ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام علی (ع):
یاد ما اهل بیت شفابخش بیماریها و ناخوشیها و درمانگر وسوسه شک است.
خصال: ج ۲، ص ۶۲۵
یاد ما اهل بیت شفابخش بیماریها و ناخوشیها و درمانگر وسوسه شک است.
خصال: ج ۲، ص ۶۲۵
تعالی فرهنگ با تمرکز بر مؤلفه های ملی و آیینی
محمد شیری/ هر حکومت و دولتی برای اهداف کلان فرهنگی خود در دو حوزه مبانی دینی، مذهبی، آیینی و داشتههای ملی بیشترین سرمایهگذاری را انجام میدهد. مهمترین دلیل این مهم نیز آن است که این دو مؤلفه در تاروپود زیست و زندگی تمامی مردمان در جایجای این جهان تنیده شده است. هرچه تلاش مسئولان، سیاستگذاران و دولتمردان برای حمایت عادلانه و تأکید بر رشد و گسترش هر دو مؤلفه ملی و آیینی بیشتر استوار باشد زمینه تعالیبخشی فرهنگی و توسعه تمدنی کشورها بیش از هر زمان دیگری با سرعت و شتاب قابلتوجهی به سمت رونق و پیشرفت حرکت میکند.
بخشی از گفتههای این بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با ایرنا
بخشی از گفتههای این بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با ایرنا
یادی از صادق آیینهوند استاد پیشکسوت علم تاریخ اسلام در هفتمین سالگرد درگذشتش
کیمیای مهربانی
حسینعلی قبادی
رئیس سابق پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
در کنار کارنامه درخشان، ممتاز و بینظیرِ علمی مرحوم صادق آیینهوند، شخصیت او نیز بسیار شاخص و قابل تأمل و آموزش است که تمام در خلق و خوی به شدت مهربان و اخلاقگرایش تبلور پیدا میکند. شاید بتوان گفت بزرگترین درسی که ما میتوانیم از مرحوم آیینهوند بگیریم همین وجه شخصیت اوست که میوه دین را حیا میدانست و خودش نیز به شدت شخصیت بسیار حیامندی داشت و بارها و بارها از ایشان شنیدم که حیا و دوری از هتک حرمت دیگران را از اصول بنیادی و عملی دین میدانست و خودش هم به تمامی عامل به این معنا بود. او میگفت کسی که به خودش اجازه هتاکی به دیگران میدهد بیشک از میوه و غایت و بنیان تربیتی دین بهرهای نبرده و آدم دیندار اگر با ژرفای وجودش از دین حظ و نفعی برده باشد به این اصل پایبند خواهد بود و با حیا زندگی و رفتار میکند و ممکن نیست آدم دیندار هتاکی کند. اگر بخواهیم به علم نظری هم اندکی ورود کنیم باید بگوییم که او علاوهبر این حیامندی، مردی بود که دلش میخواست به همه مهربانی کند و عجیب در این موضوع بخشنده بود و اگر پیش میآمد از متعلقات خود نیز میگذشت و آن را هدیه میداد و از این بخشش سرخوش میشد. خاطرم هست که یکبار به جایی ورود کرد و کسی در آن مجلس از ساعت مرحوم آیینهوند تعریف کرد و همان لحظه ساعت را درآورد و به آن شخص بخشید. آنقدر با اطرافیان خود، از دانشجو تا همکار تا مردمان کوچه و خیابان مهربان بود که این مهربانی به کیمیایی در وجود او تبدیل شده بود که وجود آدمهای مرتبط با او را تغییر میداد و اثری شگرف روی آنها میگذاشت. گاهی اوقات در عالم مهربانی کارهای شگفتی میکرد مثلاً یک خاطره حی و حاضرش این است که دانشجوی بااستعداد و شایستهای قصد داشت که در مقطع دکتری تحصیل کند اما در دانشگاه تربیت مدرس این امکان وجود نداشت و دکتر آیینهوند وقتی اشتیاق و شایستگی آن شخص را دید، گفت من این مقطع را راهاندازی میکنم و واقعاً رفت و با تمام دردسرها و مسائلی که وجود داشت این کار را به سرانجام رساند. همه اینها نشأت از باور او به مهربانی میگرفت و کیمیایی که در وجودش بود. امروز حیف است که بگوییم چنین انسانی دیگر در میان ما نیست و اگر بود چقدر میتوانست منشأ خیر و مهربانی باشد. از سوی دیگر استعداد سرشار او، باعث شده بود که قدرت تبیین فوقالعادهای داشته باشد. مرحوم آیینهوند یک نسل را به تاریخ اسلام علاقهمند کرد آنهم نسلی نخبه که در حوزههای مختلف، اوایل انقلاب، به آموزههای اسلام علاقهمند شدند و امروز به چهرههای شاخص این کشور تبدیل شدهاند. در حوزه تدریس و آموزش نیز قدرت بازآفرینی و بیان بهروز اسلام به شکلی خارقالعاده در او نهادینه بود و اگر بدرستی او را از پیروان و رهروان کسانی مانند شهید مطهری و دکتر شریعتی بدانیم، حضورش در دانشگاه تهران، گویی حضور مطهری و شریعتی را زنده میکرد. یکی از حوزههایی که او تبیین میکرد این سرفصل بود که چگونه اسلام میتواند به سؤالات بشر امروزی پاسخگو باشد و همه اینها از منظر روشنبینی او به کلام مینشست و علاوهبر اینها شخصیتی داشت بسیار اهل و باورمند به گفتوگو در قدرت گفتوگومندی و پیوستگی میان نحلههای گوناگون بسیار موفق بود و آنقدر مهربان و خلاق بود که همانطور که آمد تمام بدیها و بیاخلاقیها را ذوب میکرد. امروز میتوانیم ارادتمندان و علاقهمندان مشرب فکری او را در مناصب مختلف کشوری ببینیم که همگی وامدار ادب و مهربانی او هستند و از نام و آثارش به نیکی یاد میکنند و همه هم قول هستند که نبود او اگرچه حیف است اما آثار و کارنامه درخشانش در دسترس و قابل مراجعه و استناد است.
رئیس سابق پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
در کنار کارنامه درخشان، ممتاز و بینظیرِ علمی مرحوم صادق آیینهوند، شخصیت او نیز بسیار شاخص و قابل تأمل و آموزش است که تمام در خلق و خوی به شدت مهربان و اخلاقگرایش تبلور پیدا میکند. شاید بتوان گفت بزرگترین درسی که ما میتوانیم از مرحوم آیینهوند بگیریم همین وجه شخصیت اوست که میوه دین را حیا میدانست و خودش نیز به شدت شخصیت بسیار حیامندی داشت و بارها و بارها از ایشان شنیدم که حیا و دوری از هتک حرمت دیگران را از اصول بنیادی و عملی دین میدانست و خودش هم به تمامی عامل به این معنا بود. او میگفت کسی که به خودش اجازه هتاکی به دیگران میدهد بیشک از میوه و غایت و بنیان تربیتی دین بهرهای نبرده و آدم دیندار اگر با ژرفای وجودش از دین حظ و نفعی برده باشد به این اصل پایبند خواهد بود و با حیا زندگی و رفتار میکند و ممکن نیست آدم دیندار هتاکی کند. اگر بخواهیم به علم نظری هم اندکی ورود کنیم باید بگوییم که او علاوهبر این حیامندی، مردی بود که دلش میخواست به همه مهربانی کند و عجیب در این موضوع بخشنده بود و اگر پیش میآمد از متعلقات خود نیز میگذشت و آن را هدیه میداد و از این بخشش سرخوش میشد. خاطرم هست که یکبار به جایی ورود کرد و کسی در آن مجلس از ساعت مرحوم آیینهوند تعریف کرد و همان لحظه ساعت را درآورد و به آن شخص بخشید. آنقدر با اطرافیان خود، از دانشجو تا همکار تا مردمان کوچه و خیابان مهربان بود که این مهربانی به کیمیایی در وجود او تبدیل شده بود که وجود آدمهای مرتبط با او را تغییر میداد و اثری شگرف روی آنها میگذاشت. گاهی اوقات در عالم مهربانی کارهای شگفتی میکرد مثلاً یک خاطره حی و حاضرش این است که دانشجوی بااستعداد و شایستهای قصد داشت که در مقطع دکتری تحصیل کند اما در دانشگاه تربیت مدرس این امکان وجود نداشت و دکتر آیینهوند وقتی اشتیاق و شایستگی آن شخص را دید، گفت من این مقطع را راهاندازی میکنم و واقعاً رفت و با تمام دردسرها و مسائلی که وجود داشت این کار را به سرانجام رساند. همه اینها نشأت از باور او به مهربانی میگرفت و کیمیایی که در وجودش بود. امروز حیف است که بگوییم چنین انسانی دیگر در میان ما نیست و اگر بود چقدر میتوانست منشأ خیر و مهربانی باشد. از سوی دیگر استعداد سرشار او، باعث شده بود که قدرت تبیین فوقالعادهای داشته باشد. مرحوم آیینهوند یک نسل را به تاریخ اسلام علاقهمند کرد آنهم نسلی نخبه که در حوزههای مختلف، اوایل انقلاب، به آموزههای اسلام علاقهمند شدند و امروز به چهرههای شاخص این کشور تبدیل شدهاند. در حوزه تدریس و آموزش نیز قدرت بازآفرینی و بیان بهروز اسلام به شکلی خارقالعاده در او نهادینه بود و اگر بدرستی او را از پیروان و رهروان کسانی مانند شهید مطهری و دکتر شریعتی بدانیم، حضورش در دانشگاه تهران، گویی حضور مطهری و شریعتی را زنده میکرد. یکی از حوزههایی که او تبیین میکرد این سرفصل بود که چگونه اسلام میتواند به سؤالات بشر امروزی پاسخگو باشد و همه اینها از منظر روشنبینی او به کلام مینشست و علاوهبر اینها شخصیتی داشت بسیار اهل و باورمند به گفتوگو در قدرت گفتوگومندی و پیوستگی میان نحلههای گوناگون بسیار موفق بود و آنقدر مهربان و خلاق بود که همانطور که آمد تمام بدیها و بیاخلاقیها را ذوب میکرد. امروز میتوانیم ارادتمندان و علاقهمندان مشرب فکری او را در مناصب مختلف کشوری ببینیم که همگی وامدار ادب و مهربانی او هستند و از نام و آثارش به نیکی یاد میکنند و همه هم قول هستند که نبود او اگرچه حیف است اما آثار و کارنامه درخشانش در دسترس و قابل مراجعه و استناد است.
آستانگی و امکان تئاتر در ایران
علیرضا نراقی
منتقد
با وجود سابقه طولانی نمایشگری در ایران از روزگار کهن تا معاصر، تئاتر به معنای مدرن آن هیچگاه آن درخت ریشهداری نشد که نادیده گرفتن آن ناممکن شود و جایگاه روشن و شناخته شدهای در فضای اجتماعی پیدا کند. به جز مقاطع کوتاه و بسیار موقتی که بیشتر نوع عامهپسندی از نمایش، پایگاه و موقعیتی شناخته شده در عموم داشت یا جوانههایی از حرکات پویایی تئاتر نوین و آوانگارد در فضای هنرهای نمایشی ایران رویید، تئاتر همواره در داشتن حیاتی طبیعی و مداوم در جامعه ایرانی، ضعیف بوده است. چون تئاتر نهادی مستقر با روندی تعریف شده در نسبت با جامعه خود نیست، امری است در حالت آستانگی، امکانی است که هست، اما می تواند مثل هر امکان دیگری واقعاً وجود نداشته باشد. تئاتر ایران همواره با لطف دولت و نهادهای حاکمیتی، یارانههای عمومی و گاه کمکهای موقتی و کوچک خصوصی کار خود را پیش برده است. در طول سالیان متمادی مرکز یا همان اداره کل هنرهای نمایشی امروز، کوچکتر شده و امکان این را نداشته است که فراتر از نظارت صرف، نگرشی توسعهمحور را در یک برنامه درازمدت طراحی و اجرا نماید.
این وضعیت دلایل زیادی داشته است اما شاید مهمترین آنها کمبود اعتبار، مشکلات مدیریتی، فرسوده بودن حلقههای مشورتی، بازوهای اجرایی و بوروکراسی اداری و در نهایت ناگزیری دولت در اداره روزمره امور این هنر بدون افقی درازمدت بوده است. اداره کل هنرهای نمایشی با گنجایش محدود خود باید به طور روزمره بر تئاترها نظارت کند و از پس تعهدات خود در نوسازی و نگهداری سالنهای دولتی و همچنین پیگیری وظایف محتوایی خود بربیاید. در چنین شرایطی برنامه توسعهمحور و حرکت به سمت استقرار و استحکام نهاد تئاتر توسط دولت به تنهایی، بسیار دشوار و دور از ذهن مینماید.
البته تئاتر ایران مشکلات محتوایی همچون مسائل آموزشی و زیباشناسانه هم دارد که در لطمه به ارتباط بیشتر با مخاطب و تنوعبخشی به فضای هنرهای نمایشی مؤثر بودهاند، اما اینها خود معلول فقدان توسعه و «استقرار نهادی» این هنر هستند تا روند پوستاندازی، نو شدن و تحولات طبیعی خود را طی کنند و رابطهای خودبنیاد با جامعه پدید آورند و مدام اصلاح شوند. در تئاتر ایران، فقدان توسعه به انگیزههای فردی هم آسیب زده، اما روند رو به توسعه و پیشرفت در زیرساختها، همواره افراد اثرگذار بیشتری را جذب میکند، پس نباید مشکلات نهادی تئاتر را به هنرمندان، افراد و موارد جزئی تقلیل داد و از این طریق از اصل دور ماند. برای تئاتر بیش از اداره روزمره و ساماندهی اجراها، یک برنامه توسعه دقیق و توافقپذیر نیاز است. این امر دیر یا زود باید انجام شود وگرنه موجودیت تئاتر میتواند از این هم آسیبپذیرتر شود. رسیدن به این رویکرد ایدهآل و افتادن در ریل توسعه، تلاش همافزای نهادهای صنفی (هنرمندان)، کارشناسان و دولت را میطلبد تا با قانع کردن نهادهای قانونگذار برنامهای مدون در درون برنامههای توسعه عمومی کشور در مورد تئاتر تعریف و قانون شود.
منتقد
با وجود سابقه طولانی نمایشگری در ایران از روزگار کهن تا معاصر، تئاتر به معنای مدرن آن هیچگاه آن درخت ریشهداری نشد که نادیده گرفتن آن ناممکن شود و جایگاه روشن و شناخته شدهای در فضای اجتماعی پیدا کند. به جز مقاطع کوتاه و بسیار موقتی که بیشتر نوع عامهپسندی از نمایش، پایگاه و موقعیتی شناخته شده در عموم داشت یا جوانههایی از حرکات پویایی تئاتر نوین و آوانگارد در فضای هنرهای نمایشی ایران رویید، تئاتر همواره در داشتن حیاتی طبیعی و مداوم در جامعه ایرانی، ضعیف بوده است. چون تئاتر نهادی مستقر با روندی تعریف شده در نسبت با جامعه خود نیست، امری است در حالت آستانگی، امکانی است که هست، اما می تواند مثل هر امکان دیگری واقعاً وجود نداشته باشد. تئاتر ایران همواره با لطف دولت و نهادهای حاکمیتی، یارانههای عمومی و گاه کمکهای موقتی و کوچک خصوصی کار خود را پیش برده است. در طول سالیان متمادی مرکز یا همان اداره کل هنرهای نمایشی امروز، کوچکتر شده و امکان این را نداشته است که فراتر از نظارت صرف، نگرشی توسعهمحور را در یک برنامه درازمدت طراحی و اجرا نماید.
این وضعیت دلایل زیادی داشته است اما شاید مهمترین آنها کمبود اعتبار، مشکلات مدیریتی، فرسوده بودن حلقههای مشورتی، بازوهای اجرایی و بوروکراسی اداری و در نهایت ناگزیری دولت در اداره روزمره امور این هنر بدون افقی درازمدت بوده است. اداره کل هنرهای نمایشی با گنجایش محدود خود باید به طور روزمره بر تئاترها نظارت کند و از پس تعهدات خود در نوسازی و نگهداری سالنهای دولتی و همچنین پیگیری وظایف محتوایی خود بربیاید. در چنین شرایطی برنامه توسعهمحور و حرکت به سمت استقرار و استحکام نهاد تئاتر توسط دولت به تنهایی، بسیار دشوار و دور از ذهن مینماید.
البته تئاتر ایران مشکلات محتوایی همچون مسائل آموزشی و زیباشناسانه هم دارد که در لطمه به ارتباط بیشتر با مخاطب و تنوعبخشی به فضای هنرهای نمایشی مؤثر بودهاند، اما اینها خود معلول فقدان توسعه و «استقرار نهادی» این هنر هستند تا روند پوستاندازی، نو شدن و تحولات طبیعی خود را طی کنند و رابطهای خودبنیاد با جامعه پدید آورند و مدام اصلاح شوند. در تئاتر ایران، فقدان توسعه به انگیزههای فردی هم آسیب زده، اما روند رو به توسعه و پیشرفت در زیرساختها، همواره افراد اثرگذار بیشتری را جذب میکند، پس نباید مشکلات نهادی تئاتر را به هنرمندان، افراد و موارد جزئی تقلیل داد و از این طریق از اصل دور ماند. برای تئاتر بیش از اداره روزمره و ساماندهی اجراها، یک برنامه توسعه دقیق و توافقپذیر نیاز است. این امر دیر یا زود باید انجام شود وگرنه موجودیت تئاتر میتواند از این هم آسیبپذیرتر شود. رسیدن به این رویکرد ایدهآل و افتادن در ریل توسعه، تلاش همافزای نهادهای صنفی (هنرمندان)، کارشناسان و دولت را میطلبد تا با قانع کردن نهادهای قانونگذار برنامهای مدون در درون برنامههای توسعه عمومی کشور در مورد تئاتر تعریف و قانون شود.
ماجراهایی خواندنی برای کودکان
«آگوس و هیولاها»، مجموعه داستانهایی نوشته «ژائومه کوپونس» برای سالهای پایانی مقطع ابتدایی ترجمه و روانه کتابفروشیها شده است. به تازگی چاپ دوم هفتمین جلد از این مجموعه که ترجمهاش را «سعید متین» بر عهده داشته به همت نشر هوپا منتشر شده، تصویرگری کتاب هم کار «لیلیانا فورتونی» بوده که آن را میتوان بخش مهمی از جذابیت این کتاب برای مخاطبان کم سن و سال دانست. عنوان هفتمین جلد این مجموعه «جشنواره بازیهای رومیزی» است.
چند صفحه نخست به معرفی شخصیتهایی که در این جلد درباره آنان میخوانید اختصاص پیدا کرده، اینکه هر کدام چکارهاند و قرار است چه کنند! حتی قهرمانهای داستان و شخصیتهای بدجنس آن همان ابتدا معرفی شدهاند.
«آگوس پیانولا» شخصیت اصلی داستان، پسربچهای است که قرار شده از طرف مدرسه اردو برود، به نمایشگاه بینالمللی بازیهای رومیزی! این همان چیزی است که باعث تعجب او شده، باورش نمیشود همچنین جایی وجود دارد. با خوشحالی همراه باقی همکلاسیها سوار اتوبوس مدرسه میشوند و... .
کتاب تلفیقی از دیالوگهایی است که بین بچهها رد و بدل میشود و البته داستانی که نویسنده در اغلب صفحات پیش روی مخاطبان گذاشته است؛ از این بابت «آگوس و هیولاها» تا حد زیادی جذابیتهای بصری کتابهای کمیک استریپ را هم دارد. شخصیتهای داستان در خلال روایت ماجراها با بازیهای مختلفی آشنا میشوند، از فوتبال دستی گرفته تا شطرنج و حتی بازیهایی که نیازمند یکجا نشستن و تمرکز زیاد هستند.
در صفحات آغازین کتاب، کودکان میتوانند معرفی مختصری درباره نویسنده و تصویرگر کتاب را بخوانند، اینکه کوپونس بیش از پانزده سالی میشود که مینویسد، هم برای کودکان و هم مخاطبان بزرگسال. نوشتههای او تنها داستانی نیستند، ترانه، فیلمنامه و نمایشنامه هم نوشته است. فورتونی هم مانند نویسنده کتاب اهل بارسلوناست و عمده وقت خود را صرف طراحی و تصویرگری میکند.
این کتاب به همت نشر هوپا و با رعایت حق کپی رایت در دسترس کودکان و والدین آنان قرار گرفته است. اگر علاقهمند به تهیه مجموعه کامل «آگوس و هیولاها» هستید سری به صفحه این مؤسسه نشر در فضای مجازی بزنید. در صفحات پایانی کتاب هم توضیحاتی درباره جلدهای این مجموعه آمده است.
آگوس و هیولاها
نویسنده: ژائومه کوپونس
مترجم: سعید متین
تصویرگر: لیلیانا فورتونی
انتشارات هوپا
چند صفحه نخست به معرفی شخصیتهایی که در این جلد درباره آنان میخوانید اختصاص پیدا کرده، اینکه هر کدام چکارهاند و قرار است چه کنند! حتی قهرمانهای داستان و شخصیتهای بدجنس آن همان ابتدا معرفی شدهاند.
«آگوس پیانولا» شخصیت اصلی داستان، پسربچهای است که قرار شده از طرف مدرسه اردو برود، به نمایشگاه بینالمللی بازیهای رومیزی! این همان چیزی است که باعث تعجب او شده، باورش نمیشود همچنین جایی وجود دارد. با خوشحالی همراه باقی همکلاسیها سوار اتوبوس مدرسه میشوند و... .
کتاب تلفیقی از دیالوگهایی است که بین بچهها رد و بدل میشود و البته داستانی که نویسنده در اغلب صفحات پیش روی مخاطبان گذاشته است؛ از این بابت «آگوس و هیولاها» تا حد زیادی جذابیتهای بصری کتابهای کمیک استریپ را هم دارد. شخصیتهای داستان در خلال روایت ماجراها با بازیهای مختلفی آشنا میشوند، از فوتبال دستی گرفته تا شطرنج و حتی بازیهایی که نیازمند یکجا نشستن و تمرکز زیاد هستند.
در صفحات آغازین کتاب، کودکان میتوانند معرفی مختصری درباره نویسنده و تصویرگر کتاب را بخوانند، اینکه کوپونس بیش از پانزده سالی میشود که مینویسد، هم برای کودکان و هم مخاطبان بزرگسال. نوشتههای او تنها داستانی نیستند، ترانه، فیلمنامه و نمایشنامه هم نوشته است. فورتونی هم مانند نویسنده کتاب اهل بارسلوناست و عمده وقت خود را صرف طراحی و تصویرگری میکند.
این کتاب به همت نشر هوپا و با رعایت حق کپی رایت در دسترس کودکان و والدین آنان قرار گرفته است. اگر علاقهمند به تهیه مجموعه کامل «آگوس و هیولاها» هستید سری به صفحه این مؤسسه نشر در فضای مجازی بزنید. در صفحات پایانی کتاب هم توضیحاتی درباره جلدهای این مجموعه آمده است.
آگوس و هیولاها
نویسنده: ژائومه کوپونس
مترجم: سعید متین
تصویرگر: لیلیانا فورتونی
انتشارات هوپا
از هوش تا استعداد؛ مهارتهای والد بودن /1
همه کودکان با استعدادند
آزاده سهرابی
روانشناس
این روزها، روزهای امتحانات است. از امتحانات پایان ترم دانشآموزان در مقاطع مختلف تا امتحان آمادگی برای شرکت در آزمون مدارس تیزهوشان تا کنکور! از سوی دیگر نزدیک تابستان است و والدین لیست بلندبالایی از کلاسهای مهارت آموزشی برای افزایش هوش فرزندانشان از روبیک تا چرتکه و... را در لیست دارند. این روزها خیلی از والدین فرزندانشان را برای انجام تستهای هوش به مراکز میبرند. برخی از مهدهای کودک و پیش دبستانیها مدعی بالا بردن هوش و توانایی بچهها هستند و.... این روزها انگار هر بچهای که هنوز به دنیا نیامده در یک رقابت برای هرچه باهوشتر بودن در ذهن والدینش گیر افتاده است. اما اگر از بسیاری والدین بپرسید منظور از هوش چیست جواب روشنی ندارند آنها فقط میخواهند فرزندان باهوشی داشته باشند! خیلیها تلاش میکنند فرزندانشان را باهوش کنند!
اگر شما یکی از والدینی هستید که در این دام گرفتار شدهاید بد نیست این سلسله یادداشتها را دنبال کنید چون بیش از هر چیز متوجه خواهید شد آنچه عموم مردم از هوش میشناسند صرفاً یک قابلیت ذهنی در افراد است که IQ یا ضریب هوشی نام دارد و اغلب مردم هوش تحصیلی را بهعنوان تنها هوش و قابلیت فردی میشناسند. این ضریب هوشی در هر فرد گرچه قابلیت بروز یا بلااستفاده ماندن دارد اما قابل دستکاری نیست؛ یک توانایی بالقوه عقلانی است که افراد با آن زاده میشوند. اما نکته مهم این است که هوش به معنای وسیع آن در سالهای اخیر تعاریف متفاوتی پیدا کرده است مثلاً هوش هیجانی یکی از مواردی است که این روزها درباره آن بسیار بحث میشود یا یکی از پرکاربردترین این دیدگاهها در حوزه آموزش این روزها، نظریه هوش چندگانهای است که توسط هاوارد گاردنر، روانشناس دانشگاه هاوارد، ارائه شده است و بهعنوان هوش 8گانه (9گانه هم معرفی شده) گاردنر شناخته میشود. انواع هوشی که او معرفی کرده در آزمونهای معمولی تست که در بازار روان سنجی در دسترس است قابل اندازهگیری نیست و بیشتر یک مربی بهصورت شهودی میتواند به کشف آن در کودکان دست پیدا کند. در واقع براساس این نظر تمام قابلیتها و استعدادهای یک فرد به ضریب هوشی محدود نیست که بیشتر هوش ریاضی و منطقی را میسنجد بلکه هر فرد در یک یا چند بعد هوشی که او معرفی کرده دارای استعداد و قابلیتی نسبتاً ذاتی است که در صورت شناسایی میتوان آن را تقویت کرد. طبق نظریه گاردنر، هوش موسیقایی، هوش درونفردی، هوش برونفردی، هوش تصویری-فضایی، هوش جسمی-حرکتی، هوش کلامی-زبانی و هوش طبیعتگرا در کودکان قابل شناسایی است که بعدها هوش هستیگرا را نیز به آن اضافه کرد. شاید این نظریه او تعاریف ذهنی ما را از هوش بهم بریزد و بیشتر حوزه استعدادیابی را دربربگیرد اما واقعیت این است که همه کودکان شاید باهوش به معنای متداول آن نباشند کما اینکه 70 درصد جمعیت یک کشور را افرادی با هوش نرمال تشکیل میدهند که معمولاً 100 در نظر گرفته میشود و شمار کسانی که هوشی بالای 130 یا مانند انیشتین هوشی نزدیک به 180 داشته باشند، نادر هستند. موضوع مهمتر این است که همه کودکان با استعدادند. استعداد چیزی است که در کنار پشتکار میتواند تضمین کننده موفقیت کودک شما در آینده باشد نه تلاش برای پنهان شدن پشت یک توانایی ذاتی که درصد کمی از افراد میتوانند دارای آن باشند اما امروزه کودکان ایرانی زیر فشار تحمیل این عنوان «باهوش» استعدادهایشان و یک آینده ناب از بین میرود!
استعدادیابی و تقویت استعداد بازههای طلایی دارد و اگر والدین از آن غافل شوند و تمام تمرکز خود را بر پیشرفت تحصیلی فرزندانشان بگذارند چه بسا آن بازه طلایی از بین برود، متأسفانه سیستم آموزشی کشور نیز گرچه سالهاست بر مدار شناسایی استعداد سخن میگوید اما عملاً آنچه در مدارس نیز اهمیت دارد هوش تحصیلی است!
فرزند شما باهوش است اما او دارای هوشی است که شاید او را یک حسابدار قابل یا پژوهشگر و هنرمند قابلی کند اما لزوماً او را جراح نکند! چه خوب است فرزندانمان را آنگونه که هستند بپذیریم نه آنگونه که کلیشههای ذهنیمان میگویند.
روانشناس
این روزها، روزهای امتحانات است. از امتحانات پایان ترم دانشآموزان در مقاطع مختلف تا امتحان آمادگی برای شرکت در آزمون مدارس تیزهوشان تا کنکور! از سوی دیگر نزدیک تابستان است و والدین لیست بلندبالایی از کلاسهای مهارت آموزشی برای افزایش هوش فرزندانشان از روبیک تا چرتکه و... را در لیست دارند. این روزها خیلی از والدین فرزندانشان را برای انجام تستهای هوش به مراکز میبرند. برخی از مهدهای کودک و پیش دبستانیها مدعی بالا بردن هوش و توانایی بچهها هستند و.... این روزها انگار هر بچهای که هنوز به دنیا نیامده در یک رقابت برای هرچه باهوشتر بودن در ذهن والدینش گیر افتاده است. اما اگر از بسیاری والدین بپرسید منظور از هوش چیست جواب روشنی ندارند آنها فقط میخواهند فرزندان باهوشی داشته باشند! خیلیها تلاش میکنند فرزندانشان را باهوش کنند!
اگر شما یکی از والدینی هستید که در این دام گرفتار شدهاید بد نیست این سلسله یادداشتها را دنبال کنید چون بیش از هر چیز متوجه خواهید شد آنچه عموم مردم از هوش میشناسند صرفاً یک قابلیت ذهنی در افراد است که IQ یا ضریب هوشی نام دارد و اغلب مردم هوش تحصیلی را بهعنوان تنها هوش و قابلیت فردی میشناسند. این ضریب هوشی در هر فرد گرچه قابلیت بروز یا بلااستفاده ماندن دارد اما قابل دستکاری نیست؛ یک توانایی بالقوه عقلانی است که افراد با آن زاده میشوند. اما نکته مهم این است که هوش به معنای وسیع آن در سالهای اخیر تعاریف متفاوتی پیدا کرده است مثلاً هوش هیجانی یکی از مواردی است که این روزها درباره آن بسیار بحث میشود یا یکی از پرکاربردترین این دیدگاهها در حوزه آموزش این روزها، نظریه هوش چندگانهای است که توسط هاوارد گاردنر، روانشناس دانشگاه هاوارد، ارائه شده است و بهعنوان هوش 8گانه (9گانه هم معرفی شده) گاردنر شناخته میشود. انواع هوشی که او معرفی کرده در آزمونهای معمولی تست که در بازار روان سنجی در دسترس است قابل اندازهگیری نیست و بیشتر یک مربی بهصورت شهودی میتواند به کشف آن در کودکان دست پیدا کند. در واقع براساس این نظر تمام قابلیتها و استعدادهای یک فرد به ضریب هوشی محدود نیست که بیشتر هوش ریاضی و منطقی را میسنجد بلکه هر فرد در یک یا چند بعد هوشی که او معرفی کرده دارای استعداد و قابلیتی نسبتاً ذاتی است که در صورت شناسایی میتوان آن را تقویت کرد. طبق نظریه گاردنر، هوش موسیقایی، هوش درونفردی، هوش برونفردی، هوش تصویری-فضایی، هوش جسمی-حرکتی، هوش کلامی-زبانی و هوش طبیعتگرا در کودکان قابل شناسایی است که بعدها هوش هستیگرا را نیز به آن اضافه کرد. شاید این نظریه او تعاریف ذهنی ما را از هوش بهم بریزد و بیشتر حوزه استعدادیابی را دربربگیرد اما واقعیت این است که همه کودکان شاید باهوش به معنای متداول آن نباشند کما اینکه 70 درصد جمعیت یک کشور را افرادی با هوش نرمال تشکیل میدهند که معمولاً 100 در نظر گرفته میشود و شمار کسانی که هوشی بالای 130 یا مانند انیشتین هوشی نزدیک به 180 داشته باشند، نادر هستند. موضوع مهمتر این است که همه کودکان با استعدادند. استعداد چیزی است که در کنار پشتکار میتواند تضمین کننده موفقیت کودک شما در آینده باشد نه تلاش برای پنهان شدن پشت یک توانایی ذاتی که درصد کمی از افراد میتوانند دارای آن باشند اما امروزه کودکان ایرانی زیر فشار تحمیل این عنوان «باهوش» استعدادهایشان و یک آینده ناب از بین میرود!
استعدادیابی و تقویت استعداد بازههای طلایی دارد و اگر والدین از آن غافل شوند و تمام تمرکز خود را بر پیشرفت تحصیلی فرزندانشان بگذارند چه بسا آن بازه طلایی از بین برود، متأسفانه سیستم آموزشی کشور نیز گرچه سالهاست بر مدار شناسایی استعداد سخن میگوید اما عملاً آنچه در مدارس نیز اهمیت دارد هوش تحصیلی است!
فرزند شما باهوش است اما او دارای هوشی است که شاید او را یک حسابدار قابل یا پژوهشگر و هنرمند قابلی کند اما لزوماً او را جراح نکند! چه خوب است فرزندانمان را آنگونه که هستند بپذیریم نه آنگونه که کلیشههای ذهنیمان میگویند.
عکس نوشت
کشت گل محمدی یکی از فعالیتهای جدی اهالی دودانگه ساری به شمار میآید، البته آنان به عنوان یک گیاه دارویی سراغ گلمحمدی میروند. برداشت این گل را به دو روش گلابگیری سنتی و صنعتی انجام میدهند که تا حدود یک ماه ادامه دارد./مهر
هنرمندان در فضای مجازی
با اتمام تعطیلات عید سعید فطر اهالی هنر از کارهای جدید خود خبردادهاند و آن را با مخاطبانشان به اشتراک گذاشتهاند.اهالی فرهنگ هم از نمایشگاه کتاب امسال میگویند و علاقهمندان را به این نمایشگاه دعوت کردهاند.
چهرهها
کوروش بابایی نوازنده کمانچه و طراح گرافیک تصویر چند پوسترقدیمی را منتشرکرده که مربوط به کنسرتهای دهه 60 گروه عارف به خوانندگی ایرج بسطامی و آهنگسازی پرویز مشکاتیان است و دراین باره نوشت:« اولین اجراهای کنسرت به همراه گروه عارف به سرپرستی استاد پرویز مشکاتیان خاطرهای نیست که بتوانم فراموشش کنم. این سه پوستر مربوط به اجرای زنده افشاری مرکب، افق مهر و مقام صبر و وطن من است که در سالهای مختلف اجرا شد و من افتخار همکاری داشتم. یاد استاد مشکاتیان و ایرج بسطامی عزیز گرامی و آرزوی سلامتی برای تمامی همکاران عزیزم در این راه طولانی.»
علیرضا آرا، کارگردان و بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، ضمن تبریک روز بازیگر(14 اردیبهشت)، به مناسبت این روز ویدیویی از یک اجرای قدیمی به اشتراک گذاشته که مربوط به سال 1380 است:«این ویدیو مربوط است به شبى از اجراهاى نمایش دیوان تئاترال به کارگردانى زنده یاد محمود استاد محمد در سالن قشقایى تئاترشهر به سال ١٣٨٠، شبى که تلخ بود …این لحظات را جناب سیفالله صمدیان ثبت کردهاند.»
شهره سلطانی هم روز بازیگر را در پستی یادآور شد: «از دل کویر برایتان مینویسم:همه ما نقش آفرینان صحنهای بزرگ هستیم که اگر یک جا نتوانیم طبق نقش واقعی خودمان پیش برویم تماشاچیان از ما رنجیده خواهند شد.این روز را به تمامی همصنفان خودم تبریک میگویم. تبریک به آنانی که خاک صحنه خوردند و زیر آفتاب سوزان و برف و باران، عمرها گذاشتند تا لحظاتی دراماتیک، شاد و خاطرهانگیز برای مردم به وجود آورند. یک تبریک هم میگویم به آنانی که هر روز نقش بازی میکنند و اتفاقاً در این کار به درجاتی بالا رسیدهاند.خدای بزرگ، کائنات، وجدان ما، طبیعت و... ناظر بر این نقش آفرینی هستند... خدا کند به هر رنگی میخواهیم باشیم، حتی سیاه اما یکرنگ باشیم.»
جابر رمضانی هم خبر از اجرای نمایش «مخاطب» به نویسندگی و کارگردانی خود و کیوان سررشته داده است. به گفته او این نمایش از اواخر اردیبهشت ماه در سالن استاد سمندریان ایرانشهر روی صحنه میرود.او اشاره داشته این نمایش کاری از گروه تئاتر سوراخ تو دیوار است.
دیگه چه خبر!
اولین تیزر نمایش روبینسون و کروزو منتشر شد، خبری که سعید برجعلی، بازیگر این نمایش منتشر کرده.این نمایش به مترجمی و طراحی و کارگردانی علیرضا کوشک جلالی از ۱۳ اردیبهشت ماه هر شب، ساعت ۲۰:۱۵ در تالار فرهنگ و هنر شهردر حال اجراست. بازیگران این نمایش سعید برجعلی و حسین جدی است به تهیه کنندگی علیرضا آغاز.
فیلم سینمایی«روشن» هم، درانتظاراکران است.خبری که رضا عطاران بازیگر این فیلم منتشر کرده:«درآرزویروزهایروشن.» روشن فیلمی ایرانی به کارگردانی و نویسندگی روحالله حجازی و تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی است.
دنیای نشر
یوسف علیخانی نویسنده ایرانی اشاره کرده به نمایشگاه بینالمللی کتاب که در روزهای آینده برپا میشود: «همیشه قبل از نمایشگاه اضطراب دارم. مثل سفر میماند. سفرهای نه تنها آن دورههای گذشته؛ کودکیها که حتی همین الان. همین الان هم سفر که میخواهم بروم، تا صبح خواب ندارم. انگار ناشناختهها با هم میآیند برابرت... نمایشگاه کتاب هم همین است. این روزها یک شور عجیبی دارم. گویی وقت به دنیا آمدن است... یک حال غریبی دارم که در عین ناخوشایندی، خوشایند است. دیدن دوستان قدیمی. پیدا کردن دوستان جدید. آیا کسی کتاب میخرد؟ آیا اصلاً کسی میآید؟ اصلاً کسی ما را میشناسد؟ اصلاً کسی به غرفه ما خواهد آمد؟ و بعد وقتی میرویم نمایشگاه و آن شور و هیجان را میبینیم، این جمله را با هم زمزمه میکنیم که باران که ببارد، همهجا میبارد و سر همه خیس میشود.»
علی اکبر شیروانی مدیر انتشارات سوره مهر هم از استقبال خوب نمایشگاه کتاب امسال نوشت: «قضاوت درباره همزمانی برگزاری نمایشگاه و فروش آنلاین دشوار است، اما با توجه به تجربههای گذشته فروش حضوری و تجربه غیرحضوری دوسال گذشته که با استقبال خوبی مواجه شد، ناشران امیدوارند همزمانی این دو مورد به پررونق شدن نمایشگاه امسال بیشتر کمک کند.»
چهرهها
کوروش بابایی نوازنده کمانچه و طراح گرافیک تصویر چند پوسترقدیمی را منتشرکرده که مربوط به کنسرتهای دهه 60 گروه عارف به خوانندگی ایرج بسطامی و آهنگسازی پرویز مشکاتیان است و دراین باره نوشت:« اولین اجراهای کنسرت به همراه گروه عارف به سرپرستی استاد پرویز مشکاتیان خاطرهای نیست که بتوانم فراموشش کنم. این سه پوستر مربوط به اجرای زنده افشاری مرکب، افق مهر و مقام صبر و وطن من است که در سالهای مختلف اجرا شد و من افتخار همکاری داشتم. یاد استاد مشکاتیان و ایرج بسطامی عزیز گرامی و آرزوی سلامتی برای تمامی همکاران عزیزم در این راه طولانی.»
علیرضا آرا، کارگردان و بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، ضمن تبریک روز بازیگر(14 اردیبهشت)، به مناسبت این روز ویدیویی از یک اجرای قدیمی به اشتراک گذاشته که مربوط به سال 1380 است:«این ویدیو مربوط است به شبى از اجراهاى نمایش دیوان تئاترال به کارگردانى زنده یاد محمود استاد محمد در سالن قشقایى تئاترشهر به سال ١٣٨٠، شبى که تلخ بود …این لحظات را جناب سیفالله صمدیان ثبت کردهاند.»
شهره سلطانی هم روز بازیگر را در پستی یادآور شد: «از دل کویر برایتان مینویسم:همه ما نقش آفرینان صحنهای بزرگ هستیم که اگر یک جا نتوانیم طبق نقش واقعی خودمان پیش برویم تماشاچیان از ما رنجیده خواهند شد.این روز را به تمامی همصنفان خودم تبریک میگویم. تبریک به آنانی که خاک صحنه خوردند و زیر آفتاب سوزان و برف و باران، عمرها گذاشتند تا لحظاتی دراماتیک، شاد و خاطرهانگیز برای مردم به وجود آورند. یک تبریک هم میگویم به آنانی که هر روز نقش بازی میکنند و اتفاقاً در این کار به درجاتی بالا رسیدهاند.خدای بزرگ، کائنات، وجدان ما، طبیعت و... ناظر بر این نقش آفرینی هستند... خدا کند به هر رنگی میخواهیم باشیم، حتی سیاه اما یکرنگ باشیم.»
جابر رمضانی هم خبر از اجرای نمایش «مخاطب» به نویسندگی و کارگردانی خود و کیوان سررشته داده است. به گفته او این نمایش از اواخر اردیبهشت ماه در سالن استاد سمندریان ایرانشهر روی صحنه میرود.او اشاره داشته این نمایش کاری از گروه تئاتر سوراخ تو دیوار است.
دیگه چه خبر!
اولین تیزر نمایش روبینسون و کروزو منتشر شد، خبری که سعید برجعلی، بازیگر این نمایش منتشر کرده.این نمایش به مترجمی و طراحی و کارگردانی علیرضا کوشک جلالی از ۱۳ اردیبهشت ماه هر شب، ساعت ۲۰:۱۵ در تالار فرهنگ و هنر شهردر حال اجراست. بازیگران این نمایش سعید برجعلی و حسین جدی است به تهیه کنندگی علیرضا آغاز.
فیلم سینمایی«روشن» هم، درانتظاراکران است.خبری که رضا عطاران بازیگر این فیلم منتشر کرده:«درآرزویروزهایروشن.» روشن فیلمی ایرانی به کارگردانی و نویسندگی روحالله حجازی و تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی است.
دنیای نشر
یوسف علیخانی نویسنده ایرانی اشاره کرده به نمایشگاه بینالمللی کتاب که در روزهای آینده برپا میشود: «همیشه قبل از نمایشگاه اضطراب دارم. مثل سفر میماند. سفرهای نه تنها آن دورههای گذشته؛ کودکیها که حتی همین الان. همین الان هم سفر که میخواهم بروم، تا صبح خواب ندارم. انگار ناشناختهها با هم میآیند برابرت... نمایشگاه کتاب هم همین است. این روزها یک شور عجیبی دارم. گویی وقت به دنیا آمدن است... یک حال غریبی دارم که در عین ناخوشایندی، خوشایند است. دیدن دوستان قدیمی. پیدا کردن دوستان جدید. آیا کسی کتاب میخرد؟ آیا اصلاً کسی میآید؟ اصلاً کسی ما را میشناسد؟ اصلاً کسی به غرفه ما خواهد آمد؟ و بعد وقتی میرویم نمایشگاه و آن شور و هیجان را میبینیم، این جمله را با هم زمزمه میکنیم که باران که ببارد، همهجا میبارد و سر همه خیس میشود.»
علی اکبر شیروانی مدیر انتشارات سوره مهر هم از استقبال خوب نمایشگاه کتاب امسال نوشت: «قضاوت درباره همزمانی برگزاری نمایشگاه و فروش آنلاین دشوار است، اما با توجه به تجربههای گذشته فروش حضوری و تجربه غیرحضوری دوسال گذشته که با استقبال خوبی مواجه شد، ناشران امیدوارند همزمانی این دو مورد به پررونق شدن نمایشگاه امسال بیشتر کمک کند.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
تعالی فرهنگ با تمرکز بر مؤلفه های ملی و آیینی
-
کیمیای مهربانی
-
آستانگی و امکان تئاتر در ایران
-
ماجراهایی خواندنی برای کودکان
-
همه کودکان با استعدادند
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین