نگاهی به داستان «شیلاندر» نوشته نرگس نظیف
در سرزنش نابرابری
علی شاهمرادی
نویسنده و مترجم
شیلاندر اولین رمان نرگس نظیف است که امسال از سوی «نشر سنگ» به بازار کتاب آمده و پر از دغدغههای زن امروز است. «برنار ماری کلتس» در نمایشنامه «در خلوت مزارع پنبه» میگوید: «شقاوت راستین و ترسناک این است که انسان یا حیوان، انسان یا حیوان دیگر را ناتمام بگذارد، که او را همچون سه نقطه در میان جملهای قطع کند، که پس از اینکه او را نگاه کرد، رویش را از او بازگرداند.» این بلایی است که مرد داستان بر سر زنی که ناتوان است، یا ناتوان نگه داشته شده، یا چیزی برساخته از هر دوی اینها، میآورد. شیلاندر تصویر زندگی یک زن ناتمام است، یا قصه زنان ناتمام. زنانی که نه عاشق، که اسیرند؛ همان چیزی که شخصیت محوری داستان نامش را «نوعی وابستگی شدید و عجیب» میگذارد که فردیت خود را در آن فراموش میکند. جایگاه یک زن در یک رابطه کجاست؟ چقدر از سوی دیگری اهمیت دارد و چقدر از سوی خود؟ و چه میزان از این وضعیت نابهنجار به انفعال زن برمیگردد و چقدر به یک روند دیرپا و تثبیت شده؟ این سؤالاتی است که ما در این متن با آن روبهروییم. زن و مرد اسم ندارند؛ زن از آن بابت که به شناسه همسرش شناخته میشود و مرد که انگار نماینده یک تاریخ است و نیازی به نامی مشخص ندارد. و حالا با رفتن این مرد، تنهایی و انفعالِ مضاعف، سرنوشت زنی است که درکش از زیستش، بیشتر از هر چیز، بر پیشینه این کجدیوارِ رابطه استوار است. مرد در این پیوستگی دلیلی نمیبیند که حتی توضیح بدهد چرا برای مدتی طولانی رهایش میکند و به مسافرت خارج از کشور میرود و نهایت حرفش میشود این که: «سفر تفریحی که نمیروم.» مسلم است که بخشی از این ادعای بر حق بودن ذاتی مرد، به تن دادن زن برمیگردد و مجاب کردن خود توسط خود. ارتباط در شیلاندر فقط بحث یک اشتباه نیست، کاملاً نگرانکننده است؛ شخصیت اصلی در این قصه هویت فردی را وامینهد و در بیان احساسات، به خود به مثابه یک غیریت مینگرد؛ شخصیت اصلی در خودش غایب است و نه تنها نمیتواند بر تنهاییاش چیره شود، بلکه با وجودِ دانستن، با واگویههایی منفعلانه برای مدارایی بیفایده دلیل میتراشد. واقعیت این است که اینگونه ناتوان وارد زندگی دیگری شدن، نه تنها چیزی به تو اضافه نمیکند، که هر آنچه را داری ویران میکند و از تو میگیرد، و سالهای سال است که زنان زیادی همان زندگی نیمبند خود را نیز در پیوند با نظمی مردسالارانه از کف دادهاند. حافظه که میتواند نقشی مثبت در تحول یک انسان داشته باشد، در چنین شرایطی به عنوان یک ابزار خود دچار عادت و اعتیاد میشود و نقشش بیشتر از آشنایی دادن، به ایجاد بیگانگی برای شخص میانجامد و مدام مجابش میکند به فرو رفتن بیشتر در این زندگی بیمنطق. این تنهایی تا مغز استخوان، شبیه همان صدای بیمارگونه درون داستان است و هر دو جزئی از زندگی این زن شدهاند؛ صدایی که همیشه همراه شخصیت اصلی است و از خانهاش شروع میشود و تا کولهاش در ماشین و بعد صندلی کناریاش میآید؛ تنهاییای در عین تظاهر به با هم بودن و انکار تنهایی. نوشته علاوه بر معنا و دغدغهاش، در بحث فرم نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد. شگردهای متفاوت در روایت و تمهیدات نویسنده آن را به اثری خواندنی بدل کرده است؛ یکی از این گزینشهای بجا که در تعویض فضا و پرهیز از یکنواختی کار تأثیر بسزایی داشته، حکایت میمون و لاکپشت کلیله و دمنه است که به صورتی ارگانیک و دلنشین به حرف و شکل متن اضافه میکند. یا تشبیهاتی تا حدی دور از ذهن که نوشته را خواندنیتر میکند: ««چرا شوهرت تنها رفته؟» این طور بیمقدمه که میپرسد، مثل وقتهایی است که معلمها از جاهایی که هنوز نخوانده بودیم یا از پاورقی سؤال میکردند.» یا دادههایی که برای مخاطب جذابیت ایجاد میکند: «میگویم: «غَلیواژ یه نوع پرنده است که اسمهای مختلف داره، مثل زغن، موشگیر، غلیواژ یا کلیواژ.» میخواهم بگویم که این پرنده شش ماه نر است و شش ماه ماده، اما نمیگویم...» یکی دیگر از نقاط قوت داستان در پایانبندی آن است؛ جایی که نویسنده به متن و واقعیت وفادار میماند و به جای معجزه، نشان میدهد که پایان چنین آغازی، یکباره به فرار از جادوشدگی تاریخی زن ختم نمیشود و شخصیت محوری قصه دلخوش به چیزی میماند که با امکان و مجال و توانایی امروزش بیشتر از آن نمیتواند؛ و نشان میدهد هنوز کار بسیار میبرد تا زن بتواند جایگاهش را به عنوان یک انسان به دست آورد، که تا امروز میشود گفت فاصله زیادی از این جمله معروف «اینگه بورگ باخمن»، نویسنده و فیلسوف اتریشی نگرفتهایم: «فاشیسم اولین چیزی است که در هر رابطه زن و مردی شکل میگیرد.» شیلاندر، علاوه بر رسیدن به لذت خواندن یک کتاب خوب، نوشتهای است که بار دیگر پرسشهایی اساسی درباره شکاف و عدم توازن رابطه زن و مرد در ذهن خواننده خود ایجاد میکند؛ پرسشهایی که دیگر زمان مطالبه پیگیر پاسخهایشان رسیده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه