ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام على علیهالسلام: خودت را بهکارهاى زیبا عادت بده که اگر به آنها عادت کنى، برایت لذت بخش مى شوند.
[شرح نهجالبلاغه، ابن ابىالحدید، ج۲۰، ص۲۶۶، ح۹۲]
اجرای زنده موسیقی در فضای باز را پیشنهاد میکنیم
عبدالحسین مختاباد: با توجه به فصل تابستان و گرمای هوا، میتوان با رعایت شیوهنامههای بهداشتی از فضای باز برای برگزاری کنسرتهای موسیقی استفاده کرد. در واقع راهحل موجود برای بازگشت به کار اهالی موسیقی، خوانندگان، نوازندگان، آهنگسازان، تهیهکنندگان و کنسرتگذاران و... در شرایطی که نمیتوان چندان به بازگشت به سالنها امید بست، همین است و مسئولان و متولیان آن در خانه موسیقی باید به این بیندیشند که دستی بیفشانند و در کشوری که میتوان کشور آفتاب نامیدش از موقعیت فعلی برای ایجاد تغییر استفاده کنند. با این همه نکته اصلی حفظ جان مردم است و کادر درمان زحماتی بیشائبه کشیدهاند تا میزان مرگومیر را در اثر ابتلا به کرونا کاهش دهند و باید صمیمانه از آنها سپاسگزار بود و ما هم نمیخواهیم چند صباح دیگر بگویند اهالی موسیقی جان مردم را به خطر انداختند. بنابراین به جای برگزاری کنسرت در سالن سرپوشیده، اجرای زنده در فضای باز را پیشنهاد میکنیم. فراموش نکنیم که در شرایط فعلی با جامعهای مغموم مواجهایم و با این اقدام، هم میتوان فرصت دوباره کار را برای هنرمندان ایجاد کرد و هم اندکی از اندوه مردم کاست.
بخشی از گفتوگوی این خواننده، آهنگساز و مدرس موسیقی با خبرآنلاین
از آموزشگاههای موسیقی حمایت کنید
زیدالله طلوعی
موسیقیدان و نوازنده تار و سه تار و مدیر مؤسسه فرهنگی هنری چاووش
کرونا همچنان بر دنیا سایه افکنده و صدمات جانی و مالی بسیاری برجای گذاشته است و این تأثیر بهکشور ما هم رسیده است. بیتردید حوزه فرهنگ وهنر بویژه موسیقی نیز از این اتفاق مستثنی نبوده و طی این مدت زمان شاهد مشکلات بسیاری بودهایم و باید گفت که کرونا به هنر بسیار آسیب رسانده است. یکی از این مشکلات شامل تعطیلی آموزشگاههای موسیقی است. بیش از یکسالواندی است که کلاسهای موسیقی متوقف شده و تنها با برگزاری کلاسهای آنلاین کجدار و مریز روزگار میگذرانیم و سعی کردیم که آموزش در این روزگار تعطیل نشود. در واقع بهتراست بگویم کرونا موجب افت بسیاری از آموزشگاههای موسیقی شده است که البته گریزی هم از این تعطیلات نیست چرا که تجمع افراد هم موجب هراس و نگرانی خانوادهها و هم استادان است و همین امر موجب شده کلاسهای آموزشی کم و بیش بهصورت آنلاین برگزار شود. البته گاهی از اندک هنرجویان هم بهصورت حضوری در کلاسها شرکت میکنند. با این تفاسیر میتوان براحتی شرایط اکنون استادان موسیقی در دوران کرونا را ارزیابی کرد چرا که این استادان دیگر امکان تدریس در آموزشگاهها را ندارند و براین اساس دستمزد و حقوقی هم دریافت نمیکنند. درواقع استادان موسیقی بهلحاظ مالی امکانات بسیار ضعیفی دارند و در مضیقه مالی هستند تا آنجا که برخی از آموزشگاههای موسیقی بهسبب همین شرایط تعطیل شدهاند و راندمان کاری گذشته را ندارند و از بین رفته است و نمیدانم تا چه مدت زمان این وضعیت ادامه خواهد داشت چرا که آنچه پیش روی ما است و میبینیم زندگی سخت و نگران مردم جامعه است.
البته دراین مدت زمان حمایتهای اندکی از سوی وزارت فرهنگ انجام گرفته اما کافی نیست بهطور مثال در همان اوایل شیوع این بیماری مبلغ یک میلیون و پانصد هزار تومان به حساب هنرمندان (هنرکارت) واریز شد اما پس از آن حمایتی انجام نگرفت. هنرمندان درخواستشان از متولیان فرهنگی حمایت و پشتیبانی است بخصوص افرادی که تنها حرفهشان تدریس است و در آموزشگاهها مشغول بهکار هستند و این مشکلات امرار و معاش روزمره آنها را به حداقل رسانده است.
شرایط آموزش آنلاین هم مشکلات خود را دارد اولاً که آن ارتباط حسی و عاطفی که میبایست بین شاگرد و استاد شکل بگیرد، وجود ندارد و یکی از دلایلی که تا به امروز بازخورد خوبی از این شیوه آموزشی دریافت نکردهایم همین موضوع بوده است، نکته دیگر وضعیت سرعت اینترنت است که متأسفانه شرایط نامناسب اینترنت، کندی و قطعی آن موجب افت کیفیت صدا و تصویرشده است. موضوع بعدی این است که بخشی از مردم جامعه با فضای مجازی و سیستم آنلاین آشنایی ندارند و اگر هم آگاهی و آشنایی هم باشد بازهم شرایط اینترنت خوب مهیا نیست. بههر حال شرایط اکنون اینگونه است و بایستی امیدوار بود و از سوی دیگر منتظر ماند و دید چه پیش خواهد آمد.
موسیقیدان و نوازنده تار و سه تار و مدیر مؤسسه فرهنگی هنری چاووش
کرونا همچنان بر دنیا سایه افکنده و صدمات جانی و مالی بسیاری برجای گذاشته است و این تأثیر بهکشور ما هم رسیده است. بیتردید حوزه فرهنگ وهنر بویژه موسیقی نیز از این اتفاق مستثنی نبوده و طی این مدت زمان شاهد مشکلات بسیاری بودهایم و باید گفت که کرونا به هنر بسیار آسیب رسانده است. یکی از این مشکلات شامل تعطیلی آموزشگاههای موسیقی است. بیش از یکسالواندی است که کلاسهای موسیقی متوقف شده و تنها با برگزاری کلاسهای آنلاین کجدار و مریز روزگار میگذرانیم و سعی کردیم که آموزش در این روزگار تعطیل نشود. در واقع بهتراست بگویم کرونا موجب افت بسیاری از آموزشگاههای موسیقی شده است که البته گریزی هم از این تعطیلات نیست چرا که تجمع افراد هم موجب هراس و نگرانی خانوادهها و هم استادان است و همین امر موجب شده کلاسهای آموزشی کم و بیش بهصورت آنلاین برگزار شود. البته گاهی از اندک هنرجویان هم بهصورت حضوری در کلاسها شرکت میکنند. با این تفاسیر میتوان براحتی شرایط اکنون استادان موسیقی در دوران کرونا را ارزیابی کرد چرا که این استادان دیگر امکان تدریس در آموزشگاهها را ندارند و براین اساس دستمزد و حقوقی هم دریافت نمیکنند. درواقع استادان موسیقی بهلحاظ مالی امکانات بسیار ضعیفی دارند و در مضیقه مالی هستند تا آنجا که برخی از آموزشگاههای موسیقی بهسبب همین شرایط تعطیل شدهاند و راندمان کاری گذشته را ندارند و از بین رفته است و نمیدانم تا چه مدت زمان این وضعیت ادامه خواهد داشت چرا که آنچه پیش روی ما است و میبینیم زندگی سخت و نگران مردم جامعه است.
البته دراین مدت زمان حمایتهای اندکی از سوی وزارت فرهنگ انجام گرفته اما کافی نیست بهطور مثال در همان اوایل شیوع این بیماری مبلغ یک میلیون و پانصد هزار تومان به حساب هنرمندان (هنرکارت) واریز شد اما پس از آن حمایتی انجام نگرفت. هنرمندان درخواستشان از متولیان فرهنگی حمایت و پشتیبانی است بخصوص افرادی که تنها حرفهشان تدریس است و در آموزشگاهها مشغول بهکار هستند و این مشکلات امرار و معاش روزمره آنها را به حداقل رسانده است.
شرایط آموزش آنلاین هم مشکلات خود را دارد اولاً که آن ارتباط حسی و عاطفی که میبایست بین شاگرد و استاد شکل بگیرد، وجود ندارد و یکی از دلایلی که تا به امروز بازخورد خوبی از این شیوه آموزشی دریافت نکردهایم همین موضوع بوده است، نکته دیگر وضعیت سرعت اینترنت است که متأسفانه شرایط نامناسب اینترنت، کندی و قطعی آن موجب افت کیفیت صدا و تصویرشده است. موضوع بعدی این است که بخشی از مردم جامعه با فضای مجازی و سیستم آنلاین آشنایی ندارند و اگر هم آگاهی و آشنایی هم باشد بازهم شرایط اینترنت خوب مهیا نیست. بههر حال شرایط اکنون اینگونه است و بایستی امیدوار بود و از سوی دیگر منتظر ماند و دید چه پیش خواهد آمد.
مباحث فلسفی را خردسالانه در قالب داستان میتوان به کودکان آموزش داد
ریحانه جعفری
مترجم و نویسنده
والدین بارها این سؤال را میپرسند که چقدر ضرورت دارد که کودکان و نوجوانان با مفاهیم فلسفی آشنا شوند؟ آیا ضرورت دارد که گروه سنی کودک و نوجوان کتاب فلسفی بخواند؟ در پاسخ باید گفت بستگی به نوع نگاهمان دارد. آیا قرار است کودک و نوجوان کتاب فلسفه کانت یا هگل و دکارت بخواند و بخواهد بهعنوان نظریهپردازی با کتابهای فلسفی مواجه شود و یا اینکه قرار است یک مفهوم فلسفی را در داستان بیاوریم. مثلاً میخواهیم نوع نگاه به چگونه زیستن را داستان کنیم. اساساً در داستانهای خارجی چه کودک و چه نوجوان مباحث فلسفی در داستانهایشان گنجانده شده است. ولی به قدری به زبان کودکانه و نوجوانانه با پرداخت خوب داستان و شخصیتپردازی خوب توضیح میدهند و از عناصر داستاننویسی بخوبی استفاده میکنند که شما متوجه نمیشوید که او یک مسأله فلسفی را درس میدهد. شما احساس میکنید که صرفاً یک داستان میخوانید ولی وقتی داستان تمام میشود، میبینید یک اندیشه عمیق در مقام مخاطب پیدا کرده اید. این اندیشه عمیق همان مبحث فلسفی است.
من مجموعه داستان6 جلدی گروه سنی خردسال اثر ماری لوئیز گی نویسنده کانادایی را ترجمه کردم و با عنوان «ماجراهای من و برادرم» در انتشارات علمی فرهنگی منتشر کردیم. داستان یک پسر دو ساله است که یکسری سؤالات را از خواهر هشت سالهاش میپرسد. تمام این سؤالات مفاهیم زندگی است که همه ما از کودکی با آن مواجهیم اما نویسنده آنقدر خردسالانه آن را نوشته است که مخاطب فکر نمیکند که اصلاً بحث فلسفی به میان آمده است. پرسشهایی مانند خورشید کی تمام میشود و برف چگونه به وجود میآید و آب ها کجا به آسمان میپیوندند؟ بحث فلسفی اما به زبان ساده کودکانه و با تصاویر زیبا.
یادمان باشد که وقتی برای کودک و خردسال کار میکنیم، میتوانیم از تصویرگری هم استفاده کنیم تا کودک جذب شود و مفاهیم را با تصاویر بهتر درک کند.
مترجم و نویسنده
والدین بارها این سؤال را میپرسند که چقدر ضرورت دارد که کودکان و نوجوانان با مفاهیم فلسفی آشنا شوند؟ آیا ضرورت دارد که گروه سنی کودک و نوجوان کتاب فلسفی بخواند؟ در پاسخ باید گفت بستگی به نوع نگاهمان دارد. آیا قرار است کودک و نوجوان کتاب فلسفه کانت یا هگل و دکارت بخواند و بخواهد بهعنوان نظریهپردازی با کتابهای فلسفی مواجه شود و یا اینکه قرار است یک مفهوم فلسفی را در داستان بیاوریم. مثلاً میخواهیم نوع نگاه به چگونه زیستن را داستان کنیم. اساساً در داستانهای خارجی چه کودک و چه نوجوان مباحث فلسفی در داستانهایشان گنجانده شده است. ولی به قدری به زبان کودکانه و نوجوانانه با پرداخت خوب داستان و شخصیتپردازی خوب توضیح میدهند و از عناصر داستاننویسی بخوبی استفاده میکنند که شما متوجه نمیشوید که او یک مسأله فلسفی را درس میدهد. شما احساس میکنید که صرفاً یک داستان میخوانید ولی وقتی داستان تمام میشود، میبینید یک اندیشه عمیق در مقام مخاطب پیدا کرده اید. این اندیشه عمیق همان مبحث فلسفی است.
من مجموعه داستان6 جلدی گروه سنی خردسال اثر ماری لوئیز گی نویسنده کانادایی را ترجمه کردم و با عنوان «ماجراهای من و برادرم» در انتشارات علمی فرهنگی منتشر کردیم. داستان یک پسر دو ساله است که یکسری سؤالات را از خواهر هشت سالهاش میپرسد. تمام این سؤالات مفاهیم زندگی است که همه ما از کودکی با آن مواجهیم اما نویسنده آنقدر خردسالانه آن را نوشته است که مخاطب فکر نمیکند که اصلاً بحث فلسفی به میان آمده است. پرسشهایی مانند خورشید کی تمام میشود و برف چگونه به وجود میآید و آب ها کجا به آسمان میپیوندند؟ بحث فلسفی اما به زبان ساده کودکانه و با تصاویر زیبا.
یادمان باشد که وقتی برای کودک و خردسال کار میکنیم، میتوانیم از تصویرگری هم استفاده کنیم تا کودک جذب شود و مفاهیم را با تصاویر بهتر درک کند.
جولایی، عطایی، شوپن و جیمز باند
کاوه صباغزاده
کارگردان
چی بخوانیم؟/ در حال حاضر دو پیشنهاد دارم. اول مجموعه داستان «پاییز ۳۲» نوشته رضا جولایی. پیشتر از او رمانهای «سوء قصد به ذات همایونی»، «یک پرونده کهنه»، «شب ظلمانی یلدا» و «ماه غمگین ماه سرخ» را خواندهام و از نویسندگان محبوبم به شمار میآید. «پاییز ۳۲» یک مجموعه داستان است که مانند دیگر آثار این نویسنده از شخصیتها یا رویدادهای تاریخی در آن بهره جسته. رضا جولایی تخصص عجیبی در روایت قصههایش در میان صفحات تاریخ معاصر ایران دارد. خواندن کتابهای او همانند دیدن فیلمی پر از جزئیات روی پرده عریض سینماست.
دوم. کتاب «کور سرخی» اثر عالیه عطایی. کتاب تشکیل شده از مجموعه روایتهایی کوتاه درباره جنگ در افغانستان و تشریح درد و رنج و هراس مردم افغانستان در این برهه از تاریخ کشورشان. در این کتاب هم مانند کتاب قبلی نویسنده شاهد داستانها و روایتهایی ظاهراً بی ارتباط با یکدیگر هستیم که انگار نخی نامریی در میان آنها تنیده شده و شخصیتها و موقعیتها را به یکدیگر متصل میکند. عالیه عطایی به قول سینماییها یک تریلرنویس است و توانایی کم نظیری در انداختن هول و هراس به جان خواننده دارد.
چی بشنوییم؟/ من در این تابستان گرم ترجیح میدهم موسیقی خنک کننده گوش کنم. موسیقی که جسم و روانم را خنک و سبک کند. پیشنهادم شنیدن مجموعه آثار فردریک شوپن است.
چی ببینیم؟/ من در حال حاضر در حال مرور مجموعه کامل فیلمهای جیمز باند هستم و خیلی هم از این کار لذت میبرم. این مجموعه فیلمها از سال ۱۹۶۲ تاکنون در حال تولید شدن هستند و تا امروز ۲۵ فیلم از این مجموعه ساخته شده. هر وقت احساس خستگی میکنم، یکی از این فیلمها میتواند حالم را خوب کند. دیدن صحنههای زد و خورد، عاشق شدنها و دل کندنها و چاشنی طنز انگلیسی این مأمور سازمان جاسوسی بریتانیا برایم لذت بخش است و سیر تحولی این شخصیت در طول نزدیک به 70 سال بسیار آموزنده است.
کارگردان
چی بخوانیم؟/ در حال حاضر دو پیشنهاد دارم. اول مجموعه داستان «پاییز ۳۲» نوشته رضا جولایی. پیشتر از او رمانهای «سوء قصد به ذات همایونی»، «یک پرونده کهنه»، «شب ظلمانی یلدا» و «ماه غمگین ماه سرخ» را خواندهام و از نویسندگان محبوبم به شمار میآید. «پاییز ۳۲» یک مجموعه داستان است که مانند دیگر آثار این نویسنده از شخصیتها یا رویدادهای تاریخی در آن بهره جسته. رضا جولایی تخصص عجیبی در روایت قصههایش در میان صفحات تاریخ معاصر ایران دارد. خواندن کتابهای او همانند دیدن فیلمی پر از جزئیات روی پرده عریض سینماست.
دوم. کتاب «کور سرخی» اثر عالیه عطایی. کتاب تشکیل شده از مجموعه روایتهایی کوتاه درباره جنگ در افغانستان و تشریح درد و رنج و هراس مردم افغانستان در این برهه از تاریخ کشورشان. در این کتاب هم مانند کتاب قبلی نویسنده شاهد داستانها و روایتهایی ظاهراً بی ارتباط با یکدیگر هستیم که انگار نخی نامریی در میان آنها تنیده شده و شخصیتها و موقعیتها را به یکدیگر متصل میکند. عالیه عطایی به قول سینماییها یک تریلرنویس است و توانایی کم نظیری در انداختن هول و هراس به جان خواننده دارد.
چی بشنوییم؟/ من در این تابستان گرم ترجیح میدهم موسیقی خنک کننده گوش کنم. موسیقی که جسم و روانم را خنک و سبک کند. پیشنهادم شنیدن مجموعه آثار فردریک شوپن است.
چی ببینیم؟/ من در حال حاضر در حال مرور مجموعه کامل فیلمهای جیمز باند هستم و خیلی هم از این کار لذت میبرم. این مجموعه فیلمها از سال ۱۹۶۲ تاکنون در حال تولید شدن هستند و تا امروز ۲۵ فیلم از این مجموعه ساخته شده. هر وقت احساس خستگی میکنم، یکی از این فیلمها میتواند حالم را خوب کند. دیدن صحنههای زد و خورد، عاشق شدنها و دل کندنها و چاشنی طنز انگلیسی این مأمور سازمان جاسوسی بریتانیا برایم لذت بخش است و سیر تحولی این شخصیت در طول نزدیک به 70 سال بسیار آموزنده است.
فراتر از یک نام
رضا آشفته
منتقد
این روزها در خبرها خواندیم که سرانجام نام یک کوچه به نام «حمید سمندریان» مزین شده، این در حالی است که نام حمید سمندریان و مانند او فراتر از نام یک کوچه و خیابان است. اگر تا کنون بازیگری در صحنه تئاتر یا در برابر دوربین فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی خوش درخشیده است حتماً شاگرد حمید سمندریان بوده یا اینکه شاگرد شاگردان حمید سمندریان است. او یکی از بهترین استادان بنام بازیگری است که از اواخر دهه سی از آلمان به ایران بازگشت و با راهاندازی گروه تئاتر پاسارگاد نخستین گروه بازیگران آموزش دیدهاش را به تئاتر آورد که در میان آنها شادروان پرویز فنیزاده، شادروان پرویز پورحسینی و سعید پورصمیمی از جمله نام آوران عرصه بازیگران ایران شدهاند و سپس از میانۀ دهه چهل شمسی با راهاندازی دانشکده هنرهای زیبا و گرفتن دانشجویان تئاتر، سمندریان یکی از استادان ثابت و بنام این دانشکده شد و بسیاری از دانشجویان کارگردانی و بازیگری زیر نظر او توانستند پلههای پیشرفت را بپیمایند. هر بازیگر خوشنامی که این روزها در ایران میشناسیم حتماً از همین دانشکده و از دورههای سمندریان سود برده است. رضا کیانیان، امین تارخ، اصغر همت و... از این دانشکده پا به عرصه حرفهای نهادهاند و به مرور دچار درخشش و خوش نامیهای بیبدیل شدهاند و برخی خود نیز در جهت آموزش همین راه و روش سمندریان را تداوم بخشیدهاند.
سمندریان بدرستی راه و رسم بازیگر و کارگردان شدن را از ادوارد مارکس یکی از استادان بنام تئاتر در آلمان آموخته و در دستیاری اش، آن آموزهها را تا سر حد حرفهای پیش برده، به ایران آمده و پس از عبدالحسین نوشین که در دهه 20 آموختههای تئاتری اش از فرانسه را به ایران آورد و بعد مصطفی و مهین اسکویی که در دهه سی آموختههای علمی و تئاتری خود را از روسیه به ایران آوردند، او چهارمین نفری است که با نظرگاه علمی همه را متوجه یک تئاتر دقیق و استاندارد میکند و باعث دگرگونی و تحول بنیادین در اختیار تئاتر و همچنین پیشرفت جریان بازیگری در هنرهای نمایش کشورمان (تئاتر، سینما و سریال) میشود بنابراین هرچه داریم از صدقه سری امثال اوست که توانستهایم بسترهای بهتر و زیبایی شناسانه را در تئاتر ایجاد کنیم.
حتی استادان بنامی چون عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی و اسماعیل شنگله سالها که تجربۀ تئاتر و سینما داشتند با افتخار خود را شاگرد و بهرهمند از کلاس و درس و شیوه بازیگری حمید سمندریان نامیدهاند. متأسفانه پس از انقلاب، از سر ناچاری مدتی در رستورانی در خیابان فلسطین مشغول به کار شد تا دوباره در دانشگاه آزاد مشغول به کار شد و باز هم شاگردان درجه یک و ممتازی را به سینما و تئاتر معرفی کرد. سپس از سال 73 آموزشگاه بازیگری سمندریان را راهاندازی کرد که تاکنون خودش و سپس شاگردانش بههمین شیوه بسیاری از بازیگران خوشنام را روانه بازار حرفهای سینما و تئاتر و تلویزیون کردهاند. حامد بهداد، محمدرضا فروتن، افسانه ماهیان، احمد ساعتچیان و... نمونههای بارز از شاگردان او هستند.
بنابراین راه و روش سمندریان همچنان ماندگار است و دامنه تأثیرش هم بسیار گسترده است و اینها دلالت بر خوشنامی و نام جاودانه حمید سمندریان میکند که میتواند دنیای هنر ما را همچنان دچار دگرگونیهای زیبایی شناسانه کند. بیش از پنج دهه فعالیت سمندریان فراتر از آن است که بشود آن را فراموش کرد و همین نکته نابی است که نام این هنرمند بزرگ را فراتر از نام کوچهها و خیابانها میتواند بر ما یادآوری کند بنابراین هر اثر نمایشی که از شاگردان و پیروان او به صحنه میآید یا بازی زیبای بازیگران سینما و سریال بدون درنگ یادآور نام سمندریان است. همچنین خوشنامان دیگری که نامشان میتواند بر نام خیابانهای شهرهایمان باشد و این وظیفه شوراهای شهر است که به افتخار این بازی خوشنامسازی کوچه و بازار را در دستور کارشان قرار دهند.
منتقد
این روزها در خبرها خواندیم که سرانجام نام یک کوچه به نام «حمید سمندریان» مزین شده، این در حالی است که نام حمید سمندریان و مانند او فراتر از نام یک کوچه و خیابان است. اگر تا کنون بازیگری در صحنه تئاتر یا در برابر دوربین فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی خوش درخشیده است حتماً شاگرد حمید سمندریان بوده یا اینکه شاگرد شاگردان حمید سمندریان است. او یکی از بهترین استادان بنام بازیگری است که از اواخر دهه سی از آلمان به ایران بازگشت و با راهاندازی گروه تئاتر پاسارگاد نخستین گروه بازیگران آموزش دیدهاش را به تئاتر آورد که در میان آنها شادروان پرویز فنیزاده، شادروان پرویز پورحسینی و سعید پورصمیمی از جمله نام آوران عرصه بازیگران ایران شدهاند و سپس از میانۀ دهه چهل شمسی با راهاندازی دانشکده هنرهای زیبا و گرفتن دانشجویان تئاتر، سمندریان یکی از استادان ثابت و بنام این دانشکده شد و بسیاری از دانشجویان کارگردانی و بازیگری زیر نظر او توانستند پلههای پیشرفت را بپیمایند. هر بازیگر خوشنامی که این روزها در ایران میشناسیم حتماً از همین دانشکده و از دورههای سمندریان سود برده است. رضا کیانیان، امین تارخ، اصغر همت و... از این دانشکده پا به عرصه حرفهای نهادهاند و به مرور دچار درخشش و خوش نامیهای بیبدیل شدهاند و برخی خود نیز در جهت آموزش همین راه و روش سمندریان را تداوم بخشیدهاند.
سمندریان بدرستی راه و رسم بازیگر و کارگردان شدن را از ادوارد مارکس یکی از استادان بنام تئاتر در آلمان آموخته و در دستیاری اش، آن آموزهها را تا سر حد حرفهای پیش برده، به ایران آمده و پس از عبدالحسین نوشین که در دهه 20 آموختههای تئاتری اش از فرانسه را به ایران آورد و بعد مصطفی و مهین اسکویی که در دهه سی آموختههای علمی و تئاتری خود را از روسیه به ایران آوردند، او چهارمین نفری است که با نظرگاه علمی همه را متوجه یک تئاتر دقیق و استاندارد میکند و باعث دگرگونی و تحول بنیادین در اختیار تئاتر و همچنین پیشرفت جریان بازیگری در هنرهای نمایش کشورمان (تئاتر، سینما و سریال) میشود بنابراین هرچه داریم از صدقه سری امثال اوست که توانستهایم بسترهای بهتر و زیبایی شناسانه را در تئاتر ایجاد کنیم.
حتی استادان بنامی چون عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی و اسماعیل شنگله سالها که تجربۀ تئاتر و سینما داشتند با افتخار خود را شاگرد و بهرهمند از کلاس و درس و شیوه بازیگری حمید سمندریان نامیدهاند. متأسفانه پس از انقلاب، از سر ناچاری مدتی در رستورانی در خیابان فلسطین مشغول به کار شد تا دوباره در دانشگاه آزاد مشغول به کار شد و باز هم شاگردان درجه یک و ممتازی را به سینما و تئاتر معرفی کرد. سپس از سال 73 آموزشگاه بازیگری سمندریان را راهاندازی کرد که تاکنون خودش و سپس شاگردانش بههمین شیوه بسیاری از بازیگران خوشنام را روانه بازار حرفهای سینما و تئاتر و تلویزیون کردهاند. حامد بهداد، محمدرضا فروتن، افسانه ماهیان، احمد ساعتچیان و... نمونههای بارز از شاگردان او هستند.
بنابراین راه و روش سمندریان همچنان ماندگار است و دامنه تأثیرش هم بسیار گسترده است و اینها دلالت بر خوشنامی و نام جاودانه حمید سمندریان میکند که میتواند دنیای هنر ما را همچنان دچار دگرگونیهای زیبایی شناسانه کند. بیش از پنج دهه فعالیت سمندریان فراتر از آن است که بشود آن را فراموش کرد و همین نکته نابی است که نام این هنرمند بزرگ را فراتر از نام کوچهها و خیابانها میتواند بر ما یادآوری کند بنابراین هر اثر نمایشی که از شاگردان و پیروان او به صحنه میآید یا بازی زیبای بازیگران سینما و سریال بدون درنگ یادآور نام سمندریان است. همچنین خوشنامان دیگری که نامشان میتواند بر نام خیابانهای شهرهایمان باشد و این وظیفه شوراهای شهر است که به افتخار این بازی خوشنامسازی کوچه و بازار را در دستور کارشان قرار دهند.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
# اتوبوس - خبرنگاران - سربازان
حادثه اتوبوس خبرنگاران و درگذشت ریحانه یاسینی و مهشاد کریمی خبرنگاران ایرنا و ایسنا، در چند روز گذشته جامعه را متأثر کرد. از روز حادثه تا دیروز کاربران شبکههای اجتماعی در کنار همدردی با خانواده و دوستان این دو خبرنگار از ضعف سیستم اتوبوسرانی و نظارت بر آن نوشتند و حوادث مشابه را یادآوری کردند. تصادف اتوبوس در دهشیر یزد که کشته شدن ۵ سرباز را همراه داشت این انتقادها را بیشتر کرد: «آقای مسئول سازمان محیط زیست چرا رفتی اتوبوس کارگران کارخانه سیمان رو که مناسب اون مسیر نبود، واسه جابهجایی خبرنگارها گرفتی؟ چون رایگان بود؟»، «اینکه میگید اتوبوس برای کارگران سیمان بوده و اگر اطلاع میدادن اتوبوس بهتر با اسکورت تهیه میکردیم، نمک روی زخم است. لطفاً ادامش ندید. جان کارگر سیمان هم عزیز است»، «15 ساله که مسیر قزوین تا بوئین زهرا را با اتوبوس میروم، هر روز که از خانه بیرون میآیم جوری نگاه همسر و فرزند میکنم که گویی آخرین بار است، از رانندهای که پشت فرمان میخوابد تا اتوبوسی که معاینه فنی ندارد و...»، «هنوز چند ساعت از واژگون شدن اتوبوس خبرنگاران محیط زیست نگذشته بود که اتوبوس سرباز معلمها دچار حادثه شد و پنج سربازمعلم جان خود را از دست دادند. این ضایعه را به خانوادههای این سربازان تسلیت میگویم، اما آیا پلیس راه نمیخواهد نسبت به معاینه فنی اتوبوسها نظارت جدی داشته باشد؟»، «ای کاش یکی میپرسید برای چه کاری از تهران خبرنگار ببرند ارومیه! مگه اونجا خودش خبرنگار نداشت که دستاوردهای شما در ستاد احیای دریاچه ارومیه با چندین هزار میلیارد تومان هزینه را نمایش دهند؟»، «یه جوری از طرز نشستن کلانتری تعجب میکنین انگار نمیدونین بهشکل کلی با خبرنگار مخالفه و معتقده یه مشت مزاحمن»، «صدای آقای استاندار در گوشم است: «اتوبوس بدی نبود این حوادث طبیعی است.» ، «اشکال مهم اینه که مسئولان همون مسئولان چندسال و دههقبل هستند اما مردم و رسانهها تغییر کردهاند؛آگاه، مطالبهگر، ناظر و حساس...پ.ن: چرا مسئولانی مثل کلانتری که از چند دهه قبل از مقامات ارشد بودند، هنوز در ارتباطات کلامی و غیرکلامی مشکل دارند؟»، «پدرم شرکت نفتی بود و دو هفته یکبار با هواپیما تردد میکرد. همیشه ضعیفترین و قدیمیترین پروازها رو به کارکنان نفت اختصاص میدادند. در تمام سالهای خدمتش اضطراب ایمنی سفرهاش مزید بر دشواری کار در جزایر نفتی بود. هنوزم عزیزانمون جونشون رو کف دست میگذارند در این مسیرها»، «نام هر چیزی حادثه نیست! حادثه، بهمعنای اتفاقی تازه و نو است. وقتی تازگیها به تکرار میرسند دیگر حادثه نیستند فاجعه هستند»، «خبرنگار رو دعوت کردید و با اتوبوس بدون ترمز و بدون بیمه و بدون مجوز تردد، فرستادید ته دره و حالا فقط راننده رو از شغل رانندگی محروم کردید؟»، «یعنی هیچکس مسئول منع تردد اتوبوسهای از رده خارج شده نیست؟ پلیس راه نداریم؟»
توئیت جنجالی
توئیت کیانوش جهانپور مدیرکل روابط عمومی وزارت بهداشت درباره واکسن داخلی و خارجی به دلیل ادبیات جهانپور و واژهای که با آن منتقدان را خطاب قرار داده بود حسابی حاشیهساز شد. این توئیت بلافاصله مورد توجه قرار گرفت و کاربران به جهانپور به دلیل ادبیاتش انتقاد کردند و خواهان برکناری او هستند: «جناب دکتر جهانپور عزیز این ادبیات در شأن یک پزشک / مسئول دولتی نیست.»، «چه ادبیات سخیفی از یک مدیر حوزه سلامت میشنویم»، «باید بهشون یاد بدیم که با ملت چه جوری صحبت کنن»، «کاش همکارمون آقای جهانپور با عذرخواهی از مردم شریف ایران، گود روابط عمومی رو ببوسن و عرصه رو به اهلش واگذار کنن»، «این نخستین بار نیست که جهانپور در مقابل شهروندان بیادبی میکند و به نظر میرسد هیچکس نیست که به این مثلاً ویترین وزارت اندکی احترام و ادب نسبت به شهروندان بیاموزد. مطالبه اخراج جهانپور اکنون شاید تلاشی است از سوی شهروندان که به این مسئولان اندکی ادب بیاموزد.»، «درفشانیهای جناب دکتر کیانوش جهانپور در پاسخ به منتقدین موضوع واکسن، کلام شیوای مولانا را به یادمان میآورد که؛ آدمی مخفی است در زیر زبان...»، «فرهنگ استعفا در صورت بروز خطا باید جا بیفتد. اگر نشد درخواست همگانی از طریق فضای مجازی»، «آقاى جهانپور عدم اطلاعرسانى پیوسته و دقیق ابهامساز است. تأکید میکنم پاسخگویى وظیفه شماست»، «آقای جهانپور مردم ایران فقط بهدنبال حق سلامتیشان هستند، بهدنبال عدالت بهداشت و بهدنبال حق زنده ماندن... کرونا هنوز در ایران جان میگیرد»، «کلاس آموزش روابط عمومی: هر کاری جهانپور داره انجام میده شما انجام ندین.»، «جناب جهانپور توئیتهای دو روز اخیرش گویای یک واقعیت هولناک است؛ اینکه مسئولی تخلف را میبیند و لاپوشانی میکند و مسیر قانونی لازم برای رسیدگی را معطل میگذارد و دیگر آنکه فردی با مزاج تند و گفتار ناپسندیده در حوزه روابط عمومی گمارده میشود که این خود دو خطاست.»، «بیش از صد سال تلاش کردیم تا از رعیت عبور کنیم و مردم شویم. ما رعیت نیستیم که در برابر مطالبهگری با هر لفظی که به ذهن میرسد خطاب مان کنید.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
اجرای زنده موسیقی در فضای باز را پیشنهاد میکنیم
-
از آموزشگاههای موسیقی حمایت کنید
-
مباحث فلسفی را خردسالانه در قالب داستان میتوان به کودکان آموزش داد
-
جولایی، عطایی، شوپن و جیمز باند
-
فراتر از یک نام
-
شهروند مجـــازی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین