نگاه

پشت صحنه زندگی



دکتر جعفر رشادتی
رئیس مرکز ارتباطات مردمی قوه قضائیه

در جریان دید و بازدید‌های عید برخی حاشیه‌ها قابلیت به خاطر سپاری دارند- این خاطرات یا در گفت‌و‌گوهای بین افراد وقتی دور هم جمع هستند شنیده می‌شود یا گاهی خودفرد مستقیم در ماجرا دخیل است - البته نه از آن جهت که در سایر ایام سال ممکن است این اتفاق‌ها رخ ندهد بلکه از آن جهت که به دلیل غلبه شیوه‌های زندگی ماشینی و مجازی بر زندگی سنتی، رفت وآمدهای خویشاوندی و دوستانه رنگ باخته و فامیل وبستگان آنچنان شناختی نسبت به افراد فامیل پیدا نمی‌کنند همین امر باعث می‌شود فاصله‌ها بیشتر شده و قضاوت ها درباره شخصیت افراد معطوف به برداشت از همین یک جلسه شود و خود این ماجرا از دلایل استحکام نداشتن خانواده‌ها است.دو مورد از این برداشت‌ها نمونه‌هایی ازاین موارد است:
1.از دختر 14 ساله‌ای که از نظر درسی بحق پیشرفت قابل توجهی هم داشت و اگر به سه دهه قبل برگردیم وقت شوهر کردنش هم شاید رسیده بود خواستم برایم چای بیاورد، با شک وتردید اول نگاهی به مادر و سپس پدرش و بعد هم من انداخت و گفت: عمو من که چای ریختن بلد نیستم، من تا حالا چای درست نکردم. بعد هم پدرش با چهره‌ای گرفته و توأم با نارضایتی به من گفت: مادرش معتقد است دختر فقط باید درس بخواند ولازم نیست در کار‌های دیگر دخالت کند. وقتی کنجکاو شدم، از دختر خانم اطلاعاتی درباره توانایی‌های خانه‌داری از قبیل آشپزی، گلدوزی، خیاطی و.... پرسیدم که با تعجب گفت: «عمو اینها به چه درد من می‌خوره، خب مامان برام میپزه ، چیزی لازم شد می‌خره.» و... نگاهی به مادربزرگ همین دخترکه در جمع بود انداخته و پرسیدم« حاج خانم چند سالتون بود که ازدواج کردید.» اوهم لبخندی زد وگفت: درسن همین نوه‌ام که بودم بچه اولم هم دنیا آمده بود!!!
2.حاج آقا درششمین دهه عمرش از من که 10 سال کوچکترم مشورت می‌خواهد و من خوشحال از اینکه بالاخره مورد مشورت فردی از اعضای فامیل که یک بار بیشتر در سال و شاید هم چند سال یکبار او را نمی‌بینیم قرار گرفته‌ام. گوش جان می‌سپارم به فرمایشات ایشان.« دو تا پسرم بیکارند اما مشکل این نیست بلکه مشکل رفتار مادرشان است. دارد بچه‌ها را در پر قو بزرگ می‌کند. آب که می‌خواهند با لیوان تا داخل دهانشان نریزد ول کن نیست، چای که می‌خواهند تا در نعلبکی برایشان خنک نکرده و تا قند در دهانشان نگذارد راضی نمی‌شود. بدتر از همه اینکه هر روز صبح باید چند لقمه برای مصرف صبحانه‌شان آماده کرده وبسته به اینکه کدامشون اول بیدار بشه کنارشون می‌شینه تا لقمه‌ها رو بخورند. تا می‌خواهم کاری به هر یک بسپارم بلافاصله پشتیبانی‌هایش آغاز می‌شود که بچه را اذیت نکن خودت انجام بده، آبی به ماشین بزن، برو خریدی کن، نان سنگکی، حلیمی بخر. لباس ها را ببر خشکشویی، وسیله برقی خراب شده را ببر تعمیرکنند. برای من شده آرزو که یک بار برای خودشان یا من کاری انجام داده باشند. حتی دیگه گوشی تلفن که زنگ می‌خورد اونم باید یواش یواش ما جواب بدیم و... و اما هر چه او بیشتر توضیح می‌دهد من نه تنها تعجب نمی‌کنم بلکه در دلم می‌گویم حاج آقا عجب تفاهمی هست بین دوفامیل.» گرچه از هم دور هستیم ولی عیال ما هم اعتقاد عیال شما را دارد. با این تفاوت که ما علاوه بر آنچه شما انجام می‌هید، تخت بچه‌ها را هم جمع می‌کنیم. وقتی آنچه در دلم می‌گذرد را با حاج آقا درمیان می‌گذارم آهی کشیده و می‌گوید: «عجب، پس خانه از پای بست ویران است.»!!! می‌گویم حاج آقا اتفاقاً آباد است ولی سست و با هر لرزه‌ای ممکن است بریزد.
امیدوارم نمونه این دختر وپسرهای جوان در کشور‌مان قابل توجه نباشد.ضمن اینکه والدین بدانند همین جوانان با هر تخصص ومهارتی، مردان و زنان آینده این کشورند.به همان شکل که معتقدیم باید سواد و تحصیلات داشته باشند، باید تلاش کرد درس زندگی کردن، پدر بودن، مرد خانه بودن، زن و همسرخوب بودن و... را نیز آموزش ببینند.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/6465/18/409954/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها