در حاشیه شعر هوشنگ چالنگی؛ فرزانه فرهمند و فروتن شعر معاصر
یافتن کلمه هوشرُبا
علی یاری
شاعر
هوشنگ چالنگی، خلوتگزیدهای بود که به تماشا حاجتش نبود. بهرغم کوشش همروزگاران ما برای آفتابی شدنش، کمتر حاضر شد خلوتش را ترک کند تا گل سرسبد محافل ادبی باشد. با اینهمه، هرگاه میسر شد، حضور و هیبتِ رازآمیز خود را از دوستارانش دریغ نکرد. شعرِ خوندار و نغز و پرمغز او در کنار زیست عارفوار او بر فرهمندیاش میافزود؛ چاپکردههای شاعری که بیش از شصت سال در طریق شعر گام زد، چندان زیاد نیست، اما میراث تقطیرشدهای که از شعر او برجا مانده، غنیمتی است که بیگمان از سرمایههای شعر فارسی خواهد بود.
«به کارنامه شعری»هوشنگ چالنگی، از آغاز دهه چهل تا آخرین سرودههایی که از او در دست داریم و تاریخ سرودنشان به میانه دهه 90 خورشیدی میرسد، از دو منظر میشود نگاه کرد: از دیدگاه ساخت و صورت، شعر او، در آغاز دهه چهل، در پاری از سرودهها دلبسته شعر منثور است و در پاری از شعرها، ادامه منطقی شعر نیمایی است، اما گریز از قافیهپردازیهای مرسوم، حتی از نوع نیمایی. در تکاپوهایی که در نیمه دهه 40 خورشیدی برای ساماندهی به جریانهایی منفرد از شعر نیمایی و شعر شاملویی درمیگیرد، او از میدانداران تجربهگرایی شعر بیوزن، منثور و فرمگرای «موج نو»، «شعر دیگر» و سپس «شعر حجم» میشود، اما اینجا نیز فاصلهای معنادار با جریان جمعی همگنانش حفظ کرد.
از نظرگاه بیان ،نیز شعر چالنگی در طیفی رنگین از وضوح - و نه عریانی کلام - تا ابهام متراکم هنری در تکامل است. نبض شعرهای دوره اول شاعری او بر مدار جامعهگرایی معترضانه پیش میآید. بیان غیرمستقیم او در این شعرها تازه است و گرفتار استعارههای مرسوم شاعران رمانتیست جامعهگرای همروزگارش نشده است. شعر او در این دوره، یعنی نیمه دهه 40 خورشیدی، از شاهکارهای شعر معترض و جامعهگرای معاصر است؛ شعری معتدل که نه جانب معنا در آن فرو گذاشته شده، نه جانب زیباییشناسیک و هنری.
بیان شعری چالنگی در ادامه، حتی وقتی به تکاپوگران مدرنیست دهه 40 میپیوندد، همچنان با اعتراضی آهسته و پیوسته، حرکت رونده خود را پی میگیرد؛ یعنی آنجاها هم که نوعی متافیزیک افسونکننده و سوررئالیسم چشمنواز شعر او را پیش میبرند، انسان همواره جای خود را در گوشههایی از شعر حفظ کرده است و سویه صورتگرایانه و زیباییشناسیک سرودهها چندان پرنیرو نیست که نتوان از کلیت شعر او، جز «لذت متن» نگاه و نگرهای انسانمدار بیرون آورد.
شعر او حکایت جان فرزانه و فرهمندش بود. مراقبت چالنگی از کلام خود، بسیار هوشمندانه و دقیق است، چنان که شعر شکوهمندش در میان نوگرایانِ جریانسازِ همروزگارش هم یکه است. اعتدال او در ساخت و صورت، بیان حکمتآمیز، موسیقی کلام، لحن آهنگین، افسونگر و وردگونه و گریز از مفهومزدگی از شاخصههای ویژه شعر او است. شعر او هیچ تاریخ مصرفی ندارد، زیرا که او کلمه «هوشرُبا» را یافته بود و شعرش سرشار از افسون زیبایی بود.
شاعر
هوشنگ چالنگی، خلوتگزیدهای بود که به تماشا حاجتش نبود. بهرغم کوشش همروزگاران ما برای آفتابی شدنش، کمتر حاضر شد خلوتش را ترک کند تا گل سرسبد محافل ادبی باشد. با اینهمه، هرگاه میسر شد، حضور و هیبتِ رازآمیز خود را از دوستارانش دریغ نکرد. شعرِ خوندار و نغز و پرمغز او در کنار زیست عارفوار او بر فرهمندیاش میافزود؛ چاپکردههای شاعری که بیش از شصت سال در طریق شعر گام زد، چندان زیاد نیست، اما میراث تقطیرشدهای که از شعر او برجا مانده، غنیمتی است که بیگمان از سرمایههای شعر فارسی خواهد بود.
«به کارنامه شعری»هوشنگ چالنگی، از آغاز دهه چهل تا آخرین سرودههایی که از او در دست داریم و تاریخ سرودنشان به میانه دهه 90 خورشیدی میرسد، از دو منظر میشود نگاه کرد: از دیدگاه ساخت و صورت، شعر او، در آغاز دهه چهل، در پاری از سرودهها دلبسته شعر منثور است و در پاری از شعرها، ادامه منطقی شعر نیمایی است، اما گریز از قافیهپردازیهای مرسوم، حتی از نوع نیمایی. در تکاپوهایی که در نیمه دهه 40 خورشیدی برای ساماندهی به جریانهایی منفرد از شعر نیمایی و شعر شاملویی درمیگیرد، او از میدانداران تجربهگرایی شعر بیوزن، منثور و فرمگرای «موج نو»، «شعر دیگر» و سپس «شعر حجم» میشود، اما اینجا نیز فاصلهای معنادار با جریان جمعی همگنانش حفظ کرد.
از نظرگاه بیان ،نیز شعر چالنگی در طیفی رنگین از وضوح - و نه عریانی کلام - تا ابهام متراکم هنری در تکامل است. نبض شعرهای دوره اول شاعری او بر مدار جامعهگرایی معترضانه پیش میآید. بیان غیرمستقیم او در این شعرها تازه است و گرفتار استعارههای مرسوم شاعران رمانتیست جامعهگرای همروزگارش نشده است. شعر او در این دوره، یعنی نیمه دهه 40 خورشیدی، از شاهکارهای شعر معترض و جامعهگرای معاصر است؛ شعری معتدل که نه جانب معنا در آن فرو گذاشته شده، نه جانب زیباییشناسیک و هنری.
بیان شعری چالنگی در ادامه، حتی وقتی به تکاپوگران مدرنیست دهه 40 میپیوندد، همچنان با اعتراضی آهسته و پیوسته، حرکت رونده خود را پی میگیرد؛ یعنی آنجاها هم که نوعی متافیزیک افسونکننده و سوررئالیسم چشمنواز شعر او را پیش میبرند، انسان همواره جای خود را در گوشههایی از شعر حفظ کرده است و سویه صورتگرایانه و زیباییشناسیک سرودهها چندان پرنیرو نیست که نتوان از کلیت شعر او، جز «لذت متن» نگاه و نگرهای انسانمدار بیرون آورد.
شعر او حکایت جان فرزانه و فرهمندش بود. مراقبت چالنگی از کلام خود، بسیار هوشمندانه و دقیق است، چنان که شعر شکوهمندش در میان نوگرایانِ جریانسازِ همروزگارش هم یکه است. اعتدال او در ساخت و صورت، بیان حکمتآمیز، موسیقی کلام، لحن آهنگین، افسونگر و وردگونه و گریز از مفهومزدگی از شاخصههای ویژه شعر او است. شعر او هیچ تاریخ مصرفی ندارد، زیرا که او کلمه «هوشرُبا» را یافته بود و شعرش سرشار از افسون زیبایی بود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه