ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
قال الصادق(ع): کمترین سپاسگزاری، این است که انسان نعمت را (مستقیماً) از خدا بداند و جزاوعلتی برای آن نداند و نیز به آنچه خداوند عطایش کرده، خرسند باشد و با نعمت او مرتکب گناه وی نشود و نعمت خدا را وسیله مخالفت با امر و نهی او قرار ندهد. / شرح مصباح الشریعه (ترجمه گیلانی) ص 61
محمد رحمانیان: کل کارهای هنری فدای هموطنانم
کل تئاترها و فیلمهای سینمایی فدای یک تار موی هموطنانم که این روزها سلامتی کامل و حال خوششان برایم از هر چیزی مهمتر است. مهم نیست اگر اجرای نمایش ما و هر نمایش دیگری حتی به مدت یک سال به تعویق بیفتد؛ آنچه اهمیت دارد، این است که مردم ما دچار حادثه و این بیماری نفرتانگیزی که
روز و شب را بر ما حرام کرده، نشوند.
بخشی از گفت و گوی این نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر با ایسنا
رضا شایسته: جای ویولن ایرانی در ارکسترها خالیست
متأسفانه به ویولن ایرانی بد کردیم؛ از زمانی که ویولن ایرانی را از موسیقیمان حذف کردیم، جای این ساز در اغلب ارکسترها و گروهها خالی ماند، این اتفاق در حالی رخ داد که اغلب آثار ماندگار موسیقی ما توسط نوازندگان ویولن ایرانی آهنگسازی شدهاند؛ هنرمندانی چون اسدالله ملک، همایون خرم، علی تجویدی، پرویز یاحقی، علیاصغر بهاری، مجید وفادار و آقای خالدی.
بخشی از گفتوگوی این آهنگساز
و رهبر ارکستر با ایلنا
بخشی از گفتوگوی این آهنگساز
و رهبر ارکستر با ایلنا
کرونای عزیز به داد ما رسید!
محمد صالح علا
شاعر و نویسنده
این روزها ترس و دلهره عجیبی در دل مردم رخنه کرده؛ ترس از ویروس و بیماری واگیردار «کرونا» و این دلنگرانی آنقدر پیشرفت کرده که دیگر بر روح جامعه نشسته است و بیتردید آنچه در این روزهای سخت و مملو از خبرهای تلخ میتواند التیامبخش روحهای رنجور ما باشد جدا از رعایت نکات بهداشتی، دعوت به آرامش و ایجاد همدلی است تا با کلام مهربانی آرام آرام آرامش را به جامعه برگردانیم.
بهنظر میرسد که «کرونا»ی نازنین موجب وحدت میان مردم دنیا شده و این خبر خوبی است مگر کرونا به داد ما برسد...
من اشتباهات بزرگی در زندگی داشتهام، سالها پیش وقتی میگفتند دو نفر در چین یا هندوستان بر اثر اتفاقی فوت کردهاند چندان ناراحت نمیشدم و با خود میگفتم از دومیلیارد نفر جمعیت یکی- دونفر خیلی مهم نیست اما بعدها متوجه شدم هر انسانی به تنهایی همه عالم است و اگر از میان این 8 میلیارد جمعیت، یک نفرهم از دنیا برود باید غصه خورد و اشک ریخت... امیدوارم این اتفاقات تلخ موجب شود قدر همدیگر را بیشتر بدانیم و برای جان انسانها احترام قائل باشیم و آبرو و وجدان یکدیگر را فراموش نکنیم.
بعد از دو جنگ جهانی عالمسوز که میلیونها انسان مظلوم و بیگناه کشته شدند، متفکرین برای ریشهیابی این موضوع نشستهای بسیاری برگزارکردند و به این نتیجه رسیدند که سر منشأ این جنگها از غرب بوده و این اروپاییها هستند که جنگهای جهانی را به پا میکنند، بنابراین برای پیشگیری از وقوع جنگ جهانی سوم تصمیم گرفتند با یکدیگر متحد شوند و این اتفاق نشاندهنده آن بود که جنگ جدا از اتفاقات تلخ و مرگ میلیونها انسان، موجب وحدت میان مردم دنیا شده است. به طور مثال پیمان پاریس یا پیمان آب و هوایی پاریس، اتحاد گسترده و خوبی برای آحاد بشر در سراسر دنیا است، هر چند که امریکا و آقای ترامپ و جمهوریخواهان از این پیمان خارج شدند. اما منظور من از بیان این صحبتها این است که در یک زمانهایی یک ویروس میتواند انسانها را نسبت به هم همدل و مهربانتر کند و به داد هم برسیم. هیچ انسانی مرگ را نمیبیند بنابراین چون دیده نمیشود، نباید ترس و دلهره داشته باشیم ضمن اینکه مرگ یک سرنوشت محتوم است و فکر کردن درباره آن باعث میشود نسبت به یکدیگر مهربان باشیم و مدارا کنیم و امیدوارم ثروتمندان هم در این روزهای سخت به فکر تهیدستان باشند.
خدا را شکر ویروس کرونا با کودکان و نوجوانان ما کاری ندارد و سرو کارش فقط با میانسالها و بازنشستهها است و راه علاجش این است که بازنشستهها هر روز ورزش کنند، در استخر خانه خود شنا کنند! به ویلای لواسانشان بروند! و هوای پاک تنفس کنند و هر روز میوه تازه و غذاهای مقوی مصرف کنند. امیدوارم «کرونا» فکری هم برای بازنشستهها داشته باشد تا راهحلی برای تهیه این هزینهها پیدا کند. چرا که الزاماً کرونا چیز بدی نیست اگر ما را به یاد هم بیندازد و موجب شود که با یکدیگر زلف گره بزنیم و در کنار هم باشیم.
اما نکتهای که لازم به گفتن است و نباید فراموش شود، توجه به کتابخوانی است، ادبیات خدمات چشمگیری به بشریت داشته و به نظر من نویسندهها و رماننویسان جادوگرند. حدود 40 سال پیش رمانی منتشر شد با عنوان «چشمان تاریکی» (The Eyes of Darkness) به نویسندگی «دین کونتز» که در سال ۱۹۸۱ چاپ شد. «موضوع این کتاب در مورد یک ویروس است با نام «ووهان 400» و داستان درباره مادری است که فرزندش به طرز مرموزی ناپدید شده و پس از مدتی از شهر ووهان چین (منشأ ویروس جدید کرونا) سر در میآورد. مادر پسر برای یافتن او به ووهان میرود و در آنجا در جریان یک سلاح بیولوژیک (ویروس مصنوعی) جدید و خطرناک بهنام «ووهان-۴۰۰» قرارمیگیرد که در آزمایشگاه ساخته شده و افراد زیادی را مبتلا کرده است. در رمان «چشمان تاریکی»، هر فردی که ویروس ووهان-۴۰۰ وارد بدن او شود، بیشتر از ۲۴ ساعت زنده نمیماند؛ چرا که بخشی از مغز را که وظیفه کنترل اعمال ارادی بدن از جمله نفس کشیدن را برعهده دارد، نابود میکند. کونتز در این رمان میگوید که این بیماری تنفسی جدید بسرعت در سراسر جهان همهگیر شده و در برابر تمام درمانهای شناختهشده مقاومت خواهد کرد.»
این رمان درونمایه هولناکی دارد و نشان میدهد یک ویروس میتواند به یک تهدید بزرگ برای بشریت تبدیل شود و به نظر من موضوعاتی چون «کشتی نوح» یک واقعیت تاریخی است گرچه در کتاب مقدس هم به آن اشاره شده است. همه ما در کشتی نوح زندگی میکنیم و اگر یک بخشی از این کشتی سوراخ شود، همه بشریت مورد تهاجم قرار میگیرند و این اتفاق بسیار خطرناکی است و همه ما باید نگران یکدیگر باشیم به همین خاطر میگویم تنها فایده «کرونای عزیز» شاید این باشد که از این به بعد به داد هم برسیم و در کنار هم قرار بگیریم.
درحال حاضر مشکلات اقتصادی که در چین به وجود آمده آسیب اقتصادی بزرگی را برای مردم دنیا به وجود خواهد آورد و پیشنهاد من این است بار دیگر به تاریخ رجوع کنیم و موضوعاتی که پیش از این باور نداشتیم بار دیگر بخوانیم و بدانیم در زمان تنهایی و دور بودن از همدیگر چقدر ضعیف و ناتوان هستیم و چقدر زندگی هراسناک و سخت است؛ اما اگر با هم باشیم زندگی زیباست...
چند سطری به بهانه تولد هرمز علیپور شاعر معاصر
شکل روشن شعر
ارمغان بهداروند
شاعر
در شعر هرمز علیپور، گفتوگو و مهربانی حکومت میکند و هرمز برای رسیدن به این حکومت راه بسیاری طی کرده است. برای شناختن هرمز همان سلام اول کفایت میکند. شعر او در همه لحظات با او بودن انتشار مییابد و بدون آنکه بخواهی با تو پیوند میخورد. اصل شعر او بر مبنای همکلامی با مخاطب خود است و در این اصل هرگز از نحو و نوع بیان نمیترسد و راه خودش را میرود. هرمز شعر را نردبان همدردی با مخاطبین خود میداند و نه خود را نردبان شعر. این همه راه را دویده است تا بگوید میتوان زندگی را به راه و رسمش سر کرد. در نگاه اول شاید هرمز شاعری نصیحتگو فرض شود که اغلب حرفهایش بوی پند و اندرز دهد اما هرمز بیشتر آموزگار خویش است تا مخاطبین خود و دراین راه گاه خود را سرزنش میکند گاه نوازش میکند هر چند نمیتوان شعر او را از شغل او که یک عمر آموزگاری کرده است بینصیب دانست. به هر شکل فلسفه شعر هرمز فلسفه بودن و سود جستن از نوع زندگی است هر چند در اغلب کارهای او با واژه مرگ و مترادفات آن بسیار برخورد میکنیم. هرمز از حاشیههای زندگی بیشتر از متن آن سود برده است، اگرچه خود او هرگز به حاشیههای شعر امروز اعتنایی نداشت و کار خود را کرد و از اینکه دیگران تلاش او را به نام خود ثبت کردند معترض نشد. اکنون هرمز با انتشار چندین مجموعه از آثار خود خیال مخاطبین خود را راحت کرده است که شاید نوع و نحو شعر او متغیر بوده است اما ذهن او بر آنچه اصرار ورزیده است باقی است و دیگر اینکه هم سن و سال این درخت تنومند شعر امروز و هم بازخوانی متمرکز آثار او با وجود تکثر تولید کار او این نیاز را که یک مجموعه گزینه از آثار او برای عرضه به علاقهمندان شعر امروز تهیه گردد دوچندان میکند. هرمز بخوبی توانسته است در گذشته و امروز شعر حرکت کند و آمدگان باید از او به وقت بیاموزند. سادگی شعر هرمز نه از جنس سادگیهای رایج که از سادگیهای رازگونهای است که تردد در شعرش را با مخاطره مواجه میکند. نمیتوان مخاطب شعر او بود و با او به مرز حیرانیها و پرسشها نرفت! هرمز، اکنون مخاطبان خود را دریافته است و از همین دریافت است که آنات خود را در فرصت کوتاهترین همکلامیها به خواننده خود تقدیم میکند و اسباب رانش مخاطب کم حوصله امروز را فراهم نمیکند. شعر او غزلی است که دوباره چهره آرایی شده است و گرنه هرمز به تماشای همان جهانی که مخاطب او نیز شاهد آن است نشسته است و آن چه را که در تماشایش با دیگران شریک است به نی و نال خویش باز مینویسد. با مطالعه چند دفتر دور و نزدیک از او درخواهیم یافت که هرمز به این یقین رسیده است که هم صندلی تماشای خود را درست انتخاب کرده است و هم وسواس زبانی او به کار آمده است. از این روست که در مییابیم چرا این همه روز و ماه و سال و این همه کتاب شعر، تغییری در رفتار زبانی او لمس نمیشود. هرمز از اقلیم بختیاری است و هم چنان که در ذات این اقلیم، همسایگی با آسمان و کوه و درخت و رودخانه و پرنده و... موهبتی است در شعر هرمز نیز این نشاط به شکل روشنی حضور دارد و در اتفاق هر شعر حتماً ردپایی از این همسایگی وجود دارد. استعداد شعر او در عمومیت دادن به غمها و شادیهاست. گویی عکاسی است که در پس زمینه همه عکسهایش طیفی از رنگهای عاطفی دارد. مخاطب شعر هرمز به همین دلایل ساده به شعر او قانع است و او خود بیش از هر کس به این قناعت واقف است که این همه سال تلاش کرده است بیهیچ ادعایی، بیرون از شعر نامفهوم و دیرجوش بسیاری از همعصران خویش، به اشکها و لبخندهای خویش و مخاطبان خویش بیندیشد. هرمز درختی است که در بودنش، ثمربخش و سایه افکن بوده است و در نبودنش که آرزوی هیچ مخاطبی نیست، به عدد شعرهایش عصا خواهد بود! دعا کنیم ثمربخش و سایه آفرین باقی بماناد...
نویسنده در جستوجوی موضوع
روبرت صافاریان
منتقد، نویسنده و مترجم
از چند روز پیش دارم فکر میکنم برای ستون این هفته «نقد فرهنگ» درباره چه بنویسم که در این اوضاع شیوع ویروس کرونا پرت و بیمناسبت نباشد. یادداشتی درباره فرهنگ وقتشناسی را چند روزی است نوشته و آماده دارم؛ در این باره که چرا عادت وقتشناسی که بخش مهمی از فرهنگ زندگی شهری است در جامعه ما جا نمیافتد. مطلب را تقریباً نوشتهام که خبر شیوع ویروس کرونا منتشر میشود. اولین جاهایی که بسته میشوند مکانهای فرهنگی هستند: سینماها، تئاترها، انواع نشستهای ادبی؛ بهعنوان «اجتماعات غیرضروری». کمی برخورنده است. آدم تمام عمرش صرف «کارهای غیرضروری» شده است. اما واقعیتی است. همه مراکز فرهنگی تعطیل شدهاند و به جایی هم برنخورده است. حالا تصورش را بکنید اگر مثلاً نانواییها بسته میشدند چه میشد؟ فکر میکنم میشود راجع به همین نوشت. اما به گمانم صلاح نباشد. کمی روحیهخرابکن است، دست کم برای فرهنگیجماعت.
خبررسانی و شایعهپراکنی درباره اندازههای شیوع کرونا و بحث در شفافیت اطلاعرسانی، مقایسه آمار و ارقام با کشورهای دیگر، بیاعتمادی، شکوشبهه، سیاهنمایی، بزرگنمایی، بیاهمیت جلوه دادن، بشدت ادامه دارد. برای بیشتر ما، دست کم تا امروز، ویروس کرونا چیزی است در دنیای مجازی. فکر میکنم اگر تکنولوژی رسانههای همگانی و شبکههای مجازی نبود، ماجرا چه شکلی پیدا میکرد؟ اگر رفتوآمد بین شهرهای دور این اندازه عادی نشده بود. تصورش هم دشوار است. یا با ابعاد گسترده کشتار و نابودی جمعی روبهرو میشدیم یا شاید هم آمدن و شدن بیماری واگیرداری در یک منطقه محدود جهان با تلفات انسانی نه چندان گسترده و تمام شدن ماجرا بدون اینکه اکثریت مردم جهان اصلاً خبردار شوند. موضوع فراگیری کروناست یا فراگیری شبکههای خبررسانی از همه نوع؟ میتوان راجع به زندگی در شرایطی نوشت که رویدادها بیشتر در فضای مجازی رخ میدهند تا در واقعیت. اما درشرایطی که همه نگران سلامت خود و عزیزان شان هستند این هم موضوع چندان مناسبی نیست.
خبری میخوانم درباره مردی 88 ساله بهخاطر ابتلا به ویروس کرونا در ایتالیا. تا کمتر از یک سده پیش آدمها به ندرت 88 سال زندگی میکردند و مرگ آدمی در این سنوسال کمتر نظر کسی را به خودش جلب میکرد. تلقی ما از اندازه طبیعی عمر یک آدم بسیار تغییر کرده. برای مرگ آدمهایی که 90-80 سال زندگی کردهاند چنان سخن میگوییم که انگار جوانمرگ شدهاند. میتوان درباره این موضوع نوشت؟ نه. این هم ممکن است قدری توهینآمیز تلقی شود نسبت به سالمندان. (و حواست باشد خودت هم در همین گروه سنی هستی!)
اصلاً کرونا و مرگومیر را رها کنیم. میشود راجع به ماجرای همین کتاب «هیچ دوستی به جز کوهستان» نوشت. بهروز بوچانی ایرانی کردتباری که به هر دلیلی ایران را گذاشته رفته با آرزوی زندگی بهتر و بعد در استرالیا گرفتار شد و مدتی را در زندان گذرانده و در آنجا روی موبایلش به فارسی رمانی نوشته و بعد این رمان را تکه تکه با موبایل برای دوستش امید توفیقیان فرستاده و دوستش آن را به انگلیسی ترجمه و در استرالیا منتشر کرده و بعد کتاب کلی جایزه برده و بهروز بوچانی مشهور شده. نشر چشمه حق ترجمه و انتشار کتاب به فارسی را از بوچانی گرفته و بوچانی برای اینکه انتشار کتابش در ایران ممکن باشد تغییراتی در آن داده و حالا عدهای میگویند چرا این کار را کرده؟ چه حقی داشته کتاب خودش را سانسور کند؟ عدهای میگویند تقصیر بوچانی است و عده دیگری میگویند تقصیر نشر است. تازه هیچ یک از این دو گروه کتاب را نخواندهاند. میشود نوشت: کتاب که به انگلیسی منتشر شده، حالا نویسنده چه گناهی کرده که دوست داشته در وطنش به فارسی هم منتشر شود، حتی به بهای حذف قسمتهایی از آن؟ اما نوشتن این هم دردسرهای خودش را دارد. حمایت از خودسانسوری و چه و چه. خب پس چه بکنیم؟
شاید بگویید خُب اصلاً چرا میخواهی در روزنامه بنویسی؟ برو تو فضای مجازی و هرچه میخواهد دل تنگت بنویس! خیال کردید! از این خبرها نیست. خیلی از این حرفها را در فضای مجازی هم نمیشود زد. دمار از روزگارت در میآورند. فشار روانی و تخریب شخصیت را دست کم نگیرید. نمونههایش فراوانند. آنجا یک چیزهایی راحت میتوان نوشت، اما نوشتن یک چیزهای دیگری تابوست. مگر اینکه اعصاب پولادین داشته باشی و وقت و انگیزه زیاد که فعلاً نداریم.
اجراهای پرمخاطب اول فروردین روی صحنه میروند
مدیرکل هنرهای نمایشی با اشاره به برگزاری جلسه با مدیران سالنهای خصوصی و دولتی، اعلام کرد طی این جلسه نظرات خوبی درباره حمایت از سالنها و گروههای تئاتری در سراسر کشور مطرح شد. شهرام کرمی عصر دیروز گفت: در این جلسه مقرر شد اقدامات لازم انجام شود تا سالنهای تئاتری بهعنوان فضایی امن برای مخاطبان قلمداد شوند. بهگفته کرمی طی این جلسه قرارشد سالنها درخصوص تمدید اجراهایی که با تعطیلی یک هفتهای مواجه شدند برنامهریزی لازم را داشته باشند بنابراین طبق روال هرسال برنامه فعالیت سالنهای دولتی تئاتر را از ۵ فروردین داریم و امسال با توجه به شرایط پیش آمده مشکلی برای اجرای آثار از اول فروردین ۹۹ در سالنهای دولتی را نداریم. اگر کارهای پرمخاطب داشته باشیم این امکان برای گروهها فراهم است.
عکس نوشت
«دیانا سِرا کری» مشهور به «پگی بچه» در 101 سالگی با زندگی خداحافظی کرد، نکته جالب توجه درباره این بازیگر امریکایی یا به قول رسانههای جهان آخرین ستاره سینمای صامت جهان این است که او تا پیش از 10 سالگی ثروتی چهار میلیون دلاری از آن خود کرده بود! «پگی بچه» طی سالهای فعالیتش در بیش از 150 فیلم کوتاه و همچنین تعداد بسیاری فیلم صامت بازی کرده بود. از کارهای موفق کری در دوران سینمای صامت که در گیشه بسیار درخشیدند میتوان به «شنل قرمزی» (۱۹۲۲)، «هانسل و گرتل» (۱۹۲۲) و «محبوب نیویورک» (۱۹۲۳) اشاره کرد.
هشتـگ
#کادر_درمانی
یگانه خدامی
در این روزهایی که همه نگران بیماری کرونا هستند و تلاش میکنند مبتلا نشوند کادر درمانی بیمارستانها روزهای سختی را میگذرانند. حجم بالای کار و امکان بالای ابتلا و در کنارش کمبود تجهیزات کارشان را سختتر کرده و اینها باعث شده در شبکههای اجتماعی درباره شان بنویسند و عکسهایی از کادر درمانی بیمارستانهای درگیر کرونا منتشر کنند. مانند عکسی که از کادر درمانی بیمارستان مسیح دانشوری تهران پخش شد و بسیاری از چهرهها و کاربران با انتشارش از پزشکان و پرستاران تشکر کردند: «سنگرها یکیست. هدف یکیست؛ ازجان گذشتن.... این روزا بیشتر از خودم و حتی خانوادهام واسه کادر درمانی دعا میکنم که سلامت بمونن
دوستتون داریم: «شماها چقدر خوبید، شماها چقدر عجیبید، شماها چقدر بزرگید، شماها چقدر مایه امیدید، شماها که میدانم امکاناتى در حد لیگهاى دست چندم دارید ولی در حد لیگ قهرمانان با کرونا مبارزه مىکنید.»، «دم همه دکترها، پرستارها، کادر درمانی گرم. خیلی کار بزرگی دارین میکنین تو این روزای سخت و وحشتناک! ماچ به تک تکتون»، «وقتی میشنوم که به کادر درمانی امکانات نمیدن و اونها دارن همچنان تلاش میکنن یادم میاد که توی این کشور همیشه با تنها و تنهایی به جنگ رفتهایم. کاش مریض نشید، خسته نشید، جونتون، جوانیتون، هر نفستون برای ما ارزش داره.»، «کادر درمانی ایران واقعاً داره شاهکار میکنه. یه خبر موثقی شنیدم که پروتکلی رو ایجاد کردن که حتی زودتر از کیتهای تشخیصی بتونن تشخیص بدن. تونستن بیمارها رو stable کنن. تو این بیدارویی و بدون هیچ منابع و امکاناتی شاید واقعاً مردم متوجه نشن که چه شاهکاری داره اون پشت اتفاق میافته.»، «برای ما پزشکان، پرستاران، بچههای فوریت و کادر درمان بالاتر از ترس از ابتلا به کورونا، ترس از اینه که ناقل بشیم و به بقیه جامعه و خانواده بیماری رو انتقال بدیم»، «کادر درمان تا یه ماه پیش منفورترین و داغونترین موجودات جامعه بودن الآن شدیم عزیزدل. زیبا نیست؟»، «پزشکان، پرستاران، تمام عزیزانی که در مراکز خدمات درمانی مشغول هستین، اونایی که مایحتاج مردم رو از هر طریقی به دستشون میرسونین و مجبورین تو این شرایط سر کار باشین، دم همتون گرم، چشم هممون به دستهای شماست. مراقب خودتون باشید و خدا پشت و پناهتون.»، «هی از پزشکان و رزیدنتها و اینترنها و پرستاران به عنوان خط اول مواجهه با کرونا یاد کردیم و تشکر، ولی یادمون نره تو بیمارستانا یه قشر مظلومی وجود دارن به اسم نیروهای خدماتی که اونا هم خط اول مواجهه هستن. آرزوی سلامتی برای همه کادر بیمارستانها»، «این عکس پرستاران و کادر بیمارستان مسیح دانشوری خیلی انرژی مثبت داره»، «یک طرف مردمی که نگران هستند و احساس امنیت میکنند. یک طرف خود کادر پزشکی. باید تو بحران دل به دریا زده باشی به قلب حادثه رفته باشی تا بگیری چی میگم.»
«خستگی شدید، ترس، عصبانیت و در عین حال حس خوب مفید بودن»، «پرستارانِ امروز در خط مقدم مبارزه با کرونا، همان آتشنشانهای فداکار حادثه پلاسکو هستند! به احترام هردو میایستیم و کلاه از سر برمیداریم»، «هرچی آرزوی خوبه مال شماها. تاریخ برای آیندگان داستان دلاوری پرستاران و دکترهای بیمارستان مسیح دانشوری را چون اساطیر تعریف خواهد کرد. خدا ازتمامی بلاها حفظتون کنه.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
محمد رحمانیان: کل کارهای هنری فدای هموطنانم
-
رضا شایسته: جای ویولن ایرانی در ارکسترها خالیست
-
کرونای عزیز به داد ما رسید!
-
شکل روشن شعر
-
نویسنده در جستوجوی موضوع
-
اجراهای پرمخاطب اول فروردین روی صحنه میروند
-
عکس نوشت
-
#کادر_درمانی
اخبارایران آنلاین