حمله خونین سارقان به یک خبرنگار
گروه حوادث/ خبرنگار کرجی که میخواست مانع ارتکاب یک سرقت شود از سوی سارقان مجروح شد.
سرهنگ رنجبرپور معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان البرز در این باره به «ایران» گفت: شامگاه سهشنبه علی صابریان دلجوان خبرنگار کرجی حین رفتن به خانه متوجه شد سارقان در حال سرقت یک خودرو هستند.او با حس مسئولیتپذیری قصد داشت مانع سرقت شود که دزد خودرو با او درگیر شد. سارق برای فرار اقدام به چاقو کشی کرده و چند ضربه به خبرنگار زد.در همین موقع گشت خودرویی کلانتری مرکزی در محل حضور یافت وسارق دستگیر شد و به سه فقره سرقت اعتراف کرد.
خبرنگار مجروح برای درمان به بیمارستان منتقل شد و با انجام عمل جراحی از مرگ نجات یافت.
سقوط مرموز 2 دختر از بالکن طبقه ششم
گروه حوادث/ سقوط مرموز دو دختر نوجوان از بالکن طبقه ششم یک ساختمان در بندرعباس از سوی پلیس بررسی می شود.
سرهنگ تیمور دولتیاری، فرمانده انتظامی بندرعباس در این باره به خبرنگاران گفت: صبح دوشنبه 17 آبان در پی اعلام سانحه سقوط دو دختر 16 و 12 ساله از طبقه ششم مجتمع مسکونی یاس بندرعباس، بلافاصله عوامل گشت کلانتری ۱۶ درخت سبز به محل اعلامی اعزام شدند. با حضور عوامل اورژانس و بررسی های اولیه کارآگاهان پلیس آگاهی و پس از بررسی صحنه هر دو سانحه دیده توسط عوامل اورژانس به بیمارستان منتقل شدند که بر اثر این حادثه یک نفر از مصدومان فوت کرد و حال نوجوان دیگر نیز وخیم گزارش شده و تحت درمان است.
فرمانده انتظامی بندرعباس در ادامه گفت: با توجه به اظهارات شاهدین صحنه و بررسیهای اولیه، تا این لحظه احتمال وقوع هرگونه جنایت و خودکشی منتفی است و علت اولیه این سانحه، سهل انگاری و نشستن بر روی بالکن فاقد حصار ساختمان عنوان میشود. اما برای روشن شدن زوایای پنهان این ماجرا گزارش نهایی پس از بررسیهای تخصصی و ارائه نظریه پزشک قانونی بصورت تکمیلی بزودی اطلاع رسانی خواهد شد.
مرگ 4 جوینده یشم در غار
گروه حوادث/ یک گروه 6 نفره که برای یافتن سنگ یشم وارد غاری در نیشابور شده بودند دچار گازگرفتگی شده و 4 نفر جان باختند.
بهگزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز خراسان رضوی، سرهنگ علیرضا حسینعلیزاده ، فرمانده انتظامی شهرستان نیشابور گفت: در پی اعلام مرکز فوریتهای ۱۱۰ مبنی بر یک حادثه در ارتفاعات روستای چاه نسر بخش میان جلگه شهرستان نیشابور بلافاصله مأموران انتظامی پاسگاه عشقآباد بههمراه مأموران امدادی آتشنشانی و هلال احمر به محل اعزام شدند. نخستین بررسیها نشان داد 4 نفر از این افراد جان باخته و دو نفر مسموم شدهاند.
سرهنگ حسینعلیزاده خاطرنشان کرد: اجساد برای اقدامات قانونی به سردخانه انتقال و در این خصوص پرونده تشکیل و ابعاد مختلف این حادثه از سوی کارشناسان در دست بررسی است.
اسماعیل شاهبیگی رئیس جمعیت هلالاحمر نیشابور نیز گفت: پساز رسیدن به موقعیت حادثه، با برپایی کارگاه و پس از هفت ساعت عملیات امداد در کوهستان، موفق به نجات دو نفر از این افراد و انتقال آنان به مراکز درمانی شدند. این افراد از موتور برق بنزینی برای تأمین روشنایی داخل غار استفاده کرده بودند که به علت کمبود اکسیژن و وجود گازهای سمی در داخل غار، دچار گازگرفتگی شده و چهار نفر از آنان پیش از حضور امدادگران جان باخته بودند.
فرودگاه قلعه مرغی- 20
فرار برای دفاع از آبروی خواهر
محمد بلوری/ آنچه گذشت: با راهاندازی نخستین فرودگاه در جنوب شهر تهران، یک هواپیمای نظامی در برخورد با کبوتران سرنگون شد و دادگاههای نظامی، محاکمه کبوتربازان را آغاز کردند. دختری که با یکی از کارکنان فنی امریکایی در فرودگاه آشنا شده بود در جریان قرار با او بهدست ناشناسی به قتل رسید و جسدش را در بیابان پیدا کردند. حیدر برادر این دختر برای حفظ آبرویشان پا به فرار گذاشت تا خودش را قاتل خواهر نشان دهد و در جریان فرار شبانه وارد یک مقبره در بیابان شد...
٭٭٭
درویش (ساکن مقبره)، رو به حیدر کرد و گفت: جوان، من در سیمای تو نشانی از گناهکاری نمیبینم. چرا فراری هستی؟ حیدر جواب داد: خواهرم که میخواست با یک کارشناس امریکایی فرار کند، کشته شده و همه خیال میکنند من قاتلش هستم. حالا ژاندارمها دنبالم میگردند.
درویش با نگاه خیره به چهره حیدر گفت: تو که قاتل نیستی چرا فراری شدهای؟ حکایت چیست پسرم؟ حیدر جواب داد: خواهرم اقدس با یک گروهبان خارجی در فرودگاه قرار گذاشته بودند که با هم فرار کنند و به خارج بروند. قرارشان پشت سیمخاردارهای فرودگاه بود. خواهرم نیمهشب با مادرم خداحافظی کرد که برود سرقرارش با گروهبان خارجی. من بیدار بودم، حرفهایشان را میشنیدم. فهمیدم خواهرم از این گروهبان آبستن شده. مجبور است با هم فرار کنند. بهخودم گفتم، این طوری بهتر است چون پیش دوست و دشمن بیآبرویی پیش نمیاد. اقدس که از منزل بیرون رفت فکر کردم نکنه این غریبه انگلیسی بلایی به سر خواهرم بیاره بیدار ماندم تا مادرم خوابش ببره. بعد رفتم پی اقدس، پشت حصار طیارهها که رسیدم دیدم جنازه خواهرم افتاده زمین با کارد زده بودند به سینهاش.
درویش آهی کشید و پرسید: کی قاتلش بود؟ حیدر گفت: ندیدم. نفهمیدم کی بوده جوان انگلیسی هم که از راه رسید بهتزده شد. درویش با تعجب پرسید: پس تو چرا فراری شدهای پسرم؟ حیدر سرش را پایین انداخت و گفت: میخواستم مردم آبادی خیال کنند من قاتلش هستم.
درویش با چهرهای غمزده نگاهش کرد و پرسید: آخر چرا خودت را به دام بلا انداختی پسرم؟
حیدر که با شرمساری سرش را میان خیمه زانوهایش خم کرده بود و با سر انگشتش نقش گل گلیم زیر پایش را به بازی گرفته بود، گفت: از بیغیرتی ترس داشتم. باید همه خیال میکردند که من از سر غیرت خواهرم را کشتهام. برای همین دارم فرار میکنم.
درویش به دلسوزی و غمخواری سرجنباند و گفت: عجب حکایتی جوان، بیگناه تن به جزا دادن معصیت دارد پسرم. تو جوان هستی باید زندگی کنی. هیچ فکر مادر داغدیده ات هستی؟ فکر نمیکنی داغ مصیبت دیگری به دلش مینشیند؟
حیدر خاموش ماند و با سرانگشتش به بازی با نقش گلیم ادامه داد. درویش آه عمیقی کشید و گفت: - دیروقت است پسرم تو که شامت را خوردی، خسته هم هستی بهتر است بخوابی.درویش بلند شد، فانوس روشن را در دست گرفت و با گذشتن یک دالان حیدر را به خوابگاهی که مخصوص زائران و مسافران در راه مانده بود راهنمایی کرد.
ادامه پنجشنبه آینده
دستگیری قاتل کارگر میدان تره بار
گروه حوادث / پسر جوان که کارگر میدان میوه و ترهبار را در دفاع از دوستش بهقتل رسانده بود، در خانهاش دستگیر شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ساعت 12 شب یکشنبه 21 شهریور مأموران کلانتری 144 جوادیه تهرانپارس در تماس با بازپرس محمد حسن زارعی، از مرگ پسر جوانی در بیمارستان خبر دادند.
در تحقیقات صورت گرفته یکی از افرادی که مقتول را به بیمارستان رسانده و شاهد این درگیری بود به تیم جنایی گفت: من و مقتول کارگر بازار تره بار هستیم.
شب حادثه برای خرید سیگار به دکهای که در نزدیکی پارکی در میدان پروین است، رفتم. هنگام برگشت، ناگهان با پسری چشم در چشم شدم و سر این موضوع دعوا کردیم و او و دوستانش مرا کتک زدند. وقتی به بازار میوه و تره بار برگشتم دوستانم که ماجرا را متوجه شدند، همراهم شده تا به سراغ قاتل برویم و تلافی کتکی که خورده بودم را دربیاوریم.
ساعت حدود 10 شب بود که به پارک رسیدیم و دوباره با قاتل و دوستانش دعوایمان شد و در این میان قاتل با چاقو به قفسه سینه دوستم که سعی در میانجی گری و طرفداری از من داشت، زد.
با مشخص شدن هویت قاتل، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت راهی خانه او شده اما پسر 27 ساله متواری شده بود. تحقیقات برای دستگیری او ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان بعد از 2 ماه دریافتند متهم به خانه برگشته است. پس از هماهنگیهای قضایی کارآگاهان وارد عمل شده و 18 آبان متهم فراری را در خانهاش دستگیر کردند.
سرقت دختر 14 ساله از خانه عمه
گروه حوادث/ دختر 14 ساله که با اغفال دوست اینستاگرامیاش نقشه سرقت از خانه عمهاش را اجرا کرده بود، در حالی ناپدید شده که پسر فریبکار مدعی است از سرنوشت او بی اطلاع است.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چند روز قبل مرد جوانی با مراجعه به پلیس از ناپدید شدن دختر 14 سالهاش خبر داد و گفت: از وقتی همسرم فوت کرد، رابطه من و دخترم آتوسا نیز به هم خورد. به پیشنهاد خواهرم قرار شد دخترم مدتی با او زندگی کند تا حالش بهتر شود. هنوز چند روزی از رفتن دخترم به خانه عمهاش نگذشته بود که خواهرم با من تماس گرفت و از ناپدید شدن آتوسا خبر داد.
در حالی که به دنبال دخترم بودم، خواهرم دوباره تماس گرفت و گفت گوشی تلفن همراهش، 5 میلیون تومان پول، 3 سکه عتیقه و طلاهایش سرقت شده که به آتوسا ظنین است. خواهرم گفت آتوسا مدتی است که با پسری به نام آرش دوست شده و به احتمال زیاد با همدستی او سرقت و فرار کرده است.
با شکایت پدر آتوسا، به دستور بازپرس محمدرضا صاحب جمعی، دوربینهای مداربسته اطراف خانه مورد بازبینی قرار گرفت و مشخص شد که آتوسا پس از سرقت سوار خودروی تیبایی میشود که سه سرنشین داشته است. با برملا شدن این موضوع، شماره پلاک خودروی تیبا استعلام و هویت مالک آن به نام رضا شناسایی شد. مأموران به سراغ پسر جوان رفته و او مدعی شد که آن روز به درخواست دوستش آرش دختر 14 ساله را با خود بردهاند.
با اطلاعاتی که رضا در اختیار تیم تحقیق قرار داد، کارآگاهان اداره آگاهی وارد عمل شده و آرش را دستگیر کردند.
او گفت: یک سال و نیم قبل با آتوسا در اینستاگرام آشنا شدم. من به او پیشنهاد دادم که از پدرش جدا شود. به او گفتم پول فراهم کن تا برایت خانه اجاره کنم. آتوسا وضع مالی خوبی داشت و مدام به من پول میداد و من هم پولها را خرج تفریح خودم میکردم. وقتی او به خانه عمهاش رفت و متوجه وضع مالی خوب او شدم، پیشنهاد سرقت از خانه را مطرح کردم.
آرش گفت: بعد از سرقت از او خواستم چند روزی مخفی شود. طلاهای سرقتی را به مادر و خالهام دادم و آنها طلاها را فروختند. مقداری از پول طلاها را به آتوسا دادم و به او گفتم زندگی مخفیانهای برای خودش تشکیل دهد. آتوسا هم قبول کرد و با پولها مرا ترک کرد بعد از آن از سرنوشت دختر نوجوان بی اطلاع هستم و نمیدانم او به کجا رفته است.
باتوجه به اظهارات ضد و نقیض پسر جوان و نامشخص بودن سرنوشت دختر نوجوان، بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور ادامه تحقیقات در این خصوص را صادر کرد.
تعرض به 7 زن راننده در حاشیه اتوبان های تهران
گروه حوادث/ مرد شرور که متهم است با همدستی دوستش به 7 زن در حاشیه بزرگراههای تهران تعرض کرده در نخستین جلسه دادگاه به دفاع از خود پرداخت.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از اواخر سال 98 و با شکایتهای سریالی چند زن و دختر جوان مبنی بر آزار و اذیت از سوی دو مرد موتورسوار آغاز شد.
همه شاکیها در تحقیقات پلیسی مدعی شدند در حالی که تنها سوار بر خودروهایشان در حال رانندگی در بزرگراههای شلوغ تهران بودند دو موتورسوار به بهانهای خودروی آنها را متوقف کرده و پس از پیاده کردن آنها در فضای سبز حاشیه بزرگراه به آنها تعرض کردهاند.
بررسیهای پلیسی نشان میداد قربانیان این حادثه زنانی بودند که یا به تازگی رانندگی یاد گرفته یا خودرو خریده بودند اما از آنجا که پلاک موتورسیکلت متهمان مخدوش بوده آنها نتوانستند پلاک موتورسیکلت را ببینند بههمین خاطر پلیس برای شناسایی و ردیابی متهمان به بنبست رسید با این حال کارآگاهان پلیس اداره آگاهی با به کارگیری گشتهای نامحسوس در بزرگراههای شهر تلاش خود را برای شناسایی متهمان ادامه دادند تا اینکه چندی قبل فردی در تماس با پلیس از درگیری زنی جوان با دو مرد موتورسوار در حاشیه اتوبانی در شرق تهران خبر داد و گفت که با کمک رهگذران توانستهاند یکی از متهمان را دستگیر کنند.
با این تماس بلافاصله مأموران به محل اعزام شده و در نخستین بررسیها دریافتند مرد موتورسوار یکی از همان دو متهم پرونده تعرض به زنان است.
با انتقال متهم به دادسرا و تشکیل پرونده تحقیقات برای دستگیری نفر دوم نیز آغاز و در کمتر از چند روز همدست وی نیز شناسایی و بازداشت شد.
سرانجام صبح دیروز پرونده متهمان برای تحقیق و رسیدگی به شعبه 6 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در حالی که هر 7 شاکی پرونده متهمان را شناسایی کرده بودند یک به یک در جایگاه قرار گرفته و به شرح ماجرا پرداختند. یکی از شاکیها که از دست متهمان نجات پیدا کرده بود در این باره گفت: من در اتوبان در حال رانندگی بودم که دو موتورسوار به من نزدیک شدند و گفتند ماشینم در حال آتش گرفتن است. من هم خیلی ترسیدم و کنار گاردریل توقف کردم اما به محض اینکه ایستادم آنها به من گفتند از ماشین دور شوم و از من خواستند به فضای سبز کنار اتوبان بروم من هم که ترسیده بودم به سمت فضای سبز رفتم اما این دو موتورسوار به سراغم آمدند و قصد تجاوز به من را داشتند که آنقدر از خودم مقاومت نشان دادم و داد و فریاد کردم که دو رهگذر متوجه شدند و به کمکم آمدند و یکی از متهمان را دستگیر کردند.
یکی دیگر از شاکیها نیز گفت: مدتی قبل یک ماشین شخصی خریدم تا با ماشین به محل کارم رفت وآمد کنم. آخرین روزهای سال 98 بود و خیابانها بسیار شلوغ؛ من از سر کار بر میگشتم و در اتوبان همت بودم که دو موتورسوار به من نزدیک شدند و گفتند ماشینم دود میکند و آتش گرفته است. من هم خیلی ترسیدم آنها با هدایت دست من را به سمت گاردریل هدایت کردند تا کمک کنند اما وقتی از ماشین پیاده شدم گفتند به فضای سبز برو چون ممکن است ماشین منفجر شود اما وقتی وارد محوطه حاشیه اتوبان شدم من را مورد آزار و اذیت قرار دادند و فرار کردند. من خودم را به سختی به کلانتری رساندم و بعد هم به پزشکی قانونی فرستاده شدم که تعرض به من مورد تأیید قرار گرفت. از آن شب تا الان یک لحظه نتوانستم راحت بخوابم و با آرامش زندگی کنم آینده و جوانیام نابود شد. خانوادهام دچار مشکلات بسیاری شدهاند و بههمین خاطر درخواست اشد مجازات برای این دو متهم را دارم.
دختر جوان با اشاره به یکی از متهمان گفت: این فرد متأهل است من وقتی خانوادهاش را در دادسرا دیدم تعجب کردم. او زنی جوان و زیبا و نوزادی 10 ماهه دارد پدر و مادرش افراد محترمی هستند و خودش نیز 32 ساله و تحصیلکرده است و در یک آزمایشگاه پزشکی کار میکند. من نمیدانم چرا چنین کاری کرده است. اوهم زندگی ما هم زندگی پدر و مادر پیرش و زن و فرزندش را نابود کرد.در ادامه جلسه متهم اول در جایگاه قرارگرفت و گفت: این زن دروغ میگوید من اصلاً تا حالا او را ندیدهام اعترافاتی که در اداره آگاهی و دادسرا داشتهام مربوط به 6 زن دیگر بود. شاید دوستم به این زن تعرض کرده باشد.
پس از پایان دفاعیات این متهم با توجه به اتمام زمان جلسه دادگاه، رسیدگی به اتهامات همدست وی به جلسه بعد موکول شد.
تنبیه بدنی دانش آموز کلاس اولی محرز شد
برخورد بدون اغماض با معلم خاطی
گروه حوادث/ کامران علمدهی- با گذشت یک هفته از ماجرای تنبیه دانشآموز کلاس اول مدرسه روستای ریزه وند بولی ایلام با ورود دادستان استان به این پرونده کارشناسان اعزامی آموزش و پرورش به محل حادثه وقوع تنبیه بدنی را تأیید کردند.
شکایت پدر
پدر این دانشآموز که چوپان است در تشریح ماجرا گفت: هفته گذشته وقتی به خانه برگشتم متوجه شدم همسرم در حال گریه کردن است، او گفت پسرم ابوالفضل از سوی معلمش مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بدنش کبود شده است. با دیدن کبودی و تورم دست و بدن پسرم به حدی ناراحت شدم که آرزوی مرگ کردم. پسرم گفته که معلم روی دستش آب ریخته و بعد او را تنبیه کرده است. روز بعد با مراجعه به پاسگاه از معلم فرزندم شکایت کردم و سپس به آموزش و پرورش شهرستان چوار رفتم و آنجا هم علیه او طرح شکایت کردم. به رئیس آموزش و پرورش هم گفتم معلم حق تنبیه دارد اما شکنجه خیر.
این پدر با اشاره به اینکه پسرم شبها مضطرب است و استرس دارد، گفت: پسرم شبها از ترس و درد از خواب میپرد، میگوید بدنم درد میکند و با التماس میگوید بابا دیگر مرا به مدرسه نفرست، چنان از مدرسه وحشت کرده که از کانکس مدرسه میترسد.
برخورد قانونی با مسبب این حادثه
افشار خسروی زاد دادستان ایلام پس از بررسی این شکایت عنوان کرد: جرم در حوزه قضایی شهرستان اتفاق افتاده و بر همین اساس موضوع را از رئیس دادگاه شهرستان چوار پیگیری کردهام و با توجه به تأیید آثار کبودی روی بدن این دانشآموز 7 ساله تحقیقات و رسیدگی قضایی بر اساس روال قانونی انجام میگیرد و بدون اغماض با مسبب این رفتار غیرقانونی برخورد جدی خواهد شد و اجازه نخواهیم داد حق این دانشآموز پایمال شود. ضمن اینکه به اداره کل بهزیستی استان با قید فوریت دستور داده شد به منزل پدری این دانشآموز مراجعه و ضمن بررسی وضعیت جسمی، روحی و روانی وی، گزارشی از آخرین شرایط دانشآموز را به دادستانی استان و رئیس دادگاه چوار تقدیم کنند.
احراز تنبیه از سوی معلم
حامد رجبیزاده رئیس اداره اطلاعرسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش استان ایلام به «ایران» گفت: پس از اطلاع از ماجرا تحقیقات خودمان را از گفتوگو با دانشآموز و پدرش آغاز کردیم. در مراحل اولیه دانشآموز و پدرش تأکید داشتند که تنبیه از سوی معلم صورت گرفته اما معلم او در هر مرحله از گفتوگو موضوع تنبیه را انکار میکرد تا اینکه تیمی 3 نفره از آموزش و پرورش استان بررسی پرونده را به دست گرفت و در نتیجه تنبیه معلم محرز شد و بزودی این گزارش به دادستانی استان ایلام ارسال میشود تا با معلم خاطی برخورد لازم و قانونی صورت گیرد.
بررسی برای تأیید کودک آزاری
زهرا همتی مدیرکل بهزیستی استان ایلام درباره روند رسیدگی به پرونده این دانشآموز به «ایران»، گفت: پس از اطلاع از موضوع و دستور دادستانی استان همکاران برای تهیه گزارشی جامع از اتفاق رخ داده طی چند جلسه با دانشآموز و خانواده او دیدار و گفتوگو کردند و در حال حاضر ما بدون هیچ تعارفی بهدنبال کشف حقیقت هستیم.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا آثار ضرب و شتم از سوی مددکاران بهزیستی بر بدن دانشآموز تأیید شده، گفت: همکاران ما بهدلیل آنکه قصد دارند در ابتدا اعتماد دانشآموز را جلب کنند تا حقیقت بدرستی کشف شود، از بررسی بدنی دانشآموز خودداری کردند. البته خاله این کودک عنوان کرده که چند قسمت از بدن خواهرزادهاش کبود شده و والدین این کودک فرزندشان را برای طول درمان به پزشکی قانونی بردهاند.
مدیرکل بهزیستی استان ایلام در جواب این پرسش که شما برای ارائه گزارش به نظر پزشکی قانونی اکتفا میکنید یا همکاران شما باید آثار تنبیه را مشاهده و تأیید کنند، اظهار داشت: به طور قطع هر آنچه که همکاران ما آن را تأیید کنند در گزارشمان ثبت میکنیم و نظر پزشکی قانونی ارتباطی با کار ما ندارد و ما گزارش منفک از سایر مجموعهها را به دادستانی ارائه میدهیم و در آنجا راجع به پرونده تصمیمگیری میکنند. ما باید به واقعیت برسیم و مشخص شود که کودک آزاری صورت گرفته یا خیر که سعی میکنیم تا روز شنبه آینده تحقیقاتمان را کامل و گزارش اورژانس اجتماعی را به دادستان استان ارائه کنیم.