گفت وگو با «یوسف فروتن» اولین سخنگو و عضو نخستین شورای فرماندهی سپاه پاسداران:

گفتیم سپاه برای اسلام است و محدود به ایران نیست


«یوسف فروتن» از اولین مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. او پیش از انقلاب از فعالان دانشجویی در آلمان و عضو اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان اروپا بود و در کنار شهید آیت‌الله بهشتی به فعالیت می‌پرداخت. در ایران نیز همراه با گروه فلاح (یکی از گروه‌های هفتگانه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) علیه رژیم شاهنشاهی مبارزه می کرد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه درآمد و اولین سخنگو و مسئول روابط عمومی این نهاد انقلابی و عضو شورای فرماندهی سپاه شد. مادر، برادر و 10 نفر از اعضای خانواده فروتن در موشکباران تهران توسط جنگنده‌های رژیم بعث عراق در سال 65 به شهادت رسیدند.

شما عضو اولین شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستید و پیش از انقلاب فعالیت‌های مبارزاتی مختلفی در داخل و خارج از کشور داشتید. به عنوان سؤال نخست بفرمایید که شما پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کدام یک از نهادها فعالیت داشتید؟
من در جریان ورود امام خمینی(ره) به کشور در روز 12 بهمن 57، عضو کمیته استقبال بودم. انقلاب که به پیروزی رسید، کمیته‌‌ انقلاب اسلامی به دستور امام خمینی(ره) شکل گرفت و آیت‌الله مهدوی‌کنی مسئول آن شد. من مدتی معاون آموزشی کمیته‌ بودم و در مجلس سابق که الان بهارستان است، مستقر بودیم. شهیدان مطهری، مفتح و باهنر و تعدادی از آقایان علما به آنجا می‌آمدند و جلسات متعددی داشتند.
پس از اینکه سپاه تشکیل شد، بنده به آنجا رفتم و باتوجه به اینکه آقای مرتضی الویری از عضویت در شورای فرماندهی سپاه انصراف داد، بنده جایگزین شدم و مسئولیت روابط عمومی آن نهاد انقلابی را برعهده گرفتم. آقای الویری گفت من از کار‌های نظامی خوشم نمی‌آید و به جای من فروتن انتخاب شود.
 کمیته‌ انقلاب اسلامی‌ و سپاه دو نهاد انقلابی‌ بودند که در ظاهر هدف مشترکی داشتند، آیا بین این دو نهاد اختلافات و مشکلاتی وجود داشت؟
پس از اینکه سپاه تشکیل شد، درگیری‌هایی بین کمیته‌ و سپاه در سراسر کشور به طور ضمنی به وجود آمد که خیلی جاها کمرنگ بود و خیلی جاها هم اصلاً بی‌رنگ بود. البته برخی جاها هم شدید بود.
درگیری‌ها از سوی کسانی شروع می‌شد که دل‌هایشان بیمار بود و مسأله‌سازی می‌کردند. این درگیری‌ها هیچ گاه به نقطه‌ای کشانده نشد که در شهر و استانی، فرمانده سپاه در مقابل فرمانده کمیته قرار بگیرد یا اینکه فرمانده کمیته با فرمانده سپاه درگیر شود. مسائل و مشکلات با میانجیگری و برگزاری نشست‌ها و جلساتی حل می‌شد. بالاخره حدود و ثغور مسئولیت‌ها مشخص بود و رفتارها و روابط اصلاح می‌شد.
 گفته می‌شود گروه‌های مختلفی به دنبال ایجاد سپاه بودند که در نهایت در هم ادغام شدند و سپاه به طور رسمی شکل گرفت. روند ادغام این گروه‌ها و شکل‌گیری سپاه چگونه بود؟
از آن موقع که جرقه تشکیل نیرویی غیر از ارتش در ذهن‌ها زده شد، تا آن روزی که سپاه به طور رسمی تأسیس شد، حدود 3 ماه طول کشید و در آن مدت اتفاقات زیادی رخ داد و نیروها و افراد مختلفی که سابقه فعالیت تشکیلاتی داشتند، خود را شایسته تشکیل چنین نیرویی می‌دانستند.
یک سپاه در جمشیدیه بود که جواد منصوری و ابوشریف مسئول آن بودند. یک سپاه دیگر آقای لاهوتی راه‌اندازی کرد. دیگری را هم شهید محمد منتظری راه‌اندازی کرد که نامش «پاسا» بود. یک سپاه را هم آقایان غرضی، صباغیان و دانش منفرد که برخی از آنها در دولت موقت حضور داشتند، ایجاد کردند.
در همان زمان پیشنهاد ایجاد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با ادغام هفت گروه مبارز نیز مطرح شد. این سازمان با نگاهی که استاد مطهری داشت، در مقابل سازمان مجاهدین خلق ایجاد شد تا عناوینی که مجاهدین خلق مصادره کرده بودند از آنها گرفته شود.
در یکی از روزهایی که در دفتر کنونی روزنامه جمهوری اسلامی و دفتر سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی جلسه داشتیم، شهید مطهری آمد و گفت اعضای سازمان مجاهدین خلق دروغ می‌گویند. در حالی که تمام شعارهایشان اسلامی است، اما خلاف اسلام عمل می‌کنند، باید سازمانی درست شود تا این تعابیر را از آنها بگیرد.
بنابراین قرار شد گروه‌هایی که دارای سابقه فعالیت علیه رژیم شاه هستند و مورد تأیید امام و بزرگان نظام بودند، دور هم جمع شوند و سازمانی را با عنوان مجاهدین انقلاب اسلامی تشکیل دهند. افرادی همچون ابوشریف، محمد بروجردی و جواد منصوری نیز در به وجود آمدن این سازمان نقش داشتند.
پس از مدتی حضرت امام دستور دادند که این سپاه‌ها جمع شود و یک سپاه هماهنگ به وجود آید. شورای فرماندهی سپاه با حضور آقایان ابوشریف، بشارتی، داوودی، منصوری، رفیق‌دوست و کلاهدوز، اولین جلسه خود را برگزار و کار خود را آغاز کرد.
در همان جلسه اول شورای فرماندهی سپاه، مقرر شد 3 سپاهی که تا آن روز به صورت مجزا فعالیت می‌کردند، از آن به بعد تحت نظر شورای فرماندهی کار کنند. محسن رفیق‌دوست مسئول تدارکات، شهید یوسف کلاهدوز مسئول آموزش، اسماعیل داوودی شمسی مسئول اداری و مالی، ابوشریف مسئول عملیات، جواد منصوری رئیس شورا و من هم مسئول انتشارات روابط عمومی و سخنگوی سپاه شدم. این ترکیب از فروردین 58 کار را شروع کرد.
آن سه سپاه که از قبل تأسیس شده بودند، در ابتدا نمی‌خواستند ما را به رسمیت بشناسند. در تاریخ 2 اردیبهشت 58 حکم شورای فرماندهی سپاه صادر شد. در این حکم نوشتیم که از امروز بجز شورای فرماندهی کل سپاه هیچ کس حق ندارد از جانب سپاه حرف بزند. برخی از نفرات شاخص آن سپاه‌ها که از قبل کارشان را آغاز کرده بودند بعد از صدور این اطلاعیه، سپاه را رها کردند و برخی هم به مدل و سیستم جدید واکنش مثبت نشان دادند و در سپاه ماندند.
 هدف از تشکیل سپاه چه بود و این نهاد انقلابی با چه انگیزه‌هایی شکل گرفت؟
انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید و حکومت تغییر یافت، تشکیلات هم باید تغییر پیدا می‌کرد و این تغییرات شامل نظامیان هم می‌شد.با وجود اینکه امام و انقلابیون به ارتشیان اعتماد داشتند، اما توان ارتش را برای دفاع از انقلاب اسلامی کافی و مناسب نمی‌دیدند. بنابراین از مدت‌ها قبل جرقه ایجاد یک نهاد انقلابی - نظامی برای حراست از انقلاب اسلامی در ذهن انقلابیون به وجود آمد و به امام خمینی(ره) پیشنهاد داده شد.
آیا از ابتدا برای دستیابی به اهداف برنامه‌ریزی و سازماندهی داشتید؟
سپاه با وجود مشکلاتی که داشت و پراکندگی‌هایی که با آن روبه‌رو بود، بتدریج شکل گرفت. فرایند شکل‌گیری سپاه طولانی بود. در واقع یک پروسه عملیاتی - ستادی طولانی بود که نمی‌خواستیم درگیری با جایی به وجود بیاید. انتخاب افراد هم بایستی حساب‌شده صورت می‌گرفت. به همین منظور مجموعه‌ای به نام دفتر هماهنگی درست کردیم. افرادی که در این دفتر حضور داشتند ارزیابی و شناسایی نیروها را در تهران و شهرستان‌ها انجام می‌دادند. آقایان محمدزاده، محمودزاده، دکتر فرمد، دکتر جعفری، سنجری، سلیمانی و خلیل طباطبایی در این دفتر بودند.
در آن دوره پیش‌بینی خاصی نداشتیم. به دنبال چیز خاصی هم نبودیم. بالاخره هر کدام تجربیاتی داشتیم و هر کس کاری که می‌دانست درست است، انجام می‌داد. بنده در زمینه تبلیغات و انتشارات و مسائل گویندگی و کارهای فرهنگی بیشتر اطلاعات داشتم. آقای ابوشریف اطلاعات عملیاتی داشت. آقای منصوری بیشتر اطلاعات ایدئولوژی و سازماندهی و اینها داشت. به هر تقدیر هرکدام از ما اطلاعات و آن تجربیات گذشته خودمان را جمع کردیم و طی جلسات بسیار زیاد و طولانی سپاه را سازماندهی کردیم.
دلیل انتخاب شما به مسئولیت روابط عمومی سپاه چه بود؟
با توجه به اینکه بنده سابقاً کار سازمانی در چهارچوب کارهای فرهنگی انجام داده بودم و با توجه به اینکه کار چریکی انجام نداده بودم، در این سمت منصوب شدم. خیلی از افراد مصاحبه می‌کنند و می‌گویند که آنها فرمانده سپاه بودند. این برای آن زمانی است که در هر گوشه‌ای سپاهی ایجاد شده بود.
 آرم سپاه را شما طراحی کردید؟
آقای منصوری گفته است شهید یوسف کلاهدوز این آرم را طراحی کرد، اما فکر می‌کنم به دلیل تشابه اسم من با شهید کلاهدوز دچار اشتباه شده است. من آرم سپاه را طراحی کردم. برادرانی در کنار ما بودند که طراحی بلد بودند، مثلاً آقای عادل نامی بود که الان نمی‌دانم کجاست. او این آرم و چند طرح دیگر را طراحی کرد.
بنده و شهید کلاهدوز با هم مشورت کردیم و خصوصیات سپاه را به آقای عادل گفتیم که بر اساس این ویژگی‌ها آرم را طراحی کرد. طرح اولیه، طرح دستی بود که در دستش اسلحه است و «لا»ی معروف اسلام (لااله الاالله) در آن بود که طرحی از قرآن بود. آیه نیز در ادامه به آرم اضافه شد. برگ زیتون بیان می‌کند که ما با وجود اینکه مبارز هستیم، به حقوق کسی تجاوز نمی‌کنیم چرا که برگ زیتون نماد صلح است. کره زمین بعدها اضافه شد. سر اضافه کردن این کره زمین بحث‌های زیادی در مجلس مطرح شد. عده‌ای اعتقاد داشتند که با اضافه شدن کره زمین به آرم ما اعلام می‌کنیم که با تمام کشورها قصد جنگ داریم. یک عده مانند آقای هاشمی اعتقاد داشتد که اضافه شدن کره زمین جنبه سیاسی پیدا می‌کند، اما من و آقای محمودزاده در دفاع می‌گفتیم که باید نشان دهیم اسلام دینی فراگیر و جهانی است. آقای بشارتی هم از این آرم
دفاع کرد.
همچنین در آرم سپاه، «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» نوشته شده است. زمانی که قرار بود آرم در مجلس شورای اسلامی تصویب شود، عده زیادی از نمایندگان گفتند که این نوشته باید به «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران» تغییر یابد. ما معتقد بودیم که واژه «ایران» نباید باشد، چراکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سپاه اسلام است و اسلام نیز محدود به ایران نیست. آن عده از نمایندگان می‌گفتند پس اگر این‌گونه است این موضوع یک بحث سیاسی است و ایجاد بحث سیاسی مبنی بر اینکه سپاه به طور مستقیم در همه جا دخالت کند، مشکل درست می‌کند.
مدتی روی این موضوع بحث شد. نمایندگان می‌گفتند اسلام جهانی است، اما سپاه پاسداران ایرانی است. اصل حرفشان درست بود و ما با آن مخالفتی نداشتیم، اما می‌گفتیم چون سپاه متعلق به اسلام است و اسلام هم جهانی است، پس در نوشته نباید نام ایران باشد. بالاخره پس از بحث‌ها و گفت‌و‌گوهای بسیار مصوب شد که عنوان «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» در آرم باشد، اما در اساسنامه واژه «ایران» هم به آن اضافه شد. بنابراین اساسنامه اصلی که مصوب مجلس شورای اسلامی است، به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران است.
در خصوص لباس پاسداران هم باید بگویم که لباس‌ اولیه با لباس کنونی فرق‌هایی دارد. آن لباس‌ها مقداری ساده‌تر و عمومی‌تر بود، اما باتوجه به اینکه قرار بود آن لباس، لباس رسمی سپاه شود، تغییراتی در آن به وجود آمد. همچنین قرار شد سپاه پاسداران دارای دو مدل لباس کار یا رزم و لباس معمولی و یونیفرم باشد.
 پس از اینکه بنی‌صدر رئیس‌جمهور و جانشین فرمانده کل قوا شد، اختلافاتی بین سپاه و بنی‌صدر به وجود آمد. دلایل بروز این اختلافات چه بود؟
بنی‌صدر به دنبال این بود تا سپاه در اختیار خودش باشد. سپاه هم به دو دلیل نمی‌خواست اینگونه شود. اول اینکه تفکر بنی‌صدر با تفکر سپاه جور در نمی‌آمد و متفاوت بود. دوم اینکه ما معتقد بودیم وصل به ولی‌فقیه هستیم، کما اینکه همین‌طور هم بود. اکنون نیز کانال اصلی سپاه، ولایت فقیه است. ولی فقیه است که ما را در خیلی جاها ارشاد و هدایت می‌کند. به همین دلیل در اساسنامه سپاه قید شده است که فرمانده کل سپاه را مقام معظم رهبری تعیین می‌فرماید. عزل و نصب آن با ایشان است و با دولت نیست.
بنابراین بنی‌صدر به دلیل تفکری که داشت، سه گروه با او برخورد داشتند. گروهی که از اروپا با او آشنا بودند. گروهی که اینجا با تفکر او آشنا شدند و گروه عام که اطلاعات چندانی نداشتند. در سپاه گروهی که با بنی‌صدر در اروپا بودند امثال آقای فرزین، آقای محمودزاده، تا حدودی آقای حسین شریعتمداری و شاید مقدار زیادی بنده بودیم. ما از جمله کسانی بودیم که از اتحادیه انجمن‌های اسلامی با بنی‌صدر آشنا بودیم و تفکر بنی‌صدر را می‌دانستیم. بنی‌صدر تفکر لیبرالی داشت و می‌خواست همه جا تحت سلطه خودش باشد. بنی‌صدر نمای اسلامی داشت، اما اعتقادات دینی‌اش ضعیف بود.
یک بار جلسه سران سپاه داشتیم. من مسئول جلسه بودم. بنی‌صدر هم آمد. ما اجازه ورود به محافظانش ندادیم و او خیلی ناراحت شد. محافظان بنی‌صدر از افراد سابق گارد نخست‌وزیری بودند و ما معتقد بودیم که این افراد نباید به داخل سپاه بیایند. البته به او گفتیم که ما خودمان محافظ شما هستیم، اما او خیلی ناراحت شد. در جلسه در خصوص فرمانده لایق سخنرانی کرد و اشاراتی هم به نهج البلاغه داشت.
من در آن جلسه گفتم که آقای بنی‌صدر این تصویری که شما از فرمانده برای ما ترسیم کردید، چیزی است که در نهج‌‌البلاغه است و ما هم مخالف آن نیستیم. اما بحث کنونی ما این است که دو تفکر وجود دارد. نخست تفکری که برگرفته از اندیشه غرب است که دلش می‌خواهد رئیس‌جمهور باشد، مقام داشته باشد و سری در بین سران داشته باشد، البته یک نمای اسلامی هم داشته باشد. این تفکر ما را به آنجا می‌کشاند که پنجاه سال دیگر با سران کشورهای غرب همنشین شویم و در نهایت زیر یوغ آنها برویم. این تفکر مبتنی بر اسلام ناب نیست.
تفکر دوم، تفکر به خدا پیوسته حضرت امام است که همان خط ولایت است. مردم تفکر دوم را می‌خواهند. در ادامه گفتم که ما فرمانده‌ای می‌خواهیم که هرچه امام و ولایت فرمود، بگوید: چشم. به اینجا که رسیدم، حاضران بلند تکبیر گفتند. بنی‌صدر که فهمید فضا ناجور شده است، بنده را مسخره کرد و گفت این همان تفکر التقاطی است. در نهایت او نتوانست فرماندهی برای ما انتخاب کند و از آن جلسه اختلافات سپاه با بنی‌صدر آشکارتر شد. بنی‌صدر تا آن موقع یک مقدار رودربایستی داشت، اما از آن جلسه آن را هم کنار گذاشت.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7905/12/612462/1
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها