تحلیلگر امریکایی: کنگره چارهای جز حمایت از توافق با ایران ندارد
چتر قدرت ایران هستهای روی خاورمیانه
سمیرا زمانی
روزنامه نگار
جوئل مارتین روبین، تحلیلگر مسائل خاورمیانه و معاون سابق دستیار وزیر امور خارجه امریکا در یادداشتی در وب سایت
The hill نوشته است که سیاستگذاران امریکایی بزودی باید ایران هستهای را بپذیرند. دونالد ترامپ در ماه مه 2018 به طور یکجانبه از توافق هستهای ایران خارج شد و تصور کرد که میتواند مانع از تحقق ایران هستهای شود؛ غافل از آنکه ایران را بیشتر در این مسیر قرار داد و ایران توانست به موفقیتهای بیشتری در این زمینه دست پیدا کند. روبین خاطرنشان میسازد که سناتور بن کاردین اخیراً توضیح داده بود که به چه دلایلی خروج ترامپ از توافق با ایران را باید به عنوان یک «فاجعه بزرگ» برای ایالات متحده به حساب آورد. رئیس جمهور بایدن سعی دارد با شرکای بینالمللی ایالات متحده در راستای معکوس کردن روند سیاست شکست خورده ترامپ تلاش کند غافل از اینکه این تلاشها هم نمیتواند جلوی مطرح شدن ایران به عنوان یک قدرت هستهای را بگیرد. اگر غرب از روسیه با داشتن تسلیحات هستهای نگران است، نمیتواند و نباید ایران را به عنوان قدرت هستهای دیگر نادیده بگیرد و از آن غافل شود. این تحلیلگر مسائل سیاسی معتقد است که همه باید در کنار کنگره تلاش کنند تا امریکا به توافق با ایران بازگردد و مهمترین دلیل برای این اقدام، مسائل امنیت ملی امریکا است.
روبین معتقد است ایران هستهای به قدرتی تبدیل خواهد شد که دیگر هیچ کس نمیتواند آن را مهار کند. به زعم وی، ایرانی که بتواند هر زمان که تصمیم گرفت به هر میزان از فناوری هستهای دست پیدا کند، قدرتش را همچون چتری روی سراسر خاورمیانه خواهد گسترانید. به باور او اگر ایران در چنین وضعیتی قرار داشته باشد، آن گاه نمایندگان منطقهای این کشور نظیر حزبالله، حوثیها و مقاومت فلسطین از نظر قدرت به جایگاهی به مراتب بالاتر از جایگاهی که اکنون در آن قرار دارند، دست پیدا خواهند کرد؛ آن گاه ایران بدون نگرانی از قدرت هیچ کشور دیگری میتواند مستقیمتر و آشکارتر طرحهای خود را به پیش ببرد. خروج ترامپ از توافق با ایران اگرچه در ظاهر به نفع امریکا بود، اما در عمل ایران را قدرتمندتر ساخت و مسیر را برای آن هموارتر کرد. از دیدگاه روبین، در روابط خارجی، به ندرت میتوان دو سیاست متضاد را در عمل امتحان کرد تا ببینیم که چه نتایجی را در پی خواهند داشت؛ اما در مورد برنامه هستهای ایران، ایالات متحده نیازی به آزمایش و آزمون و خطا ندارد؛ بلکه نتیجه روشن است. روبین در بخشی از یادداشت خود مینویسد:
«اولین آزمون سیاست خارجی امریکا در سال 2015 با امضای برجام آغاز شد که این توافق ایران را به یک کشور هستهای در حال رشد تبدیل کرد. دومین آزمایش در سال 2018 آغاز شد؛ زمانی که ترامپ پیمان برجام را شکست و ایالات متحده را از طریق سیاست «فشار حداکثری» از برجام خارج کرد. این اقدام نه تنها امریکا را از متحدان خود منزویتر کرد، بلکه بهطور پیشبینیشدهای برنامه هستهای ایران را به نقطهای که امروز رسیده است، پیش برد. خروج از برجام، به جای آنکه باعث مهار برنامه هستهای ایران شود، آن را آزادتر ساخت. از منظر سیاستهای هستهای ایالات متحده، خروج ترامپ از برجام یک شکست کامل برای این کشور بود. بنابراین اکنون که این دو انتخاب سیاسی آزمایش شده اند، به وضوح میتوانیم ببینیم که در مجموع دو آزمایش، ایران قدرتمندتر از قبل شده است. البته انتخاب سومی نیز وجود دارد؛ یعنی شروع جنگ با ایران در تلاشی بیهوده برای خنثی کردن قدرت هستهای این کشور که البته انتخابی پوچ است؛ صحبت از جنگ علیه ایران مضحک است؛ زیرا هیچ مسیر نظامی مطمئنی برای پایان دادن به برنامه هستهای ایران وجود ندارد که اگر وجود داشت، سالها پیش انجام میشد.
به یاد داشته باشیم که ایران کشوری با 83 میلیون نفر جمعیت و 636 هزار مایل مربع است. تقریباً چهار برابر کالیفرنیا وسعت دارد و بیش از دو برابر اوکراین جمعیت دارد. ایران هزاران دانشمند و مهندس هستهای و دهها تأسیسات هستهای دارد. اقدام نظامی علیه ایران نه تنها یک کار غیرممکن خواهد بود، بلکه تنها چند ماه دستیابی به سلاح هستهای ایران را به تأخیر میاندازد و در عین حال مهر تأییدی بر قدرت هستهای ایران برای دفاع از خود است و به آن مشروعیت بیشتری میبخشد. ایالات متحده قبلاً یک بار در عراق به نام عدم اشاعه تسلیحات هستهای، یک جنگ منطقهای فاجعه بار را به راه انداخته است؛ انجام مجدد این کار نه منطقی است و نه قابل اجرا. حقیقت دردناک برای ایالات متحده آن است که تنها یک کشور میتواند ایران را از افزایش قدرت هستهای باز دارد و نام آن کشور ایران است! دیپلماسی هستهای تنها گزینه پیش روی ایالات متحده است. سیاستهای برتری جویانه دونالد ترامپ، نه تنها ایران را تضعیف نکرد که آن را در مسیری سریع برای دستیابی به قدرت هستهای بیشتر قرار داد. حال جو بایدن نمیداند که چگونه باید این قطار قدرت هستهای ایران را که بدون ترمز در حال حرکت است، متوقف کند. سیاستگذاران باید در حال حاضر از دیپلماسی هستهای بایدن با ایران حمایت کنند و توافق با ایران بهترین انتخاب برای دولت بایدن است.»
ولی نصر، استاد روابط بینالملل دانشگاه جانز هاپکینز نیز مدتی پیش درباره پیشرفت هستهای ایران گفته بود که پیشرفتهای هستهای ایران در پاسخ به خروج یکجانبه امریکا از برجام، «تاکتیکهایی برای فشار بر غرب است و حاوی این هشدار است که اگر طرف مقابل به وظایف خود در توافق یعنی تأمین منافع اقتصادی ایران پایبند نباشد، ایران نیز از همکاری و تعامل در زمینه هستهای خودداری خواهد کرد.» به باور نصر در پشت پرده پیشرفت هستهای، نیت اصلی ایران، نه ساخت سلاح اتمی، بلکه رسیدن به «آستانه هستهای» به عنوان ابزاری برای چانهزنی در راستای رفع تحریمها است.
در هرحال اگرچه تحلیلها از پیشرفتهای هستهای ایران متفاوت و متنوع است، اما نکته جالب و مشترک در اکثر این تحلیلها قرار داشتن ایران در مسیر رسیدن به جایگاهی مقتدر از نظر توان نظامی و غیرنظامی در منطقه است. ایران اکنون از نظر هستهای به یک قدرت بدون رقیب در منطقه تبدیل شده و امریکا و غرب چارهای جز اینکه بتوانند پیشنهادی مؤثر برای ایران داشته باشند و منافع این کشور را تأمین کنند، ندارند. جمهوری اسلامی در تمام دهههای گذشته همواره نشان داده که ذرهای از منافع مسلم ملی خود کوتاه نخواهد آمد.
یک روزنامه صهیونیستی از مهاجرت 66 درصدی صهیونیستها از فلسطین اشغالی گزارش می دهد
صهیونیست ها در صف خروج
سینا نظربیگی
روزنامه نگار
روزنامه صهیونیستی اسرائیل هیوم در گزارش خود به قلم «نوام دوبر» از نظرسنجی صورت گرفته که توسط مؤسسه پنیما صورت گرفته، از نارضایتی صهیونیستها نسبت به تحولات جاری در سرزمینهای اشغالی پرده برداشت. این نظرسنجی که به تاریخ اول مه سال جدید میلادی منتشر شده است، سؤالهای مختلفی را دربرداشته است. در این نظرسنجی درباره نحوه ارتباط دولت با کشتههای صهیونیست در طول جنگها وهمچنین در درگیریها با فلسطینیان سؤال شده است که نحوه عملکرد دولت یهود به چه صورت است. همچنین درباره امید به آینده دولت یهود سؤال شده بود که بیش از 40 درصد صهیونیستها امیدی به آینده دولت یهود ندارند.
یک سوم صهیونیستها، یعنی حدود 35 درصد، گفتهاند دولت یهود با خانوادههایی که در طول سالهای گذشته کشته شدهاند، بدرستی رفتار نمیکند. حدود 65 درصد ازصهیونیستها یکی از دوستان یا اعضای خانواده خود را در یک عملیات نظامی یا عملیات استشهادی فلسطینیان از دست دادهاند. نزدیک به یک چهارم از کل اسرائیلیها، یعنی 23 درصد، گفتند که یکی از دوستان نزدیک خود را در یک عملیات نظامی اسرائیل از دست دادهاند. این نظرسنجی برای جنبش پنیما توسط نظرسنجی مستقیم در میان 500 پاسخ دهنده 18 ساله و بالاتر که نمونهای از جامعه اسرائیل را نمایندگی میکنند، انجام شد.
20 درصد از صهیونیستها در این نظرسنجی گفته بودند که به هویت صهیونیستی خود افتخار نمیکنند. یکی از نکات بسیار مهم در نظرسنجی صورت گرفته آمار بسیار بالای صهیونیستها درباره آینده رژیم صهیونیستی است. این رژیم در طول سالهای گذشته بهدنبال این بوده است که با افزایش موج مهاجرت در سرزمینهای اشغالی یک دولت کاملاً یهود در فلسطین تشکیل دهد. اما با وجود این صهیونیستها در طول دوره گذشته جنگهای مختلفی را به چشم خود دیدهاند و اکنون ناامنی به خانهها و خیابانهای سرتاسر فلسطین اشغالی آمده است. در این نظرسنجی، صهیونیستها حدود 56 درصد از صهیونیست ها، گفتهاند که نسبت به آینده کشور خوشبین هستند در حالی که 40 درصد از آنها نظر عکس دارند. در پاسخ به این سؤال که چه مسائلی برای صهیونیستها بسیار چالشی است، حدود 41 درصد، گفته اند شکافهای اجتماعی، 25 درصد گفتهاند که هزینه زندگی، فوریترین مسأله است. 12 درصد به تهدید ناشی از ایران اشاره کردند و 12 درصد دیگر گفته اند فلسطینی ها. نکته جالب در پاسخ به این سؤال ترس و نگرانی صهیونیستها از ایران است.
اما یکی از مهمترین موارد در این نظرسنجی، مسأله مهاجرت و خروج صهیونیستها از سرزمینهای اشغالی است. در طول سالهای گذشته همواره یکی از دغدغههای اصلی و بحرانهای مهم دولت یهود موج مهاجرت معکوس از فلسطین به کشورهای مبدأ بوده است. به گونهای که مسأله مهاجرت معکوس یکی از چهار چالش اصلی دولت یهود محسوب میشود. براساس یافتههای این نظرسنجی، 33 درصد از صهیونیستها در سال گذشته به خروج از کشور فکر کردهاند، 66 درصد از پاسخدهندگان 18 تا 24 ساله گفتند، که به ترک اسرائیل فکر میکنند. از میان دلایل ذکر شده برای فکر کردن به یک مهاجرت، 40 درصد هزینه بالای زندگی، 22 درصد وضعیت امنیتی و 18 درصد شکافهای اجتماعی را عنوان کردند.
گفتنی است پیش از این نیز براساس نتایج پژوهش مرکز میراث «بیگن» ۵۹ درصد از اسرائیلیها برای مهاجرت به خارج از فلسطین اشغالی به سفارت کشورهای مختلف مراجعه کرده یا در اندیشه مراجعه به این سفارتخانهها بودهاند. کالمان لیبسکیند، نویسنده روزنامه صهیونیستی «معاریو»، در این خصوص گفته بود: «ما در برابر رشد یک پدیده چپگرا در اسرائیل هستیم که از صهیونیسم و اسرائیل دور هستند و توجه کمتری به دولت یهود دارند.» لیبسکیند میافزاید که این گروه از اسرائیلیها حتی به تنهایی طرحی را علیه پروژه صهیونیسم رهبری کرده و خواهان بازنگری در حوادث النکبه (فاجعه اشغال فلسطین)، دولت فلسطین و حقیقت مرزهای اشغالی سال ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ هستند. مهاجرت معکوس از سرزمینهای اشغالی در یک دهه اخیر بهدلیل جنگهای متعدد رژیم صهیونیستی با گروههای مقاومت فلسطین شدت گرفته است و صهیونیستها بهدنبال مهاجرت به سایر کشورها هستند. در سال ۲۰۱۴، پس از جنگ ۵۱ روزه غزه که شهرکهای صهیونیستنشین مورد اصابت موشکهای مقاومت قرار گرفتند، نزدیک به ۳۰۰ هزار صهیونیست از سرزمینهای اشغالی مهاجرت کردند. مهاجرت معکوس در حالی است که مقامات تلآویو برای جذب یهودیان از سراسر جهان تلاش میکنند جمعیت ساکنان اراضی اشغالی را افزایش دهند. گروههای مقاومت به حدی از توانمندی موشکی دست پیدا کردهاند که در جنگ اخیر با اسرائیل، برای اولین بار تلآویو و دیگر شهرهای مهم سرزمینهای اشغالی را مورد هدف قرار دادند که صهیونیستها را بیش از پیش نگران کرده است.فساد و اختلافات درونی گریبانگیر رژیم صهیونیستی و شکست پروژه عادیسازی روابط با اسرائیل در سطح منطقهای از جمله مهمترین عواملی هستند که میتوان برای فروپاشی اسرائیل در آیندهای نزدیک ذکر کرد. در نهایت میتوان گفت که در جمعبندی این نظرسنجی آنچه قابل مشاهده است، فروپاشی جبهه داخلی در درون رژیم صهیونیستی است. اعداد و ارقام گواه این است که جبهه داخلی باوجود هزینه بسیار سنگین دولت یهود فروپاشیده است و فروپاشی جبهه داخلی بدترین سناریوی ممکن برای دولت یهود است.