گفت‌و‌گوی «ایران» با فاطمه قاضیها، مورخ، سندپژوه و مصحح نسخ خطی به بهانه انتشار کتاب «دختران ناصرالدین شاه»

کار مورخ استخراج و ثبت واقعیت‌هاست نه قهرمان پروری!


مریم شهبازی
خبرنگار
بسیاری از اطلاعاتی که امروزه درباره دوره قاجار می‌دانیم به سال‌ها پژوهش «فاطمه قاضیها» بازمی‌گردد، آنقدر که به گواه خود اهالی کتاب بعید است بتوان کتابخانه‌ای را در هر کجای دنیا یافت که در آن آثاری درباره ایران به چشم بخورد اما خبری از اسم این مورخ نباشد. این مصحح و سندپژوه نسخ خطی سال‌های بسیاری است که به وادی تاریخ قدم گذاشته، بااین‌ حال هنوز هم تأکید دارد با‌وجود سختی‌های متعددی که در عرصه تاریخ پیش روی محققان است؛ از کم‌لطفی و خساست سازمان‌هایی که اسناد را در اختیاردارند، اما هنوز سیراب نشده و امیدوار است جوانان به سراغ ناگفته‌های این برهه تاریخی بروند و می‌گوید: «نمی‌توان گفت که چه چقدر جای خالی درباره این برهه تاریخی داریم. باید درباره همه اسناد موجود،مطالعه وکار جدی شود تا بفهمیم درباره چه بخشی اطلاعات نداریم و...» از این مورخ مطرح کشورمان تا به امروز مقاله‌ها و کتاب‌های متعددی در اختیار علاقه‌مندان قرارگرفته که همگی در زمره منابع تحقیقی هستند. کتاب‌هایی که از جمله‌شان می‌توان به مجموعه 3 جلدی «روزنامه خاطرات ناصرالدین‌ شاه» در سفرهای اول، دوم و سوم فرنگستان، «اسنادی از روند اجرای معاهده ترکمانچای»، «اسناد روابط ایران و روسیه در دوره فتحعلی شاه» و «محمدشاه»، «اسناد روابط ایران و روسیه از ناصرالدین‌شاه تا سقوط قاجاریه» و «سفرهای ناصرالدین‌شاه به قم» و... اشاره کرد. بتازگی هم کتاب دیگری با عنوان «دختران ناصرالدین‌شاه» به همت او و از سوی نشر گویا منتشرشده که نکاتی درباره آن را در خلال گفت‌و‌گوی امروز می‌خوانید.

 چطور شد که سراغ جمع‌آوری اسناد مرتبط با دختران ناصرالدین‌شاه رفتید؟ بویژه که پیش‌تر هم شاهد انتشار کتاب یا مقاله‌هایی درباره برخی از این زنان بوده‌ایم.
بله اما نه درباره همه آنها. اتفاقاً نخستین مقاله‌ درباره دختران ناصرالدین‌شاه را حدود 20 سال قبل خودم نوشته و منتشر کردم؛ درباره فخرالدوله، دختر ادیب و شاعر این پادشاه قاجار. از همان سال‌ها درباره ناصرالدین‌شاه تحقیق می‌کردم که در نتیجه‌اش نخستین کتابم درباره خاطرات سفر سوم فرنگستان، سال 69 منتشر شد.
 چرا با فخرالدوله سراغ دختران ناصرالدین‌شاه رفتید؟ از بابت فعالیت‌های ادبی‌اش به تحقیق درباره او علاقه‌مند شدید؟ وگرنه فروغ‌الدوله، خواهر تنی‌اش که اثرگذاری بیشتری داشته؛ حداقل از جهت سیاسی و همراهی همسرش در انجمن اخوت و فعالیت‌های مرتبط با مشروطه خواهان و...
بله، فروغ‌الدوله در اغلب فعالیت‌های ظهیرالدوله، همسرش را همراهی می‌کرده، هم در ارتباط با انجمن اخوت و هم بابت هواخواهی مشروطه خواهان.با این‌حال فخرالدوله هم زن باسواد و ادیبی بوده، البته فروغ‌الدوله هم شعر می‌گفته است. اطلاع از اینکه بخشی از خاطرات ناصرالدین‌شاه به‌خط فخرالدوله ثبت‌ شده باعث علاقه‌مندی‌ام شد. رابطه خوبی هم با ناصرالدین‌شاه داشته. کم‌کم به مطالعه درباره دختران دیگر هم علاقه‌مند شدم و سراغ «بانوی عظمی» رفتم. اما ماجرای این کتاب به مقاله‌ای بازمی‌گردد که در همین‌رابطه نوشته و در جلسه‌ای خوانده بودم. مشغول کار در مرکز اسناد و کتابخانه ملی بودم که زنده‌یاد «ابوالقاسم تفضلی» برای کاری آمد. درباره مقاله‌ام اظهار علاقه‌مندی کرد و گفت که تعدادی سند درباره فخرالدوله دارد. پیشنهاد تألیف کتاب مشترکی داد. هرچند که به‌رغم موافقت من این همکاری صورت نگرفت و در نهایت استفاده از سندها را به خودم سپرد. در خاطرم نیست که بحث مریضی بود یا عامل دیگری. او فوت کرد و من هم که کارهای دیگری در دست داشتم اسناد را رها کردم تا سال 97 که مراسم بزرگداشتی به همت انجمن زنان پژوهشگر برای من برگزار شد. همان روز خانم محتشمی‌پور، ریاست این انجمن پیشنهاد مشابهی درباره آن چند دختر ناصرالدین‌شاه که پیش‌تر درباره‌ شان نوشته بودم طرح کرد. بازهم شرایط فراهم نشد و درنهایت تصمیم به جمع‌آوری اطلاعات درباره همه این دختران گرفتم. متوجه شدم 16 دختر داشته و درباره آنها اسناد جالبی هم پیدا کردم. البته به‌غیراز یک دختر که هیچ اطلاعاتی درباره‌اش پیدا نکردم.
 در خلال پرداخت به زندگی هر یک از آنان، شاهد مطالب مختلفی هستیم. از نامه‌ها و اسناد شخصی و سیاسی گرفته تا مقاله‌ها و حتی خاطرات. مطالبی که گاهی مرتبط به دیگر اعضای خانواده سلطنتی است! چرا از دریچه مشخصی به سراغ این دخترها نرفته‌اید؟
 گردآوری این اطلاعات کار راحتی نبوده! نکات چندان زیادی درباره اینها در دست نبود. امکان اینکه از دریچه مشخصی سراغ آنها بروم نبود، بنابراین از همان ابتدا به سراغ هر مطلب و سندی که مرتبط با این 16 دختر باشد رفتم. دراین‌ بین از راهنمایی استادانی همچون عبدالله انوار هم بهره‌مند شدم چراکه اطلاعات خوبی درباره این دوره تاریخی دارد. توجه به وجوه مختلف سلطنت فردی که نزدیک نیم‌قرن اداره کشور را به‌دست داشته، اهمیت بسیاری دارد. اگر خواهان شناخت بیشتری از تحولات این دوره و حتی خود ناصرالدین‌شاه باشیم باید درباره خانواده‌اش هم بدانیم.
 اما از منظر تاریخی درباره پسران ناصرالدین‌شاه و اینکه هرکدام به چه‌کاری مشغول بوده‌اند اطلاعات قابل توجهی در دست است!
اطلاعاتی که از پسران این شاه در دسترس است با دخترانش قابل‌مقایسه نیست. برای دسترسی به اطلاعاتی درباره این 16 دختر ناچار به مطالعه درباره دیگر افراد مرتبط با آنان هم شدم. سراغ خاطرات ناصرالدین‌شاه رفتم و هر نکته‌ای که درباره دخترانش در آن آمده را استخراج کردم؛ حتی درباره چگونگی برپایی مراسم عروسی آنان و... برخی از اطلاعات مندرج در این کتاب برای مردم عادی هم جالب هستند. ازجمله اینکه برخی از آن دخترانی که در زمان حیات ناصرالدین‌شاه ازدواج‌ کرده‌اند از زندگی خوب و رؤیایی برخوردار بوده‌اند. مانند عصمت‌الدوله که خانه‌ای به مساحت بالایی داشته، دقیق در خاطرم نیست 30 هزار متر و شاید هم بسیار بیشتر. خانه ییلاقی‌اش هم در باغ فردوس بوده است.
 همان دختر شاه که به نخستین پیانیست زن ایرانی شهرت یافته؟
بله. او درحالی‌ که‌ پیانو می‌زده که تا آن زمان دست هیچ زنی به این ساز نخورده بوده! بگذارید به چگونگی یادگیری‌اش اشاره‌ کنم. نکته‌ای که البته در کتاب هم آمده. عصمت‌الدوله هرگز به‌کلاس یادگیری این ساز نمی‌رود بلکه کنیزش، «تبسم خانم» را هرروز نزد استاد می‌فرستاده. کنیز هم در بازگشت، آموزه‌های هر جلسه را به عصمت‌الدوله یاد می‌داده است.
 از بابت فضای اجتماعی بسته‌ آن دوره بوده که به چنین شیوه‌ای برای آموزش روی می‌آورد؟
فضا که به‌شدت بسته بوده اما نه برای دختران ناصرالدین‌شاه. حداقل تا جایی که من مطالعه کرده‌ام با مواردی که گویای منع ناصرالدین‌شاه باشد روبه‌رو نشده‌ام. هرچند که به‌هرحال اینگونه فعالیت‌ها برای زنان، حتی در دربار پادشاهی هم رسم نبوده است. از همه مهم‌تر اینکه شاهزاده‌ها نشستن کنار یک موزیسین را برای یادگیری در‌ شأن خود نمی‌دانستند.
 در این کتاب حتی درباره پسران ناصرالدین‌شاه هم نوشته‌اید!
همان‌طور که گفتم اتفاق ناگریزی بوده است. برای پرداخت به زندگی این زنان و از سویی روشن شدن بیشتر وجوه زندگی‌شان چاره‌ای نداشتم جز اینکه حتی تا جایی که اسنادی در دست باشد به ارتباط آنان با دیگر درباریان هم بپردازم. دراین‌ بین برای شناخت بیشتر مخاطبان درباره پسران ناصرالدین‌شاه هم نوشته‌ام. همین یکی، دو روز نکاتی درباره اخترالدوله به‌دست آوردم و افسوس خوردم که چرا زمان تألیف کتاب آن را نیافته بودم.
 در میان دختران ناصرالدین شاه چرا از فرح‌السلطنه اطلاعاتی در دست نیست، بویژه که زمان فوت پدرش 14 سال داشته و حتی مادرش هم از زنان سوگلی حرمسرا و مورد علاقه بوده؟
شاید به این دلیل که همسر فرد مشهوری نبوده، شاید هم بعداز فوت پدرش ازدواج کرده، زمانی که دیگر خبری از پادشاهی ناصرالدین‌شاه و توجه به دخترانش نبوده است. البته حتی مشخص نیست با چه کسی ازدواج کرده! با اینکه درباره‌اش اطلاعاتی فراتر از تاریخ تولد و چند اشاره مختصر در برخی خاطرات پیدا نکردم اما درباره برادر تنی‌اش به نکات جالبی دست پیدا کردم. او را به‌همراه برادر تاج‌السلطنه برای تحصیل به فرنگ می‌فرستند که در دوره پهلوی دوم آجودان مخصوص کشوری می‌شود.
 جالب است که در دوره پهلوی منصب‌دار بوده؛ آن هم در شرایطی که قاجارها بعد از برگزاری مجلس مؤسسان نخست و اعلام پایان این سلسله به‌طور کامل کنار گذاشته می‌شوند!
بله و اتفاقاً علاقه‌مند شده‌ام که به‌دنبال کسب اطلاعات و اسنادی درباره این شاهزاده قاجار بروم. البته کمتر سندی حتی درباره آجودان مخصوص بودن امین‌الدوله در دست است و به‌همین دلیل در کتاب هم نکاتی درباره‌اش می‌خوانید.
 برخلاف دوره صفویه، اطلاعات قابل قبولی از حکومت قاجارها در دست است، با این‌حال چرا درباره دختران ناصرالدین‌شاه آن‌قدر سند کم است که امکان پرداخت به زندگی آنان از دریچه مشخصی مقدور نبوده؟ اینها که زنان طبقه عادی جامعه نبوده‌اند!
به‌هرحال اینها هم زن بوده‌اند و خواه‌ ناخواه تحت تأثیر فرهنگ غالب آن دوره قرار داشتند. اینکه حجم متفاوتی از اطلاعات درباره اینها در دست است به زندگی بعد از ازدواج شان هم بازمی‌گردد. آن‌هایی که همسر مردان عادی‌تری شده‌اند به‌ مرور فراموش شده‌اند. بخشی از شهرت عصمت‌الدوله به این علت است که عروس دوستعلی خان معیرالممالک و همسر دوستمحمدخان می‌شود.
 همان که برای ازدواج پسرش جشنی افسانه‌ای برپا می‌کند؟
بله. دوستعلی خان در آن زمان ثروتمندترین مرد ایران بوده. به‌محض خواستگاری عصمت‌الدوله، شاه موافقت خود را بدون هیچ تأملی اعلام می‌کند. دخترانی که در زمان حیات خود ناصرالدین‌شاه ازدواج‌کرده‌اند اغلب همسر مردان مهمی شده‌اند. بانوی عظمی، خواهر ظل‌السلطان با نوه عباس میرزا ازدواج می‌کند و... پدرشوهرش حسین‌خان ایروانی، از چهره‌های اثرگذار جنگ‌های ایران و روس بوده است. اما از دختران کوچک‌تر که بعد از مرگ ناصرالدین‌شاه ازدواج‌ کرده‌اند سند چندانی نیست.
 چرا به نسبت اثرگذاری این دختران در زمانه‌شان اطلاعات درخور توجهی از آنها در دست نیست و در ثبت اسناد نادیده گرفته شده‌اند! فارغ از بحث تابوهای فرهنگی که اشاره شد، حداقل برخی از آنها همچون فخرالدوله ازنظر ادبی هم جایگاه قابل‌ تأملی دارند. و اصلاً بخشی از حفظ ادبیات شفاهی‌مان و مکتوب شدن آثاری همچون امیرارسلان را مدیون تلاش او هستیم. با این‌حال حتی از او هم اطلاعات چندانی در دست نیست!
البته فخرالدوله یا همان «تومان آغا» سل می‌گیرد و عمر بلندی نداشته. بنابراین عجیب نیست که اطلاعات کمی از او مانده باشد.
 به‌رغم آنکه تأکید دارید ممنوعیتی از سوی ناصرالدین‌شاه برای سوادآموزی زنان حرمسرا نبوده اما زنان او حتی اگر باسواد هم بودند این را فاش نمی‌کردند. با این‌حال در بین دخترانش با زن ادیبی همچون فخرالدوله روبه‌رو می‌شویم. این مسأله تحت تأثیر تغییراتی است که در اواخر دوره ناصری شاهد هستیم؟
ماجرای فخرالدوله و فروغ‌الدوله را که هر دو شاعر و نویسنده بوده‌اند، نمی‌توان به همه دختران ناصرالدین‌شاه تعمیم داد. این دو با شرایط متفاوتی تربیت می‌شوند، مادر آنان خیلی زود از دنیا می‌رود. ازآنجایی‌ که مورد توجه شاه بودند، ناصرالدین‌شاه تربیت آنان را به تاج‌الدوله، زن عقدی‌اش می‌سپارد و توصیه می‌کند که به بهترین نحو انواع هنرها به آنان آموزش داده شود. همین است که می‌بینید شرایطی به‌مراتب متفاوت‌تر دارند. البته فخرالدوله که زود می‌میرد و فرصتی برای فعالیت‌های سیاسی پیدا نمی‌کند. اما فروغ‌الدوله همان‌طور که در کتاب هم آمده گزارش‌هایی روزانه درباره مشروطه و تمام وقایع مرتبط با آن ازجمله به توپ بستن مجلس و... را به ظهیرالدوله، همسرش که آن زمان والی گیلان و مازندران بوده می‌رسانده. این بیانگر پیگیری و فعالیت‌های شخصی خودش نیز هست. این نامه‌ها، درگذشته به‌همت زنده‌یاد ایرج افشار منتشرشده‌اند. فروغ‌الدوله در دوره خود، زن اثرگذاری بوده. البته نباید فراموش کرد او شاهزاده و در قلب بحران بوده و از این طریق دسترسی به اطلاعات زیادی داشته است. برخی از اینها آن‌قدر کارهای مهمی کرده‌اند که وقتی از طرف بنیاد ژاله اصفهانی با من مصاحبه شد و گفتند چرا با رنگ و لعاب بیشتری درباره آن دو دختر شاه که جزء «انجمن حریت زنان» بوده‌اند نوشته‌ای، اعتراض کردم.
  البته پرداخت‌های اینچنینی از مورخ انتظار نمی‌رود!
بله. قهرمان پروری کار داستان نویسان است و کسی که با سند کار می‌کند حق قضاوت یا ابراز عقیده ندارد بویژه که بر اساس مطالعاتی که داشته‌ام حتی برخی از اینها به لحاظ اخلاقی در جایگاه مطلوبی نبوده‌اند. باید همه واقعیت‌ها را نوشت. منتها قضاوت را بگذاریم برای مخاطبان. کار امثال من رنگ و لعاب دادن‌های اینچنینی نیست. اما اگر رمان‌نویسی علاقه‌مند باشد می‌تواند به سراغ هریک از اینها رفته و کتابی قطور بنویسد.
  در میان این دختران، چه جایگاهی می‌توان برای تاج‌السلطنه قائل شد که خاطرات منسوب به او پیش‌تر از سوی خانم منصوره اتحادیه هم منتشر شده!
تألیف این کتاب خاطرات سبب شده اطلاعات زیادی را از او بدانیم. هرچند که برخی در انتساب آن به تاج‌السلطنه تردید دارند و می‌گویند جعلی است و... حالا بماند که زنده‌یاد ایرج افشار معتقد بوده: «هرچند که ممکن است اینها نوشته‌های خود تاج‌السلطنه نباشد اما بی‌شک سرگذشت خود او هستند.» این تردید تنها درباره نویسنده خاطرات مذکور است، اما در صحت مضمون آن تردیدی نیست. زن پیش‌رویی بوده و دست به هرکاری زده اثرگذار بوده. برخی از این دختران در زمره نخستین زنان اثرگذار ایرانی و حتی برخی اولین‌ها به شمار می‌آیند.
  تفاوتی که از دوره ناصری و از دختران این شاه آغاز می‌شود تحت تأثیر شرایط اجتماعی است یا بحث آگاهی تدریجی اینها در نتیجه رفت‌و‌آمد با همسران دیپلمات‌های خارجی بوده؟
بیشتر بحث بخش دوم سؤال مطرح است وگرنه در این دوره از نظر شرایط اجتماعی هنوز با تغییری روبه‌رو نیستیم. اینها به دلایلی از جمله سن کم، در زمان حیات ناصرالدین‌شاه فعالیتی نداشته‌اند و هرچه کرده‌اند به سال‌های بعد از مرگ ناصرالدین‌شاه بازمی‌گردد. همزمان با آغاز و شکل‌گیری مشروطه بوده که حتی اوضاع برای فعالیت این زنان هم بهبود پیدا می‌کند. البته فراموش نشود این شرایط برای زنان بی‌سواد طبقه‌های عادی فراهم نبوده است.
  از وضعیت زنان و خانواده در دوره قاجار، بویژه دوره ناصری که به عصر بی‌خبری مشهور است اطلاعاتی در دست نداریم؛ معدود مواردی هم که از شرایط عموم زنان می‌دانیم بیشتر به اطلاعات استخراج‌شده از برخی تصاویر بازمی‌گردد. در خلال مطالعه اسناد و مقاله‌هایی که در این کتاب آمده امکان آشنایی با شرایط زنان طبقه‌ غیر اشراف هم وجود دارد؟
نه، وضعیت زندگی دختران ناصرالدین‌شاه به‌هیچ‌وجه شباهتی به شرایط زنان عادی جامعه نداشته است. آنقدر سطح این تفاوت زیاد است که نمی‌توان مقایسه کرد. در خاطرم هست یکی از اعضای هیأت مدیره بنیاد فرهنگی ژاله اصفهانی از من درباره این پرسید که اگر در آن دوره زنان امکان تحصیل نداشته‌اند دختران این شاه چطور شرایط متفاوتی داشته‌اند؟ خب این به شرایط متفاوت آنان بازمی‌گردد. اگر پیش‌تر هم زنان شاه درس نمی‌خواندند بحث این نبوده که ناصرالدین‌شاه ممنوع کرده باشد! بحث تابوهای فرهنگی بوده و این‌که تصور می‌‌شده زنان ظرفیت روحی سوادآموزی و تغییر اینچنینی شرایط را ندارند، سواد را برای زن فساد آور می‌دانستند و از...بحث غلبه فرهنگ جمعی درمیان بوده. بااین‌حال حتی کسی جرأت سرزنش دختران شاه را نداشته که چرا سراغ یادگیری هنر و ادب می‌روند. سرنوشت این دختران حتی به جایگاه یا پیشینه مادران آنان هم وابسته بوده. از بین دختران آخر شاه، درباره عزالسلطنه که در 96 سالگی و سال 1363 فوت کرده کتابی در دست است.نوه دختری او، افسانه اتحادیه طی یادداشت‌هایی که از مادربزرگ می‌گیرد کتاب «در اندرون» را به فرانسه می‌نویسد. ترجمه‌اش در ایران هم موجود است. در این کتاب درباره وضعیت حرمسرا آمده؛ البته عزالسلطنه در زمان فوت شاه به‌ احتمال 12-10 ساله بوده است. البته این کتاب روایتی داستانی دارد، تاریخ صرف نیست و تا حد زیادی با خیالپردازی نویسنده‌اش درآمیخته اما نکات جالبی در آن درج‌ شده است.
  اطلاعات مندرج در کتاب «دختران ناصرالدین‌شاه» به شکلی هست که از طریق آنها بتوان پی به برخی ناگفته‌های آن دوران برد؟
در این کتاب حتی از برخی اختلافات مالی هم سخن آمده، ازجمله شکایت‌های مالی خواهر ظل‌السلطان که دائم در نامه‌نگاری بوده که فلان بخش از مزرعه یا زمین او غارت شده. زمانی این  قانون بوده، مبنی بر این‌که مزرعه‌های غارت‌شده نیازی به پرداخت مالیات ندارند. استنباط من بر اساس اسناد این است که این ماجراها زیر سر خودش و برای فرار از مالیات بوده. با مطالعه کتاب به مواردی ازاین‌ دست می‌توان رسید.
 با نکاتی که اشاره شد و مباحثی که در کتاب آمده می‌توان آغاز حرکت زنان به‌سوی آگاهی را منتسب به همین دختران دانست؟
 همه آنها نه، اما برخی همچون مواردی که اشاره‌شده اثرگذار بوده‌اند. همان‌طور که اشاره شد تا دوره خود ناصرالدین‌شاه شاهد تحولی نیستیم. این اتفاقات همزمان با مشروطه‌خواهی رخ می‌دهند. تاج‌السلطنه و افتخارالسلطنه، دو دختر شاه که جزء انجمن حریت زنان بوده‌اند بعد از مرگ پدر، در دوره مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه دست به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی می‌زنند. حتی سبک لباس پوشیدن این شاهزاده‌ها هم بعد از مرگ ناصرالدین‌شاه تغییر می‌کند و کمی‌ آزادتر می‌شود. رنگ لباس‌ها کمی عوض‌شده و روسری‌ها عقب‌تر می‌روند. دوره او جرأت چنین کارهایی نداشتند.از وقتی قیل‌ و قال مشروطه راه افتاد، زنان طبقات عادی‌تر هم کم‌کم جرأت از خانه بیرون آمدن پیدا کردند. البته شعر و شاعری پیش‌تر از این دوره هم  تا حدی روال بوده. اما این‌که می‌گویند آغاز آگاهی بخشی زنان از اواخر دوره ناصری شروع‌شده به این دلیل است که اینها به‌هرحال دختران آن پادشاه بوده‌اند.
 گویا از 955 شاعر و نویسنده دوره قاجار فقط 55 نفر، یعنی 8 درصد زن بوده‌اند. اما اغلب این زن‌ها حتی برای ثبت اشعار خود سواد نداشته‌اند!
بله، اما حتی از دوره صفویه هم زنان شاعر داریم منتها این‌که تا چه اندازه از آنان سند در دست داریم، اطلاعی ندارم. هرچند که آنها هم عمدتاً از خانواده اشراف و دربارهای پادشاهی یا حتی اندیشمندان بوده‌اند.اما در میان مردم عادی روال نبوده است. البته من هم مطالعه چندانی در این رابطه نداشته‌ام که بتوانم به قطعیت پاسخ بدهم.
  تحقیقات شما سال‌هاست بر دوره قاجار متمرکز شده؛ شرایط کار در مرکز اسناد به این سمت هدایت‌تان کرده یا بحث علاقه‌مندی شخصی است؟
علاقه‌مندی‌ام به تاریخ که فراتر از بحث کار در مرکز اسناد است. از دوران کودکی عاشق تاریخ بودم. حتی در دوره کارشناسی که رشته‌ای غیرمرتبط خواندم هم مطالعات تاریخی را رها نکردم. از همان دوران درباره مشروطه‌ می‌خواندم. برای چند سال در مؤسسه آموزش عالی انفورماتیک کارکردم تا اینکه انقلاب شد و به سازمان اسناد ملی رفتم. همزمان با تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد کتابداری نسخ خطی و آثار کمیاب دانشگاه تهران به تشویق مدیرم مطالعه جدی‌تری آغاز کردم. اوایل دهه شصت وقتی اسناد بیوتات کاخ گلستان به سازمان اسناد منتقل شد، من حضور داشتم و این دسترسی علاقه بیشترم را به مطالعه اسناد رقم زد. بخشی از خاطرات ناصرالدین‌شاه را همان سال‌ها تصحیح کردم که ماجرای سفرش به روسیه تزاری بود. به رئیس سازمان که نشان دادم استقبال کرد. اما دوره جنگ بود و بودجه‌ای برای انتشارش نداشتند. از همین بابت دستور تکثیر آن در 500-400 نسخه صادر شد که برای مراکز مختلفی هم ارسال کردند. رئیس دوم سازمان اسناد که آمد نوشته‌ام را خوانده بود، به پیشنهاد او آن تصحیح را در قالب کتاب منتشر کردم و دیگر این مسیر را ادامه دادم.
 و در آخر بگویید این روزها مشغول چه کاری هستید؟
مشغول جمع‌آوری اطلاعات برای نوشتن دو مقاله هستم که یکی از آنها درباره عزت‌الدوله، تنها خواهر ناصرالدین‌شاه است. یک کتاب هم در دست تألیف دارم که درباره مدرس است. کار سفارشی است، ابتدای کار علاقه‌ای چندانی به انجامش نداشتم اما حالا با نکاتی روبه‌رو شده‌ام که مشتاق ادامه‌اش شده‌ام. تازه اطلاعات و اسناد مرتبط با آن را جمع‌آوری کرده‌ام. بگذارید حالا که به سؤال پایانی رسیدیم به نکته‌ای اشاره کنم. کار تاریخ در کشور ما ساده نیست، هم اطلاعات به شکل پراکنده و در سازمان‌های مختلفی است و هم این که ارگان‌های دارنده آنها در مواجهه با پژوهشگران خساست به خرج می‌دهند. از همین بابت تنها چیزی که مورخ و پژوهشگر تاریخ را وادار به ادامه کار می‌کند، عشق است. آنقدر کار دشواری است که هر مرتبه به خودم وعده بازنشستگی از کار در این عرصه را می‌دهم اما باز هم نمی‌توانم. افرادی مانند من مبتلا به تاریخ می‌شوند، هرچند که گرفتاری شیرینی است. بگذارید قدردانی کوچکی هم از همسرم داشته باشم؛ حتماً این را بنویسید. از حمید قنادیان که هر دوی ما برای سال‌ها در سازمان اسناد کار کرده‌ایم. البته حیطه کاری‌مان متفاوت بود، او مدیریت کل امور مالی را به عهده داشت که حالا بازنشسته شده است. اگر همراهی‌اش نبود قادر به طی این مسیر، آن هم برای سال‌های متمادی و با وجود مشکلات بسیار نمی‌شدم.

تاریخ عجله سرش نمی‌شود

همان‌طور که در خلال گفت‌و‌گو هم اشاره شد درباره دوره قاجار کارهای بسیاری شده، هرچند فاطمه قاضیها، این مورخ و سندپژوه کشورمان تأکید دارد هنوز کارهای ناکرده‌ بسیار انتظار پژوهشگران تاریخ را می‌کشد و می‌گوید: «کار تاریخ تمامی ندارد، گره هر بخش که باز می‌شود با گره‌های تازه‌ای روبه‌رو می‌شویم. این در حالی است که برخی جوان‌هایی که قدم به این عرصه می‌گذارند بسیار عجول هستند و از سویی خواهان پیمودن یک‌شبه ره صدساله! اما ای‌کاش بدانند که تاریخ عجله سرش نمی‌شود. حوصله می‌خواهد و استمرار بسیار. بنابراین مهم‌ترین توصیه‌ام به جوانان علاقه‌مند این است که از موانع نترسند و زود عقب نکشند. گاه بین تازه‌واردها افرادی را دیده‌ام که عمده انگیزه‌شان بر این است که نگذارند تحقیق درباره فلان بخش به دست دیگران برسد و... همین هم هست که وقتی وارد کار می‌شوند و تازه می‌فهمند آن‌طور نیست که فکر می‌کردند عقب می‌کشند. درصورتی‌که هنوز اسناد بسیاری است که کسی سراغ آنها نرفته. اگر به سراغ اسنادی که دست سازمان‌هایی نظیر وزارت خارجه است بروید با دنیای غریبی روبه‌رو می‌شوید که کار چندانی هم درباره‌شان نشده. آن‌قدر کار انجام‌نشده مانده که نیازی به رقابت‌های آن‌چنانی برای عقب زدن همدیگر نیست. اغلب کارهایی که در حوزه تاریخ شاهد هستیم بیشتر از سوی افراد علاقه‌مند انجام می‌شود. تاریخ تنها کار عاشقان است وگرنه در آن خبری از منافع مالی و حتی شهرت نیست. حتی تعریف و تمجیدهای گاه‌ و بیگاه هم تأثیری در کاهش سختی ندارند؛ البته نمی‌توان منکر نقش تشویقی‌شان شد. با این‌ حال خوشحالم در بین جوانان، به‌رغم برخی که شتاب‌زده و عجول هستند با پژوهشگرانی روبه‌رو هستیم که کارهای جدی کرده‌اند و باعث افتخار هستند.




آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7673/9/581735/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها