همســرکشی پایان 50 سال زندگی مشترک
گروه حوادث/ زن میانسال که به خاطر نگهداری از مادر شوهر پیرش با همسر خود اختلاف داشت در یک درگیری شدید به دست او کشته شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، هفته گذشته مأموران کلانتری 11 کرج در یک تماس تلفنی از مرگ زنی 63 ساله در خانهاش با خبر شدند. وقتی مأموران به خانه مورد نظر در یکی از محلههای کرج رفتند با جسد زن میانسال که در اتاق پذیرایی روی زمین افتاده بود روبهرو شدند. نخستین بررسیهای تیم پزشکی نشان میداد وی بر اثر خفگی جان باخته است. بلافاصله موضوع این مرگ مشکوک به قاضی محمد عنبری از شعبه یکم دادسرای جنایی کرج اعلام شد و دقایقی بعد وی به همراه تیم جنایی در محل حادثه حاضر شدند.
دختر کوچک خانواده که در صحنه حضور داشت گفت: حدود ساعت 12ظهر بود که پدرم با من تماس گرفت و گفت مادرم حالش بد شده است از آنجا که مادرم بیماری تیروئید داشت با عجله خودم را به خانه آنها رساندم. پدرم گفت که او ناگهان حالش بد شده و در آشپزخانه روی زمین افتاده و به اورژانس زنگ زده است.
با توجه به اینکه احتمال وقوع قتل در این پرونده زیاد بود بازپرس به بازجویی از همسر وی پرداخت. مرد 74 ساله که بشدت مضطرب و آشفته بود سعی داشت با تناقض گویی مسیر تحقیقات را منحرف کند اما بازپرس با دیدن آثار جراحت روی بدن او متوجه شد بین او و مقتول درگیری رخ داده است. بدین ترتیب مظنون پرونده دقایقی بعد لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش اعتراف کرد.
مرد سالخورده گفت: من بازنشسته یکی از ادارههای دولتی هستم و یک سوپر مارکت هم دارم. من و همسرم 50سال با هم زندگی کردیم اما او اخلاق خوبی نداشت و زن تند خویی بود. این اواخر هم به خاطر نگهداری از مادر 90 سالهام مدام غر میزد، البته مادرم در طبقه بالای خانه ما زندگی میکرد و من خودم سعی میکردم کارهایش را انجام دهم و از او نگهداری میکردم. اما همسرم با مادر پیر و زمینگیرم خیلی بدرفتاری میکرد. سعی میکردم این رفتارها را تحمل کنم بیشتر اوقات در سوپر مارکتم مشغول بودم اما دیگر کاسه صبرم لبریز شده بود.
صبح حدود ساعت 9 بود که به خانه آمدم تا به مادرم سر بزنم اما همسرم دوباره شروع به غر زدن کرد. او بارها به مادرم که دیگر توانایی راه رفتن نداشت توهین کرد .وقتی میدید من به مادرم کمک میکنم با من هم رفتار بدی داشت. این موضوع بشدت اذیتم می کرد.تصمیم گرفتم به این غر زدنها پایان بدهم ،به همین خاطر در یک لحظه او را گرفتم و به زمین انداختم با هم درگیر شدیم بعد هم دستانم را دور گردنش انداختم و خفهاش کردم.
سرهنگ محمد نادر بیگی رئیس پلیس آگاهی استان البرز با تأیید این خبر گفت: این مرد 74 ساله پس از قتل همسرش پشیمان شده و بلافاصله با دخترش و اورژانس تماس گرفته بود اما وقتی امدادگران رسیدند زن میانسال جان باخته بود پس از بازجوییهای اولیه متهم بازداشت شد و برای تحقیقات بیشتر در اختیار اداره آگاهی قرار گرفته است.
نگاه کارشناس
بازپرس محمد عنبری
در جنایتهای خانوادگی نکتهای وجود دارد که به آن توجه نمیشود، آن هم رفتارهای کینه جویانه است که حاصل گذشتههای دور بوده و متأسفانه اغلب افراد با گذشت زمان نه تنها این کینه و خاطرات بد را فراموش نمیکنند بلکه آنقدر آن را با خود نگه میدارند که تبدیل به نفرت میشود، بهعنوان مثال شاید این عروس در سال های جوانی شاهد رفتار نامناسب مادرشوهرش با خود بوده و حالا که مادرشوهر زمینگیر شده و به کمک او نیاز پیدا کرده او با اشتباه بزرگتری به جای گذشت و بخشش تصمیم به تلافی و بدرفتاری گرفته است، غافل از آنکه همه ما روزی پیر خواهیم شد و نیازمند کمک اطرافیان خواهیم بود، هر چند نگرش افراد به زندگی متفاوت است و برخی جواب بیمحبتی را با محبت میدهند اما برخی افراد نمیتوانند کینه و دشمنیهای گذشته را فراموش کنند.بی تردید حس انتقام، انسان را از درک عقلانیت دور میسازد و او را بیمار میکند، درحالی که حس بخشش و محبت خالصانه انسان را سرزنده کرده و روح بزرگ منشی را به او هدیه میدهد.
احترام به بزرگترها همیشه در فرهنگ ما ایرانیان جایگاه ویژهای دارد. قرار نیست بدی را با بدی پاسخ دهیم. کینه ورزی مانع تصمیمگیری درست میشود، در حالی که گذشت و بخشش سرمایهای است که افراد برای آینده خود پسانداز میکنند.
در این پرونده شوهر مقتول نیز میتوانست با کمی تدبیر ارتباط خوبی میان همسر و مادر پیرش برقرار کند و به جای اینکه با رفتارش باعث تحریک حس حسادت همسرش شود با محبت و خوش رفتاری کاری میکرد که همسرش نیز در احترام به مادر شوهر پیرش و کمک به وی پیشقدم میشد و این جنایت تلخ رقم نمیخورد.
سناریوی سرقت از سالمندان برای انتقــــام
گروه حوادث / پسر جوان وقتی از شرکت پرستاری اخراج شد برای انتقامجویی از صاحبکار قبلی خود سناریوی سرقت از سالمندان را با همدستی یک دختر بلاگر، اجرا کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چند روز قبل زن میانسالی در تماس با پلیس از سرقت طلاهایش توسط پرستار خانگی خود شکایت کرد و گفت: با یک شرکت معتبر که در فضای مجازی آگهی استخدام پرستار داده بود، تماس گرفتم تا برای مادرم پرستار خانگی استخدام کنم آنها هم دختر جوانی را به خانه مادرم فرستادند. مادرم از کار پرستار جدیدش راضی بود تا اینکه یک روز هر چه با خانه مادرم تماس گرفتم او پاسخ نداد. نگران شدم و خودم را به خانه اش رساندم و با مادرم که بی هوش بود مواجه شدم و از پرستارش خبری نبود. مادرم را به بیمارستان بردم. دکتر گفت مسموم شده و یکی با ریختن داروی بی هوشی مادرم را خواب کرده است.او ادامه داد: تنها کسی که می توانست این کار را انجام دهد، پرستار مادرم بود. هر چه با شماره تلفنش تماس گرفتم پاسخ نداد. وقتی به آن مرکز پرستاری زنگ زدم به من گفتند اصلاً چنین پرستاری ندارند و شماره تلفنی هم که در آگهی منتشر شده متعلق به شرکت آنها نیست.
شکایتهای سریالی
با شکایت زن میانسال تحقیقات آغاز شد. در ادامه بررسیها آنها با شکایتهای مشابه دیگری مواجه شدند. در تمامی شکایتها دختری 20 ساله به عنوان پرستار راهی خانه شاکیها شده و پس از مدتی با دادن غذای مسموم، نقشه سرقتهایش را اجرا کرده است.
در تحقیق از شاکیها مشخص شد تمامی آنها با دیدن آگهی که در فضای مجازی منتشر شده است با شماره زیر آگهی تماس گرفتهاند. اما در ادامه تحقیقات مشخص شد این شماره تلفن شخصی بوده و فردی با سوء استفاده از نام آن شرکت معتبر کلاهبرداری کرده است.در حالی که تحقیقات در این پرونده ادامه داشت، پسر یکی از شاکیها به پلیس رفت و سرنخی را در اختیار تیم تحقیق قرار داد. او گفت: دیروز وارد پیجی شدم که از فالورهای من بود و صاحب پیج یک خانم بلاگر است. در کمال تعجب دیدم طلاهای مادرم که سرقت شده و بسیار خاص و قدیمی بود در دستان و گردن آن خانم بلاگر است.
با اطلاعاتی که مرد جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، آنها موفق به شناسایی دختر بلاگر و دستگیری او شدند. متهم که از سوی شاکیها شناسایی شده بود در تحقیقات به سرقت با شیوه بی هوشی اعتراف کرد و گفت: من بلاگر اینستاگرام هستم و مدتی قبل در فضای مجازی با اشکان دوست شدم. اشکان در یک مرکز پرستاری کار میکرد ولی بعد از مدتی از آنجا اخراج شد. آن زمان به من گفت که او را بی دلیل اخراج کردهاند و کینه مسئولان مرکز را به دل گرفته است.
او ادامه داد: اشکان مرا مجاب کرد که با او در اجرای نقشهاش همدست شوم. او یک آگهی با نام مرکز پرستاری اما با شماره تلفن خودش در فضای مجازی منتشر کرد. افرادی که در جست و جوی پرستار برای سالمندان بودند با این تصور که آگهی متعلق به همان مرکز پرستاری معتبر است با شماره تلفن تماس گرفته و اشکان مرا به خانه آنها میفرستاد.
چند روزی مشغول به کار میشدم و زمانی که از محل طلاها و پولهایشان باخبر میشدم با ریختن داروی بی هوشی در غذاهایشان، نقشه سرقت را انجام میدادم. در هر سرقت از 100 میلیون تا 500 میلیون تومان طلا و دلار و وسایل با ارزش سرقت میکردم. حتی در یکی از سرقتهایم سرویس جواهر برلیانی سرقت کردم. هر چیزی سرقت میکردم، به اشکان میدادم.به دنبال اظهارات دختر جوان، اشکان نیز بازداشت شد. پسر جوان به سرقتهایش اعتراف کرد و گفت: در مرکز پرستاری که کار میکردم پول هم سرقت میکردم. زمانی که ماجرای سرقتهایم برملا شد، مرا اخراج کردند. من هم کینه آنها را به دل گرفتم و تصمیم گرفتم با این کار شرکت را بدنام کنم.
با اعتراف دختر و پسر جوان به دستور قاضی باقری از شعبه دوم دادیاری دادسرای ویژه سرقت، تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
گروه حوادث/ پیرمرد بیمار که فکر میکرد پرستارش میخواهد او را بکشد با یک گلدان مرد میانسال را در خواب کشت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ساعت 11 صبح جمعه یک مرداد مرد جوانی مثل هر روز برای سرزدن به پدرزنش وارد خانه او شد. اما با مشاهده حال آشفته و ظاهر به هم ریخته وی و لکههای خون روی لباسش نگران شد و از او پرسید چه اتفاقی افتاده است.
مرد 86 ساله که حال خوبی نداشت به دامادش پاسخی داد که باور کردنش سخت بود.
هاشم که صدایش میلرزید گفت: ارسلان را کشتم. جسدش روی پشت بام است.
مرد جوان که باورش نمیشد پدرزنش پرستار خود را کشته باشد وقتی مطمئن شد ارسلان داخل خانه نیست با عجله به پشت بام رفت و با دیدن جسد خونین مرد میانسال با پلیس تماس گرفت.
بدین ترتیب بازپرس رحیم دشتبان و تیم بررسی صحنه جرم راهی خانه سه طبقه شدند. با ورود به پشت بام آنها با جسد مرد میانسال داخل رختخواب مواجه شدند. گوشی تلفن همراه و وسایل مقتول بالای سر او بود و از نحوه قرار گرفتن جسد در رختخواب مشخص بود که او در خواب به قتل رسیده و فرصتی برای دفاع از خود نداشته است.
طبق معاینات پزشکی قانونی از زمان قتل حدود 8 ساعت گذشته بود و قتل با گلدان صورت گرفته بود.
متهم که به گفته دامادش تا حدودی بیماری فراموشی داشته و تا دو سال قبل به تنهایی در این خانه زندگی میکرد درباره جنایتی که مرتکب شده بود گفت: ارسلان از اقوام دورمان بود. از آنجایی که تنها بود و جایی برای زندگی نداشت، حدود دو سال قبل از او خواستم به خانه من بیاید و با من زندگی کند. اینطوری هم من تنها نبودم و هم او جایی برای زندگی داشت. او در حقیقت از من نگهداری و پرستاری میکرد اما مدتی بود که اخلاقش تغییر کرده بود و مدام مرا تهدید میکرد و میگفت مرا میکشد. نمیدانستم چرا این همه تغییر رفتار و اخلاق داده بود، تا اینکه دیروز عصر حرفی زد که مرا به ترس انداخت.
پیرمرد گفت: ساعت حدود 7 شب بود که به من گفت میخواهد 5 نفر را به قتل برساند. ترسیدم و با خودم گفتم یکی از افرادی که میخواهد بکشد من هستم. به همین دلیل، شب که خوابید حدود ساعت 3 صبح بود بالای سرش در پشت بام رفتم و با گلدان او را به قتل رساندم.
با اعتراف پیرمرد به جنایت به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی پایتخت، متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. بازپرس جنایی دستور شناسایی خانواده مقتول و همچنین انتقال متهم به پزشکی قانونی برای بررسی صحت روانی او را صادر کرد.
مرگ کمک راننده در واژگونی اتوبوس
گروه حوادث/واژگونی اتوبوس تهران - یزد در جاده بادرود منجر به مرگ کمک راننده شد.
سرهنگ اصغر زارع، رئیس پلیس راه استان اصفهان گفت: این حادثه ساعت چهار بامداد شنبه به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ در هشت کیلومتری ورودی بادرود منطقه ترگل در آزادراه کاشان - نطنز گزارش شد و کمک راننده اتوبوس در این حادثه جان باخته است.
وی با بیان اینکه در این حادثه اتوبوس مسافربری تهران – یزد واژگون شده است، اضافه کرد: این اتوبوس هیچ مسافری نداشته و همه سرنشینان آن کارکنان شرکت اتوبوس بودهاند که سه سرنشین دیگر نیز مصدوم شدهاند.
وی با بیان اینکه علت این حادثه هنوز مشخص نیست، ابراز داشت: کارشناسان در حال بررسی صحنه تصادف هستند.
حسنعلی صالحیان، مسئول فوریتهای پزشکی نطنز نیز گفت: ساعت ۵۶ و 3 دقیقه بامداد شنبه یک دستگاه اتوبوس که از تهران عازم یزد بود بر اثر انحراف از جاده و برخورد با گاردریل واژگون شد و مردی ٧٠ ساله بر اثر شدت جراحتها در دم جان باخت و سه سرنشین دیگر مصدوم شدند.
صالحیان افزود: مصدومان حادثه پس از انجام اقدامهای اولیه از سوی عوامل اورژانس و امدادگران پایگاه هلال احمر به بیمارستان فاطمیه بادرود منتقل شدند.
گروه حوادث/ پیکر مرد ماهیگیر که در اسکله جلالی بوشهر غرق شده بود، با تلاش امدادگران از آب گرفته شد.
به گزارش خبرگزاری صداوسیمای مرکز بوشهر، اسماعیل چهلهزاده، رئیس جمعیت هلال احمر شهرستان بوشهر گفت: صبح دیروز خانواده مردی در تماس با مرکز پاسخگویی به حوادث ۱۱۲ جمعیت هلال احمر استان بوشهر مدعی شدند پدر خانواده جمعه شب برای ماهیگیری به اسکله رفته اما دیگر برنگشته بود که بلافاصله تیم عملیات پایگاه ساحلی جلالی برای ارزیابی به محل حادثه اعزام شد. با حضور نیروهای امداد و نجات و افراد محلی عملیات جستوجو با شدت بیشتری ادامه یافت و در ساعت ۸:۳۰ دقیقه صبح شنبه پیکر فرد فوت شده از آب گرفته و برای سیر مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی شد.
رئیس جمعیت هلال احمر شهرستان بوشهر عنوان کرد: در این عملیات نیروهای انتظامی و دریابانی با امدادگران هلال احمر همکاری لازم را داشتند.
شوهر بدبین همسرش را به دادگاه کشاند
مرد جوان گوشهای از راهروی دادگاه خانواده کنار دختری زیبا نشسته و مدام زیر لب با خودش حرف میزد. هر دو خیلی کم سن و سال بودند اما از سر و وضعشان معلوم بود وضع مالی خوبی دارند. گاهی هم زیرچشمی نگاهی خشمگین به دختر جوان که همسرش بود میانداخت و انگار او را به خاطر گناهی که مرتکب شده بود مؤاخذه میکرد اما به نظر میرسید برای زن جوان این رفتار شوهرش عادی بود و چندان توجهی نداشت و منتظر بود تا منشی شعبه آنها را صدا کند و هر چه زودتر به پرونده طلاقشان رسیدگی شود.
دقایقی بعد نوبت آنها فرا رسید و هر دو وارد شعبه دادگاه شدند. قاضی میانسال و با تجربه در حال مطالعه پرونده بود، بعد رو به مرد جوان کرد و گفت: من پرونده شما را نگاه کردم بر چه اساسی به همسرت اتهام خیانت زدهای؟ میدانی اگر مدرک مستند و معتبری برای اثبات این اتهام نداشته باشی مرتکب جرم شده ای؟
مهران من من کنان گفت: آقای قاضی من از همسرم چیزی ندیدهام اما رفتارش و توجه دیگران به او، نشان میدهد که به من خیانت میکند.
قاضی که از حرفهای این مرد تعجب کرده بود از همسرش سحر خواست تا بیشتر برایش توضیح دهد.
سحر گفت: جناب قاضی ازدواج ما کاملاً سنتی بود، من هیچ شناختی از مهران نداشتم و الان حدود ۷ ماه است که زیر یک سقف زندگی میکنیم اما تمام این مدت زندگی را برایم جهنم کرده است مدام به من تهمت میزند که تو با کسی ارتباط پنهانی داری و به من خیانت می کنی. من جرأت ندارم تنها از خانه خودمان که نزدیک خانه پدرم است به آنجا بروم به من میگوید همه تو را نگاه میکنند.
سحر ادامه داد و گفت: جناب قاضی شوهرم بیمار است مگر من چقدر تحمل و صبر دارم، همسر مدام به من تهمت خیانت میزند من واقعاً خسته شدم همش مرا تهدید میکند، حق ندارم تنها جایی بروم. تلفن همراهم را گرفته و اجازه نمیدهد برای خودم خرید کنم.
مهران پس از این صحبتها گفت: من تو را دوست دارم اگر میگویم تنها بیرون نرو بهخاطر این است که مبادا کسی به تو حرفی بزند وگرنه من به تو اعتماد دارم اما تو تنها نباید جایی بروی من دوست ندارم تو موبایل داشته باشی هر چی می خواهی خودم برایت تهیه می کنم .
قاضی گفت: پسرم این حرفهای تو منطقی نیست تو باید این فکر اشتباه خود را تغییر بدهی...
سحر گفت: جناب قاضی من دیگر نمیتوانم تحمل کنم انگار زندانی و اسیر هستم فقط طلاق می خواهم چون خودم هم دارم بیمار میشوم. مهران به من اعتماد ندارد و مدام به من تهمت خیانت میزند. خانواده مهران میدانستند پسرشان بدبین و بد گمان است ،این رفتارها را در اوایل عقد هم داشت اما من توجه نکردم، اول فکر می کردم این رفتارها بهخاطر دوست داشتن زیادی او است اما بعد از عروسی که دیدم حتی اجازه خرید یک نان را هم به من نمیدهد، اجازه نمیدهد من خانه پدر و مادرم بروم حتی من یک گوشی موبایل ندارم و... متوجه شدم او بیمار و بدبین است و من با فرد بدبین نمیتوانم زندگی کنم.قاضی پس از شنیدن صحبتهای طرفین از آنها خواست ۲ ماه پیش مشاوره بروند و پس از آن اگر مشکل شان حل نشد آن وقت حکم طلاق را صادر کند.
امیرحسین صفدری/ کارشناس حوزه حقوق خانواده
نخستین گام برای یک زندگی سالم و موفق اعتماد زوجین به همدیگر است. زندگی مشترک بدون اعتماد، صداقت، تعهد و... معنایی ندارد.
در این پرونده مهران دچار اختلال پارانوئید یا همان بدبینی و بددلی است و فکر میکند از طرف دیگران به او صدمه وارد میشود و دیگران به او خیانت میکنند و قصد آسیب زدن به او را دارند.
این اختلال قابل درمان است به شرطی که خود بیمار بخواهد این بیماری درمان شود. مهران باید این دیدگاههای منفی را از ذهن خود بیرون کند و به همسرش اعتماد کند، اگر سحر کاری کرده بود که مهران را به خود مشکوک کند شاید می شد گفت علت بدبینی او بهخاطر رفتار سحر است اما او بدون هیچ کاری مدام مورد اتهام قرار میگیرد.
مهران باید بداند معنای دوست داشتن محدود کردن نیست. یک زوج باید به هم آرامش بدهند نه این که آرامش را از هم بگیرند با این حال اگر مهران فکرش را تغییر بدهد میتواند این زندگی را دوباره احیا کند و مانع جدایی خود شود.
نجات دختر جوان از چاه 5 متری
گروه حوادث/ نشست زمین کف آشپزخانه، منجر به سقوط دختری جوان به چاه ۵ متری شد.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز اصفهان؛ روحالله فدایی، سخنگوی سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری کاشان گفت: روز گذشته خبر فروکش کردن کف یک ساختمان در خیابان رسالت به سامانه 125 اعلام و آتشنشانان ایستگاه۴ به محل حادثه اعزام شدند. امدادگران به محض رسیدن به محل حادثه دریافتند محل نشست زمین در آشپزخانه بوده و دختر جوان به داخل چاه افتاده است. بنابراین بلافاصله دیوارههای حفره ایجاد شده که امکان ریزش مجدد داشت را ایمنسازی کردند و با استفاده از تجهیزات مخصوص، دختر جوان را سالم از چاه خارج کردند.
وی ضمن توصیه به شهروندان گفت: فرسودگی چاهها بر اثر شیب نامناسب، سستی خاک و گرفتگی لولههای فاضلاب باعث ریزش چاه فاضلاب و نشست آن میشود.