ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام حسن (ع):
با مردم به گونه اى رفتار کن که دوست دارى با تو آن گونه رفتار کنند.
اعلامالدّین، ص ۲۹۷
وابستگی فارابی به بودجه دولتی باید کاهش یابد
محمد خزاعی: یکی از مشکلاتی که در سالهای اخیر بنیاد فارابی را با آسیب مواجه کرده، وابستگی کامل به بودجههای مصوب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده که با محدودیتهای سالهای اخیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بحث بودجه، دست بنیاد فارابی را هم بسته بود. در دوره جدید باید این وابستگی به بودجه دولتی کاهشیافته و همیاریهای مختلفی از نهادها و ارگانهای مختلف برای تولیدات سینمایی فراهم شود. بیش از 20 جلسه با مدیر بنیاد فارابی در خصوص تغییر و تحولات در این مجموعه، از طرح تحول تا برخی انتصابات در شوراها و بدنه مدیریتی این مجموعه داشتهایم و ایشان طرحهای مختلفی را ارائه کرده که بزودی اعلام خواهد شد البته وسواس جدی و سختگیریای که در خصوص بنیاد فارابی داریم موجب تأخیر در این تغییرات بوده است، ولی حتماً تا پیش از پایان سال این تغییرات و طرحها را قطعی میکنیم که بنیاد در سال آینده بتواند با برنامهریزی تولید حرفهای منطبق بر مأموریتهای آیندهاش حرکت کند.
بخشی از صحبتهای رئیس سازمان سینمایی در بنیاد سینمایی فارابی
بخشی از صحبتهای رئیس سازمان سینمایی در بنیاد سینمایی فارابی
سالنهای نمایش کمکم به روزهای خوب خود نزدیک شدهاند
برای این رونق برنامه داشته باشیم
رها حاجی زینل
کارگردان تئاتر
تماشاخانههای تئاتر تهران پس از گذار از دوران اوج کرونا، شبهای پررونقی را پشت سر میگذارند، شبهایی که برای هنرمندان این عرصه پس از روزهایی سیاه به رؤیایی دست نیافتنی مبدل شده بود، بدون شک کاهش بیماری کرونا و از سویی ادامه روند واکسیناسیون دلیل اصلی برای اجرای بیشتر تولیدات و همچنین اطمینان دوباره مخاطبان برای حضور در سالنهای نمایش بوده است. طبیعتاً برای من و هر کدام از اهالی تئاتر کشور رونق فعلی تماشاخانهها امیدوارکننده است؛ البته به نظر من این استقبال قابل پیشبینی بود، چون از سویی گروههای نمایشی بیش از دو سال نمیتوانستند در شرایطی ایده آل آثارشان را روی صحنه ببرند و به نوعی طی دو ماه گذشته ما شاهد اجرای تعداد زیادی تئاتر هستیم که در این مدت تولید شدهاند، از طرف دیگر مخاطب هم عطش تماشای تئاتر را درون خود احساس میکرد، مخاطبی که نتوانسته بود با اجراهای آنلاین ارتباط برقرار کند و بار دیگر میخواست تا اجرای صحنهای را از نزدیک لمس نماید. همه اینها مهم است اما باید مراقب هم باشیم که مخاطب به یکباره دلزده نشود، به این معنا که حال که مخاطبان بیشتری از آثار استقبال میکنند ما هم بهعنوان تولید کننده باید آثاری فکرشده را روی صحنه ببریم، تعداد زیادی از مخاطبان امروز تئاتر کسانی هستند که تماشاگر همیشگی نبودهاند و ما اگر اثر خوبی به آنها ارائه دهیم میتوانیم آنها را برای آینده تئاتر نیز حفظ کنیم، زیرا بخواهیم یا نخواهیم این موج کنونی فروکش میکند و ما باز هم باید دلبسته مخاطبان همیشگی تئاتر باشیم. این رونق نباید ما را دچار سوءتفاهم کند، این رونق کاملا طبیعی و براساس نیاز دوساله مخاطب و هنرمند شکل گرفته و توقع زیادی است اگر انتظار داشته باشیم که این رونق بهصورت مداوم ادامه داشته باشد. آنچه مسلم است اینکه طی دو سال گذشته هنرمندان بنام تئاتر اثری را روی صحنه نبردهاند، این اتفاق کاملا دوسویه است؛ اینکه ما میتوانستیم به کشف استعدادهای جوان و فروخوردهای که هیچ وقت سالن به آنها نمیرسید بپردازیم، از طرفی همین نبود نظارت بر کیفیت و روی صحنه بردن اثر به هر قیمتی در سالهای کرونایی باعث شد تا برخی افراد وارد این عرصه شوند که شاید اگر بازار رقابت متعادل بود از لحاظ کیفی حذف میشدند. از نظر من ورطه کنونی بسیار حساس است، زیرا ما خودمان باید حواسمان به آثار و مخاطب باشد، از تئاتر دولتی که هیچ وقت آبی گرم نشده و مطمئن باشید شاهکار مدیریت دولتی را در آثار منتخب و چگونگی جشنواره تئاتر فجر خواهیم دید، اما اگر خود اهالی تئاتر به فکر مخاطبان امروز نباشند بار دیگر و بعد از فروکش کردن موج کنونی باید به سختی شاهد پرشدن سالنهای تئاتر باشیم. البته اگر تئاتر کشور در شرایط خوبی به سر میبرد امروز پر شدن یک سالن موضوع موفقیت این هنر نمیشد، اما با وضع موجود حال که رونقی نسبی به تئاتر بازگشته باید با درایت و برنامهریزی آن را حفظ کنیم.
کارگردان تئاتر
تماشاخانههای تئاتر تهران پس از گذار از دوران اوج کرونا، شبهای پررونقی را پشت سر میگذارند، شبهایی که برای هنرمندان این عرصه پس از روزهایی سیاه به رؤیایی دست نیافتنی مبدل شده بود، بدون شک کاهش بیماری کرونا و از سویی ادامه روند واکسیناسیون دلیل اصلی برای اجرای بیشتر تولیدات و همچنین اطمینان دوباره مخاطبان برای حضور در سالنهای نمایش بوده است. طبیعتاً برای من و هر کدام از اهالی تئاتر کشور رونق فعلی تماشاخانهها امیدوارکننده است؛ البته به نظر من این استقبال قابل پیشبینی بود، چون از سویی گروههای نمایشی بیش از دو سال نمیتوانستند در شرایطی ایده آل آثارشان را روی صحنه ببرند و به نوعی طی دو ماه گذشته ما شاهد اجرای تعداد زیادی تئاتر هستیم که در این مدت تولید شدهاند، از طرف دیگر مخاطب هم عطش تماشای تئاتر را درون خود احساس میکرد، مخاطبی که نتوانسته بود با اجراهای آنلاین ارتباط برقرار کند و بار دیگر میخواست تا اجرای صحنهای را از نزدیک لمس نماید. همه اینها مهم است اما باید مراقب هم باشیم که مخاطب به یکباره دلزده نشود، به این معنا که حال که مخاطبان بیشتری از آثار استقبال میکنند ما هم بهعنوان تولید کننده باید آثاری فکرشده را روی صحنه ببریم، تعداد زیادی از مخاطبان امروز تئاتر کسانی هستند که تماشاگر همیشگی نبودهاند و ما اگر اثر خوبی به آنها ارائه دهیم میتوانیم آنها را برای آینده تئاتر نیز حفظ کنیم، زیرا بخواهیم یا نخواهیم این موج کنونی فروکش میکند و ما باز هم باید دلبسته مخاطبان همیشگی تئاتر باشیم. این رونق نباید ما را دچار سوءتفاهم کند، این رونق کاملا طبیعی و براساس نیاز دوساله مخاطب و هنرمند شکل گرفته و توقع زیادی است اگر انتظار داشته باشیم که این رونق بهصورت مداوم ادامه داشته باشد. آنچه مسلم است اینکه طی دو سال گذشته هنرمندان بنام تئاتر اثری را روی صحنه نبردهاند، این اتفاق کاملا دوسویه است؛ اینکه ما میتوانستیم به کشف استعدادهای جوان و فروخوردهای که هیچ وقت سالن به آنها نمیرسید بپردازیم، از طرفی همین نبود نظارت بر کیفیت و روی صحنه بردن اثر به هر قیمتی در سالهای کرونایی باعث شد تا برخی افراد وارد این عرصه شوند که شاید اگر بازار رقابت متعادل بود از لحاظ کیفی حذف میشدند. از نظر من ورطه کنونی بسیار حساس است، زیرا ما خودمان باید حواسمان به آثار و مخاطب باشد، از تئاتر دولتی که هیچ وقت آبی گرم نشده و مطمئن باشید شاهکار مدیریت دولتی را در آثار منتخب و چگونگی جشنواره تئاتر فجر خواهیم دید، اما اگر خود اهالی تئاتر به فکر مخاطبان امروز نباشند بار دیگر و بعد از فروکش کردن موج کنونی باید به سختی شاهد پرشدن سالنهای تئاتر باشیم. البته اگر تئاتر کشور در شرایط خوبی به سر میبرد امروز پر شدن یک سالن موضوع موفقیت این هنر نمیشد، اما با وضع موجود حال که رونقی نسبی به تئاتر بازگشته باید با درایت و برنامهریزی آن را حفظ کنیم.
مهارتهای گفتوگو/5
گفتوگو، ابزار اصلی چرخش توپ در زمین زندگی مشترک
آزاده سهرابی
روانشناس
فوتبال بازی جذابی است. هیچ ورزشی در دنیا به اندازه فوتبال طرفدار ندارد و به سختی طی سالیان قوانینش تغییر کرده است. چه چیزی این بازی را از شرق تا غرب عالم جذاب کرده است؟ در یک مستطیل 22 نفر به همراه یک داور در حال دویدن دنبال مسیر توپی هستند که سرنوشت دو تیم در زمین را تعیین میکند. هر کدام از آنها وظایفی دارند. یکی نوک حمله است و دیگری خط دفاع. یکی دروازهبان است و دیگری هافبک. قوانین میگوید مسیر این توپ را یا میتوان با پا تغییر داد یا با سر؛ سر و پا کاملاً در هدف مسیر توپ است و اگر برای سد کردن مسیر حریف به کار گرفته شود، سوت داور است و خطا و گاه اخراج! کافی است دستی به توپ برخورد کند، تا دوباره خطایی گرفته شود. توپ به حاشیه زمین برود بازی جریان نخواهد داشت. در نهایت بعد از 90 دقیقه دویدن و تغییر مسیر توپ گرد و دهها قانون، آیا توپی به داخل دروازه برود یا نرود.
ازدواج یکی از شیرینترین لحظات زندگی هر فردی است و بعد از رابطه والد- فرزندی یکی از عمیقترین روابط انسانی است. در یک زندگی مشترک گرچه دو نفر هستند و یک «زندگی مشترک» که هر دو نفر مسیر آن را دنبال میکنند اما واقعیت این است که این بازی دو تیم با یکدیگر است؛ ولی نه دو تیم در مقابل هم! هر زن و هر مردی در این رابطه تیمی متفاوت و متشکل از احساسات و هیجانات و سوگیریها و قضاوتها و حافظه و زبان بدن و کلام و... را در اختیار دارند. یک توپ هم در اختیارشان است که همانطور که گفته شد «زندگی مشترک» با همه ابعادش است و همانقدر گرد است که توپ فوتبال. در مسیر هدایت این توپ هر حس و هیجان و فکر و کلام و رفتار یکی از طرفین ضربهای به آن میزند و چرخشی در مسیر ایجاد میکند. در فوتبال مهمترین نقش اجرایی را پای بازیکنان دارد و در رابطه ازدواج این نقش با «گفتوگو» ست. بیشترین ضربهها به این توپ زندگی را، پیامهایی که دو نفر از طریق گفتوگو- کلامی و غیرکلامی- میزنند، پیش میبرد. در این بازی زندگی هم قوانینی جاری است که گاهی به توقف آن میانجامد. یا اگر دو سمت بازی بلد نباشند این توپ را در زمین بچرخانند شاهد یک زندگی کسالتبار هستیم که هیچکس از آن لذت نمیبرد. میماند جایی که تکلیف برنده و بازنده را روشن کنیم. در بازی زندگی مشترک برخلاف فوتبال رقابتی در میان نیست و اصل رقابت آنجاست که هر دو بتوانند در این زمین یک تیم شوند و با پاس گلهایی به یکدیگر توپ را به تنها دروازه موجود در بازی برسانند: دروازه «درک و تفاهم». تنها در این صورت است که مشخص میشود در این زندگی پیامها درست منتقل میشود.
واقعیت این است که هرکس دارای شیوه گفتوگویی منحصر به خودش است. شاید یکی از شما پراحساس و پرحرف باشید و دیگری تودار و درونگرا. فرهنگ، جنسیت، تربیت خانوادگی و تمام آنچه در زندگی تجربه کردهاید از شما فردی متفاوت با دیگری میسازد و شما با همه این بازیکنان که توانایی شماست در رابطه حاضرید! ولی در این زمین زندگی فقط یک توپ وجود دارد و یک دروازه و اگر پاهای شما (مهارت گفتوگو) خوب کار نکند، اگر قرار باشد، مدام در حال ایجاد سوءتفاهم باشید، از استعاره و کنایه بهره بگیرید، اشتباهات گذشته یکدیگر را آن هم صرفاً براساس آنچه در حافظهتان ثبت شده به رخ هم بکشید، حوصله شنیدن نداشته باشید، حوصله توضیح نداشته باشید، مدام حرف زدن درباره مهمترین مسائل زندگیتان را به تعویق بیندازید، کلام محبتآمیز نداشته باشید، فقط در فضای مجازی با هم در حال چت کردن باشید و... این توپ سرگردان حتی یکبار هم رنگ تفاهم و درک را به خود نخواهد دید و مدام اخطار پشت اخطار جریان زندگی مشترکتان را دچار توقف خواهد کرد. پس لطفاً زبان بیان (زبان بازی) طرف مقابلتان را بشناسید تا بتوانید بهترین پاسها را به او بدهید و از حضور در یک بازی جذاب لذت ببرید!
روانشناس
فوتبال بازی جذابی است. هیچ ورزشی در دنیا به اندازه فوتبال طرفدار ندارد و به سختی طی سالیان قوانینش تغییر کرده است. چه چیزی این بازی را از شرق تا غرب عالم جذاب کرده است؟ در یک مستطیل 22 نفر به همراه یک داور در حال دویدن دنبال مسیر توپی هستند که سرنوشت دو تیم در زمین را تعیین میکند. هر کدام از آنها وظایفی دارند. یکی نوک حمله است و دیگری خط دفاع. یکی دروازهبان است و دیگری هافبک. قوانین میگوید مسیر این توپ را یا میتوان با پا تغییر داد یا با سر؛ سر و پا کاملاً در هدف مسیر توپ است و اگر برای سد کردن مسیر حریف به کار گرفته شود، سوت داور است و خطا و گاه اخراج! کافی است دستی به توپ برخورد کند، تا دوباره خطایی گرفته شود. توپ به حاشیه زمین برود بازی جریان نخواهد داشت. در نهایت بعد از 90 دقیقه دویدن و تغییر مسیر توپ گرد و دهها قانون، آیا توپی به داخل دروازه برود یا نرود.
ازدواج یکی از شیرینترین لحظات زندگی هر فردی است و بعد از رابطه والد- فرزندی یکی از عمیقترین روابط انسانی است. در یک زندگی مشترک گرچه دو نفر هستند و یک «زندگی مشترک» که هر دو نفر مسیر آن را دنبال میکنند اما واقعیت این است که این بازی دو تیم با یکدیگر است؛ ولی نه دو تیم در مقابل هم! هر زن و هر مردی در این رابطه تیمی متفاوت و متشکل از احساسات و هیجانات و سوگیریها و قضاوتها و حافظه و زبان بدن و کلام و... را در اختیار دارند. یک توپ هم در اختیارشان است که همانطور که گفته شد «زندگی مشترک» با همه ابعادش است و همانقدر گرد است که توپ فوتبال. در مسیر هدایت این توپ هر حس و هیجان و فکر و کلام و رفتار یکی از طرفین ضربهای به آن میزند و چرخشی در مسیر ایجاد میکند. در فوتبال مهمترین نقش اجرایی را پای بازیکنان دارد و در رابطه ازدواج این نقش با «گفتوگو» ست. بیشترین ضربهها به این توپ زندگی را، پیامهایی که دو نفر از طریق گفتوگو- کلامی و غیرکلامی- میزنند، پیش میبرد. در این بازی زندگی هم قوانینی جاری است که گاهی به توقف آن میانجامد. یا اگر دو سمت بازی بلد نباشند این توپ را در زمین بچرخانند شاهد یک زندگی کسالتبار هستیم که هیچکس از آن لذت نمیبرد. میماند جایی که تکلیف برنده و بازنده را روشن کنیم. در بازی زندگی مشترک برخلاف فوتبال رقابتی در میان نیست و اصل رقابت آنجاست که هر دو بتوانند در این زمین یک تیم شوند و با پاس گلهایی به یکدیگر توپ را به تنها دروازه موجود در بازی برسانند: دروازه «درک و تفاهم». تنها در این صورت است که مشخص میشود در این زندگی پیامها درست منتقل میشود.
واقعیت این است که هرکس دارای شیوه گفتوگویی منحصر به خودش است. شاید یکی از شما پراحساس و پرحرف باشید و دیگری تودار و درونگرا. فرهنگ، جنسیت، تربیت خانوادگی و تمام آنچه در زندگی تجربه کردهاید از شما فردی متفاوت با دیگری میسازد و شما با همه این بازیکنان که توانایی شماست در رابطه حاضرید! ولی در این زمین زندگی فقط یک توپ وجود دارد و یک دروازه و اگر پاهای شما (مهارت گفتوگو) خوب کار نکند، اگر قرار باشد، مدام در حال ایجاد سوءتفاهم باشید، از استعاره و کنایه بهره بگیرید، اشتباهات گذشته یکدیگر را آن هم صرفاً براساس آنچه در حافظهتان ثبت شده به رخ هم بکشید، حوصله شنیدن نداشته باشید، حوصله توضیح نداشته باشید، مدام حرف زدن درباره مهمترین مسائل زندگیتان را به تعویق بیندازید، کلام محبتآمیز نداشته باشید، فقط در فضای مجازی با هم در حال چت کردن باشید و... این توپ سرگردان حتی یکبار هم رنگ تفاهم و درک را به خود نخواهد دید و مدام اخطار پشت اخطار جریان زندگی مشترکتان را دچار توقف خواهد کرد. پس لطفاً زبان بیان (زبان بازی) طرف مقابلتان را بشناسید تا بتوانید بهترین پاسها را به او بدهید و از حضور در یک بازی جذاب لذت ببرید!
رمان گرافیکی «شاهین طلایی»
روایتی متفاوت از دل تاریخ
اشکان رهگذر
نویسنده، کارگردان و مؤسس استودیو هورخش
رمان گرافیکی «شاهین طلایی» تکیه بر داستان عامیانهای دارد که همچنان در شهرستان نطنز، از توابع استان اصفهان و در رابطه با کوه «گنبد باز» اعتبار دارد. «گنبد باز» بنا به روایاتی به دستور شاه عباس صفوی (اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم ه.ق) پنجمین شاه سلسله صفوی ساخته شد. او دستور داد که این بنا را بر بلندای کوهی به یادگار از باز شکاری محبوبش «لَوَند» (این باز را بهعلت جَلدی و چالاکیاش به این نام میخوانده است.) بسازند، اما آنچه در میان مردمان بومی نطنز تعریف میشود، داستانی متفاوت و جذاب است که گویای چگونگی به یادگار ماندن تاریخ از زبان داستانسرایی مردم عامیانه است. «گنبد باز» همچون نمادی پایدار در لحظه ورود به شهرستان نطنز قابل مشاهده است و زیبایی معماری و شکوهش را به رخ مردمان دوران میکشد.
در این کتاب نادیا دیباج، هنرمند جوان و مستعد، تلاش کرده است تا با مراجعه به متون مختلف از جمله قصههای هزار و یک شب در خصوص بازنمایی این داستان، کتابی را بهصورت تصویری طراحی کند که این امر جذابیت داستان را برای خواننده و بیننده دوچندان کرده است. ما در «شاهین طلایی» با داستانی روبهرو هستیم که به حکمتهایی اشاره دارد که هر انسانی با داشتن آنها میتواند در راه زندگی موفقتر قدم بردارد. حکمت صبر، ظرفیت پذیرش، دوری از قضاوتهای شتابزده، کنترل عصبانیت و سنجیده تصمیم گرفتن از این دست حکمتهاست که مخاطب را هنگام خواندن این داستان درگیر خودش میکند و میتواند او را به فکر وادارد که چطور نداشتن هرکدام از این حکمتها میتواند منجر به اتفاقات جبرانناپذیری شود. اتفاقی که در دنیای امروز هم به کار میآید. یادم میآید همین چندوقت پیش کلیپ امریکایی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد که در آن خانمی با پلیس تماس میگرفت و میگفت که میخواهد پیتزا سفارش دهد. پلیس به جای آنکه گوشی تلفن را قطع کند یا پیشداوری داشته باشد که او خواسته مزاحمت ایجاد کند، بسیار هوشمندانه از او پرسید، شما میدانید با اداره پلیس تماس گرفتید. و کمکم سؤالاتی پرسید که تماسگیرنده میتوانست با گفتن بله و خیر اطلاعات لازم را درباره موقعیت خطرناکی که در آن گیر افتاده بود، به پلیس بدهد. آن کلیپ بر این موضوع تأکید میکرد که چقدر صبر و عدم شتابزدگی میتواند کمککننده باشد ولی نکته اینجاست که «شاهین طلایی» داستانی کهن از دل تاریخ و افسانههاست که همین حکمت را بازگو میکند و مخاطب این داستان، هر انسانی از هر رده سنی یا از هر کجای دنیا میتواند باشد.
شاهین طلایی
نادیا دیباج
انتشارات هورخش
نویسنده، کارگردان و مؤسس استودیو هورخش
رمان گرافیکی «شاهین طلایی» تکیه بر داستان عامیانهای دارد که همچنان در شهرستان نطنز، از توابع استان اصفهان و در رابطه با کوه «گنبد باز» اعتبار دارد. «گنبد باز» بنا به روایاتی به دستور شاه عباس صفوی (اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم ه.ق) پنجمین شاه سلسله صفوی ساخته شد. او دستور داد که این بنا را بر بلندای کوهی به یادگار از باز شکاری محبوبش «لَوَند» (این باز را بهعلت جَلدی و چالاکیاش به این نام میخوانده است.) بسازند، اما آنچه در میان مردمان بومی نطنز تعریف میشود، داستانی متفاوت و جذاب است که گویای چگونگی به یادگار ماندن تاریخ از زبان داستانسرایی مردم عامیانه است. «گنبد باز» همچون نمادی پایدار در لحظه ورود به شهرستان نطنز قابل مشاهده است و زیبایی معماری و شکوهش را به رخ مردمان دوران میکشد.
در این کتاب نادیا دیباج، هنرمند جوان و مستعد، تلاش کرده است تا با مراجعه به متون مختلف از جمله قصههای هزار و یک شب در خصوص بازنمایی این داستان، کتابی را بهصورت تصویری طراحی کند که این امر جذابیت داستان را برای خواننده و بیننده دوچندان کرده است. ما در «شاهین طلایی» با داستانی روبهرو هستیم که به حکمتهایی اشاره دارد که هر انسانی با داشتن آنها میتواند در راه زندگی موفقتر قدم بردارد. حکمت صبر، ظرفیت پذیرش، دوری از قضاوتهای شتابزده، کنترل عصبانیت و سنجیده تصمیم گرفتن از این دست حکمتهاست که مخاطب را هنگام خواندن این داستان درگیر خودش میکند و میتواند او را به فکر وادارد که چطور نداشتن هرکدام از این حکمتها میتواند منجر به اتفاقات جبرانناپذیری شود. اتفاقی که در دنیای امروز هم به کار میآید. یادم میآید همین چندوقت پیش کلیپ امریکایی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد که در آن خانمی با پلیس تماس میگرفت و میگفت که میخواهد پیتزا سفارش دهد. پلیس به جای آنکه گوشی تلفن را قطع کند یا پیشداوری داشته باشد که او خواسته مزاحمت ایجاد کند، بسیار هوشمندانه از او پرسید، شما میدانید با اداره پلیس تماس گرفتید. و کمکم سؤالاتی پرسید که تماسگیرنده میتوانست با گفتن بله و خیر اطلاعات لازم را درباره موقعیت خطرناکی که در آن گیر افتاده بود، به پلیس بدهد. آن کلیپ بر این موضوع تأکید میکرد که چقدر صبر و عدم شتابزدگی میتواند کمککننده باشد ولی نکته اینجاست که «شاهین طلایی» داستانی کهن از دل تاریخ و افسانههاست که همین حکمت را بازگو میکند و مخاطب این داستان، هر انسانی از هر رده سنی یا از هر کجای دنیا میتواند باشد.
شاهین طلایی
نادیا دیباج
انتشارات هورخش
دنیای خیلی مجازی
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
یکهویی یادم افتاد که نمایشگاه مجازی کتاب است و این دومین سالی است که دارد برگزار میشود. این است که دست به کار شدم سری به نمایشگاه بزنم و بعد بود که دلم تنگ شد برای آن روزهایی که به نمایشگاه کتاب میرفتیم و کلی رفیق میدیدیم و اصلاً همانجا قرارهایمان را میگذاشتیم. آن روز داشتم توی خیابان راه میرفتم که دیدم یکی جلویم را گرفت و نگذاشت از پیادهرو رد شوم. ماسک هم روی صورتش بود و نمیشناختم. گفتم ماسک را بردارد و گفت که یعنی نشناختی؟ واقعاً نشناخته بودم. یکی از رفیقهای قدیمی بود. بعد فهمیدم پشت ماسک چقدر ممکن است همهچیز فرق کرده باشد. نمایشگاه مجازی کتاب هم درست عین همین ماسک است که همهچیز را تغییر داده است. آنوقتها کتابها یکجا جمع میشدند و منتظر ما بودند و با چرخ زدن میانشان به آنها میرسیدیم و حالا عکس کتابها را میبینیم و عنوان و چند صفحه اول کتاب و توضیحاش را. بعد حالا باید دست به انتخاب بزنیم. اما صفحه را باز کردم و فکر کردم الان باید چه کتابی بخرم؟ گیج شده بودم. نمیفهمیدم. اصلاً نفهمیدم. میان ناشرهایی که دوست داشتم گشتوگذاری کردم و دیدم هر ناشر ممکن است حداقل چندین و چند صفحه جلد کتاب داشته باشد. باز گیجتر شدم که چه کتابی میخواهم. آخرش مجبور شدم چشمم را ببندم و به کتابفروشی فکر کنم و ببینم کدام کتاب بوده که دلم میخواسته یک وقتی بخرم و نخریدهام. این است که دو کتاب به ذهنم آمد. دست به جستوجو زدم. هر دو کتاب هم از یک ناشر بود. دیدم یکی از کتابها توی فهرست هست و یکی دیگر نیست. با خودم گفتم حالا اشکال ندارد یکیاش را میخرم و یکی دیگرش را از کتابفروشی میخرم. تا آمدم دست به کار شوم اینترنت محل کارم تمام شد و من ماندم معطل میان زمین و هوا که چه باید بکنم.
حالا گذاشتهام یک وقتی بگذارم و دوباره به نمایشگاه سر بزنم و ببینم چه خبر است آنجا و کدام کتابها رادلم میخواهد داشته باشمشان. مثلاً یک کتابی هست که دلم میخواهدش اما فقط شکلش یادم است و عنوان کتاب در خاطرم نیست. با خودم میگویم کاش توی نامها ضعیف نبودم یا کاش از همان اول بچگی که به درس دقت نداشتم، بیشتر دقت میکردم و همهچیز را به خاطر میسپردم. اما اینها دریغهای زندگی من است و من دیگر به کودکی بر نمیگردم و همچنان بیتوجه میمانم. یادم افتاد به پدرم که وقتی من با لپتاپ بازی کامپیوتری میکردم یک نگاه پر حسرت به بازی من کرد و گفت پنجاه سال دیر دنیا آمدم و البته وقتی برایش باقی نمانده بود که او هم مثل خیلی آدمهای آن سنی دست به کار دنیای مجازی بشود و همان روزها بود که مرد. اما ما دنیای مجازی را دیدیم و دنیای خیلی مجازی را هم شاید ببینیم. اسم خیلی مجازی را نمیدانم چه بگذارم. یا بعد هم بشود خیلی خیلی مجازی. سرعت همنسلهای ما خیلی زیاد بود و این سرعت هم با این پاندمی راه افتاده بیشتر شده است. انگار دنیا دارد ما را خانهنشین میکند و خودمان خبر نداریم.
داستاننویس
یکهویی یادم افتاد که نمایشگاه مجازی کتاب است و این دومین سالی است که دارد برگزار میشود. این است که دست به کار شدم سری به نمایشگاه بزنم و بعد بود که دلم تنگ شد برای آن روزهایی که به نمایشگاه کتاب میرفتیم و کلی رفیق میدیدیم و اصلاً همانجا قرارهایمان را میگذاشتیم. آن روز داشتم توی خیابان راه میرفتم که دیدم یکی جلویم را گرفت و نگذاشت از پیادهرو رد شوم. ماسک هم روی صورتش بود و نمیشناختم. گفتم ماسک را بردارد و گفت که یعنی نشناختی؟ واقعاً نشناخته بودم. یکی از رفیقهای قدیمی بود. بعد فهمیدم پشت ماسک چقدر ممکن است همهچیز فرق کرده باشد. نمایشگاه مجازی کتاب هم درست عین همین ماسک است که همهچیز را تغییر داده است. آنوقتها کتابها یکجا جمع میشدند و منتظر ما بودند و با چرخ زدن میانشان به آنها میرسیدیم و حالا عکس کتابها را میبینیم و عنوان و چند صفحه اول کتاب و توضیحاش را. بعد حالا باید دست به انتخاب بزنیم. اما صفحه را باز کردم و فکر کردم الان باید چه کتابی بخرم؟ گیج شده بودم. نمیفهمیدم. اصلاً نفهمیدم. میان ناشرهایی که دوست داشتم گشتوگذاری کردم و دیدم هر ناشر ممکن است حداقل چندین و چند صفحه جلد کتاب داشته باشد. باز گیجتر شدم که چه کتابی میخواهم. آخرش مجبور شدم چشمم را ببندم و به کتابفروشی فکر کنم و ببینم کدام کتاب بوده که دلم میخواسته یک وقتی بخرم و نخریدهام. این است که دو کتاب به ذهنم آمد. دست به جستوجو زدم. هر دو کتاب هم از یک ناشر بود. دیدم یکی از کتابها توی فهرست هست و یکی دیگر نیست. با خودم گفتم حالا اشکال ندارد یکیاش را میخرم و یکی دیگرش را از کتابفروشی میخرم. تا آمدم دست به کار شوم اینترنت محل کارم تمام شد و من ماندم معطل میان زمین و هوا که چه باید بکنم.
حالا گذاشتهام یک وقتی بگذارم و دوباره به نمایشگاه سر بزنم و ببینم چه خبر است آنجا و کدام کتابها رادلم میخواهد داشته باشمشان. مثلاً یک کتابی هست که دلم میخواهدش اما فقط شکلش یادم است و عنوان کتاب در خاطرم نیست. با خودم میگویم کاش توی نامها ضعیف نبودم یا کاش از همان اول بچگی که به درس دقت نداشتم، بیشتر دقت میکردم و همهچیز را به خاطر میسپردم. اما اینها دریغهای زندگی من است و من دیگر به کودکی بر نمیگردم و همچنان بیتوجه میمانم. یادم افتاد به پدرم که وقتی من با لپتاپ بازی کامپیوتری میکردم یک نگاه پر حسرت به بازی من کرد و گفت پنجاه سال دیر دنیا آمدم و البته وقتی برایش باقی نمانده بود که او هم مثل خیلی آدمهای آن سنی دست به کار دنیای مجازی بشود و همان روزها بود که مرد. اما ما دنیای مجازی را دیدیم و دنیای خیلی مجازی را هم شاید ببینیم. اسم خیلی مجازی را نمیدانم چه بگذارم. یا بعد هم بشود خیلی خیلی مجازی. سرعت همنسلهای ما خیلی زیاد بود و این سرعت هم با این پاندمی راه افتاده بیشتر شده است. انگار دنیا دارد ما را خانهنشین میکند و خودمان خبر نداریم.
عکس نوشت
تابلو نقاشی قرن هجدهمی «پسر آبیپوش» اثر «توماس گینزبرا» نقاش نامدار انگلیسی در هفته جاری پس از گذشت ۱۰۰ سال از اینکه از بریتانیا به ایالات متحده امریکا منتقل شد، برای نخستینبار در گالری ملی لندن به نمایش گذاشته میشود. این تابلو نقاشی که یک پسر کوچک را به تصویر میکشد، به عنوان بخشی از نمایشگاهی که از روز سهشنبه آغاز به کار میکند به نمایش گذاشته خواهد شد./ عکس: ورایتی
هنرمندان در فضای مجازی
اهالی فرهنگ و هنر این روزها سرگرم تولید و انتشار کارهای جدید خود هستند و آن را با مخاطبانشان به اشتراک گذاشتهاند. از فیلمهای تازه خود گرفته تا معرفی نمایشنامههای جدید و کارگاههای آموزشی که قرار است برگزار کنند. روزهایی که به پایان سال نزدیک میشود اما هنرمندان فعال و پرتوان به کار خود ادامه میدهند.
تولد بازیگر
امروز ششم بهمن ماه رضا رویگری بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و خواننده ایرانی 75 ساله میشود. اغلب مردم با نقش او در «مختارنامه» آشنا هستند، «کیسان ابوعمره» سردار سپاه ایرانی که توانست دراین سریال تلویزیونی بسیار خوش بدرخشد. او درسالها زندگی هنری خود کارنامه پرباری در عرصه سینما و تلویزیون دارد. نکته دیگر اینکه او در کنار بازیگری دستی هم بر خوانندگی دارد و قطعه ماندگار «الله الله» که با انقلاب اسلامی پیوند خورده است اثر ماندگار اوست.
چهره ها
امیرشهاب رضویان پوستر فیلم «پوست» را به انتشار گذاشته که در حال اکران آنلاین است و دیدن این فیلم را به مخاطبان پیشنهاد کرده است. این کارگردان سینمایی در این باره نوشته: «فیلم سینمایی پوست ساخته برادران ارک یک اثر جذاب و پررمز و راز برای کسانی که فیلم متفاوت میخواهند ببینند.»
محسن قرایی کارگردان فیلم «سد معبر» ویدیویی منتشر کرده از صحبتهای الیوراستون کارگردان، نویسنده و تهیهکننده امریکایی که درباره این فیلم اظهارنظرهایی داشته و گفته: «این فیلم را سال گذشته در جشنواره بوسان بهعنوان هیأت داوران فیلمهای آسیایی نگاه کردم و عاشق یک فیلم ایرانی شدم و به این فیلم و یک فیلم کرهای جایزه بهترین فیلم بهصورت مشترک ارائه شد اما صادقانه باید بگویم «سد معبر» من را شگفت زده کرد...»
نوید افقه نوازنده تنبک از برپایی مجموعه کارگاههای آموزشی خود خبر داده که قرار است در بهمن ماه 1400 در شهرهای تهران، ارومیه، آمل، تبریز، کرج وهمدان برگزار شود. هدف از این کلاسها تحلیل گفتمانی برتکنیک نوازندگی است.
بهزاد عبدی آهنگساز ایرانی نخستین تیزر رسمی از فیلم «علفزار» را منتشر کرده که موسیقی آن را برعهده داشته است. این فیلم به کارگردانی کاظم دانشی و تهیه کنندگی بهرام رادان است که قرار است در بخش سودای سیمرغ چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشته باشد.
شهروز دل افکار اثر جدیدش «نمایشنامهخوانی جراحی» را به مخاطبان خود معرفی کرده که کارگردانی آن را برعهده داشته. نویسنده این کار نیل سایمون و مترجم آن شهرام زرگر است. این نمایش شنبه 9 بهمن ساعت 19 از تماشاخانه ملک اجرا میشود.
کیومرث مرادی نمایشنامهنویس وکارگردان تئاتر، بخشی از فیلم «مکبث» به نویسندگی و کارگردانی جوئل کوئن را که براساس نمایشنامه مکبث اثر ویلیام شکسپیر و محصول سال ۲۰۲۱ است به اشتراک گذاشته و در این باره نوشته: «بازیگر بودن نه بازیساز بودن مسأله تأمل برانگیز این است، مکبث را حداقل سه بار دیدهام و باز میبینم. باورم بر این است که بازیگری یک هنر است که هنرمند بازیگر با درک و بینش عمیق از متن و اجرایی که میکند آن را خلق میکند و چقدر این اثر در نشانههای نقش آفرینی دقیق و تحلیلی و حسادت برانگیز است... این اثر را ببینید، چندین بار ببینید...»
دنیای نشر
انجمن ناشران کتاب کودک و نوجوان سلسله نشستهای دومین نمایشگاه مجازی کتاب تهران را برگزار میکند. این نشست امروز چهارشنبه با موضوع استانداردهای نشر کتاب کودک (بایدها و نبایدها) و با حضور سخنرانان معصومه انصاریان، مریم جلالی، علی بوذری، احمد شاکری، سیدرضا کروبی، علی محمدپور و فتحالله فروغی بهصورت مجازی از پلتفرمهای اعلام شده پخش خواهد شد.
اسماعیل امینی درصفحه شخصی خود کتاب «درناها غریب میآیند و غریب میروند» را با ترجمه اسدالله امرایی معرفی کرده که از سوی انتشارات نفیر منتشر شده است.
مؤسسه بهاران خرد و اندیشه تصمیم دارد در زمستان امسال کارگاه داستان کوتاه بهصورت آنلاین راه اندازی کند که مدرس این دوره بهناز علیپورگسکری است.
پنجشنبه هفتم بهمن ماه قرار است دیدار و گفتوگویی در خصوص کتاب «پوینده مردی به راه» انجام بگیرد. خبری که محمود آموزگار که جزو سخنرانان این برنامه است اعلام کرده. موضوع گفتوگوی علی رضا قلی با رسول رئیس جعفری و میکاییل عظیمی نویسندگان کتاب است. علی دهباشی هم دراین مراسم حضور دارد.
پیشنهاد روز
دیدن نمایش «ناخوانده» کاری از افشین محمودی را سجاد افشاریان در صفحه خود پیشنهاد داده است. او از 4 اجرای پایانی نمایش «ناخوانده» به کارگردانی افشین محمودی در تالار هنر شهر آفتاب شیراز خبرداده است. نویسنده این کار محمود ناظری است با بازی مهری منصوری، شمس الافاق شفیعی، شیدا رمضانی و بهار قمر.
تولد بازیگر
امروز ششم بهمن ماه رضا رویگری بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و خواننده ایرانی 75 ساله میشود. اغلب مردم با نقش او در «مختارنامه» آشنا هستند، «کیسان ابوعمره» سردار سپاه ایرانی که توانست دراین سریال تلویزیونی بسیار خوش بدرخشد. او درسالها زندگی هنری خود کارنامه پرباری در عرصه سینما و تلویزیون دارد. نکته دیگر اینکه او در کنار بازیگری دستی هم بر خوانندگی دارد و قطعه ماندگار «الله الله» که با انقلاب اسلامی پیوند خورده است اثر ماندگار اوست.
چهره ها
امیرشهاب رضویان پوستر فیلم «پوست» را به انتشار گذاشته که در حال اکران آنلاین است و دیدن این فیلم را به مخاطبان پیشنهاد کرده است. این کارگردان سینمایی در این باره نوشته: «فیلم سینمایی پوست ساخته برادران ارک یک اثر جذاب و پررمز و راز برای کسانی که فیلم متفاوت میخواهند ببینند.»
محسن قرایی کارگردان فیلم «سد معبر» ویدیویی منتشر کرده از صحبتهای الیوراستون کارگردان، نویسنده و تهیهکننده امریکایی که درباره این فیلم اظهارنظرهایی داشته و گفته: «این فیلم را سال گذشته در جشنواره بوسان بهعنوان هیأت داوران فیلمهای آسیایی نگاه کردم و عاشق یک فیلم ایرانی شدم و به این فیلم و یک فیلم کرهای جایزه بهترین فیلم بهصورت مشترک ارائه شد اما صادقانه باید بگویم «سد معبر» من را شگفت زده کرد...»
نوید افقه نوازنده تنبک از برپایی مجموعه کارگاههای آموزشی خود خبر داده که قرار است در بهمن ماه 1400 در شهرهای تهران، ارومیه، آمل، تبریز، کرج وهمدان برگزار شود. هدف از این کلاسها تحلیل گفتمانی برتکنیک نوازندگی است.
بهزاد عبدی آهنگساز ایرانی نخستین تیزر رسمی از فیلم «علفزار» را منتشر کرده که موسیقی آن را برعهده داشته است. این فیلم به کارگردانی کاظم دانشی و تهیه کنندگی بهرام رادان است که قرار است در بخش سودای سیمرغ چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشته باشد.
شهروز دل افکار اثر جدیدش «نمایشنامهخوانی جراحی» را به مخاطبان خود معرفی کرده که کارگردانی آن را برعهده داشته. نویسنده این کار نیل سایمون و مترجم آن شهرام زرگر است. این نمایش شنبه 9 بهمن ساعت 19 از تماشاخانه ملک اجرا میشود.
کیومرث مرادی نمایشنامهنویس وکارگردان تئاتر، بخشی از فیلم «مکبث» به نویسندگی و کارگردانی جوئل کوئن را که براساس نمایشنامه مکبث اثر ویلیام شکسپیر و محصول سال ۲۰۲۱ است به اشتراک گذاشته و در این باره نوشته: «بازیگر بودن نه بازیساز بودن مسأله تأمل برانگیز این است، مکبث را حداقل سه بار دیدهام و باز میبینم. باورم بر این است که بازیگری یک هنر است که هنرمند بازیگر با درک و بینش عمیق از متن و اجرایی که میکند آن را خلق میکند و چقدر این اثر در نشانههای نقش آفرینی دقیق و تحلیلی و حسادت برانگیز است... این اثر را ببینید، چندین بار ببینید...»
دنیای نشر
انجمن ناشران کتاب کودک و نوجوان سلسله نشستهای دومین نمایشگاه مجازی کتاب تهران را برگزار میکند. این نشست امروز چهارشنبه با موضوع استانداردهای نشر کتاب کودک (بایدها و نبایدها) و با حضور سخنرانان معصومه انصاریان، مریم جلالی، علی بوذری، احمد شاکری، سیدرضا کروبی، علی محمدپور و فتحالله فروغی بهصورت مجازی از پلتفرمهای اعلام شده پخش خواهد شد.
اسماعیل امینی درصفحه شخصی خود کتاب «درناها غریب میآیند و غریب میروند» را با ترجمه اسدالله امرایی معرفی کرده که از سوی انتشارات نفیر منتشر شده است.
مؤسسه بهاران خرد و اندیشه تصمیم دارد در زمستان امسال کارگاه داستان کوتاه بهصورت آنلاین راه اندازی کند که مدرس این دوره بهناز علیپورگسکری است.
پنجشنبه هفتم بهمن ماه قرار است دیدار و گفتوگویی در خصوص کتاب «پوینده مردی به راه» انجام بگیرد. خبری که محمود آموزگار که جزو سخنرانان این برنامه است اعلام کرده. موضوع گفتوگوی علی رضا قلی با رسول رئیس جعفری و میکاییل عظیمی نویسندگان کتاب است. علی دهباشی هم دراین مراسم حضور دارد.
پیشنهاد روز
دیدن نمایش «ناخوانده» کاری از افشین محمودی را سجاد افشاریان در صفحه خود پیشنهاد داده است. او از 4 اجرای پایانی نمایش «ناخوانده» به کارگردانی افشین محمودی در تالار هنر شهر آفتاب شیراز خبرداده است. نویسنده این کار محمود ناظری است با بازی مهری منصوری، شمس الافاق شفیعی، شیدا رمضانی و بهار قمر.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
وابستگی فارابی به بودجه دولتی باید کاهش یابد
-
برای این رونق برنامه داشته باشیم
-
گفتوگو، ابزار اصلی چرخش توپ در زمین زندگی مشترک
-
روایتی متفاوت از دل تاریخ
-
دنیای خیلی مجازی
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین