یــــادداشــــت
حس زندگی
فائزه صدیقی
نویسنده
امروز، الان، حالا و هر چیز دیگری که اسمش را بگذاریم و صدایش کنیم به چشم من جریان جاری زندگی هر شخصی به حساب میآید. اینکه صبح با صدای زنگ ساعت یا گوشیات بیدار بشوی یا با انگشت کودکت که در چشمت فرو میکند تا بفهمد چرا چشمهایت باز نیست، یا حتی با صدای ویراژ موتوری که از توی کوچه رد میشود و صبحانه سفارشی کسی را میبرد و تو شانس بیاوری و غیر از صدای نخراشیدهاش لااقل بوی نان تازهای که همراهش بوده را هم حس کنی، همه بالأخره بیدارت میکنند و روزت شروع میشود.
البته یک شرایط دیگر را هم میتوان متصور شد، اگر برای شروع روز مادرت صدایت میکند میتوانی خودت را جزو دسته سحرخیزها حساب کنی، به این خاطر که اصولاً مامانها یک ساعتی زودتر از زمانی که بهشان گفتی بیدارت میکنند و زمان را یک ساعتی دیرتر از چیزی که قرارتان بوده اعلام میکنند و آخر هم با یک حالت بی تفاوتی با جمله «دیرت شد دیگه به من مربوط نیست» تو را میان زمین و هوا ترک میکنند؛ اینجاست که تو با یک نیمچه سکته از خواب میپری و روح بیچارهات خودش را از هر نقطه هستی که بوده، در لحظه توی جسمت میچپاند و هوشیاریت به حد اعلای خودش میرسد، اما وقتی با بیچارگی وسط بیرون پریدن از تخت دکمه گوشیات را لمس میکنی تا ساعت را ببینی و میزان واقعی خسارت را بسنجی یکهو میبینی ایدل غافل، هنوز یک ساعتی تا زمان بیدار شدن وقت داشتی و آه از نهادت در میآید ولی کاری هم نمیتوانی بکنی، پس به همان سحرخیز بودن دلخوش کن تا کامروا باشی.
بعد از بیدار شدن از خواب و فعالیتهای اولیه، آدمها روزشان را دو جور شروع میکنند، یا «وای من بدون صبحانه خوردن نمیتونم روزم رو شروع کنم» هستند یا «اوه اصلاً کی این موقع روز چیزی از گلوش پایین میره» ضمن تشکر از مادران مدل اول که در این زمینه بچههایی از نوع بچه مردم تربیت کردند، به گروه دوم گوشزد میکنیم که شیوهتان اصلاً برای سلامتی خوب نیست، اگه خانم هستید بدانید پوستتان خراب میشود و اگر آقا هستید بدانید عضلههاتان آب میشود، پس روز زیبایتان را با خوردن صبحانه شروع کنید. از این جای روز به تعداد آدم راه هست برای گذران لحظات پیش رو و امروز. اینکه لحظات امروزت را شاد بگذرانی یا غمگین ، پُرتَنش بگذرانی یا در آرامش، امیدوار بگذرانی یا ناامید، … مقداریش به انتخابهای خودت بر میگردد و بقیه به شرایط و اوضاعی که شاید خارج از کنترل تو باشد، اما با همه اینها سعی کن لحظات امروزت را با حسرت خوردن به گذشته و نگرانی برای آینده تباه نکنی که امام علی (ع) فرمودند «دیروزت از دست رفت و به فردایت یقین نیست ، امروزت غنیمت است»، پس این فرصت به دست آمده را دریاب به هر شکل و رنگی که هست و با همه پیچیدگیها یا
سادگیهایش.
نویسنده
امروز، الان، حالا و هر چیز دیگری که اسمش را بگذاریم و صدایش کنیم به چشم من جریان جاری زندگی هر شخصی به حساب میآید. اینکه صبح با صدای زنگ ساعت یا گوشیات بیدار بشوی یا با انگشت کودکت که در چشمت فرو میکند تا بفهمد چرا چشمهایت باز نیست، یا حتی با صدای ویراژ موتوری که از توی کوچه رد میشود و صبحانه سفارشی کسی را میبرد و تو شانس بیاوری و غیر از صدای نخراشیدهاش لااقل بوی نان تازهای که همراهش بوده را هم حس کنی، همه بالأخره بیدارت میکنند و روزت شروع میشود.
البته یک شرایط دیگر را هم میتوان متصور شد، اگر برای شروع روز مادرت صدایت میکند میتوانی خودت را جزو دسته سحرخیزها حساب کنی، به این خاطر که اصولاً مامانها یک ساعتی زودتر از زمانی که بهشان گفتی بیدارت میکنند و زمان را یک ساعتی دیرتر از چیزی که قرارتان بوده اعلام میکنند و آخر هم با یک حالت بی تفاوتی با جمله «دیرت شد دیگه به من مربوط نیست» تو را میان زمین و هوا ترک میکنند؛ اینجاست که تو با یک نیمچه سکته از خواب میپری و روح بیچارهات خودش را از هر نقطه هستی که بوده، در لحظه توی جسمت میچپاند و هوشیاریت به حد اعلای خودش میرسد، اما وقتی با بیچارگی وسط بیرون پریدن از تخت دکمه گوشیات را لمس میکنی تا ساعت را ببینی و میزان واقعی خسارت را بسنجی یکهو میبینی ایدل غافل، هنوز یک ساعتی تا زمان بیدار شدن وقت داشتی و آه از نهادت در میآید ولی کاری هم نمیتوانی بکنی، پس به همان سحرخیز بودن دلخوش کن تا کامروا باشی.
بعد از بیدار شدن از خواب و فعالیتهای اولیه، آدمها روزشان را دو جور شروع میکنند، یا «وای من بدون صبحانه خوردن نمیتونم روزم رو شروع کنم» هستند یا «اوه اصلاً کی این موقع روز چیزی از گلوش پایین میره» ضمن تشکر از مادران مدل اول که در این زمینه بچههایی از نوع بچه مردم تربیت کردند، به گروه دوم گوشزد میکنیم که شیوهتان اصلاً برای سلامتی خوب نیست، اگه خانم هستید بدانید پوستتان خراب میشود و اگر آقا هستید بدانید عضلههاتان آب میشود، پس روز زیبایتان را با خوردن صبحانه شروع کنید. از این جای روز به تعداد آدم راه هست برای گذران لحظات پیش رو و امروز. اینکه لحظات امروزت را شاد بگذرانی یا غمگین ، پُرتَنش بگذرانی یا در آرامش، امیدوار بگذرانی یا ناامید، … مقداریش به انتخابهای خودت بر میگردد و بقیه به شرایط و اوضاعی که شاید خارج از کنترل تو باشد، اما با همه اینها سعی کن لحظات امروزت را با حسرت خوردن به گذشته و نگرانی برای آینده تباه نکنی که امام علی (ع) فرمودند «دیروزت از دست رفت و به فردایت یقین نیست ، امروزت غنیمت است»، پس این فرصت به دست آمده را دریاب به هر شکل و رنگی که هست و با همه پیچیدگیها یا
سادگیهایش.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه