ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام سجاد (ع): اى فرزند آدم، تا آن زمانى که در درون خود واعظ و نصیحت کنندهاى دلسوز داشته باشى، و در تمام امور بررسى و محاسبه کارهایت را اهمیت دهى، و در تمام حالات ـ از عذاب الهى ـ ترس و خوف داشته باشى، در خیر و سعادت خواهى بود. بحارالانوار: ج 67، ص 64، ح 5
اشکان خطیبی: از جوانان تئاتر حمایت کنیم
در این مدت دیدهایم بسیاری از کافهها و رستورانها لبریز از جمعیت است و تمام میز و صندلیهایشان اشغال میشود. روی سخن من با کسانی است که به کافه و رستوران میروند و میهمانی و سفرهایشان هم کماکان ادامه دارد و فقط تئاتر را حذف کردهاند. خب این اجحاف بزرگی به تئاتر است. بویژه که در این میان، بیشتر گروههای جوان و مشتاق هستند که خطر میکنند و روی صحنه میروند. آنان بهخاطر ذوق و علاقهای که دارند، خود را پیشمرگ گروههای حرفهای و شناخته شده میکنند و کمترین کاری که میتوانیم برایشان انجام دهیم، این است که از نمایشهایشان حمایت کنیم.
بازیگر و کارگردان تئاتر از مخاطبان خواست با تماشای نمایشهای روی صحنه، با جوانانی که چراغ تئاتر را روشن نگه داشتهاند، همراهی کنند./ایسنا
این سرزمین متعلق به همه ما ایرانیان است
رحیم زریان
نویسنده، شاعر و پژوهشگر
شرکت در انتخابات با توجه به شرایط کشورمان وظیفهای مهم و ملی است. شاید نامزد موردنظر برخی از ما تأیید صلاحیت نشده باشد، با این حال باید با توجه به شناختی که از کاندیداهای فعلی داریم، براساس نگاه و تفکرات خودمان دست به انتخاب بزنیم؛ وگرنه تنها اثر و البته مخربترین تأثیر کنار کشیدن ما از صحنه انتخابات، تقویت دشمنان کشورمان است. از سویی با قهر کردن به آنهایی که دنبال مصادره این انقلاب به نفع خود هستند هم فرصتی برای ابراز وجود خواهیم داد؛ در صورتی که این سرزمین و انقلاب متعلق به همه ما ایرانیان است، آن هم فارغ از برخی تفاوتها. بحث من این نیست که به چه کسی رأی بدهیم. این حق محفوظی برای هرکدام از ما شهروندان است. مسأله این است که با وجود برخی دلگیریها نباید اجازه بدهیم که جمهوریت نظام خدشهدار شود. در انتخابات شرکت کنیم تا دشمنانمان راهی برای نفوذ به سرزمینمان پیدا نکنند. بهعنوان یکی از اهالی فرهنگ، نویسنده و شاعری که از همان بدو پخش اعلامیههای امام خمینی (ره) در بین مردم درصحنه حضور داشتهام و افتخار همراهی مردم و پیروی از راه بنیانگذارکبیر انقلاب را داشتهام معتقدم که ای کاش شورای نگهبان سختگیری کمتری در تأیید صلاحیتها در پی میگرفت. این چند چهرهای که رد صلاحیت شدند همگی از فرزندان انقلاب بودند. با اینکه معتقدم در صحنه سیاست شرایط باید به طریقی باشد که همه گروههای فکری و سیاسی فرصتی برای خدمت به مردم پیدا کنند؛ با این حال امروز همین هفت نفر در صحنه انتخابات شرکت دارند و باید از میان آنها فردی را که به نظرمان اصلح هست ، انتخاب کنیم. نکتهای که در مناظرات اخیر تلویزیونی کاندیداهای ریاست جمهوری نظر اغلب مان را جلب کرده و من بابت آن دلگیر هستم این است که چرا فضای این مناظرهها بهگونهای پیش رفته که بعضی از این عزیزان درصدد تخریب رئیس دولت فعلی، آقای روحانی برآمدهاند؟ باید انصاف داشته باشیم، در دولت فعلی هم کارهای خوب و ارزشمند انجام شده است. اصلاً مگر غیر از این است که دولت حاضر هم به تأیید ارکان نظام ازجمله شورای نگهبان رسیده و از طرفی تأیید رهبری هم داشته و دارد؟ پس از نامزدهای محترم درخواست دارم که منصفانهتر نگاه کنند و به جای تخریب آقای روحانی بر برنامههای خود متمرکز شوند. من بهعنوان یکی از اهالی فرهنگ در حالی این خواسته را دارم که میدانم به سبب درگیری دولت با مسأله بسیار مهم تحریم، فرصت چندانی برای رسیدگی به اوضاع فرهنگ و هنرمان فراهم نشد، نقدهایی هم دارم. اما تأکید دارم که نمیتوان خدمات مثبت دولت آقای روحانی را هم نادیده گرفت. مگر اصلاحطلبان ضدانقلاب هستند که برخی اینگونه آنها را تخریب میکنند؟ حداقل خود من که از ابتدای انقلاب در صحنه حضور داشتم میدانم که اغلب اینها فرزندان انقلاب و ادامه دهنده راه امام راحل هستند. نگذاریم عدهای با چوب سیاست تخریب شوند. این گفتههای من بابت طرفداری از طیف خاصی نیست، فقط تأکید دارم اگر خودمان را انقلابی و مردمی میدانیم نباید از مسیر انصاف دور شویم. متأسفانه طی یک دهه گذشته تبعات تحریمها شرایط سختی را برای مردم و از سویی مسئولان دولت رقم زده، اینها را نباید فراموش کرد. هشت سال گذشته بخش عمدهای از اقدامات دولت برای گذر از تحریمها متمرکز شد که ناگزیر هم بوده. در آخر از کاندیدایی که دولت آینده را بعد از انتخابات در دست خواهد گرفت درخواست همراهی و حمایت بیشتر از اهالی فرهنگ دارم. مگر غیر از این است که انقلاب ما یک انقلاب دینی- فرهنگی بوده؟ پس تلاش شود تا برای همه گروههای فکری- فرهنگی شرایطی برای فعالیت فراهم شود.
نویسنده، شاعر و پژوهشگر
شرکت در انتخابات با توجه به شرایط کشورمان وظیفهای مهم و ملی است. شاید نامزد موردنظر برخی از ما تأیید صلاحیت نشده باشد، با این حال باید با توجه به شناختی که از کاندیداهای فعلی داریم، براساس نگاه و تفکرات خودمان دست به انتخاب بزنیم؛ وگرنه تنها اثر و البته مخربترین تأثیر کنار کشیدن ما از صحنه انتخابات، تقویت دشمنان کشورمان است. از سویی با قهر کردن به آنهایی که دنبال مصادره این انقلاب به نفع خود هستند هم فرصتی برای ابراز وجود خواهیم داد؛ در صورتی که این سرزمین و انقلاب متعلق به همه ما ایرانیان است، آن هم فارغ از برخی تفاوتها. بحث من این نیست که به چه کسی رأی بدهیم. این حق محفوظی برای هرکدام از ما شهروندان است. مسأله این است که با وجود برخی دلگیریها نباید اجازه بدهیم که جمهوریت نظام خدشهدار شود. در انتخابات شرکت کنیم تا دشمنانمان راهی برای نفوذ به سرزمینمان پیدا نکنند. بهعنوان یکی از اهالی فرهنگ، نویسنده و شاعری که از همان بدو پخش اعلامیههای امام خمینی (ره) در بین مردم درصحنه حضور داشتهام و افتخار همراهی مردم و پیروی از راه بنیانگذارکبیر انقلاب را داشتهام معتقدم که ای کاش شورای نگهبان سختگیری کمتری در تأیید صلاحیتها در پی میگرفت. این چند چهرهای که رد صلاحیت شدند همگی از فرزندان انقلاب بودند. با اینکه معتقدم در صحنه سیاست شرایط باید به طریقی باشد که همه گروههای فکری و سیاسی فرصتی برای خدمت به مردم پیدا کنند؛ با این حال امروز همین هفت نفر در صحنه انتخابات شرکت دارند و باید از میان آنها فردی را که به نظرمان اصلح هست ، انتخاب کنیم. نکتهای که در مناظرات اخیر تلویزیونی کاندیداهای ریاست جمهوری نظر اغلب مان را جلب کرده و من بابت آن دلگیر هستم این است که چرا فضای این مناظرهها بهگونهای پیش رفته که بعضی از این عزیزان درصدد تخریب رئیس دولت فعلی، آقای روحانی برآمدهاند؟ باید انصاف داشته باشیم، در دولت فعلی هم کارهای خوب و ارزشمند انجام شده است. اصلاً مگر غیر از این است که دولت حاضر هم به تأیید ارکان نظام ازجمله شورای نگهبان رسیده و از طرفی تأیید رهبری هم داشته و دارد؟ پس از نامزدهای محترم درخواست دارم که منصفانهتر نگاه کنند و به جای تخریب آقای روحانی بر برنامههای خود متمرکز شوند. من بهعنوان یکی از اهالی فرهنگ در حالی این خواسته را دارم که میدانم به سبب درگیری دولت با مسأله بسیار مهم تحریم، فرصت چندانی برای رسیدگی به اوضاع فرهنگ و هنرمان فراهم نشد، نقدهایی هم دارم. اما تأکید دارم که نمیتوان خدمات مثبت دولت آقای روحانی را هم نادیده گرفت. مگر اصلاحطلبان ضدانقلاب هستند که برخی اینگونه آنها را تخریب میکنند؟ حداقل خود من که از ابتدای انقلاب در صحنه حضور داشتم میدانم که اغلب اینها فرزندان انقلاب و ادامه دهنده راه امام راحل هستند. نگذاریم عدهای با چوب سیاست تخریب شوند. این گفتههای من بابت طرفداری از طیف خاصی نیست، فقط تأکید دارم اگر خودمان را انقلابی و مردمی میدانیم نباید از مسیر انصاف دور شویم. متأسفانه طی یک دهه گذشته تبعات تحریمها شرایط سختی را برای مردم و از سویی مسئولان دولت رقم زده، اینها را نباید فراموش کرد. هشت سال گذشته بخش عمدهای از اقدامات دولت برای گذر از تحریمها متمرکز شد که ناگزیر هم بوده. در آخر از کاندیدایی که دولت آینده را بعد از انتخابات در دست خواهد گرفت درخواست همراهی و حمایت بیشتر از اهالی فرهنگ دارم. مگر غیر از این است که انقلاب ما یک انقلاب دینی- فرهنگی بوده؟ پس تلاش شود تا برای همه گروههای فکری- فرهنگی شرایطی برای فعالیت فراهم شود.
رشد درک خلاقانه در ارتباط تنگاتنگ شهروند و فضای شهری شکل میگیرد
حمید شانس
مجسمهساز
فضای شهری مستلزم استفاده از قابلیتهای هنر است. امروزه معنایی کاملاً متفاوت از گذشته پیدا کرده است. نقش هنر در فضای شهری تغییر کرده است. این مسألهای است که در هنر شهری ما نادیده گرفته میشود. ساختار یا نگاه استفاده از هنر در دوران قبل حتی در دوره مدرنیته عبارت بود از اینکه با یک اثر هنری به شخص گونهای از غنای بصری دهند و در عین حال شهر را بزک کنند و نیز از قهرمانان تجلیل کنند. عملاً این نگاه پیام نگاه حاکمیتی بر مردم است. مراجع قدرت استنباطهای فرهنگی، زیباییشناسانه و اجتماعی خود را در قالب آثار هنری به فضای شهر اضافه میکنند. اما مورد دوم که در جوامع خدماتی امروز قدرت میگیرد، حقوق شهروندی است. که از طریق مشارکت شهروندی در جوامع امروز امکانپذیر است. یعنی نه همکاری و نه تمکین شهروندی و نه پذیر ش معیارهای حاکمیتی است بلکه گونهای مشارکت است. مشارکت در تمامی برنامههایی که شهرداران ارائه میدهند، امری رایج شد. اکنون مشارکت شهروندی را نمیتوان در چارچوب برنامه و قانون تأمین کرد. چون مشارکت اساس امری است که باید بنیان عاطفی و انگیزشی داشته باشد. یعنی شهروند باید تمایل به همکاری داشته باشد و شهر را متعلق به خود بداند. تمامی این لغات در حوزه منطق، تعقل و دانش نمیگنجد. همه این رفتار آگاهی هنری میخواهد. از طریق هنر است که میتوان ارتباط انسانی برقرار و تعلق خاطر ایجاد کرد. ابزاری قویتر از هنر وجود ندارد. ما باید هنر همگانی داشته باشیم. هنری که مدیای آن ابزاری برای خلق اثر هنری نیست. پروسه هنرمندانه است که شهروند در آن سهیم است و شهروند خلاق را میسازد. نقش خلاقیت در جهان بینی و رفتار شهروند امروز چقدر اهمیت دارد؟ و خلاقیت امروز با صلح و سازش و روشهای عطوفتآمیز میتواند شکل بگیرد. اگر شهروند امکان مداخله فعال و سازمان یافته و توام با همکاری و مشارکت نداشته باشد نه تنها قابلیتهایش رشد نمیکند بلکه فضای شهری هم رشد نخواهد کرد. امروزه درست در جهانی که کرونا به ما توضیح داد امنیت از طریق نظامیگری و سلاح و اسلحه تأمین نمیشود. امنیت حوزه ای انسانیتر و ذهنیتر است و جایی که مشخص شد با بیرحمی ما نسبت به طبیعت و مظاهر و حیواناتش چه فاجعه جهانی خلق شده، چند بحران جدی را عیان کرده است. اول بحران محیط زیست جهانی و دوم بحران اقتصادی که ناشی از تولید و برداشت ما از طبیعت است و مصرف وحشتناک منابع طبیعی، جنگلها و آب و تخریب آن و سوم بحرانی که با این دو مترادف شده یعنی جنگ قدرتها. بحثی که برای جهانیسازی پیش آمده و سه بحرانی که برای تخریب جهان کافی است و به دنبالش بحران فقر و بیکاری و گرسنگی در سطح جهان میآورد و در پی آن خشم میآید. و خشم دنبال قربانی میگردد و جهان بشدت به عطوفت و سازش انسان با طبیعت نیاز دارد.
در این شرایط شهر نیاز به رفع خشونت دارد و از ابزار عاطفی باید بهره ببرد یعنی هنر. در جهان پراز هیاهو خشونت در شهر میتواند فاجعه بار شود و سکوت قبرستان را ایجاد کند. ما نیاز داریم در نقش قابلیتهای فرهنگی و عاطفی در جوامع شهری تجدید نظر کنیم. دانش به اندازه کافی داریم. هنر شهری اثر محور نیست روند محور است. فردی نیست بلکه جمعی است و روی شهر متمرکز میشود و وظیفهاش تحول شهروند است. اگر به مهندسی اجتماعی معتقدیم باید هوشمندانه باشد. نه کنترل کردن با شیوه امنیتی به این معنا که وقتی به امنیت یک فضای زنده بیش از رشد آن فضا بها دهیم و متأسفانه شهرداریها بیشتر نگران امنیت فضا هستند تا رشد و بالندگی آن.
مجسمهساز
فضای شهری مستلزم استفاده از قابلیتهای هنر است. امروزه معنایی کاملاً متفاوت از گذشته پیدا کرده است. نقش هنر در فضای شهری تغییر کرده است. این مسألهای است که در هنر شهری ما نادیده گرفته میشود. ساختار یا نگاه استفاده از هنر در دوران قبل حتی در دوره مدرنیته عبارت بود از اینکه با یک اثر هنری به شخص گونهای از غنای بصری دهند و در عین حال شهر را بزک کنند و نیز از قهرمانان تجلیل کنند. عملاً این نگاه پیام نگاه حاکمیتی بر مردم است. مراجع قدرت استنباطهای فرهنگی، زیباییشناسانه و اجتماعی خود را در قالب آثار هنری به فضای شهر اضافه میکنند. اما مورد دوم که در جوامع خدماتی امروز قدرت میگیرد، حقوق شهروندی است. که از طریق مشارکت شهروندی در جوامع امروز امکانپذیر است. یعنی نه همکاری و نه تمکین شهروندی و نه پذیر ش معیارهای حاکمیتی است بلکه گونهای مشارکت است. مشارکت در تمامی برنامههایی که شهرداران ارائه میدهند، امری رایج شد. اکنون مشارکت شهروندی را نمیتوان در چارچوب برنامه و قانون تأمین کرد. چون مشارکت اساس امری است که باید بنیان عاطفی و انگیزشی داشته باشد. یعنی شهروند باید تمایل به همکاری داشته باشد و شهر را متعلق به خود بداند. تمامی این لغات در حوزه منطق، تعقل و دانش نمیگنجد. همه این رفتار آگاهی هنری میخواهد. از طریق هنر است که میتوان ارتباط انسانی برقرار و تعلق خاطر ایجاد کرد. ابزاری قویتر از هنر وجود ندارد. ما باید هنر همگانی داشته باشیم. هنری که مدیای آن ابزاری برای خلق اثر هنری نیست. پروسه هنرمندانه است که شهروند در آن سهیم است و شهروند خلاق را میسازد. نقش خلاقیت در جهان بینی و رفتار شهروند امروز چقدر اهمیت دارد؟ و خلاقیت امروز با صلح و سازش و روشهای عطوفتآمیز میتواند شکل بگیرد. اگر شهروند امکان مداخله فعال و سازمان یافته و توام با همکاری و مشارکت نداشته باشد نه تنها قابلیتهایش رشد نمیکند بلکه فضای شهری هم رشد نخواهد کرد. امروزه درست در جهانی که کرونا به ما توضیح داد امنیت از طریق نظامیگری و سلاح و اسلحه تأمین نمیشود. امنیت حوزه ای انسانیتر و ذهنیتر است و جایی که مشخص شد با بیرحمی ما نسبت به طبیعت و مظاهر و حیواناتش چه فاجعه جهانی خلق شده، چند بحران جدی را عیان کرده است. اول بحران محیط زیست جهانی و دوم بحران اقتصادی که ناشی از تولید و برداشت ما از طبیعت است و مصرف وحشتناک منابع طبیعی، جنگلها و آب و تخریب آن و سوم بحرانی که با این دو مترادف شده یعنی جنگ قدرتها. بحثی که برای جهانیسازی پیش آمده و سه بحرانی که برای تخریب جهان کافی است و به دنبالش بحران فقر و بیکاری و گرسنگی در سطح جهان میآورد و در پی آن خشم میآید. و خشم دنبال قربانی میگردد و جهان بشدت به عطوفت و سازش انسان با طبیعت نیاز دارد.
در این شرایط شهر نیاز به رفع خشونت دارد و از ابزار عاطفی باید بهره ببرد یعنی هنر. در جهان پراز هیاهو خشونت در شهر میتواند فاجعه بار شود و سکوت قبرستان را ایجاد کند. ما نیاز داریم در نقش قابلیتهای فرهنگی و عاطفی در جوامع شهری تجدید نظر کنیم. دانش به اندازه کافی داریم. هنر شهری اثر محور نیست روند محور است. فردی نیست بلکه جمعی است و روی شهر متمرکز میشود و وظیفهاش تحول شهروند است. اگر به مهندسی اجتماعی معتقدیم باید هوشمندانه باشد. نه کنترل کردن با شیوه امنیتی به این معنا که وقتی به امنیت یک فضای زنده بیش از رشد آن فضا بها دهیم و متأسفانه شهرداریها بیشتر نگران امنیت فضا هستند تا رشد و بالندگی آن.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#رأی_میدهم
به روزهای انتخابات نزدیک میشویم. این روزها کاربران فضای مجازی از دلایل خود برای رأی دادن یا ندادن صحبت میکنند. همان طوری که کاربرانی از رأی ندادن حرف میزنند، کاربرانی هم با هشتگ رأی میدهم از دلایل خود برای رأی دادن صحبت میکنند: «ان شاءالله بواسطه انتخاب صحیح، مملکت، حرکت رو به پیشرفت به خود بگیرد.»؛ «مشارکت حداکثری، موجبات امنیت کشور و عقبنشینی دشمن را فراهم میسازد.»، «به کسی رأی میدهم که به فکر بزرگ کردن سفرههای کوچیک شده خونههامون باشه.»، «امروز وقت تسویه حسابهای جناحی نیست! انتخابات یکی از بزرگترین آزمونهای ملت ایران در مقابل چشمهای دشمنان است!»، «امیرالمؤمنین علی(ع) در نامه 26 نهجالبلاغه میفرمایند: وای برکسی که در پیشگاه خدا، فقرا، مساکین و محرومان جامعه از او شکایت داشته باشند.»، «مگه تا حالا بخاطر نظرسنجیها رأی دادیم!؟»، «راه علاج مشکلات رأی ندادن نیست بلکه رأی صحیح دادن است.»، «هر جای تاریخ این کشور را مینگرم فقط به یک چیز میرسم، هر جا مردم بودند اتفاق های خوب رقم خورد، هر جا مردم بودند تحول و پیشرفت بود، هر جا مردم بودند حل مشکلات بود، الان هم وقت به میدان آمدن است.»
واکسن پولی
واکسن کرونا همچنان یکی از مهمترین دغدغههای مردم است که در شبکههای اجتماعی هم مطرح میشود و بازتاب پیدا میکند. دیروز در کنار کمبود واکسن و آغاز تزریق واکسن برکت، گزارشی که روزنامه همشهری درباره بازار غیررسمی فروش واکسن فایزر در ایران منتشر کرد مورد توجه قرار گرفت. بخصوص قیمت ۲۵ تا ۶۰ میلیون تومانی این واکسن و کارت واکسنی که با مهر وزارت بهداشت کردستان عراق داده میشود: «25 تا 65 میلیون؟ آدم بگیره درمانش کمتر از این میشه»، «برای ثروتمندان همه چیز هست: از برجهای اشرافی تا واکسن فایزر تنها با 25 میلیون تومان، ولی برای حقوق بگیرها، بازنشستهها و فقرا تنها چیزی که وجود دارد دریغ و حسرته»، «واکسن فایزر رو با دلار چند تومن حساب کرده شده ٦٠ تومن؟ مگه آیفونه؟»، «همشهری خواسته قیمت بازار سیاه رو بالا ببره، من ۱۵ میلیون شنیدم چند نفر رفتن زدن.»، «به دلایل بسیاری این کار کلاهبرداری است. حفظ زنجیره سرد برای این واکسن بسیار حساسه و برای قاچاقچیها غیرممکنه»، «خیلی دلم به حال بخش خصوصی سوخته بود که نتونسته بود واکسن وارد کنه، واقعاً با خوندن این متن خیالم راحت شد!»، «تو امریکا التماس میکنن بیایید واکسن بزنید و 10 دلار پول هم به طرف میدن. اینجا هم همشهری نوشته 25 میلیون تومن باید بدی تا قاچاقی فایزر بزنی..!»، «افرادی که واکسن فایزر را با قیمت بیشتر از ۸۰۰ هزار تومان میفروشند شارلاتان هستند، و ممکن است واکسن از کمپانی فایزر نباشد و خطرناک باشد.»
#رأی_میدهم
به روزهای انتخابات نزدیک میشویم. این روزها کاربران فضای مجازی از دلایل خود برای رأی دادن یا ندادن صحبت میکنند. همان طوری که کاربرانی از رأی ندادن حرف میزنند، کاربرانی هم با هشتگ رأی میدهم از دلایل خود برای رأی دادن صحبت میکنند: «ان شاءالله بواسطه انتخاب صحیح، مملکت، حرکت رو به پیشرفت به خود بگیرد.»؛ «مشارکت حداکثری، موجبات امنیت کشور و عقبنشینی دشمن را فراهم میسازد.»، «به کسی رأی میدهم که به فکر بزرگ کردن سفرههای کوچیک شده خونههامون باشه.»، «امروز وقت تسویه حسابهای جناحی نیست! انتخابات یکی از بزرگترین آزمونهای ملت ایران در مقابل چشمهای دشمنان است!»، «امیرالمؤمنین علی(ع) در نامه 26 نهجالبلاغه میفرمایند: وای برکسی که در پیشگاه خدا، فقرا، مساکین و محرومان جامعه از او شکایت داشته باشند.»، «مگه تا حالا بخاطر نظرسنجیها رأی دادیم!؟»، «راه علاج مشکلات رأی ندادن نیست بلکه رأی صحیح دادن است.»، «هر جای تاریخ این کشور را مینگرم فقط به یک چیز میرسم، هر جا مردم بودند اتفاق های خوب رقم خورد، هر جا مردم بودند تحول و پیشرفت بود، هر جا مردم بودند حل مشکلات بود، الان هم وقت به میدان آمدن است.»
واکسن پولی
واکسن کرونا همچنان یکی از مهمترین دغدغههای مردم است که در شبکههای اجتماعی هم مطرح میشود و بازتاب پیدا میکند. دیروز در کنار کمبود واکسن و آغاز تزریق واکسن برکت، گزارشی که روزنامه همشهری درباره بازار غیررسمی فروش واکسن فایزر در ایران منتشر کرد مورد توجه قرار گرفت. بخصوص قیمت ۲۵ تا ۶۰ میلیون تومانی این واکسن و کارت واکسنی که با مهر وزارت بهداشت کردستان عراق داده میشود: «25 تا 65 میلیون؟ آدم بگیره درمانش کمتر از این میشه»، «برای ثروتمندان همه چیز هست: از برجهای اشرافی تا واکسن فایزر تنها با 25 میلیون تومان، ولی برای حقوق بگیرها، بازنشستهها و فقرا تنها چیزی که وجود دارد دریغ و حسرته»، «واکسن فایزر رو با دلار چند تومن حساب کرده شده ٦٠ تومن؟ مگه آیفونه؟»، «همشهری خواسته قیمت بازار سیاه رو بالا ببره، من ۱۵ میلیون شنیدم چند نفر رفتن زدن.»، «به دلایل بسیاری این کار کلاهبرداری است. حفظ زنجیره سرد برای این واکسن بسیار حساسه و برای قاچاقچیها غیرممکنه»، «خیلی دلم به حال بخش خصوصی سوخته بود که نتونسته بود واکسن وارد کنه، واقعاً با خوندن این متن خیالم راحت شد!»، «تو امریکا التماس میکنن بیایید واکسن بزنید و 10 دلار پول هم به طرف میدن. اینجا هم همشهری نوشته 25 میلیون تومن باید بدی تا قاچاقی فایزر بزنی..!»، «افرادی که واکسن فایزر را با قیمت بیشتر از ۸۰۰ هزار تومان میفروشند شارلاتان هستند، و ممکن است واکسن از کمپانی فایزر نباشد و خطرناک باشد.»
زندگی در مجموع بحرانها
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
توی یکی از صفحههای اجتماعی نمیدانم چه کسی نوشته بود خانم کیت وینسلت فیلم سینمایی «تایتانیک» کجا و همین خانم در سریال «میر از ایستتون» کجا؟ برای منی که فقط سریال میبینم و اصلاً توجهی نمیکنم که چه کسی ساخته یا چه کسی بازی کرده کمی کنجکاوی برانگیز بود. برای همین رفتم و همین خانم را در گوگل سرچ کردم و دیدم اصلاً داریم از چه کسی حرف میزنیم. برای منی که تایتانیک ندیده و تنها همان تصویر عرشه مشهور آن را همهجا دیده چندان نمیتوانست ماجرا مقایسهای باشد. بنابراین دست از مقایسه برداشتم و سریال را دیدم. سریالی که در صفحات اجتماعی زیاد از آن حرف زده شد و همه به همدیگر معرفی کردند که ببینید چه درام خوشساخت پلیسیای ساخته شده و با چه بازی درجه یکی. همه این حرفها را قبول دارم. اصلاً این نوشته را در تأیید حرف همه رفقای مجازیام دارم مینویسم که بگویم یک درام خوشساخت چه کاری با آدم میکند. درامی که بازی خوب را چاشنی روابط و احساسات آدمی میکند و یک قصه معمولی را هم قاطی ماجرا میکند و بعد میشود همین سریالی که داریم میبینیم.
آنچه در اینجا بیشتر به چشم میآید بازی همین خانم وینسلت است که همه چیز را درونی خودش کرده و بازی از همان ابتدا باورپذیر را به نمایش درمیآورد. راستش تا پیش از آنکه این مقایسهای را که در ابتدا آوردم نخوانده بودم به بازی این خانم توجه نکرده بودم. بعد کمی دقت کردم و دیدم همه چیز رفتار این آدم در این نقش طبیعی جلوه میکند. بحرانهایی که پشتسر گذاشته یکی یکی دارد رو میشود و برخورد او با این بحرانها کاملاً انسانی و طبیعی است و این یعنی این خانم درست دارد بازی میکند. او خوب نقش یک آدم بحرانزده را بازی میکند آدمی که از فکر کردن به بحرانهایش فرار میکند و همین فرار کردن بحران شخصیتی انباشتهای را برای او رقم میزند و میشود همین چیزی که در قسمتهای این سریال میبینید. اما میخواهم به بحران بپردازم. بحرانی که همیشه من عاشقش هستم. برای یک درام خوب بهترین بحرانها بهترین استراتژیای است که میشود به کار برد. اما یک وقتی است که بحرانهای یک درام میشود بحرانهایی عظیم مثل «مکبث» آقای شکسپیر و همهاش قتل و خونریزی است و یک وقتی هم میشود بحرانهایی درونی مثل «هملت» همین آقای شکسپیر که بحرانهای درونی انباشته میشود و درنهایت بحران نهایی شکل میگیرد. بحرانی عظیم و با صحنهای پر از خون و کشت و کشتار. اینجاست که درام هملت موفق است و درام مکبث موفق است. آقای شکسپیر میداند چطور خلق بحران کند.
همین سریال هم همین کارها را به تناوب انجام میدهد. قتلها و آدمرباییهایی را مسأله میکند و بحرانهای جدی ایجاد میکند و در کنار همه اینها آنچه جذابترین بخش ماجراست بحرانهای درونی شخصیت اصلی داستان است که در ابتدا اصلاً فکر نمیکنید قرار است این سریال یک سریال روانشناختی باشد و خودتان را برای یک سریال جنایی آماده کردهاید و همین است که شما را شگفتزده میکند و به شما میگوید همیشه آنطور که بحران ایجاد میشود داستان پیش نخواهد رفت. همه آدمها مجموعهای از بحرانهای درونی و بیرونی هستند و این یک سریال موفق است که میتواند آن را به بهترین شکل نشان دهد.
داستاننویس
توی یکی از صفحههای اجتماعی نمیدانم چه کسی نوشته بود خانم کیت وینسلت فیلم سینمایی «تایتانیک» کجا و همین خانم در سریال «میر از ایستتون» کجا؟ برای منی که فقط سریال میبینم و اصلاً توجهی نمیکنم که چه کسی ساخته یا چه کسی بازی کرده کمی کنجکاوی برانگیز بود. برای همین رفتم و همین خانم را در گوگل سرچ کردم و دیدم اصلاً داریم از چه کسی حرف میزنیم. برای منی که تایتانیک ندیده و تنها همان تصویر عرشه مشهور آن را همهجا دیده چندان نمیتوانست ماجرا مقایسهای باشد. بنابراین دست از مقایسه برداشتم و سریال را دیدم. سریالی که در صفحات اجتماعی زیاد از آن حرف زده شد و همه به همدیگر معرفی کردند که ببینید چه درام خوشساخت پلیسیای ساخته شده و با چه بازی درجه یکی. همه این حرفها را قبول دارم. اصلاً این نوشته را در تأیید حرف همه رفقای مجازیام دارم مینویسم که بگویم یک درام خوشساخت چه کاری با آدم میکند. درامی که بازی خوب را چاشنی روابط و احساسات آدمی میکند و یک قصه معمولی را هم قاطی ماجرا میکند و بعد میشود همین سریالی که داریم میبینیم.
آنچه در اینجا بیشتر به چشم میآید بازی همین خانم وینسلت است که همه چیز را درونی خودش کرده و بازی از همان ابتدا باورپذیر را به نمایش درمیآورد. راستش تا پیش از آنکه این مقایسهای را که در ابتدا آوردم نخوانده بودم به بازی این خانم توجه نکرده بودم. بعد کمی دقت کردم و دیدم همه چیز رفتار این آدم در این نقش طبیعی جلوه میکند. بحرانهایی که پشتسر گذاشته یکی یکی دارد رو میشود و برخورد او با این بحرانها کاملاً انسانی و طبیعی است و این یعنی این خانم درست دارد بازی میکند. او خوب نقش یک آدم بحرانزده را بازی میکند آدمی که از فکر کردن به بحرانهایش فرار میکند و همین فرار کردن بحران شخصیتی انباشتهای را برای او رقم میزند و میشود همین چیزی که در قسمتهای این سریال میبینید. اما میخواهم به بحران بپردازم. بحرانی که همیشه من عاشقش هستم. برای یک درام خوب بهترین بحرانها بهترین استراتژیای است که میشود به کار برد. اما یک وقتی است که بحرانهای یک درام میشود بحرانهایی عظیم مثل «مکبث» آقای شکسپیر و همهاش قتل و خونریزی است و یک وقتی هم میشود بحرانهایی درونی مثل «هملت» همین آقای شکسپیر که بحرانهای درونی انباشته میشود و درنهایت بحران نهایی شکل میگیرد. بحرانی عظیم و با صحنهای پر از خون و کشت و کشتار. اینجاست که درام هملت موفق است و درام مکبث موفق است. آقای شکسپیر میداند چطور خلق بحران کند.
همین سریال هم همین کارها را به تناوب انجام میدهد. قتلها و آدمرباییهایی را مسأله میکند و بحرانهای جدی ایجاد میکند و در کنار همه اینها آنچه جذابترین بخش ماجراست بحرانهای درونی شخصیت اصلی داستان است که در ابتدا اصلاً فکر نمیکنید قرار است این سریال یک سریال روانشناختی باشد و خودتان را برای یک سریال جنایی آماده کردهاید و همین است که شما را شگفتزده میکند و به شما میگوید همیشه آنطور که بحران ایجاد میشود داستان پیش نخواهد رفت. همه آدمها مجموعهای از بحرانهای درونی و بیرونی هستند و این یک سریال موفق است که میتواند آن را به بهترین شکل نشان دهد.
ضرورت آشنایی با فیلسوف روانشناسی
بهروز قطبی
نویسنده و روزنامهنگار
کارل یاسپرس اندیشمندی است که بیشتر بهعنوان فیلسوف شناخته شده است لیکن او در ابتدا به تحصیل پزشکی و سپس تخصص روانپزشکی پرداخت و بهدنبال آن به روانشناسی و فلسفه گرایش یافت. فهم آثار فلسفی او در صورت آشنایی با آثار روانپزشکی وی بویژه کتاب عظیم روان- آسیبشناسی عمومی سادهتر میشود. کتاب روان- آسیبشناسی عمومی یاسپرس را مهمترین اثر روانپزشکی قرن بیستم دانستهاند.
آشنایی با پدیدارشناسی و روانشناسی ارتباطهای معنی دار که به طور ضمنی در آن کتاب مندرج است برای اندیشمندان علوم انسانی نیز حائز اهمیت است. در پیوست کتاب زندگینامه مختصر و ارتباطهای مستقیم و غیرمستقیم فکری 12 نفر از فیلسوفان، روانپزشکان و متخصصان مغز و اعصاب با یاسپرس آورده شده است که از جمله برنتانو، فروید، کرپلین، کییر کهگور، هایدگر و هوسرل مورد اشاره قرار گرفتهاند.
گرچه آثار متعدد فلسفی از یاسپرس به زبان فارسی ترجمه شده است لیکن در مورد آثار روانپزشکی او چنین نیست و تنها دو فصل از کتاب روان- آسیب شناسی عمومی او بهصورت کتابی تحت عنوان «ماهیت روان درمانی» قبلاً توسط مؤلف کتاب جاری ترجمه و منتشر شده است(نشر چشمه 1395).
اما درباره کتاب جاری که کوششی است برای معرفی یاسپرس روانپزشک و تلخیصی است از کتاب عظیم روان- آسیب شناسی عمومی او، باید گفت آشنایی با یاسپرس روانپزشک برای روانپزشکان و متخصصان مغز و اعصاب و دستیاران این دو رشته و نیز روانشناسان بالینی یک ضرورت است. لیکن این کتاب بیتردید برای علاقهمندان فلسفه و دوستداران علم و پژوهشگران علوم اعصاب و نویسندگانی که مایل به دانستن چگونگی دریافت واقعیتهای درون و پیرامون انسان توسط دستگاه عصبی- روانی او هستند جذابیت خواهد داشت.
و سرانجام آنکه آگاهی از برخی نکات مُضمر در این کتاب برای حقوقدانان هم که با مسائلی از قبیل اراده و انگیزه و شناخت و تصمیمگیری سر و کار دارند، استفاده کاربردی خواهد داشت. نویسنده کتاب، دکتر فربد فدایی روانپزشک و استاد دانشگاه مؤلف کتابهای متعدد در زمینه روانپزشکی و علوم رفتاری است که برخی بهعنوان منبع درسی دانشگاهی مورد استفاده قرار میگیرد.
این کتاب در 176صفحه توسط انتشارات اطلاعات به چاپ رسیده است.
آشنایی با روان- آسیب شناسی عمومی: نظریات پروفسور کارل یاسپرس»
نوشته: دکتر فربد فدایی
انتشارات اطلاعات- اردیبهشت 1400
نویسنده و روزنامهنگار
کارل یاسپرس اندیشمندی است که بیشتر بهعنوان فیلسوف شناخته شده است لیکن او در ابتدا به تحصیل پزشکی و سپس تخصص روانپزشکی پرداخت و بهدنبال آن به روانشناسی و فلسفه گرایش یافت. فهم آثار فلسفی او در صورت آشنایی با آثار روانپزشکی وی بویژه کتاب عظیم روان- آسیبشناسی عمومی سادهتر میشود. کتاب روان- آسیبشناسی عمومی یاسپرس را مهمترین اثر روانپزشکی قرن بیستم دانستهاند.
آشنایی با پدیدارشناسی و روانشناسی ارتباطهای معنی دار که به طور ضمنی در آن کتاب مندرج است برای اندیشمندان علوم انسانی نیز حائز اهمیت است. در پیوست کتاب زندگینامه مختصر و ارتباطهای مستقیم و غیرمستقیم فکری 12 نفر از فیلسوفان، روانپزشکان و متخصصان مغز و اعصاب با یاسپرس آورده شده است که از جمله برنتانو، فروید، کرپلین، کییر کهگور، هایدگر و هوسرل مورد اشاره قرار گرفتهاند.
گرچه آثار متعدد فلسفی از یاسپرس به زبان فارسی ترجمه شده است لیکن در مورد آثار روانپزشکی او چنین نیست و تنها دو فصل از کتاب روان- آسیب شناسی عمومی او بهصورت کتابی تحت عنوان «ماهیت روان درمانی» قبلاً توسط مؤلف کتاب جاری ترجمه و منتشر شده است(نشر چشمه 1395).
اما درباره کتاب جاری که کوششی است برای معرفی یاسپرس روانپزشک و تلخیصی است از کتاب عظیم روان- آسیب شناسی عمومی او، باید گفت آشنایی با یاسپرس روانپزشک برای روانپزشکان و متخصصان مغز و اعصاب و دستیاران این دو رشته و نیز روانشناسان بالینی یک ضرورت است. لیکن این کتاب بیتردید برای علاقهمندان فلسفه و دوستداران علم و پژوهشگران علوم اعصاب و نویسندگانی که مایل به دانستن چگونگی دریافت واقعیتهای درون و پیرامون انسان توسط دستگاه عصبی- روانی او هستند جذابیت خواهد داشت.
و سرانجام آنکه آگاهی از برخی نکات مُضمر در این کتاب برای حقوقدانان هم که با مسائلی از قبیل اراده و انگیزه و شناخت و تصمیمگیری سر و کار دارند، استفاده کاربردی خواهد داشت. نویسنده کتاب، دکتر فربد فدایی روانپزشک و استاد دانشگاه مؤلف کتابهای متعدد در زمینه روانپزشکی و علوم رفتاری است که برخی بهعنوان منبع درسی دانشگاهی مورد استفاده قرار میگیرد.
این کتاب در 176صفحه توسط انتشارات اطلاعات به چاپ رسیده است.
آشنایی با روان- آسیب شناسی عمومی: نظریات پروفسور کارل یاسپرس»
نوشته: دکتر فربد فدایی
انتشارات اطلاعات- اردیبهشت 1400
عکس نوشت
کوچهای در خیابان ایرانشهر تهران در منطقه ۶ بهنام حمید سمندریان نویسنده، کارگردان و مدرس تئاتر نامگذاری شد. دی ۱۳۹۹ شورای شهر تهران تصویب کرده بود کوچهای بهنام سمندریان ثبت شود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
اشکان خطیبی: از جوانان تئاتر حمایت کنیم
-
این سرزمین متعلق به همه ما ایرانیان است
-
رشد درک خلاقانه در ارتباط تنگاتنگ شهروند و فضای شهری شکل میگیرد
-
شهروند مجـــازی
-
زندگی در مجموع بحرانها
-
ضرورت آشنایی با فیلسوف روانشناسی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین