ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام موسی کاظم (ع):
کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.
بحارالانوار، جلد ۷۸، ص ۳۳۳
نرگس آبیار: هنرمند برای افزایش سطح سلیقه مردم باید ریسک کند
حضور جهانیِ آثار، غیرقابل پیشبینی است، گاهی شده است که متنی را خوانده و گفتهایم که این فیلم همه جوایز را کسب میکند اما اتفاقی برایش رخ نمیدهد؛از یک جایی شما میتوانید فاصلهای بین یک سینمای تجاری و سینمایی دیگر بگذارید ، اما این عبارت فیلمهای «جشنوارهپسند» به نظرم عبارت خندهدار و آسیبزننده است. ما سینمایی داریم که قرار است نگاهی ژرف داشته باشد و نوع دیگری از سینما را هم داریم که در سطح حرکت میکند؛ برخی آثار قرار است به جشنواره بروند و مطرح شوند، اصلاً گاهی در این جشنوارهها کشف میشوند. ما بهعنوان هنرمند و مخاطب باید ریسک کنیم و سطح سلیقه مردم را بالا ببریم. گاهی از موضوعات سخیفی در فیلمها استفاده میشود که فقط باعث فروش بالا میشود؛ به نظرم این چیزها شکست معنوی برای ما است، بنابراین باید کمک کنیم ذائقه مخاطب ارتقا پیدا کند.
بخشی از گفتههای این کارگردان سینما در کارگاه جشنواره جهانی فجر/سایت جشنواره
جنونِ یک شیفتۀ مصدق روی صحنه نمایش
هادی مرزبان
کارگردان تئاتر
علاقه من به اجرای «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» آنقدر زیاد بوده که تقریباً همه میدانند نزدیک به 12 سال است درصدد روی صحنه بردنش هستم و هر بار به دلایلی و شکلی این اتفاق مقدر نمیشود.
در آخرین خیزی که برای اجرای این کار داشتم هم که تیر غیب کرونا آمد و چندین و چند بار ما را با بنبستهایی روبهرو کرد که بهخاطر آنها مجبور شدیم کار را تعطیل کنیم و حالا دوباره عزم خود را جزم کردهایم که این اثر را روی صحنه ببریم. بختیاری امروز این است که بالاخره نقش دکتر نون ما را مهدی فخیمزاده اجرا خواهد کرد و مصدق را صدرالدین زاهد؛ که هر دو از بازیگران درجه یک و بسیار توانای کشور هستند و مطمئناً نتیجه درخشانی از آب درخواهد آمد و در کنار این دوستان، چیزی حدود 45 نفر از هنرآموزان و دانشجویانی که همیشه در کارها کنار من هستند، مرا همراهی خواهند کرد تا بالاخره مرداد ماه، گوش شیطان کر، روی صحنه برویم.
بعضیها از من میپرسند چرا سراغ این رمان از شهرام رحیمیان رفتهام و قصد کردهام آن را روی صحنه ببرم.
نکته اول اینکه من همیشه عاشق درامهای ایرانی بوده و هستم و معتقدم که ما در درامنویسی هیچ کم از غربیها نداریم و اگر توجه ویژهای به آنها نمیشود، مشکل ماست که نگاهمان خیلی به متنهای غیر ایرانی معطوف است.
من 12 اثر از اکبر رادی روی صحنه بردهام که همه آثار و متنهای درخشانی بودهاند و البته متنهایی رئالیستی؛ این تجربه من اما تجربه بسیار متفاوتی است چون در این اثر، یکسره با اجرایی مدرن طرف هستیم و میشود گفت تجربهایاست علیحده از آنچه من تاکنون داشتهام.
برای این کار دو نویسنده در کنار من حضور داشتند و بهعنوان دراماتولوژ صحنه به صحنه نمایش را بر اساس رمان مینوشتند و در نهایت آنها را با یکدیگر نهایی میکردیم.
در تئاتر ما چندین کار درباره دکتر مصدق ساخته شده که من برخیشان را دیدهام اما همیشه فکر کردهام آنطور که باید و شاید و پسندیده به این موضوع پرداخته نشده به همین دلیل هم روی صحنه بردن این کار برایم همیشه مهم بوده است و برای اجرای نقش دکتر نون و محمد مصدق هم چهرههای شاخصی در ذهنم بوده که امروز وقتی با مهدی فخیمزاده صحبت میکنم، متوجه میشوم انتخاب درستی داشتهام و او حتماً میتواند در لایههای زیرین حضور داشته باشد و نقشش به جنون «دکتر نون» برسد یا صدرالدین زاهد هم واقعاً به لحاظ ظاهری و جنس بیانش شباهتهای بسیار با مصدق دارد که البته من آنقدر به این مسأله فکر نکرده بودم.
از پیش و بیشتر، جنس بازی مد نظرم بود اما این روزها و حین تمرین متوجه این شباهتها شدهام و بسیار خوشحالم. به هر صورت آنها که این رمان را خواندهاند، میدانند ماجرا تقریباً چیست.
دکتر نون یکی از عشاق و مریدان مصدق بوده است و از طرفی بسیار شیفته و عاشق زنش که در طی نمایش و بنابر دلایلی مجبور میشود علیه مصدق کارهایی بکند و حرفهایی بزند که این روند در نهایت او را به جنون میرساند و این، نمایشنامهایاست که اگر کرونا بگذارد، مردادماه روی صحنه خواهیم برد.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#استقلال
خبر استعفای دسته جمعی اعضای هیأت مدیره باشگاه استقلال باعث شد طرفداران این تیم با نگرانی درباره تیمشان در شبکههای اجتماعی بنویسند. بخصوص اینکه اعضای مستعفی هیأتمدیره در نامه به وزیر ورزش، اعتراض به حضور مددی بهعنوان مدیرعامل را دلیل این استعفا اعلام کردند. استقلالیها هم از تغییر مدیرعامل تیم حمایت میکنند و به او انتقادهای زیادی دارند: «جلسات هیأت مدیره استقلال: مددی هست، هیأت نیست. هیأت هست، حق امضا نیست. هیأت هست، حق امضا هست ولی خسته ان، هفته دیگه. همه بودن ولی متأسفانه چای نبود. جلسه برگزار شد ولی متأسفانه به جمعبندی نرسیدیم، هفته دیگه»، «در حساسترین زمان ممکن و در موقعی که باید با یه لشکر بازیکن تمدید کنیم و تیم تقویت بشه برای آسیا، اعضای هیأت مدیره همگی استعفا دادن»، «تمام اعضای هیأت مدیره استقلال استعفا دادن؟! استقلال مگه هیأت مدیره داشت؟ استقلال مگه مدیریت داره؟ استقلال هر سال داره به امید خدا و غیرت و تعصب خود بازیکنا بسته میشه. تنها نقش مدیریت و هیأت مدیره گذاشتن استوری تیکه دار و شکایتهای بینتیجه است»، «خدایی خیلی مسخره هست. هیأت مدیره نمیتونه مدیرعاملی که خودش انتخاب کرده رو برکنار کنه»، «اگه منجر به عقب افتادن فروش سهام یا اخراج مددی میشه با کمال میل استقبال میکنیم»، «جالبه بعد از خبر استعفای دسته جمعی، علینژاد اومده میگه تا فردا حق امضا رو مشخص میکنم...کجا بودی تا الان؟ باشگاه رو تا مرز غارت پیش بردی.»، «رسماً وارد دوره بحران شدیم... این حرفا بوده و هیأت مدیره صداشون در نیومد تا الان... واقعاً که... دیگه از عوامل علینژاد چه انتظاری میره»، «کسی که نهایتاً باید ادمین کانالهای پروفایلهای خاص و تیکه دار باشه رو بهعنوان عضو هیأت مدیره استقلال منصوب کردند بعد ما توقع داریم این افراد مشکلات استقلالو حل کنند»، «تمام درگیریها برای تضعیف استقلال انجام میشه ولی استثنائاً خیلی از این جدال بین مددی و اعضای هیأت مدیره ناراحت نیستم، فقط امیدوارم برنده این جدال مددی نباشه و این درگیری باعث اختلال در روند خصوصیسازی بشه»، «خب هیأت مدیرهام بره دیگه استقلال مستقیماً توسط وزارتخونه و مددی اداره میشه من دیگه طاقت دیدن این اوضاع رو ندارم»، «خبر اومده تمام اعضای هیأت مدیره استقلال بهدلیل مخالفت با مددی استعفا دادن؛ در حالیکه سه نفر از تمام این اعضا میتونن خود مددی رو برکنار کنن»، «دوستان این دعوای زرگری سودی به استقلال نمیرسونه چون هدف خارج کردن رقبا برای خرید سهام بیشتره»، «هوادار استقلال نه پشت هیأت مدیرس نه پشت احمد مددی. هوادار استقلال خواهان استعفا و اخراج هردو طرفه. استقلال باید به هوادار واگذار شه».
کبوتر صلح توی بشقاب
دیروز رستورانی یک پست اینستاگرامی از یک غذای خاص منتشر کرد که با انتقادهای فراوانی روبهرو شد؛ غذایی بهنام «کبوتر رست شده با سس پرتقال و عسل».
تزئین این غذا و شکل آن و استفاده از پرهای کبوتر باعث شد کاربران زیادی دربارهاش بنویسند. هرچند که کاربری در توضیحی دربارهاش نوشت: «اول اینکه درهیچ رستورانی در تهران سرو نمیشود و آشپز این مدل غذا، سرآشپز رستورانی در رشت است و در همان رستوران هم سرو نمیشود. دوم تعدادی غذا با تزئینات عجیب را برای سرو در رستوران و تعدادی را فقط برای عکاسی آماده کرده که واکنشها چنان بود که رستورانی که سرآشپز آن است اجازه سرو نداد.»
اما این توضیح هم باعث نشد انتقادها به رستورانهایی که قصد جلب مشتری بههر شیوهای دارند متوقف شود: «اینی که میبینید واقعاً داره توی یکی از رستورانهای تهران سرو میشه. من هیچ... من نگاه...»، «قشنگ یک کانسپت اگزوتیک ضد صلحه. اگر اون چند پر سبزی که جلوی نوکش گذاشته شاخه زیتون فرض کنیم»، «یه حسی بهم میگه این رستوران اگه خارج از کشور بود همه یه دور میرفتن کلی استوری و فیلم و عکس هم میگرفتن که پزشو بدن»، «دیوونه خونه راه انداختن! وحشیا! کبوتر؟ اونم با پر؟»، «واقعاً چرا؟ کبوتر، خوتکا، گنجشک و... بعد آخه با این طرز سرو!؟»، «حالا جدا از هدف اون رستوران این بشقاب واقعاً قابل تأمله! -برگ زیتون (یا یه چیز دیگه!) که تو نوک پرنده است! -وجود پر و سر و پنجه پرنده تو بشقاب که بهنظر چندش میاد ولی اگه اونا نبود خوردنش اوکی بود؟ فرق کبوتر با مثلاً ماهی چیه؟ یا بلدرچین یا مرغ یا گاو؟»، «اگه واقعاً اینطور سرو میشه که از نظر شرعی غذای حروم محسوب میشه. چطور میتونن تبلیغ کنن؟»، «من آدمِ گوشتخواریام ولی این عکس میلم رو کلاً به غذا از بین برد چه برسه به گوشت»، «وقتی کبوتر صلح تو ایران کباب میشه»، «حتی هانیبال لکترم اون جوجهه رو با برگ زیتون و بال و پر سرو نکرد، این چیه بابا؟»، «عزیزان ببینید، خود بنده گیاهخوار نیستم، به برگر و کباب هم عنایت ویژه دارم، اینو هم می بینم بله! یه طوری میشم، اما ما جماعت گوشتخوار حقیقتاً حقانیت خاصی برای اعتراض به این غذا نداریم. راستشو بخواهید حتی خشونت رفته بر بدن این کبوتر کمتر از اون گوسالهایه که تبدیل به برگر میشه.»، «قصد آشپز فروش اسکواب یا همون جوجهکبوتره ولی مجوز بهرهبرداری و تولید گوشتش در ایران موجود نیست و احتمالاً طرف داره از هوا کبوتر میگیره یا از پرورشدهنده تزئینی میخره که بسیار برای سلامت خورنده و جامعه خطرناکه. چندین ویروس کشنده از همین طریق گوشت بدون نظارت دامپزشکی فراگیر شده.»، «حالا بهتون برمیخوره (که خب بخوره!) ولی اداییتر از بعضی از رستورانهای ایران، من تو هیچ کشوری ندیدم! از اون «لته» گفتنشون تو کافهها گرفته تا اینکه کبوتر و غاز با بال و پرش سرو میکنه.»، «این تابلوی هنری با عنوان «سرنوشت کبوتر صلح» نیست. غذاست!».
یادگیری علوم یک تیر و چند نشان
نلی محجوب
فعال فرهنگی حوزه ادبیات کودک و نوجوان
معمولاً یادگیری علوم علاوه بر آنکه از علایق بچههاست از علایق و سلایق والدین هم هست. بسیاری از والدین فکر میکنند بچهها فقط باید کتابهای علمی بخوانند تا از درس و مدرسه جا نمانند، اما حواسمان باشد همانقدر که این کتاب ها میتوانند برای بچهها مفید باشند اجبار در خواندن فقط یک نوع کتاب میتواند بچهها را از خواندن و مطالعه باز دارد. اما مطالعه کتابهای علمی در زمینههای مختلف تأثیر بسیار خوبی بر درک کودک از دنیای پیرامون خواهد داشت، همینطور بر ارتباط گرفتن با جهان پیرامون و گاه متفاوت از آنچه در اطراف خود دارد. اما شاید اتفاقی که کمتر به آن توجه میشود بحث تخیل و تقویت تخیل و خلاقیت کودک است که میتواند به وسیله کتابهای علمی هم اتفاق بیفتد. وقتی از گردههای گیاهان میگوییم؛ چیزی که به چشم قابل دیدن نیست و توضیحاتی ارائه میدهیم که کودک با چشم ذهن میبیند. معمولاً در برخی مراکز این فرایند را همراه با نقاشی، کاردستی و دیدن فیلمهای مربوط همراه میکنند. کودکان به وسیله آشنایی با علوم از تک بعدی بودن خارج میشوند و غرق در دنیایی میشوند که پر از شگفتی است. پر از واقعیتهای پیدا و پنهان. با کمک کتابهای علمی به بچهها دیدن، استدلال کردن، تجربه کردن و دنبال سؤال رفتن و نتیجه گرفتن را یاد میدهیم. به بچهها منطق دیدن و فکر کردن را میآموزیم. کنار هم قرار دادن مشاهدات و نتایج را. بچههایی که با علوم سر و کار دارند تفکر انتقادی را فرا میگیرند، کودک سؤال میپرسد و دیدگاههای مختلف را کنار هم قرار میدهد و میتواند آگاهانه و با دلیل انتخاب کند، با محیط زیست سازگارتر و مسئول تر خواهد بود. بنابراین کودکانی پرورش پیدا میکنند که دوستدار محیط زیست خواهند بود. کودکان بهدلیل پرسشگری و جستوجو قاعدتاً منطق بالاتری خواهند داشت و در آینده به شهروندانی عاقل و مسئول تبدیل میشوند چون از دنیای تک بعدی خارج شدهاند و میدانند جزئی از یک هستی بزرگ هستند. بچهها با علوم چگونه دیدن، چگونه شنیدن، استدلال و نتیجهگیری را فرا میگیرند. مجموعه علوم برای کودکان با ترجمه مهناز عسگری توسط کتاب آبی واحد کودک و نوجوان انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است. و کتابی است تصویری و متنوع. مجموعهای درباره گیاهان، شکار بودن و شکار شدن، چرخه طبیعت، ستارگان، مدار الکتریکی و... در انتهای هر کتاب نیز اطلاعات بیشتری در اختیار مخاطب قرار میگیرد. شاید به نظر بیاید با وجود منابع اینترنتی، نیازی به خواندن کتابهای علمی نیست اما حواسمان باشد منابع اینترنتی میتوانند اشتباهاتی داشته باشند و در ذهن کودک مطالب اشتباه بنشیند، اما خواندن کتابهایی که منابع درستی دارند به همراه تصاویر و متن مناسب علاوه بر جذابیت، منبع مناسبی خواهد بود و کودک یاد میگیرد تا بهعنوان منبع و مرجع مناسب و صحیح به کتاب مراجعه کند.
فعال فرهنگی حوزه ادبیات کودک و نوجوان
معمولاً یادگیری علوم علاوه بر آنکه از علایق بچههاست از علایق و سلایق والدین هم هست. بسیاری از والدین فکر میکنند بچهها فقط باید کتابهای علمی بخوانند تا از درس و مدرسه جا نمانند، اما حواسمان باشد همانقدر که این کتاب ها میتوانند برای بچهها مفید باشند اجبار در خواندن فقط یک نوع کتاب میتواند بچهها را از خواندن و مطالعه باز دارد. اما مطالعه کتابهای علمی در زمینههای مختلف تأثیر بسیار خوبی بر درک کودک از دنیای پیرامون خواهد داشت، همینطور بر ارتباط گرفتن با جهان پیرامون و گاه متفاوت از آنچه در اطراف خود دارد. اما شاید اتفاقی که کمتر به آن توجه میشود بحث تخیل و تقویت تخیل و خلاقیت کودک است که میتواند به وسیله کتابهای علمی هم اتفاق بیفتد. وقتی از گردههای گیاهان میگوییم؛ چیزی که به چشم قابل دیدن نیست و توضیحاتی ارائه میدهیم که کودک با چشم ذهن میبیند. معمولاً در برخی مراکز این فرایند را همراه با نقاشی، کاردستی و دیدن فیلمهای مربوط همراه میکنند. کودکان به وسیله آشنایی با علوم از تک بعدی بودن خارج میشوند و غرق در دنیایی میشوند که پر از شگفتی است. پر از واقعیتهای پیدا و پنهان. با کمک کتابهای علمی به بچهها دیدن، استدلال کردن، تجربه کردن و دنبال سؤال رفتن و نتیجه گرفتن را یاد میدهیم. به بچهها منطق دیدن و فکر کردن را میآموزیم. کنار هم قرار دادن مشاهدات و نتایج را. بچههایی که با علوم سر و کار دارند تفکر انتقادی را فرا میگیرند، کودک سؤال میپرسد و دیدگاههای مختلف را کنار هم قرار میدهد و میتواند آگاهانه و با دلیل انتخاب کند، با محیط زیست سازگارتر و مسئول تر خواهد بود. بنابراین کودکانی پرورش پیدا میکنند که دوستدار محیط زیست خواهند بود. کودکان بهدلیل پرسشگری و جستوجو قاعدتاً منطق بالاتری خواهند داشت و در آینده به شهروندانی عاقل و مسئول تبدیل میشوند چون از دنیای تک بعدی خارج شدهاند و میدانند جزئی از یک هستی بزرگ هستند. بچهها با علوم چگونه دیدن، چگونه شنیدن، استدلال و نتیجهگیری را فرا میگیرند. مجموعه علوم برای کودکان با ترجمه مهناز عسگری توسط کتاب آبی واحد کودک و نوجوان انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است. و کتابی است تصویری و متنوع. مجموعهای درباره گیاهان، شکار بودن و شکار شدن، چرخه طبیعت، ستارگان، مدار الکتریکی و... در انتهای هر کتاب نیز اطلاعات بیشتری در اختیار مخاطب قرار میگیرد. شاید به نظر بیاید با وجود منابع اینترنتی، نیازی به خواندن کتابهای علمی نیست اما حواسمان باشد منابع اینترنتی میتوانند اشتباهاتی داشته باشند و در ذهن کودک مطالب اشتباه بنشیند، اما خواندن کتابهایی که منابع درستی دارند به همراه تصاویر و متن مناسب علاوه بر جذابیت، منبع مناسبی خواهد بود و کودک یاد میگیرد تا بهعنوان منبع و مرجع مناسب و صحیح به کتاب مراجعه کند.
ایدههای شعری مراد فرهادپور در کتابفروشیها
«ایدههای شعری» مجموعه شعر تازهای از «مراد فرهادپور» به تازگی از سوی نشر «ردپا» روانه کتابفروشیها شده است. این نویسنده و مترجم که در عرصه روزنامهنگاری فرهنگی نیز از جمله چهرههای شناخته شده است در این کتاب دو دفتر شعری اش را در اختیار علاقهمندان گذاشته. آنطور که در مقدمه کتاب آمده هر دو دفتر شعری که در قالب این مجلد منتشر شدهاند پیشتر در فضای مجازی با عنوان ایدههای شعری(1) و ایدههای شعری (2) منتشر شدهاند. شعرهایی که در این مجلد جای گرفتهاند طی چهار دهه نوشته شدهاند. فرهادپور در پیشگفتار کتاب در توضیح مختصری درباره چرایی سرایش هر یک از شعرها گفته، نقطه شروع هر یک از آنها یک فکر یا ایدهای بوده که از هزار و یک چیز دیگر سرچشمه گرفته است. از زنده شدن یک خاطره گرفته تا خواندن یک کتاب یا حتی ترجمه شعری از شاعری خارجی. او تأکید کرده شعرهای این مجموعه نه فقط ایده، بلکه مهمتر از آن، فرم و زبان خود را بیش از هر چیز مدیون ترجمهاند و البته ناسازگاری، یا به بیان درستتر ناهماهنگی آنها نیز از همین امر ناشی میشود. اما در توضیح نکاتی درباره شاعر این مجموعه بد نیست بدانید مراد فرهادپور طی چهل سال گذشته نه تنها در کسوت شاعر، نویسنده و مترجم، بلکه در قامت روزنامه نگار نیز فعالیت کرده است. او آثار فیلسوفان و نویسندگان و شاعران بسیاری را به فارسی بازگردانده است. وی بویژه در عرصه شاعریاش، همواره سعی در پرهیز از تقلید از دیگر شاعران داشته آنچنان که اغلب، ایدههایی متفاوت از دیگران را به روی کاغذ آورده است. آن طور که در معرفی کتاب هم آمده، فرهادپور در این مجموعه شعر علاوه بر شرح و بسط ایدههایش درباره شعر و شاعری، آن هم از پس سالها کندوکاو در شعر جهان و ترجمه شاعران بزرگ ادبیات مدرن از«بودلر» تا «استیونس»، نظرگاه انتقادی اش به شعر معاصر فارسی را مطرح کرده و تلاشهای شاعرانه خودش را نیز پیش روی علاقهمندان گذاشته و نوشته: «تقدیم به شاعرانی که میآیند.»
ایدههای شعری
مراد فرهادپور
نشر ردپا
خاطرهسازی و خاطرهبازی
هارون یشایایی
تهیهکننده
برخی بر این باورند در دورانی که فیلمهای روز جهان در دسترس است و میتوان براحتی در خانه به تماشای بهترینهای سینمای جهان آن هم بدون ممیزی نشست، دیدن آثار سینمای جهان در سالن سینما مقبولیتی ندارد.
من بر خلاف این دسته معتقدم که اکران فیلم خارجی و تماشای فیلمها در سالن سینما یک ضرورت است.
سینمای ایران نمیتواند به سینمای جهان بیتفاوت باشد. هم مخاطب و هم اهالی سینما باید با سینمای جهان ارتباط داشته باشند. باید فیلمهای خارجی را در سالن سینما و با همان کیفیت نسخه اولیه ببیند.
اطلاع از کم و کیف سینمای جهان هم روی دانش و درک فیلمساز و هم روی مخاطب تأثیر دارد. چشمشان را به دنیای تازهای باز میکند. اطمینان دارم اگر بخشی از همین فیلمهایی که در پلتفرمها و یا سایتها در دسترس است در سالن سینما با کیفیت مناسب به نمایش در میآمد بخشی از مخاطبان بخصوص علاقهمندان جدی سینما و نسل جوان ترجیح میداد آن را در سالن سینما و با کیفیت تصویر و صدای خوب ببیند. چون این فیلمها برای پرده عریض سینما ساخته شدهاند.
اساساً فیلم دیدن در سالن سینما تجربهای متفاوت از تماشای فیلم در خانه است. سالن سینما همچنان اهمیت خودش را دارد. سینما رفتن جزو اسباب تفریح است. مردم دلشان برای فیلم دیدن جمعی تنگ شده است.
مسأله فقط فیلم دیدن نیست. سینما رفتن آیینهایی دارد که از آن خاطره میسازد. با یک دوست و همراه قرار میگذارید، برای دیدن فیلم بلیت تهیه میکنید، ساندویچ و چیپس و پفک میخرید. در سالن انتظار منتظر نمایش فیلم میمانید. 4 نفر آدم میبینید. در سالن تاریک همه ذهن و گوش و چشمتان بر قصه متمرکز میشود.
دریافتهای شخصیتان را دم گوش دوست بغل دستی زمزمه میکنید و موقع برگشتن به خانه با همراهانتان فیلم را در حد سواد و دانش خودتان تحلیل میکنید.
این روزها برگزاری جشنواره جهانی فیلم فجر فرصتی برای همین تجربه است. اگر چه تأثیر و ارتباطگیری آن شاید به خاطر محدودیتهای کرونا امسال محدودتر شده است. کاش وسعت بیشتری داشت و تعداد سالنهای نمایش دهنده بیشتر بود. شنیدهام که امسال نسخه مرمت شده برخی آثار کلاسیک سینمای جهان از جمله «چهارصد ضربه» نخستین فیلم بلند فرانسوا تروفو، «کودکی ایوان» آندری تارکوفسکی و... به نمایش در میآید. خود من مشتاقم این فیلمها را ببینم. امیدوارم این نمایشها فقط مختص پردیس سینمایی چارسو نباشد. در سینماهای دیگر هم به نمایش در بیاید. هر تلاشی برای آشنایی نسل جوان با این نوع سینما جای تحسین دارد و برای ما که از آنها خاطره داریم تماشای دوباره نسخه با کیفیت آن جذاب است.
تهیهکننده
برخی بر این باورند در دورانی که فیلمهای روز جهان در دسترس است و میتوان براحتی در خانه به تماشای بهترینهای سینمای جهان آن هم بدون ممیزی نشست، دیدن آثار سینمای جهان در سالن سینما مقبولیتی ندارد.
من بر خلاف این دسته معتقدم که اکران فیلم خارجی و تماشای فیلمها در سالن سینما یک ضرورت است.
سینمای ایران نمیتواند به سینمای جهان بیتفاوت باشد. هم مخاطب و هم اهالی سینما باید با سینمای جهان ارتباط داشته باشند. باید فیلمهای خارجی را در سالن سینما و با همان کیفیت نسخه اولیه ببیند.
اطلاع از کم و کیف سینمای جهان هم روی دانش و درک فیلمساز و هم روی مخاطب تأثیر دارد. چشمشان را به دنیای تازهای باز میکند. اطمینان دارم اگر بخشی از همین فیلمهایی که در پلتفرمها و یا سایتها در دسترس است در سالن سینما با کیفیت مناسب به نمایش در میآمد بخشی از مخاطبان بخصوص علاقهمندان جدی سینما و نسل جوان ترجیح میداد آن را در سالن سینما و با کیفیت تصویر و صدای خوب ببیند. چون این فیلمها برای پرده عریض سینما ساخته شدهاند.
اساساً فیلم دیدن در سالن سینما تجربهای متفاوت از تماشای فیلم در خانه است. سالن سینما همچنان اهمیت خودش را دارد. سینما رفتن جزو اسباب تفریح است. مردم دلشان برای فیلم دیدن جمعی تنگ شده است.
مسأله فقط فیلم دیدن نیست. سینما رفتن آیینهایی دارد که از آن خاطره میسازد. با یک دوست و همراه قرار میگذارید، برای دیدن فیلم بلیت تهیه میکنید، ساندویچ و چیپس و پفک میخرید. در سالن انتظار منتظر نمایش فیلم میمانید. 4 نفر آدم میبینید. در سالن تاریک همه ذهن و گوش و چشمتان بر قصه متمرکز میشود.
دریافتهای شخصیتان را دم گوش دوست بغل دستی زمزمه میکنید و موقع برگشتن به خانه با همراهانتان فیلم را در حد سواد و دانش خودتان تحلیل میکنید.
این روزها برگزاری جشنواره جهانی فیلم فجر فرصتی برای همین تجربه است. اگر چه تأثیر و ارتباطگیری آن شاید به خاطر محدودیتهای کرونا امسال محدودتر شده است. کاش وسعت بیشتری داشت و تعداد سالنهای نمایش دهنده بیشتر بود. شنیدهام که امسال نسخه مرمت شده برخی آثار کلاسیک سینمای جهان از جمله «چهارصد ضربه» نخستین فیلم بلند فرانسوا تروفو، «کودکی ایوان» آندری تارکوفسکی و... به نمایش در میآید. خود من مشتاقم این فیلمها را ببینم. امیدوارم این نمایشها فقط مختص پردیس سینمایی چارسو نباشد. در سینماهای دیگر هم به نمایش در بیاید. هر تلاشی برای آشنایی نسل جوان با این نوع سینما جای تحسین دارد و برای ما که از آنها خاطره داریم تماشای دوباره نسخه با کیفیت آن جذاب است.
عکس نوشت
پرویز تناولی هنرمند مجسمهساز، هزار و ۴۰۸ مجموعه دستبافته عشایری و روستایی را که در طول ۶۵ سال حضور در ایران از عشایر مناطق مختلف جمعآوری کرده بود به وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی اهدا کرد تا در موزهای به نام او در مجموعه نصیرالملک شیراز به صورت دائمی به نمایش گذاشته شود. البته اکنون ۸۸ اثر از این مجموعه در طبقه دوم موزه ملی فرش ایران به نمایش درآمده و تا قبل از اهدای آنها به موزه تناولی در شیراز می توانید آنها را ببینید.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
نرگس آبیار: هنرمند برای افزایش سطح سلیقه مردم باید ریسک کند
-
جنونِ یک شیفتۀ مصدق روی صحنه نمایش
-
شهروند مجـــازی
-
یادگیری علوم یک تیر و چند نشان
-
ایدههای شعری مراد فرهادپور در کتابفروشیها
-
خاطرهسازی و خاطرهبازی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین