تأملی بر زمینههای سیاسی و اجتماعی وقایع اخیر
نقطه کوری که اعتراضات را به آشوب کشاند
دکتر موسی نجفی
استاد علومسیاسی و رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
بعد از درگذشت مهسا امینی، اعتراضات و ناآرامیهایی را در فضای جامعه شاهد بودیم. در مواجهه با چنین رخدادهایی آنچه که نباید مورد غفلت واقع شود، مسئولیت اجتماعی و نقش اهالی علم و پژوهشگران در بررسی زمینههای سیاسی و اجتماعی این وقایع و روایتهای صورت گرفته از آنها است. از این رو، در این گفتار میکوشم با تکیه بر رویکرد تاریخ سیاسی و فلسفه سیاسی، نقطه کور این حوادث را به تحلیل و بررسی بگذارم.
1. در بررسی وقایع اخیر، قبل از هر تحلیل باید به این مهم توجه داشت که خشونت در کارنامه جریان انقلابی جایگاهی ندارد. واقعیت این است که جامعه ایرانی دارای سه محور و ویژگی «عقلانیت»، «معنویت» و «عدالتخواهی» است و برخلاف برخی روایتها که از نحوه پذیرش اسلام در ایران با خشونت و شمشیر یاد میکنند، اتفاقاً وجود این سه عنصر در اسلام و انطباق آن با جامعه ایران بود که منجر به پذیرش اسلام از سوی ایرانیان شد. بنابراین، قبل از هر چیز باید میان رویکرد نظریههای سیاسی که در آنها به حل بحرانها پرداخته میشود، با رویکرد تاریخ و فلسفه سیاسی که در آنها بر اهمیت ارائه نظریههای سیاسی بر مبنای تاریخ و فلسفه سیاسی کشور تأکید میشود، تمایز گذاشت. در مباحث مرتبط با نظامهای سیاسی، هر نظامی گفتمان خود را دارد و بررسی ریشه خشونتهای اخیر در متن جامعه نیز باید با تحلیل جامعه ایرانی انطباق داشته باشد.
2. ورود مدرنیزاسیون به ایران، دارای سه لایه «ابزاری»، «سیاسی» و «فرهنگی» بود که دو لایه نخست در جامعه ایرانی پذیرفته شد، ولی لایه فرهنگی که از اجزای اخلاقی، اعتقادی و... تشکیل شده است، پذیرش نشد. در دوره مشروطه سه لایه مدرنیزاسیون از هم تفکیک شدند و در ادامه در دوران انقلاب اسلامی، با پدید آمدن فرهنگ و تمدن برتر، «ذات» و «پیرامون» هویت ایرانی اسلامی به یکدیگر رسیدند، اما با این حال، نقطه کور ماجرا، نزدیک شدن فرهنگ مدرن به ذات جامعه ایرانی بود. در این فضا، لایه سوم از مدرنیزاسیون یعنی لایه فرهنگی، با مخفی شدن در پشت دو لایه «ابزاری» و «سیاسی» منجر به شکلگیری نقطه کوری در ارتباط میان ذات جامعه ایرانی با فرهنگ مدرن شد. عدم موفقیت کامل حرکتهایی همچون لیبرالها، سوسیالیستها یا ناسیونالیستها و تقابل آنان با انقلاب اسلامی که تمدن و فرهنگی برتر پدید آورده است، منجر به تقابل آنان با انقلاب شد. آنان پیوسته تلاش میکنند با تبلیغات گسترده در شبکههای مجازی و ماهوارهای مسیر حرکت انقلاب را منحرف کنند و در این مسیر، اغلب خشونت و به آشوب کشاندن اعتراضها را در دستور کار خود دارند.
3. نکته مهم دیگری که در تحلیل وقایع اخیر نباید از نظر دور داشت این است که توسل و تشویق به حرکتهای افراطی و خشونتآمیز ناشی از فقری است که غربیها در مقابل انقلاب به آن دچار هستند. تمام این موارد، دوقطبیهایی را میان دیدگاههای انقلابی و مخالفان آنان شکل داد که از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
الف: برخلاف انقلابیون که پس از وقایع اخیر، بر ضرورت توجه بیشتر به مطالبات جوانان تأکید کردند، مخالفان جریان انقلابی، این اعتراضات را جرقه شکلگیری یک جریان و جنبش تلقی کرده و معتقدند این اعتراضات در نهایت به تغییر منتهی میشود.
ب: در ناآرامیها و اعتراضات اخیر، دوگانه «آزادی» و «استبداد» از سوی مخالفان انقلاب برجسته و مطرح شد. این در حالی است که در روایت انقلابیون از وقایع اخیر بحث بر سر آزادی و استقلال است.
ج: مخالفان انقلاب از ارتباط انقلاب ملی و بنیادگرایی مذهبی صحبت میکنند، در حالی که در ایران و با تشیع، بنیادگرایی معنایی ندارد و همواره ما از این تلقی و نگاه تبری جستهایم.
د. همواره دعوت انقلاب اسلامی به «عقلانیت» و «اعتدال» است ،اما در مقابل مخالفان انقلاب به خشونت و غارتگری دعوت میکنند.
4. نکته آخر اینکه در مواجهه با وقایع و اتفاقات اخیر، ملت و اقوام مختلف کشور از جمله کردها باید به حافظه تاریخی خود رجوع کرده و بررسی کنند چه کسانی فجایع حلبچه و کشتار 5 هزار نفر را رقم زدند و اکنون نقش دلسوزان آنان را بازی میکنند؟ مردم کرد عراق نیز باید متذکر ماجرای سقوط شهرهای اربیل در مقابل داعش باشند که چه کسی آنان را از شر داعشیها حفظ کرد؟
همچنین در داخل کشور ضرورت دارد مسئولان کشور و دولتمردان به جوانان توجه داشته باشند و در جهت رفع مشکلات و مسائل آنان بهطور مضاعف تلاش کنند و جوانان نیز از سطحیاندیشی پرهیز کرده و قدر استقلال، آزادی و اقتدار و امنیت کشور را بدانند.
نیم نگاه
ورود مدرنیزاسیون به ایران، دارای سه لایه «ابزاری»، «سیاسی» و «فرهنگی» بود که دو لایه نخست در جامعه ایرانی پذیرفته شد، ولی لایه فرهنگی که از اجزای اخلاقی، اعتقادی و... تشکیل شده است، پذیرش نشد. بنابراین ،این لایه فرهنگی، با مخفی شدن در پشت دو لایه «ابزاری» و «سیاسی» منجر به شکلگیری نقطه کوری در ارتباط میان ذات جامعه ایرانی با فرهنگ مدرن شد که هر از گاهی این نقطه کور در جامعه ما چالشهایی ایجاد میکند
وقتی رسانه ها «موضوع» را به «بحران» بدل میکنند
دوقطبیسازی رسانهای
دکتر سیده زهرا اجاق
رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات
یکی از مهمترین پارامترها در بررسی و تحلیل وقایعی که پس از درگذشت مهسا امینی رخ داد، به نقش رسانهها در تغییر فضای اجتماعی ایران برمیگردد. در مباحث مرتبط با «ارتباطات بحران» بهترین زمان واکنش به یک اتفاق یک تا پنج ساعت بعد از آن واقعه است، اما در صورت تعلل داشتن رسانهها برای واکنش مقتضی، «موضوع» به «بحران» تبدیل میشود.
واقعیت این است که «حوزه عمومی» فضایی بین حوزه خصوصی و حوزه دولتی و حاکمیت است و اگر حوزه عمومی تضعیف یا حذف شود، عملاً فاصله بین دولت و حوزه خصوصی از میان رفته و تنشها و چالشهای مختلفی در جامعه بروز پیدا میکند. این در حالی است که با سیاستگذاری درست و دقیق در حوزه رسانهها، میتوان نقش آنان را در هدایت و انعکاس مسائل و مشکلات مردم برجستهتر کرد و از این طریق رسانهها را بهعنوان معبری برای طرح دیدگاهها و آرای مردم به کار گرفت.
پرسشی که در این فضا مطرح میشود این است که اساساً رسانهها بهعنوان یکی از بازیگران عرصه عمومی چقدر در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی ورود بموقع و مؤثری دارند؟ متأسفانه به نظر میرسد آنچنان که باید در عرصه رسانه، مدیریت و سیاستگذاری صحیحی نداریم و شاهد این مدعا عملکرد رسانهها در انعکاس اخبار مربوط به اعتراضات پس از فوت خانم مهسا امینی بود و از آن جمله میتوان به دو قطبیسازی در جریان اتفاقات اخیر اشاره کرد. همچنین بی توجهی به نارضایتیهای اجتماعی در جامعه از دیگر عملکردهای ناکارآمد رسانهها در انعکاس اخبار مربوط به اعتراضات اخیر بود تا آنجا که مثلاً تعریف حکم فقهی امر به معروف بعضاً در برخی رسانهها به شکلی صورتبندی میشد که متناسب با معیارهای آن رسانه بود و از اساس با واقعیت دینی جامعه ایرانی همخوانی نداشت.
گفتنی است غفلت رسانهها نسبت به تغییرات ارزشی و عدم انعکاس سخن افراد به حاشیه رانده شده نیز از دیگر شواهدی است که همگی به نوعی عملکرد ناکارآمد رسانهها را در انعکاس اخبار مربوط به اعتراضات اخیر نشان میدهد. مجموعه این عوامل، رسانهها را از کنشگری صحیح میان دولت و ملت دور کرده و باعث میشود آنان نقشی پوشالی در این میان داشته باشند و در واقع رسانههراسی نیز نتیجه همین عدم نقشآفرینی صحیح آنها در ارتباط و انعکاس روابط میان دولت و ملت است. این در حالی است که رسانه میتواند نقشی مؤثر در انسجام اجتماعی ایفا کند و ضرورت دارد با سیاستگذاری صحیح از سوی دولتمردان، به نقشآفرینی هرچه مؤثرتر رسانهها جامه عمل پوشانده شود. بیتردید رسانهها مادامی میتوانند به مسئولیت اجتماعی خود عمل کرده و نسبت به آن وفادار باشند که بکوشند تریبونی برای صدای همگان باشند و از تک صدایی تبری جسته و به خیر و دوستی، چنانکه ارسطو در آثار سیاسی خود به آنها پرداخته است، توسل کنند.
*مکتوب های حاضر، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر نجفی و دکتر اجاق است که در اولین نشست از سلسله نشستهای گفتوگوی انتقادی با عنوان «تحلیل نظریهپردازانه وقایع اخیر ایران (ریشهها و روایتها)» در محل پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی ارائه شد.
نیم نگاه
در مباحث مرتبط با «ارتباطات بحران» بهترین زمان واکنش به یک اتفاق یک تا پنج ساعت بعد از آن واقعه است، اما در صورت تعلل داشتن رسانهها برای واکنش مقتضی، «موضوع» به «بحران» تبدیل میشود. حالا این سؤال مطرح میشود که رسانههای ما بهعنوان یکی از بازیگران عرصه عمومی چقدر در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی ورود بموقع و مؤثری دارند؟ متأسفانه به نظر میرسد آنچنان که باید در عرصه رسانه، مدیریت و سیاستگذاری صحیحی نداریم و شاهد این مدعا عملکرد رسانهها در انعکاس اخبار مربوط به اعتراضات پس از فوت خانم مهسا امینی بود