ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام جواد(ع):
با فضیلتترین و ارزشمندترین عبادتها آن است که خالص و بدون ریا باشد.
بحارالانوار، ج68، ص245
با فضیلتترین و ارزشمندترین عبادتها آن است که خالص و بدون ریا باشد.
بحارالانوار، ج68، ص245
حمیدرضا نعیمی: استقبال مردم از «منصور» مشوق سینماگران برای ساخت چنین آثاری است
اهمیت فیلم «منصور» صرفاً به خاطر پرداختن هنرمندانه به یک شخصیت تاریخی مثل شهید ستاری نیست. «منصور» فیلمی است قائم بهذات و بهعنوان یک فیلم فارغ از محتوای ارزشمندش هم اثری قابلتوجه است. بهعنوان یک اثر سینمایی استاندارد، کارگردانی، فیلمنامه، تدوین و بازیهای درخشان دارد. استقبال خوب مردم از اکران این فیلم، سایر نویسندگان و فیلمسازان ما را تشویق میکند که از ساخت چنین آثاری غافل نشوند. اکنون که بیش از سه دهه از جنگ تحمیلی گذشته و از آن وقایع فاصله گرفتهایم، بایسته و شایسته است که رویکرد و نگاهمان را نسبت به موضوعات جنگی و شخصیتهای آن تغییر دهیم و فقط با یک برداشت یکسویه به سمت آنها نرویم.
بخشی از گفتههای بازیگر نقش سرهنگ حیدر صفدری در فیلم منصور/ایسنا
بخشی از گفتههای بازیگر نقش سرهنگ حیدر صفدری در فیلم منصور/ایسنا
رسانهها حقایق مربوط به واکسن را بیان کنند
حوریه دهقان شاد
استاد علوم ارتباطات
رسانه وسیلهای است برای این که یکسری پیامها را به مخاطبانش برساند. البته این موضوع شامل حال رسانههای جمعی است. طبیعتاً اگر رسانهها به شیوههای مختلف و کارآمد و قابل دسترس همانند خبر، گزارش یا مصاحبه با متخصصین در حوزه واکسن و ضرورت انجام آن برای کسانی که هنوز واکسن نزدهاند صحبت کنند، مسلماً تأثیر مناسب و مؤثری روی قشر مردم خواهد داشت. البته باید به این نکته توجه داشته باشند که این برنامهها باید جنبههای مختلف واکسیناسیون را منعکس کنند و حتماً باید بخشی از آن به این بپردازد که افرادی که واکسن نزدهاند چه اتفاقاتی در انتظارشان است و از سوی دیگر تمام موارد مثبت واکسن را بگویند و پوشش دهند، در این صورت اطلاعرسانی از سوی رسانه تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت.
در حقیقت رسانه باید تمام جنبههای یک موضوع را به مخاطب نشان دهد حتی نظرات مخالف را منتشر کنند تا مخاطب بتواند به درستی تصمیم بگیرد. اکنون از نظر علمی ثابت شده است که واکسن زدن جلوی مخاطرات را میگیرد. رسانهها با شیوههای مختلف میتوانند مخاطبان را به واکسن زدن ترغیب کنند. البته مخالفان واکسیناسیون هجمه بسیاری وارد میکنند و آنها از منظر باورهای خرافی استفاده کرده تا تأیید بیشتری از سوی مردم بگیرند و آنها از این مورد سوءاستفاده میکنند. بههمین دلیل باید رسانهها از تمام جنبهها موضوع را بررسی کنند. این روزها فیلمهای مختلفی در شبکههای مجازی پخش شده که برشی از صحبتهای یک فرد ناشناس به اسم یک پزشک از دانشگاه معتبر خارجی است؛فیلمهایی که دانشگاههای معروف دنیا هم آنها را تکذیب کردهاند و گفتهاند چنین استادانی نداریم. اما برخی مردم بدون راستی آزمایی آنها را باور کردهاند، بنابراین باید پزشکان و دانشمندان هم نظر دهند تا حقایق روشن شود. بهعبارت دیگر رسانهها بدون چشمپوشی و بدون سکوت، حقایق مربوط به واکسن را بیان کنند تا مردم هم آگاه شوند و خودشان انتخاب کنند.
نکته حائزاهمیت این است که همه وظیفه را نمیتوان روی دوش رسانه گذاشت. اینکه رسانه بخواهد بعضی انسانها را از یکسری باورهای خرافی و عقب ماندهای که دارند، جدا کند، باید بگویم که کار رسانه به تنهایی نیست. رسانه میتواند در کنار سایر نهادهای جامعه قرار بگیرد و این امر مهم را تقویت کند درغیراین صورت رسانه نمیتواند یک عادت و نظریه را ایجاد کند، رسانه فقط میتواند آن نظریه را تقویت کند. اگر این انتظار را داشته باشیم که رسانه به مفهوم کلی آن یک تنه به میدان بیاید، انتظار اشتباهی است.
استاد علوم ارتباطات
رسانه وسیلهای است برای این که یکسری پیامها را به مخاطبانش برساند. البته این موضوع شامل حال رسانههای جمعی است. طبیعتاً اگر رسانهها به شیوههای مختلف و کارآمد و قابل دسترس همانند خبر، گزارش یا مصاحبه با متخصصین در حوزه واکسن و ضرورت انجام آن برای کسانی که هنوز واکسن نزدهاند صحبت کنند، مسلماً تأثیر مناسب و مؤثری روی قشر مردم خواهد داشت. البته باید به این نکته توجه داشته باشند که این برنامهها باید جنبههای مختلف واکسیناسیون را منعکس کنند و حتماً باید بخشی از آن به این بپردازد که افرادی که واکسن نزدهاند چه اتفاقاتی در انتظارشان است و از سوی دیگر تمام موارد مثبت واکسن را بگویند و پوشش دهند، در این صورت اطلاعرسانی از سوی رسانه تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت.
در حقیقت رسانه باید تمام جنبههای یک موضوع را به مخاطب نشان دهد حتی نظرات مخالف را منتشر کنند تا مخاطب بتواند به درستی تصمیم بگیرد. اکنون از نظر علمی ثابت شده است که واکسن زدن جلوی مخاطرات را میگیرد. رسانهها با شیوههای مختلف میتوانند مخاطبان را به واکسن زدن ترغیب کنند. البته مخالفان واکسیناسیون هجمه بسیاری وارد میکنند و آنها از منظر باورهای خرافی استفاده کرده تا تأیید بیشتری از سوی مردم بگیرند و آنها از این مورد سوءاستفاده میکنند. بههمین دلیل باید رسانهها از تمام جنبهها موضوع را بررسی کنند. این روزها فیلمهای مختلفی در شبکههای مجازی پخش شده که برشی از صحبتهای یک فرد ناشناس به اسم یک پزشک از دانشگاه معتبر خارجی است؛فیلمهایی که دانشگاههای معروف دنیا هم آنها را تکذیب کردهاند و گفتهاند چنین استادانی نداریم. اما برخی مردم بدون راستی آزمایی آنها را باور کردهاند، بنابراین باید پزشکان و دانشمندان هم نظر دهند تا حقایق روشن شود. بهعبارت دیگر رسانهها بدون چشمپوشی و بدون سکوت، حقایق مربوط به واکسن را بیان کنند تا مردم هم آگاه شوند و خودشان انتخاب کنند.
نکته حائزاهمیت این است که همه وظیفه را نمیتوان روی دوش رسانه گذاشت. اینکه رسانه بخواهد بعضی انسانها را از یکسری باورهای خرافی و عقب ماندهای که دارند، جدا کند، باید بگویم که کار رسانه به تنهایی نیست. رسانه میتواند در کنار سایر نهادهای جامعه قرار بگیرد و این امر مهم را تقویت کند درغیراین صورت رسانه نمیتواند یک عادت و نظریه را ایجاد کند، رسانه فقط میتواند آن نظریه را تقویت کند. اگر این انتظار را داشته باشیم که رسانه به مفهوم کلی آن یک تنه به میدان بیاید، انتظار اشتباهی است.
آزادسازی بستان فتحالفتوح رزمندگان
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
نیمههای شب عملیات با رمز «یا حسین(ع)» شروع شد. یکی از محورهای اصلی به دو گردان از نیروهای اهوازی و کرمانی واگذار شده بود. گردان اهوازیها به فرماندهی حسین کلاهکج مأمور شکستن خط اول بود. بعد از آن و پس از پاکسازی خط اول، باید کرمانیها به فرماندهی قاسم سلیمانی وارد عمل میشدند و خط دوم دشمن را مورد هجوم قرار داده به سمت پل سابله پیشروی میکردند. اما بر اثر اشتباه بلدچی گروهان شهید باهنر، نیروهای اهوازی سر از میدان مین درآوردند و زمینگیر شدند. در همان دقایق اولیه چندین رزمنده اهوازی به شهادت رسیدند و تعداد بیشتری نیز بشدت زخمی شدند. فرصت و امکان باز کردن معبر نبود، نیروها زیر دید و آتش دشمن بودند و باید بسرعت آنجا را به سمت خاکریزهای دشمن ترک میکردند. ناگزیر برای ایجاد معبر باید چاره دیگری اندیشیده میشد. در این هنگام در تاریکی شب صدای پچپچهای پیچید. بچههای اهواز از بین خودشان چند نفر را انتخاب کردند تا روی مین بروند و راهی برای عبور گردان بگشایند. افرادی همچون مهدی حجت از بچههای کرمان وقتی متوجه موضوع شدند هرچه اصرار کردند که ما روی مین میرویم، ولی آن شب رزمندگان گردان بلالی اهواز فرصت انتخاب آگاهانه شهادت را به کرمانیها ندادند. نفرات داوطلب قرار شد به نوبت روی مین بروند تا راه کاملاً باز شود. ناگهان فریاد یاحسین(ع) به گوش رسید و بلافاصله صدای انفجار بلند شد. بچههای اهواز روی مین رفته بودند و متعاقب آن راه باز شده و ستون به حرکت درآمد. مجتبی مؤذنزاده یکی از رزمندگان حاضر در آن صحنه میگوید: «بالاخره معبر باز شد و فرمان حرکت دادند. از سیمخاردارها رد شدیم. هر دو تا سه متر، یکی از بچههای اهوازی افتاده بود. وضع دلخراشی بود. کنار یکی از آنها که هنوز زنده بود نشستم. قصد داشتم او را که دو پایش قطع شده بود، عقب ببرم ولی اجازه نداد. تأکید کرد که بسرعت خودت را به خاکریز برسان. ناچار حرکت کردم و بسرعت به سمت خاکریز دشمن ادامه مسیر دادم. مجروحان که هنوز شهید نشده بودند روی زمین مانده بودند. در آن تاریکی پاها و دستهای قطع شده به چشم میخورد. مجروحان ذکر میگفتند و گاهی ناله میکردند.»
نیروهای پیاده دشمن روی خاکریز اول و نیروهای زرهی آنها روی خاکریز دوم مستقر بودند. نبرد در محور جنوب کرخه به اوج رسیده بود. عراقیها قصد نداشتند حتی به یک نفر از رزمندگان اجازه نزدیک شدن به خاکریزشان را بدهند. هر لحظه یکی از افراد گردان روی زمین میافتاد. علاوه بر تیربارها، دشمن با انواع و اقسام سلاحهای کوچک و بزرگ منطقه را میکوبید. غلام فخاری، رزمنده هرمزگانی و فرمانده یکی از گروهانها در ارتباط با مشاهدات خود در آن شب میگوید: «در آن زمان که حدود ساعت 30 دقیقه بامداد بود کسی به کسی نبود. در شرایطی که تیربارها امکان پیشروی را از نیروهای گردان سلب کرده بودند و با گذشت زمان بر تعداد شهدا و مجروحان گردان افزوده میشد.» علی محمدی یکی دیگر از رزمندگان حاضر در صحنه در این رابطه میافزاید: «یک تانک مرتب شلیک میکرد. خیلی دلم میخواست بزنمش. یکی از بچهها فریاد زد: «بیا این را بزنیم» آتشی که این یک تانک میریخت عجیب بود. بهقدری شلیک کرده بود که لوله تانک جرقه میزد.» سرانجام با جانفشانیهای رزمندگان خط شکسته میشود و عملیات طریقالقدس در منطقه عمومی سوسنگرد به سمت بستان و با هدف انهدام قوای دشمن و بازپسگرفتن و آزادسازی شهر بستان و به عقب راندن دشمن متجاوز و تلاشی در جهت فاصله انداختن بین جبهه شمالی و جنوبی عراق در منطقه خوزستان صورت میگیرد.دشمن متجاوز در اوایل جنگ تحمیلی با اشغال بستان و 70 روستای اطراف آن جنایات بیشماری را در این منطقه مرتکب شد. نیروهای بعثی پس از تصرف بستان و ادامه پیشروی خود، شهر سوسنگرد را نیز برای مدت کوتاهی به تصرف درآوردند.تا اینکه ضمن عملیات طریقالقدس (8 آذر 1360)، بستان و 70 روستای تابعه آن به تصرف رزمندگان اسلام درآمده و منطقه بهطور کامل از لوث وجود دشمن اشغالگر پاکسازی شده و زمینه رهایی خرمشهر عزیز از اشغال حرامیان بعثی فراهم آمد. عملیات طریقالقدس از چنان اهمیتی برخوردار بود که امام خمینی(ره) در پیام تبریک خود آن را «فتحالفتوح» نامید.
دبیر گروه پایداری
نیمههای شب عملیات با رمز «یا حسین(ع)» شروع شد. یکی از محورهای اصلی به دو گردان از نیروهای اهوازی و کرمانی واگذار شده بود. گردان اهوازیها به فرماندهی حسین کلاهکج مأمور شکستن خط اول بود. بعد از آن و پس از پاکسازی خط اول، باید کرمانیها به فرماندهی قاسم سلیمانی وارد عمل میشدند و خط دوم دشمن را مورد هجوم قرار داده به سمت پل سابله پیشروی میکردند. اما بر اثر اشتباه بلدچی گروهان شهید باهنر، نیروهای اهوازی سر از میدان مین درآوردند و زمینگیر شدند. در همان دقایق اولیه چندین رزمنده اهوازی به شهادت رسیدند و تعداد بیشتری نیز بشدت زخمی شدند. فرصت و امکان باز کردن معبر نبود، نیروها زیر دید و آتش دشمن بودند و باید بسرعت آنجا را به سمت خاکریزهای دشمن ترک میکردند. ناگزیر برای ایجاد معبر باید چاره دیگری اندیشیده میشد. در این هنگام در تاریکی شب صدای پچپچهای پیچید. بچههای اهواز از بین خودشان چند نفر را انتخاب کردند تا روی مین بروند و راهی برای عبور گردان بگشایند. افرادی همچون مهدی حجت از بچههای کرمان وقتی متوجه موضوع شدند هرچه اصرار کردند که ما روی مین میرویم، ولی آن شب رزمندگان گردان بلالی اهواز فرصت انتخاب آگاهانه شهادت را به کرمانیها ندادند. نفرات داوطلب قرار شد به نوبت روی مین بروند تا راه کاملاً باز شود. ناگهان فریاد یاحسین(ع) به گوش رسید و بلافاصله صدای انفجار بلند شد. بچههای اهواز روی مین رفته بودند و متعاقب آن راه باز شده و ستون به حرکت درآمد. مجتبی مؤذنزاده یکی از رزمندگان حاضر در آن صحنه میگوید: «بالاخره معبر باز شد و فرمان حرکت دادند. از سیمخاردارها رد شدیم. هر دو تا سه متر، یکی از بچههای اهوازی افتاده بود. وضع دلخراشی بود. کنار یکی از آنها که هنوز زنده بود نشستم. قصد داشتم او را که دو پایش قطع شده بود، عقب ببرم ولی اجازه نداد. تأکید کرد که بسرعت خودت را به خاکریز برسان. ناچار حرکت کردم و بسرعت به سمت خاکریز دشمن ادامه مسیر دادم. مجروحان که هنوز شهید نشده بودند روی زمین مانده بودند. در آن تاریکی پاها و دستهای قطع شده به چشم میخورد. مجروحان ذکر میگفتند و گاهی ناله میکردند.»
نیروهای پیاده دشمن روی خاکریز اول و نیروهای زرهی آنها روی خاکریز دوم مستقر بودند. نبرد در محور جنوب کرخه به اوج رسیده بود. عراقیها قصد نداشتند حتی به یک نفر از رزمندگان اجازه نزدیک شدن به خاکریزشان را بدهند. هر لحظه یکی از افراد گردان روی زمین میافتاد. علاوه بر تیربارها، دشمن با انواع و اقسام سلاحهای کوچک و بزرگ منطقه را میکوبید. غلام فخاری، رزمنده هرمزگانی و فرمانده یکی از گروهانها در ارتباط با مشاهدات خود در آن شب میگوید: «در آن زمان که حدود ساعت 30 دقیقه بامداد بود کسی به کسی نبود. در شرایطی که تیربارها امکان پیشروی را از نیروهای گردان سلب کرده بودند و با گذشت زمان بر تعداد شهدا و مجروحان گردان افزوده میشد.» علی محمدی یکی دیگر از رزمندگان حاضر در صحنه در این رابطه میافزاید: «یک تانک مرتب شلیک میکرد. خیلی دلم میخواست بزنمش. یکی از بچهها فریاد زد: «بیا این را بزنیم» آتشی که این یک تانک میریخت عجیب بود. بهقدری شلیک کرده بود که لوله تانک جرقه میزد.» سرانجام با جانفشانیهای رزمندگان خط شکسته میشود و عملیات طریقالقدس در منطقه عمومی سوسنگرد به سمت بستان و با هدف انهدام قوای دشمن و بازپسگرفتن و آزادسازی شهر بستان و به عقب راندن دشمن متجاوز و تلاشی در جهت فاصله انداختن بین جبهه شمالی و جنوبی عراق در منطقه خوزستان صورت میگیرد.دشمن متجاوز در اوایل جنگ تحمیلی با اشغال بستان و 70 روستای اطراف آن جنایات بیشماری را در این منطقه مرتکب شد. نیروهای بعثی پس از تصرف بستان و ادامه پیشروی خود، شهر سوسنگرد را نیز برای مدت کوتاهی به تصرف درآوردند.تا اینکه ضمن عملیات طریقالقدس (8 آذر 1360)، بستان و 70 روستای تابعه آن به تصرف رزمندگان اسلام درآمده و منطقه بهطور کامل از لوث وجود دشمن اشغالگر پاکسازی شده و زمینه رهایی خرمشهر عزیز از اشغال حرامیان بعثی فراهم آمد. عملیات طریقالقدس از چنان اهمیتی برخوردار بود که امام خمینی(ره) در پیام تبریک خود آن را «فتحالفتوح» نامید.
نمایی بسته به دفتر شعر «هوش خون»
رضا روزبهانی
شاعر و نویسنده
یگانه شدن آدمی در هر امری جزء ناچیزیش به استعداد و کلیتش به تلاش و استمرار او بستگی دارد. این یک قاعده کلیست که هنرمند هم از آن مستثنی نیست؛ اگرچه هنرمند این مسأله ممتاز شدنش به مراتب و مراحلی پیوسته و مستمر بسته است: اول اینکه لازم است مدام در حال تمرین خلق کردن باشد (بیاشتهای زائد در نمایش وضعیتهای مختلفِ ممارستش که شوق بیحد نمایشِ خود، آفت کلیت هنرمندان امروز است)، بعد به فراخور حجم تمرین و تولیدش باید مدام پی پروراندن قوه خلاقه و خلاقیتش باشد؛ این مسأله که چقدر یک هنرمند انبان خلاقیتش از آموزهها و فرهنگ پیش و پیرامونش انباشته باشد مهمترین وجه یگانگی او و هنر اوست، چرا که همه ملزومات مؤلف (به معنای صاحب نگاه) بودن، به اشتهای هنرمند در مطالعه و شهود فرهنگ پیش از وی و زمان خودش بستگی دارد. اینکه ارزش هنر او در چه پایه باشد، میزان آگاهی از کار و جایگاه خودش، رسیدن به زبان و سبک شخصی، تأویلپذیری و جهانشمول شدن حرفها و تصاویر و معناها و در مجموع بهدست گرفتن نبض تعداد مشخص مخاطبان همه به میزان اندوخته انبان هنرمند از جهان بستگی دارد.
شعر رضا خانبهادر در این سالهای معدودی که معلوم است خیلی بجد و پرتلاش دغدغهاش بوده شعریست مدام در حال ساخت نماها و پلانها و ارائههای وهمانگیز نو که البته هوش از سر من میبرد. جز این، این شعر (به تبع شخصیت رضا که مدام در حال به اشتراک گذاشتن عواطف و دنیاهای شخصیاش با دیگران بسیاریست) هنریست که فارغ از مسائل دمدستی اجتماع، به لایههای حسی ذهن آدمهایی با سلایق مختلف دست میکشد و این هم از امتیازات اوست. دیگر اینکه فرم این شعر چیزی نیست که از بیرون به درون رخنه کرده باشد و غالباً حین آفرینش معناها شکل میگیرد. یعنی که در فرایند شکلگیری معناهای غالباً انتزاعی، هرمعنایی به فرم خاص خودش درمیآید. این اتفاقیست که در کارهای یکی دوسال اخیر رضا دارد رخ میدهد. رضا در شعرش وابستگی و بستگی عمیقی به شاعران شعر دیگر دارد و البته بزرگان شعر دیگر لااقل این دغدغهمندی را داشتهاند که به جهانبینیای برسند که جهان هنریشان تابع و زاییده آن باشد. رسیدن به این جهان هوشیاری (دغدغهمندی) البته که در بیهوشی رخ میدهد نه در هوشیاری. این بی-هوش-یاری را در سطرهای زیادی از هوش خون میتوان دید.
دستِ بریده مرگ / در عفونتِ آب / میچَرَد / معجزهای مجروح / میافتد به پوستِ روح
هوش خون
مجموعه شعر: رضا بهادر
شاعر و نویسنده
یگانه شدن آدمی در هر امری جزء ناچیزیش به استعداد و کلیتش به تلاش و استمرار او بستگی دارد. این یک قاعده کلیست که هنرمند هم از آن مستثنی نیست؛ اگرچه هنرمند این مسأله ممتاز شدنش به مراتب و مراحلی پیوسته و مستمر بسته است: اول اینکه لازم است مدام در حال تمرین خلق کردن باشد (بیاشتهای زائد در نمایش وضعیتهای مختلفِ ممارستش که شوق بیحد نمایشِ خود، آفت کلیت هنرمندان امروز است)، بعد به فراخور حجم تمرین و تولیدش باید مدام پی پروراندن قوه خلاقه و خلاقیتش باشد؛ این مسأله که چقدر یک هنرمند انبان خلاقیتش از آموزهها و فرهنگ پیش و پیرامونش انباشته باشد مهمترین وجه یگانگی او و هنر اوست، چرا که همه ملزومات مؤلف (به معنای صاحب نگاه) بودن، به اشتهای هنرمند در مطالعه و شهود فرهنگ پیش از وی و زمان خودش بستگی دارد. اینکه ارزش هنر او در چه پایه باشد، میزان آگاهی از کار و جایگاه خودش، رسیدن به زبان و سبک شخصی، تأویلپذیری و جهانشمول شدن حرفها و تصاویر و معناها و در مجموع بهدست گرفتن نبض تعداد مشخص مخاطبان همه به میزان اندوخته انبان هنرمند از جهان بستگی دارد.
شعر رضا خانبهادر در این سالهای معدودی که معلوم است خیلی بجد و پرتلاش دغدغهاش بوده شعریست مدام در حال ساخت نماها و پلانها و ارائههای وهمانگیز نو که البته هوش از سر من میبرد. جز این، این شعر (به تبع شخصیت رضا که مدام در حال به اشتراک گذاشتن عواطف و دنیاهای شخصیاش با دیگران بسیاریست) هنریست که فارغ از مسائل دمدستی اجتماع، به لایههای حسی ذهن آدمهایی با سلایق مختلف دست میکشد و این هم از امتیازات اوست. دیگر اینکه فرم این شعر چیزی نیست که از بیرون به درون رخنه کرده باشد و غالباً حین آفرینش معناها شکل میگیرد. یعنی که در فرایند شکلگیری معناهای غالباً انتزاعی، هرمعنایی به فرم خاص خودش درمیآید. این اتفاقیست که در کارهای یکی دوسال اخیر رضا دارد رخ میدهد. رضا در شعرش وابستگی و بستگی عمیقی به شاعران شعر دیگر دارد و البته بزرگان شعر دیگر لااقل این دغدغهمندی را داشتهاند که به جهانبینیای برسند که جهان هنریشان تابع و زاییده آن باشد. رسیدن به این جهان هوشیاری (دغدغهمندی) البته که در بیهوشی رخ میدهد نه در هوشیاری. این بی-هوش-یاری را در سطرهای زیادی از هوش خون میتوان دید.
دستِ بریده مرگ / در عفونتِ آب / میچَرَد / معجزهای مجروح / میافتد به پوستِ روح
هوش خون
مجموعه شعر: رضا بهادر
چگونه «آقای قناصه؛ خانم گرینف» کتاب شد
سینا قنبرپور
روزنامهنگار
وقتی نوشتن را برمیگزینی خواسته یا ناخواسته منتشرشدن و در معرض قضاوت قرارگرفتن را هم با آن برگزیدهای. حالا در روزگار شبکههای اجتماعی و پیشرفت لحظهبهلحظه تکنولوژی که گوشی هوشمند، بیرقیب، دستان همه را ربوده است سخت است نوشتهای را آن هم روی کاغذ، چه روزنامه و چه کتاب به دستان مخاطب بسپاری. میدان سختی است رقابت میان هر چیزی با گوشی هوشمند. ما روزنامهنگاران در این سالها و بهویژه با گران و گرانتر شدن کاغذ این مسأله را لمس کردهایم و آرامآرام به حاشیه رفتن شغلمان را حس کردیم. حال تصور کنید از دنیای مطبوعات بخواهید وارد دنیای ادبیات بشوید. تیراژ کتاب هم هیچگاه بهتر از مطبوعات نبود. حال در روزگاری نفس میکشیم که در بهترین حالت اگر بتوانید از سد خیلی از موانع بگذرید در بهترین حالت کتاب را با تیراژ ۳۰۰ تا ۵۰۰ نسخه چاپ میکنند تا روانه بازار شود. حالا تصور کنید که این تعداد نسخه چگونه قرار است توزیع شود که احیاناً مخاطب در کتابفروشیها بتواند آن را میان عناوین مختلف ببیند و احیاناً انتخاب کند.
حکایت به چاپ رسیدن «آقای قناصه؛ خانم گرینف» فارغ از ماجرای چگونه گردآمدن ۱۱ داستان کوتاه درون آن، خود میتواند داستانی شود. داستانی که یک فصل آن آموختن چگونه داستان نوشتن و کسب تأیید آن است. تا همین جای کار وقتی داستانی را استادت تأیید میکند و دلت میخواهد همان یک داستان منتشر شود لذت انتشار آن در مجلههای «آزما» یا «کرگدن» قابل وصف نیست. نخستین داستان کوتاهی که تأیید استاد داشت و آزما منتشرش کرد همین داستان «آقای قناصه؛ خانم گرینف» بود که خاطرهاش سبب شد این مجموعه هم همین عنوان را به خود بگیرد. گرچه «علیرضا بهنام»، شاعر و نویسنده درباره عنوان این کتاب میگوید: «بهتر بود برخلاف تیتر در مطبوعات که ماهیت را نمایان میکند عنوان بهتری برای کتاب درنظر گرفته میشد که استعاره نهانتری میبود.» اما این داستان ادامه دارد. فصل دیگر، گردآوری و بعد فصل بسیار سخت یافتن ناشر و جلب رضایت اوست. تازه اگر ناشر بعد از پذیرش نوشتهها بر جدال حاکم بر بازار کاغذ که هر روز به تناسب بالا و پایین رفتن دلار غلبه کند فصل بسیار پیچیدهای پیش روست و آن این است که چنین تیراژی چگونه و کجا توزیع شود که به چشم مخاطب بیاید. آن هم مجموعه داستان کوتاه که به قول «آتوسا زرنگارزاده شیرازی» نویسنده رمان «حالم قرن چندم تو است»، مجموعه داستان برخلاف رمان مخاطب خاص دارد و در نتیجه بازار محدودتری دارد. یازده داستان «خورشت سبزی»، «چشمهایت»، «شب چهل و چهارم»، «مرد»، «آقای قناصه؛ خانم گرینف»، «فردای پیروزی»، «ساعت مچی»، «تسبیح شاهمقصود»، «پرونده»، «دادگاه» و «من و سپیده» مجموعهای کارگاهی است که در حدود ۳ سال نوشته و گردآوری شدند. به لطف روزنامهنگار بودن و آشنایی با افراد مختلف، آنها را پس از تأیید اولیه خانم زرنگارزاده برای خانم «پژند سلیمانی» مدیر انتشارات چارسو فرستادم و پس از تأیید او مدتی هم کسب مجوز و سپس انتشار آن بهطول انجامید. با وجودی که تقریباً حدود ۶ ماه این روند به طول انجامید حالا که کتاب روانه بازار شده وقتی قدم به کتابفروشیها میگذاری و در میان این همه عناوین مختلف نمیتوانی مجموعه داستان خودت را پیدا کنی تازه میفهمی نوشتن سادهترین بخش ماجرا بوده است!
آقای قناصه؛ خانم گرینف
سینا قنبرپور
نشر چارسو
روزنامهنگار
وقتی نوشتن را برمیگزینی خواسته یا ناخواسته منتشرشدن و در معرض قضاوت قرارگرفتن را هم با آن برگزیدهای. حالا در روزگار شبکههای اجتماعی و پیشرفت لحظهبهلحظه تکنولوژی که گوشی هوشمند، بیرقیب، دستان همه را ربوده است سخت است نوشتهای را آن هم روی کاغذ، چه روزنامه و چه کتاب به دستان مخاطب بسپاری. میدان سختی است رقابت میان هر چیزی با گوشی هوشمند. ما روزنامهنگاران در این سالها و بهویژه با گران و گرانتر شدن کاغذ این مسأله را لمس کردهایم و آرامآرام به حاشیه رفتن شغلمان را حس کردیم. حال تصور کنید از دنیای مطبوعات بخواهید وارد دنیای ادبیات بشوید. تیراژ کتاب هم هیچگاه بهتر از مطبوعات نبود. حال در روزگاری نفس میکشیم که در بهترین حالت اگر بتوانید از سد خیلی از موانع بگذرید در بهترین حالت کتاب را با تیراژ ۳۰۰ تا ۵۰۰ نسخه چاپ میکنند تا روانه بازار شود. حالا تصور کنید که این تعداد نسخه چگونه قرار است توزیع شود که احیاناً مخاطب در کتابفروشیها بتواند آن را میان عناوین مختلف ببیند و احیاناً انتخاب کند.
حکایت به چاپ رسیدن «آقای قناصه؛ خانم گرینف» فارغ از ماجرای چگونه گردآمدن ۱۱ داستان کوتاه درون آن، خود میتواند داستانی شود. داستانی که یک فصل آن آموختن چگونه داستان نوشتن و کسب تأیید آن است. تا همین جای کار وقتی داستانی را استادت تأیید میکند و دلت میخواهد همان یک داستان منتشر شود لذت انتشار آن در مجلههای «آزما» یا «کرگدن» قابل وصف نیست. نخستین داستان کوتاهی که تأیید استاد داشت و آزما منتشرش کرد همین داستان «آقای قناصه؛ خانم گرینف» بود که خاطرهاش سبب شد این مجموعه هم همین عنوان را به خود بگیرد. گرچه «علیرضا بهنام»، شاعر و نویسنده درباره عنوان این کتاب میگوید: «بهتر بود برخلاف تیتر در مطبوعات که ماهیت را نمایان میکند عنوان بهتری برای کتاب درنظر گرفته میشد که استعاره نهانتری میبود.» اما این داستان ادامه دارد. فصل دیگر، گردآوری و بعد فصل بسیار سخت یافتن ناشر و جلب رضایت اوست. تازه اگر ناشر بعد از پذیرش نوشتهها بر جدال حاکم بر بازار کاغذ که هر روز به تناسب بالا و پایین رفتن دلار غلبه کند فصل بسیار پیچیدهای پیش روست و آن این است که چنین تیراژی چگونه و کجا توزیع شود که به چشم مخاطب بیاید. آن هم مجموعه داستان کوتاه که به قول «آتوسا زرنگارزاده شیرازی» نویسنده رمان «حالم قرن چندم تو است»، مجموعه داستان برخلاف رمان مخاطب خاص دارد و در نتیجه بازار محدودتری دارد. یازده داستان «خورشت سبزی»، «چشمهایت»، «شب چهل و چهارم»، «مرد»، «آقای قناصه؛ خانم گرینف»، «فردای پیروزی»، «ساعت مچی»، «تسبیح شاهمقصود»، «پرونده»، «دادگاه» و «من و سپیده» مجموعهای کارگاهی است که در حدود ۳ سال نوشته و گردآوری شدند. به لطف روزنامهنگار بودن و آشنایی با افراد مختلف، آنها را پس از تأیید اولیه خانم زرنگارزاده برای خانم «پژند سلیمانی» مدیر انتشارات چارسو فرستادم و پس از تأیید او مدتی هم کسب مجوز و سپس انتشار آن بهطول انجامید. با وجودی که تقریباً حدود ۶ ماه این روند به طول انجامید حالا که کتاب روانه بازار شده وقتی قدم به کتابفروشیها میگذاری و در میان این همه عناوین مختلف نمیتوانی مجموعه داستان خودت را پیدا کنی تازه میفهمی نوشتن سادهترین بخش ماجرا بوده است!
آقای قناصه؛ خانم گرینف
سینا قنبرپور
نشر چارسو
هنرمندان در فضای مجازی
در رصد فعالیت هنرمندان در فضای مجازی، نوشتن از بیآبی زایندهرود و مرور روزهای روشن این مکان خاطرهساز پست مشترک اهالی سینما در روز گذشته بود. حمیدرضا آذرنگ، بهرام رادان، نوید محمدزاده، شبنم مقدمی، محسن شریفیان، گلاب آدینه، مصطفی کیایی، فرهادی توحیدی، سارا بهرامی، تینا پاکروان، پرویز پرستویی، سهراب پورناظری و... از جمله هنرمندانی هستند که در این باره نوشتند.
او عاشق تئاتر بود
پرویز پورحسینی هفتم آذرماه سال گذشته بر اثر کرونا درگذشت. پسرش پورنگ همزمان با سالگرد درگذشت پدر، آخرین تصویر ثبت شده از او در بخش مراقبتهای ویژه را به اشتراک گذاشت و نوشت: «پدر بیهیچ ادعایی نهایت مهربان بودند و مسئولیتپذیر، و دغدغه حال شاگردانشان را داشتند، به گونهای که گویی تمامی شاگردانش و جوانان عاشق تئاتر، حکم فرزندانش را داشتند... او برای من نه یک پدر، بلکه الگویی بود برای خوب زیستن... پدر خیلی آرام بود و پرقدرت، آنگونه که تخت بیمارستان و درگیر شدن با ویروسی اهریمنی، تا آخرین لحظهها هم نتوانست آرامش و نیروی درونی او را به چالش بکشد. در آخرین دیدار، مطابق تمامی روزهای اقامتشان در بیمارستان، تمامی وجود مهربانشان را غرق در بوسه کردم، تا بامداد هفتم آذرماه سال درد و اندوه، که قلب مهربانشان از تپیدن ایستاد...»
چهرهها
رامبد جوان در یک برنامه تبلیغاتی برای یک رژیم غذایی، به گرانی کالاهای اساسی اشاره میکند و به مخاطبانش میگوید که با توجه به این شرایط میتوانی رژیم بگیری و اینطوری از هزینههای اضافی هم جلوگیری میکنی! این ویدیو در دو روز گذشته با واکنش منفی بسیاری از کاربران مواجه شده است.
دانش اقباشاوی در راستای سلسله پستهایی که در معرفی فیلمها و آثار برگزیده از نگاه خودش منتشر میکند تماشای فیلم «کلاهخود فولادی» را توصیه کرده است: «از امثال فیلم سینمایی جنگی و کمهزینه «کلاهخود فولادی» ساخته سام فولر بیباک و خیره سر؛ میتوان الگوی تولید آثار جنگی ارزان؛ با کیفیت و ماندگار؛ برداشت کرد. کافی است به ارقام هزینه و درآمد فیلم نگاهی بیندازیم. هزینه تولید فیلم: یکصد و چهار هزار دلار، درآمد از گیشه سینما: دو میلیون دلار. فیلمی کوچک، حماسی و بخارآلود؛ به همراه ایجاد نوآوری در داستان و کارگردانی فیلم»
رسول صدرعاملی نیز بخشی از فیلم «زوربای یونانی» برگرفته از رمانی به همین نام نوشته نیکوس کازانتزاکیس به کارگردانی مایکل کاکویانیس را منتشر کرده و در توضیح انتشار این ویدیو آورده است: «بسیاری از تحلیلگران، رقص آنتونی کویین در صحنه پایانی فیلم «زوربای یونانی» را زیباترین و تأثیر گذارترین رقصی میدانند که تاکنون بر پرده سینما جان گرفته است، این دو در اوج شکست و ناامیدی میرقصند تا تسلیم نشوند، بیآنکه بخواهند تلخی حادثه را با دلایل اخلاقی یا منطقی توجیه کنند. از خلال چنین رویکردی است که «فردیت و آزادی» معنا مییابد و نتیجهاش «تأیید دیونیزی» زندگی در دشوارترین شرایط است.»
سجاد افشاریان در صفحه اینستاگرامش پستی در حمایت از آبادانی و بهبود وضعیت زندگی مردم در مناطق محروم بویژه سیستان و بلوچستان منتشر کرده و با معرفی یک مؤسسه برای این منظور نوشته: «ماهیها خوب میدانند دلِ کودکانِ این سرزمین همچون دریاست.»
الناز شاکردوست تصویری از گریم متفاوتش در فیلم «کابل پلاک 10» را به اشتراک گذاشته و در توضیحات تکمیلی آورده که فیلمبرداری این فیلم به نویسندگی، تهیهکنندگی و کارگردانی نوید محمودی در سکوت خبری آغاز شده بود، به پایان رسید.
حسن روحالامینی در استوری اینستاگرامش پست هادی محمدیان کارگردان و فیلمنامهنویس انیمیشن را بازنشر کرده که اختصاص دارد به برنامه این هفته پلان به پلان. در این برنامه که پنجشنبه یازدهم آذرماه برگراز میشود قرار است ضمن نمایش انیمیشن تحسین شده «لوکا» درباره آن بحث و گفتوگو شود. آن طور که در توضیحات این برنامه آمده، پلان به پلان یک گعده تخصصی برای دوستداران و فعالان انیمیشن است.
اصغر نوری نویسنده و مترجم قطعه سه تار بهداد بابایی را بازنشر کرده و طبق تعبیر خودش بین این همه آلودگی و خبر بد مخاطب را به شنیدن آن میهمان کرده. بهداد بابایی سه تار را نزد دایی خود پرویز مشکاتیان آموزش دیده.
ناهید طباطبایی نویسنده و مترجم پستی از نشر چشمه را بازنشر کرده. در این پست که خواندن کتاب «گزینگویههایی از ویرجینیا وولف» اثر لوس بونرو با ترجمه ناهید طباطبایی توصیه شده، در گزینشی از این کتاب آمده است: «ما همه نقش بازی میکنیم، بله، اما در نمایشنامه چه کسی؟»
شیوا مقانلو نویسنده و مترجم هم خواندن رمان کوتاه «سیونه پله» اثر جان بوکان را توصیه کرده است. در بخشی از یادداشت او در معرفی این کتاب آمده است: «سی و نه پله به دلیل روایت سر راست، ساده و سرشار از هیجانی که دارد، بسیار خواندنی بود. این رمان را میتوانید در فاصله زمانی کوتاهی بخوانید چرا که ماجرای داستان کشش فراوانی دارد و دوست دارید بدانید عاقبت هنی میتواند به کشورش کمک کند یا نه. موقع خواندن این کتاب تصویر رابرت پاول در نقش هنی را تصور میکردم و این یادآوری نوستالژیک از آنجایی جالب بود که من داستان سریال را از خاطر برده بودم چون موقع پخش سریال خیلی کم سن و سال بودم، اما میتوانستم تصویرها آن گونه که دوست دارم در ذهنم دوباره بسازم.»
او عاشق تئاتر بود
پرویز پورحسینی هفتم آذرماه سال گذشته بر اثر کرونا درگذشت. پسرش پورنگ همزمان با سالگرد درگذشت پدر، آخرین تصویر ثبت شده از او در بخش مراقبتهای ویژه را به اشتراک گذاشت و نوشت: «پدر بیهیچ ادعایی نهایت مهربان بودند و مسئولیتپذیر، و دغدغه حال شاگردانشان را داشتند، به گونهای که گویی تمامی شاگردانش و جوانان عاشق تئاتر، حکم فرزندانش را داشتند... او برای من نه یک پدر، بلکه الگویی بود برای خوب زیستن... پدر خیلی آرام بود و پرقدرت، آنگونه که تخت بیمارستان و درگیر شدن با ویروسی اهریمنی، تا آخرین لحظهها هم نتوانست آرامش و نیروی درونی او را به چالش بکشد. در آخرین دیدار، مطابق تمامی روزهای اقامتشان در بیمارستان، تمامی وجود مهربانشان را غرق در بوسه کردم، تا بامداد هفتم آذرماه سال درد و اندوه، که قلب مهربانشان از تپیدن ایستاد...»
چهرهها
رامبد جوان در یک برنامه تبلیغاتی برای یک رژیم غذایی، به گرانی کالاهای اساسی اشاره میکند و به مخاطبانش میگوید که با توجه به این شرایط میتوانی رژیم بگیری و اینطوری از هزینههای اضافی هم جلوگیری میکنی! این ویدیو در دو روز گذشته با واکنش منفی بسیاری از کاربران مواجه شده است.
دانش اقباشاوی در راستای سلسله پستهایی که در معرفی فیلمها و آثار برگزیده از نگاه خودش منتشر میکند تماشای فیلم «کلاهخود فولادی» را توصیه کرده است: «از امثال فیلم سینمایی جنگی و کمهزینه «کلاهخود فولادی» ساخته سام فولر بیباک و خیره سر؛ میتوان الگوی تولید آثار جنگی ارزان؛ با کیفیت و ماندگار؛ برداشت کرد. کافی است به ارقام هزینه و درآمد فیلم نگاهی بیندازیم. هزینه تولید فیلم: یکصد و چهار هزار دلار، درآمد از گیشه سینما: دو میلیون دلار. فیلمی کوچک، حماسی و بخارآلود؛ به همراه ایجاد نوآوری در داستان و کارگردانی فیلم»
رسول صدرعاملی نیز بخشی از فیلم «زوربای یونانی» برگرفته از رمانی به همین نام نوشته نیکوس کازانتزاکیس به کارگردانی مایکل کاکویانیس را منتشر کرده و در توضیح انتشار این ویدیو آورده است: «بسیاری از تحلیلگران، رقص آنتونی کویین در صحنه پایانی فیلم «زوربای یونانی» را زیباترین و تأثیر گذارترین رقصی میدانند که تاکنون بر پرده سینما جان گرفته است، این دو در اوج شکست و ناامیدی میرقصند تا تسلیم نشوند، بیآنکه بخواهند تلخی حادثه را با دلایل اخلاقی یا منطقی توجیه کنند. از خلال چنین رویکردی است که «فردیت و آزادی» معنا مییابد و نتیجهاش «تأیید دیونیزی» زندگی در دشوارترین شرایط است.»
سجاد افشاریان در صفحه اینستاگرامش پستی در حمایت از آبادانی و بهبود وضعیت زندگی مردم در مناطق محروم بویژه سیستان و بلوچستان منتشر کرده و با معرفی یک مؤسسه برای این منظور نوشته: «ماهیها خوب میدانند دلِ کودکانِ این سرزمین همچون دریاست.»
الناز شاکردوست تصویری از گریم متفاوتش در فیلم «کابل پلاک 10» را به اشتراک گذاشته و در توضیحات تکمیلی آورده که فیلمبرداری این فیلم به نویسندگی، تهیهکنندگی و کارگردانی نوید محمودی در سکوت خبری آغاز شده بود، به پایان رسید.
حسن روحالامینی در استوری اینستاگرامش پست هادی محمدیان کارگردان و فیلمنامهنویس انیمیشن را بازنشر کرده که اختصاص دارد به برنامه این هفته پلان به پلان. در این برنامه که پنجشنبه یازدهم آذرماه برگراز میشود قرار است ضمن نمایش انیمیشن تحسین شده «لوکا» درباره آن بحث و گفتوگو شود. آن طور که در توضیحات این برنامه آمده، پلان به پلان یک گعده تخصصی برای دوستداران و فعالان انیمیشن است.
اصغر نوری نویسنده و مترجم قطعه سه تار بهداد بابایی را بازنشر کرده و طبق تعبیر خودش بین این همه آلودگی و خبر بد مخاطب را به شنیدن آن میهمان کرده. بهداد بابایی سه تار را نزد دایی خود پرویز مشکاتیان آموزش دیده.
ناهید طباطبایی نویسنده و مترجم پستی از نشر چشمه را بازنشر کرده. در این پست که خواندن کتاب «گزینگویههایی از ویرجینیا وولف» اثر لوس بونرو با ترجمه ناهید طباطبایی توصیه شده، در گزینشی از این کتاب آمده است: «ما همه نقش بازی میکنیم، بله، اما در نمایشنامه چه کسی؟»
شیوا مقانلو نویسنده و مترجم هم خواندن رمان کوتاه «سیونه پله» اثر جان بوکان را توصیه کرده است. در بخشی از یادداشت او در معرفی این کتاب آمده است: «سی و نه پله به دلیل روایت سر راست، ساده و سرشار از هیجانی که دارد، بسیار خواندنی بود. این رمان را میتوانید در فاصله زمانی کوتاهی بخوانید چرا که ماجرای داستان کشش فراوانی دارد و دوست دارید بدانید عاقبت هنی میتواند به کشورش کمک کند یا نه. موقع خواندن این کتاب تصویر رابرت پاول در نقش هنی را تصور میکردم و این یادآوری نوستالژیک از آنجایی جالب بود که من داستان سریال را از خاطر برده بودم چون موقع پخش سریال خیلی کم سن و سال بودم، اما میتوانستم تصویرها آن گونه که دوست دارم در ذهنم دوباره بسازم.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
حمیدرضا نعیمی: استقبال مردم از «منصور» مشوق سینماگران برای ساخت چنین آثاری است
-
رسانهها حقایق مربوط به واکسن را بیان کنند
-
آزادسازی بستان فتحالفتوح رزمندگان
-
نمایی بسته به دفتر شعر «هوش خون»
-
چگونه «آقای قناصه؛ خانم گرینف» کتاب شد
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین