ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام محمدباقر(ع):
هرکه خدا را، آنگونه که سزاوار اوست بندگى کند، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا مى کند.
بحارالانوار، ج۷۱ص۱۸۳
پیش از دیدن فیلمها قضاوتشان نکنید
آرین وزیر دفتری: در سالهای قبل خیلی از فیلمها بهدلیل اعتبار و نام سازندگان به جشنواره راه پیدا میکردند و این اتفاق موجب میشد خیلی از فیلم اولیها بیرون از جشنواره بمانند. شاید به همین دلیل هم بخش «نگاه نو» راهاندازی شد. از این نظر فکر میکنم اتفاقی که امسال رخ داد، موجب خوشحالی است و نشان از ورود یک نسل تازه به سینمای ایران دارد که در دورههای گذشته هم توانستهاند خود را ثابت کنند. از مخاطبان جشنواره و بخصوص رسانهها این انتظار میرود که تا پیش از دیدن فیلمها نسبت به آنها قضاوت نداشته باشند. درست است که شاید خیلی از اسامی ناشناخته هستند اما اگر بخواهیم بر این اساس از الان قضاوت کنیم که این دوره از جشنواره فیلم خاصی ندارد، اتفاق قشنگی نیست. مطمئن هستم بعد از دیدن فیلمها نظرات اینگونه نخواهد بود.
از صحبتهای این کارگردان با مهر
از صحبتهای این کارگردان با مهر
به مناسبت خجسته میلاد حضرت زهرا (س)
سرچشمه برکت و فضیلت
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
ولادت نوزاد دختری در خانه پیامبر اسلام(ص) اتفاق سادهای نبود که اهالی مکه از کنار آن بیتفاوت بگذرند. از اینرو با انتشار خبر ولادت نوزاد، خبر آن دهان به دهان انتشار یافت و همگان را مترصد عکسالعمل پیامبر خدا بعد از شنیدن این خبر نمود.برخی از ایمان آورندگان به رسالت محمدی(ص) که هنوز متأثر از رسوبات جاهلی بودند از اینکه رسول خدا فرزندش دختر است مکدر بودند و مشرکان از اینکه مدعی رسالت آسمانی، دختردار شده و با «ابتر» خواندن وی(ص)، به دستاویز تازهای جهت تخفیف آن حضرت دست یافتهاند، راضی به نظر می رسیدند. اما پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد(ص) از شنیدن خبر تولد فرزند دختر در خانهاش بسیار خشنود شد. سراسیمه خود را به خانه رسانده نوزاد را به گرمی در آغوش کشید و فرمود: «دختران حسنه و مایه برکتاند.» این در حالی بود که محیط و زمانه آن روز شبهجزیره عربستان بر مدار جاهلیت و آداب و رسوم قبیلهای بنیان یافته و بر ارزشهای انسانی زن خط بطلان میکشید. براین اساس اعراب جاهلی نوزاد دختر را مایه ننگ و سرشکستگی میدانستند و بعضاً آنان را زنده به گور میکردند تا ننگ داشتن دختر را از خود دور سازند. از اینرو ولادت حضرت فاطمه(س) آغاز مرحله تازهای در سرنوشت نوع زن به شمار میرود که بر اثر آن پیامبر خاتم(ص) فرصت یافت تا در عمل نشان دهد زن و مرد در خلقت یکسان بوده و در مکتب اسلام از جایگاه و منزلت برابری برخوردارند. با تأکید کلام وحی بر این محتوا و «کوثر» نامیدن نوزاد به معنای خیرکثیر در مقابل لفظ «ابتر» راه را برای تجلی کمال انسانی و دستیابی به مقام عصمت در نوع زن گشود. پیش از آن نیز پیامبر گرامی اسلام(ص) در ازدواج و زندگی مشترک خود با حضرت خدیجه(س) با ایجاد کانونی بر مبنای محبت و احترام متقابل، به تبیین جایگاه زن در مکتب اسلام پرداخته و زنان را مورد تکریم قرار داده بود. چنانکه در سیره آن حضرت(ص) آوردهاند که؛ زنان از سوی رسول گرامی اسلام(ص) مورد تکریم و احترام بودند و هرگاه هدیهای خدمت ایشان میآوردند، میفرمود: به خانه فلان بانو ببرید. حضرت زهرا(س) در چنین محیط شایسته و مهیایی پا به عرصه وجود نهاد و در سایه تربیتهای رسول خدا(ص) و حضرت خدیجه(س) حیات دنیایی خود را آغاز نمود و بهعنوان برترین نمونه فضیلت و کرامت پیش روی زنان و دختران قرارگرفته و از آنچنان موقعیتی برخوردار است که شخصیت تحسینبرانگیزش، ملاک و معیار راستین شریعت اسلامی شمرده میشود. به گونهای که مفاهیم مکتب را بدون درک فرازهای زندگی آن حضرت نمیتوان به طور کامل دریافت. پیامبراکرم(ص) آشکارا به حضرت فاطمه(س) محبت میکرد و علاقه خود را نسبت به او بروز میداد و با این کار بر مقام و منزلت زنان و دختران تأکید نموده و زمینه رفعت جایگاه آنان را فراهم میآورد، چرا که رفتار پیامبراکرم(ص) الگو و سرمشق مسلمانی است. پیامبراسلام(ص) از ابتدای بعثت همواره درصدد بود تا فرهنگ اسلامی را جایگزین فرهنگ جاهلی نماید. کسانی که به مطالعه تاریخ پرداختهاند به عظمت این کار رسول گرامی اسلام(ص) اذعان دارند و به صبر و شکیبایی این انسان بزرگ در این راه پی بردهاند. تا آنجا که زنان و احیای جایگاه و موقعیت آنان در اجتماع یکی از دغدغههای رسالت خاتم را شکل میداد. اسلام با معرفی حضرت فاطمه(س) بهعنوان انسان کامل که فضایل بسیاری در وجودش متبلور است، برجستهترین الگو را به جامعه بشری ارائه کرده و نشان داد که نوع زن از ناحیه اسلام شایسته و سزاوار ارجمندی و دارای چنان ظرفیتی است که میتواند به جایگاه برجسته عصمت و طهارت دست یابد. از اینرو حضرت رسول(ص) در پاسداری از حرمت فاطمه(س) که همان حرمت نوع زن است، آشکارا همت میگماشت و در مقابل چشم همگان به احترام دخترش از جای برمیخاست، دست وی را میبوسید و او را بر جای خود مینشاند. وجود گرانقدر حضرت فاطمه(س) نیز زندگی معنوی و موقعیت اجتماعی زنان را تحت تأثیر قرار داد و جایگاه شایسته و والای زنان را ارتقا بخشید.
حضرت فاطمه(س) روز بیستم جمادی الاخر سال چهل و پنجم عمر مبارک پیامبراکرم(ص) دیده به جهان گشود. هشت سال در مکه و ده سال در مدینه با پیامبر زیست. از جمله نامهای او صدیقه است. یعنی بسیار تصدیقکننده، او(س) پدرش را بسیار تصدیق مینمود و در گفتار راستگو و در رفتار صادقانه عمل میکرد. نام دیگرش به اعتبار خیر و برکات فراوانی که از ناحیه او پدید آمد «مبارکه» است. قرآن کریم بدین جهت که نسل نبیاکرم تنها از ناحیه وجود مقدس حضرت فاطمه(س) استمرار یافت از وی به کوثر یاد کرده است. او مام ائمه اطهار و مادر دودمان پاک رسول خدا به شمار میآید.
زهرای مرضیه در سایه پر مهر پدر و مادر زیست و پس از مادر تا زمان هجرت به مدینه از پدر مراقبت کرد و نسبت به پدر همچون مادری مهربان محبت ورزید و از اینرو از سوی پیامبر به «امابیها» ملقب شد.
دبیر گروه پایداری
ولادت نوزاد دختری در خانه پیامبر اسلام(ص) اتفاق سادهای نبود که اهالی مکه از کنار آن بیتفاوت بگذرند. از اینرو با انتشار خبر ولادت نوزاد، خبر آن دهان به دهان انتشار یافت و همگان را مترصد عکسالعمل پیامبر خدا بعد از شنیدن این خبر نمود.برخی از ایمان آورندگان به رسالت محمدی(ص) که هنوز متأثر از رسوبات جاهلی بودند از اینکه رسول خدا فرزندش دختر است مکدر بودند و مشرکان از اینکه مدعی رسالت آسمانی، دختردار شده و با «ابتر» خواندن وی(ص)، به دستاویز تازهای جهت تخفیف آن حضرت دست یافتهاند، راضی به نظر می رسیدند. اما پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد(ص) از شنیدن خبر تولد فرزند دختر در خانهاش بسیار خشنود شد. سراسیمه خود را به خانه رسانده نوزاد را به گرمی در آغوش کشید و فرمود: «دختران حسنه و مایه برکتاند.» این در حالی بود که محیط و زمانه آن روز شبهجزیره عربستان بر مدار جاهلیت و آداب و رسوم قبیلهای بنیان یافته و بر ارزشهای انسانی زن خط بطلان میکشید. براین اساس اعراب جاهلی نوزاد دختر را مایه ننگ و سرشکستگی میدانستند و بعضاً آنان را زنده به گور میکردند تا ننگ داشتن دختر را از خود دور سازند. از اینرو ولادت حضرت فاطمه(س) آغاز مرحله تازهای در سرنوشت نوع زن به شمار میرود که بر اثر آن پیامبر خاتم(ص) فرصت یافت تا در عمل نشان دهد زن و مرد در خلقت یکسان بوده و در مکتب اسلام از جایگاه و منزلت برابری برخوردارند. با تأکید کلام وحی بر این محتوا و «کوثر» نامیدن نوزاد به معنای خیرکثیر در مقابل لفظ «ابتر» راه را برای تجلی کمال انسانی و دستیابی به مقام عصمت در نوع زن گشود. پیش از آن نیز پیامبر گرامی اسلام(ص) در ازدواج و زندگی مشترک خود با حضرت خدیجه(س) با ایجاد کانونی بر مبنای محبت و احترام متقابل، به تبیین جایگاه زن در مکتب اسلام پرداخته و زنان را مورد تکریم قرار داده بود. چنانکه در سیره آن حضرت(ص) آوردهاند که؛ زنان از سوی رسول گرامی اسلام(ص) مورد تکریم و احترام بودند و هرگاه هدیهای خدمت ایشان میآوردند، میفرمود: به خانه فلان بانو ببرید. حضرت زهرا(س) در چنین محیط شایسته و مهیایی پا به عرصه وجود نهاد و در سایه تربیتهای رسول خدا(ص) و حضرت خدیجه(س) حیات دنیایی خود را آغاز نمود و بهعنوان برترین نمونه فضیلت و کرامت پیش روی زنان و دختران قرارگرفته و از آنچنان موقعیتی برخوردار است که شخصیت تحسینبرانگیزش، ملاک و معیار راستین شریعت اسلامی شمرده میشود. به گونهای که مفاهیم مکتب را بدون درک فرازهای زندگی آن حضرت نمیتوان به طور کامل دریافت. پیامبراکرم(ص) آشکارا به حضرت فاطمه(س) محبت میکرد و علاقه خود را نسبت به او بروز میداد و با این کار بر مقام و منزلت زنان و دختران تأکید نموده و زمینه رفعت جایگاه آنان را فراهم میآورد، چرا که رفتار پیامبراکرم(ص) الگو و سرمشق مسلمانی است. پیامبراسلام(ص) از ابتدای بعثت همواره درصدد بود تا فرهنگ اسلامی را جایگزین فرهنگ جاهلی نماید. کسانی که به مطالعه تاریخ پرداختهاند به عظمت این کار رسول گرامی اسلام(ص) اذعان دارند و به صبر و شکیبایی این انسان بزرگ در این راه پی بردهاند. تا آنجا که زنان و احیای جایگاه و موقعیت آنان در اجتماع یکی از دغدغههای رسالت خاتم را شکل میداد. اسلام با معرفی حضرت فاطمه(س) بهعنوان انسان کامل که فضایل بسیاری در وجودش متبلور است، برجستهترین الگو را به جامعه بشری ارائه کرده و نشان داد که نوع زن از ناحیه اسلام شایسته و سزاوار ارجمندی و دارای چنان ظرفیتی است که میتواند به جایگاه برجسته عصمت و طهارت دست یابد. از اینرو حضرت رسول(ص) در پاسداری از حرمت فاطمه(س) که همان حرمت نوع زن است، آشکارا همت میگماشت و در مقابل چشم همگان به احترام دخترش از جای برمیخاست، دست وی را میبوسید و او را بر جای خود مینشاند. وجود گرانقدر حضرت فاطمه(س) نیز زندگی معنوی و موقعیت اجتماعی زنان را تحت تأثیر قرار داد و جایگاه شایسته و والای زنان را ارتقا بخشید.
حضرت فاطمه(س) روز بیستم جمادی الاخر سال چهل و پنجم عمر مبارک پیامبراکرم(ص) دیده به جهان گشود. هشت سال در مکه و ده سال در مدینه با پیامبر زیست. از جمله نامهای او صدیقه است. یعنی بسیار تصدیقکننده، او(س) پدرش را بسیار تصدیق مینمود و در گفتار راستگو و در رفتار صادقانه عمل میکرد. نام دیگرش به اعتبار خیر و برکات فراوانی که از ناحیه او پدید آمد «مبارکه» است. قرآن کریم بدین جهت که نسل نبیاکرم تنها از ناحیه وجود مقدس حضرت فاطمه(س) استمرار یافت از وی به کوثر یاد کرده است. او مام ائمه اطهار و مادر دودمان پاک رسول خدا به شمار میآید.
زهرای مرضیه در سایه پر مهر پدر و مادر زیست و پس از مادر تا زمان هجرت به مدینه از پدر مراقبت کرد و نسبت به پدر همچون مادری مهربان محبت ورزید و از اینرو از سوی پیامبر به «امابیها» ملقب شد.
در پاسداشت سالمرگ عارف قزوینی
شناسنامه شنیداری مشروطه
ارمغان بهداروند
روزنامهنگار
هنر، اسباب تعالی و تسلی است. خلقتی مینوی که در هیجانها و خلجانها متولد میشود و چارهجوی ناچارها و بلاگردان مبتلایان نام میگیرد. شعر و موسیقی در کسوت کهنهنرهایی است که قدم به قدم به همراهی انسان، در خلوت وُ خطرات وُ خاطرات حضور داشتهاند و هر کدام به سخاوتمندی به جمال و جلال آدمی افزودهاند. «تصنیف» طُرفههنری است که از همجانی شعر و موسیقی جان گرفته و مجال معجزات هنر گردیده است. پیشینه این ارجمندهنر به روزگاران کهن برمیگردد؛ به نادرهکارانی که «شعر خوش گفتی وُ چنگتر زدی» آیینه اقبالشان بوده است. این کهندستکار که به گواه گنجینههای گویا قدمتی کمتر از تاریخ شعر و موسیقی ندارد، در سلسلهروزگاران، موّجدِ شورها و شعورها بوده است. این گرانمایههنر در عصر مشروطه از دره دربارها به عرصه جامعه پا گذاشت و به نَفَسِ نفیسِ آزادیخواهانی همچون عارف قزوینی ارج و اعتباری دیگر گرفت. تصنیف به موهبت درآمیختن با اراده خلق و میهنپرستی و قدرتستیزی، خلعتِ مردمی پوشید و سپر و سلاح مبارزانی شد که «داد» از «بیداد» سر داده بودند. شعر «عارف قزوینی» شناسنامه عصری است که خفّت و خفقان ملت و میهن را به زانو درآورده بود. شور و شعله مشروطهخواهی با ظهور شاعرانی جامعهاندیش همچون «محمدتقی بهار»، «اشرفالدین گیلانی»، «ابوالقاسم لاهوتی»، «میرزاده عشقی»، «فرخی یزدی» و بالاخره «عارف قزوینی» با اعجوبگان عرصه موسیقی آن عصر همچون «درویشخان»، «رکنالدّین مختاری» و «وزیری» درهم آمیخت و روحی تازه در کالبد تصنیف دمیده شد که از جمله شاهکارهای همچنان باقی، میتوان به تصانیفی همچون «از خوانان جوان وطن» و «مرغ سحر» اشارت داشت.
در این روزگار نیز به غنیمت استادان زبده موسیقی ایرانی و هنرمندان جانآگاه شعر، این طرفههنر از اقبال و استقبال وصفناپذیری برخوردار است که بر ماست با تکیه بر میراث مغتنم دیروز و اعتنا به نوپدیدههای امروز، ارزشافزودهای برای گنجینه عارف و عارفوشان بیافرینیم.
روزنامهنگار
هنر، اسباب تعالی و تسلی است. خلقتی مینوی که در هیجانها و خلجانها متولد میشود و چارهجوی ناچارها و بلاگردان مبتلایان نام میگیرد. شعر و موسیقی در کسوت کهنهنرهایی است که قدم به قدم به همراهی انسان، در خلوت وُ خطرات وُ خاطرات حضور داشتهاند و هر کدام به سخاوتمندی به جمال و جلال آدمی افزودهاند. «تصنیف» طُرفههنری است که از همجانی شعر و موسیقی جان گرفته و مجال معجزات هنر گردیده است. پیشینه این ارجمندهنر به روزگاران کهن برمیگردد؛ به نادرهکارانی که «شعر خوش گفتی وُ چنگتر زدی» آیینه اقبالشان بوده است. این کهندستکار که به گواه گنجینههای گویا قدمتی کمتر از تاریخ شعر و موسیقی ندارد، در سلسلهروزگاران، موّجدِ شورها و شعورها بوده است. این گرانمایههنر در عصر مشروطه از دره دربارها به عرصه جامعه پا گذاشت و به نَفَسِ نفیسِ آزادیخواهانی همچون عارف قزوینی ارج و اعتباری دیگر گرفت. تصنیف به موهبت درآمیختن با اراده خلق و میهنپرستی و قدرتستیزی، خلعتِ مردمی پوشید و سپر و سلاح مبارزانی شد که «داد» از «بیداد» سر داده بودند. شعر «عارف قزوینی» شناسنامه عصری است که خفّت و خفقان ملت و میهن را به زانو درآورده بود. شور و شعله مشروطهخواهی با ظهور شاعرانی جامعهاندیش همچون «محمدتقی بهار»، «اشرفالدین گیلانی»، «ابوالقاسم لاهوتی»، «میرزاده عشقی»، «فرخی یزدی» و بالاخره «عارف قزوینی» با اعجوبگان عرصه موسیقی آن عصر همچون «درویشخان»، «رکنالدّین مختاری» و «وزیری» درهم آمیخت و روحی تازه در کالبد تصنیف دمیده شد که از جمله شاهکارهای همچنان باقی، میتوان به تصانیفی همچون «از خوانان جوان وطن» و «مرغ سحر» اشارت داشت.
در این روزگار نیز به غنیمت استادان زبده موسیقی ایرانی و هنرمندان جانآگاه شعر، این طرفههنر از اقبال و استقبال وصفناپذیری برخوردار است که بر ماست با تکیه بر میراث مغتنم دیروز و اعتنا به نوپدیدههای امروز، ارزشافزودهای برای گنجینه عارف و عارفوشان بیافرینیم.
گزیدهای از اشعار و بریده گفتهها و ناگفتههای واهه آرمن
نگریستن به جهان از چشم کودک
میثم فرجی
فعال حوزه نشر
کتاب دو بخش دارد: بخش نخست این کتاب شامل گزیدهای از اشعار واهه آرمن که از مجموعه شعرهای «بالهایش را کنار شعرم جا گذاشت و رفت»، «پس از عبور درناها»، «باران بگیرد، میرویم»، «اسبها در خواب شاعران را سواری میدهند» و «به رنگ دانوب» به انتخاب خواهر ایشان، آنت آرمن، است. بخش دوم برخی از گفتوگوهای مطبوعاتی او با روزنامهنگاران و چکیده صحبتهایی است که در طی سالها در گپ و گفتهای خودمانی با دوستانش و یا در عالم خواهربرادری گفته و شنیده شده است.
عشقی که واهه به انسانها، به طبیعت و به جهان دارد، در شعرها و صحبتهایش موج میزند. او انسانی است که با وجود مصایبی که همیشه مثل یک صلیب بر دوشش بوده، هیچ وقت دوست نداشته که حتی نزدیکترین دوستانش از آن باخبر باشند. به این شعر با عنوان «شوخی» توجه کنید:
پسرم در جنگ فلج شدهای؟
- در صلح ژنرال
- شوخی میکنی؟
- خیلی کم
بیشتر شعر مینویسم
- شعرهایت را میفروشی؟
- شوخی میکنید ژنرال؟
دنیا
در یک پادگان جا نمیگیرد.
یا در جایی دیگر از دوران کودکی دو تصویر ارائه میکند، در این شعر با عنوان «لبخند»
چه غمانگیز است/ لبخند آن کودک/ مثل کفشهای همیشه براق/ در پای یک افلیج/ مثل مداد و/ کاغذی سپید/ در جیب یک شاعر مرده.
و در شعر دیگر با عنوان «یادداشتی در جیب یک سرباز»:
خندهدار است نه؟/ در آن بازی/ زمین میخوردیم وُ/ زخمی میشدیم/ در این بازی/ زخمی میشویم وُ/ زمین میخوریم.
شاعر با کلماتی ساده، سادگی زندگی- که نماد آن در ذهن ما کودکی است را بیان میکند که این زندگی ساده زیبا چرا دستخوش جنگها و نابرابریها میشود؟! چرا با دید یک کودک نمیشود به زندگی نگاه کرد، کودکی برابر است با فطرت پاک و پاکی. و بانگ میزند انسان را که از آن پاکی هر زمان دورتر میشود.
فعال حوزه نشر
کتاب دو بخش دارد: بخش نخست این کتاب شامل گزیدهای از اشعار واهه آرمن که از مجموعه شعرهای «بالهایش را کنار شعرم جا گذاشت و رفت»، «پس از عبور درناها»، «باران بگیرد، میرویم»، «اسبها در خواب شاعران را سواری میدهند» و «به رنگ دانوب» به انتخاب خواهر ایشان، آنت آرمن، است. بخش دوم برخی از گفتوگوهای مطبوعاتی او با روزنامهنگاران و چکیده صحبتهایی است که در طی سالها در گپ و گفتهای خودمانی با دوستانش و یا در عالم خواهربرادری گفته و شنیده شده است.
عشقی که واهه به انسانها، به طبیعت و به جهان دارد، در شعرها و صحبتهایش موج میزند. او انسانی است که با وجود مصایبی که همیشه مثل یک صلیب بر دوشش بوده، هیچ وقت دوست نداشته که حتی نزدیکترین دوستانش از آن باخبر باشند. به این شعر با عنوان «شوخی» توجه کنید:
پسرم در جنگ فلج شدهای؟
- در صلح ژنرال
- شوخی میکنی؟
- خیلی کم
بیشتر شعر مینویسم
- شعرهایت را میفروشی؟
- شوخی میکنید ژنرال؟
دنیا
در یک پادگان جا نمیگیرد.
یا در جایی دیگر از دوران کودکی دو تصویر ارائه میکند، در این شعر با عنوان «لبخند»
چه غمانگیز است/ لبخند آن کودک/ مثل کفشهای همیشه براق/ در پای یک افلیج/ مثل مداد و/ کاغذی سپید/ در جیب یک شاعر مرده.
و در شعر دیگر با عنوان «یادداشتی در جیب یک سرباز»:
خندهدار است نه؟/ در آن بازی/ زمین میخوردیم وُ/ زخمی میشدیم/ در این بازی/ زخمی میشویم وُ/ زمین میخوریم.
شاعر با کلماتی ساده، سادگی زندگی- که نماد آن در ذهن ما کودکی است را بیان میکند که این زندگی ساده زیبا چرا دستخوش جنگها و نابرابریها میشود؟! چرا با دید یک کودک نمیشود به زندگی نگاه کرد، کودکی برابر است با فطرت پاک و پاکی. و بانگ میزند انسان را که از آن پاکی هر زمان دورتر میشود.
مهارتهای گفتوگو(2)
گفتوگو بر پایه «شنیدن» و «درک پیام»
آزاده سهرابی
روانشناس
یکبار در کتابی خواندم که «هیچ کس نمیتواند گفتوگو نکند؛ چون گفتوگو نکردن هم نوعی از گفتوگوست» یعنی اگر دو نفر در یک اتاق هیچ دیالوگی با یکدیگر برقرار نکنند به این معناست که دارند از «چیزی» سخن میگویند که میان آن دو در جریان است؛ فهم آن «چیزی» که میان آن دو در جریان است، از نظر حسی -هیجانی، شناختی و همچنین شناخت محیطی که آن دو در آن قرار دارند (محیط به معنای موقعیت) از جانب هر دو نفر قابل تفسیر است. این تفسیر، همان گفتوگواست.
با این دید بسیاری از مفاهیم عرصه روان پویشی و «روانشناسی قائل به ناخودآگاه» هم قابل بررسی است. گفتوگویی که در سطح ناخوداگاه میان سطوح شخصیت ما در جریان است یا گفتوگویی که میان هیجانهای ابراز نشده ما و اضطرابها در جریان است تا فرد مکانیسم دفاعی را برگزیند، همگی سطحی از گفتوگوی ابراز نشده است. اگر فردی در یک موقعیتی قرار بگیرد که احساسی را -مثلا حس خشم یا گناه- سرکوب کند در واقع آن حس ابراز نشده به صورت اضطراب خودش را نشان خواهد داد که همین ماحصل یک گفتوگوی درونی و ناهشیار فرد است. گویی کسی در ناخودآگاه «من» میگوید: این حس را ببین! و بخشی از «من» سرش را به جانبی برمیگرداند که وانمود کند آن را نشنیده است و در نهایت اضطراب، واکنش این «من را ببین» به آن «نادیده گرفتن» است و دوباره «من» دست به کار میشود و شروع به مقابله میکند؛ مثلاً «پرخاشگری»! این پرخاشگری پاسخ یا پیامی است برای کاهش اضطراب. در تمام این چرخه، بیآنکه آگاه باشیم یک گفتوگو در جریان است. روان درمانی این گفتوگو را آشکار میکند تا سبک گفتوگوی «من» با «من» از حالت مخرب به سازگار تغییر پیدا کند. یکی از روشها، دیدن هیجانات است و چشم در چشم شدن با آن و شنیدن آن جمله «من را ببین».
حال همه این چرخه را به تعامل میان دو انسان میتوان بسط داد. گفتوگوهایی که شکلی مخرب میگیرند عموماً از «نشنیدن» سرچشمه میگیرد. وقتی اینگونه به داستان «گفتوگو» نگاه کنیم شاید بتوانیم یکی از نیازهای اصلی بشر را «گفتوگو» بدانیم. فقط به تلاش یک کودک از زمانی که به «قان و قون» کردن میافتد تا زمانی که تلاش میکند کلماتی را ادا کند و در نهایت ساختار زبان در ناخودآگاهش نقش میبندد توجه کنیم. واقعیت این است که یکی از تکالیف دشوار کودک در مسیر رشدش رسیدن به مهارت «کلامی» است و خیلی قبلتر از آن بر گفتوگو بر پایه مهارت «غیرکلامی» چیره شده است. همین که با ایما و اشاره یا گریه کردن به مادر یا مراقبش میفهماند که چه نیازی دارد یعنی او بر مهارت گفتوگو تسلط دارد. اگر کودکی از بدو به دنیا آمدن «شنیده نشود» و پیامی که سعی در انتقال آن دارد بدرستی درک نشود، پایه بسیاری از روان رنجوریها و دلبستگیهای ناایمن در او شکل میگیرد. امروزه در سبکهای فرزند پروی نیز تأکید بسیار بر درک و فهم نیازهای کودک است که همین نشان میدهد بالا بردن مهارت «گفتوگو» در سطح کلامی و غیرکلامی و قادر بودن به «شنیدن» پیام چه اندازه مورد توجه است. روانشناسان متعددی از نیازهای اصلی بشر سخن گفتهاند؛ از نیاز به امنیت تا نیاز به خودشکوفایی ولی کمتر روانشناسی بوده که نیاز به «گفتوگو» را مورد تأکید قرار دهد؛ شاید به این دلیل که مثل غذا و آب این نیاز طبیعی انگاشته شده است. اما از آنجا که این نیاز ابتدا در تعامل میان فردی(کودک-والد) شکل میگیرد و کمی بعد در درون فرد و میان سطوح مختلف شخصیت او در جریان است و دوباره به تعاملات وسیعتر (فرد و جامعه) بسط داده میشود، باید روی آن تأمل بیشتری کرد.
روانشناس
یکبار در کتابی خواندم که «هیچ کس نمیتواند گفتوگو نکند؛ چون گفتوگو نکردن هم نوعی از گفتوگوست» یعنی اگر دو نفر در یک اتاق هیچ دیالوگی با یکدیگر برقرار نکنند به این معناست که دارند از «چیزی» سخن میگویند که میان آن دو در جریان است؛ فهم آن «چیزی» که میان آن دو در جریان است، از نظر حسی -هیجانی، شناختی و همچنین شناخت محیطی که آن دو در آن قرار دارند (محیط به معنای موقعیت) از جانب هر دو نفر قابل تفسیر است. این تفسیر، همان گفتوگواست.
با این دید بسیاری از مفاهیم عرصه روان پویشی و «روانشناسی قائل به ناخودآگاه» هم قابل بررسی است. گفتوگویی که در سطح ناخوداگاه میان سطوح شخصیت ما در جریان است یا گفتوگویی که میان هیجانهای ابراز نشده ما و اضطرابها در جریان است تا فرد مکانیسم دفاعی را برگزیند، همگی سطحی از گفتوگوی ابراز نشده است. اگر فردی در یک موقعیتی قرار بگیرد که احساسی را -مثلا حس خشم یا گناه- سرکوب کند در واقع آن حس ابراز نشده به صورت اضطراب خودش را نشان خواهد داد که همین ماحصل یک گفتوگوی درونی و ناهشیار فرد است. گویی کسی در ناخودآگاه «من» میگوید: این حس را ببین! و بخشی از «من» سرش را به جانبی برمیگرداند که وانمود کند آن را نشنیده است و در نهایت اضطراب، واکنش این «من را ببین» به آن «نادیده گرفتن» است و دوباره «من» دست به کار میشود و شروع به مقابله میکند؛ مثلاً «پرخاشگری»! این پرخاشگری پاسخ یا پیامی است برای کاهش اضطراب. در تمام این چرخه، بیآنکه آگاه باشیم یک گفتوگو در جریان است. روان درمانی این گفتوگو را آشکار میکند تا سبک گفتوگوی «من» با «من» از حالت مخرب به سازگار تغییر پیدا کند. یکی از روشها، دیدن هیجانات است و چشم در چشم شدن با آن و شنیدن آن جمله «من را ببین».
حال همه این چرخه را به تعامل میان دو انسان میتوان بسط داد. گفتوگوهایی که شکلی مخرب میگیرند عموماً از «نشنیدن» سرچشمه میگیرد. وقتی اینگونه به داستان «گفتوگو» نگاه کنیم شاید بتوانیم یکی از نیازهای اصلی بشر را «گفتوگو» بدانیم. فقط به تلاش یک کودک از زمانی که به «قان و قون» کردن میافتد تا زمانی که تلاش میکند کلماتی را ادا کند و در نهایت ساختار زبان در ناخودآگاهش نقش میبندد توجه کنیم. واقعیت این است که یکی از تکالیف دشوار کودک در مسیر رشدش رسیدن به مهارت «کلامی» است و خیلی قبلتر از آن بر گفتوگو بر پایه مهارت «غیرکلامی» چیره شده است. همین که با ایما و اشاره یا گریه کردن به مادر یا مراقبش میفهماند که چه نیازی دارد یعنی او بر مهارت گفتوگو تسلط دارد. اگر کودکی از بدو به دنیا آمدن «شنیده نشود» و پیامی که سعی در انتقال آن دارد بدرستی درک نشود، پایه بسیاری از روان رنجوریها و دلبستگیهای ناایمن در او شکل میگیرد. امروزه در سبکهای فرزند پروی نیز تأکید بسیار بر درک و فهم نیازهای کودک است که همین نشان میدهد بالا بردن مهارت «گفتوگو» در سطح کلامی و غیرکلامی و قادر بودن به «شنیدن» پیام چه اندازه مورد توجه است. روانشناسان متعددی از نیازهای اصلی بشر سخن گفتهاند؛ از نیاز به امنیت تا نیاز به خودشکوفایی ولی کمتر روانشناسی بوده که نیاز به «گفتوگو» را مورد تأکید قرار دهد؛ شاید به این دلیل که مثل غذا و آب این نیاز طبیعی انگاشته شده است. اما از آنجا که این نیاز ابتدا در تعامل میان فردی(کودک-والد) شکل میگیرد و کمی بعد در درون فرد و میان سطوح مختلف شخصیت او در جریان است و دوباره به تعاملات وسیعتر (فرد و جامعه) بسط داده میشود، باید روی آن تأمل بیشتری کرد.
عکس نوشت
جشنواره «بادبادک باز» به مناسبت روز جهانی بادبادک، صبح جمعه با حضور کودکان ایرانی، افغانستانی و خانوادههای شهدای فاطمیون در میدان مشاهیر واقع در منطقه فرهنگی و گردشگری عباسآباد برگزار شد. خبرگزاری صداوسیما گزارش تصویری از این رویداد منتشر کرده است.
هنرمندان در فضای مجازی
فضای اینستاگرام هنرمندان همچنان بین اخبار و متنهای انگیزشی و عکسهایی که از خودشان و دیگران منتشر میکنند در رفت و آمد است. اهالی ادبیات هم از کتابها و برنامههای تازهشان نوشتهاند و یادی کردهاند از همه آنها که دیگر در بین ما نیستند.
او به یاران شهیدش پیوست
عبدالرحیم سعیدیراد با انتشار فیلمی در اینستاگرامش از شهید امیر سعیدزاده نوشته و دیدار او و جمعی از نویسندگان و راویان جنگ با رهبر انقلاب. او در توصیف این شهید نوشته: مردی که ۴ بار اسیر شد حالا به یاران شهیدش پیوسته است. امیر سعیدزاده، جانباز و آزاده دفاع مقدس و راوی کتابهای «عصرهای کریسکان» و «شنام» ساعتی در بیمارستان ساسان تهران دار فانی را وداع گفت.
چهره
علیرضا کوشک جلالی کارگردان صاحبنام تئاتر ایران در اینستاگرامش خبر داده که قرار است کارگاه در استان هرمزگان برگزار کند. او در توضیح این رویداد نوشته: گروه تئاتر «هوکوکو» با همکاری انجمن هنرهای نمایشی شهر بستک برگزار میکند: «کارگاه بازیگری و کارگردانی خلاق در بستک استان هرمزگان با علیرضا کوشک جلالی 5و6 بهمن 1400.» کوشک جلالی نویسنده، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر عضو کانون کارگردانان ایران و آلمان است و از سال ۱۹۸۶ در آلمان به عنوان نویسنده و کارگردان مشغول بهکار است.
سیروس ابراهیمزاده بازیگر تئاتر و تلویزیون در اینستاگرامش متن کوتاهی با عنوان «بیدارخوابی» منتشر کرده و نوشته: «سالهاست که روزها با چشمان بسته کار و زندگی میکنیم و شبها با دیدگان باز به خواب میرویم...مرحبا انسان امروز! در زیر و رو کردن طبیعت زندگی خود و دیگران چه خوش درخشیده است؟!»
امیر جدیدی بازیگر سینما هم متنی در اینستاگرامش منتشر کرده که بیشتر شبیه متنهای انگیزشی رایج این روزهاست اما کلمات و حرف متفاوتی دارد. او نوشته: «میلیونها نفر تصمیم گرفتهاند که بذر باقی بمانند. چرا؟ وقتی که میتوانند گلهایی بشوند و در باد و آفتاب و مهتاب برقصند، چرا تصمیم گرفتهاند که بذر باقی بمانند؟ چیزی در تصمیم آنان وجود دارد: بذر از گل ایمنتر است. گل شکننده است؛ بذر شکننده نیست، بذر بهنظر قویتر میآید. گل میتواند به آسانی نابود شود: فقط یک تندباد قادر است که گلبرگهایش را بپراکند. بذر به این آسانی نمیتواند توسط باد نابود شود؛ بذر بسیار محافظت شده و ایمن است.»
فریدون جیرانی، کارگردان سینما از حال ناخوش مهدی صباغی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون نوشته و برایش آرزوی سلامتی کرده است. جیرانی نوشته: «با آرزوی سلامتی برای مهدی صباغی عزیز. خوشبختانه حالشون رو به بهبود است.»
مهران رنجبر داستاننویس و فیلمنامهنویس در اینستاگرامش عکسی با نوید محمدزاده منتشر کرده و برایش چند خطی با این مضمون نوشته است: «برای تو، برای تو که ١۵ سال است رفیق هستیم، برای تو که رنج کشیدهای، برای تو که در کنار تمام بچههای مارادونا ایستادهای. برای تو که سکوت کردهای، سکوت در مقابل ناملایمات سینما، نمایش مارادونا، نمایش اسطوره من و تو و همه مردم جهان است. برای تو نوید محمدزاده...»
سعید بیابانکی هم در اینستاگرام خود از شبهای شعر طنز نوشته و برنامه «در حلقه رندان.» او در توضیح کوتاهی آورده: «درحلقه رندان اولین شب شعر طنز کشور است که سالها پیش زنده نام «ابوالفضل زرویی نصرآباد» بنیان گذاشت. شب شعری ابتکاری که بتدریج با استقبال گسترده مردم مواجه شد. من افتخار داشتم چند سال مجری این برنامه متفاوت و انرژیبخش باشم... شبهای طنز «شکرخند» و «قند و نمک» هم در پرتو این برنامه بعدها در فرهنگسراهای ارسباران و فردوس جان گرفت. ظاهراً پس از دو سال تعطیلی، مجدداً قرار است این برنامه با شکل و شمایلی تازه از سر گرفته شود.
نشر
انتشارات بیدگل در صفحه اینستاگرامش کتاب پرمخاطب «این قرن» آلن بدیو با ترجمه فؤاد جراحباشی را منتشر کرده و نوشته: «یکصد سال، یکهزار سال، چیست وقتی که یک دم محوشان میکند؟» حال باید بپرسم کدام دمِ استثنایی است که قرن بیستم را محو میکند؟ سقوط دیوار برلین؟ نقشهبرداری از ژنها؟ راهاندازی یورو؟ حتی با فرض اینکه میتوانستیم این قرن را شکل دهیم و آن را به منزله ابژهای برای اندیشه برسازیم، آیا این ابژه فلسفی خواهد بود، ابژهای دستخوش آن اراده تکین، یعنی اراده به تعمق و باریکبینی؟ آیا این قرن پیش از هر چیز یک واحد تاریخی نیست؟»
او به یاران شهیدش پیوست
عبدالرحیم سعیدیراد با انتشار فیلمی در اینستاگرامش از شهید امیر سعیدزاده نوشته و دیدار او و جمعی از نویسندگان و راویان جنگ با رهبر انقلاب. او در توصیف این شهید نوشته: مردی که ۴ بار اسیر شد حالا به یاران شهیدش پیوسته است. امیر سعیدزاده، جانباز و آزاده دفاع مقدس و راوی کتابهای «عصرهای کریسکان» و «شنام» ساعتی در بیمارستان ساسان تهران دار فانی را وداع گفت.
چهره
علیرضا کوشک جلالی کارگردان صاحبنام تئاتر ایران در اینستاگرامش خبر داده که قرار است کارگاه در استان هرمزگان برگزار کند. او در توضیح این رویداد نوشته: گروه تئاتر «هوکوکو» با همکاری انجمن هنرهای نمایشی شهر بستک برگزار میکند: «کارگاه بازیگری و کارگردانی خلاق در بستک استان هرمزگان با علیرضا کوشک جلالی 5و6 بهمن 1400.» کوشک جلالی نویسنده، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر عضو کانون کارگردانان ایران و آلمان است و از سال ۱۹۸۶ در آلمان به عنوان نویسنده و کارگردان مشغول بهکار است.
سیروس ابراهیمزاده بازیگر تئاتر و تلویزیون در اینستاگرامش متن کوتاهی با عنوان «بیدارخوابی» منتشر کرده و نوشته: «سالهاست که روزها با چشمان بسته کار و زندگی میکنیم و شبها با دیدگان باز به خواب میرویم...مرحبا انسان امروز! در زیر و رو کردن طبیعت زندگی خود و دیگران چه خوش درخشیده است؟!»
امیر جدیدی بازیگر سینما هم متنی در اینستاگرامش منتشر کرده که بیشتر شبیه متنهای انگیزشی رایج این روزهاست اما کلمات و حرف متفاوتی دارد. او نوشته: «میلیونها نفر تصمیم گرفتهاند که بذر باقی بمانند. چرا؟ وقتی که میتوانند گلهایی بشوند و در باد و آفتاب و مهتاب برقصند، چرا تصمیم گرفتهاند که بذر باقی بمانند؟ چیزی در تصمیم آنان وجود دارد: بذر از گل ایمنتر است. گل شکننده است؛ بذر شکننده نیست، بذر بهنظر قویتر میآید. گل میتواند به آسانی نابود شود: فقط یک تندباد قادر است که گلبرگهایش را بپراکند. بذر به این آسانی نمیتواند توسط باد نابود شود؛ بذر بسیار محافظت شده و ایمن است.»
فریدون جیرانی، کارگردان سینما از حال ناخوش مهدی صباغی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون نوشته و برایش آرزوی سلامتی کرده است. جیرانی نوشته: «با آرزوی سلامتی برای مهدی صباغی عزیز. خوشبختانه حالشون رو به بهبود است.»
مهران رنجبر داستاننویس و فیلمنامهنویس در اینستاگرامش عکسی با نوید محمدزاده منتشر کرده و برایش چند خطی با این مضمون نوشته است: «برای تو، برای تو که ١۵ سال است رفیق هستیم، برای تو که رنج کشیدهای، برای تو که در کنار تمام بچههای مارادونا ایستادهای. برای تو که سکوت کردهای، سکوت در مقابل ناملایمات سینما، نمایش مارادونا، نمایش اسطوره من و تو و همه مردم جهان است. برای تو نوید محمدزاده...»
سعید بیابانکی هم در اینستاگرام خود از شبهای شعر طنز نوشته و برنامه «در حلقه رندان.» او در توضیح کوتاهی آورده: «درحلقه رندان اولین شب شعر طنز کشور است که سالها پیش زنده نام «ابوالفضل زرویی نصرآباد» بنیان گذاشت. شب شعری ابتکاری که بتدریج با استقبال گسترده مردم مواجه شد. من افتخار داشتم چند سال مجری این برنامه متفاوت و انرژیبخش باشم... شبهای طنز «شکرخند» و «قند و نمک» هم در پرتو این برنامه بعدها در فرهنگسراهای ارسباران و فردوس جان گرفت. ظاهراً پس از دو سال تعطیلی، مجدداً قرار است این برنامه با شکل و شمایلی تازه از سر گرفته شود.
نشر
انتشارات بیدگل در صفحه اینستاگرامش کتاب پرمخاطب «این قرن» آلن بدیو با ترجمه فؤاد جراحباشی را منتشر کرده و نوشته: «یکصد سال، یکهزار سال، چیست وقتی که یک دم محوشان میکند؟» حال باید بپرسم کدام دمِ استثنایی است که قرن بیستم را محو میکند؟ سقوط دیوار برلین؟ نقشهبرداری از ژنها؟ راهاندازی یورو؟ حتی با فرض اینکه میتوانستیم این قرن را شکل دهیم و آن را به منزله ابژهای برای اندیشه برسازیم، آیا این ابژه فلسفی خواهد بود، ابژهای دستخوش آن اراده تکین، یعنی اراده به تعمق و باریکبینی؟ آیا این قرن پیش از هر چیز یک واحد تاریخی نیست؟»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
پیش از دیدن فیلمها قضاوتشان نکنید
-
سرچشمه برکت و فضیلت
-
شناسنامه شنیداری مشروطه
-
نگریستن به جهان از چشم کودک
-
گفتوگو بر پایه «شنیدن» و «درک پیام»
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین