ضرورت نبوت و برکات و آثار آن
وحــدت زیـر ردای رحمــت
ولادت مبارک پیامبر(ص) جشن فرزانگی و عقلانیت، احیای کرامت انسانی و تعالی اخلاقی است
دکتر همایون همتی
فوق دکترای فلسفه دین و الهیات معاصر و استاد دانشگاه تهران
در آستانه ولادت فرخنده پیامبر نور و رحمت(ص) قرار گرفتهایم. به بهانه این مناسبت خجسته، بعثت پیامبر(ص) و ضرورت نبوّت و برکات و آثار آن را مورد تأمل قرار میدهیم. بعثت رسول اکرم(ص)، «رَحمَة لِلعَالَمین»، تنها یک رویداد تاریخی نیست بلکه سرآغاز فصلی جدید در دفتر زندگی انسانها و مژدهرسان شروع طلوعی جدید در عمر بشریت است؛ طلوعی پرشکوه، معرفتبخش و بیدارگر. در طول تاریخ اسلام تاکنون کتابها، مقالهها و رسالههای بسیاری درباره شخصیت پیامبر(ص) و فضیلتهای ایشان نگاشته شده است با این حال هنگامی که به زندگی او رجوع میکنیم و به تأمل مینشینیم به نایافتهها و ناگفتههای بسیاری برمیخوریم. بیهیچ گزافهگویی، پیامبر اسلام(ص) از شخصیتهایی است که همواره در طول زندگی منادی و حمایتگر ارزشهای متعالی اخلاقی بوده است و فلسفه بعثت خود را در سخنی که از او منقول است «به تکمیل رساندن ارزشهای اخلاقی» معرفی کرده است؛ إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ. به همین سبب ولادت چنین مولود مبارکی بیشک رویداد بسیار خجستهای است؛ زیرا بعثت، سرآغاز جنبشی اخلاقی در میان انسانها مبتنی بر حکمت و فرهیختگی و برای استقرار حق و عدل است.
آسمانـها بنــده مــاه ویاند
شرق و مغرب جمله نانخواه ویاند
زانک لولاکست بر توقیع او
جمله در انعام و در توزیع او
گر نبودی او نیابیدی فلک
گردش و نور و مکانی ملک
گر نبودی او نیابیدی بهار
هیبت و ماهی و درّ شاهوار
گر نبودی او نیابیدی زمین
در درونه گنج و بیرون یاسمین(مولانا)
رحمت برای اهل عالم
پیامبر(ص) که آمد هستی از او روشنی یافت، بتها شکسته شد، ظلم و تبعیض از جامعه رخت بربست و عرب جاهلی با خدا آشنا شد. خدای مهربانیها، خدای قسط و عدل، خدایی که به انسانها نزدیک است و رنج انسان را میبیند و میداند؛ نه خدایی در دوردستها که با رنج انسانها بیگانه است و در اوج هیبت و شکوه خود از ساحتی فرازین با استغناء و بیاعتنایی بشر را بنگرد و دم برنیاورد. بلکه خدایی که در کنار انسان است با او میزید و اندیشناک اوست. خدایی آگاه و مسئول، دوستدار و دلنگران انسان، خیرخواه و هدایتگر. خدایی که مونس و همدم آدمی در هر لحظه زندگی اوست (مولانا در «مثنوی معنوی» میگوید: مصطفی آمد که آرد همدمی) و پیامبرش انسانی از جنس انسانهای عادی است که بر او وحی میشود (قُلْ اَنَّما اَنَا بَشَر مِثْلُکمْ یوحی إلَیّ). در بین انسانها زندگی میکند، رنج آنها را میفهمد، با محرومان و تهیدستان همنشین میشود. انسانی برگزیده و والا است ولی خود را تافته جدابافته آفرینش نمیداند و به آنها فخر نمیفروشد. بعدها که به خلوتنشینی در «غار حراء» پرداخت در سکوت سرشار غار به تنهایی آدمی و «وضعیت بشری» میاندیشید. (این خلوتهای روحانی در اصطلاح سیرهنگاران «تحنُّث» نامیده میشود) او به رهایی انسان فکر میکرد و زنجیرهایی که دست و پای دل و ذهن آدمی را در برگرفته بود. در سوره اعراف در تبیین اهداف بعثت آمده است: «پیامبر آمده است تا زنجیرها را از دست و پای شما برگیرد و آزادتان کند و نه تنها از دست و پا که از ذهن و ضمیر و دل و افکار خرافهآلود شما. سنّتهای جاهلی را در هم کوبد و با جهانهای فراخ آشنایتان سازد»(اعراف/ 157)
خداوند حضرت محمد(ص) را به رسالت فراخواند تا به خاموش کردن فتنهها، به مبارزه با جاهلیت، لغزشها، نادانیها و محو بیعدالتی و ستم بپردازد تا دنیای ظلمتزده را به نور وحی و هدایت روشن کند و انسانها را از کجراهه و انحراف بازدارد.
شرایط و ویژگیهای جامعه و زمانه پیامبر(ص)
حضرت علی(ع) که خود از پیشگامان ایمان به رسول اکرم(ص) و همراه همیشگی ایشان بوده است در تبیین شرایط جهان و جامعه هنگام بعثت میفرماید: «او را هنگامى به رسالت فرستاد که در جهان رسولانى نبودند. زمانى دراز بود که مردم به خواب رفته بودند. فتنهها سربرداشته و کارها نابسامان بود. آتش جنگها شعله مىکشید، روشنایى از جهان رختبربسته و فریب و نادرستى آشکار گردیده بود. جهان به باغى مىمانست که برگ درختانش به زردى گراییده بود و کسی از آن امید ثمرهاى نداشت. آبش فروکش کرده بود. پرچمهاى هدایت کهنه و فرسوده گشته و رایت ضلالت پدیدار شده بود. دنیا در آن روزگاران بر مردمش چهره دژم کرده بود و بر خواستاران خود ترشروى گشته بود. میوهاش فتنه بود و طعامش مردار. در درون وحشت نهفته داشت و از برون شمشیر ستم آخته.» (نهجالبلاغه/خطبه 89) پیامبر(ص) در چنین شرایط بدی ظهور کرد و به رسالت برخاست.
باز از علی(ع) بخوانیم که کسی بهتر از او نمیتواند آن جامعه گمراه و ظلمتزده و آن شرایط دردناک و اندوهزا را برای ما با کمال امانت و دقت ترسیم کند؛ «مردمان در فتنههایى گرفتار بودند، که در آن رشته دین گسسته بود و پایه یقین شکست برداشته و مىلرزید. هر کس به چیزى که خود اصل مىپنداشت چنگ زده بود. کارها پراکنده و در هم، راه بیرون شدن از آن فتنهها باریک، طریق هدایت مسدود و کورى و بىخبرى انسان شایع و همهگیر که هدایت را آوازهاى نبود.
خدا را گناه مىکردند و شیطان را یار و یاور بودند. ایمان، خوار و ذلیل بود. ستونهایش از هم گسیخته و نشانههایش دگرگون و راههایش ویران و جادههایش محو و ناپدید. همگان در راه شیطان گام مىزدند و از آبشخور او مىنوشیدند. به یارى این قوم بود که شیطان پرچم پیروزى برافراشت و فتنهها برانگیخت و آنان را در زیر پاهاى خود فروکوفت و پى سپر سُمهاى خود نمود. آنان، در آن حال، حیرتزده و نادان و فریبخورده بودند و بهترین خانهها را بدترین همسایه.
شبها خواب به چشمانشان نمىرفت و سرمه دیدگانشان سرشک خونین بود. آنجا سرزمینى بود که بر دانایش چون ستوران لگام مىزدند و نادانش را بر اورنگ عزت مىنشاندند.»(خطبه 2)
و مولانای بزرگ، این عارف رازدان و دلآگاه، در مثنوی خود به همین واقعیت دردناک اشاره دارد آنجا که گفت:
احمقان سرور شدستند و ز بیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم!
در جامعهای که فرهنگ فرومرده بود، عدالت زیر لگدهای زر و زور و تزویر بیرمق افتاده بود؛ ستم، تفاخر و اشرافیت بیداد میکرد؛ فرزانگان خانهنشین بودند؛ خون میخوردند و یارای دم برآوردن نداشتند؛ هوس و شهوت حکومت میکرد؛ سودپرستی و دنیاطلبی ارزش رایج شده بود؛ فضیلتها فراموش شده بود و رذیلان فرومایه به سروری رسیده بودند، خداوند پیامبر خود را در آن یلدای تاریک پرظلمت و شب یخ گرفته زمستانی برای نوربخشی به جهان و زدودن تاریکیها، جهالتها، ستمگریها و بیفرهنگیها به سوی جهانیان فرستاد: وَمَا اَرْسَلْنَاک إِلَّا رَحْمَة لِلْعَالَمِینَ (انبیاء 107) «و (ای رسول) ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برای اهل عالم باشی.» وَ دَاعِیا إِلَىالله بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُنِیرًا (احزاب 46) «و به اذن حق (خلق را) به سوی خدا دعوت کنی و (در این شب ظلمانی جهان) چراغ فروزان عالم باشی.»
و بدینسان پیامبر(ص) مبعوث گشت تا آن فضای پرالتهاب جاهلیتزده را آرامش بخشد و قلدران و زورمندان را سرجای خود بنشاند و محرومان و پابرهنگان را برکشد و سروری دهد. شایستگان را در رأس امور قرار دهد و جامعه را به فلاح و رستگاری رهنمون گردد. او آمد تا «چراغ آفرینش» باشد و کل هستی را روشن سازد. مولانا در مثنوی نیکو سروده است:
بی فروغت روز روشن هم شب است
بی پناهت شیر اسیر اَرنَب است!
همانگونه که خدا خود روشنگر هستی است؛ «اللهُ نورُ السماواتِ وَ الأرضِ»، پیامبرش نیز که «مظهر جامع اسماء و صفات» اوست روشنیبخش آسمانها و زمین شد.«مظهر جامع اسماء و صفات» یک اصطلاح مشهور و رایج عرفانی است که عارفان مسلمان در بحث از«انسان کامل» و نیز بحث از «اسماء و صفات حق» برای توصیف پیامبر(ص) به کار میبرند. (به «فصوص الحکم ابن عربی» با ترجمه پاکیزه دکتر محمد علی موحد مراجعه شود.)
رسول اکرم(ص) و تأثیرات اجتماعی و سیاسی بعثت ایشان
نباید رویداد بزرگ بعثت را تنها از نگاه اخلاقی مطالعه کرد. «اخلاق» بیتردید محور و گوهر این حرکت است اما بعثت پیامبر(ص) پیامدهای پربرکت اجتماعی و سیاسی نیز داشت. آزادی و عدالت، برابری و محو تبعیض و ستم از دستاوردها و ارمغانهای انکارناپذیر رسالت پیامبر(ص) است که خدا خود نیز در قرآن شریف بدان اشارت فرموده است: «و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر میدارد.»(اعراف/ 157)
یعنی پیامبر(ص) تنها اخلاقگو و عارفی وارسته نیست، دغدغه ظلم و عدل و حق و باطل دارد. اهل رزم و مبارزه هم هست و در متن جامعه و زمانه خویش حضور دارد. بدینسان پیامبر(ص) آمده است تا زنجیرهای اسارت و بردگی و جاهلیت را پاره کند و انسانها را از ستم و استثمار جباران و ستمگران رها سازد. او یک رهاییبخش و آزادگر (Social Liberator) است. انقلابی آزاده و هدایتگری که آراسته به ایمان و معنویت است و در عین حال به آزادی و برابری و عدل و داد میاندیشد و از رنج جامعه دمی غافل نیست. پیام او جاوید است و جهانشمول. وَ مَا اَرْسَلْنَاک إِلَّا کافَّة لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا وَ لاکنَّ اَکثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ (سبأ/28) «و ما تو را جز برای اینکه عموم بشر را (به رحمت خدا) بشارت دهی و (از عذابش) بترسانی نفرستادیم و لیکن اکثر مردم (از این حقیقت) آگاه نیستند.»
رسالت پیامبر(ص) محدود به قوم عرب و صدر اسلام نیست. او برای همه انسانها تا پایان روزگار مبعوث شده است و پیام او «همه مکانی» و «همه زمانی» است و همگان مخاطب اویند. قُلْ یا اَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُالله إِلَیکمْ جَمِیعًا (اعراف/ 158) «(ای رسول ما، به خلق) بگو که من بر همه شما جنس بشر، رسول خدایم.» شمول و گستره رسالت او عرب و عجم و مصر و ایران و حجاز، دیروز و امروز نمیشناسد و کل بشریت دربند و جهلزده و محتاج را در سراسر زمین و تا پایان روزگار دربرمیگیرد. پیام بلند و والای او همه را شامل میشود و مرزهاینژاد، قومیت، تاریخ و جغرافیا، زمان و مکان را درمینوردد. پیامبر(ص) را باید در کلیت خود شناخت و با ابعاد متنوع شخصیت او به ژرفی آشنا شد. باید با او زیست، با او انس گرفت و از روی آگاهی، او را رهروی کرد.
ولادت مبارک پیامبر(ص) جشن فرزانگی و عقلانیت، رهایی انسان، احیای کرامت انسانی و تعالی اخلاقی است. به این اعتبار، بعثت رسول اکرم(ص) هنگامه فعلیت یافتن استعدادها و فزونی یافتن ظرفیتها و شکوفا گشتن همه قابلیتهای انسان است.
تأملی بر سیره علمی امام جعفر صادق(ع) و تأثیر آن در جهان اسلام
چرا امام صادق(ع) را «رئیس مذهب تشیع» لقب دادهاند؟
حجتالاسلام عباس جعفری فراهانی
کارشناس تاریخ اسلام و تشیع
حضرت امام صادق(ع) در یک دوره خاص از تاریخ اسلام قرار گرفتند که با مدیریت واقعبینانه و جدی خود توانستند گامهای بسیار مهمی در راه تثبیت مبانی اسلام ناب و سنت صحیح پیامبراکرم(ص) بردارند؛ فرصتی که شاید برای هیچ یک از دیگر ائمه(ع) فراهم نشد، اما شرایط خاص دوره امام صادق(ع) چه بود؟
الف: بهدنبال اقدامات غلط و ظالمانه حکومت بنیامیه در حادثه کربلا و به شهادت رسیدن امام حسین(ع) اعتراضات فراوانی از سوی طبقات مختلف نسبت به حکومت بنیامیه ایجاد شده بود. در این راستا، نهضتهای بسیاری همچون نهضت توابین در کوفه و اعتراضاتی در مدینه شکل گرفت که البته با سرکوب مواجه شدند، اما دوره امام سجاد و امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) دوره تقیه، سکوت و آرامش بود؛ دلیل آن هم، کم بودن پیروان اهل بیت(ع) و سرکوب نهضتها بود و به همین دلیل، مردم قدرت چندانی برای حضور در نهضتها و مبارزه با حکومت بنیامیه نداشتند.
ب: ویژگی دوم زمانه امام صادق(ع) بحرانهای وسیعی بود که بنیعباس در جامعه اسلامی ایجاد کرده بود. آنان معتقد بودند حکومت از پیامبر اکرم(ص) باید به عباسبن عبدالمطلب میرسید، چون در ارث و میراث اسلامی عمو مقدم بر پسرعمو است؛ غافل از اینکه حکومت و جانشینی، ارث و میراث نیست و مقامی الهی است. همچنین عباسیان از صلاحیت لازم برای امامت برخوردار نبودند. در این راستا، امام صادق(ع) از این فرصت استفاده کردند و به تشریح و تبیین مبانی دینی اصیل پرداختند و مردم را هشدار میدادند که حاکم باید چه شرایطی داشته باشد و با این اقدامات و طرح این مبانی هشدارهای لازم را به مردم میدادند، عدهای استفاده کردند و عدهای هم فریب خوردند و در جریان شورش فراگیری که در آن دوره بهوجود آمده بود، بهدنبال بنیعباس رفتند.
ج: در این فضا، قدرت بنیامیه هم درگیر بنیعباس شده بود و مجموعه این عوامل، آزادی محدودی را برای امام صادق(ع) در مدینه ایجاد کرد تا ایشان بتوانند به تبیین مبانی دینی پرداخته، کلاسهای درس خود را برگزار کنند و شاگردان بسیاری را در رشتههای گوناگون علمی از فقه، اصول، کلام، تاریخ و علومطبیعی پرورش دهند.
تلاشهای امام صادق(ع) در تبیین مبانی دینی اسلام اصیل، جریان تشیع را سمت و سوی تازهای بخشید و دستاوردهای بسیاری را برای جهان اسلام بهدنبال داشت از جمله:
در دورههای قبل از امام صادق(ع) به خاطر حاکمیت ظالمانه بنیامیه مجالی برای گسترش مبانی فقهی اسلام فراهم نشده بود، اما امام صادق(ع) بسیار موشکافانه و دقیق با بهرهگیری از آیات قرآن و روایات به این مهم جامه عمل پوشانیدند و مبانی فقهی اسلام را گسترش دادند. امام صادق(ع) همچنین در تبیین مسائل فقهی به روایات دیگر امامان، پدر بزرگوارشان امام محمد باقر(ع) و همچنین اجداد گرامیشان از امام سجاد(ع) تا امیرالمؤمنین(ع) استناد میدادند. بنابراین به پشتوانه «علم لدنی» توانستند در زمینه مبانی فقهی توفیقات فراوانی را نصیب جامعه مسلمان کنند.
طبقات مختلف مردم، فرق و مذاهب مختلف، مناطق مختلف از عراق، شام، حجاز و ایران وقتی این سطح از تحلیل و تبیین مبانی دینی را از امام صادق(ع) میدیدند، برای کرسی درس امام صادق(ع) در مدینه جمع میشدند و مسحور بیان و سخن ایشان میشدند.
امام صادق(ع) درس خود را منحصر به مباحث دینی نمیکردند، بلکه به تمام مسائل و پرسشهایی پاسخ میدادند که گرایشهای مختلف طرح میکردند؛ حتی به طرح مباحثی در حوزه علومپزشکی، ریاضیات، نجوم، علوم غیبی و همچنین مباحثی که در قرآن عنوان شده بود و بسیاری از آن مطلع نبودند، میپرداختند. امام صادق(ع) در سیره علمی خود تأکید بسیاری بر اسلام و قرآن داشتند و تنها بر مباحث برآمده از مذهب شیعه بسنده نمیکردند و با سعهصدر سعی میکردند تمام مذاهب برآمده از دین اسلام را مخاطب قرار دهند تا آنجا که مخالفان عقاید ایشان هم پای درسشان مینشستند.
سیره علمی امام صادق(ع) باعث شد تا مبانی اصیل اسلام به شکلی عقلانی و منطقی در جامعه گسترش پیدا کند و تأکیداتی که ایشان بر حفظ سنت پیامبر گرامی اسلام(ص) داشتند، باعث رشد و گسترش مبانی اصیل اسلام ناب شد. در این راستا، ایشان شاگردان زیادی را تربیت کردند. مشهور است که حدود 4هزار نفر در دورههای مختلف، از کلاس درس ایشان بهره بردهاند.
در دانشگاهی که امام صادق(ع) تأسیس کرده بودند، فارغ از تبیین و تدریس مبانی دینی، بر بازخوانی و بازفهمی مبانی دینی نیز تأکید میشد. این بازخوانی و بازفهمی، جامعه را در برابر مسائل تازهای قرار داده و باعث شده بود تا نگاه «عقلانی» و «منطقی» در فهم آیات قرآن و سنت پیامبر(ص) در برابر دیدگاه عاطفی، ظاهرگرایانه و عوامفریبانه یا غلوکننده رشد پیدا کند. واقعیت این است که اسلام، دین منطق، برهان و استدلال است. در قرآن کریم، آیات فراوانی در ضرورت و اهمیت تعقل و تأمل آورده شده است و حتی خداوند در آیات بسیاری مخالفان را با حجت و دلیل مخاطب قرار میدهد. از این رو، امام صادق(ع) همواره در تعالیم خود تأکید داشتند که هرچند در مسیر هدایت، «فطرت» به انسانها کمک میکند اما کافی نیست چنانکه عرفا با الهام از درونیات خود به یافتههایی میرسند اما این یافتهها که برآمده از تأملات شهودی است، کافی نبوده و انسان برای سعادت به «حجت درونی» و «حجت بیرونی» توأمان نیاز دارد. در این راستا، امام صادق(ع) جامعه را به این نکته مهم توجه میداد که در درک مبانی اسلام باید هم از وحی و مبانی اصیل بهره گرفت و هم به جنبههای فطری و درونی انسانی توجه کرد. مجموعه این یافتهها و آموزهها، باعث حفظ و بقای اسلام حقیقی و اصیل در دوران امامت امام صادق(ع) شد. از این رو، امام صادق(ع) بواسطه اثرگذاری که بر جریان تشیع و عقلانیتر شدن آن داشتند، «رئیس مذهب تشیع» لقب گرفتند.