ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام صادق علیه السلام: لقمان به فرزندش فرمود: فرزندم! از بىحوصلگى و بداخلاقى و بىتابى دورى کن که هیچ دوستى تحمل این خصلتها را ندارد. در کارهایت آرام و بردبار، در تحمل زحماتبرادران صبور و با همه مردم خوشاخلاق باش. قصص الانبیاء، ص ۱۹۸، ح ۲۴۵
کرونا دنیا را تغییر داده است
هاروکی موراکامی: مواجهه دنیا با چالشی به نام ویروس کرونا نه تنها یک طاعون ناگهانی بلکه چیزی است که مانند جهانی شدن و تغییرات آب و هوایی دنیا را تغییر داده است. احساس میکنم اگر افراد ۱۰۰ سال بعد، امروز را به یاد آورند متوجه خواهند شد که تمامی این عوامل در هم تنیده شدهاند. آنچه بیش از هر چیزی مرا نگران میکند این است که افراد جوان در این شرایط چه احساسی دارند و چه اتفاقی برای آنها خواهد افتاد؛ شرایط میتواند بهتر باشد یا بدتر. فکر میکنم این نقش و مسئولیت یک رماننویس است که در مقطع کنونی تا حدی که میتواند آثار مثبت تولید کند. زمانی که نوجوان بودم تصور میکردم دنیا بهتر خواهد شد اما احتمالاً نوجوانان امروزی فکر میکنند دنیا در حال بدتر شدن است. باید شکلگیری این چهارچوبهای ذهنی منفی را متوقف کنیم. جوانان در انزوا به سر میبرند اما آیا آنها پس از دوران کرونا به سمت ایجاد ارتباط با دیگران خواهند رفت یا همچنان ترجیح میدهند در انزوا باقی بمانند؟
بخشی از گفتوگوی این نویسنده مشهور ژاپنی با رادیو توکیو FM به نقل از ایسنا
اقتصاد پویا شود، هنر هم رونق میگیرد
قباد شیوا
طراح و گرافیست
همهگیری کرونا باعث شد اوضاع تمامی حوزههای هنری از جمله هنرهای تجسمی ملتهب شود و تغییراتی در آن به وجود بیاید. باید بگویم بهطور اخص در حوزه کاری من یعنی گرافیک هم شاهد رکود بودیم. میتوانم به صورت مصداقی به این مسأله اشاره کنم که تقریباً سهماه است هیچ سفارش تازهای برای کار دریافت نکردهام اما طبق عادت همیشگی، همچنان هر روز صبح به دفتر کارم میروم، طراحی میکنم و عصر به خانه برمیگردم چون گریزی از این ماجرا نیست و باید زندگی ادامه داشته باشد.
طراحیهایم سرگرمیهای اوقات تنهایی من هستند و اگر چه طی این چند مدت اخیر هم هیچ کدام از کارهایم را به نمایش نگذاشتم و چه به صورت فیزیکی (چون کسی به گالریها نمیرود) و چه به صورت مجازی نمایشگاهی برگزار نکردهام و هنوز نمیدانم که یک روز بالاخره این کار را انجام خواهم داد یا نه شاید یک روز این کار را کردم، بنا به شرایط تصمیمگیری خواهم کرد. به هر صورت شاید بخشی از دلایل اوضاع کساد و رکود در کار ما هنرمندان به شیوع کرونا و مشکلاتی که ایجاد کرده برگردد اما مشکل و مسأله اصلی ما هنرمندان بهدلیل برخی سیاستهای نادرست بهوجود آمده است. من طراح گرافیک هستم و اگر اوضاع اقتصادی مملکت دچار مشکل شود، کار ما هم طبیعتاً دچار رکود میشود و ما بیکار یا کمکار میشویم؛ همانطور که امروز دیگر نه سفارش پوستر میآید و نه لوگو و نه سفارش بروشور... و این مشکل، نه فقط مشکل من بلکه مشکل تمامی طراحان گرافیک ایران است.
اگر وضع اقتصاد مردم، کارخانه داران و صاحبان صنایع خوب شود طبیعتاً برای انجام امور گرافیکی و تبلیغی مورد نیازشان به ما رجوع میکنند و این چرخه دوباره به حیات و حرکت خود ادامه میدهد. البته این را هم بگویم که صبر ما هنرمندان زیاد است و خود من در این شرایط سعی میکنم بیشتر مطالعه کنم و اگر چه فعلاً مشتری و خواهانی نیست اما حداقل برای دل خودم طراحی میکنم.
گرافیک در تمام دنیا مانند تمامی حرفهها و هنرهای دیگر به اقتصاد وصل است و من به نوبه خود امیدوارم مشکلات اقتصادی کشور بهبود یابد تا کار همه مردم و ما هنرمندان هم رونق بگیرد، علیالخصوص هنرمندان جوانی که آینده کاری و زندگیشان را بر پایه کار در حوزه هنر استوار کردهاند و با ذوق و امید و انگیزهای وارد این دنیا شدهاند بیش از دیگران نیاز به حمایت دارند.
طراح و گرافیست
همهگیری کرونا باعث شد اوضاع تمامی حوزههای هنری از جمله هنرهای تجسمی ملتهب شود و تغییراتی در آن به وجود بیاید. باید بگویم بهطور اخص در حوزه کاری من یعنی گرافیک هم شاهد رکود بودیم. میتوانم به صورت مصداقی به این مسأله اشاره کنم که تقریباً سهماه است هیچ سفارش تازهای برای کار دریافت نکردهام اما طبق عادت همیشگی، همچنان هر روز صبح به دفتر کارم میروم، طراحی میکنم و عصر به خانه برمیگردم چون گریزی از این ماجرا نیست و باید زندگی ادامه داشته باشد.
طراحیهایم سرگرمیهای اوقات تنهایی من هستند و اگر چه طی این چند مدت اخیر هم هیچ کدام از کارهایم را به نمایش نگذاشتم و چه به صورت فیزیکی (چون کسی به گالریها نمیرود) و چه به صورت مجازی نمایشگاهی برگزار نکردهام و هنوز نمیدانم که یک روز بالاخره این کار را انجام خواهم داد یا نه شاید یک روز این کار را کردم، بنا به شرایط تصمیمگیری خواهم کرد. به هر صورت شاید بخشی از دلایل اوضاع کساد و رکود در کار ما هنرمندان به شیوع کرونا و مشکلاتی که ایجاد کرده برگردد اما مشکل و مسأله اصلی ما هنرمندان بهدلیل برخی سیاستهای نادرست بهوجود آمده است. من طراح گرافیک هستم و اگر اوضاع اقتصادی مملکت دچار مشکل شود، کار ما هم طبیعتاً دچار رکود میشود و ما بیکار یا کمکار میشویم؛ همانطور که امروز دیگر نه سفارش پوستر میآید و نه لوگو و نه سفارش بروشور... و این مشکل، نه فقط مشکل من بلکه مشکل تمامی طراحان گرافیک ایران است.
اگر وضع اقتصاد مردم، کارخانه داران و صاحبان صنایع خوب شود طبیعتاً برای انجام امور گرافیکی و تبلیغی مورد نیازشان به ما رجوع میکنند و این چرخه دوباره به حیات و حرکت خود ادامه میدهد. البته این را هم بگویم که صبر ما هنرمندان زیاد است و خود من در این شرایط سعی میکنم بیشتر مطالعه کنم و اگر چه فعلاً مشتری و خواهانی نیست اما حداقل برای دل خودم طراحی میکنم.
گرافیک در تمام دنیا مانند تمامی حرفهها و هنرهای دیگر به اقتصاد وصل است و من به نوبه خود امیدوارم مشکلات اقتصادی کشور بهبود یابد تا کار همه مردم و ما هنرمندان هم رونق بگیرد، علیالخصوص هنرمندان جوانی که آینده کاری و زندگیشان را بر پایه کار در حوزه هنر استوار کردهاند و با ذوق و امید و انگیزهای وارد این دنیا شدهاند بیش از دیگران نیاز به حمایت دارند.
خواندن نمایشنامه یا درک بهتر یک موقعیت
رضا آشفته
منتقد
نمایشنامه یک شکل ادبی است که در واقع برای اجرای در صحنه تئاتر نوشته میشود اما در این روزهای کرونایی که مدام تئاتر تعطیل میشوند چه بسا خواندن نمایشنامه تا حدی میتواند یک جایگزین خوب برای این نقصان به وجود آمده باشد، چون لذت خواندن نمایشنامه نه تنها کم از داستان و رمان نیست که گاهی میتواند بهتر باشد به این سبب که به خواننده فرصت تخیل کردن مستقل میدهد و میتواند از هر خواننده یک کارگردان بسازد که در رؤیاهایش پنداری از یک اجرا را ایجاد کند که حتماً با هر اجرای دیگر که بعدها به صحنه خواهد آمد، متفاوت خواهد بود.
شاید به همین دلیل ساده است که بسیاری در این روزها به خوانش نمایشنامه در گروههای یک نفره یا دو، سه نفره میپردازند.
به هر روی خواندن نمایشنامه هم لذت ویژهای دارد که قدرت تحلیل را رفته رفته در اذهان بالاتر خواهد برد ،شاید به این دلیل که آدمهای نمایش متکی به مابهازاها هستند و همین درک آدمهاست که قدرت تحلیل را با درایت و فراست غور کردن در درک واقعیت به شکل روزافزونی بالاتر ببرد. فرقی هم نمیکند که نمایشنامه ایرانی یا خارجی بخوانیم، مهم این است که بدانیم هر متن را با انگیزه لذت از آن باید بخوانیم ،اما بنابر دستورهای صحنه و نحوه چیدمان دیالوگهای آدمهای نمایش میتوان تصوری از یک موقعیت را پیش روی داشت، یعنی به نوعی فراتر از یک داستان و رمان که توصیفات به حد کافی در همان راستای خواست نویسنده تخیل را به کار گیرد، در نمایشنامه این فرصت افزونتر شده و مشارکت در درک متن بسیار بیشتر از خواندن یک داستان و رمان خواهد بود و همین عاملی برای درک بهتر است چون همزمان با خواندن تصویر از چیدمان صحنه و میزانسنها ذهن را با خود درگیر میکند و این راهیابی به مابهازاهای متن را افزایش خواهد داد و همین خود پیامد بهتری برای درک موقعیتها و آدمها ایجاد میکند.
برای همین هم کارگردانی با خواندن و درک یک متن سنجیده میشود و قدرت تحلیل یک عامل بنیادین برای ایجاد اجراهای بهتر است و اگر خوانندگان متون نمایشی نیز پیش از اجرای این متون فرصتی برای خواندن و تحلیلشان داشته باشند بعدها در زمان اجرا لذتی افزونترخواهند برد؛ حتی متوجه دگرگونی متن در زمان اجرا خواهند شد.
به هر روی هر کارگردان تحلیل و رویکرد خود را در زمان اجرای این متون در پیش میگیرند و هر یک به نوعی متفاوت این درک و برداشت را به صحنه میبرند. بنابراین خواندن متن و آن هم به شکل پیوسته و حرفهای برای هر خواننده میتواند تبدیل به کارکردی درست و کارآمد شود، چون خواننده بتدریج دچار نگاه انتقادی خواهد شد و ناخواسته با نگاه چالشی هر چیزی را نگاه میکند و نسبت به پدیدههای پیرامونی کنشمند خواهد شد.
این به نوعی بلوغ فکری را بارور میکند و نسبتهای درستی با درک منطقی و القا و ایجاد دیالوگ برقرار میسازد و در سطح کلان، جامعه را دچار وضعیت گفتوگومحور و فراگیری وضعیت دموکراتیک خواهد کرد ،چون ذهن پیشرو و پیشرفته در خوانش متن با ساحتهای چندگانه وجودی و از آنسو نیز با چند صدایی بودن آدمها و جامعه آشنا میکند. بنا براین نمایشنامه فراتر از یک متن ادبی میتواند کارکردی اجتماعی را برای توسعه مباحث مهمی چون آزادی، عدالت، مشارکت، همگرایی و... ایفا کند.
چه بهتر از اینکه اگر تئاتر تعطیل است فراهم کردن چند نمایشنامه روزهای ما را مزین به خوانشی متفاوت و مستقل گرداند که هر یک از ما از زاویه دید منحصری پیش از دیدن این متون در صحنه بتوانیم آنها را بخوانیم و به درکی بهتر برسیم. اتفاقاً نمایشنامه هم بسیار است که نشرهای مختلف آنها را این روزها عرضه میکنند.
ما نیز میتوانیم با تهیه این متون، بیشتر و بیشتر درگیر با یک فضای ادبی شویم که اهداف بنیادین برای دگرگونی هر جامعه در حال پیشرفتی را نشانه گرفتهاند.
منتقد
نمایشنامه یک شکل ادبی است که در واقع برای اجرای در صحنه تئاتر نوشته میشود اما در این روزهای کرونایی که مدام تئاتر تعطیل میشوند چه بسا خواندن نمایشنامه تا حدی میتواند یک جایگزین خوب برای این نقصان به وجود آمده باشد، چون لذت خواندن نمایشنامه نه تنها کم از داستان و رمان نیست که گاهی میتواند بهتر باشد به این سبب که به خواننده فرصت تخیل کردن مستقل میدهد و میتواند از هر خواننده یک کارگردان بسازد که در رؤیاهایش پنداری از یک اجرا را ایجاد کند که حتماً با هر اجرای دیگر که بعدها به صحنه خواهد آمد، متفاوت خواهد بود.
شاید به همین دلیل ساده است که بسیاری در این روزها به خوانش نمایشنامه در گروههای یک نفره یا دو، سه نفره میپردازند.
به هر روی خواندن نمایشنامه هم لذت ویژهای دارد که قدرت تحلیل را رفته رفته در اذهان بالاتر خواهد برد ،شاید به این دلیل که آدمهای نمایش متکی به مابهازاها هستند و همین درک آدمهاست که قدرت تحلیل را با درایت و فراست غور کردن در درک واقعیت به شکل روزافزونی بالاتر ببرد. فرقی هم نمیکند که نمایشنامه ایرانی یا خارجی بخوانیم، مهم این است که بدانیم هر متن را با انگیزه لذت از آن باید بخوانیم ،اما بنابر دستورهای صحنه و نحوه چیدمان دیالوگهای آدمهای نمایش میتوان تصوری از یک موقعیت را پیش روی داشت، یعنی به نوعی فراتر از یک داستان و رمان که توصیفات به حد کافی در همان راستای خواست نویسنده تخیل را به کار گیرد، در نمایشنامه این فرصت افزونتر شده و مشارکت در درک متن بسیار بیشتر از خواندن یک داستان و رمان خواهد بود و همین عاملی برای درک بهتر است چون همزمان با خواندن تصویر از چیدمان صحنه و میزانسنها ذهن را با خود درگیر میکند و این راهیابی به مابهازاهای متن را افزایش خواهد داد و همین خود پیامد بهتری برای درک موقعیتها و آدمها ایجاد میکند.
برای همین هم کارگردانی با خواندن و درک یک متن سنجیده میشود و قدرت تحلیل یک عامل بنیادین برای ایجاد اجراهای بهتر است و اگر خوانندگان متون نمایشی نیز پیش از اجرای این متون فرصتی برای خواندن و تحلیلشان داشته باشند بعدها در زمان اجرا لذتی افزونترخواهند برد؛ حتی متوجه دگرگونی متن در زمان اجرا خواهند شد.
به هر روی هر کارگردان تحلیل و رویکرد خود را در زمان اجرای این متون در پیش میگیرند و هر یک به نوعی متفاوت این درک و برداشت را به صحنه میبرند. بنابراین خواندن متن و آن هم به شکل پیوسته و حرفهای برای هر خواننده میتواند تبدیل به کارکردی درست و کارآمد شود، چون خواننده بتدریج دچار نگاه انتقادی خواهد شد و ناخواسته با نگاه چالشی هر چیزی را نگاه میکند و نسبت به پدیدههای پیرامونی کنشمند خواهد شد.
این به نوعی بلوغ فکری را بارور میکند و نسبتهای درستی با درک منطقی و القا و ایجاد دیالوگ برقرار میسازد و در سطح کلان، جامعه را دچار وضعیت گفتوگومحور و فراگیری وضعیت دموکراتیک خواهد کرد ،چون ذهن پیشرو و پیشرفته در خوانش متن با ساحتهای چندگانه وجودی و از آنسو نیز با چند صدایی بودن آدمها و جامعه آشنا میکند. بنا براین نمایشنامه فراتر از یک متن ادبی میتواند کارکردی اجتماعی را برای توسعه مباحث مهمی چون آزادی، عدالت، مشارکت، همگرایی و... ایفا کند.
چه بهتر از اینکه اگر تئاتر تعطیل است فراهم کردن چند نمایشنامه روزهای ما را مزین به خوانشی متفاوت و مستقل گرداند که هر یک از ما از زاویه دید منحصری پیش از دیدن این متون در صحنه بتوانیم آنها را بخوانیم و به درکی بهتر برسیم. اتفاقاً نمایشنامه هم بسیار است که نشرهای مختلف آنها را این روزها عرضه میکنند.
ما نیز میتوانیم با تهیه این متون، بیشتر و بیشتر درگیر با یک فضای ادبی شویم که اهداف بنیادین برای دگرگونی هر جامعه در حال پیشرفتی را نشانه گرفتهاند.
دو کتاب خواندنی از محمدقاسمزاده
افشین شحنهتبار
مدیر نشر بینالمللی «شمع و مه»
در میان نویسندگان معاصر ایرانی که به فانتزینویسی توجه دارند، محمد قاسمزاده را میتوان یکی از بهترینها دانست، بویژه با آن طنز همیشگیاش که در لایههایی از اغلب داستانها و رمانهای او خودنمایی میکند. پیشنهاد دو کتاب خواندنی برای علاقهمندان ادبیات از همین نویسنده خوب کشورمان دارم؛ نخست، کتاب «مردی که خواب میفروخت». همانطور که از نام آن هم برمیآید داستانی بسیار مبتکرانه دارد، ماجرای مردی که پول میگیرد و خواب میفروشد! مردم به شخصیت این داستان پول میدهند تا برای آنها خواب ببیند و جالب اینکه با همین کار سبب برقراری آرامش میان ساکنان محل زندگیاش میشود، البته مرد طمعکاری نیست؛ در حد ناچیزی و فقط به اندازه امرارمعاش پول میگیرد و حتی گاهی هم این کار را برای افراد بیبضاعت رایگان انجام میدهد.
اوایل همهچیز خوب پیش میرود تا اینکه کمکم توقع مردم زیاد شده و سفارشهای جدیتر و گاه عجیبی به او میدهند! آنقدر که پیرمرد داستان ناراحت شده و میگوید: «من برای نجات شما آمدهام و شما مرا به چه کارهایی وادار میکنید!» و از آن شهر فرار میکند. او هرچه در خواب میدید به واقعیت تبدیل میشد و... «مردی که خواب میفروخت» با همکاری انتشارات «کتاب سده» در دسترس علاقهمندان قرارگرفته است. این داستان آنقدر موضوع بکر و جالبی دارد که به احتمال ترجمه انگلیسیاش را برای انتشار در کشورهای دیگر انجام بدهیم.
کتاب دیگری که میخواهم از آن بگویم هم متعلق به همین نویسنده و آخرین نوشته او است؛ «توفان سال موش». این رمان هم ماجرای جالبی دارد، بهرغم برخورداری از حال و هوایی فانتزی اما بیشتر اجتماعی است؛ روستایی که مسیر تغییر پیش روی آن، سبب تبدیلش به شهر میشود. با اینحال ساخت و سازها و اثرات فرهنگی- اجتماعی آن به شکلی پیش نمیرود که انتظار مردم و حتی سازندگان آن بوده است.
این رمان که حاصل سالها تحقیق نویسندهاش به شمار میآید با همکاری نشر «نیماژ» منتشر شده است. نکته جالبتوجه درباره هر دو کتاب محمدقاسمزاده اینکه بعد از خواندن آنها حال آدم خوب میشود و چه چیزی بهتر از این برای احوال این روزها! بویژه که به گمانم این دو نوشته را میتوان از بهترین آثار تألیفی یک دهه اخیرمان دانست.
تأملی درباب پاسخگویی در رسانه
شفافیت میوه بلوغ است
علیرضا نراقی
منتقد
سالهاست که علاوه بر تلاشهـــــــــای رسانههای مستقل، در رسانه ملی نیز بحث شفافیت و پاسخگویی مطرح است. اما این دو اصل اساسی هرگز متحقق نشده است. شــــــفافیت و پاسخگویی ناشی از مسئولیتپذیری حاکمان است و حاکمیت مسئول، برآیند جامعه و شهروندانی مسئول است. پس پاسخگویی و شفافیت به پیشنیازهای فرهنگی وابسته است.
گاهی تصمیماتی پنهانی سرنوشت مردمان را تعیین کرده است، اما بجز مواردی مستند در تاریخ، دستها و تصمیمات پنهان، اغلب ساخته ذهن مردمانی است که یا از عمل سیاسی بازداشته شدهاند یا اینکه تاب پذیرش مسئولیت اعمال خود را ندارند. در چنین شرایطی تخیل پا به عرصه میگذارد و گروهی نادیده را در اتاقی در بسته مینشاند و شرایط واقعی را به گردن آن گروه موهوم میاندازد.
افکار مبتنی بر تئوری توطئه و اینکه مثلاً اوضاع جهان را عدهای معدود و ملعون، با فلان خصوصیات فکری و حتی ظاهری، به وجود میآورند، ریشهای طولانی در تاریخ مدرن دارد، اما بذر رشد چنین افکاری، ناآگاهی و توسعه نیافتگی فردی و جمعی است. جوامع و گروههای اجتماعی کمتر توسعه یافته، حتی در دل کشورهای توسعه یافته، دچار چنین تصوراتی هستند. مثلاً بدنه خرده فرهنگ کمتر تحصیلکرده و از نظر اجتماعی و فرهنگی منزوی امریکا، که اغلب هوادار دونالد ترامپ بودند، از سیاست و رسانه چنین تصویری در ذهن دارند. اینکه وضع خود و جامعه خود را به نیرویی غیر از خودمان حواله دهیم، ارتباطی عمیق با مسأله «نابالغی» و کودکوارگی دارد. امانوئل کانت، فیلسوف بزرگ قرن هجدهم در مقاله تاریخ ساز خود «در پاسخ به پرسشِ روشنگری چیست؟» مینویسد: «روشنگری، خروج آدمی است از نابالغی به تقصیر خویشتنِ خود. و نابالغی، ناتوانی در به کار گرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری.» به میزانی که نابالغ نباشیم مسئولیت پذیریم و به حکومت دیگری بر ذهنمان خاتمه میدهیم. همیشه عدهای از دستها و تصمیمات پنهانی میگویند و با آسمان و ریسمان بافتن، این ایده را صورتبندی و تبلیغ میکنند و البته از مواهبی چون استاد و دکتر خوانده شدن و سواری گرفتن از اذهان نابالغ بهرهمند میشوند.
اگر بناست رسانه ملی همان دانشگاهی باشد که با مردم در ابتدای انقلاب عهد شده بود، برون رفتن از آن «نابالغی» و اتکا به خودی مسئولیتپذیر، شرط اول است. رسانه ملی محل جستوجوی دستهای نادیده و قاتلان ناموجود بدون مقتول نیست، بلکه محل شفاف ساختن حقایقی است موجود، که البته خاموش ماندهاند. سر تا پای رسانه ملی را این روزها برنامههایی گرفته که ادعای آنها شفافسازی و پاسخگو کردن مسئولان است، اما پاسخگویی یک ژست رسانهای با میز و صندلیهای بزرگ، نورپردازی بنفش و مجری متلکپران اما بله قربانگو، نیست. پاسخگویی یک فرهنگ است و این فرهنگ جز از طریق برون رفت از آن «نابالغی» میسر نیست. محتوای مبتنی بر کشف دستهای پنهان، در رسانه ملی بسیار رواج دارد. پیدا کردن دستهای پنهان در برنامههایی که بهدنبال حقیقت و پاسخگویی هستند نوعی تناقض است و این تناقض در رسانه، حاصلی جز فربه کردن فرهنگی مسئولیتناپذیر و در نتیجه غیر شفاف و غیر پاسخگو ندارد.
منتقد
سالهاست که علاوه بر تلاشهـــــــــای رسانههای مستقل، در رسانه ملی نیز بحث شفافیت و پاسخگویی مطرح است. اما این دو اصل اساسی هرگز متحقق نشده است. شــــــفافیت و پاسخگویی ناشی از مسئولیتپذیری حاکمان است و حاکمیت مسئول، برآیند جامعه و شهروندانی مسئول است. پس پاسخگویی و شفافیت به پیشنیازهای فرهنگی وابسته است.
گاهی تصمیماتی پنهانی سرنوشت مردمان را تعیین کرده است، اما بجز مواردی مستند در تاریخ، دستها و تصمیمات پنهان، اغلب ساخته ذهن مردمانی است که یا از عمل سیاسی بازداشته شدهاند یا اینکه تاب پذیرش مسئولیت اعمال خود را ندارند. در چنین شرایطی تخیل پا به عرصه میگذارد و گروهی نادیده را در اتاقی در بسته مینشاند و شرایط واقعی را به گردن آن گروه موهوم میاندازد.
افکار مبتنی بر تئوری توطئه و اینکه مثلاً اوضاع جهان را عدهای معدود و ملعون، با فلان خصوصیات فکری و حتی ظاهری، به وجود میآورند، ریشهای طولانی در تاریخ مدرن دارد، اما بذر رشد چنین افکاری، ناآگاهی و توسعه نیافتگی فردی و جمعی است. جوامع و گروههای اجتماعی کمتر توسعه یافته، حتی در دل کشورهای توسعه یافته، دچار چنین تصوراتی هستند. مثلاً بدنه خرده فرهنگ کمتر تحصیلکرده و از نظر اجتماعی و فرهنگی منزوی امریکا، که اغلب هوادار دونالد ترامپ بودند، از سیاست و رسانه چنین تصویری در ذهن دارند. اینکه وضع خود و جامعه خود را به نیرویی غیر از خودمان حواله دهیم، ارتباطی عمیق با مسأله «نابالغی» و کودکوارگی دارد. امانوئل کانت، فیلسوف بزرگ قرن هجدهم در مقاله تاریخ ساز خود «در پاسخ به پرسشِ روشنگری چیست؟» مینویسد: «روشنگری، خروج آدمی است از نابالغی به تقصیر خویشتنِ خود. و نابالغی، ناتوانی در به کار گرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری.» به میزانی که نابالغ نباشیم مسئولیت پذیریم و به حکومت دیگری بر ذهنمان خاتمه میدهیم. همیشه عدهای از دستها و تصمیمات پنهانی میگویند و با آسمان و ریسمان بافتن، این ایده را صورتبندی و تبلیغ میکنند و البته از مواهبی چون استاد و دکتر خوانده شدن و سواری گرفتن از اذهان نابالغ بهرهمند میشوند.
اگر بناست رسانه ملی همان دانشگاهی باشد که با مردم در ابتدای انقلاب عهد شده بود، برون رفتن از آن «نابالغی» و اتکا به خودی مسئولیتپذیر، شرط اول است. رسانه ملی محل جستوجوی دستهای نادیده و قاتلان ناموجود بدون مقتول نیست، بلکه محل شفاف ساختن حقایقی است موجود، که البته خاموش ماندهاند. سر تا پای رسانه ملی را این روزها برنامههایی گرفته که ادعای آنها شفافسازی و پاسخگو کردن مسئولان است، اما پاسخگویی یک ژست رسانهای با میز و صندلیهای بزرگ، نورپردازی بنفش و مجری متلکپران اما بله قربانگو، نیست. پاسخگویی یک فرهنگ است و این فرهنگ جز از طریق برون رفت از آن «نابالغی» میسر نیست. محتوای مبتنی بر کشف دستهای پنهان، در رسانه ملی بسیار رواج دارد. پیدا کردن دستهای پنهان در برنامههایی که بهدنبال حقیقت و پاسخگویی هستند نوعی تناقض است و این تناقض در رسانه، حاصلی جز فربه کردن فرهنگی مسئولیتناپذیر و در نتیجه غیر شفاف و غیر پاسخگو ندارد.
عکس نوشت
اجرای زنده نقاشی توسط
حسن روح الامین
در مسجد نصیرالملک شیراز بهمناسبت برگزاری کنگره جهانی محمد(ص)، پیامبر رحمت
در آیینه ادب و هنر
/خبرگزاری بین المللی قرآن
حسن روح الامین
در مسجد نصیرالملک شیراز بهمناسبت برگزاری کنگره جهانی محمد(ص)، پیامبر رحمت
در آیینه ادب و هنر
/خبرگزاری بین المللی قرآن
#ارتش قهرمان
در پی انتشار خبرهایی از شرایط سخت سیستان و بلوچستان کمکهای مردمی به این استان محروم کشور ارسال شد. خیرین و پزشکان زیادی به این منطقه سفر کردند تا بتوانند با بردن تجهیزات پزشکی و بهداشتی شرایط بهتری برای این استان محروم درست کنند. از سوی دیگر انتشار فیلم گریان دختر بچهای که از کمآبی سیستان و بلوچستان سخن میگفت باعث شد که نیروی زمینی ارتش در مناطق روستایی استان سیستان بلوچستان برود و این مشکل را برطرف کند. این حضور باعث شد که کاربران فضای مجازی با هشتگ ارتش قهرمان از خدمات این نیرو در این استان تشکر کنند. «ارتش به داد مردم سیستان و بلوچستان رسید.»، «نیروهای جهادی ارتش عزیز، برای آبرسانی روزانه به روستای موردنظر دست به کار شدند.»، «از ارتش مردمی و سپاه پاسداران انقلابی ممنونیم بابت آبرسانی به سیستان و بلوچستان، اما راضی کننده نیست واقعاً اما در کل امیدوار کننده بود.»، «در پی انتشار فیلمی از گلایه و گریه یک دختر بچه سیستان و بلوچستانی از کم آبی در منطقه محل زندگی خود، خدمات آبرسانی توسط نیروی زمینی ارتش در مناطق روستایی استان سیستان و بلوچستان انجام شد.»، «این روی دوست داشتنی ارتش است. در زلزله سرپل ذهاب هم، همه ما میدیدیم چقدر خالصانه و وطن دوستانه خودشون رو حتی برای اموال مردم به خطر مینداختن...»، «خدایی یه همچین ارتش و سپاهی نداشتیم، چیکار میکردیم؟!»، «سلام و درود مردم ایران بر قهرمانان و دلاوران ارتش جمهوری اسلامی ایران بویژه فرمانده دلاور ارتش جمهوری اسلامی ایران که افتخار مردم است»، «ارتش و سپاه در کمک، ترور، سیل، زلزله، حملات دشمن سپر بلای مردم ایران هستند در حال حاضر مرز ایران و افغانستان شاهد حضور طالبان هست، استقرار ارتش قهرمان روبهروی طالبان در مرز از زابل تا نیمه مرز در خراسان»، «اگرالان گهگاه صدای جنگ به گوش میرسد صدای خمپاره درمرز میآید روستاهای سیستان و بلوچستان و خراسان بزرگ راپر سروصدا کرده اما آسودهایم که سپاه و ارتش قهرمان ایران اسلامی پرتوان درمرزها مستقر شدن چنان غُرّان ومحکم که آرامش داریم باآرزوی آرامش افغانستان زنده باد ایران.»
با مشایعت اهالی رسانه خبرنگار فقید ایرنا به خاک سپرده شد
پایان یک عمر مبارزه
داریوش غفاری از خبرنگاران و دبیران باسابقه سازمان خبرگــــــــــزاری جمهــــــوری اسلامی(ایرنا) و از فعالان رسانهای کشور، که صبح پنجشنبه پس از تحمل یک دوره بیماری در تهران درگذشت دیروز و با بدرقه اصحاب رسانده در کنار همکار مرحومش ریحانه یاسینی به خاک سپرده شد. محمدرضا نوروزپور مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) در مراسم تشییع این هنرمند فقید طی سخنانی کوتاه درباره مرحوم غفاری گفت: مرحوم غفاری در حالی که با بیماری سخت سرطان مبارزه میکرد هیچ گاه کارش را رها نکرد و در اوج بیماری بهکار و تخصص خود پایبند بود. این خبرنگار فقید از جمله خبرنگاران، دبیران و مدیران ایثارگر و متعهد ایرنا بود که تا آخرین روزهای عمر خویش و با وجود بیماری سخت سرطان به فعالیت خبری ادامه داد و در سالهای اخیر نیز عهده دار مدیریت اخبار صفحه اصلی خبرگزاری را برعهده داشت. محمدرضا نادری گیسور معاون خبر خبرگزاری ایرنا با اشاره به تلاش این خبرنگار فقید او را خبرنگاری باسابقه و حرفهای دانست و گفت: مرحوم غفاری با ۲۷ سال سابقه، بهعنوان رئیس در خبرگزاری استانهای قم و البرز فعالیت داشت و دورهای نیز مدیر این خبرگزاری در کشور مالزی و از ایثارگران دوران جنگ هشت ساله دفاع مقدس بود. مرحوم غفاری سال گذشته درگیر بیماری سرطان شد و تا زمانی که در بیمارستان بستری نبود هیچ گاه کارش را رها نکرد و متعهد به کارش بود. همچنین محمد عزیزپور دبیر خبرگزاری ایرنا در استان البرز از همکاریاش با مرحوم غفاری این چنین سخن گفت: آن فقید بسیار با صداقت و خستگیناپذیر بود و به کارش علاقه زیادی داشت. در زمانی که مرحوم غفاری حدود چهار سال مدیریت خبرگزاری استان البرز را بر عهده داشت با تمام وجود کار میکرد و در خدمت کار و همکارانش بود و در این مدت سنگ تمام گذاشت. مرضیه فاتحی که در ۲ سال گذشته در یک گروه با مرحوم غفاری کار کرده بود نیز گفت: آن مرحوم خبرنگار میدانی بسیار قوی بود که ردههای خبر را بخوبی طی کرد؛ وی کار خود را از خبرنگاری شروع کرد و در ادامه مدیر خبرگزاری در برخی شهرستانها و استانها بود و در ادامه به خارج از کشور رفت و تا زمانی که زنده بود متعهد به کارش باقی ماند. او ادامه داد: مرحوم غفاری با سابقهای که داشت با تدبیر به موضوعات نگاه میکرد و آن جایی که میدانست که این کار باید انجام شود متعصبانه بر کارش اهتمام میورزید. فاتحی تأکید کرد: باید در این زمینه دولتمردان بویژه برای خبرنگاران خبرگزاری ایرنا قانونی تصویب کنند تا موضوع سختی کار خبرنگاران این رسانه اجرایی شود. مرحوم غفاری سالهای متمادی در حوزههای مختلف خبری از جمله خبرنگار حوزه مجلس و دولت، دبیر گروه سیاسی، رئیس دفتر ایرنا در کوالالامپور (مالزی) و ریاست مراکز ایرنا در استانهای قم و البرز و دفتر نوشهر در غرب مازندران فعالیت کرده بود و همچنین از رزمندگان و ایثارگران دوران هشت سال دفاع مقدس بود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
کرونا دنیا را تغییر داده است
-
اقتصاد پویا شود، هنر هم رونق میگیرد
-
خواندن نمایشنامه یا درک بهتر یک موقعیت
-
دو کتاب خواندنی از محمدقاسمزاده
-
شفافیت میوه بلوغ است
-
عکس نوشت
-
#ارتش قهرمان
-
پایان یک عمر مبارزه
اخبارایران آنلاین