اشپیگل (آلمان)
طالبان بر سراسر افغانستان چیره شده و در حال تشکیل دولتی اسلامی با مشارکت قومیتها در این کشور است، از دیگر سو در پنجشیر نیز شاهد شکلگیری جنبش مقاومتی علیه طالبان هستیم که خطر جنگ داخلی را افزایش میدهد. اما هیچ کدام از اینها خطر واقعی نیست. خطر واقعی که این کشور را تهدید میکند، داعش است.
ویک (امریکا)
مهلت امریکا و سایر کشورهایی که در افغانستان نیرو دارند رو به پایان است. اما با وضعیتی که بر فرودگاه کابل حکمفرما است، بعید به نظر میرسد بتوانند در موعد مقرر نیروهای نظامی خود و افغانهایی که در این سالها در قالب مترجم و ... با آنها همکاری میکردند را از این کشور بحرانزده خارج کنند.
اسپکتیتور (بریتانیا)
استرالیاییها که در شروع شیوع کووید 19 با توسل به قرنطینههای شدید و بستن مرزها به روی همه دنیا، برخلاف سایر کشورها آمار مرگ و میر کرونایی آنها نزدیک به صفر بود، مدتی است تبدیل به یکی از بدترین مکانهای کرونایی در جهان شدند و با وجود بسته بودن مرزها این کشور تبدیل به زندانی جزیرهای شده است.
سفر بلندپروازانه مکرون به عراق
بنفشه غلامی/ در حالی که جو بایدن به خروج شتابان از افغانستان میاندیشد و مقابل خواسته عراقیها برای خروج نیروهای امریکایی از این کشور نیز سر خم کرده و مدعی شده تا پایان سال میلادی انجام خواهد شد، امانوئل مکرون قصد دارد از غیاب امریکا در منطقه استفاده کرده و نفوذ فرانسه را در خاورمیانه افزایش دهد.
رئیس جمهوری فرانسه که روز شنبه خبر داده بود کشورش در مذاکراتی مستقیم با طالبان شرکت کرده، همان روز به بغداد سفر کرد تا در نشست منطقهای بغداد «برای همکاری و مشارکت» شرکت کند. به گزارش سایت «رادیو بینالمللی فرانسه»، مکرون در نخستین ساعات حضور در عراق با مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق دیدار کرد. او در این دیدار خطاب به نخست وزیر عراق تلاش کرد خود را همسو با نگرانیهای بغداد نشان دهد و گفت: «همه ما میدانیم داعش هنوز هم یک تهدید است و ما میدانیم که مبارزه با این گونه گروههای تروریستی یکی از اولویتهای دولت شما است.» او پس از آن در نشست بغداد شرکت کرد و در سخنانی گفت: «وقایع ژئوپلیتیکی اخیر اهمیت این نشست را دوچندان کرده است. از همین رو مهم نیست امریکاییها چه تصمیمی میخواهند بگیرند، ما اینجا باقی خواهیم ماند تا با تروریسم بجنگیم.» رئیس جمهوری فرانسه که مداخله جوییهای کشورش در آفریقا از دوره استعمارگری این کشور تاکنون زبانزد است و در دو دهه اخیر نیز پیرو سیاستهای امریکا در منطقه بوده، همچنین عراق را نقطه ثقل امنیت خاورمیانه دانست و بر همین اساس مدعی شد: «ما مخالف این هستیم که عراق تبدیل به صحنه درگیریهای منطقهای و بینالمللی شود.»
مکرون بعد از نشست بغداد نیز گشت و گذار در عراق را ادامه داد. به گزارش سایت شبکه خبری «ای بی سی نیوز»، رئیس جمهوری فرانسه بامداد دیروز، ساعتی بعد از سفر به کاظمین و دیدار از اماکن مذهبی این شهر و ملاقاتی با نادیا مراد، فعال زن ایزدی که توسط داعش به بردگی جنسی گرفته شده بود، بغداد را به مقصد اربیل، مرکز اقلیم کردستان عراق ترک کرد و به موصل رفت، شهری که در جریان جنگ داعش ویران شد. او بازدیدهایش در این شهر را با بازدید از کلیسای «بانوی ما» آغاز کرد. کلیسایی که در جریان جنگ با داعش آسیب زیادی دید و در ماه مارس امسال پاپ فرانسیس در آن به دعا پرداخت. مکرون پس از آن به مسجد النوری رفت که ابوبکر بغدادی سال 2014 از آن خلافت خودخواندهاش را اعلام کرد و سال 2017 توسط همین گروه منفجر شد و اکنون بقایای اندکی از آن باقیمانده و در حال بازسازی است. این سفرها و اظهارات مکرون باعث شد رسانههای عراقی دیروز چنین سخنانی را نشانه علاقهمندی فرانسه به ایفای نقشی بیشتر در عراق قلمداد کنند.
بویژه که مکرون در حالی در سفر خود به عراق از مصمم بودن فرانسه در مبارزه با تروریسم سخن گفت و از بقایای خشونتها و ویرانگریهای داعش در عراق بازدید کرد که روز پنجشنبه افغانستان شاهد یکی از خونبارترین حملات داعش در این کشور طی سالهای اخیر بود. در انفجارهای فرودگاه کابل دستکم 170 نفر جان باختند تا دیگر بار هراس از بازگشت داعش به منطقه در جهان رخنه کند. با این حال جو بایدن استراتژی خود برای خروج از افغانستان را تغییر نداد و در حمله انتقامجویانه اش از داعش نیز مؤثر ظاهر نشد و حتی هشدار داد که به او خبر دادهاند، حملات دیگری در راه است. از همین رو تحرکات امانوئل مکرون در روزهای اخیر که با دیدارهای مقامهای فرانسوی با طالبان شروع شد و با سفر خود وی به بغداد، کاظمین، اربیل و موصل تکمیل شد، نشانه ای است از قوت گرفتن امیال بلندپروازانه او مقابل امریکا.
امانوئل مکرون از همان یکی دو سال نخست ریاست جمهوری دونالد ترامپ، یک سیاست را در پیش گرفته و از همتایان اروپایی خود نیز دعوت کرده است تا مطابق آن حرکت کنند. او در تمامی سالهای گذشته تلاش کرده اروپا را متقاعد کند که دیگر اعتمادی به شراکت امریکا وجود ندارد و اروپا باید خود سرنوشتش را به دست گرفته و حتی به فکر تشکیل یک ارتش متحد باشد. این امیال بلندپروازانه که بعد از اعتراضات در فرانسه و متعاقب آن انتخابات امریکا و احتمال وقوع تغییراتی در سیاستهای کلی امریکا و روابطش با اروپا مسکوت مانده بود، بعد از اعلام استراتژی بایدن مبنی بر خروج از افغانستان و در پی آن عراق، دیگر بار سر باز کرد. این بار نیز این رئیس جمهوری امریکا بود که به این میل دامن زد. همان طور که استفان والت در فارن افرز نوشته است: «در سالهای نه چندان دور آنچه اروپا و امریکا را در دوسوی اقیانوس اطلس به هم پیوند میداد، «ارزشهای دموکراتیک مشترک» بود و امریکا بنا داشت با توسل به این لفاظیها، یک توازن قوا در برابر اروپایی که از قدرتی صنعتی برخوردار بود، ایجاد کند. علاوه بر این هر دو نگرانی مشترکی بابت روسیه داشتند. اما اکنون اروپا میبیند، امریکا خواهان دریافت وجه همکاریهای نظامی خود با آنان در قالب ناتو است و علاوه بر این با استراتژیهایی مثل خروج از افغانستان دریافته که دیگر خبری از آن «ارزشهای مشترک» نیز نیست.»
بنابراین در چنین شرایطی شاید کاملاً طبیعی باشد که مکرون و شاید دیگر متحدان قدیمی امریکا در اروپا، بخواهند در نبود امریکا در خاورمیانه جای او را پر کنند و در اندیشه بازگشت به قدرت قدیمی باشند. اما مسأله در اینجا است که آیا مردم عراق نیز خواهان چنین چیزی هستند؟ به نظر میرسد، مکرون پاسخ عراقیها به این سؤال را که کمتر از دو سال پیش در سلسله تظاهراتی اعلام کرده بودند، از یاد برده است. آنها در این اعتراضها که منجر به مصوبه خروج نیروهای خارجی از عراق در پارلمان این کشور شد، یکصدا اعلام کردند خواهان حضور هیچ نیروی خارجی در کشور خود نیستند.
سیاستهای متناقض پاکستان در مسیر مشروعیت طالبان
زهره صفاری/ در روزهایی که امریکا و دولتهای اروپایی بی توجه به بحرانی که افغانستان را فراگرفته، همه هم و غم خود را بر خروج امن از کابل گذاشتهاند، مقامات اسلام آباد تمرکز خود را بر تقویت روابط طالبان افغانستان و دیگر گروههای سیاسی قرار دادهاند تا هر چه زودتر دولتی فراگیر با مشروعیت جهانی در همسایگیشان بر سر کار آید.
این نخستین بار نیست که پاکستان به کمک طالبان آمده است. اسناد تاریخی نشان میدهد این کشور در دهه 1990 نیز یکی از سه کشوری بود که دولت طالبانی را به رسمیت شناخت. گرچه ناظران معتقدند دولت پاکستان این بار کمی محتاطتر حرکت خواهد کرد. تحلیلگران غربی بر این باورند که نه تنها بسیاری از مردم پاکستان بلکه «عمران خان» نخست وزیر این کشور نیز از سقوط دولت «اشرف غنی» و روی کار آمدن طالبان در کابل رضایت دارند اما نکته نگران کننده برای آنها این است که اگر این طالبان نتواند دولتی فراگیر و حامی حقوق مردمش را بر سر کار بیاورد، بار دیگر در سطح بینالمللی مطرود خواهد شد و این امر تبعات سختی برای پاکستان خواهد داشت. رفتار پارادوکسیکال پاکستان در دو دهه گذشته به عنوان یک حامی بسیار قوی برای امریکا در جنگ با تروریسم و در عین حال حمایت از طالبان در مبارزه با نیروهای تحت رهبری امریکا در افغانستان، همچنان در چند هفته حضور طالبان در کابل محسوس است. در این شرایط به اعتقاد کارشناسان سایت «دیپلمات»، همین سیاست متناقض پاکستان سبب شده است تا این کشور تاکنون از به رسمیت شناختن طالبان به عنوان حکومت مشروع افغانستان خودداری کند. آن طور که وزیر اطلاعرسانی پاکستان مدعی شده، تصمیمگیری نهایی این کشور نیز منوط به مذاکره به قدرتهای منطقهای و بینالمللی مانند چین، ترکیه و امریکا خواهد بود. پاکستان نه تنها به عنوان نزدیکترین حامی طالبان به اعلام مشروعیت آن در افغانستان میاندیشد بلکه نگرانیها از تهدیدات قوانین طالبانی نیز آنها را به این سمت میکشاند. اما در عین حال سیاستگذاران پاکستانی بخوبی میدانند که به رسمیت شناختن طالبان آن هم در شرایطی که هنوز دولتهای منطقه و فرامنطقهای به آن چراغ سبز نشان ندادهاند، سبب انزوای اسلام آباد خواهد بود و به همین سبب احتمال رایزنی با امریکا برای مذاکره با جامعه جهانی در این رابطه چندان بعید به نظر نمیرسد. از طرفی گفته میشود پاکستان در نگرانی از اقدامات گروهک «تحریک طالبان پاکستان» (TTP) که در افغانستان استقرار دارند مذاکره با رهبران طالبان افغانستان را آغاز کرده و منتظر است تا در صورت اقدام مثبت طالبان برای رفع خطر این گروه تروریستی، رایزنی برای مشروعیت یافتن طالبان در جهان را جدیتر پیگیری کند.
اما این تنها یک روی سکه حضور طالبان در افغانستان به عنوان یک دولت مشروع برای پاکستان است. به نوشته سایت «کانورسیشن»، دستاورد بزرگ اسلام آباد از این معامله با طالبان علاوه بر دفع خطر «تحریک طالبان پاکستان» کاهش نفوذ هند در افغانستان است که میتواند امنیت اسلام آباد را تضمین کند و همکاریهای تجاری دوجانبه با افغانستان را گسترش بخشد اما در عین حال اگر طالبان نتواند به عنوان دولت مشروع ثبات را در افغانستان برقرار کند، سرازیر شدن موج عظیم پناهجویان و همچنین اعضای «تحریک طالبان پاکستان» به این کشور، بیشترین زیان را به آن خواهد زد. شاید نگرانی درباره همین مسائل سبب تعلل پاکستان در اعلام مشروعیت طالبان شده است.
به نظر می رسد پاکستان در این شرایط خود را به موج دریای تصمیم گیری جامعه جهانی سپرده و برای اینکه تنها نماند سعی دارد جواب مثبت برای مشروع کردن طالبان را از زبان غرب اعلام کند. به گزارش گاردین، «معید یوسف» مشاور امنیت ملی پاکستان در همین راستا برای ترغیب غرب به پرهیز از تکرار اشتباه گذشتهاش در پشت کردن به طالبان، چشم انداز روشن اقتصادی را برایشان ترسیم میکند. «یوسف» در گفتوگو با اندیشکده «پالیسی اکسچنج» در عین حالی که اتهامات وارد شده به کشورش درباره حمایت از طالبان در دو دهه گذشته را نپذیرفت، جهان را دعوت به همسویی با دولت طالبانی کرد: «اگر جهان بخواهد اشتباه دهه 90 را تکرار کند به دستاوردی بهتر از آنچه در طول سالهای اخیر به دست آورد نخواهد رسید چراکه انتخاب آسانترین راه یعنی رها کردن افغانستان معنایی جز نابودی مشروعیت جهان غرب در کسری از ثانیه ندارد. ضمن اینکه بحران انسانی، بی ثباتی و فرصت سازی برای قدرت گرفتن تروریسم نیز در گام نخست پاکستان و سپس جهان غرب را تهدید خواهد کرد. پاکستان دیگر گوشت قربانی نخواهد شد. جهان باید یکصدا به میدان آید و از گذشته درس بگیرد.»
خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری
غیبت اسد در اجلاس سران عرب در بغداد
بر این باور بودم و رئیسجمهوری اسد هم نظرم بود که حضور در این نشست سران در منتهای اهمیت بوده و نشان دادن حسننیت از سوی صدام، برای حضور اسد در نشست ضروری است. نیاز به ابتکار عمل ویژهای بود و از همین رو بیآنکه دیگران مطلع باشند، هنگام رانندگی اتومبیلی که عصمت عبدالمجید و اسامه الباز را به فرودگاه میرساند به آنها که برایشان احترام خاصی قائل بودم، گفتم: اگر رئیسجمهوری عراق تلفنی با رئیسجمهوری اسد صحبت کرده و تمایل خود را برای مشارکت او در نشست سران اعلام کند، مشکل حل خواهد شد چون من رئیسجمهوری اسد را قانع میکنم که این گفتوگوی تلفنی میتواند روابط قطع شده دیپلماتیک و فقدان اعتماد ما را جبران کند. از اسامه الباز خواستم پس از کسب اجازه از مبارک، به بغداد سفر کرده و با بهرهبرداری از مهارتهای دیپلماتیک خود، اهمیت این موضوع را برای رئیسجمهوری اسد، به رئیسجمهوری عراق توضیح دهد. الباز به بغداد رفت و تماسهای بعدی هم برای پیگیری این موضوع با عراقیها داشت اما موفق نشد. رئیسجمهوری اسد نیز به این برداشت رسید که صدام مایل به حضور او در اجلاس نیست و اگر در این شرایط تصمیم به شرکت در نشست بغداد بگیرد ممکن است صدام او را با روش تعامل ناپسندی غافلگیر کند و این موضوع موجب افزایش تنش و ریختن بنزین بر آتش اختلافات سوریه و عراق شود.
بهطور طبیعی از نتایج تماسها و تلاشهایی خشنود نبودیم که ما را از حضور در اجلاس سران عرب دور کرده و نتوانسته بود صدام را برای برداشتن تنها یک گام و تسهیل مشارکت سوریه و سفر ما به بغداد قانع کند که در آن نمایندگی یا دفتر حفاظت از منافع نداشتیم. سفر خود به بغداد در اوایل دهه ۱۹۸۰ را به یاد رئیسجمهوری اسد آوردم که در شرایط و فضای مشابهی انجام شد. رئیسجمهوری که غرق در اندیشه شده و در حال محاسبه موضوع از ابعاد مختلف بود، از من خواست در اتومبیل با او همراه شوم تا به صحبت خود در این باره ادامه دهیم. اسد ابتدا از راننده و محافظ خود خواست پیرامون کاخ بچرخند، سپس به سمت دمر و الهامه و مسیر بیروت و آنگاه باشگاه تیراندازی رفتیم و در نهایت پس از نیمه شب، به دمشق بازگشتیم.
رئیسجمهوری نیز همچون من ضرورت حضور در اجلاس سران عرب را احساس میکرد، زیرا این نشست در پی احساس پیروزی صدام در جنگ ۸ ساله با ایران و در اوج ضعف اتحاد شوروی و آغاز پایان آن، برگزار میشد. اسد علت گرایش عرفات به برگزاری نشست سران در بغداد را درک نمیکرد و احساسش این بود که امری بسیار خطرناک، از اجلاس بغداد یا نتایج آن برخواهد خاست. سرانجام اجلاس سران در تاریخ مقرر در بغداد برگزار شد و سوریه در آن شرکت نکرد. صدام با حافظ اسد تماس نگرفت و اسد نیز به بغداد نرفت.