امام حسن(ع): آن خوبی که شرّ و آفتی در آن نباشد شکر در مقابل نعمتها و صبر و شکیبایی در برابر سختیها است.
تحف العقول ص۲۳۴
حسامالدین سراج: موسیقی میتواند دریچهای باشد برای ارتباط مردم با امام رئوف
بزرگداشت دهه کرامت از اهمیت زیادی برخوردار بوده و واقعیت این است که مردم در حال حاضر نیاز شدیدی به آرامش روحی دارند و این دهه و همه مناسبتهای مذهبی از الطاف خدا به بندگانش است. وقتی سخن از روح و روان میشود، ناخودآگاه به یاد هنر میافتیم. موسیقی تأثیرگذارترین قالب هنری است و من بهعنوان یک سازنده موسیقی، زمانی که میخواهم اثری را بسازم یا زمانی که میخواهم بهعنوان خواننده، اثری را خلق کنم، باید جامعه هدفی را برای خودم تصور کنم. شاید فردی که اثر ساخت مرا میشنود، کمتر با مسائل دینی و مذهبی آشنا باشد. بنابراین میخواهم اثری که برای امام رضا(ع) میسازم، منجر به تحول یک فرد شود، پس این اثر باید دریچهای بشود که باعث ارتباط این فرد با امام رئوف شود.
بخشی از سخنان خواننده موسیقی سنتی با ایرنا
ایمان؛ نام آن کبوتر غمگین
ارمغان بهداروند
شاعر
«نومیدی» توأمان؛ هم متولدِ «ناآگاهی» است و هم متولدِ «آگاهی» و آنچه که شاید دلالت بیشتری در روزگار ما دارد، رنجها و رمیدگیهای زاده «دانستن» است. هر چقدر انسان این روزگار؛ انتفاع بیشتری از عقل و علوم یافته است؛ بیشتر به نوبیماریهای خوفانگیز روحی مبتلا شده است و این فرضیه که «احوال»، با تکیه صرف به دانستگی میتوانند عاقبت به خیر شوند، منسوخ شده است. این بیماری در باب انسانی که ناخودبودگی را تجربه میکند؛ به مصائبی چون خودستیزی، نفی دیگری و خودکشی منتهی شده است. ارزشِ تمام شده نومیدی در این روزگار، آنچنان گزاف هست که به عنوان بلیهای فراگیر، کندوکاو گردد و درمان شود. هیولای افسارگسیختهای که سرمایههای انسانیِ بسزایی را پایمال کرده است که گاه با شنیدن برخی خبرها و برخی تمام شدنها در شگفت باقی میمانیم که او چرا؟ کافی است به بسیارنامهای سزاوار در هنر و ادبیات و رسانه که در این روزها در بنبستِ استیصال؛ به رنج و ملال خویش پایان دادند، توجه کنیم. خواهیم فهمید که این بلا، بیشتر دامنِ دانستهها را گرفته است و در واقعگویی هر که بیشتر میفهمیده است را بیشتر آزار داده است. «بیماری منتهی به مرگ» نام کتابی است از «سورن کییرکگور» که با ترجمه «مسعود علیا» و توسط نشر «بیدگل» منتتشر شده است. فیلسوفی روانکاو که در کوتاه زندگی خود، آثار درخوری در شناخت حال و احوال انسان تحریر کرد. در میان بیشمار متونِ متلوّنی که این روزها در ویترین کتابفروشیها و بساطهای خیابانی، داعیه رواندرمانی و ترمیم خسارات روحی دارند، ترجمه این اثر برتر که مسبوق به سابقه نیز میباشد، اتفاق خوشایندی است. مؤلف در این اثر «نومیدی» را گناه میشناسد و تکلیف انسانِ معصیتزده را «خروج» از وضعیتِ مکروه نومیدی میداند. این گناه تلقی کردن نومیدی نتیجه رویکرد دینی مؤلف و تعمیم آموزههای دفاعی ایمان در برابر ابتلائات مادی است. مسعود علیا نثر دشوار کییرکگور را اگر چه از ترجمه انگلیسی اثر انجام داده است اما بخوبی توانسته است فرصت انتقالِ آموزههای مؤلف را ممکن سازد. مطالعه این رساله که مشتمل بر اندیشه ایمانگرایانه کییرکگور است را با مرور این چند سطر از شعر فروغ فرخزاد به مخاطبانِ «پیادهرو» پیشنهاد میدهم: خورشید مرده بود/ و هیچ کس نمیدانست/ که نام آن کبوتر غمگین/ کز قلبها گریخته، ایمان است
انتخابات پیشرو و سهم ما برای ساختن آینده
هنر صبوری در فرهنگ اجتماعی
محمدمهدی مطهرنیا
آیندهپژوه
تحمل و مدارا تعریفگونهای از هنر صبوری مردم در عرصه فعالیتهایشان در سطوح فردی و اجتماعی است و این صبوری را بیتردید باید مفهومی کلیدی در مسیر رستگاری و رسیدن به موفقیت انسان تلقی کرد که میتواند زمینهساز و مولود فضایی باشد که در آن، در چرخه تساهل، زمینهساز بروز و بسط یافتن رفتار درست و کنشهای صحیح در جهت رسیدن به اهداف درست باشد. از سویی دیگر همین صبوری انسانها در برابر هم میتواند موجب کشف استعدادها و خلاقیتها شود و رواداری نسبت به سایر موجودات زنده شکلی آرمانی از بشر امروز میتواند باشد و به همین دلیل است که میتوان آن را امری مهم برای زندگی فردی و اجتماعی و حتی فرااجتماعی یا ملی دانست. بههر روی، همانطور که گفته شد رواداری یک مفهوم فردی نیست بلکه در حوزه اجتماعی، در بین ملیتهای گوناگون نیز نقش پررنگی دارد. در حقیقت رواداری، نخست کمپذیری را به ما یاد میدهد و اگر کسی نتواند طرف مقابل خود را در وضعیت فردی و جمعی و ملی به همان اندازه که به خود اهمیت میدهد، بپذیرد و برایش اهمیت و احترام متقابل قائل نباشد در نتیجه رواداری نیز شعاری بیش نخواهد بود، چرا که اساساً رواداری نیازمند همپذیری دیگران و احترام متقابل است و آنگاه که این درک همگانی بهعنوان موضوعی پررنگ تعریف شود، میتوان امیدوار بود که این رواداری صورت پذیرفته و جاری شده است. پس از این اتفاق است که همفکریهای ما ناشی از پذیرش متقابل و احترام متقابل صورت میپذیرد و همنشینی و بعد همفکری به وجود میآید. در این مراحل باید صبوری کرد تا بتوانیم بعد از همگامی به همدلی برسیم. محافظهکاری در واقع منوط به منافع شخص در جهت حفظ و صیانت از بافت موقعیتی است که فرد در آن حضور دارد ولی در رواداری بیشتر از آنچه فرد متوجه خود باشد متوجه دیگری است و تلاش میکند با ایجاد یک وضعیت صبورانه در یک بافت روادارانه نسبت به دیگران وارد عمل شود. مرجع رواداری به دیگران متمایل است و مرجع محافظهکاری به فرد تمایل دارد. بهعنوان مثال «نلسون ماندلا» چهره درخشان قرن بیستم در رواداری و خرد دیگر در قدرتمندی صندلی قدرت را ترک گفت و در عین حال نسبت به مخالفان و حتی دشمنان خود رواداری را به نهایت رساند؛ آنقدر که در حد و اندازه او کمتر کسی را میتوان معروف به رواداری نام برد. یک نکته دیگر را هم باید مورد توجه قرار دهیم؛ رواداری با مدرنیته ارتباط پیدا میکند. آنچه بهنظر میرسد آن است که در ایران رواداری نسبت به غرب یک امر پررنگتر است. رواداری مردم و هیأت حاکمه نسبت به مدرنیته و دستاوردهای امروزه متفاوت است بهگونهای که هیأت حاکمه در حال استفاده از فناوریهای بهدست آمده از مدرنیته هستند و نسبت به آنچه فضای غربی و گفتمانی ناشی از آن محسوب میشود نه تنها مقاومت، بلکه مقابله دارند. در این میان مردم بیشتر بهدنبال ایجاد فضایی هستند که در ارتباط با غرب زمینههای پذیرش خود را افزایش و حین نقد آنچه در غرب رخ میدهد از تولیدات غربی بویژه در حوزه فناوری در وضعیت زندگی خود بهره ببرند. به هر ترتیب رواداری یک رفتار است و در حوزه رفتار بهعنوان یک سبک اخلاقی میتواند زمینه ساز ایجاد فضای مناسب و نهادینه شدن آن رفتار و سپس تبدیل آن به یک کنش در عرصه اجتماع تبدیل شود. اگر بخواهیم زمینههای این معنا را در جامعه ایجاد کنیم بیتردید باید در نظام تعلیم و تربیت در حوزه فعالیتهای رسانهای در ساحتهای گوناگون آموزش عالی و در مدرنسازی و الگوپروری در جهت ایجاد فضای مناسب جامعه ملی برنامهریزیهای دقیق عملیاتی ایجاد شود وگرنه رواداری یک امر دستوری و بخشنامهای است که نمیتواند ریشه عمیقی در جامعه داشته باشد و اگرچه حمایت قوانین و مقررات موجود از امر رواداری در جامعه به گونهای که این رفتار را در پرتو این معنا نهادینه کرد میتوان گفت که بههر ترتیب بهتر و شایستهتر در جامعه حاصل خواهد شد. آنچه در جامعه دیده میشود مملو از سیگنالهای عدم رواداری و انباشت هیجانات و خشونتهای ناشی از وضع نامناسب اجتماعی است و به تبع باید گفت رواداری به نسبت گذشته در جامعه کنونی ما کمرنگ و کمتر شده است.
*رواداری نوعی طرز تلقی همراه با تحملِ طرفِ مقابل در جامعه است که موجب همزیستی صلحآمیز و خشونتگریزی میشود.
پخش فوتبال مسکن است نه راه علاج
حبیب اسماعیلی
بازیگر، تهیهکننده، سینمادار
تصمیم ستاد ملی مقابله با کرونا مبنی بر ممنوع نبودن فعالیت سینما در وضعیت قرمز شیوع کرونا، اقدامی امیدوارکننده و اعتمادآفرین بود. برای دیدن تأثیر این تصمیم بر استقبال مخاطب از سینما زود است.
همانطور که همواره تأکید داشتهایم سالن سینما در التزام به رعایت پروتکلهای بهداشتی از اماکن مطمئن به جهت امنیت و سلامت است اما با سمپاشیهای رسانهای مردم نسبت به سلامت فضای سالن سینما احساس وحشت دارند و زمان میبرد تا جامعه اطمینان حاصل کند.
نکته مهمتر بیاطلاعی مردم نسبت به فعالیت سالنهای سینماست. اغلب مردم گمان میکنند که سینماها تعطیل هستند. این امر نیاز به اطلاعرسانی گسترده دارد، فضای مجازی و مطبوعات همیشه حامی سینما بودند اما همچنان توقع و انتظار اصلی از دو ارگان شهرداری و صداوسیماست که با اختصاص بیلبورد یا پخش گزارش و تیزر فیلمها، در اطلاعرسانی و تشویق مردم به دیدن فیلم از سینما حمایت کنند. چرا که با این میزان فروش تهیهکنندهها توان تبلیغات و اطلاعرسانی ندارند. فارغ از همه این مباحث نکته مهم این زنجیره همچنان ایجاد خوراک مناسب برای مخاطب است.
سینما رفتن انگیزه میخواهد و بهترین مشوق و عامل ترغیبکننده فیلم خوب است. برای این منظور باید شرایطی فراهم شود تا اعتماد صاحبان فیلمهای پرمخاطب برای نمایش فیلمشان جلب شود.
نمایش فیلم برای کمتر از 10 نفر صرفه اقتصادی ندارد اما در روزهایی که در هر سانس فقط دو یا سه نفر در سالن حضور دارند و سینماداران صرفاً به احترام تماشاگر و قطع نشدن این زنجیره به نمایش فیلم رضایت دادهاند، نمایش پخش زنده فوتبال در سالن سینما یک مسکن است.
این اقدام یک علاج موقت است اما همچنان این امید را ایجاد میکند مخاطبی را که به استادیوم دسترسی ندارد به سالنهای سینما بکشاند تا با تجربه تماشای دست جمعی به لحاظ روحی تخلیه شود. با این اقدام ضرری متوجه فیلمهای در حال اکران نمیشود چرا که این فیلمها در حال حاضر مخاطبی ندارند و حق فیلمی خورده نمیشود. از اکران بازی ایران و کامبوج با توجه به حساسیت کم بازی استقبال چندانی نشد. نکته جالب در این میان سهمخواهی فدراسیون فوتبال از فروش حاصل از اکران بازیهای فوتبال است. مگر سینماها چقدر فروش داشتند که فدراسیون فوتبال سهم بخواهد؟ آیا فدراسیون فوتبال حق پخش را از کافهها و قهوهخانهها دریافت میکند؟ آیا تلویزیون در تمام این سالها که بازیهای تیم ملی را پخش کرده حق پخش به فدراسیون فوتبال پرداخت کرده است؟ چرا سینما را اینقدر در بوق میکنند؟ بله اگر شرایط عادی بود و فروش سینماها رونق داشت باید حق هر ارگانی پرداخت میشد و فدراسیون فوتبال از سینما سهم میگرفت و در عین حال مکلف بود سهم تیمهای فوتبال را هم پرداخت کند اما الان در شرایط استثنایی هستیم. باید زنجیره همبستگی و اعتماد بیشتر شود. همانطور که اماکن از منظر نظارتی برای صدور مجوز همکاری کرد دیگر ارگانها هم به کمک هم بیایند. اگر این جریان ادامه پیدا کند در بازیهای حساس میتوان امید داشت مخاطب برای تجربه دلنشین تماشای جمعی به سینما بیاید و کمک هزینهای برای سینما باشد. اگر سینماها رونق بگیرند، نفع آن فقط به سینمادارها نمیرسد همچنان که پیش از این در تجربه یکساله نمایش فوتبال در سالنهای سینما درصدی از فروش به خانه سینما بهمنظور کمک به ازکارافتادگان و بیکاران اختصاص یافت. در نهایت تأکید میکنم که نمایش فوتبال در سینما راه علاج نیست و برای رونق سینما باید فکر اساسی کرد.
یگانه خدامی
جایزه مطرح پولیتزر به دارنلا فریزیر، نوجوانی که از صحنه قتل جرج فلوید شهروند سیاهپوست امریکایی به دست پلیس فیلم گرفته بود، اهدا شد. جایزهای که تا به حال به خبرنگاران و عکاسان تعلق داشت و خیلیها اهدای این جایزه به یک شهروند را تغییر در دنیای اطلاعرسانی تعبیر کردند. البته در میان کاربرانی که درباره جایزه پولیتزر نوشتند، کسانی هم منتقد آن بودند: «اولین پولیتزر به یک شهروند خبرنگار. زنگ پایان عصر مدیریت افکار عمومی توسط رسانههای رسمی»، «پولیتزر به دختر ۱۸ سالهای که از قتل جورج فلوید فیلم گرفته، جایزه ویژه داد. اون وقت ما اینجا داریم قانون میگذرونیم که هر کس از اتفاقات منجر به ضرب و جرح فیلمبرداری کنه، مجازاتش کنیم»، «پولیتزر به درستی جایزه افتخاری به نوجوانی داد که از لحظه قتل جورج فلوید فیلم گرفته بود.»، «بدبخت خبرنگاری که میره وسط میدون جنگ و گزارش تهیه میکنه و آخرش میاد کتاب بنویسه تا شاید پولیتزر بگیره»، «حالا دمش که گرم واسه ثبت رویدادی که دنیا رو تکون داد، ولی قدیما جایزه پولیتزر رو مثلاً به خبرنگارهای جنگی و اینا میدادن. این بزرگوار برنده فعلی تنها کاری که کرده این بوده که شانسی اون لحظه اونجا بوده و یه موبایل دوربیندار داشته.»
گفتارهای موسیقایی با «ترنم»
کتاب ترنم درباره شناخت موسیقی دستگاهی ایران برای مردم است که به چاپ دوم با طرح جلد جدید و ویرایش توسط انتشارات سوره مهر عرضه شده است. این کتاب گفتارهای رادیویی پیوستهای است از رضا مهدوی، کارشناس ارشد موسیقی و رسانه به زبان ساده که در شبکه رادیویی تهران در سالهای ۸۱ تا ۸۳ به صورت زنده پخش شده است. برنامهای موسیقایی که برای اولین و آخرین بار در رسانه ملی آموزش موسیقی را در برنامهسازی خود گنجانده بود چه در بخش عملی که رضا مهدوی ردیف میرزا عبدالله را مینواخت به همراه یکی از تصانیف مشهور دوره موسیقی گلها و بعد به بررسی و تحلیل ردیف میپرداخت و سپس با حضور یکی از چهرههای نامی موسیقی ایران به گفتوگو مینشست. مقصود از پیاده کردن آن حرفها به صورت این کتاب تهیه و اجرای برنامه موسیقایی و سخن گفتن با مردم علاقهمند به موسیقی اصیل و ملی و آشناسازی آنها با چارچوبی کلی از موسیقی ردیف، دستگاه و آوازها و گاه پرداختن به جزئیات و نیز معرفی چهرههای نامدار و آثار آنان در دورههای باشکوه موسیقی در رادیوایران بود که در زمینه موسیقی ملی ایران معیار شناخته میشدند تا محرکی باشد برای شناخت اصولی و بیشتر موسیقی ملی ایران در رسانهای فراگیر چون رادیو و راهنمایی برای ورود به سرزمین بزرگ موسیقی ایرانی و یادگارهای استادان بلندمرتبه آن... کتاب ترنم شناخت موسیقی دستگاهی برای مردم شامل بخشهایی چون: پیش درآمد (مقدمه)، درآمد (دیباچه)، تعاریف اصطلاحاتی مثل سنت، موسیقی سنتی، زبان موسیقایی، نقد و منتقد، پاپ ایرانی یا آهنگسازی، تقدس موسیقایی؟ موســـــــیقی پاپ-سنتی و پرداختن به ترتیـــب دستگاهها و آوازها و فرمها و قالبهای موسیقی ردیف که در انتها با نمایه و عکس دو استاد برجسته تکنوازی و بداههنوازی در رادیو ایران که کتاب هم به اینان تقدیم شده رضا ورزنده و امیرناصر افتتاح... گفتنی است فراگیری موسیقی ردیف دستگاهی از گذشتهها تاکنون در محوریت اصلی قرار دارد و به عنوان الفبا و پایه موسیقی ایرانی محسوب میگردد تا جایی که برای رهیابی به دیگر گونههای موسیقی هنرجو لاجرم میبایست تحصیل مناسب با یک استاد خبره داشته باشد تا درآینده بتواند درک درستتری از دیگر موسیقیها پیدا کند. کتاب ترنّم در قطع رقعی با ۱۸۴ صفحه با چاپ دوم در اختیار علاقمندان به فراگیری ساده و روان موسیقی دستگاهی ایران قرار گرفته است.