صنم یاوری
السلام علیکم یا بینندگان عزیزه
با یک گزارش تاریخی از شبکه ایران اینترنشنال، که آریایی هستیم و عرب نمیپرستیم، در خدمت شما بینندگان هستیم.
ما در این بازی یک تیم اسطوره رو خواهیم داشت. تیم ملی زنان عربستان سعودی که نشون دادن لیاقت بردن جام جهانی رو دارن. هر چند تا به حال بازی بینالمللی نداشتن؛ اما این لیاقتها رو با چیزهای دیگه هم میشه به دنیا نشون داد و بازی نداشتن که نداشتن. عوضش پادشاه پولدار دارن که براشون کلی بازی ملی میخره. پس با این استدلال میشه گفت: الان همه مردم دنیا ایستادهاند در مقابل توانایی این عقابهای تیز پا!
از اتاق فرمان اشاره میکنن که به جای لفظ عقاب از آهو استفاده کنیم؛ چون عقاب یک لفظ مردانه است و ضعیفه جماعت رو چه به این حرفها...
ترکیب تیم زنان رو می بینیم که محکم و مصمم برای یک بازی سرنوشت ساز آماده میشن. من هنوز منتظر هستم اطلاعات اولیه تیم حریف به دستم برسه تا براتون معرفی کنم. ظاهراً همکاران من در نقشه مشغول پیدا کردن مکان دقیق این کشور هستند و هنوز موفق نشدن! اگر کسی از دوستان اطلاعاتی درباره جزیره سیشل داره به شماره ستاره ۱۰ مربع ارسال کنه و در قرعهکشی جایزه یک عدد اره برقی تیز شده شرکت کنه.
بله تیم پر طرفدار و مدعی سیشل وارد میدان میشه. چه بازی نفسگیری هست. این تیم چند بار برنده جام شده. دو بار هم دیس مسی هدیه گرفتن و اینجا نوشته چند بار هم سرویس هفت پارچه نصیبشون شده. کار تیم ملی زنان عربستان سخت خواهد بود، البته سیشل هم میدونه مقابل چه حریف سرسختی قرار گرفته. این تیم درسته که تازه تأسیس شده؛ اما با توجه به صفرهایی که من در پیامک واریز در گوشی خودم می بینم قطعاً یکی از بهترینهای این سری از مسابقات خواهد بود.
پرچم روی لباس عربستان رو هم می بینیم که به شکل قبل هست و هنوز اسرائیل طرح دلخواهش رو برای جایگزینی انتخاب نکرده. سیشلیها هم هنوز کاملاً وارد میدان نشدن. ظاهراً دو نفر از بازیکنانشون اسنپ زدن و تو راهن و تا برسن موزیکهای پر انرژی در محوطه ورزشگاه پخش میشه. بله انگار انرژی دیگه خیلی بالا رفته و قطعاً اونهایی که لیزر میاندازن و انرژی کاذب ایجاد می کنند تو ورزشگاه هستن!
خب ما الان جزیره سیشل رو با کمک یکی از بینندهها تو نقشه پیدا کردیم و طبق این اطلاعات اونها بسیار فوتبال دوست هستند و گل کوچیک جزو برنامههای اصلی بچههای محله شون هست، البته دخترهای محله بیشتر به لی لی علاقه داشتند اما به طور کل فوتبال زنان این کشور هم رشد ویژهای داشته . دختران عربستان در اولین نبرد بینالمللی خودشون بازی سختی در پیش دارند اما حکومت بهشون اعتماد کرده و اونها رو به این کارزار فرستاده و قول داده بعد از بازی اجازه بده سالم به خونه هاشون برگردن و تکه بزرگشون خاشقچی نباشه.
بله میریم که مسابقه را گزارش کنیم... ترکیب تیم زنان سیشل یک مقدار نامفهومه؛ اما ظاهراً تمام دختران دم بخت طایفه سیشل اولیا در این مسابقه حاضر هستند؛ بجز دختر عمه کوچیکه که بهدلیل مصدومیت حاضر نشد.
ترکیب تیم زنان عربستان هم بهدلیل مسائل ناموسی به دست ما نرسیده و اعلام شده مگه خودتون خواهر و مادر ندارید که اسامی بازیکنان ما رو میخواهید؟
به نظرم این بازی میتونه جزو ده بازی برتر دنیا باشه. میریم که گزارش بازی حساس و جذاب رو داشته باشیم...
بله از اتاق فرمان اشاره میکنن که بازی به همون دلایل ناموسی پخش زنده نخواهد داشت! بعد از دو ساعت برمیگردیم تا نتیجه نهایی این بازی هیجان انگیز رو اعلام کنیم. پس تا پایان بازی دست به گیرنده هاتون نزنید و با برنامه الضعیفة الفوتبالیه همراه باشید.
سمیه قربانی
سرمربی تیم ملی زنان عربستان: ببخشید آدرستون کجاست؟ ما تاحالا تو سیشل بازی نداشتیم.
سرمربی تیم ملی زنان سیشل: ایییش! مگه جای دیگه هم بازی کرده بودین؟ چه افادهها! میدم به یه بومی آدرسو بهتون بده...
بومی: ببین آبجی! راسته آسیا رو میگیری میایی تا برسی به قاره آفریقا. درست به شاخ آفریقا که رسیدی، به سمت شرق نه، 1500 کیلومتر میایی به سمت غرب، میرسی به یه اقیانوس...
- اقیانوس؟
اقیانوس جاییه که آب زیادی داره، حتی از بشکه نفت هم بیشتر.
- خودم میدونم اقیانوس چیه شتر! انتظارشو تو آدرس نداشتم.
آها! اقیانوس تازه اولشه آبجی. به اقیانوس که رسیدین میاین درست وسط اقیانوس. اگه شانس آوردین و کوسهها رفته باشن مراسم تماشای خودکشی نهنگها، تازه میرسین به یه جزیره کوچیک، همونجا سیشله! منتها از 115 تا جزیرهای که سیشل داره فقط یک سومش قابل سکونته. مراقب باشین به دو سوم دیگه نرین. اینجا که رسیدین باید بیاین پایتخت. اونجا از هر کی بپرسین جزیره ماهه کجاست نشونتون میدن. پایتخت خودشم تو یه جزیره کوچیک به اسم ماههاس که وسطش یه درخت با برگهای پهن معلومه! اگه بازم نتونستین آدرسو پیدا کنین یه بطری بندازید تو آب میام دنبالتون.
-پیداتون میکنم. با این آدرسی که دادی دو تا گل نزنیم از کوآلا کمتریم.
خاطراتِ آمیزکلنل
هپی برثدِی
مجتبی قبادی
بعد از صلاة ظهر مشغول قیلوله بودیم که صمصام خان، فرزند صغیرمان، پنج درِ پنج دری گشود که: مادرم با اژدهایی به نبرد ایستاده و اگر تعجیل ننمایی الساعه یتیم شوم. از جا جسته و تپانچه برداشته و فیالفور به حرمسرا رفتیم؛ مگر شر بیسر کنیم. تا در باز کردیم جمعیت نسوان را بدیدیم در قفای کیکی ایستاده و هَپی برثدِی خوانند. همه بودند، از سوگلی و محبت خاتون تا زنان همساده. بدون آنکه ذرهای شوق به رخسار نشان دهیم به رقص تفنگ مشغول گشتیم و اندی خان مطرب باشی تولدت مبارک خواند. ناگه چشممان به خورشید افتاد و یاد آوردیم که هوا بسی گرم است و چون هوا بسی گرم است شلوار پای نداریم و تنبان داریم و ما تنبان نداریم مگر اینکه در تموزیم و حقیرزاده شتا باشم. باز رخسار کج مکردیم و به رقص بودیم که دیدیم بر کیک سه شمع بیشتر نباشد و ما به شصت باشیم. علت جویا شدیم. گفتند تولد سه سالگی مچول خان، توله سگ سوگلی است و رسم باشد در بلاد فرنگ میلاد سگ را پاس داشتن و کیک خوردن و رقص کردن و چه و چه. فیالمجلس تیری در سرش خالی کردیم و مشغول قیلوله گشتیم.
افشار جابری و حافظ شیرازی
«من ملک بودم و فردوس برین جایم بود»
تا گرانی شد و مسکن به تورم افتاد
سر به سر سعدی
پارسای پلاستیکی
محمد اسدی
دزدی به خانه پارسایی درآمد و وی را در احوالی ناپسند مشاهده کرد؛ فیالجمله نماند از سایر معاصی منکری که نکردی و مسکری که نخوردی؛ دزد پارسا را شماتت کرد و گفت: «این چه وضعشه؟ خجالت بکش! تو مثلاً پارسا هستی!» پارسا لحظهای دست از معاصی برداشت و دزد را گفت: «مشنگ! من ریحانه پارسا هستم. اون پارسا، منزل بغلی است!»
پس مجدداً دزد به خانه پارسای واقعی درآمد؛ چندانکه جست چیزی نیافت؛ دلتنگ شد. پارسا را گفت: «چیزی در منزل نداری که ما هم دشتی کنیم؟» پارسا گفت: «مرا بیخیال شو پسر جان! بگذار قدری بخسبم!» دزد که دستبردار نبود، گفت: «تو چه پارسایی هستی که در دل شب خسبیدهای؟ بلند شو و دوگانهای بگذار!» پارسا خمیازهکشان گفت: یکبار زمان بچگی با مرحوم پدرم به شبزندهداری مشغول بودم که مرحوم مرا گفت: «اگر بخفتی، به که در پوستین خلق افتی!» من هم از آن زمان دیگر چنان شبها میخوابم که گویی نخفتهام که مردهام!
دزد دو چای قندپهلو ریخت و رو به جانب پارسا گفت: «حال که سر از خواب برداشتهای، سکهای یا وسیلهای مرا ده که آن به!» پارسا گلیمی که بر آن خفته بود در راه دزد انداخت تا محروم نشود. در همین حال غریبهای وارد منزل پارسا شد؛ دزد گفت: «داداش این منطقه استحفاظی منه! میخوای دزدی کنی برو محله بالایی!» غریبه گفت: «دهانت را آب بکش دزد فرومایه! من خیرخواه پارسا هستم. مردم باید همه چیزشان را به بورس بسپارند تا سرمایهشان افزون گردد!» بعد به پارسا گفت تنها با خرید عرضه اولیه میتوانی در مدت اندکی سرمایهات را دوچندان کنی. پارسا آب دهانش راه افتاد و گلیم را به غریبه داد تا برایش در بورس سبدگردانی کند. دزد آهی برآورد و گفت: «دزد که به دزد بزند، شاه دزد است!»
بعد دزد به خانه ریحانه پارسا بازگشت و با هم سایت شرطبندی راه انداختند و پول خلق را به جیب زدند!
نرخ برنج تعیین شد
به فرمان من، ارزان شو
محمدامین میمندیان
از: وزارت جهاد کشاورزی واحد فرامین و دستورالعملها
به: اتاق اصناف، تمامی برنجفروشان خرد و عمده، سوپرمارکتها، ادارات و شالیکاران
با توجه به افزایش سرسامآور قیمت برنج در سطح کشور که موجبات نارضایتی مردم شریف ایران را فراهم کرده است، این وزارتخانه فرمان میدهد که از این پس قیمت برنج درجه یک ایرانی تنها کیلویی 65 هزار تومان باشد. پرواضح است که این اعمال قیمت نیازمند نظارت گسترده ناظران و مردم است. مردم میتوانند هر جا برنج را گرانتر میداد کما فی السابق آن را نخرند و تنها نام فروشنده را به شماره 200006565 پیامک کرده و در قرعه کشی 20 گونی 5 کیلویی برنج شرکت کنند.
ضمنا این راهکار به الباقی وزارتخانهها هم پیشنهاد شده و مورد استقبال آنان نیز واقع شده است. به قسمی که مقرر شد از شنبه قیمت خودرو داخلی زیر 20 میلیون تومان و دلار 3590 تومان و تورم 12 درصد باشد.