ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام علی (علیه السلام): ای فرزند آدم، چون ببینی پروردگار سبحان نعمت برایت
می فرستد و نافرمانی می کنی، بترس.
نهج البلاغه، حکمت ۲۴
می فرستد و نافرمانی می کنی، بترس.
نهج البلاغه، حکمت ۲۴
پس روزنامهنگاری چه شد؟!
مجید رضائیان: در ایران همه چیز را به «وی گفت» و «وی افزود» خلاصه کردهایم، این مشکل ما است؛ روزنامهنگاری که «وی گفت» و «وی افزود» نیست. من در کتاب «شیوهنامه روزنامهنگاری» هم بر همین مسأله انگشت گذاشتهام. بنابراین اگر دو بخش گفتهشده را ملاک قرار بدهید، خبر صحیح از آنچه خبر نیست و اتکایی به یک رویداد ندارد، بلکه از یک فکت کلی از یک رویداد استفاده میکند، اطلاعات فریب بر آن سوار میکند و میشود فیکنیوز، تشخیص آن هم صددرصد برای روزنامهنگار میسر است، ولی برای مردم عادی ممکن است میسر نباشد. سال ۸۰ گفتم که این «وی گفت» و «وی افزود» که ظهور میکند و همهگیر میشود، خبر نیست، شبهخبر است و باید مراقب بود، چون لطمه میزند. الان ۲۰ سال از آن گفته من میگذرد، درحالی که حوالی سال ۸۳ هم صدای همه درآمد که «پس روزنامهنگاری چه شد؟!» همان موقع هم عدهای از روزنامهنگاران به سراغ کارهای تحلیلی و بحثهای عمقی رفتند که همچنان آنها جریانساز هستند.
بخشی از گفتوگوی این استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم با ایسنا به بهانه روز خبرنگار
بخشی از گفتوگوی این استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم با ایسنا به بهانه روز خبرنگار
درس های کرونا برای صنعت انیمیشن
آرمان رهگذر
تهیهکننده انیمیشن
بعد از اکران «آخرین داستان»، اولین انیمیشن بلند سینمایی ما و اتفاقاتی که برای این انیمیشن افتاد، تصمیم گرفتیم که خودمان تمام مسئولیت ساخت انیمیشنهای بعدی را بر عهده بگیریم. چون بعد از اینکه «آخرین داستان» در جشنواره ملی فیلم فجر اولین سیمرغ بهترین انیمیشن را در طول تاریخ برگزاری این جشنواره گرفت، ما پیشنهادهای بسیار خوبی برای اکران فیلم مان در ایام نوروز داشتیم ولی متأسفانه اجازه این کار به ما داده نشد که در ادامه لطمه جبرانناپذیری به فروش داخلی «آخرین داستان» زد. بنابراین تصمیم گرفتیم که در تولید انیمیشنهای بعدی من تهیهکنندگی را برعهده بگیرم تا کنترل همهچیز در دست خودمان باشد و بدانیم که در چه زمانی و با چه هزینهای میخواهیم این کار را انجام بدهیم. تهیهکنندگی انیمیشن بسیار با تهیهکنندگی فیلم یا سریال زنده متفاوت است و همانطور که صنعت انیمیشن در ایران بسیار نوپاست، ما تجربه چندانی در حوزه تهیهکنندگی انیمیشن سینمایی در ایران نداریم. یکی از تفاوتهای تهیهکنندگی انیمیشن با فیلمهای زنده این است که مثلاً برای یک شخصیت در فیلم شما فقط با یک بازیگر در ارتباط نیستید، بلکه با گروهی هنرمند در ارتباط هستید که آن شخصیت را خلق میکنند. مسأله سرمایه انسانی در این حوزه بسیار پیچیده است، چون شما باید گروهی را به مدت سه تا چهار سال در کنار هم نگهدارید، در صورتی که برای یک فیلم زنده شاید دو ماه فیلمبرداری کفایت کند. بههمین دلیل بسیار نیاز به کسب تجربه در این زمینه داریم و باید همپای استودیوهای بینالمللی خودمان را به روز کنیم. همانطور که میدانید صنعت انیمیشن زمانبر است. برای تولید هر انیمیشن سینمایی بین سه تا چهارسال زمان نیاز است. بنابراین امیدوارم که تا آن زمان همه مردم جهان واکسن زده باشند و از دست ویروس کرونا خلاص شده باشیم. تعطیلیها و تغییرات ناشی از شیوع ویروس کرونا درسهای جدید و بسیار مهمی به ما داد. ما متوجه شدیم که حتی در این صنعت هم میشود با دورکاری فعالیت کرد و نیروهای ما میتوانند از خانه خودشان فعالیت کنند البته که بودن گروه در کنار هم باعث همافزایی و ایجاد فضای پویا میشود، ولی برای ما توجه به سلامت نیروهای کاریمان در اولویت قرار داشت بههمین دلیل فرصت دورکاری را برای همه نیروهای تولید فراهم کردیم و بسیاری از آنان از این اتفاق استقبال کردند. ما به دو شیوه تلاش کردیم تا در این دوران از نیروهای تولید حمایت کنیم، برای کسانی که سیستم قوی در منزل نداشتند، این فرصت را فراهم کردیم تا سیستمهایشان در دفتر به خانه آنها منتقل شود و همچنین فرصت خرید قسطی تجهیزات را هم برایشان فراهم کردیم. اکران خارجی انیمیشن سینمایی «آخرین داستان» اطلاعات خوبی درباره پتانسیل نمایشهای بینالمللی در اختیار ما گذاشت و به ما نشان داد که خارج از کشور پتانسیلهای بسیاری برای انیمیشن وجود دارد. هرچند که ما بهخاطر شرایط خاصی که در آن دوره وجود داشت برای «آخرین داستان» نتوانستیم بخوبی از این پتانسیلها استفاده کنیم، ولی این برنامه را برای انیمیشنهای بعدیمان در نظر داریم.
تهیهکننده انیمیشن
بعد از اکران «آخرین داستان»، اولین انیمیشن بلند سینمایی ما و اتفاقاتی که برای این انیمیشن افتاد، تصمیم گرفتیم که خودمان تمام مسئولیت ساخت انیمیشنهای بعدی را بر عهده بگیریم. چون بعد از اینکه «آخرین داستان» در جشنواره ملی فیلم فجر اولین سیمرغ بهترین انیمیشن را در طول تاریخ برگزاری این جشنواره گرفت، ما پیشنهادهای بسیار خوبی برای اکران فیلم مان در ایام نوروز داشتیم ولی متأسفانه اجازه این کار به ما داده نشد که در ادامه لطمه جبرانناپذیری به فروش داخلی «آخرین داستان» زد. بنابراین تصمیم گرفتیم که در تولید انیمیشنهای بعدی من تهیهکنندگی را برعهده بگیرم تا کنترل همهچیز در دست خودمان باشد و بدانیم که در چه زمانی و با چه هزینهای میخواهیم این کار را انجام بدهیم. تهیهکنندگی انیمیشن بسیار با تهیهکنندگی فیلم یا سریال زنده متفاوت است و همانطور که صنعت انیمیشن در ایران بسیار نوپاست، ما تجربه چندانی در حوزه تهیهکنندگی انیمیشن سینمایی در ایران نداریم. یکی از تفاوتهای تهیهکنندگی انیمیشن با فیلمهای زنده این است که مثلاً برای یک شخصیت در فیلم شما فقط با یک بازیگر در ارتباط نیستید، بلکه با گروهی هنرمند در ارتباط هستید که آن شخصیت را خلق میکنند. مسأله سرمایه انسانی در این حوزه بسیار پیچیده است، چون شما باید گروهی را به مدت سه تا چهار سال در کنار هم نگهدارید، در صورتی که برای یک فیلم زنده شاید دو ماه فیلمبرداری کفایت کند. بههمین دلیل بسیار نیاز به کسب تجربه در این زمینه داریم و باید همپای استودیوهای بینالمللی خودمان را به روز کنیم. همانطور که میدانید صنعت انیمیشن زمانبر است. برای تولید هر انیمیشن سینمایی بین سه تا چهارسال زمان نیاز است. بنابراین امیدوارم که تا آن زمان همه مردم جهان واکسن زده باشند و از دست ویروس کرونا خلاص شده باشیم. تعطیلیها و تغییرات ناشی از شیوع ویروس کرونا درسهای جدید و بسیار مهمی به ما داد. ما متوجه شدیم که حتی در این صنعت هم میشود با دورکاری فعالیت کرد و نیروهای ما میتوانند از خانه خودشان فعالیت کنند البته که بودن گروه در کنار هم باعث همافزایی و ایجاد فضای پویا میشود، ولی برای ما توجه به سلامت نیروهای کاریمان در اولویت قرار داشت بههمین دلیل فرصت دورکاری را برای همه نیروهای تولید فراهم کردیم و بسیاری از آنان از این اتفاق استقبال کردند. ما به دو شیوه تلاش کردیم تا در این دوران از نیروهای تولید حمایت کنیم، برای کسانی که سیستم قوی در منزل نداشتند، این فرصت را فراهم کردیم تا سیستمهایشان در دفتر به خانه آنها منتقل شود و همچنین فرصت خرید قسطی تجهیزات را هم برایشان فراهم کردیم. اکران خارجی انیمیشن سینمایی «آخرین داستان» اطلاعات خوبی درباره پتانسیل نمایشهای بینالمللی در اختیار ما گذاشت و به ما نشان داد که خارج از کشور پتانسیلهای بسیاری برای انیمیشن وجود دارد. هرچند که ما بهخاطر شرایط خاصی که در آن دوره وجود داشت برای «آخرین داستان» نتوانستیم بخوبی از این پتانسیلها استفاده کنیم، ولی این برنامه را برای انیمیشنهای بعدیمان در نظر داریم.
یادداشت
درگذشت ارشا اقدسی باعث شد هنرمندان از غم او بنویسند. از طرف دیگر نایب قهرمانی حسن یزدانی در المپیک هم در صفحات هنرمندان بازتاب بسیار داشت.
مرگ تلخ
درگذشت ارشا اقدسی بعد از چند روز مبارزه، هنرمندان زیادی را غمگین کرد و همه از این بازیگر- بدلکار نوشتند. محراب قاسمخانی بازیگر و نویسنده هم متنی در صفحه خود منتشر کرد که نشان میدهد چرا مرگ او بازتاب گستردهای بین هنرمندان و البته مردم عادی داشت: «جنس بعضی از آدما با ما فرق داره. انگار از یه چیز دیگه ساخته شدن. اونایی که سوار موشک میشن و میرن فضا. اونایی که بدون طناب صخره نوردی می کنن. خبرنگارای جنگ. آتشنشانا… اون اتصالی که ما به زندگی داریم رو اونا ندارن. پاشون روی زمین نیست. از یه زاویهای به زندگی نگاه می کنن که ما بلدش نیستیم. ارشا از اون دسته آدما بود. مثل پیمان ابدی. کافی بود دو دقیقه باهاشون حرف بزنی تا بفهمی چقدر باهات فرق دارن. بفهمی که چقدر ارتفاعشون از دغدغههای تو بالاتره و چقدر نسبت به مشکلات زندگی ضد گلوله هستن. جوری بودن که با اینکه نمی شد درکشون کنی، ولی نمی تونستی تحسینشون نکنی…»
چهرهها
محمدرضا خاکی، مدرس و کارگردان تئاتر خبر از ترجمه کتاب جدید خود به اسم «داوید و ادوارد» به نویسندگی لیونل گلدشتاین داده است. این نویسنده که ابتدا داستان های کوتاه مینوشته است و بعد از آن نوشتن داستانهای بلند را شروع کرده است، این اثر اولین اثری است که ترجمه شده است. پیش از این محمدرضا خاکی اعلام کرد قصد داشت نمایش «ادوارد و داوید» را با حضور زندهیاد پرویز پورحسینی و رضا بابک روی صحنه ببرد که متأسفانه این امر میسر نشد.
سیروس ابراهیمزاده در صفحه شخصی خود خبر از انتشار کتاب «یادها ودیدارها» به نویسندگی ایرج پارسینژاد داده است و در ادامه نوشته: «یادها و دیدارها» نه صرفاً دفتر خاطرات ایرج پارسینژاد، بلکه سندی است موثق که گوشههایی از خلقیات و منش و رفتار جماعتی از کوشندگان عرصه ادبیات و فرهنگ و هنر ایران را در پنجاه سال اخیر آشکار میکند. خواننده کتاب با برخی از خصلتها و افکار و عقاید نامآوران زمانه چون بدیعالزمان فروزانفر، پرویز ناتل خانلری، عبدالحسین زرینکوب، عباس زریاب خویی، محمدجعفر محجوب، ایرج افشار، سیروس پرهام، داریوش شایگان، شاهرخ مسکوب، نجف دریابندری، نادر نادرپور، محمدرضا شفیعی کدکنی، محمدرضا شجریان، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی و... آشنا میشود و نکتههای نخوانده و نشنیده بسیاری مییابد.»
ژاله علو امسال 94 ساله شد. او از برگزیدگان هشتمین همایش چهرههای ماندگار در سال ۱۳۸۹ است. او در «میهمان مامان»و «مختارنامه» بازی داشته است و کارتونهای زیادی همچون «سفید برفی و هفت کوتوله»، «پینوکیو»، «سیندرلا» و «رامکال» را دوبله کرده است. رضا بابک بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر با انتشار طرح-تمبری از ژاله علو تولد این بازیگر و صدا پیشه را تبریک گفت: «تولدت مبارک باد هنرمند شریف وبزرگوار.»
علی سلیمانی بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر هم مبتلا به کرونا شده است. دوستانش در صفحات خود برای بازیگر فیلمهای «تنگه ابوقریب»، «سگ کشی» و «وضعیت سفید» آرزوی سلامتی کردهاند. امیرغفاری منش برای او نوشت: «خواهش میکنم برای علی سلیمانی دعا کنید تا از شرایط سخت کرونای دلتا سالم عبور کند.»برزو ارجمند و حسین سلیمانی هم برای او آرزوی بهبودی کردند.
رضا صادقی هم با انتشار عکسی دونفره ازخودش با علی انصاریان از دلتنگی خود نوشت: «سلام رفیق، چقدر این روزها بیشتر میشه طعم نبودت رو حس کرد... داداشی یک زخمایی رو گاهی هیچکی نمیبینه به یادتم کهنه رفیق.»
مرگ تلخ
درگذشت ارشا اقدسی بعد از چند روز مبارزه، هنرمندان زیادی را غمگین کرد و همه از این بازیگر- بدلکار نوشتند. محراب قاسمخانی بازیگر و نویسنده هم متنی در صفحه خود منتشر کرد که نشان میدهد چرا مرگ او بازتاب گستردهای بین هنرمندان و البته مردم عادی داشت: «جنس بعضی از آدما با ما فرق داره. انگار از یه چیز دیگه ساخته شدن. اونایی که سوار موشک میشن و میرن فضا. اونایی که بدون طناب صخره نوردی می کنن. خبرنگارای جنگ. آتشنشانا… اون اتصالی که ما به زندگی داریم رو اونا ندارن. پاشون روی زمین نیست. از یه زاویهای به زندگی نگاه می کنن که ما بلدش نیستیم. ارشا از اون دسته آدما بود. مثل پیمان ابدی. کافی بود دو دقیقه باهاشون حرف بزنی تا بفهمی چقدر باهات فرق دارن. بفهمی که چقدر ارتفاعشون از دغدغههای تو بالاتره و چقدر نسبت به مشکلات زندگی ضد گلوله هستن. جوری بودن که با اینکه نمی شد درکشون کنی، ولی نمی تونستی تحسینشون نکنی…»
چهرهها
محمدرضا خاکی، مدرس و کارگردان تئاتر خبر از ترجمه کتاب جدید خود به اسم «داوید و ادوارد» به نویسندگی لیونل گلدشتاین داده است. این نویسنده که ابتدا داستان های کوتاه مینوشته است و بعد از آن نوشتن داستانهای بلند را شروع کرده است، این اثر اولین اثری است که ترجمه شده است. پیش از این محمدرضا خاکی اعلام کرد قصد داشت نمایش «ادوارد و داوید» را با حضور زندهیاد پرویز پورحسینی و رضا بابک روی صحنه ببرد که متأسفانه این امر میسر نشد.
سیروس ابراهیمزاده در صفحه شخصی خود خبر از انتشار کتاب «یادها ودیدارها» به نویسندگی ایرج پارسینژاد داده است و در ادامه نوشته: «یادها و دیدارها» نه صرفاً دفتر خاطرات ایرج پارسینژاد، بلکه سندی است موثق که گوشههایی از خلقیات و منش و رفتار جماعتی از کوشندگان عرصه ادبیات و فرهنگ و هنر ایران را در پنجاه سال اخیر آشکار میکند. خواننده کتاب با برخی از خصلتها و افکار و عقاید نامآوران زمانه چون بدیعالزمان فروزانفر، پرویز ناتل خانلری، عبدالحسین زرینکوب، عباس زریاب خویی، محمدجعفر محجوب، ایرج افشار، سیروس پرهام، داریوش شایگان، شاهرخ مسکوب، نجف دریابندری، نادر نادرپور، محمدرضا شفیعی کدکنی، محمدرضا شجریان، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی و... آشنا میشود و نکتههای نخوانده و نشنیده بسیاری مییابد.»
ژاله علو امسال 94 ساله شد. او از برگزیدگان هشتمین همایش چهرههای ماندگار در سال ۱۳۸۹ است. او در «میهمان مامان»و «مختارنامه» بازی داشته است و کارتونهای زیادی همچون «سفید برفی و هفت کوتوله»، «پینوکیو»، «سیندرلا» و «رامکال» را دوبله کرده است. رضا بابک بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر با انتشار طرح-تمبری از ژاله علو تولد این بازیگر و صدا پیشه را تبریک گفت: «تولدت مبارک باد هنرمند شریف وبزرگوار.»
علی سلیمانی بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر هم مبتلا به کرونا شده است. دوستانش در صفحات خود برای بازیگر فیلمهای «تنگه ابوقریب»، «سگ کشی» و «وضعیت سفید» آرزوی سلامتی کردهاند. امیرغفاری منش برای او نوشت: «خواهش میکنم برای علی سلیمانی دعا کنید تا از شرایط سخت کرونای دلتا سالم عبور کند.»برزو ارجمند و حسین سلیمانی هم برای او آرزوی بهبودی کردند.
رضا صادقی هم با انتشار عکسی دونفره ازخودش با علی انصاریان از دلتنگی خود نوشت: «سلام رفیق، چقدر این روزها بیشتر میشه طعم نبودت رو حس کرد... داداشی یک زخمایی رو گاهی هیچکی نمیبینه به یادتم کهنه رفیق.»
اینک یکسویه بودن محال است
علیرضا نراقی
منتقد
اگر به اکثر شما گفته شود که صدا و سیمای ما یک جانبهنگر و تکسویه نیست، حتی اگر دوستدار آن باشید، متعجب میشوید و گوینده این جملات را مغرض یا بیاطلاع میپندارید، اما واقعیت این است که صدا و سیما یک جانبهنگر و تکسویه نیست، چون دیگر هیچ رسانهای امکان یکجانبه نگری و تکسویه بودن را ندارد. مسأله این نیست که رسانهای همچون رسانه ملی موضوع ها را یکطرفه مطرح نمیکند و گفتوگو را بر تک گویی ترجیح میدهد. مسأله این است که امروز دیگر رسانه با اینکه همانطور که از نامش پیداست خاصیت ابزاری دارد و رساننده دادهها و رویکردهاست، اما آنقدرها منعطف و بیماهیت نیست که بتوان تنها از او بهعنوان ابزار استفاده کرد و هر محتوایی را در آن گنجاند. کارکرد رسانه حتی رسانههای بزرگ، کاملاً ارتباطی و نسبی است و دیگر هیچ رسانه ای نمیتواند در جایگاهی فراتر از دیگر همتایان خود عمل کند. به بیانی دیگر عصر منبع بودن هر رسانه به پایان رسیده و هر رسانه در نسبت با دیگر رسانهها کارکرد پیدا میکند.
رسانه بافتی پیچیده دارد و حاوی تأثیرگذاری و تأثیرپذیری بسیار تو در تویی در نسبت با مخاطب و جامعه است که نمیتوان آن را بهسادگی رام ساخت. در عصر حاضر رسانهها به شکلی انقلابی و خارج از کنترل، ارزان و همگانی شدهاند. با این تکثر و تنوع سرسامآور، هر رسانه حرف خود را باید در بافت رسانههای دیگر بسنجد، برای همین هیچ رسانهای در انتزاع یا خلأ نمیتواند کار کند و یکسویه فهم شود.
با وجود عدم انطباق بسیاری از دادههای رسانههای محلی و جهانی با واقعیات ملموس مخاطبان، همچنین رسوایی ابر رسانههای بزرگ عالم و عدم تطابق بخشهایی از جامعه با ارزشهای تبلیغی و تدوینی در رسانههای رسمی، از جمله رسانه ملی خودمان، مخاطب در درجه اول با شک به برنامهها مینگرد و در درجه دوم در برابر آنچه در رسانه ترویج داده میشود - درست یا غلط - صاحب موضع است. در چنین وضعیتی با کنش رسانه، مخاطب در ذهن خود واکنشهای آمادهای دارد که آنها را نیز فرا میخواند. مخاطب هیچ گاه بدون پیش فرض در برابر یک برنامه یا یک اثر قرار نمیگیرد و مونولوگ رسانه یا هراثر در نهایت در ذهن مخاطب به دیالوگ تبدیل میشود، هرچند که آن دیالوگ ناقص و نامعتبر باشد. رسانه اگر خود چندسویه نباشد و گفتوگوی واقعی خلق نکند، مخاطب سویههای مختلف را در ذهن خود و در نسبت با دیگر منابع قابل رجوع میسازد. از اینرو یکسویه بودن نوعی وهم است، که تنها از باور مخاطب میکاهد و شکل درست گفتوگو را طرد و شکلی ناقص از آن را جاگزین میکند.
منتقد
اگر به اکثر شما گفته شود که صدا و سیمای ما یک جانبهنگر و تکسویه نیست، حتی اگر دوستدار آن باشید، متعجب میشوید و گوینده این جملات را مغرض یا بیاطلاع میپندارید، اما واقعیت این است که صدا و سیما یک جانبهنگر و تکسویه نیست، چون دیگر هیچ رسانهای امکان یکجانبه نگری و تکسویه بودن را ندارد. مسأله این نیست که رسانهای همچون رسانه ملی موضوع ها را یکطرفه مطرح نمیکند و گفتوگو را بر تک گویی ترجیح میدهد. مسأله این است که امروز دیگر رسانه با اینکه همانطور که از نامش پیداست خاصیت ابزاری دارد و رساننده دادهها و رویکردهاست، اما آنقدرها منعطف و بیماهیت نیست که بتوان تنها از او بهعنوان ابزار استفاده کرد و هر محتوایی را در آن گنجاند. کارکرد رسانه حتی رسانههای بزرگ، کاملاً ارتباطی و نسبی است و دیگر هیچ رسانه ای نمیتواند در جایگاهی فراتر از دیگر همتایان خود عمل کند. به بیانی دیگر عصر منبع بودن هر رسانه به پایان رسیده و هر رسانه در نسبت با دیگر رسانهها کارکرد پیدا میکند.
رسانه بافتی پیچیده دارد و حاوی تأثیرگذاری و تأثیرپذیری بسیار تو در تویی در نسبت با مخاطب و جامعه است که نمیتوان آن را بهسادگی رام ساخت. در عصر حاضر رسانهها به شکلی انقلابی و خارج از کنترل، ارزان و همگانی شدهاند. با این تکثر و تنوع سرسامآور، هر رسانه حرف خود را باید در بافت رسانههای دیگر بسنجد، برای همین هیچ رسانهای در انتزاع یا خلأ نمیتواند کار کند و یکسویه فهم شود.
با وجود عدم انطباق بسیاری از دادههای رسانههای محلی و جهانی با واقعیات ملموس مخاطبان، همچنین رسوایی ابر رسانههای بزرگ عالم و عدم تطابق بخشهایی از جامعه با ارزشهای تبلیغی و تدوینی در رسانههای رسمی، از جمله رسانه ملی خودمان، مخاطب در درجه اول با شک به برنامهها مینگرد و در درجه دوم در برابر آنچه در رسانه ترویج داده میشود - درست یا غلط - صاحب موضع است. در چنین وضعیتی با کنش رسانه، مخاطب در ذهن خود واکنشهای آمادهای دارد که آنها را نیز فرا میخواند. مخاطب هیچ گاه بدون پیش فرض در برابر یک برنامه یا یک اثر قرار نمیگیرد و مونولوگ رسانه یا هراثر در نهایت در ذهن مخاطب به دیالوگ تبدیل میشود، هرچند که آن دیالوگ ناقص و نامعتبر باشد. رسانه اگر خود چندسویه نباشد و گفتوگوی واقعی خلق نکند، مخاطب سویههای مختلف را در ذهن خود و در نسبت با دیگر منابع قابل رجوع میسازد. از اینرو یکسویه بودن نوعی وهم است، که تنها از باور مخاطب میکاهد و شکل درست گفتوگو را طرد و شکلی ناقص از آن را جاگزین میکند.
روایتی از مواجهه با تبعات رویدادی جهانی
میثم فرجی
کارشناس نشر
داستان «هرمان و دوروتهآ»، نوشته سال 1797 است، اما رویدادی که انگیزه و پایه نگارش آن قرار گرفته است به سال 1731 برمیگردد، بهواقعیتی که گواه شعله برداشتن گاه و بیگاه جنگهای عقیدتی میان کاتولیک ها و پروتستانهاست، جنگهای سی سالهای که از سر خشکاندیشی مذهبی در میانه قرن هفدهم در اروپای مرکزی سر برداشت و با وجود صلح ملتها در سال 1648، آتش آن در نهایت با انقلاب جمهوریخواهان فرانسه خوابید.
بنمایه داستان «هرمان و دوروتهآ» چیست؟ شهری کوچک به ناگهان با یک رویداد جهانی روبهرو میشود. کاروانی ناپیدا از آوارگان جنگ در جستوجوی کمک و سرپناه در پیش چشمانداز ساکنان این شهر سر برمیدارد و این ساکنان دنج گوشهنشین نخست بهتزدهاند. اما در گام دوم و از آنجا که مؤمناند، یاری میرسانند، البته با اسباب و وسایلی که خود چندان مصرفی برایشان ندارند یا که دیگر به دردشان نمیخورد. در این میان برای پسری جوان که به امدادرسانی شتافته است، در میان خیل فراریان دیداری دست میدهد که سرنوشت او را رقم میزند و روحیه و رفتارش را از اساس متحول میکند.
آنچه گوته در آستانه قرن نوزدهم، در داستان هرمان و دوروتهآ به تصویر کشیده است آوارگی تودههایی است که جنگ، نابرابری کفههای فقر و فراوانی و ویرانی و آبادانی اقتصادی در سطح قارهها، آنها را بر زمین نه تنها غریب، بل حتی به موجوداتی زائد و زیادی بدل ساخته است.
برتولت برشت که خود در پی جنگ جهانی دوم ناچار به هجرت شد و در طول این جنگ بارها شاهد کوچهای به ناچار یا به اجبار میلیونها انسان بود، در شرح عواطف فراریان شعری سروده است که از دید انسان شناختی گویای احوال فراریان همه دورانها میتواند باشد:
«در باب عنوان مهاجر
من همیشه این عنوان را که به ما دادهاند، غلط دانستهام: مهاجر.
مهاجر یعنی کسی که از وطن کوچ کرده است.
ولی ما بر اساس تصمیمی آزادانه راه کوچ در پیش نگرفتهایم،
کوچ، با انتخاب کشوری دیگر.
و به کشوری دیگر کوچ هم نکردهایم که در آن بمانیم،
ماندنی بسا برای همیشه، بلکه ما فرار کردهایم،
ما راندگانیم، از وطن طردشدگان.
و کشوری که ما را میپذیرد، نه وطن ما، که تبعیدگاه ماست.
ما در این هجرتکده ناآرام نشستهایم و تا جای ممکن نزدیک مرز.
چنین، در انتظار روز بازگشت، بر هر آن تغییرِ حتی کوچک هم در آن سوی مرز، چشم نهادهایم....»
هرمان و دوروته آ
نویسنده: یوهان ولفگانگ گوته
مترجم: محمود حدادی
ناشر: نشر گویا
کارشناس نشر
داستان «هرمان و دوروتهآ»، نوشته سال 1797 است، اما رویدادی که انگیزه و پایه نگارش آن قرار گرفته است به سال 1731 برمیگردد، بهواقعیتی که گواه شعله برداشتن گاه و بیگاه جنگهای عقیدتی میان کاتولیک ها و پروتستانهاست، جنگهای سی سالهای که از سر خشکاندیشی مذهبی در میانه قرن هفدهم در اروپای مرکزی سر برداشت و با وجود صلح ملتها در سال 1648، آتش آن در نهایت با انقلاب جمهوریخواهان فرانسه خوابید.
بنمایه داستان «هرمان و دوروتهآ» چیست؟ شهری کوچک به ناگهان با یک رویداد جهانی روبهرو میشود. کاروانی ناپیدا از آوارگان جنگ در جستوجوی کمک و سرپناه در پیش چشمانداز ساکنان این شهر سر برمیدارد و این ساکنان دنج گوشهنشین نخست بهتزدهاند. اما در گام دوم و از آنجا که مؤمناند، یاری میرسانند، البته با اسباب و وسایلی که خود چندان مصرفی برایشان ندارند یا که دیگر به دردشان نمیخورد. در این میان برای پسری جوان که به امدادرسانی شتافته است، در میان خیل فراریان دیداری دست میدهد که سرنوشت او را رقم میزند و روحیه و رفتارش را از اساس متحول میکند.
آنچه گوته در آستانه قرن نوزدهم، در داستان هرمان و دوروتهآ به تصویر کشیده است آوارگی تودههایی است که جنگ، نابرابری کفههای فقر و فراوانی و ویرانی و آبادانی اقتصادی در سطح قارهها، آنها را بر زمین نه تنها غریب، بل حتی به موجوداتی زائد و زیادی بدل ساخته است.
برتولت برشت که خود در پی جنگ جهانی دوم ناچار به هجرت شد و در طول این جنگ بارها شاهد کوچهای به ناچار یا به اجبار میلیونها انسان بود، در شرح عواطف فراریان شعری سروده است که از دید انسان شناختی گویای احوال فراریان همه دورانها میتواند باشد:
«در باب عنوان مهاجر
من همیشه این عنوان را که به ما دادهاند، غلط دانستهام: مهاجر.
مهاجر یعنی کسی که از وطن کوچ کرده است.
ولی ما بر اساس تصمیمی آزادانه راه کوچ در پیش نگرفتهایم،
کوچ، با انتخاب کشوری دیگر.
و به کشوری دیگر کوچ هم نکردهایم که در آن بمانیم،
ماندنی بسا برای همیشه، بلکه ما فرار کردهایم،
ما راندگانیم، از وطن طردشدگان.
و کشوری که ما را میپذیرد، نه وطن ما، که تبعیدگاه ماست.
ما در این هجرتکده ناآرام نشستهایم و تا جای ممکن نزدیک مرز.
چنین، در انتظار روز بازگشت، بر هر آن تغییرِ حتی کوچک هم در آن سوی مرز، چشم نهادهایم....»
هرمان و دوروته آ
نویسنده: یوهان ولفگانگ گوته
مترجم: محمود حدادی
ناشر: نشر گویا
حضور سنتها و پرهیز از نوآوری در نمایش ها و آیین های محرم
رضا آشفته
منتقد
ما همچنان بر سنتهای موجود نمایشی مانند تعزیه، انواع نقالی و پردهخوانی مرتبط با دهه عاشورا و مراسم و آیینهای سوگواری امام حسین(ع) تأکید میورزیم که در ایام محرم و صفر به شکل گستردهای در سراسر ایران و دیگر نقاط شیعهنشین جهان مورد بهرهبرداری مذهبی و آیینی واقع شود، و همچنان توجهی به یک جریان نوین تئاتری در این عرصه نداریم. با آنکه تلاشهایی شده که مرتبط با محرم، عاشورا و زندگی امام حسین، خانواده و یارانش و حتی پیامد عاشورا مانند قیام مختار تولیدات تئاتری در قالبهای شناخته شده غربی صورت بگیرد اما هنوز الگوها و پارادایمی برای این منظور شکل نگرفته و کماکان همان شکلهای سنتی و آیینی بهترین و بیشترین کارکرد را در مناسبتهای مذهبی به خود میگیرد.
در سال 1381 برای نخستین بار همایش عاشوراییان شکل گرفت که در آن ارائه محتوا در قالب تئاتر امروزی بود و سپس در ادامه، همین همایش تبدیل به جشنواره گستردهای شد اما با وجود این، تولیدات آن همانند تعزیه یا نقالی نمیتوانند از جایگاه معین و متشخصی برای استقرار در یک وضعیت برخوردار شوند. اتفاقاً از همان آغاز دهه 80 محمد رحمانیان چند نمایش مذهبی را با قالب تئاتر امروزی ارائه کرد و با آنکه شاکله درخوری نیز داشت و با اقبال عمومی و کارشناسی نیز همراه شد اما نتوانست مورد الگوبرداری واقع شود و به شکل پیوستهای در جریان تئاتر ایران به کار گرفته شود. نمایش «اسبها» و سپس «پل» از جمله نمایشهای مذهبی محمد رحمانیان با موضوع و موضع تاریخی قیام امام حسین(ع) شکل گرفت و سپس «عشقه» نیز یکی دیگر از تولیدات او بود که به زندگی پیامبر میپرداخت. اما این سه تئاتر هرگز به دست دیگران الگوبرداری نشده و نتوانست تبدیل به یک جریان و پیوستگی در تئاتر ما شود. بنابراین همین خود بیانگر پرسشی است که چرا این نوع موضوعات به شکل گسترده و عمومی در قالب تئاتر غربی به کار گرفته نمیشود و همچنان شکل سنتی تعزیه و پردهخوانی و نقالی کارکرد راستین خود و جایگاه اعتباریاش را نگه داشته است؟!
حتی پیش از اینها نیز با موضوع زندگی و شهادت امام علی(ع) نیز متنهایی همچون «مجلس ضربت زدن» نوشته بهرام بیضایی، «مهر و آیینهها» نوشته حمید امجد و «امیر» نوشته محمد رحمانیان نوشته و منتشر شده بود که رحمانیان بعدها در دهه 90 «مجلس ضربت زدن» را و در همان پایان دهه 70 حمید امجد «مهر و آیینهها» را کار کردند و نمایشهای درخوری نیز بودند. بنابراین نمونههای قابل اتکایی هم نوشته و اجرا شده اما هنوز یک مجموعه اسم و رسم دار با مجموعهای از نویسندگان و کارگردانان نامی در پی این نوع الگوبرداری برنیامدهاند و همچنان تعزیه و شکلهای سنتی و آیینی در تکایا و گذرگاههای همگانی در ایام محرم و صفر از طرفداران پرو پا قرصی نیز برخوردار است.
شاید مردم همان شکل سنتی را که به نوعی مراسم مذهبی است و برای گریستن و همنوایی و هماهنگی با قیام امام حسین(ع) به کار گرفته میشود، بیشتر باور دارند و شاید این نوع تولیدات تازه و تئاتری را که توسط دولت به برخی از بزرگان تئاتر پیشنهاد و سفارش داده نتوانسته جایگزین خوبی باشد و آنان نیز از پس این مهم برآمدهاند، با آن هدف و معنای مذهبی و آیینی مغایر میدانند و شاید تئاتر دیگر از آن آیین و رنگ و بوی مذهبی دور مانده و نمیتواند مخاطب را دچار حال و هوا و باوری مذهبی گرداند. شاید مکان برگزاری تئاتری با روحیه و ذهنیت مخاطبان مذهبی سر سازگاری ندارد و تئاتر برایشان نوعی قرتی بازی یا انحطاط از معناست.
شاید پس از آن بزرگان معاصر، دیگر نام و نامآوری نتوانسته در حد و اندازه آنان در قالبهای نوین به موضوعات مذهبی بپردازد و با آنکه در انواع جشنوارههای مذهبی این موضوعات دنبال شده و بسیار نیز متن و اجرا به صحنه آمده اما هنوز از دل آن با هزینههای میلیاردی یک جریان پویا و ادامهدار شکل نگرفته است. اینها از آن مواردی است که باید با پژوهشهای گسترده مورد مطالعه قرار گیرد و دلایل آن ردیابی شود چنانچه تئاتر همواره موضوعات و جریانهای بسیاری را کمابیش با خود به دنبال داشته است و این نیز میتواند به یک جریان تبدیل شود اگر پیچ و خمهایش اصلاح شود.
منتقد
ما همچنان بر سنتهای موجود نمایشی مانند تعزیه، انواع نقالی و پردهخوانی مرتبط با دهه عاشورا و مراسم و آیینهای سوگواری امام حسین(ع) تأکید میورزیم که در ایام محرم و صفر به شکل گستردهای در سراسر ایران و دیگر نقاط شیعهنشین جهان مورد بهرهبرداری مذهبی و آیینی واقع شود، و همچنان توجهی به یک جریان نوین تئاتری در این عرصه نداریم. با آنکه تلاشهایی شده که مرتبط با محرم، عاشورا و زندگی امام حسین، خانواده و یارانش و حتی پیامد عاشورا مانند قیام مختار تولیدات تئاتری در قالبهای شناخته شده غربی صورت بگیرد اما هنوز الگوها و پارادایمی برای این منظور شکل نگرفته و کماکان همان شکلهای سنتی و آیینی بهترین و بیشترین کارکرد را در مناسبتهای مذهبی به خود میگیرد.
در سال 1381 برای نخستین بار همایش عاشوراییان شکل گرفت که در آن ارائه محتوا در قالب تئاتر امروزی بود و سپس در ادامه، همین همایش تبدیل به جشنواره گستردهای شد اما با وجود این، تولیدات آن همانند تعزیه یا نقالی نمیتوانند از جایگاه معین و متشخصی برای استقرار در یک وضعیت برخوردار شوند. اتفاقاً از همان آغاز دهه 80 محمد رحمانیان چند نمایش مذهبی را با قالب تئاتر امروزی ارائه کرد و با آنکه شاکله درخوری نیز داشت و با اقبال عمومی و کارشناسی نیز همراه شد اما نتوانست مورد الگوبرداری واقع شود و به شکل پیوستهای در جریان تئاتر ایران به کار گرفته شود. نمایش «اسبها» و سپس «پل» از جمله نمایشهای مذهبی محمد رحمانیان با موضوع و موضع تاریخی قیام امام حسین(ع) شکل گرفت و سپس «عشقه» نیز یکی دیگر از تولیدات او بود که به زندگی پیامبر میپرداخت. اما این سه تئاتر هرگز به دست دیگران الگوبرداری نشده و نتوانست تبدیل به یک جریان و پیوستگی در تئاتر ما شود. بنابراین همین خود بیانگر پرسشی است که چرا این نوع موضوعات به شکل گسترده و عمومی در قالب تئاتر غربی به کار گرفته نمیشود و همچنان شکل سنتی تعزیه و پردهخوانی و نقالی کارکرد راستین خود و جایگاه اعتباریاش را نگه داشته است؟!
حتی پیش از اینها نیز با موضوع زندگی و شهادت امام علی(ع) نیز متنهایی همچون «مجلس ضربت زدن» نوشته بهرام بیضایی، «مهر و آیینهها» نوشته حمید امجد و «امیر» نوشته محمد رحمانیان نوشته و منتشر شده بود که رحمانیان بعدها در دهه 90 «مجلس ضربت زدن» را و در همان پایان دهه 70 حمید امجد «مهر و آیینهها» را کار کردند و نمایشهای درخوری نیز بودند. بنابراین نمونههای قابل اتکایی هم نوشته و اجرا شده اما هنوز یک مجموعه اسم و رسم دار با مجموعهای از نویسندگان و کارگردانان نامی در پی این نوع الگوبرداری برنیامدهاند و همچنان تعزیه و شکلهای سنتی و آیینی در تکایا و گذرگاههای همگانی در ایام محرم و صفر از طرفداران پرو پا قرصی نیز برخوردار است.
شاید مردم همان شکل سنتی را که به نوعی مراسم مذهبی است و برای گریستن و همنوایی و هماهنگی با قیام امام حسین(ع) به کار گرفته میشود، بیشتر باور دارند و شاید این نوع تولیدات تازه و تئاتری را که توسط دولت به برخی از بزرگان تئاتر پیشنهاد و سفارش داده نتوانسته جایگزین خوبی باشد و آنان نیز از پس این مهم برآمدهاند، با آن هدف و معنای مذهبی و آیینی مغایر میدانند و شاید تئاتر دیگر از آن آیین و رنگ و بوی مذهبی دور مانده و نمیتواند مخاطب را دچار حال و هوا و باوری مذهبی گرداند. شاید مکان برگزاری تئاتری با روحیه و ذهنیت مخاطبان مذهبی سر سازگاری ندارد و تئاتر برایشان نوعی قرتی بازی یا انحطاط از معناست.
شاید پس از آن بزرگان معاصر، دیگر نام و نامآوری نتوانسته در حد و اندازه آنان در قالبهای نوین به موضوعات مذهبی بپردازد و با آنکه در انواع جشنوارههای مذهبی این موضوعات دنبال شده و بسیار نیز متن و اجرا به صحنه آمده اما هنوز از دل آن با هزینههای میلیاردی یک جریان پویا و ادامهدار شکل نگرفته است. اینها از آن مواردی است که باید با پژوهشهای گسترده مورد مطالعه قرار گیرد و دلایل آن ردیابی شود چنانچه تئاتر همواره موضوعات و جریانهای بسیاری را کمابیش با خود به دنبال داشته است و این نیز میتواند به یک جریان تبدیل شود اگر پیچ و خمهایش اصلاح شود.
عکس نوشت
قلعه سب یا سیب در استان سیستان و بلوچستان نام سازهای تمام خشتی و عظیم است به ارتفاع ۲۳ و بهصورت مستطیل ۳۶ متر در ۲۵ متر که در قرن دوازدهم هجری قمری ساخته شده و بهعنوان بلندترین بنای خشتی ایران که کاملاً سالم مانده از آن نام میبرند. این قلعه تاریخی در تاریخ ۱۸ مهر ۱۳۷۵ با شماره ۱۷۵۱ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
پس روزنامهنگاری چه شد؟!
-
درس های کرونا برای صنعت انیمیشن
-
یادداشت
-
اینک یکسویه بودن محال است
-
روایتی از مواجهه با تبعات رویدادی جهانی
-
حضور سنتها و پرهیز از نوآوری در نمایش ها و آیین های محرم
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین