فیروزه کوهیانی
حال که آخرین قطرههای باطریام در حال خالی شدن است و آقای تعمیرکار نیز با دستهای سیاه از اتاق پشت مغازهاش بیرون آمد و گفت: متأسفم، هر کاری میتونستم براش کردم، برای تو صاحب عزیزم چندخطی وصیت میکنم.
- بعد از من با موبایل دیگری ازدواج نکن. بیجنبه حداقل تا چهلمم صبر کن. نمیکنی؟ حالا دو روز بدون گوشی باشی نمیمیری که؟ بیموبایل هراس بدبخت. به جوانیات رحم کن.داری در مولکولهای تخت حل میشوی. باور کن دنیای دیگری هم بیرون از تخت هست.
- لااقل ساعت استفاده از چسبیدن به گوشی جدیدت را کم کن، بیچاره آرتروز چشم میگیری. جانسخت ده! تو هم نگیری، او میگیرد. باور کن صفحه لمسی موبایل هم سِر میشود و گِزگِز میکند. اگر انگشتان تو از بازی زیاد بیحس نمیشود دلیل بر این نیست که او هم مثل تو است. گوشی باش آدم.
- بیمعرفت! اجزای سالم مرا برای به دست آوردن او نفروش. پول نیاز داری؟ یادت رفته شبها هم مرا زمین نمیگذاشتی و به پریز برق آویزان بودی؟ یادت رفته تا چشمت بسته میشد خودم را روی دماغت میانداختم و میماچیدمت و شببخیر میگفتم. بشکند آن صفحه تاچی که تو را بوسید.
- نصف اموالم یعنی شارژرم را به تو میبخشم و نصف دیگر یعنی هندزفریام را وقف میکنم که تو دستت به او نرسد، بیچاره از بس در گوشت بوده کور و کر و لال شده. گوشت که کر نمیشود قصد تمیز کردنش را هم که نداری، حداقل کمی او را از گوشت در بیاور تا خودش را تمیز کند.
- اینقدر خودت را به زحمت ننداز، همه بار سرانه مطالعه کشور را که تو نباید به دوش بکشی. کمی هم بگذار بقیه لایک کنند و کامنت بگذارند. نترس، قطع کردن ورزش و نرمش انگشتت باعث گرفتن آرتروز بند انگشت نمیشود! فقط هرازگاهی مچت را تکان بده، بالاخره موبایلها هم ورزش میخواهند.
-خواهشاً دوربین جلوی تلفن جدیدت را از نعمت عکسگرفتن محروم کن. مطمئن باش اگر دنبالکنندههایت کمتر بدانند یا اصلاً ندانند که تو الان یهوییداری چه کار میکنی هم روزشان شب میشود.
- در آخر از تو میخواهم که بگذاری تلفن همراه جدیدت شبها زود بخوابد و در سرویس بهداشتی همراهت نباشد.
دستورالعمل تخصیص وام ازدواج
وام ازدواج با احتــــــرام
بهزاد توفیق فر
بدینوسیله دستورالعمل تخصیص وام ازدواج به جوانان، در راستای قانون افزایش جمعیت و حمایت از خانواده و هدفمندی یارانهها و کرامت انسانی، به شرح زیر ابلاغ میشود:
1- درخواست وام، همزمان توسط زوج و زوجه در سامانه ثبت و مدارک لازم بارگذاری گردد. لازم است در صفحه اول سامانه، خیرمقدم و جملات انگیزشی مناسب و احترامآمیز درج شود.
2- پس از نوبتدهی و مشخص شدن شعبه و بانک موردنظر، متقاضیان با در دست داشتن اصل و تصویر مدارک، اصل و تصویر ضامنین، اصل و تصویر پدر و مادر یا جدپدری، به بانک معرفی شده مراجعه مینمایند.
تبصره 1: رعایت احترام هیأت متقاضی، هنگام ورود به بانک و حضور در شعبه، الزامی است. پیشنهاد میشود حداقل سه نفر از اعضای شعبه، پیش پای هیأت اعزامی از جا بلند شوند که یکی از آنها حتماً متصدی باجه باشد.
تبصره 2: نوبتدهی به متقاضیان، زودتر از سه ماه، خلاف قانون بوده و با متخلفین به اشد مجازات برخورد خواهد شد.
3- کلیه مدارک ضامنین با احترام اخذ و در لای یک پوشه صورتی چرک با خطخط آبی، که توسط زوج خریداری شده است، گذاشته شوند.
تبصره 1: توجه شود که تا شعاع سی کیلومتری شعبه، هیچ فروشگاه لوازم التحریر، خدمات فنی و کپی وجود نداشته باشد. وظیفه نظارت بر این مهم، برعهده معاون شعبه است.
تبصره 2: مدارک لازم به قرار زیر است: تصویر رنگی تمام مدارک شناسایی(سه نسخه) – عکس پنج دقیقه قبل زوج و زوجه(1 قطعه) – سفته با مبلغ دوبرابر وام(2 نسخه) – چک از ضامنین و والدین زوجین(با امضا و تاریخ روز تشکیل پرونده: 6 برگ) - کارت اهدای عضو زوجین در وجه بانک عامل – کارت اهدای خون زوجین و پدران زوج و زوجه – نامه رسمی اهدای سلولهای بنیادی زوجین به مؤسسه خیریه بانک عامل با گواهی پزشک قانونی – سایر مدارک برحسب صلاحدید رئیس شعبه و متصدی باجه و آبدارچی و غیره.
4- مهلت رد تقاضای وام ازدواج با احترام، برای شعب بانکها در شهرهای بزرگ (بالای یک نفر جمعیت)، 6 ماه تمام و برای شهرهای کوچک، 3 ماه تمام از روز تشکیل پرونده خواهد بود. لازم است همه بانکهای عامل، اطلاعرسانی رد تقاضای وام را با حفظ کرامت انسانی و احترام، به روزهای آخر مهلت داده شده موکول نمایند.
5- مسئولیت نظارت با احترام بر حسن اجرای این دستورالعمل، متصدی باجه هریک از شعب بانکهای عامل و در غیاب وی، متصدی باجه بغلی همان متصدی مذکور است.
6- لازم است همه بانکهای عامل در ابتدای سال بودجه لازم برای ارائه وام ازدواج را به چیزهای دیگر تخصیص داده یا تخصیص آن را به اثرانگشت مقام محترم ریاست جمهوری در تهران و شخص استاندار، در شهرستانها منوط نمایند.
تبصره 1: اثبات تطبیق اثر انگشت منقوش در پرونده با اثرانگشت مقام ذیصلاح مذکور، برعهده زوج یا زوجه – به انتخاب مادر زوجه – میباشد.
الحاقیه شماره 1- درراستای حمایت از خانواده و تسهیل انجام امور زوجین، اثر انگشت معاون اول رئیسجمهور نیز با احترام پذیرفته میشود.
ازدواج مثل مـــــــــــوز در بسته است
سحر فتحی
همانطور که میدانید ازدواج مقولهای است که در تمامی علوم ردپایی از آن دیده میشود. یکی از مهمترین آنها ادبیات فارسی است که در این زمینه یک جورهایی شورش را هم درآورده.ادبیات که همیشه در وصف محبوب و فراق یار حرفی برای گفتن دارد پا را فراتر گذاشته و در چند ضربالمثل ازدواج را به چالش کشیده، در اینجا قرار است از زاویهای متفاوت چند مورد را بررسی کنیم:
ازدواج شتری است که در خانه هر کس میخوابد
منظوراین است که شما بنشینید در خانه و منتظر شتر باشید، بالاخره خودش میآید! دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد (ضرب المثل تو ضرب المثل شد) با آن حجم از خونسردی و بیخیالی که در شتر دیده میشود دیر رسیدنش طبیعی است ولی زود آمدنش مشکوک است. حتی با توجه به اینکه شتر حیوان مستقلی است و تک و تنها در بیابان گز میکند، یک وقت هم ممکن است نیاید.
ازدواج مثل هندوانه در بسته است
تا به حال به این فکر کردید چرا هندوانه؟ چرا موز نه؛ که پوستش زرد طلایی است ولی مغزش مزه کاه میدهد! یا پرتقال که برعکس ظاهر خوشرنگش، مغزش را که میخوری در یک نقطه از خودت جمع میشوی! در حقیقت هندوانه نکته انحرافی است وگرنه چشمتان را باز کنید، هندوانه خوب هم گیرتان میآید.
خدا در و تخته را جفت میکند
اگر کمی چشمانتان را جمع کنید جوری که دارید به موضوع مهمی فکر میکنید متوجه میشوید این ضربالمثل برعکس ظاهرش کاملاً ضد ازدواج است! هیچکس دوست ندارد اعجوبهای مثل خودش نصیبش شود؛ درواقع همه توقع دارند نیمه گمشدهشان برعکس خودشان زیبا، خوشتیپ، خوشاخلاق، پولدار و خلاصه همه چی تمام باشد وگرنه همان بهتر که گم و گور باشد!
فرزانه زینلی
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد
ای صاحب فال!
جانم؟! چه کارها! البته از تقلبهای گروهی و امداد غیبیای مانند امتحانات مجازی، نتیجهای جز شست و شوی جزوهها هم برنمیآید. ولی سوتی دادیها، اصلاً حواست به محتوای جزوه نیست. دانشجوی گرامی! از درس و علم هم که بگذریم، حاشیه آن جزوهها از عشق و همدرسها و راههای ارتباطی پر بود! متأسفانه دیگر فرصتی از کف رفت و باید صبر کنی تا ترم بعدی، که فرجی شود انشاءالله!
خاطرات کاری یک وزیر در عربستان
خداقوت پستچی
نوید ارتیانی
شنبه/ صبح از خواب بیدار شدم و آماده رفتن به محل کار بودم که یک لنگ جورابم را پیدا نکردم و میدانستم برای پیدا کردن آن نیاز به تلاش دارم، خواب را به رفتن ترجیح دادم و آن روز را مرخصی گرفتم.
یکشنبه / ساعت 12 ظهر شده بود، دیگر از تختخواب خسته شده بودم و از آنجا که کار لازمه و جوهره هر مردی است ترجیح دادم به سرکار بروم، لباسهای نو پوشیدم و از پلهها پایین آمدم که دیدم همسرم صبحانه را آماده نکرده، اعصابم به هم ریخت و با مشاورم تماس گرفتم تا وضعیت صبحانه را در محل کارم بپرسم اما او هم گفت که صبحانه تمام شده، اعصابم بیشتر خرد شد و دستور دادم تا علیالحساب به یمن حمله کنند تا ببینم وضعیت صبحانه چه میشود.
دوشنبه / در محل کار پشت میز خودم نشسته بودم، نامهای از سفارتخانه امریکا به دستم رسید، خیلی خوشحال شدم و دست پستچی را بوسیدم و نامه را به روی چشمانم گذاشتم.
سهشنبه / از خوشحالی زیادی که دیروز داشتم صدایم گرفته بود و سرکار نرفتم، مرخصی استعلاجی گرفتم.
چهارشنبه / امروز هم حالم خوب بود، به ذهنم رسید دیگران را هم در این خوشی شریک کنم به همین خاطر بهمدت 27 دقیقه به جنگندههای خدوم که یمن را بمباران میکردند فرصت استراحت دادم.
پنجشنبه / امروز کار خاصی نکردم و خاطرهای نداشتم چون مدادم را در دفتر جا گذاشته بودم از خوشحالی زیاد.
جمعه /تعطیل رسمی.
افشار جابری و حافظ شیرازی
«دردم نهفته به ز طبیـبان مدعی»
دردم یکی است، دردِ دوایش هزارتاست
محمدرضا رضایی
روزی پیری در غار تنهایی خود نشسته بود و در باب جهش جدید ویروس کرونا تأمل میکرد. ناگهان مریدان وی عربدهکشان به غار پیر یورش بردند. زبان پیر از ترس بند آمد و نقل است که تا ۴۰ روز توان تکلم نداشت و در این مدت مریدان، وی را تیمار میکردند. پس از اینکه پیر زبان واکرد، مریدان گفتند: «ای پیر، دستمان به دامنت، به دادمان برس که دانشگاه بلاد تصمیم گرفته امتحانات پایان ترم را حضوری برگزار کند.» پیر گفت:«خب؟» مریدان گفتند: «خب به جمالت ای پیر، ما روی امتحان مجازی حساب کرده بودیم تا از تمام فرصتها برای تقلب استفاده کنیم؛ الآن اگر امتحانات حضوری شود، همه ما مشروط میشویم که!»
پیر کمی ریشش را خاراند و گفت: «خب اگر بخواهم پندی کارگشا در این زمینه بدهم...» ناگهان یکی از مریدان حرف پیر را قطع کرد و گفت: «پیرا! جسارتاً الآن پندت را نمیخواهیم.» پیر گفت: «پس دیگه چه دردتونه؟» مرید با لبخندی مرموز یک سرنگ از جیبش درآورد و گفت: «داخل این سرنگ ویروس زنده اُمیکرون است که یکی از بچهها با بدبختی از آنور آب آورده، اگر تو قبول کنی که اولین مبتلا به اُمیکرون در بلاد باشی، ما هم میتوانیم از طریق رسانهها به دانشگاه فشار بیاوریم که امتحانات را مجازی کند. قول میدهم آمپول را طوری بزنم که دردت نگیرد.»
پیر که ابتدا خیال کرد دوربین مخفی است، کمی خندید ولی بعد که دید مریدان کاملاً جدی هستند، گفت: «بدبختا! بهجای این شامورتی بازیا بشینید درس بخونید، درخواستتون رد شد، برید میخوام بخوابم.» مرید سخنگو گفت: «ولی ای پیر، ما از تو خواهش نکردیم.» سپس به دو مرید گولاخ اشاره کرد تا دست و پای پیر را ببندند و مریدان هم که از قبل برای این لحظه آموزش دیده بودند، همین کار را کردند و پیر بدبخت هرچه تقلا کرد از دست مریدان گولاخ رهایی نیافت و سرنگ به وی تزریق شد. مریدان که از فرط خوشحالی عنان از کف داده بودند، جامهدران سر به بیابان گذاشتند تا به جشن و پایکوبی بپردازند و بعد از مثبت شدن تست پیر، عملیات روانی را برای لغو امتحانات حضوری آغاز کنند. پیر هم با حسرت به این فکر میکرد که انسان به هرچیز فکر کند، سرش میآید و اگر همان اول حکایت به جای اُمیکرون، در باب تجدید فراش تأمل کرده بود، شاید روند داستان جور دیگری پیش میرفت.
بخش دوم
شخصیتشناسی ماسکی
محدثه مطهری
ما که خودمان دانشمندان هستیم، طی تحقیقات فراوان علمی و مشاهدات میدانی به نتایج جالبی درباره ارتباط شخصیت
افراد با ماسکی که استفاده میکنند، رسیدهایم. نتایج این تحقیقات فوق علمی و آزمایشهای سخت و مشاهدات دقیق را سخاوتمندانه و به دور از مسخرهبازیهای مقالهنویسی و اینها با شما درمیان میگذاریم.
3 ماسک پارچهای (خانمها): بسیار تنوعطلب هستید. بسیار به مد اهمیت میدهید و سیوهفت بار رنگ سال ۲۰۲۲ را استوری کردهاید. به خنزر پنزر میگویید اکسسوری و هفتصد نوعش را دارید. تنوعطلبی در ماسکهایتان هم دیده میشود. مثلاً چند مدل ماسک از انواع پارچهها دارید که با لباسهایتان ست کنید. یکی با مانتوی کتان گلگلیتان، یکی با شومیز سرمهای که مامانتان برای تولدتان بهتان هدیه داد، یکی با شال توپتوپیتان که با فرانک دخترخالهتان خریدهاید، یکی با سارافون چارخانهتان که سرخابی است، یکی...
4 ماسک پارچهای (آقایان): بسیار زرنگ و صرفهجو هستید و برای اینکه پول کمتری بالای ماسک بدهید، از مدل پارچهای استفاده میکنید. به همه هم گفتهاید بحث یک قران دوزارش نیست؛ بخاطر محیط زیست است. باشد! فقط خداوکیلی هر دو هفته یکبار ماسک نو بخرید. لااقل روزی یکبار ماسکتان را بشویید. عفونت ریوی گرفتی آقا! آثار باستانی نیست که حیفت میآید؛ بیندازش دور!