ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام علی(ع): از گنجهای بهشت؛ نیکی کردن و پنهان نمودن کار [نیک] و صبر بر مصیبتها و نهانکردن گرفتاریها (یعنی عدمشکایت از آنها) است.
تحفالعقول/ صفحه200
تحفالعقول/ صفحه200
مهرداد خوشبخت: فیلمهای گنجینه فجر از آثار امروزی فاخرتر هستند
بخش گنجینه در جشنواره چهلم اتفاق بسیار خوبی است، چرا که میتوان فیلمهایی را که در گذشته ساخته شدهاند و در جشنواره مطرح بودهاند، با کیفیت فیلمهای امروزی مورد بررسی و مقایسه قرار داد و من فکر میکنم در بعضی موارد حتی قدیمیها فاخرتر و
با کیفیتتر هستند.
از صحبتهای این فیلمساز با خبرآنلاین
با کیفیتتر هستند.
از صحبتهای این فیلمساز با خبرآنلاین
فقدان بازیگر مؤلف
علیرضا نراقی
منتقد
چند روز پیش یک بازیگر سرشناس ایرانی در جشنی سینمایی گفت هنوز نمیداند چرا برای بازی در یک فیلم انتخاب شده. او به نوعی کارگردان را به چالش کشید که چرا او را انتخاب کرده و بازی خود را در آن فیلم افتضاح ارزیابی کرد، اما این بازیگر به انتخابی که خود انجام داده اشاره نکرد. اینکه بازیگر است که در نهایت یک پیشنهاد را میپذیرد، بنابراین انتخاب اصلی در نهایت با اوست؛ اما این نقصان تنها به آن بازیگر ختم نمیشود گویا اغلب بازیگران امروزی سینمای ایران خود را مختار و مؤلف نمیپندارند.
در این نوشته مؤلف بودن همپوشانی با «تئوری مؤلف» بهعنوان یکی از نظریههای مشهور تاریخ نقد و ادبیات سینمایی ندارد. اینجا مؤلف بودن به معنای صاحب ایده بودن و هویت مستقل قائل شدن برای هنر خود است. همواره روایت میشود که در سینمای ایران بازیگران تراز اولی از نسلهای مختلف بویژه آنها که از تئاتر وارد سینما شدند نسبت به شخصیتپردازی و منحنی حرکت شخصیتی که بازی میکردند حساس بودند و همین حساسیت، ناگزیر آنها را نسبت به دیگر ارکان فیلمنامه و ساختار کلی فیلم اثرگذار میکرد.
اما این روزها گویی این رویکرد به بازیگری از بین رفته است؛ حتی شماری از موفقترین و ستایش شدهترین بازیگران امروز سینمای ایران فاقد این حساسیت و نگرش تألیفی هستند. این را از نقاط ضعف متعددی که در شخصیتپردازی فیلمهای مطرح سینمای ایران میبینیم به روشنی تشخیص میدهیم.
البته بسیاری از فیلمسازان بر این باورند که بازیگر صاحب ایده اغلب مزاحمی در پیشبرد کار است و بازیگر بهعنوان اجرا کننده ایدهها باید در عمل و اجرا قوی باشد نه در پرورش شخصیت و جزئیاتی مربوط به کنشها و دیالوگها. از دیگر سو آنان که سهمی برای بازیگر قائلاند بسیاری از بازیگران امروزی را فاقد آن آگاهی و شناخت لازم میدانند که وارد مسائل بنیادین شخصیت و فیلمنامه شوند.
اما بازیگر در جایگاهی بسیار مهم قرار دارد. او تنها کسی است که شخصیت نوشته شده را زندگی میکند و همین موقعیت دستکم به او دیدی متفاوت و سودمند در راستای کیفیت شخصیتپردازی میبخشد. به همین دلیل بازیگر مؤلفی را که برای کارش ارزشی هنری و خلاقه قائل است ، نمیتوان در راستای ایدهپردازی متوقف کرد. او شخصیتی است که بازی میکند و کیفیت کار را با حضورش تغییر میدهد.
اما اشکال کار کجاست؟ چرا سینمای ایران دارد از بازیگر مؤلف تهی میشود؟ بخشی از این ضعف به تنزل جایگاه فیلمنامهنویسی در سینمای ایران برمیگردد؛ یک غفلت مرموز و حماقت بار که بسیاری از تولیدات ما را با وجود هزینه زیاد بیارزش کرده است.
اشکال بعدی نبود شغل مشاور و تهیه کننده اختصاصی برای بازیگران است که بر کیفیت کار بازیگر نظارت کند و او را برای گرفتن تصمیمات بهتر و بالابردن کیفیت کارش هدایت کند. ضعف دیگر مربوط به خود بازیگران است. بخش اصلی و مهمتر به مشکل آموزش بازیگری برمیگردد. در دانشگاه و بویژه در آموزشگاههای بازیگری خبری از کار روی دانش درام و درک شخصیت نیست و بازیگری اغلب به مهارتی برای اجرای صرف تقلیل پیدا کرده است.
منتقد
چند روز پیش یک بازیگر سرشناس ایرانی در جشنی سینمایی گفت هنوز نمیداند چرا برای بازی در یک فیلم انتخاب شده. او به نوعی کارگردان را به چالش کشید که چرا او را انتخاب کرده و بازی خود را در آن فیلم افتضاح ارزیابی کرد، اما این بازیگر به انتخابی که خود انجام داده اشاره نکرد. اینکه بازیگر است که در نهایت یک پیشنهاد را میپذیرد، بنابراین انتخاب اصلی در نهایت با اوست؛ اما این نقصان تنها به آن بازیگر ختم نمیشود گویا اغلب بازیگران امروزی سینمای ایران خود را مختار و مؤلف نمیپندارند.
در این نوشته مؤلف بودن همپوشانی با «تئوری مؤلف» بهعنوان یکی از نظریههای مشهور تاریخ نقد و ادبیات سینمایی ندارد. اینجا مؤلف بودن به معنای صاحب ایده بودن و هویت مستقل قائل شدن برای هنر خود است. همواره روایت میشود که در سینمای ایران بازیگران تراز اولی از نسلهای مختلف بویژه آنها که از تئاتر وارد سینما شدند نسبت به شخصیتپردازی و منحنی حرکت شخصیتی که بازی میکردند حساس بودند و همین حساسیت، ناگزیر آنها را نسبت به دیگر ارکان فیلمنامه و ساختار کلی فیلم اثرگذار میکرد.
اما این روزها گویی این رویکرد به بازیگری از بین رفته است؛ حتی شماری از موفقترین و ستایش شدهترین بازیگران امروز سینمای ایران فاقد این حساسیت و نگرش تألیفی هستند. این را از نقاط ضعف متعددی که در شخصیتپردازی فیلمهای مطرح سینمای ایران میبینیم به روشنی تشخیص میدهیم.
البته بسیاری از فیلمسازان بر این باورند که بازیگر صاحب ایده اغلب مزاحمی در پیشبرد کار است و بازیگر بهعنوان اجرا کننده ایدهها باید در عمل و اجرا قوی باشد نه در پرورش شخصیت و جزئیاتی مربوط به کنشها و دیالوگها. از دیگر سو آنان که سهمی برای بازیگر قائلاند بسیاری از بازیگران امروزی را فاقد آن آگاهی و شناخت لازم میدانند که وارد مسائل بنیادین شخصیت و فیلمنامه شوند.
اما بازیگر در جایگاهی بسیار مهم قرار دارد. او تنها کسی است که شخصیت نوشته شده را زندگی میکند و همین موقعیت دستکم به او دیدی متفاوت و سودمند در راستای کیفیت شخصیتپردازی میبخشد. به همین دلیل بازیگر مؤلفی را که برای کارش ارزشی هنری و خلاقه قائل است ، نمیتوان در راستای ایدهپردازی متوقف کرد. او شخصیتی است که بازی میکند و کیفیت کار را با حضورش تغییر میدهد.
اما اشکال کار کجاست؟ چرا سینمای ایران دارد از بازیگر مؤلف تهی میشود؟ بخشی از این ضعف به تنزل جایگاه فیلمنامهنویسی در سینمای ایران برمیگردد؛ یک غفلت مرموز و حماقت بار که بسیاری از تولیدات ما را با وجود هزینه زیاد بیارزش کرده است.
اشکال بعدی نبود شغل مشاور و تهیه کننده اختصاصی برای بازیگران است که بر کیفیت کار بازیگر نظارت کند و او را برای گرفتن تصمیمات بهتر و بالابردن کیفیت کارش هدایت کند. ضعف دیگر مربوط به خود بازیگران است. بخش اصلی و مهمتر به مشکل آموزش بازیگری برمیگردد. در دانشگاه و بویژه در آموزشگاههای بازیگری خبری از کار روی دانش درام و درک شخصیت نیست و بازیگری اغلب به مهارتی برای اجرای صرف تقلیل پیدا کرده است.
اندوه گمشده انسان در هستی
معصومه داودآبادی
شاعر
«قهوه قجری در پاریس» اولین مجموعه شعر فرامرز احمری است که توسط انتشارات ایهام در پاییز 1399 به چاپ رسیده وهم اکنون نامزد هفتمین دوره جایزه شعر احمد شاملو میباشد. این مجموعه روایت اندوه گم شده انسان در هستی است. اندوهی که نه مثل شعرهای احمدرضا احمدی مخاطب را دچار وهم میکند و نه مانند شعرهای شاملو تن به چارچوب یک ایدئولوژی خاص میدهد. این اندوه به نوعی هستیشناسانه به نقب در روابط بشر امروزی و جهان پیرامونش منجر میشود. دردی که شاعر در کنه وجودش با آن زیسته و سپس درلباس شعر عرضه کرده است. استفاده از المانهای سینمایی، تصویرسازیهای زنده و داینامیک، حرکت زبان در مسیر طبیعی خود و نزدیک شدن به زبان محاوره آنگونه که نیما میگفت و اندوه مختص شاعر از ویژگیهای شعرهای این مجموعه است که زبان را به سمت چندساحتی بودن پیش میبرد.
استفاده از واژهها و مفاهیم سینمایی مثل کاراکتر، صحنه، سکانس، آپاراتچی و... به کارگیری نام فیلم یا شخصیتهای سینمایی مثل سینما پارادیزو، مالنا و... همچنین استفاده از تکنیکهایی مثل دیالوگ، کاتهای موازی و تصاویر دارای حرکت، شعرهای این مجموعه را به پدیدهای به نام فعالیت میان رشتهای؛ ایجاد بینامتنیت و زیرمتنهای مختلف پیوند داده، تو گویی شعرها سکانسهای مختلف از یک فیلم بلندند. حتی استفاده از بار روانی رنگها که در سینما به کمک نورپردازی، ارجاعات مختلف میپذیرد نیز در این کتاب جایگاه ویژه خود را داراست... باران دربه در آن سوی شیشه را میشوید/با این طرف چه باید کرد... سرزده بیا پیش از آن که پدرم پاییز/میراث عریانی را برایم به چوب رخت زخم آویخته/ و مادرم باران/ حیاط را آب پاشی کرده باشد... و یا در کاتهای موازی: «کبریت بکش/ من چاه بابلم/ نستوه و عمیق/ لبریز باروت/ و زن ضجه میزند در میدان کوچک بین النهرین/ کبریت بکش/ از آخرین باری که با تو طهران را قدم زدم/ جهان زیباترشد...»
بسامد واژههایی مثل ایستگاه، قطار، چمدان و کلماتی که در این گروه واژه جای میگیرند شعرها را همواره در فضایی همیشه-مسافر قرار داده است: «تو رفتهای/ و اصلاً عین خیالت نیست/ قطاری که از ریل خارج شد/ تمام مرا به سمت تو میآورد» و در این میان، تنهایی ست که در فواصل این دوری به زخمی عمیق بدل میشود. «تنهایی/ زخم عمیقی ست/ که روی دست فاصله مانده است» و این نمود بصری فاصله که شاعر به عمد آورده تا عمق زخم را نشان دهد. زبان «قهوه قجری در پاریس» که در بستری از ساده نوشتن و به دور از پیچیدگیهای زبانی و زبان بازیها اتفاق میافتد کاملاً به اصالت شعری اش وفادار مانده و هرگز به دره ساده انگاری و سهلانگاری درنغلتیده است. رفتار شاعر با زبان در راستای تشخص زبانی خود روی میدهد. حتی آنجاها که شعر کاملاً محاوره است و یا تلفیقی از زبان معیار و محاوره، شعریت از دست نمیرود و صمیمیت ویژه زبان را نیز چاشنی خود میکند: «من میترسم/ اما از مسافرخانههای گمشده/ از جادههای اما بیته و سر/ از جنگلهای اما اره اره/ مادر خودش این جاده را تا آخر رفته است/ وگرنه پیراهنش این قدَر بوی دریا نمیداد..»
نگاه هستی شناسانه، اندوه و تغزل سه مؤلفه اصلی شعرهای این مجموعهاند که مخاطب را در ایستگاههای مختلف سوار و پیاده میکنند. احمری شاعری ست دردمند و شعرش «گلولهای است که عبورش سالها از جمجمه طول میکشد.»
شاعر
«قهوه قجری در پاریس» اولین مجموعه شعر فرامرز احمری است که توسط انتشارات ایهام در پاییز 1399 به چاپ رسیده وهم اکنون نامزد هفتمین دوره جایزه شعر احمد شاملو میباشد. این مجموعه روایت اندوه گم شده انسان در هستی است. اندوهی که نه مثل شعرهای احمدرضا احمدی مخاطب را دچار وهم میکند و نه مانند شعرهای شاملو تن به چارچوب یک ایدئولوژی خاص میدهد. این اندوه به نوعی هستیشناسانه به نقب در روابط بشر امروزی و جهان پیرامونش منجر میشود. دردی که شاعر در کنه وجودش با آن زیسته و سپس درلباس شعر عرضه کرده است. استفاده از المانهای سینمایی، تصویرسازیهای زنده و داینامیک، حرکت زبان در مسیر طبیعی خود و نزدیک شدن به زبان محاوره آنگونه که نیما میگفت و اندوه مختص شاعر از ویژگیهای شعرهای این مجموعه است که زبان را به سمت چندساحتی بودن پیش میبرد.
استفاده از واژهها و مفاهیم سینمایی مثل کاراکتر، صحنه، سکانس، آپاراتچی و... به کارگیری نام فیلم یا شخصیتهای سینمایی مثل سینما پارادیزو، مالنا و... همچنین استفاده از تکنیکهایی مثل دیالوگ، کاتهای موازی و تصاویر دارای حرکت، شعرهای این مجموعه را به پدیدهای به نام فعالیت میان رشتهای؛ ایجاد بینامتنیت و زیرمتنهای مختلف پیوند داده، تو گویی شعرها سکانسهای مختلف از یک فیلم بلندند. حتی استفاده از بار روانی رنگها که در سینما به کمک نورپردازی، ارجاعات مختلف میپذیرد نیز در این کتاب جایگاه ویژه خود را داراست... باران دربه در آن سوی شیشه را میشوید/با این طرف چه باید کرد... سرزده بیا پیش از آن که پدرم پاییز/میراث عریانی را برایم به چوب رخت زخم آویخته/ و مادرم باران/ حیاط را آب پاشی کرده باشد... و یا در کاتهای موازی: «کبریت بکش/ من چاه بابلم/ نستوه و عمیق/ لبریز باروت/ و زن ضجه میزند در میدان کوچک بین النهرین/ کبریت بکش/ از آخرین باری که با تو طهران را قدم زدم/ جهان زیباترشد...»
بسامد واژههایی مثل ایستگاه، قطار، چمدان و کلماتی که در این گروه واژه جای میگیرند شعرها را همواره در فضایی همیشه-مسافر قرار داده است: «تو رفتهای/ و اصلاً عین خیالت نیست/ قطاری که از ریل خارج شد/ تمام مرا به سمت تو میآورد» و در این میان، تنهایی ست که در فواصل این دوری به زخمی عمیق بدل میشود. «تنهایی/ زخم عمیقی ست/ که روی دست فاصله مانده است» و این نمود بصری فاصله که شاعر به عمد آورده تا عمق زخم را نشان دهد. زبان «قهوه قجری در پاریس» که در بستری از ساده نوشتن و به دور از پیچیدگیهای زبانی و زبان بازیها اتفاق میافتد کاملاً به اصالت شعری اش وفادار مانده و هرگز به دره ساده انگاری و سهلانگاری درنغلتیده است. رفتار شاعر با زبان در راستای تشخص زبانی خود روی میدهد. حتی آنجاها که شعر کاملاً محاوره است و یا تلفیقی از زبان معیار و محاوره، شعریت از دست نمیرود و صمیمیت ویژه زبان را نیز چاشنی خود میکند: «من میترسم/ اما از مسافرخانههای گمشده/ از جادههای اما بیته و سر/ از جنگلهای اما اره اره/ مادر خودش این جاده را تا آخر رفته است/ وگرنه پیراهنش این قدَر بوی دریا نمیداد..»
نگاه هستی شناسانه، اندوه و تغزل سه مؤلفه اصلی شعرهای این مجموعهاند که مخاطب را در ایستگاههای مختلف سوار و پیاده میکنند. احمری شاعری ست دردمند و شعرش «گلولهای است که عبورش سالها از جمجمه طول میکشد.»
یک نفر باید بماند تا دوباره این شهر را بسازد
آرمان قلیپور
مستندساز
«تصمیم گرفتن در مورد ماندن در شهر بسیار دشوار بود، چون با ماندن در اینجا باعث شدم فرزندانم مشکلات زندگی در اینجا را تحمل کنند، من شانس یک زندگی آرام را از آنها دریغ کردم، البته نمیتوانستیم از اینجا برویم، چون پدر و مادرم اینجا بودند، یک نفر باید بماند تا دوباره این شهر را بسازد، چون اگر همه این شهر را ترک کنند چه کسی میماند که دوباره آن را بسازد.» این عبارات سکانسی ماندگار از مستند بلند «زمین آبی پرتقالی» به کارگردانی ایرینا تسیلیک محصول 2020 اوکراین است؛ مستندی زیبا با لایههای عمیق.
«زمین آبی پرتقالی» روایت «آنا»مادری تنها است که با چهار فرزندش در خط مقدم منطقه جنگی در اوکراین زندگی میکنند. در حالی که دنیای خارج از خانه آنها، پر از خشونت و ویرانی است، این خانواده موفق شدهاند خانه خود را به عنوان یک پناهگاه امن، پُر از زندگی و پُر از نور نگه دارند.
آنا و اعضای خانواده او به سینما علاقهمند هستند و این به آنها انگیزه میدهد تا مستندی را با الهام از زندگی خود در زمان جنگ فیلمبرداری کنند. در این میان دختر بزرگ آنا برای تحصیل سینما و فیلمبرداری بورسیه میگیرد. او کم کم سینما را یاد میگیرد، عشق آنا به سینما و شناخت جالبش از فیلمسازی و تصویر، دست به دست هم میدهند تا به تحریک خلاقیت و انرژی کاری فردی و جمعی در خانواده منتهی شود و آنها به یک دستاورد مهم برای حفظ شهر، خانواده و سلامت روح و روان خود برسند. مستند به دور از تکلف با تصاویری جذاب و ثبت لحظات مختلف عاطفی و احساسی بدون افتادن در بند شعار به پدیدهای الهام بخش و جذاب بدل میشود.
«زمین آبی پرتقالی» (the earth is blue as an orange) ارزش بیش از یک بار دیدن را دارد. دیدن این مستند بلند را نه فقط به فیلمسازان مستند و مخاطبان جدی سینمای مستند، بلکه به همه مردم پیشنهاد میکنم.
نام مستند: زمین آبی پرتقالی (the earth is blue as an orange)
کارگردان: ایرینا تسیلیک
محصول: 2020 اوکراین
مستندساز
«تصمیم گرفتن در مورد ماندن در شهر بسیار دشوار بود، چون با ماندن در اینجا باعث شدم فرزندانم مشکلات زندگی در اینجا را تحمل کنند، من شانس یک زندگی آرام را از آنها دریغ کردم، البته نمیتوانستیم از اینجا برویم، چون پدر و مادرم اینجا بودند، یک نفر باید بماند تا دوباره این شهر را بسازد، چون اگر همه این شهر را ترک کنند چه کسی میماند که دوباره آن را بسازد.» این عبارات سکانسی ماندگار از مستند بلند «زمین آبی پرتقالی» به کارگردانی ایرینا تسیلیک محصول 2020 اوکراین است؛ مستندی زیبا با لایههای عمیق.
«زمین آبی پرتقالی» روایت «آنا»مادری تنها است که با چهار فرزندش در خط مقدم منطقه جنگی در اوکراین زندگی میکنند. در حالی که دنیای خارج از خانه آنها، پر از خشونت و ویرانی است، این خانواده موفق شدهاند خانه خود را به عنوان یک پناهگاه امن، پُر از زندگی و پُر از نور نگه دارند.
آنا و اعضای خانواده او به سینما علاقهمند هستند و این به آنها انگیزه میدهد تا مستندی را با الهام از زندگی خود در زمان جنگ فیلمبرداری کنند. در این میان دختر بزرگ آنا برای تحصیل سینما و فیلمبرداری بورسیه میگیرد. او کم کم سینما را یاد میگیرد، عشق آنا به سینما و شناخت جالبش از فیلمسازی و تصویر، دست به دست هم میدهند تا به تحریک خلاقیت و انرژی کاری فردی و جمعی در خانواده منتهی شود و آنها به یک دستاورد مهم برای حفظ شهر، خانواده و سلامت روح و روان خود برسند. مستند به دور از تکلف با تصاویری جذاب و ثبت لحظات مختلف عاطفی و احساسی بدون افتادن در بند شعار به پدیدهای الهام بخش و جذاب بدل میشود.
«زمین آبی پرتقالی» (the earth is blue as an orange) ارزش بیش از یک بار دیدن را دارد. دیدن این مستند بلند را نه فقط به فیلمسازان مستند و مخاطبان جدی سینمای مستند، بلکه به همه مردم پیشنهاد میکنم.
نام مستند: زمین آبی پرتقالی (the earth is blue as an orange)
کارگردان: ایرینا تسیلیک
محصول: 2020 اوکراین
توجیه، عامل بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
امروز شنبه و آغاز هفته است. بسیاری برای این روز بویژه ساعات اولیه آن اهمیت خاصی قائلند و مراقبند تا شروع هفته را با حسن روابط اجتماعی همراه کنند. این امر پسندیدهای بوده و میتواند پیوندهای دوستی را محکم کند. امیرالمؤمنین علی(ع) در این خصوص میفرماید: «سرآمد تمام وظایف برای افراد با ایمان این است که خود را به صفات حمیده و اخلاق پسندیده متخلق سازند و خویشتن را به زیور راستگویی بیارایند.» (فهرست غرر ص94) امام صادق(ع) نیز با تأکید بر این محتوا فرموده است: «خداوند به بنده خود در مقابل حسن خلق پاداشی میدهد همانند اجر مجاهد راه حق که روز و شب در فعالیت و کوشش باشد.» (روضه کافی ص150) شناخت صفات حمیده و ذمیمه و تمییز فضائل از رذائل در نظر اول بسیار ساده و ممکن به نظر میرسد به شرط آنکه پای توجیه در میان نباشد. بزرگان دین برای آنکه پیروان مکتب اسلام به مکارم اخلاق گرایش یابند و از سیئات اخلاقی اجتناب کنند، آنان را به فراگرفتن علم اخلاق فراخواندهاند. از امام موسی کاظم(ع) نقل است که میفرماید: «علمی که یاد گرفتن آن بیش از آموختن سایر علوم لازم است آن علمی است که خیر و صلاح قلب انسان را به وی ارائه و فساد آن را آشکار سازد.» (مستدرک، جلد2، ص355) بر این مبنا در مجموعههای تجارت سنتی (بازار) در اغلب شهرهای کشورمان حوزههای کوچکی بوده که تجار و کسبه صبحها قبل از آغاز کسب وکار پای درس اخلاق عالم بزرگی نشسته، آنگاه به سراغ حجره و دکان خود میرفتند. هنوز خاطرات کلاسهای اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی در حوزهای کوچک جنب بازار بزرگ تهران در خاطر بازاریان تهرانی هست که ضمن شناساندن زوایای سلوک مؤمنانه، آنان را به رعایت انصاف و مدارا با مردم و همچراغهایشان توصیه به خیر مینمود. پیامبران الهی نیز جملگی با هدف تربیت انسانی فرزندان آدم ابوالبشر مبعوث شده و اساس مکارم اخلاق را بر روی زمین پیریزی کردند. آنان یکی بعد از دیگری در تحکیم و گسترش سماحت و تعالی روح بشری کوشیدند و به نتایج درخشانی نیز نائل آمدند. رسول گرامی اسلام نیز مأموریت نهایی خویش را تکمیل مکارم اخلاق پیروان اعلام و آن را نشانه بزرگواری و کمال و تعالی روح فرد مسلمان میشناساند. بر این اساس تربیتشدگان مکتب اسلام در اجتماع با بزرگواری و کرامت نفس برخورد کرده و همکیشان و همنوعان خود را از عواطف انسانی خویش برخوردار میکردند. حقیقت این است که انسان بهطور فطری از خلق و خوی پسندیده احساس خوشایندی داشته و نسبت به صاحبان صفات حمیده نگاه توأم با احترام و تحسین دارد. منتهی همانگونه که اشاره شد، بسیاری اوقات انسان با توجیه رفتار خود فرصت دستیابی به تعالی روح و کرامتهای اخلاقی را از خود میگیرد. توجیه قادر است ندای وجدان را خاموش و الهامات این حجت درونی را سرکوب کند. توجیه رفتارهای ناهنجار را تحت پوشش «خود حقپندار» درست و منطقی جلوه میدهد و آدمی را از مدار کرامت اخلاقی و بزرگواری خارج میکند. توجیه به عنوان محرک بسیاری از رفتارها، افراد را به وادی خود سودی و ترجیح منافع فردی نسبت به منافع دیگران میکشاند و سودجویی و نفعطلبی را ملاک رفتار فرد توجیهگر قرار میدهد. رفتار مبتنی بر توجیه معمولاً در حد جرایم بزرگ نبوده و با اغلب آنها نمیتوان برخورد قانونی کرد، حال آنکه میتوانند عامل بینظمیهای اجتماعی و هتک حریم قانون و منجر به سلب حقوق سایرین باشند. توجیه در گستره متنوعی در زندگی شهروندی بروز یافته و مصادیق آن همهجا به چشم میآید. توجیهگری از رفتار آن مغازهداری که با اشغال جلوی مغازه خود با این توجیه که اولویت برخورداری مطلقاً به من تعلق دارد و از این طریق مانع بهرهمندی سایر شهروندان میشود تا آن رانندهای که اتومبیل خود را در جای نامناسب و به نحو دوبل پارک میکند با این توجیه که پارک اتومبیلم کوتاهمدت است را شامل شده و تولید مزاحمت میکند. حال آنکه با توجه به تعالیم دینی هرگونه تضییع حق دیگران مشمول نادیده گرفتن حقالناس بوده و موجب ضمان است؛ موضوعی که در تصمیمهای اصلاح رفتار کمتر به آنها توجه شده و اغلب عادی و پیش پا افتاده تلقی میشوند.
دبیر گروه پایداری
امروز شنبه و آغاز هفته است. بسیاری برای این روز بویژه ساعات اولیه آن اهمیت خاصی قائلند و مراقبند تا شروع هفته را با حسن روابط اجتماعی همراه کنند. این امر پسندیدهای بوده و میتواند پیوندهای دوستی را محکم کند. امیرالمؤمنین علی(ع) در این خصوص میفرماید: «سرآمد تمام وظایف برای افراد با ایمان این است که خود را به صفات حمیده و اخلاق پسندیده متخلق سازند و خویشتن را به زیور راستگویی بیارایند.» (فهرست غرر ص94) امام صادق(ع) نیز با تأکید بر این محتوا فرموده است: «خداوند به بنده خود در مقابل حسن خلق پاداشی میدهد همانند اجر مجاهد راه حق که روز و شب در فعالیت و کوشش باشد.» (روضه کافی ص150) شناخت صفات حمیده و ذمیمه و تمییز فضائل از رذائل در نظر اول بسیار ساده و ممکن به نظر میرسد به شرط آنکه پای توجیه در میان نباشد. بزرگان دین برای آنکه پیروان مکتب اسلام به مکارم اخلاق گرایش یابند و از سیئات اخلاقی اجتناب کنند، آنان را به فراگرفتن علم اخلاق فراخواندهاند. از امام موسی کاظم(ع) نقل است که میفرماید: «علمی که یاد گرفتن آن بیش از آموختن سایر علوم لازم است آن علمی است که خیر و صلاح قلب انسان را به وی ارائه و فساد آن را آشکار سازد.» (مستدرک، جلد2، ص355) بر این مبنا در مجموعههای تجارت سنتی (بازار) در اغلب شهرهای کشورمان حوزههای کوچکی بوده که تجار و کسبه صبحها قبل از آغاز کسب وکار پای درس اخلاق عالم بزرگی نشسته، آنگاه به سراغ حجره و دکان خود میرفتند. هنوز خاطرات کلاسهای اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی در حوزهای کوچک جنب بازار بزرگ تهران در خاطر بازاریان تهرانی هست که ضمن شناساندن زوایای سلوک مؤمنانه، آنان را به رعایت انصاف و مدارا با مردم و همچراغهایشان توصیه به خیر مینمود. پیامبران الهی نیز جملگی با هدف تربیت انسانی فرزندان آدم ابوالبشر مبعوث شده و اساس مکارم اخلاق را بر روی زمین پیریزی کردند. آنان یکی بعد از دیگری در تحکیم و گسترش سماحت و تعالی روح بشری کوشیدند و به نتایج درخشانی نیز نائل آمدند. رسول گرامی اسلام نیز مأموریت نهایی خویش را تکمیل مکارم اخلاق پیروان اعلام و آن را نشانه بزرگواری و کمال و تعالی روح فرد مسلمان میشناساند. بر این اساس تربیتشدگان مکتب اسلام در اجتماع با بزرگواری و کرامت نفس برخورد کرده و همکیشان و همنوعان خود را از عواطف انسانی خویش برخوردار میکردند. حقیقت این است که انسان بهطور فطری از خلق و خوی پسندیده احساس خوشایندی داشته و نسبت به صاحبان صفات حمیده نگاه توأم با احترام و تحسین دارد. منتهی همانگونه که اشاره شد، بسیاری اوقات انسان با توجیه رفتار خود فرصت دستیابی به تعالی روح و کرامتهای اخلاقی را از خود میگیرد. توجیه قادر است ندای وجدان را خاموش و الهامات این حجت درونی را سرکوب کند. توجیه رفتارهای ناهنجار را تحت پوشش «خود حقپندار» درست و منطقی جلوه میدهد و آدمی را از مدار کرامت اخلاقی و بزرگواری خارج میکند. توجیه به عنوان محرک بسیاری از رفتارها، افراد را به وادی خود سودی و ترجیح منافع فردی نسبت به منافع دیگران میکشاند و سودجویی و نفعطلبی را ملاک رفتار فرد توجیهگر قرار میدهد. رفتار مبتنی بر توجیه معمولاً در حد جرایم بزرگ نبوده و با اغلب آنها نمیتوان برخورد قانونی کرد، حال آنکه میتوانند عامل بینظمیهای اجتماعی و هتک حریم قانون و منجر به سلب حقوق سایرین باشند. توجیه در گستره متنوعی در زندگی شهروندی بروز یافته و مصادیق آن همهجا به چشم میآید. توجیهگری از رفتار آن مغازهداری که با اشغال جلوی مغازه خود با این توجیه که اولویت برخورداری مطلقاً به من تعلق دارد و از این طریق مانع بهرهمندی سایر شهروندان میشود تا آن رانندهای که اتومبیل خود را در جای نامناسب و به نحو دوبل پارک میکند با این توجیه که پارک اتومبیلم کوتاهمدت است را شامل شده و تولید مزاحمت میکند. حال آنکه با توجه به تعالیم دینی هرگونه تضییع حق دیگران مشمول نادیده گرفتن حقالناس بوده و موجب ضمان است؛ موضوعی که در تصمیمهای اصلاح رفتار کمتر به آنها توجه شده و اغلب عادی و پیش پا افتاده تلقی میشوند.
عکس نوشت
جشنواره اقوام ایرانی به مناسبت هفته گرامیداشت بسیج در میدان آئینی امام حسین (ع) برپا شده است. دراین جشنواره پوشاک، صنایع دستی و غذاهای محلی به عموم مردم عرضه میشود. این جشنواره تا تاریخ ۷ آذرماه ۱۴۰۰ برقرار است./ خبرگزاری صداوسیما
هنرمندان در فضای مجازی
این روزها اهالی موسیقی تولد کیهان کلهر آهنگساز و نوازنده کمانچه را که 3 آذر بود تبریک گفتند و کیهان کلهر طی پستی، از دوستدارانش تشکر کرد. از سوی دیگر پنجم آذر سالروز درگذشت بابک بیات و علیرضا خورشیدفر است که اهالی موسیقی این روز را گرامی داشتند.
گنجوران گذشته و معماران آینده
صفحه منتسب به شفیعی کدکنی به مناسبت پنجم آذر که سالروز درگذشت محمدعلی فروغی است، متنی منتشر کرد: «درباره روزگاری فروغی، روزگاری زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نگهبانانی از نوع محمدعلی فروغی و ملکالشعرای بهار و دهخدا و نفیسی و فروزانفر و معین و خانلری داشت. اینان گنجوران گذشته و معماران آینده این زبان و فرهنگ بودند. بسیاری از کسانی که امروز خود را جانشینان این بزرگان میشمارند، از خواندن کتابها و مقالاتی که به نام خود چاپ کردهاند، عاجزند. آزمون این کار اگر مصالح سیاسی اجازه دهد، کار دشواری نخواهد بود.»
چهرهها
فرهاد ورهرام در صفحه خود سکانسی از «یادویادگار» را منتشر کرد: «در سکانسی از فیلم «یادویادگار»، تنوعی است از صنایع دستی جوامع روستایی، عشایری و شهری با در نظر گرفتن فرم و رنگ در فضای کار. فیلمبرداری این فیلم بیش از یکسال طول کشید و در سال ۱۳۷۵ برای نمایش آماده شد. زنده یاد محمود بهادری فیلمبردار اصلی این فیلم بود و در یکی از سکانسها که مراسمی در چند نقطه ایران در یک روز برگزار میشد محمود کلاری، رضا جلالی، همایون پایور و بهنام منادی زاده از این فیلم حمایت کردند.»
کامران شرفشاهی، شاعر، نویسنده و روزنامهنگار هم فیلمی از ترانه «خیابان خوابها» با صدای علیرضا عصار و از ساختههای فؤاد حجازی براساس شعری از خلیل جوادی با مخاطبان به انتشار گذاشت و به موفقیت این اثر در گونه اجتماعی اشاره کرد: «یکی از موفقترین آثار در ژانر ترانه اجتماعی دهه 80 بود که در زمان انتشار با استقبال فراوان مخاطب روبهرو شد و هنوز هم شنیدنی است. جای شگفتی و دریغ فراوان دارد که تعداد ترانههای اجتماعی در جامعه ما از کثرت چندان چشمگیری برخوردار نیست و به نظر میرسد که ترانه اجتماعی هم به همان سرنوشتی دچار شد که جریان شعرِ اعتراض!»
حسامالدین سراج خواننده موسیقی سنتی هم در صفحه خود شعر «آب را گل نکنیم» سهراب سپهری را منتشر کرده است و با عکسی از زاینده رود پر آب. او در انتهای شعر نوشت: «این روزها آب دارد عامل تفرقه مىشود، تنها عدالت در تقسیم آب مىتواند این مشکل را حل کند. اولویت با نیازها و معیشت مردم است.»
مرجان ریاحی خبر از ساخت فیلم جدیدی بر اساس فیلمنامه خود داد: «من عاشق نوشتن هستم، مخصوصاً اگر قرار باشد رفیق قدیمیام به کاراکترهای قصهام جان دهد و آن را کارگردانی کند. خوشحالم فیلمنامه «عروسک کاغذی» را شبنم جان قلیخانی کارگردانی کرد، او مهربان است و درک و شناخت درستی از جهان کودکان دارد.»
نوید پورفرج، بازیگر سینما که در فیلم «زالاوا» به کارگردانی ارسلان امیری بازی میکند، خبر دریافت جایزه جدیدی برای این فیلم را داده است: «جایزه بهترین بازیگر از فستیوال دهوک. ممنون از بچههای تیم زالاوا. همکاری فوقالعادهای بود. تشکر به خاطر تبریکها و پیامهای پر انرژیتون.»
تازههای نشر
نشر دادکین، تنها نشر حوزه میراث فرهنگی خبر از رونمایی کتاب «رونمایی از کتاب «چگاسفلای من» داده است. این نشر با اعلام فراخوانی از کودکان خواست آثار کشف شده از این محوطه را نقاشی کنند و در قالب آن از مردم و متولیان میراثی بخواهند تا از سرمایههای آیندهشان محافظت کنند. حال این ناشر درباره این روز نوشت: «بیش از ۱۰۰ کودک با پدر و مادرهایشان از ساعت ۱۰ صبح امروز در کنار ما بودند تا از کتابی رونمایی کنیم که نتیجه نقاشیهای زیبایشان بود. ما میخواستیم کودکان ایران بیش از پیش با تاریخ و باستانشناسی در ایران آشنا شوند.»
گنجوران گذشته و معماران آینده
صفحه منتسب به شفیعی کدکنی به مناسبت پنجم آذر که سالروز درگذشت محمدعلی فروغی است، متنی منتشر کرد: «درباره روزگاری فروغی، روزگاری زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نگهبانانی از نوع محمدعلی فروغی و ملکالشعرای بهار و دهخدا و نفیسی و فروزانفر و معین و خانلری داشت. اینان گنجوران گذشته و معماران آینده این زبان و فرهنگ بودند. بسیاری از کسانی که امروز خود را جانشینان این بزرگان میشمارند، از خواندن کتابها و مقالاتی که به نام خود چاپ کردهاند، عاجزند. آزمون این کار اگر مصالح سیاسی اجازه دهد، کار دشواری نخواهد بود.»
چهرهها
فرهاد ورهرام در صفحه خود سکانسی از «یادویادگار» را منتشر کرد: «در سکانسی از فیلم «یادویادگار»، تنوعی است از صنایع دستی جوامع روستایی، عشایری و شهری با در نظر گرفتن فرم و رنگ در فضای کار. فیلمبرداری این فیلم بیش از یکسال طول کشید و در سال ۱۳۷۵ برای نمایش آماده شد. زنده یاد محمود بهادری فیلمبردار اصلی این فیلم بود و در یکی از سکانسها که مراسمی در چند نقطه ایران در یک روز برگزار میشد محمود کلاری، رضا جلالی، همایون پایور و بهنام منادی زاده از این فیلم حمایت کردند.»
کامران شرفشاهی، شاعر، نویسنده و روزنامهنگار هم فیلمی از ترانه «خیابان خوابها» با صدای علیرضا عصار و از ساختههای فؤاد حجازی براساس شعری از خلیل جوادی با مخاطبان به انتشار گذاشت و به موفقیت این اثر در گونه اجتماعی اشاره کرد: «یکی از موفقترین آثار در ژانر ترانه اجتماعی دهه 80 بود که در زمان انتشار با استقبال فراوان مخاطب روبهرو شد و هنوز هم شنیدنی است. جای شگفتی و دریغ فراوان دارد که تعداد ترانههای اجتماعی در جامعه ما از کثرت چندان چشمگیری برخوردار نیست و به نظر میرسد که ترانه اجتماعی هم به همان سرنوشتی دچار شد که جریان شعرِ اعتراض!»
حسامالدین سراج خواننده موسیقی سنتی هم در صفحه خود شعر «آب را گل نکنیم» سهراب سپهری را منتشر کرده است و با عکسی از زاینده رود پر آب. او در انتهای شعر نوشت: «این روزها آب دارد عامل تفرقه مىشود، تنها عدالت در تقسیم آب مىتواند این مشکل را حل کند. اولویت با نیازها و معیشت مردم است.»
مرجان ریاحی خبر از ساخت فیلم جدیدی بر اساس فیلمنامه خود داد: «من عاشق نوشتن هستم، مخصوصاً اگر قرار باشد رفیق قدیمیام به کاراکترهای قصهام جان دهد و آن را کارگردانی کند. خوشحالم فیلمنامه «عروسک کاغذی» را شبنم جان قلیخانی کارگردانی کرد، او مهربان است و درک و شناخت درستی از جهان کودکان دارد.»
نوید پورفرج، بازیگر سینما که در فیلم «زالاوا» به کارگردانی ارسلان امیری بازی میکند، خبر دریافت جایزه جدیدی برای این فیلم را داده است: «جایزه بهترین بازیگر از فستیوال دهوک. ممنون از بچههای تیم زالاوا. همکاری فوقالعادهای بود. تشکر به خاطر تبریکها و پیامهای پر انرژیتون.»
تازههای نشر
نشر دادکین، تنها نشر حوزه میراث فرهنگی خبر از رونمایی کتاب «رونمایی از کتاب «چگاسفلای من» داده است. این نشر با اعلام فراخوانی از کودکان خواست آثار کشف شده از این محوطه را نقاشی کنند و در قالب آن از مردم و متولیان میراثی بخواهند تا از سرمایههای آیندهشان محافظت کنند. حال این ناشر درباره این روز نوشت: «بیش از ۱۰۰ کودک با پدر و مادرهایشان از ساعت ۱۰ صبح امروز در کنار ما بودند تا از کتابی رونمایی کنیم که نتیجه نقاشیهای زیبایشان بود. ما میخواستیم کودکان ایران بیش از پیش با تاریخ و باستانشناسی در ایران آشنا شوند.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
مهرداد خوشبخت: فیلمهای گنجینه فجر از آثار امروزی فاخرتر هستند
-
فقدان بازیگر مؤلف
-
اندوه گمشده انسان در هستی
-
یک نفر باید بماند تا دوباره این شهر را بسازد
-
توجیه، عامل بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین