چیستی «عقلانیت مدنی» و نسبتش با «عقلانیت نخبگانی» در گفتوگو با دکتر محمدعلی فتحالهی، استاد علومسیاسی
اعتماد به درک عمومی جامعه
«اعتماد به درک عمومی جامعه» یکی از مکانیسمهایی است که از یک «حاکمیت مردممدار» توقع میرود و از رهگذر «حاکمیت عقلانیت مدنی» محقق میشود. به باور دکتر محمدعلی فتحالهی، استاد علومسیاسی و روابط بینالملل و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی، دقیقاً همینجاست که مرز میان یک دولت مردمی و دولت پوپولیستی مشخص میشود. با او در خصوص «چیستی عقلانیت مدنی و نسبتش با عقلانیت نخبگانی» به گفتوگو نشستیم. دکتر فتحالهی معتقد است: «نظامهای جاهلی به عمومی شدن عقلانیت مدنی باور ندارند و عقلانیت را تنها در انحصار نخبگان میدانند. یکی از مواردی که نظام جاهلی را از نظام عقلانیت مدنی جدا میکند، این است که چقدر عقلانیت عمومیشده در اختیار همگان و چقدر در انحصار نخبگان (اما به اسم مردم) است و به تعبیری مردم به صورت نمایشی و تصنعی در این قصه، دخالت داده میشوند. در حالی که عقلانیت مدنی، عقل را در انحصار نخبگان نمیداند؛ بدین معنا که عقل مدنی باید در میان عموم جامعه تسری یافته و همه از آن بهرهمند شوند. عقل مدنی یک عقل صرفاً محاسباتی و ریاضی نیست که تنها افرادی که از هوش بالایی برخوردارند یا به نوعی نخبه محسوب میشوند از آن بهرهمند باشند، بلکه عقل مدنی مربوط به زندگی و اجتماع است.» او در این بحث به تفاوت جامعه پوپولیستی با جامعه مبتنی بر عقلانیت مدنی هم اشاره میکند.
مهسا رمضانی
جناب دکتر فتحالهی، «عقلانیت مدنی» چیست و در چه نسبتی با «عقلانیت نخبگانی» قرار میگیرد؟
«عقل مدنی» نه در مقابل عقل نخبگانی که در مقابل جهالت قرار میگیرد. واقعیت این است که عقل مدنی یک وجه عینی اجتماعی دارد و خود را در مدینه و شکلگیری مدینهها نشان میدهد. به تعبیری، جایی که ما مدینه و مدنیت داشته باشیم میتوانیم از «عقلانیت مدنی» حرف بزنیم. بر این اساس، نبود مدنیت و مدینه در واقع نوعی جاهلیت ابتدایی است اما قضیه به همین جا محدود نمیشود و شکل دیگر جاهلیت را میتوان در مدینههای کاذب و دروغین نیز شاهد بود که امروزه از آن تحت عنوان «جاهلیت مدرن» سخن به میان میآید.
اما نکتهای که در نسبت میان «عقل مدنی» با «عقل نخبگانی» نباید از نظر دور داشت، این است که عقلانیت مدنی، عقل را در انحصار نخبگان نمیداند؛ بدین معنا که عقل مدنی باید در میان عموم جامعه تسری یافته و همه از آن بهرهمند شوند. عقل مدنی یک عقل صرفاً محاسباتی و ریاضی نیست که تنها افرادی که از هوش بالایی برخوردارند یا به نوعی نخبه محسوب میشوند از آن بهرهمند باشند، بلکه عقل مدنی مربوط به زندگی و اجتماع است و در واقع این عقلانیت را «احساس مشارکت در عینیت اجتماعی» شکل میدهد. از اینرو، ممکن است برخی که حتی سواد زیاد و تحصیلات بالایی هم ندارند از این عقلانیت بهرهمند باشند و برعکس برخی به جامعه نخبگانی تعلق داشته باشند اما بهره چندانی از عقل مدنی نداشته باشند. در واقع، عقل مدنی یک ماهیت عمومی شده دارد و همه در آن سهیم و از آن بهرهمندند هر چند نخبگان در تأثیرگذاری بر این نوع عقلانیت مؤثرند اما در شکلگیری عقلانیت مدنی سهم بیشتری ندارند؛ چرا که همگان از آن سهم میبرند.
نظامی که به «عقلانیت مدنی» باور داشته باشد چه ویژگیهایی خواهد داشت؟ در واقع میخواهیم بدانیم وجه ممیز نظامهای جاهلی با نظام مبتنی بر عقلانیت مدنی چیست؟
نظامهای جاهلی به «عمومی شدن عقلانیت مدنی» باور ندارند و عقلانیت را تنها در انحصار نخبگان میدانند. این در حالی است که باور عمیق به مدنیت یک امر عمومی شده است و در باورهای عموم مردم باید قرار گیرد.
یکی از مواردی که نظام جاهلی را از نظام عقلانیت مدنی جدا میکند، این است که چقدر عقلانیت عمومیشده در اختیار همگان و چقدر در انحصار نخبگان (اما به اسم مردم) است و به تعبیری مردم به صورت نمایشی و تصنعی در این قصه دخالت داده میشوند.
نکته دیگری که نظام عقلانیت مدنی را از نظام جاهلی جدا میکند این است که نظام عقلانیت مدنی، مستقل و مکفی بالذات نیست و خود به تنهایی نمیتواند همه ابعاد مختلف و نیازهایش را برطرف کند. مدینه در عین حالی که یک امر وجودی است در مسیر تجربیات وجودی و عینی خود، به این درک میرسد که قدرتهای ماورایی بر سرنوشت مدینه تأثیر دارند. اما نظام جاهلی، این عقلانیت را مستقل از خداوند در نظر میگیرد و تأثیرگذاری مدیر و مدیریت الهی را بر همه زندگی انکار میکند.
بنابراین «عمومی شدن عقلانیت مدنی» و باور به «قدرت قاهر الهی» دو ویژگی است که عقلانیت مدنی را از نظامهای جاهلی جدا میکند. در واقع، در عین حالی که در عقل مدنی منکر نقش نخبگان نیستیم اما عقل مدنی را در انحصار نخبگان هم قرار نمیدهیم.
چطور میتوان در سیاستگذاریها از «عقلانیت مدنی» بهره گرفت و به درک عمومی مردم اعتماد کرد؟
عقل مدنی مبتنی بر «مصلحت» است و این مصلحت هم یک گذشته و آیندهای دارد. بهطور مشخص، ما در نظام جمهوری اسلامی که آن را تجلی یک عقلانیت مدنی در نظر میگیریم، حکومت مدینةالنبی پیامبر اسلام(ص) را در گذشته خود و جامعه مهدوی در آخرالزمان را در آینده خود داریم و در بین این دو است که هویت و مصلحت خود را پیدا میکنیم. این دو عنصر باعث میشود تا در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها متناسب با این مصلحت عمل کنیم. در واقع این «مصلحت» است که چهارچوب عقلانیت مدنی ما را شکل میدهد و در این چهارچوب است که عقل مدنیه خود را نشان میدهد.
سیاست مبتنی بر «مصلحتاندیشی» آیا میتواند غایت یک جامعه باشد؟
مهمترین مسأله امروز ما این است که در وضع بینالمللی و منطقهای خود بتوانیم مصلحتاندیشی درستی داشته باشیم و نقش مناسب خود را ایفا کنیم. اگر توانستیم یک نظم عقلانی در منطقه و نظام بینالملل بهوجود آوریم، یک سیاستگذاری مبتنی بر مصلحت را انجام دادهایم. در حوزه سیاست داخلی هم اصل بر همین است که تشخیص مصلحت به درستی صورت گیرد و متناسب با آن عمل شود.
مرز عقلانیت مدنی و عقلانیت پوپولیستی در چیست؟ آیا اساساً میتوان از پدیدهای به نام «عقلانیت پوپولیستی» حرف زد؟
امری به نام «عقلانیت پوپولیستی» نداریم و «عقلانیت» و «پوپولیسم» پدیدههایی هستند که با هم جمعپذیر نیستند. در یک جامعه پوپولیستی که از قضا شهریت و مدنیت هم ندارد، عوام مردم به شکلی غیرنظاممند حرکت کرده و عمل میکنند. این در حالی است که «عقلانیت مدنی» خود را در نظامات سیاسی و اجتماعی نشان میدهد؛ یعنی، ابتدا باید یک نظم عقلانی حاکم باشد تا در ادامه بتوان ازعقل مدنی حرف زد.
بنابراین عقل مدنی را نه در بسیج عوام جامعه بلکه در «وجود یک نظام عقلانی» باید دید. صرف وجود تودههای مردم نمیتواند دلیل عقلانیت مدنی باشد. اصل اساسی در عقل مدنی، تجلی آن در نظامات سیاسی اجتماعی عقلانی است و مرز آن با جامعه پوپولیستی در همین جا مشخص میشود.
در هجر و رثای مجتهد ادیب، دکتر احمد مهدوی دامغانی
او که رنج هجران کشید ولی وفا نمود
با بیان بلیغ، گفتار سدید و قلم قوی، پاسدار فرهنگ و مکتب اهلبیت(ع) در دانشگاههای غرب شد
دکتر آیت پیمان
رئیس مجمع جهانى شیعهشناسی و مدیرمسئول دبیرخانه شوراى دینپژوهان کشور
1. در مورد او که رنج هجران کشید ولی وفا نمود، بگذارید از اول سخن آخر را بگویم که استاد فقید، دانشمند فقیه و ادیب فرزانه مرحوم پروفسور احمد مهدوی دامغانی، در زمینه عنوان آیتاللهی در حقیقت همه چیز داشت، جز عمامهای که دیگر آیات دارند.
او، فرزند دانشمندی معظم و ادیبی توانا است؛ فرزند ادیبی یگانه، به نام آقا شیخ کاظم دامغانی. پدر و فرزند هر دو مجتهدانی در عین شهرت غریب و ناشناس هستند. این پدر و فرزند دو گوهر مکنون در حوزه علمیه مشهد بودند که از صد سال پیش تا امروز، بزرگترین عالمان فقیه و فلاسفه اسلامی و ادیبان و شاعران نامآور را تربیت کردهاند.
پدر، شیخ کاظم مهدوی دامغانی از شاگردان ادیب نیشابوری اول و فقیه و مدرسی بزرگ بود و فرزندانش نیز اینگونه بودند و اکثر کسانی که امروز در کشور مرجع تقلید هستند یا در شرف مرجعیت هستند، از شاگردان مرحوم آیتالله شیخ کاظم دامغانی قدس سره میباشند.
اما فرزند ارشد، استاد احمد مهدوی دامغانی، هم در ادبیات عرب نابغه بود و هم در این زمینه میتوان گفت اجتهاد میکرد و هم میتوان گفت از ادیب نیشابوری چیزی کم نداشت. او در ادبیات فارسی مرجع و سرآمد بود و در فقاهتِ وی همینقدر بدانیم که «هممباحثه» و «همدرس» مراجع عظیمالشأنی همچون آیات عظام سید علی سیستانی و سید موسی شبیری زنجانی دامت برکاتهم بود.
از این منظر اگر به «حوزه علمیه خراسان» نگاه کنیم از حیث تعداد زیادی از رجال بزرگ علمی و ارزشمند که تربیت کرده است، بر حوزه قم، متقدم بوده است. در تاریخ معاصر، خراسان مرکز ادیبان، فقیهان و اصولیین بود و اگر امروز قم و نجف درخشش علمی دارند، نباید نقش خراسان را در این درخشش فراموش کنیم.
نسل جدید و طلاب حوزه و دانشگاهیان ما، از آشیخ کاظم دامغانی ادیب و فقیه بزرگ و مقامات علمی فرزندانش پروفسور احمد و شیخ محمدرضا مهدوی دامغانی که مجتهد هستند و دو فرزند دانشورش محمود و حسین و نوههای دانشمند این خاندان عالمپرور مثل بانو دکتر فریده دامغانی بیاطلاع اگر نباشند بسیار کماطلاع هستند و این گُسست نسل از مفاخر علمی، تحسّر و غمی در زمانه ما است. هر کدام از این افراد، بیمبالغه یک رکن از ارکان علمی کشور هستند.
2. دکتر احمد مهدوی دامغانی بحق از نوابغی است که هم در فقه و اصول مجتهد است و هم در ادبیات فارس و عرب و هم در فلسفه. فصل مهم زندگی وی این است که ایشان در دانشگاه هاروارد، بسیار منشأ اثر بود و در تألیف دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز نقش مهمی داشت و چراغی فروزان و صدایی بلیغ برای فرهنگ و مکتب اهلبیت علیهالسلام در دانشگاهها و مراکز علمی و آکادمیک جهان غرب بود.
در اسلام، عالمان حقیقی در همه علوم منزلت دارند و یک عالم پزشک با علم پزشکی خود، سلامت بشر را حفظ میکند و تمام کسانی که دارای علم مهندسی و معماری هستند، بشریت را از گزند طبیعت نجات میدهند. همه رشتههای علوم از نظر اسلام همین وضعیت را دارند؛ ولی در حفظ جسم انسان.
اما در «علم الادیان» حفظ و نگهداری روح و معنویت انسان مورد توجه است و چون بشریت مقصدی بالاتر از زندگی مادی دارد، انبیا و عالمان ربّانی، انسان را به خلیفه خدا بودن و ارزش معنوی دعوت میکنند. استاد مهدوی دامغانی، عالمی ربانی بود که نسبت به این رسالت الهی تا آخر عمر با برکتشان وفادار ماندند؛ بیان بلیغ، گفتار سدید، قول معروف و قلم قوی و امین او در خلق آثار ارزنده، بسیار اعجابآور و تحسینبرانگیز است.
استاد فقید به زبانهای فارسی و عربی و فرانسه تسلط داشت. سالیان دراز در دانشگاه تهران و مؤسسههای فرهنگی ایران و بعد از انقلاب اسلامی در دانشگاههای مادرید و پنسیلوانیا و هاروارد و در انجمنهای گسترش زبان فارسی در امریکا، دوستداران زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایران را با بیان گویا و قلم شیوا و توصیف معارف اسلامی و با سخنرانیهای مذهبی در مجالس، شیعیان و تمامی محبان آلالله را راهنمایی و ارشاد فرموده است.
حافظه شگفتانگیز وی و سرعت انتقال مفاهیم، او را همتای یک دایرةالمعارف زنده و جوشانِ فرهنگ ایران قرار داده بود. او به گستره شعر سنتی فارسی اشراف داشت و رویدادهای بارز در ایام دور را مانند وقایع امروز به یاد میآورد و در عرصه خاطرات و فرهنگ نیز آثار ارزشمند به قلم روان و خط خوش مینوشت و با حلاوتی که در بیان داشت، دقایق و ظرایف گفتوگوها را با نکتهسنجی و شیرینی توصیف میکرد.
دکتر مهدوی دامغانی اغلب ریشه لغات مهجور را خوب میشناخت و گره از بسیاری از شعرها و متون پیچیده باز میکرد و تواردها و تداعیها را تبیین مینمود؛ بهعنوان مثال میتوانست بیدرنگ شاهد بیاورد که فلان بیت فردوسی یا سعدی را در دوران جاهلیت چه کسانی در چه شعرهایی در ذهن پرورده بودند.
یکی دیگر از هنرهای ویژه استاد مهدوی دامغانی، شناسایی دقیق مردم و فرهنگ نواحی ایران است، یعنی او در حافظه وسیعش گنجینهای از «علم انساب» داشت که قاطبه نامداران ایرانی را خوب میشناخت، بخصوص هر صاحبنامی را میتوانست خلقالساعه توصیف کند. در «علم رجال» بیبدیل بود و کمتر استادی دیده شده که بزرگان علم و ادب و فرهنگ و دین ایران را در صد سال گذشته چنین به دقت شناسایی کرده باشند.
3. برای جوانان امروز درسآموز است و باید یادآور شویم که استاد مهدوی دامغانی در دوران جوانی، تحصیلات حوزوی را تا مرحله اجتهاد و تحصیلات دانشگاهی را تا مرحله دکترای ادبیات فارسی طی کردند و در ادبیات عرب نیز سرآمد شدند و پس از آن، پنجاه سال به افاضه و تحقیق و تدریس و نگارش کتب و مقالات گرانسنگ همت گماشتند و به فرهنگ ایران و اسلام خدمت ممتاز و برجسته کردند.
اینجانب در دو دهه اخیر بارها توفیق دیدار توأم با کسب فیض و انجام برخی فرامین علمی و خدماتی ناچیز برای آن استاد گرانقدر را داشتم و از نزدیک شاهد احساسات و عواطف عمیق وی نسبت به حضرت علی ابن موسی الرضا علیهالسلام و حضرت فاطمه معصومه سلامالله علیها بودم. اما با این حال، در برآورده شدن یگانه آرزوی وی در زمینهسازی سفرش به ایران و تشّرفش به زیارت آن بزرگواران، با وجود تلاش بسیار، موفق نبودم.
اما در آرزوی دیگرش؛ یعنی، انتقال گنجینه کتابخانه شخصی و کمنظیر هشت هزار جلدی وی، از منزل شخصی در فیلادلفیا به کتابخانه بزرگ دانشگاه بینالمللی جرج واشنگتن و افتتاح آن بهعنوان مجموعهای مستقل برای مطالعات اسلامی، توفیق حاصل شد و کتابهایی که طی هفتاد سال از نمایشگاهها و ناشران جهان با هزینه شخصی ایشان گردآوری شده بود، بهعنوان یادگار و میراث آن دانشمند بزرگ و تحت نام او با عنایت استادان خدوم آقایان حاج سید جواد شهرستانی و دکتر سید حسین نصر و دکتر محمد فغفوری و دکتر حمید احمدیان یزدی این امر محقق شد و یکی از بزرگترین دلنگرانیهای او در آخر عمر برای حفظ و بهرهبرداری مفید پژوهشگران علوم اسلامی از این گنجینه کم نظیر اسلامی - شیعی مرتفع گردید.
جامعه شیعه و مراکز و مساجد شیعه در دیار غرب، تا بازپسین ایام عمر با برکت آن مرحوم، از فیض دانش و ادبیات و احاطه عمیق او بر علوم و معارف اسلامی برخوردار و بهرهمند بودند و متواضعانه در پذیرش دعوت به سخنرانی در مجالس دینی، به رسالت تبلیغ معارف قرآن و اهل بیت(ع) و فرهنگ سید الشهدا(ع) اهتمام داشت.
بارها توفیق دیدار توأم با کسب فیض و انجام برخی فرامین علمی و خدماتی ناچیز برای آن استاد گرانقدر را داشتم اما در برآورده شدن یگانه آرزوی وی در زمینهسازی سفرش به ایران و تشّرفش به زیارت آن بزرگواران، علیرغم تلاش بسیار، موفق نبودم. اما در آرزوی دیگرش؛ یعنی، انتقال گنجینه کتابخانه شخصی و کمنظیر هشت هزار جلدی وی، از منزل شخصی در فیلادلفیا به کتابخانه بزرگ دانشگاه بینالمللی جرج واشنگتن و افتتاح آن به عنوان مجموعهای مستقل برای مطالعات اسلامی، توفیق حاصل شد و کتابهایی که طی هفتاد سال از نمایشگاهها و ناشرین جهان با هزینه شخصی ایشان گردآوری شده بود، به عنوان یادگار و میراث آن دانشمند بزرگ و تحت نام او با عنایت اساتید خدوم آقایان حاج سید جواد شهرستانی و دکتر سید حسین نصر و دکتر محمد فغفوری و دکتر حمید احمدیان یزدی منتقل،و این امر محقق شد
روحش شاد و یادش ماندگار باد
تغمدهالله برحمته الواسعه مع خاصة اولیائه. و هنیئاَ له قرب مولانا علی ابن موسی الرضا المرتضی علیه و علی آبائه آلاف تحیة والثناء