما درآمدی داری که دائم دارید میخرید؟ خیلیها با قرض و گرفتاری این کارها را میکنند. باید از خودمان بپرسیم آیا میتوانیم با یک زندگی سادهتر، تولید را ارزش کنیم؟ در کشور ما بیش از آنکه تولید ارزش بشود، هزینه ارزش است و در کشوری که هزینه ارزش شد، وضعیت همین میشود دیگر.»
گراوند به مسأله مهمی اشاره میکند: «نکته دیگر در این باره که بسیار مهم است این است که ما فرصت شکوفا شدن را برای جوانان و مردممان فراهم نکردهایم که ویژگیهای درونیشان شکوفا شود. آنها در این شرایط مجبورند ویژگیهای ظاهریشان را شکوفا کنند و از این منظر میشود آنها را تبرئه کرد و تا حدودی بهشان حق داد. طرف پایش را طوری میچرخاند که مارک کفشش دیده شود چون فرصتی به او داده نشده که استعدادهای درونیاش دیده شود و یا اصولاً از آنها خبر ندارد، این آدمها را بیمار میکند. اینجا وظیفه رسانه، فعالان اجتماعی و نخبگان و سلبریتیهاست که تلاش کنند برای اصلاح این سبک زندگی و رفتاری که بین مردم کشور ما دیده میشود چون بعضی وقتها این اهمیت دادن به ظواهر به شکل بیماری درمیآید.»
اینستاگرام پر است از اینفلوئنسرهایی که بقیه دوست دارند شبیهشان شوند. دلشان میخواهد لباسی که او پوشیده را بپوشند و در خانهای شبیه خانه او زندگی کنند و سبک زندگیشان بخصوص تفریحات شان، حالا اگر کمی هم شده، به او نزدیک باشد. البته اینفلوئنسرها هم از این ظرفیت به بهترین شکل استفاده میکنند. آنها به شما میگویند فلان لباس و کفششان را از کجا خریدهاند و مبلمان جدید کار کدام گالری است. همین توصیههای مهربانانه البته پول زیادی را به جیب آنها سرازیر میکند. فالوئرها اما گوششان به این حرفها نیست، چون به هر حال دلشان میخواهد شبیه آنها باشند.
استقلال - الشرطه در لیگ قهرمانان امشب ساعت 22:30
رونمایی از آبیها در آسیا
حامد جیرودی / رقابتهای لیگ قهرمانان آسیا امشب با برگزاری 4 دیدار دیگر ادامه مییابد که از گروه A استقلال ایران از ساعت 22:30 در ورزشگاه خلیفه دوحه به مصاف الشرطه عراق میرود. آبیپوشان پایتخت در حالی در این مسابقه به میدان میروند که یکی از عجیبترین روزهای تاریخ خود را پشت سر میگذارند. استقلال در قطر حضور دارد ولی هوادارانش در تهران از بلاتکلیفی تیم ناراحت و عصبانی هستند و یک روز مقابل فدراسیون فوتبال و روز دیگر مقابل باشگاه تجمع میکنند. در این اوضاع و احوال که باشگاه با انتشار بیانیهای اعلام کرد پرونده بازگشت آندره آ استراماچونی مختومه شده، مجید نامجومطلق در دوحه تیمش را برای صعود از گروه آماده میکند. البته الوحده امارات یکی از رقبای این تیم از حضور در لیگ قهرمانان انصراف داد و استقلالیها در روزهای گذشته تنها به تمرین پرداختند. وضعیتی که به زعم نامجومطلق باعث شده استقلال از شرایط مسابقه خارج شود. در هر حال آنها حالا باید برابر الشرطهای قرار بگیرند که پنجشنبه توانست تیم صدرنشین گروه یعنی الاهلی عربستان را 2-1 شکست دهد تا این گروه سه تیمی شرایط پیچیدهای پیدا کند. در حال حاضر الاهلی با 6 امتیاز تیم اول گروه است و الشرطه با 4 امتیاز در رده دوم قرار دارد. حالا استقلال یک امتیازی که در بازی رفت با الشرطه به تساوی 1-1 رسید، به دنبال این است که حریف عراقی را شکست دهد و از کورس صعود عقب نماند. البته آبیپوشان میدانند که باید تنها در این بازی به پیروزی برسند چرا که شکست احتمالی مقابل الشرطه به معنای حذف از رقابتهاست. نکتهای که در خصوص این بازی وجود دارد اینکه بنابر اعلام رسانههای عراقی، مصدومیت محمد قاسم ماجد مهاجم تأثیرگذار الشرطه تشدید شده و او به بازی مقابل استقلال نمیرسد ولی در مقابل علی کریمی هافبک دفاعی آبیها که صحبتهایی مبنی بر جداییاش از استقلال وجود داشت، بالاخره بامداد دیروز راهی دوحه و به جمع آبیپوشان ملحق شد. استقلال بازیکنانی مانند شیخ دیاباته، مهدی قائدی و امیر ارسلان مطهری را دارد که روی گلزنی آنها حساب کرده و امیدوار است با حضور این بازیکنان به پیروزی برسد.
شهرخودرو به دنبال اعاده حیثیت
در بازیهای گروه B شهرخودرو از ساعت 19:30 به مصاف الهلال عربستان خواهد رفت. شاگردان سیدمهدی رحمتی در شرایطی به میدان میروند که دو شکست مشابه 1-0 مقابل شباب الاهلی امارات تجربه کردند. نتایجی که باعث شد شهرخودرو بدون امتیاز و حتی بدون یک گل زده در انتهای گروه بماند و شانس صعود را از دست بدهد. مشهدیها حالا باید به مصاف تیم قدرتمند الهلال بروند که با 10 امتیاز صدرنشین گروه است و حالا تنها میتوان امیدوار بود که رحمتی و شاگردانش برای اعاده حیثیت و دفاع از اعتبار خودشان و فوتبال ایران مقابل حریف سعودی بازی خوبی را به نمایش بگذارند و با هدف جبران شکست 2-0 بازی رفت مقابل این تیم صف آرایی کنند. در دیگر بازی این گروه، پاختاکور ازبکستان که با 7 امتیاز تیم دوم گروه است از ساعت 22:30 به مصاف شباب الاهلی که با 6 امتیاز در رده سوم است، میرود.
شهرخودرو به دنبال اعاده حیثیت
در بازیهای گروه B شهرخودرو از ساعت 19:30 به مصاف الهلال عربستان خواهد رفت. شاگردان سیدمهدی رحمتی در شرایطی به میدان میروند که دو شکست مشابه 1-0 مقابل شباب الاهلی امارات تجربه کردند. نتایجی که باعث شد شهرخودرو بدون امتیاز و حتی بدون یک گل زده در انتهای گروه بماند و شانس صعود را از دست بدهد. مشهدیها حالا باید به مصاف تیم قدرتمند الهلال بروند که با 10 امتیاز صدرنشین گروه است و حالا تنها میتوان امیدوار بود که رحمتی و شاگردانش برای اعاده حیثیت و دفاع از اعتبار خودشان و فوتبال ایران مقابل حریف سعودی بازی خوبی را به نمایش بگذارند و با هدف جبران شکست 2-0 بازی رفت مقابل این تیم صف آرایی کنند. در دیگر بازی این گروه، پاختاکور ازبکستان که با 7 امتیاز تیم دوم گروه است از ساعت 22:30 به مصاف شباب الاهلی که با 6 امتیاز در رده سوم است، میرود.
فضای باز مراکز فرهنگی تهران میزبان اجرای آثار هنرمندان تئاتری شده است
خون تازه در رگهای نمایش
محسن بوالحسنی
خبرنگار
این اولین بار نیست که آثارنمایشی در فضای باز اجرا
می شود و پیش از این روزهای کرونایی هم تئاتر ما چنین تجربهای را در کارنامه خود داشته است. از اسفندماه که کرونا تاختنش را در کشور ما آغاز کرد و کار را به تعطیلی فضاهای فرهنگی و برنامههای این حوزه رساند تا تیرماه که کمکم سالنهای تئاتر بازگشایی شدند و این بازگشایی مجدد با تئاتر خیابانی در فضای تئاتر شهر، دوباره این ایده را مطرح کرد که میتوان سرمایهگذاری بیشتری روی اجرا در محیطهای باز کرد و حالا چهرههای شناخته شده نمایش ایرانی میآیند تا با اجراهای تازه خود جان و خون تازهای به رگهای هنر نمایش تزریق کنند. بهعنوان مثال هادی کمالیمقدم سال پیش و درست قبل از آنکه درگیر شیوع ویروس کرونا در جهان شویم نمایشی با عنوان «تله سیتی تهران» را در سرای کاظمی محله عودلاجان اجرا کرد و امسال پس از شیوع این ویروس کارگردانهایی مثل علی اتحاد با نمایش «شب سیصدوشصتوششم» و سعید چنگیزیان با نمایش «داستانهای سرزمین مردمان خردمند» تجربه اجرا در فضای باز فرهنگسرای نیاوران را پشت سر میگذارند. این روزها دو کارگردان صاحبنام دیگر هم به ایده اجرا در فضای باز لبیک گفتهاند و محمد رحمانیان «عشق روزهای کرونا» را در محوطه باز تالار وحدت اجرا میبرد و امیررضا کوهستانی «در انتظار گودو» را در فضای باز پردیس تئاتر و پیمان قدیمی هم نمایش «هه» را در فضای باز تالار وحدت اجرا خواهد کرد. با این مقدمه سری بزنیم به نمایشهایی که این روزها در نقاط مختلف تهران روی صحنه میروند و ببینیم چه آثاری در چه مکانهایی میزبان علاقهمندان تئاتر هستند.
فضای باز پردیس تئاتر
امیررضا کوهستانی این روزها نمایشی بر اساس نمایشنامه «در انتظار گودو» ساموئل بکت را کارگردانی و در فضای باز پردیس تئاتر اجرا میبرد. روایت متفاوت کوهستانی را در قدم اول یعنی انتخاب بازیگران میشود متصور بود و همین روایت علاقهمندان به تئاتر را کنجکاو دیدن نمایشش میکند. او به جای دو مرد که در قالب و متن اصلی نمایشنامه بکت وجود دارد از 5 بازیگر زن در اجرای خود استفاده میکند و لیلی رشیدی، مهین صدری، الهام کردا، مونا احمدی و خزر معصومی بازیگران اجرای تازه کوهستانی هستند. بجز خزر معصومی که پس از سالها مجدداً به عرصه بازیگری بازگشته، کوهستانی پیشتر با دیگر بازیگران نمایش در نمایشهای متعددی از جمله «۱۷ دی کجا بودی؟» «شنیدن» و «بی تابستان» همکاری داشته است. این کارگردان مطرح تئاتر ایران که تاکنون آثار خود را در سالنهای مختلف تئاتری از جمله تالار مولوی، مجموعه تئاتر شهر، تماشاخانه ایرانشهر و تالار شمس مجموعه اکو به صحنه برده این بار و بهدلیل شرایط خاص کشور، «در انتظار گودو» را در فضای باز پردیس تئاتر و موسیقی (باغ کتاب؛ مجموعه دکر پارس) اجرا میکند.
مجموعه تئاتر شهر و تالار وحدت
«عشق روزهای کرونا» عنوان تازهترین اثر محمد رحمانیان است که در واقع نمایشی است در شش اپیزود. در این نمایش که هر شب در فضای باز مقابل تالار وحدت اجرا میرود امیرکاوه آهنینجان، نوشین اعتماد، سیما تیرانداز، سعید توکلی، آرمین رحیمیان، راحیل زمانی، غزل شاکری، بهنوش طباطبایی، مبینا طبایی، نیما طیبی، مانیا علیجانی، مهتاب نصیرپور، افشین هاشمی و احترام برومند ایفای نقش میکنند. تهیهکننده این نمایش آزیتا موگویی است و ترانه سرای آن حسن علیشیری و صدای محمد صالح علا و حمیده جعفری آوای خوشی است که در این نمایش شنیده میشود. «اودیسه 2020» نمایشی است به نویسندگی امین طباطبایی و کارگردانی آرش دادگر که هرشب ساعت 19:30 در سالن چهارسو تئاتر شهر روی صحنه میرود و استقبال از این نمایش آنقدر خوب بوده که مدت اجرای آن تمدید شد و علاقهمندان هنوز هم وقت دارند تا برای نمایشی که آرش دادگر، امین طباطبایی، عمار عاشوری، امیر رجبی و ندا حبیبی در آن ایفای نقش میکنند بلیت تهیه کنند. کمی آنطرفتر هم نمایش «بین یه عالمه ماهی» به نویسندگی، طراحی و کارگردانی امیر دلفانی ساعت 19 در تالار سایه مجموعه روی صحنه است که خشایار قائدرحمتی، مهدی یگانه، امیر دلفانی و ایمان عبدی بازیگران آن را تشکیل میدهند. همچنین نمایش «بیداری» نوشته ژولیان گارنر با ترجمه و کارگردانی داوود دانشور هم از ساعت 19:30 در سالن قشقایی با بازی رضا امامی، گیلدا حمیدی، افشین زارعی و فرزانه نشاط خواه هر روز اجرا خواهد داشت.
تماشاخانه ایرانشهر
«مرثیهای برای ژاله.م و قاتلش» به نویسندگی و کارگردانی میلاد فرجزاده هر شب ساعت 20 در سالن استاد ناظرزاده کرمانی روی صحنه میرود که در این نمایش صبا سرور، سپهر زمانی، نغمه طوسی، علی پوراحمدیان، الهه فرازمند و رضا مرشد ایفای نقش میکنند. نمایش «اسموکینگ روم» به کارگردانی سعید زارعی هم هر شب ساعت 19 در همین مجموعه اجرا خواهد داشت که بازیگران این نمایش را هم امیر امرایینیا، محمدامین افشار، مریم بهمنپور، الهه پورسند، سویل جعفری، مهبد جهاننوش، فاطمه حسینزاده، فرناز حسینمردی، سعید زارعی، مرتضی سالاری، فاطمه صادق، علیرضا صمدزاده، بیتا طالشی و آهو قلندر تشکیل میدهند.
تالار مولوی و خانه نمایش مهرگان
نمایش «عبور» نوشته هوگو سالسدو با ترجمه و کارگردانی بهروز سروعلیشاهی هر شب از ساعت 20:30 در سالن اصلی تالار مولوی روی صحنه است که در آن هدی استواری، الهام پرویزی، احمد حامدی، طه حامدی، امیرسجاد دبیریان، بهروز سرو علیشاهی، ملیکا شهاب، بابک قادری، رسول قادری، سهیلا مفیدی، شاهین ملکزاده، معصومه میراشه و سعید نبوی ایفای نقش میکنند. «دوستان کمدی» هم از ساعت 18 در سالن اصلی همین مجموعه روی صحنه میرود. این نمایشنامه نوشته گابور راسوو با ترجمه ساناز فلاح فرد توسط امیرمحمد حسین ابراهیمی دراماتولوژی، طراحی و کارگردانی شده و علی قانعی، صبا پویشمن، عباس صابری و مهشید آقاخانی بازیگران این نمایش هستند. خانه نمایش مهرگان هر روز ساعت 19 میزبان نمایش «فصل گربه آبیست» به نویسندگی وحید فقیهی و کارگردانی شبنم قلیخانی است. نیما ابراهیمی، هستی پاکدل، سپنتا پزشکی، مهدی تحیری، کیانا تاجیک، نرگس جدیدی، محمد چیتی، محمد حاجی محمدی، زهرا حسننژاد، پارسا خسروی، پژمان داوودی، داوود زارع گاریزی، محمدصادق سلمانیان، محمدرضا شجاعی، وحید فقیهی، محدثه شیخ قمی، علی ظریفیفر، محمدرضا عبداللهپور، یاسمن عبداللهزاده، زهرا علی یزدی، کیانا عزیزی، دینا غلامی، امین فرمانیان، ستایش کاوه، معصومه کسکنی، سارا منیرپور، کامیار مهدیزاده، محمدرضا نیکزاد و رها یزدی بازیگران این نمایش هستند.
تئاتر مستقل تهران
در تئاتر مستقل تهران نمایش «سونسی» به نویسندگی علی دلپیشه و کارگردانی مجتبی راوش هر شب ساعت 21 روی صحنه میرود که بازیگرانی همچون علی دلپیشه، فائزه یوسفی، حامد شریفپور، خالق استواری و امید دانشوران در آن ایفای نقش میکنند. «نوشت سر» عنوان نمایشی است که نویسندگی و کارگردانی آن را محمدنیما مظاهری انجام داده و از ساعت 19 در تئاتر مستقل تهران اجرا میشود. بازیگران این نمایش هومن مقیمی، یوسف محوی، هدی احمدی، رز داورپناه، دانیال چاوشی، نرگس عبداللهی، بردیا باباپور، مونا شهسوار، مونا کشاورز، ابی شیشه بران، سیاوش عیسیزاده، رضا حسینزاده، نیما
زین العابدینی، کسری فریادی، مهدی کریمی، شیما صفری، نفس محمدی، کیمیا کرمانیان، امیر نراقی، یاشار باب، نیما رضایی، آمیتا سیرانی، غزل بنی آدمی و فاطیما فاراب هستند.«غرب وحشی» به تهیه کنندگی پرویز پرستویی و کارگردانی امید سعیدپور هم از 30 شهریور در همین تماشاخانه روی صحنه خواهد رفت که در آن محمد چرختاب، امید سعیدپورو بیتا آزادی ایفای نقش میکنند.
تماشاخانههای سپند، سرو، ملک، سنگلج و روبهرو
در تماشاخانه سپند هر شب و از ساعت 21 میزبان نمایش «مرغ ماهیخوار» نوشته و کار آرش سنجابی است. حمیدرضا نعیمی، کامبیز امینی، ایمان اصفهانی، رازیما میرزایی، پریسا محسنی، محدثه حیرت و یاسمین خلخالی در این نمایش ایفای نقش میکنند. همچنین در تماشاخانه سرو هم ساعت 20 نمایش «نقل سرخ» نوشته آرش عباسی به کارگردانی سیدامیر حسینی روی صحنه میرود که بازیگران آن را سیدامیر حسینی، مهدی براری، امید چناقچی و سید عرفان فرهی تشکیل میدهند. در تماشاخانه ملک هم ساعت 19 نمایش «مجلس آذر» به نویسندگی و کارگردانی حامد شیخی روی صحنه میرود که پرهام دلدار، ویدا لقمانی، حامد شیخی، علی اسدیان و مجتبی جعفریپور در آن ایفای نقش میکنند. این روزها در تماشاخانه سنگلج، «عمو هاشم» داوود فتحعلی بیگی ساعت 19 روی صحنه میرود که منیژه داوری، حمید رضا معدن کن، امیر آزاد روستا در این نمایش ایفای نقش میکنند. در عمارت روبهرو هم «فقرات بیستون» بهکارگردانی میلاد شجره روی صحنه میرود که در آن کاوه ستاری، انوشیروان آریا و میلاد شجره ایفای نقش میکنند. همچنین «بازی در وقت اضافه» به نویسندگی و کارگردانی محمدعلی نصیریپور دیگر نمایشی است که از ساعت 20:30 در همین مجموعه روی صحنه میرود و حمیدرضا زکیانی، معصومه ایرانشاهی و فاطمه عباسی در آن ایفای نقش میکنند.
فرهنگسرای نیاوران
«شب سیصد و شصت و ششم» به نویسندگی و کارگردانی علی اتحاد از ساعت 20 در باغ فرهنگسرای نیاوران اجرا میرود و بازیگران آن برکه بذری، پویا فیاضی، حسین رضایی، برنادت تاتارو، داریوش احمدی، گیز طاهایی، ملیکا بهجت، سوگند انتظاری، فاطمه توکلی، شیوا سرمست، شایان شهرابی، ثمین سارانی، شهریار نیک پیکران، حدیث لک و مهدیه ابراهیمی هستند. نمایش «داستانهای سرزمین مردمان خردمند» هم با طراحی و کارگردانی سعید چنگیزیان ساعت 20 در باغ همین فرهنگسرا اجرا میرود که علی ایزدی، راحله تعبدی، محمد دارآفرین، مهدی صناعتی، داوود ونداده، مهسا قریشی، طلیعه ایمانی، صونا احمدپور ملکی، حامد رجایی، مبینا آقاخانی، سپاس رضایی، سپهر سهرابی، ستاره بذرافشان و امیر بیرانوند در آن ایفای نقش میکنند.
مجموعه دیوار چهارم
«حقایقی درباره یک ماهی مرده» نوشته محمد چرمشیر به کارگردانی علی روانبد ساعت 21:30 در مجموعه دیوار چهارم روی صحنه میرود و بازیگران آن مرجان پورمحمودی، امیر شریعت، ابوالفضل سلحشور و میترا مسائلی هستند. این تماشاخانه ساعت 19 هم پذیرای نمایش «خنکای ختم خاطره» نوشته حمیدرضا آذرنگ با طراحی و کارگردانی پوریا جلالوند است که علیرضا زنده دل، بهار ودادی، پوریا جلالوندی، آوا ولدیان، فاروق محمدی، الهام غریب، مجید اقبالی، مهسا انصاری، علی دبستانی و یاسمن حسینی در آن بازی میکنند. نمایش «رؤیای یک نویسنده» به نویسندگی و کارگردانی میثم ترکمند هم در همین تماشاخانه و از ساعت 17 روی صحنه میرود. در این نمایش شهره اشتری، مژگان اخلاقی، مهسا بان، سیمین بهفر، علی بهمنش، میثم ترکمند، شایان حاج اسماعیلی، امید درویشزاده، مبین رستگار، علی ساکی، احمد شاهوار، معصومه عالمی، روح الله عقدایی، صدیقه مرادی و امیر عبادی، محمد طاها تقیزاده، فاطمه نائینی و علیرضا حنیفی ایفای نقش میکنند.
سازمان همکاری اقتصادی و توسعه با انتشار گزارشی اعلام کرد
کاهش رشد اقتصاد جهان با تداوم آموزش آنلاین
میثم لطفی
خبرنگار
وزارت آموزش ایالات متحده پیشتر اعلام کرده بود بعید میداند مدارس این کشور ابتدای پاییز درهای خود را باز کنند تا دانشآموزان بهصورت حضوری کنار یکدیگر بنشینند. هم اکنون که آغاز سال تحصیلی جدید فرارسیده است سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) با انتشار گزارشی توضیح داد اختلال در بازگشایی مدارس بهدنبال همهگیری ویروس کرونا موجب خواهد شد امریکا ضرر اقتصادی معادل 15.3 تریلیون دلاری را پیش روی خود ببیند. این گزارش همزمان با شروع سال تحصیلی در سراسر جهان منتشر شد و نشان داد ویروس کرونا و اختلال در سیستم آموزشی باعث میشود رشد اقتصادی جهان تا آخر سال جاری بهطور متوسط 1.5 درصد کاهش یابد.
این سازمان بینالمللی بجز نگرانیهای مالی همچنین اظهار داشت که آنلاین شدن مدارس و تکیه بر سیستمهای آموزش از راه دور بهخاطر شیوع گسترده کووید19 موجب میشود دانشآموزان از یادگیری مهارتهای مختلف عقب بمانند و ورود این گروه از افراد به جامعه میتواند مشکلاتی را در آینده به همراه داشته باشد.
این مدارس کرونازده
با پایان تعطیلات تابستانی، سال تحصیلی برای بیشتر کشورهای جهان آغاز میشود و بهعبارت دقیقتر میتوان گفت از اوایل ماه سپتامبر دانشآموزان و دانشجویان وارد کلاسهای درس میشوند و دوره تحصیلی یک ساله را تا پایان ماه ژوئن ادامه میدهند ولی با شیوع ویروس کرونا روند همیشگی آموزش و تحصیل در جهان تغییر کرده است و امسال بیشتر کشورها تصمیم گرفتند فرآیند آموزش را بهصورت مجازی و از راه دور سازماندهی کنند تا محصلان شبیه بسیاری از کارمندان، خانه نشین شوند. در این میان سازمان جهانی همکاری اقتصادی و توسعه طی گزارشی که این هفته منتشر کرد توضیح داد اگرچه آموزش مجازی برخی کسب و کارها را رونق میدهد و چرخه اقتصادی در بخشهای مرتبط با فناوری را تقویت میکند، ولی این فرآیند در مجموع کاهش 1.5 درصدی رشد اقتصاد جهانی را باعث میشود و برای کشور امریکا به تنهایی ضرر معادل 15.3 تریلیون دلار را در پی دارد.
بر اساس این گزارش گفته شد که هم اکنون 1.2 میلیارد کودک در حدود 200 کشور مختلف که ویروس کرونا در آنها شیوع پیدا کرده است از ادامه تحصیل به شکل فیزیکی باز ماندهاند و فرآیند آموزش برای آنها مجازی شده است. در امریکا که وضعیت زندگی مردم با فعالیتهای سیاسی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری این کشور گره خورده است وضعیت بازگشایی مدارس بهصورت متفاوت دنبال میشود. در حالی که بسیاری از خانوادههای امریکایی بهدلیل نگرانیهای ایمنی از بازگشت فرزندان به مدارس و دانشگاهها ممانعت میکنند، برخی دانشگاهها در نخستین روزهای بازگشایی چندین مورد مبتلا به کرونا را شناسایی کردند.
دانشگاه کارولینای شمالی از بزرگترین مراکز آموزشی ایالات متحده است که کلاسهای آن بهصورت حضوری بازگشایی شد ولی این هفته اعلام کردند بهدنبال شناسایی افراد مبتلا به کرونا، درهای این دانشگاه دوباره بسته شده است تا کلاسها آنلاین برگزار شود. مدیر دانشگاه جان هاپکینز هم این هفته در بیانیهای گفت با اینکه بیشتر موارد ابتلا در خارج از فضای دانشگاه اتفاق میافتد، ولی مبتلایان میتوانند این ویروس را به داخل فضای آموزشی بیاورند. دانشگاه لسآنجلس یونیفاید که بیش از 75 هزار کارمند دارد هم این هفته اعلام کرد هیچ یک از کلاسهای خود را بهصورت حضوری برگزار نمیکند. گزارشها نشان میدهد در ابتدای سال تحصیلی امریکا بیش از 75 هزار دانشآموز و دانشجوی مبتلا به ویروس کرونا در این کشور شناسایی شدهاند که این رقم نسبت به ماه قبل رشد 24 درصدی را نشان میدهد. در مجموع 70 درصد مراکز آموزشی امریکا اعلام کردند که حاضر به برگزاری هیچ گونه کلاس حضوری نیستند.
در انگلستان شرایط با اندکی تفاوت دنبال میشود. وزیر آموزش و پرورش این کشور معتقد است که عدم حضور دانشآموزان در کلاسهای درس مشکلاتی فراتر از آموزش کامل دروس را برای آنها به همراه میآورد و به همین خاطر دانشآموزان انگلیسی این روزها در گروههای مختلف دستهبندی میشوند تا خطر انتقال ویروس کرونا بین آنها کاهش یابد و در شرایط شیوع ویروس، تعداد کمتری از آنها نیاز به قرنطینه داشته باشند. در ووهان چین بهعنوان شهری که شیوع ویروس کرونا از آن آغاز شد بیش از 2800 مدرسه ابتدایی و متوسطه با مجموع 1.5 میلیون دانشآموز کلاسهای خود را بهصورت حضوری برگزار کردند و در بلژیک هم کودکان بالای پنج سال اجازه حضور در کلاسهای درس را یافتند.
همچنین گفته شد بیش از 12 میلیون دانشآموز فرانسوی این هفته در کلاسهای درس حاضر شدند و دولت اسپانیا هم امکان ورود کودکان بالای پنج سال به کلاسهای درس را با ماسک فراهم کرد. با وجود این در گزارش اخیر سازمان همکاری اقتصادی و توسعه گفته شد در آغاز سال تحصیلی جدید بیش از 90 درصد مدارس جهان در پی همهگیری ویروس کرونا تعطیل شدند.
تقویت زیرساختهای فناوری
دانشگاهها و مدارس سراسر جهان به سه شکل سال تحصیلی را آغاز کردهاند. در حالت اول مدارس بهصورت حضوری شبیه به آنچه که پیش از عصر کرونا تجربه شده بود پذیرای دانشآموزان هستند، در حالت دیگر کلاسها بهصورت ترکیبی برگزار میشود تا گروههای مشخص با تعداد کمتر دانشآموزان در روزهای خاص وارد کلاسهای درس شوند و بهصورت همزمان دورههای آنلاین برای آنها برگزار شود و در حالت دیگر تمام دوره آموزشی بهصورت آنلاین و از راه دور در اختیار دانشآموزان و دانشجویان قرار میگیرد. با وجود این آنچه که بیش از هر زمان دیگر مهم تلقی میشود زیرساختهای فناوری کشورهای مختلف برای ارائه خدمات آموزشی آنلاین است.
مرکز آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) طی گزارشی که بهتازگی منتشر کرده است توضیح داد، در سال جاری میلادی بیش از 90 درصد دانشآموزان جهان در مقاطع ابتدایی تا عالی پشت درهای بسته مراکز آموزشی ماندهاند و میلیونها نفر از آنها به زیرساختهای فناوری برای حضور در کلاسهای مجازی دسترسی ندارند. بر اساس این گزارش، 826 میلیون دانشآموز و دانشجو به کامپیوترهای خانگی دسترسی ندارند و این در حالی است که محل زندگی 706 میلیون نفر از تمام دانشآموزان و دانشجویان سراسر جهان به اینترنت متصل نیست. بازگشایی آنلاین مدارس شکاف دیجیتالی بین مردم را بیش از هر زمان دیگر نمایان کرده است.
یونسکو بر این باور است که دسترسی کامل به ابزارهای آنلاین یادگیری برای همه دانشآموزان جهان ممکن نیست و این اتفاق موجب میشود دانشآموزان و دانشجویان ساکن مناطق فقیرتر از آموزش باز بمانند. بهعنوان مثال یک چهارم تمام دانشآموزان کلاس هفتم و 16 درصد دانشآموزان کلاس هشتم جهان بههیچگونه ابزار فناوری نظیر رایانه شخصی، تلفن همراه یا اینترنت دسترسی ندارند و از طرف دیگر بسیاری از آموزگاران هم نحوه کار کردن با سیستمهای آموزش مجازی را بلد نیستند. چالش بزرگی که این روزها گریبان نظام آموزش مجازی در سراسر جهان را گرفته، عدم دسترسی تعداد پرشماری از دانشآموزان و دانشجویان به فناوریهای مرتبط است و از طرف دیگر بسیاری از آموزگاران توانایی کار کردن با اپلیکیشنها و ابزارهای نوین فناوری را ندارند تا بتوانند دانستههای خود را بهصورت مجازی در اختیار دانشآموزان خود بگذارند. در مجموع تاکنون بیش از 30 میلیون نفر از ساکنان کره خاکی به ویروس کرونا مبتلا شدهاند و حدود یک میلیون نفر از آنها جان خود را از دست دادهاند.
زائران شلمچه را ترک کردند
خوزستان - گزارشها از مرز شلمچه حاکی است زائرانی که به قصد ورود به عراق به مرز شلمچه آمده بودند آنجا را ترک کرده و برگشتهاند.
طی روزهای گذشته به رسم چند سال اخیر برخی از هموطنان برای ورود به عراق و حضور در عتبات در ایام اربعین به سمت مرز حرکت کرده و به طور ویژه در شلمچه حاضر شدند. این در حالی است که طی ماههای اخیر و از اسفندماه بهدلیل شیوع ویروس کرونا تمامی مرزهای مسافری ایران و عراق بسته است و امکان تردد برای مسافران به جز موارد خاص که غیر زیارتی و گردشگری است وجود ندارد. به گزارش ایسنا، سیدروحالله لطیفی سخنگوی گمرک با بیان اینکه مرزهای مسافری ایران و عراق از چند ماه گذشته بسته بوده و امکان تردد وجود ندارد، گفت: بر این اساس ممانعت خروج از ایران و ورود به عراق محدود به ایام اربعین نیست.
لطیفی توضیح داد: از آنجا که عتبات عالیات در کشور عراق واقع شده است و برای ورود به این کشور مستقل میباید براساس قواعد بینالملل به قوانین و تصمیمات داخلی آن احترام گذاشت مخصوصاً در شرایطی که دنیا درگیر ویروس کرونا است و این کشور مانند بسیاری از کشورها برای حفظ جان اتباع خود و مسافران پذیرش مسافر ندارد، این در حالی است که تا این لحظه تصمیم دولت عراق بر این بوده که از ورود هر گونه اتباع خارجی در ایام اربعین جلوگیری کند که این تصمیم به هر صورت بخشی از آن به اهمیت جان مردم برمیگردد که باید به آن احترام گذاشت.
وی با بیان اینکه طبق شنیدهها برخی طوایف عراقی به روال سالهای گذشته، امسال نیز به طور نمادین و بر اساس رسم میهمان نوازی اعراب برای میزبانی از زائران اربعین اعلام آمادگی کرده بودند، گفت: ظاهراً این موضوع موجب شده تا برخی تصور کنند امکان ورود به عراق در این ایام وجود دارد در حالی که این گونه نیست. سخنگوی گمرک با اشاره به حضور جمعی از هموطنان در مرز شلمچه برای ورود به عراق گفت: به هر صورت بررسی آخرین وضعیت این مرز از این حکایت دارد که آنها بعد از گفتوگوهای انجام شده مرز شلمچه را ترک کرده و برگشتهاند.
طی روزهای گذشته به رسم چند سال اخیر برخی از هموطنان برای ورود به عراق و حضور در عتبات در ایام اربعین به سمت مرز حرکت کرده و به طور ویژه در شلمچه حاضر شدند. این در حالی است که طی ماههای اخیر و از اسفندماه بهدلیل شیوع ویروس کرونا تمامی مرزهای مسافری ایران و عراق بسته است و امکان تردد برای مسافران به جز موارد خاص که غیر زیارتی و گردشگری است وجود ندارد. به گزارش ایسنا، سیدروحالله لطیفی سخنگوی گمرک با بیان اینکه مرزهای مسافری ایران و عراق از چند ماه گذشته بسته بوده و امکان تردد وجود ندارد، گفت: بر این اساس ممانعت خروج از ایران و ورود به عراق محدود به ایام اربعین نیست.
لطیفی توضیح داد: از آنجا که عتبات عالیات در کشور عراق واقع شده است و برای ورود به این کشور مستقل میباید براساس قواعد بینالملل به قوانین و تصمیمات داخلی آن احترام گذاشت مخصوصاً در شرایطی که دنیا درگیر ویروس کرونا است و این کشور مانند بسیاری از کشورها برای حفظ جان اتباع خود و مسافران پذیرش مسافر ندارد، این در حالی است که تا این لحظه تصمیم دولت عراق بر این بوده که از ورود هر گونه اتباع خارجی در ایام اربعین جلوگیری کند که این تصمیم به هر صورت بخشی از آن به اهمیت جان مردم برمیگردد که باید به آن احترام گذاشت.
وی با بیان اینکه طبق شنیدهها برخی طوایف عراقی به روال سالهای گذشته، امسال نیز به طور نمادین و بر اساس رسم میهمان نوازی اعراب برای میزبانی از زائران اربعین اعلام آمادگی کرده بودند، گفت: ظاهراً این موضوع موجب شده تا برخی تصور کنند امکان ورود به عراق در این ایام وجود دارد در حالی که این گونه نیست. سخنگوی گمرک با اشاره به حضور جمعی از هموطنان در مرز شلمچه برای ورود به عراق گفت: به هر صورت بررسی آخرین وضعیت این مرز از این حکایت دارد که آنها بعد از گفتوگوهای انجام شده مرز شلمچه را ترک کرده و برگشتهاند.
برکات دفاع مقدس
سعید اوحدی
معاون رئیسجمهوری و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران
«حماسه و ایثار» از واژههای ماندگار در سرنوشت هر ملتی است، بویژه اگر این واژهها دارای مفاهیم معنوی مقدسی باشند. همانند حماسه و قیام حضرت سیدالشهدا(ع) که نه تنها هیچگاه گرد فراموشی را بر خود نخواهد دید، بلکه تحولآفرین و انسانساز نیز است. چهل سال پیش با حادثه شوم حمله سراسری رژیم بعث عراق به خاک جمهوری اسلامی دوران دفاع مقدس برای این مرز و بوم شکل گرفت. رژیم بعثی با حمایت دولتهای استکباری شرق و غرب و ثروت بیحد و اندازه حاکمان مرتجع منطقه با قصد براندازی حکومت تازه تأسیس جمهوری اسلامی و اشغال استان خوزستان حملهای جنونآمیز به خاک ایران داشت. تجاوز این رژیم بعثی شهادت، مجروحیت، جانبازی، اسارت و آوارگی صدها هزار هموطن ایرانی را سبب شد. اما چون این حمله شرورانه، دفاع یکپارچه ملت مؤمن و ولایتمدار را در مقابل خود داشت، مصداق جهاد مظلوم در برابر ظالم شد و مدافعان حریم مسلمین مخاطب آیه شریفه قرآن قرار گرفتند که: «الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون» (سوره توبه، آیه 20) در روزهای اول تجاوز بیگانگان، رهبری معنوی حضرت امام خمینی(ره) به گونهای بود که جوانان پاکباخته این سرزمین سخن و فرمان ایشان را به جان و دل خریدند. حضرت امام خمینی(ره) حتی بعد از آزادسازی خرمشهر از لوث وجود متجاوزان، جمله معروف خویش را بر زبان آوردند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، جمله کوتاهی که هم الهی بودن قیام و حرکت ملت ایران را معرفی کردند و هم قدرت معنوی را در پیروزی این نبرد نشان دادند.رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای با واژهها و مفاهیم ناب و خاص درباره عظمت روحی و معنوی ایجاد شده در دوران جنگ میفرمایند: «آن عزت، اعتماد به نفس و احساس اقتداری که از ناحیه معنویت رزمندگان ما و جامعه اسلامی ما احساس شد و توانست آن حادثه عجیب و شگفتانگیز - یعنی پیروزی در دفاع مقدس و شکست نخوردن در مقابل تهاجم این همه دشمن - را رقم بزند، آن خصوصیات، آن خصلتها، برای ملت ما، برای کشور ما، یکی از بزرگترین نیازها است.»
چند رسانهای «ایران»
استودیو خبر «ایران»
خبر های تصویری از استودیو خبر روزنامه ایران. خبرها و تحلیلهای روزانه را هرشب از استودیو خبر «ایران» ببینید. دراین برنامه علاوه بر اخبار تصویری، تحلیلگران وکارشناسان به تحلیل رویدادهای روز میپردازند. همچنین آخرین ویدیو های گروه چندرسانهای «ایران» و نیز کلیپ های تصویری جذاب هر روز به تصویر کشیده میشود.
بارکد را اسکن کنید واخبار و تحلیلها را از استودیو «ایران» ببینید
بارکد را اسکن کنید واخبار و تحلیلها را از استودیو «ایران» ببینید
آبرسانی روستایی در دولت تدبیر و امید
رضا اردکانیان
وزیر نیرو
توسعه زیرساختهای خدماتدهنده برای ارتقای کیفیت زندگی یکی از سیاستهایی بوده که در همه سالهای بعد از انقلاب دنبال شده است. همه دولتهای بعد از انقلاب نسبت به توسعه این زیرساختها اهتمام داشتهاند و حرکتی که با اقدامات جهاد سازندگی در اوایل استقرار جمهوری اسلامی ایران آغاز شد تا به امروز ادامه داشته و به همین علت است که امروز 82.5 درصد جمعیت روستایی از نعمت آب شرب سالم بهرهمند هستند در حالی که این رقم در جهان به طور متوسط 53 درصد است.
این دستاورد حاصل فعالیت کوتاهمدت نیست اما عملکرد دولت تدبیر و امید در این زمینه چشمگیر و درخشان است.
آمارها نشان میدهد که در سالهای فعالیت دولت تدبیر و امید تا پایان سال 1398 هر هفته بهطور متوسط 30 روستا آبرسانی شده و در مجموع 10 هزار و 885 روستا با جمعیت 7 میلیون و 700 هزار نفر به آب سالم و پایدار دست یافتهاند. آبرسانی روستایی از ابتدای سال 1399 نیز به 48 روستا با سرمایهگذاری 24.6 میلیارد تومان و جمعیت 33 هزار نفر انجام شده است. افتتاح طرحها در هفته بیستویکم پویش #هرهفته_الف_ب_ایران در روز یکشنبه 30 شهریور 1399 سبب میشود جمع روستاهایی که در سال 1399 آبرسانی میشوند به 448 روستا با جمعیت تحت پوشش 314 هزار نفر برسد و به این ترتیب مجموع خدمات آبرسانی روستایی دولت تدبیر و امید به 11918 روستا با جمعیت 8.1 میلیون نفر میرسد.
طرحهای آبرسانی روستایی امروز 30 شهریور 1399 با اعتباری بالغ بر 379 میلیارد تومان در روستاهای 20 استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، اصفهان، ایلام، بوشهر، چهار محال و بختیاری، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، خراسان شمالی، سیستان و بلوچستان، قم، کردستان، کرمان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویراحمد، گلستان، لرستان، مازندران و همدان به بهرهبرداری میرسند. بخش مهمی از این طرحها در 13 استان مرزی انجام میشوند و به لحاظ اثرگذاری بر افزایش زیستپذیری و ظرفیت حفظ جمعیت در مناطق مرزی اهمیت دارند.
هفته بیست و یکم پویش هر هفته_الف_ب_ایران همچنین شاهد افتتاح سد نعمتآباد در استان همدان است. این سد با هزینه 80 میلیارد تومان بین سالهای 1383 تا 1399 ساخته شده و حجم مخزن آن 4.6 میلیون مترمکعب است و آب برای آبیاری 450 هکتار اراضی کشاورزی منطقه را تأمین میکند. شماری از طرحهای توسعه تأسیسات و زیرساختهای برق نیز در استان همدان افتتاح میشود. ارزش سرمایهگذاری مجموع طرحهایی که برای استان همدان افتتاح میشوند 188 میلیارد تومان است و اجرای طرح احداث خط انتقال برق نیز به ارزش 400 میلیارد تومان شروع خواهد شد.
پویش هرهفته_الف_ب_ایران همچنین در روز چهارشنبه 26 شهریور 1399 و در چارچوب هفته بیستم خود شاهد افتتاح طرحهای توانافزایی پنج نیروگاه کشور و افزایش 118 مگاوات به ظرفیت نصبشده تولید برق کشور بود. نیروگاههای رامین اهواز، اسلامآباد اصفهان، شازند، سیکل ترکیبی زاگرس و سیکل ترکیبی قدس با سرمایهگذاری 56 میلیارد تومان تجهیز شده و ظرفیت تولید آنها افزایش یافته است. این میزان هزینه معادل کمتر از 5 درصد سرمایهگذاری لازم برای ساختن نیروگاههای جدید جهت تولید 118 مگاوات برق است.
پویش هرهفته_الف_ب_ایران با افتتاح 108 پروژه و سرمایهگذاری 24 هزار میلیارد تومان به نیمهراه سال رسیده است. بیستویک هفته از آن علیرغم شرایط ناشی از تحریمهای اقتصادی و شیوع بیماری کرونا طبق برنامه انجام شده است. ترکیبی از ساختوسازها و سازوکارها برای ارتقای صنعت آب و برق ایران افتتاح و عملیاتی شدهاند. تردید نداریم که با همراهی همه کارکنان صنعت آب و برق در بخش دولتی و خصوصی، این پویش به همه اهداف خود در سال 1399 دست خواهد یافت.
وزیر نیرو
توسعه زیرساختهای خدماتدهنده برای ارتقای کیفیت زندگی یکی از سیاستهایی بوده که در همه سالهای بعد از انقلاب دنبال شده است. همه دولتهای بعد از انقلاب نسبت به توسعه این زیرساختها اهتمام داشتهاند و حرکتی که با اقدامات جهاد سازندگی در اوایل استقرار جمهوری اسلامی ایران آغاز شد تا به امروز ادامه داشته و به همین علت است که امروز 82.5 درصد جمعیت روستایی از نعمت آب شرب سالم بهرهمند هستند در حالی که این رقم در جهان به طور متوسط 53 درصد است.
این دستاورد حاصل فعالیت کوتاهمدت نیست اما عملکرد دولت تدبیر و امید در این زمینه چشمگیر و درخشان است.
آمارها نشان میدهد که در سالهای فعالیت دولت تدبیر و امید تا پایان سال 1398 هر هفته بهطور متوسط 30 روستا آبرسانی شده و در مجموع 10 هزار و 885 روستا با جمعیت 7 میلیون و 700 هزار نفر به آب سالم و پایدار دست یافتهاند. آبرسانی روستایی از ابتدای سال 1399 نیز به 48 روستا با سرمایهگذاری 24.6 میلیارد تومان و جمعیت 33 هزار نفر انجام شده است. افتتاح طرحها در هفته بیستویکم پویش #هرهفته_الف_ب_ایران در روز یکشنبه 30 شهریور 1399 سبب میشود جمع روستاهایی که در سال 1399 آبرسانی میشوند به 448 روستا با جمعیت تحت پوشش 314 هزار نفر برسد و به این ترتیب مجموع خدمات آبرسانی روستایی دولت تدبیر و امید به 11918 روستا با جمعیت 8.1 میلیون نفر میرسد.
طرحهای آبرسانی روستایی امروز 30 شهریور 1399 با اعتباری بالغ بر 379 میلیارد تومان در روستاهای 20 استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، اصفهان، ایلام، بوشهر، چهار محال و بختیاری، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، خراسان شمالی، سیستان و بلوچستان، قم، کردستان، کرمان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویراحمد، گلستان، لرستان، مازندران و همدان به بهرهبرداری میرسند. بخش مهمی از این طرحها در 13 استان مرزی انجام میشوند و به لحاظ اثرگذاری بر افزایش زیستپذیری و ظرفیت حفظ جمعیت در مناطق مرزی اهمیت دارند.
هفته بیست و یکم پویش هر هفته_الف_ب_ایران همچنین شاهد افتتاح سد نعمتآباد در استان همدان است. این سد با هزینه 80 میلیارد تومان بین سالهای 1383 تا 1399 ساخته شده و حجم مخزن آن 4.6 میلیون مترمکعب است و آب برای آبیاری 450 هکتار اراضی کشاورزی منطقه را تأمین میکند. شماری از طرحهای توسعه تأسیسات و زیرساختهای برق نیز در استان همدان افتتاح میشود. ارزش سرمایهگذاری مجموع طرحهایی که برای استان همدان افتتاح میشوند 188 میلیارد تومان است و اجرای طرح احداث خط انتقال برق نیز به ارزش 400 میلیارد تومان شروع خواهد شد.
پویش هرهفته_الف_ب_ایران همچنین در روز چهارشنبه 26 شهریور 1399 و در چارچوب هفته بیستم خود شاهد افتتاح طرحهای توانافزایی پنج نیروگاه کشور و افزایش 118 مگاوات به ظرفیت نصبشده تولید برق کشور بود. نیروگاههای رامین اهواز، اسلامآباد اصفهان، شازند، سیکل ترکیبی زاگرس و سیکل ترکیبی قدس با سرمایهگذاری 56 میلیارد تومان تجهیز شده و ظرفیت تولید آنها افزایش یافته است. این میزان هزینه معادل کمتر از 5 درصد سرمایهگذاری لازم برای ساختن نیروگاههای جدید جهت تولید 118 مگاوات برق است.
پویش هرهفته_الف_ب_ایران با افتتاح 108 پروژه و سرمایهگذاری 24 هزار میلیارد تومان به نیمهراه سال رسیده است. بیستویک هفته از آن علیرغم شرایط ناشی از تحریمهای اقتصادی و شیوع بیماری کرونا طبق برنامه انجام شده است. ترکیبی از ساختوسازها و سازوکارها برای ارتقای صنعت آب و برق ایران افتتاح و عملیاتی شدهاند. تردید نداریم که با همراهی همه کارکنان صنعت آب و برق در بخش دولتی و خصوصی، این پویش به همه اهداف خود در سال 1399 دست خواهد یافت.
پیام صریح بیانیه اروپا به امریکا
عبدالرضا فرجی راد
سفیر پیشین ایران در نروژ
تحـــولات اخیری که امریکا در حوزه برجام رقم زده به طور کامل به عــــدم موفقیــت در گامهای قبلی او برمیگــردد. ترامپ از
4 ســـال قبل قول و قرارهایی با طرفداران داخلی و متحدان و همراهان خارجی خود برای زمینگیر کردن ایران گذاشته بود که تا الان به هیچ نتیجه مشخصی نرسیده است. وعدههای ترامپ دو حالت احتمالی را در بر میگرفت؛ یا ایران با امریکا توافق میکند و چهرهای کاملاً متفاوت از خود در نظام بینالملل نشان میدهد و یا امریکا مدیریت داخلی و به دنبال آن نظام سیاسی ایران را به صورت کامل با توسل به تحریمهای خود زمینگیر و مضمحل خواهد کرد.
بعد از 4 سال اما هیچکدام از این دو حالت رخ نداده و مهمتر اینکه کوچکترین چشماندازی هم برای رخ دادن آنها وجود ندارد.
اکنون در آستانه انتخابات امریکا، دولت ترامپ باید در این زمینه پاسخی داشته باشد. اینکه گفته میشود برای رأیدهندگان موضوع ایران و در مجموع سیاست خارجی موضوع تعیینکنندهای نیست، یک گزاره صحیح است اما قطعاً کامل نیست. مسأله سیاست خارجی و موضوع ایران از منظری دیگر برای ترامپ در آستانه انتخابات مهم است و آن هم جلب نظر الیتهای سیاسی، اسپانسرهای مالی بزرگ و همینطور حامیان خارجی است. یعنی جاهایی که میتوانند برای کمپین او رأیسازی کنند. ورود به فاز مکانیسم ماشه آخرین امیدی است که ترامپ برای بهبود موقعیت خود از این نظر دست به انجام آن زده است. امیدی که البته به دلیل شکستهای پیاپی قبلی از یکسو و گذر سریع زمان به ضرر ترامپ از سوی دیگر، دولت امریکا با تکیه بر درصد بالایی از بخت و اقبال رو به آن آورد. به عبارت دقیقتر باید گفت که کاخ سفید برای بازی با این کارت به اندازه کافی محاسبات لازم را انجام نداده بود و بیشتر بر احتمالات خوشبینانه تکیه کرد. پاسخ منفی و یکدست اروپا به این اقدام و همینطور عدم اقناع شورای امنیت در نهایت نشان داد که دولت ترامپ قمار بخت و اقبال را هم در این بازی باخته است. آنها قدری امید داشتند که اروپا در این موضوع موضعی دیگر اتخاذ کند و از موقعیت حمایت کامل از برجام عقب بنشیند. این در واقع ریشه در نگاه کلی ترامپ به موقعیت متقابل امریکا و اروپا دارد؛ او از همان ابتدا فکر میکرد که با تکیه بر قدرت اقتصادی امریکا و گروکشی از طریق آن میتواند اروپا را با تصمیمات غیرمعقولانه خود همراه کند. در اکثر تحولات این 4 سال و از جمله تلاش اخیر برای فعال کردن مکانیسم ماشه مشخص شد که این تصور واقعیت ندارد.
بدین ترتیب تا اینجای کار دولت ترامپ در سیاستهای خود در قبال ایران متحمل شکستهای متعددی شده که این موقعیت مستلزم پاسخگویی او به حامیان و هوادارانش است. بنابراین قصد دیگر ترامپ از روی آوردن به مکانیسم ماشه این است که بگوید ما میخواهیم کاری کنیم اما دیگران و به طور خاص، اروپا مانع کار ما میشوند، اما در نهایت مجبور هستند که از ما تبعیت کنند. این کاری بود که دولت امریکا در تمام پروسه بازگرداندن تحریمها و وضع تحریمهای تازه انجام داد و بر آن تأکید داشت. در اینجا وجوه تبلیغاتی و نمایشی این کارها حتی شاید بیش از وجوه عملیاتی برای ساکنان کاخ سفید دارای اهمیت باشد.
اما کاری که اروپاییها کردند، بجز پیامهای مکرر رفتارهای سیاسی آنها در این 4 سال مبنی بر مخالفت با یکجانبهگرایی امریکا، پیام دیگری هم داشت. آنها میخواستند بگویند ما موافق ماندن ترامپ در کاخ سفید نیستیم، چرا که اگر جز این بود تا این اندازه مانعی جدی بر سر راه اقدام او برای فعال کردن مکانیسم ماشه نمیشدند و سعی میکردند بیش از آنچه که امروز شاهد هستیم، موقعیت میانه را در مسائل ایران و امریکا در خصوص برجام حفظ کنند. این هم پیامی است که بعید است رأی دهندگان امریکا و مهمتر از آنها، الیتهای فعال در این کشور آن را درک نکنند.
اما فارغ از این ابعاد، تأثیرات عملی رفتار امریکا چه خواهد بود؟ دولت امریکا سعی میکند نمایش خود را به هر نحوی ادامه دهد تا حداقل در منظر مردم امریکا خود را دست برتر و بازیگر تعیین کننده نشان دهند. احتمالاً از اولین کارهای آنها طی هفتههای آینده تحریم چند شرکت به بهانه داشتن روابط اقتصادی و تجاری با ایران خواهد بود. اما اقدام خطرناکی که میتوانند دست بزنند، متوقف کردن کشتیهای ایرانی به بهانه بازرسی است. از آنجا که امریکاییها مدعی هستند که یک طرفه مکانیسم ماشه را فعال کردهاند شاید بدون محاسبه منطقی دست به چنین کاری بزنند تا در تبلیغات خود بگویند ما برای مطمئن شدن از اینکه شناورهای ایرانی سلاح حمل نمیکنند، مواردی را بازرسی کردیم. چنین اقدامی فی نفسه تنشزا است و البته میتوان پیشبینی کرد که باز هم همدلی بینالمللی را برنمیانگیزد. در صورتی که ترامپ نتواند عقبماندگی خود از بایدن برای انتخابات را جبران کند، احتمال چنین رفتارهای خطرآفرینی توسط امریکاییها افزایش پیدا میکند تا در داخل امریکا موجی احساسی به نفع ترامپ شکل بگیرد. به عبارتی او این پتانسیل را دارد که برای رفع عقبماندگی در برابر رقیبش به اصطلاح معروف «کافه را به هم بریزد» و در یک جو متشنج برای خود رأی خلق کند. شاید احتمال این رفتار قطعی و زیاد نباشد، اما منتفی هم نیست. ترامپ در تمام این معادلات از همان ابتدا سعی داشت تا قدرت اقتصادی را تبدیل به عامل تعیین کننده کند. روند اتفاقات 4 سال اخیر اما نشان داد که الزاماً اینطور نیست. خصوصاً در شرایط فعلی هر چند مسأله قدرت اقتصادی امریکا بسیار اهمیت دارد اما سابقه اتفاقات نشان داد که ایران، عقلانیت و محاسبهگری دیپلماتیک خود را تبدیل به عامل تعیین کننده در این بازی کرده و به نظر میرسد که باید همچنان این عامل تعیین کننده را در اوج کارآمدی خود حفظ کند.
سفیر پیشین ایران در نروژ
تحـــولات اخیری که امریکا در حوزه برجام رقم زده به طور کامل به عــــدم موفقیــت در گامهای قبلی او برمیگــردد. ترامپ از
4 ســـال قبل قول و قرارهایی با طرفداران داخلی و متحدان و همراهان خارجی خود برای زمینگیر کردن ایران گذاشته بود که تا الان به هیچ نتیجه مشخصی نرسیده است. وعدههای ترامپ دو حالت احتمالی را در بر میگرفت؛ یا ایران با امریکا توافق میکند و چهرهای کاملاً متفاوت از خود در نظام بینالملل نشان میدهد و یا امریکا مدیریت داخلی و به دنبال آن نظام سیاسی ایران را به صورت کامل با توسل به تحریمهای خود زمینگیر و مضمحل خواهد کرد.
بعد از 4 سال اما هیچکدام از این دو حالت رخ نداده و مهمتر اینکه کوچکترین چشماندازی هم برای رخ دادن آنها وجود ندارد.
اکنون در آستانه انتخابات امریکا، دولت ترامپ باید در این زمینه پاسخی داشته باشد. اینکه گفته میشود برای رأیدهندگان موضوع ایران و در مجموع سیاست خارجی موضوع تعیینکنندهای نیست، یک گزاره صحیح است اما قطعاً کامل نیست. مسأله سیاست خارجی و موضوع ایران از منظری دیگر برای ترامپ در آستانه انتخابات مهم است و آن هم جلب نظر الیتهای سیاسی، اسپانسرهای مالی بزرگ و همینطور حامیان خارجی است. یعنی جاهایی که میتوانند برای کمپین او رأیسازی کنند. ورود به فاز مکانیسم ماشه آخرین امیدی است که ترامپ برای بهبود موقعیت خود از این نظر دست به انجام آن زده است. امیدی که البته به دلیل شکستهای پیاپی قبلی از یکسو و گذر سریع زمان به ضرر ترامپ از سوی دیگر، دولت امریکا با تکیه بر درصد بالایی از بخت و اقبال رو به آن آورد. به عبارت دقیقتر باید گفت که کاخ سفید برای بازی با این کارت به اندازه کافی محاسبات لازم را انجام نداده بود و بیشتر بر احتمالات خوشبینانه تکیه کرد. پاسخ منفی و یکدست اروپا به این اقدام و همینطور عدم اقناع شورای امنیت در نهایت نشان داد که دولت ترامپ قمار بخت و اقبال را هم در این بازی باخته است. آنها قدری امید داشتند که اروپا در این موضوع موضعی دیگر اتخاذ کند و از موقعیت حمایت کامل از برجام عقب بنشیند. این در واقع ریشه در نگاه کلی ترامپ به موقعیت متقابل امریکا و اروپا دارد؛ او از همان ابتدا فکر میکرد که با تکیه بر قدرت اقتصادی امریکا و گروکشی از طریق آن میتواند اروپا را با تصمیمات غیرمعقولانه خود همراه کند. در اکثر تحولات این 4 سال و از جمله تلاش اخیر برای فعال کردن مکانیسم ماشه مشخص شد که این تصور واقعیت ندارد.
بدین ترتیب تا اینجای کار دولت ترامپ در سیاستهای خود در قبال ایران متحمل شکستهای متعددی شده که این موقعیت مستلزم پاسخگویی او به حامیان و هوادارانش است. بنابراین قصد دیگر ترامپ از روی آوردن به مکانیسم ماشه این است که بگوید ما میخواهیم کاری کنیم اما دیگران و به طور خاص، اروپا مانع کار ما میشوند، اما در نهایت مجبور هستند که از ما تبعیت کنند. این کاری بود که دولت امریکا در تمام پروسه بازگرداندن تحریمها و وضع تحریمهای تازه انجام داد و بر آن تأکید داشت. در اینجا وجوه تبلیغاتی و نمایشی این کارها حتی شاید بیش از وجوه عملیاتی برای ساکنان کاخ سفید دارای اهمیت باشد.
اما کاری که اروپاییها کردند، بجز پیامهای مکرر رفتارهای سیاسی آنها در این 4 سال مبنی بر مخالفت با یکجانبهگرایی امریکا، پیام دیگری هم داشت. آنها میخواستند بگویند ما موافق ماندن ترامپ در کاخ سفید نیستیم، چرا که اگر جز این بود تا این اندازه مانعی جدی بر سر راه اقدام او برای فعال کردن مکانیسم ماشه نمیشدند و سعی میکردند بیش از آنچه که امروز شاهد هستیم، موقعیت میانه را در مسائل ایران و امریکا در خصوص برجام حفظ کنند. این هم پیامی است که بعید است رأی دهندگان امریکا و مهمتر از آنها، الیتهای فعال در این کشور آن را درک نکنند.
اما فارغ از این ابعاد، تأثیرات عملی رفتار امریکا چه خواهد بود؟ دولت امریکا سعی میکند نمایش خود را به هر نحوی ادامه دهد تا حداقل در منظر مردم امریکا خود را دست برتر و بازیگر تعیین کننده نشان دهند. احتمالاً از اولین کارهای آنها طی هفتههای آینده تحریم چند شرکت به بهانه داشتن روابط اقتصادی و تجاری با ایران خواهد بود. اما اقدام خطرناکی که میتوانند دست بزنند، متوقف کردن کشتیهای ایرانی به بهانه بازرسی است. از آنجا که امریکاییها مدعی هستند که یک طرفه مکانیسم ماشه را فعال کردهاند شاید بدون محاسبه منطقی دست به چنین کاری بزنند تا در تبلیغات خود بگویند ما برای مطمئن شدن از اینکه شناورهای ایرانی سلاح حمل نمیکنند، مواردی را بازرسی کردیم. چنین اقدامی فی نفسه تنشزا است و البته میتوان پیشبینی کرد که باز هم همدلی بینالمللی را برنمیانگیزد. در صورتی که ترامپ نتواند عقبماندگی خود از بایدن برای انتخابات را جبران کند، احتمال چنین رفتارهای خطرآفرینی توسط امریکاییها افزایش پیدا میکند تا در داخل امریکا موجی احساسی به نفع ترامپ شکل بگیرد. به عبارتی او این پتانسیل را دارد که برای رفع عقبماندگی در برابر رقیبش به اصطلاح معروف «کافه را به هم بریزد» و در یک جو متشنج برای خود رأی خلق کند. شاید احتمال این رفتار قطعی و زیاد نباشد، اما منتفی هم نیست. ترامپ در تمام این معادلات از همان ابتدا سعی داشت تا قدرت اقتصادی را تبدیل به عامل تعیین کننده کند. روند اتفاقات 4 سال اخیر اما نشان داد که الزاماً اینطور نیست. خصوصاً در شرایط فعلی هر چند مسأله قدرت اقتصادی امریکا بسیار اهمیت دارد اما سابقه اتفاقات نشان داد که ایران، عقلانیت و محاسبهگری دیپلماتیک خود را تبدیل به عامل تعیین کننده در این بازی کرده و به نظر میرسد که باید همچنان این عامل تعیین کننده را در اوج کارآمدی خود حفظ کند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
دوران دفاع مقدس ثمره بالنده از فرهنگ ایثار و شهادت است
-
تیم رؤسای قوا گفتوگو کنند
-
دست رد اروپا
-
روحانی: کاهش رعایت پروتکلهای بهداشتی در هفتههای اخیر، نگران کننده است
-
موج های کرونایی چگونه می آیند ؟
-
روز پرنوسان بورس
-
ایران در صدر اکتشافات جهان
-
ورود به دنیای بیانتهای صدا و کلمه
-
جشن بزرگ زیر سقف کوتاه
-
رونمایی از آبیها در آسیا
-
خون تازه در رگهای نمایش
-
کاهش رشد اقتصاد جهان با تداوم آموزش آنلاین
-
زائران شلمچه را ترک کردند
-
برکات دفاع مقدس
-
استودیو خبر «ایران»
-
آبرسانی روستایی در دولت تدبیر و امید
-
پیام صریح بیانیه اروپا به امریکا
اخبارایران آنلاین