ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اصغر نعیمی در گفتوگو با «ایران» از رفاقت، خانواده و پاسداشت سنت در «یاور» گفته است
جامعه تشنه همینهاست
نرگس عاشوری
خبرنگار
بحثبرانگیزترین موضوع در چگونگی ساخت سریالهای مناسبتی زمانبندی تولید آنهاست. موضوعی که در هر مناسبت تکرار میشود و بسیاری از سریالها تا روزهای پایانی پخش همزمان در حال تصویربرداری هستند. سریالهای ماه رمضانی امسال تلویزیون هم از این قاعده مستثنی نبود. برای پرهیز از شتابزدگی که جزءلاینفک سریالهای مناسبتی شده است، عوامل تولید «یاور» از همان روزهای پیش تولید تصمیم گرفت با دو تیم به کارگردانی سعید سلطانی و اصغر نعیمی بهصورت همزمان ساخت سریال را به سرانجام برسانند. ترکیب سعید سلطانی (کارگردان)، آرمان زرینکوب (تهیهکننده) و سعید مطلبی (نویسنده) در کنار نقشآفرینی داریوش ارجمند از همان روزهای آغازین پخش و حتی پیش از آن، قیاسهایی را بین فضای این سریال و تجربه مشترک قبلی این تیم یعنی سریال «ستایش» ایجاد کرد. پرداختن به این تشابهات و برخی از انتقادات همچون مواضع ضد زن، حضور سرایدار در دانشگاه و کنترل رفت و آمدها توسط او و... شاید از نکاتی باشد که بتوان بعد از پخش سریال و در فرصتی مناسب با مطلبی و سلطانی درباره آنها به صورت مفصل به گفتوگو نشست اما در ایام پخش که سازندگان همچنان درگیر رساندن سریال به آنتن پخش هستند در گفتوگو با اصغر نعیمی در جایگاه کارگردان و البته منتقد سینما درباره همکاریاش با تیم «یاور» گپ و گفتی داشتهایم.
در مقایسه با دیگر سریالهای ماه رمضان «یاور» بهخاطر فضا و قصه آشنای ایرانیاش و قدرت قصهگویی نویسندهای که یکی از مهمترین فیلمنامهنویسهای سینمای عامهپسند است و نشان داده نبض احساس مخاطب را خوب در دست دارد موفقتر از دیگر سریالها ظاهر شده است. شما چه زمانی به این سریال پیوستید؟
با آقای زرینکوب (تهیهکننده) آشنایی قدیمی داشتم و آقای سلطانی را هم دورادور میشناختم. با توجه به زمان محدود تولید و ضرورت رسیدن کار به کنداکتور ماه رمضان، سازندگان سریال برای اینکه کیفیت کار فدای سرعت نشود از همان ایام پیش تولید تصمیم گرفتند در دو گروه مجزا، بهصورت همزمان ساخت سریال پیگیری شود. من هم در مرحله پیشتولید و انتخاب بازیگرها به گروه اضافه شدم. قرار شد همراه با آقای سلطانی و بهصورت همزمان کار را تولید کنیم.
تقسیم کار چطور بود؟ شما فصلهای قدیم را کارگردانی کردید یا معاصر را؟
تقسیم کار خیلی شکل مشخصی نداشت. بهدلیل هماهنگی کاملی که بین من و آقای سلطانی وجود داشت، آقای مجید کرباسچیان مدیر برنامهریزی سریال بر اساس لوکیشنهای مختلف و الزامات تولید و برنامه بازیگران برنامهریزی میکرد و همزمان فیلمبرداری انجام میشد. دو گروه تولید و تدارکات منسجم هم داشتیم که امکانات مورد نیاز را فراهم میکردند. من و آقای سلطانی دائم با هم در تماس بودیم، تلاش کردیم به لحاظ بصری و تمام جزئیات کار، از ایده و افکار هم باخبر شویم و به هماهنگی کامل برسیم تا کار یکدست پیش برود.
در انتخاب تیم بازیگری مشارکت داشتید؟ با توجه به تشابهی که بین این کار و آثار قبلی سازندگان سریال_ستایش_ وجود دارد به نظر میرسد این انتخاب از طریق آقای سلطانی و مطلبی و زرینکوب در مقام کارگردان و نویسنده و تهیهکننده، بوده است.
بله، زمانی که من به تیم پیوستم نقش اصلی انتخاب شده بود. اساساً فکر میکنم از همان ابتدا نقش یاور در قواره ایشان نوشته شده بود. الان هم که سریال پخش میشود هیچکس نمیتواند بگوید گزینهای بهتر و مناسبتر از داریوش ارجمند برای نقش یاور وجود دارد. به غیر از آقای ارجمند، بقیه بازیگرها در حد گزینه مطرح بودند. من هم موارد پیشنهادیام را به آقای سلطانی و زرین کوب گفتم و بر اساس شرایط و اقتضای نقشها به نتیجهای رسیدیم که میبینید. بهنظرم این ترکیب بازیگران، ترکیبی قوی و جذاب برای مخاطب است. کل تیم تولید بر استفاده از بازیگران شناخته شده و در عین حال توانمند اتفاق نظر داشت که در نهایت این اتفاق هم افتاد و بازیگرانی جلوی دوربین رفتند که همگی چهرههایی محبوب، خوشنام و حرفهای هستند.
در روند تولید، بازخوردها و واکنشهایی که از تشابه نقش یاور چلویی و حشمت فردوس و جنس بازی داریوش ارجمند دریافت کردید در تعدیل بازی ایشان تأثیر داشت؟
به اعتقاد من منتقدان بدون توجه به جزئیات و حتی بدون دیدن چند قسمت کامل در این باره اظهارنظر کردند. آقای ارجمند از توانمندترین بازیگران سینمای ایران است و در کارنامهاش شاه نقشهایی دارد که شاید هیچ بازیگری تا سالها نتواند کیفیت این نقشها را تکرار کند. یک بار سر صحنه به خود آقای ارجمند هم گفتم که کارنامه فعالیت شما از بیاشتباهترین کارنامههای بازیگری است. هر نقشی که ایشان بازی کرده درست بوده و بهخوبی اجرا شده است. چه زمانی که با ناصر تقوایی «ناخدا خورشید» را کار کرده، چه زمانی که با بیضایی «سگ کشی» را و چه زمانی که با کیمیایی «اعتراض» و «رئیس» را یا با احمدرضا معتمدی نقشی طنز در «قاعده بازی» را؛ داریوش ارجمند همیشه استاندارد بالایی از بازیگری را حفظ کرده است. در تلویزیون هم با همین کیفیت و استاندارد نقش حشمت فردوس را بازی و چنین محبوبیتی کم نظیر را تجربه کرده است. من شباهتی بین بازی ایشان در نقش حشمت فردوس و یاور چلویی نمیبینم. موقعیت نقشها و شکل درام در این دو کار کاملاً متفاوت است. شاید تنها نکته مشترک این است که آقای ارجمند آن را بازی میکند. در «اعتراض» مسعود کیمیایی هم داریوش ارجمند نقشی با همین حال و هوا را بازی کرده چرا کسی به آن ارجاع نمیدهد. به نظرم یک دلیل آن موفقیت و دیده شدن «ستایش» و بعد از آن «یاور» است.
همین الان صفحات اینستاگرام و فضای مجازی پر است از بخشهای مختلف سریال «یاور» و در فرهنگ عامه دارد جای خود را پیدا میکند.
بد نبود منتقدین علت این فراگیری و تأثیرگذاری را بررسی میکردند. در سینمای جهان همچنین قاعدهای وجود ندارد که اگر بازیگری یک پرسونای خوب را اجرا کرد به آن انتقاد شود. تام کروز هم اگرچه در نقشهای متفاوتی ظاهر شده اما همیشه همان حال و هوای خودش را دارد. به هر حال آقای ارجمند هم برای خودش حال و هوا، فیزیک و ویژگیهای مشخصی دارد که در فیلمهای مختلف با این ویژگیها ظاهر میشود، اما نقشها را با مهارت و متفاوت بازی میکند.
اما بهنظر میرسد در قسمتهای اخیر شاهد اغراق کمتری در بازی ایشان هستیم. یعنی شما میگویید کاملاً بیتوجه به واکنشها و بازخوردها به کار ادامه دادید؟
ما که بر اساس بازخوردها کار نمیکنیم. بر اساس متن و ویژگیهای نقش کار میکنیم. بازخوردها شکل منسجمی ندارد. از خیلیها شنیدهام که حتی تکرار «یاور» را هم تماشا میکنند و از حضور آقای ارجمند در سریال لذت میبرند گروه کوچکی هم هستند که معتقدند شاید این نقش حال و هوایی شبیه حشمت فردوس داشته باشد. اگر مبنا این باشد که بازخوردها را لحاظ کنیم بگویید باید کدام را ملاک و معیار قرار بدهیم؟ ما به ویژگیهای متن و نقش توجه میکنیم نه بازخوردها. این پرهیز از اغراق هم که اشاره کردید لازمه کار و ناشی از متن است، شخصیت حشمت فردوس کاراکتری برونگرا بود و اجرای آن باید وجه نمایشگرایانه بیشتری میداشت اما یاور بر عکس او کاراکتری درونگرا است و آقای ارجمند اینجا کنترل شدهتر بازی کردهاند.
«یاور» بیش از هر چیز گویای جنس کار سعید مطلبی است. حضور او در مقام نویسنده کاملاً محسوس است. قهرمان فیلم از همنسلان خود اوست، مثل دیگر سریالهایش از جمله «ماه و پلنگ» محسن و عاصف وکالت میخوانند که رشته تحصیلی سعید مطلبی است. پیام سریال خانواده دوستی و رفاقت است. اشاره میکند که آدمهای قدیم چقدر اخلاقمدار هستند. به رفاقت اهمیت میدهد. الگوسازی میکند که میشود این رفاقت را در نسل جوان هم دید و...
آقای سعید مطلبی را خیلی قبلتر از «یاور» از نزدیک میشناختم، به همین خاطر با دیدگاه ایشان آشنا هستم و برای من قابل احترام هستند. وجه تمایز آقای مطلبی نسبت به سایر نویسندگان تجربه و تسلطی است که بر درام دارد. میتوانم به جرأت بگویم هیچکدام از نویسندگان امروز تجربه و اشراف ایشان را بر درام و داستانگویی برای مخاطب ایرانی ندارند. اگر «یاور» ارتباط گستردهای با مردم برقرار کرده یک دلیل بسیار مهمش این است که کسی فیلمنامه را نوشته که داستانگوی قهاری است و داستانگویی و قصهپردازی برای مخاطب ایرانی را به شکل استادانهای بلد است. ضمن اینکه دیالوگ نویس خبرهای است و زبانی را که بر اساس آن دیالوگ مینویسد خوب میشناسد. همه اینها را باید در کنار این شاخصه بگذارید که آقای مطلبی یک نویسنده مؤلف است یعنی سلیقه، دیدگاه و حال و هوایی دارد که منحصر به شخص ایشان است. بدون دیدن نام او در تیتراژ هم میتوان بر اساس شکل دیالوگ و نوع قصهپردازی حدس زد این متن نوشته آقای مطلبی است. در دورهای که ایشان ممنوعالفعالیت بودند و ذکر نامشان در تیتراژ مجوز نداشت برای خود من پیش میآمد که با تماشای هر فیلم از جنس فیلمنامه و دیالوگ حدس میزدم که متن را سعید مطلبی نوشته است. این دستاورد کمی نیست که فیلمنامه نویس هم وجه تألیفی را حفظ کند و هم زبان خاص خودش را داشته باشد و هم مخاطب عام را جذب کند. این ویژگیها آقای مطلبی را بهعنوان نویسنده در جایگاه برجستهای قرار میدهد. خود من بارها موقع فیلمبرداری از جزئیات متن ایشان به وجد میآمدم و حس میکردم چقدر این موقعیت یا دیالوگها خوب و معرکه نوشته شده است.
او در اغلب کارهایش تلاش کرده چیزی به مخاطب و رابطه او با اجتماع و خانوادهاش و حتی امیدش اضافه کند. با توجه به دوستیتان با سعید مطلبی و شناختی که در جایگاه منتقد از کارهای ایشان دارید به اعتقاد شما این نگاه از کجا میآید؟
بهنظر من چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب تقابل بین خانواده سنتی و جهان مدرن دغدغه اصلی آقای مطلبی بوده است. ارزش و جایگاه خاصی برای پاسداشت سنتها در آثارش قائل است، نه اینکه به جنگ مدرنیته برود بلکه این پیام را به مخاطب گوشزد میکند که در غرقابه مدرنیته غرق نشو و توجه داشته باش که شرایط مدرن امروز در صورت بیتوجهی به سنتها میتواند تبدیل به دامی برای جامعه امروز و آدمهای آن شود. سعید مطلبی به شکلی هوشمندانه این نگاه را در کارهایش پیگیری میکند و مدام به جامعه و بشر امروز هشدار میدهد که فراموشی ارزشهای مثبت بازمانده از سنت باعث خسارت میشود. جانمایه «یاور»هم همین است که شکلی از رفاقت، وفاداری و تعهدی که در گذشته وجود داشت را میتوانیم در امروز هم تکرار کنیم. نسل جوان متوجه باشد که با اتکا به همین رفاقتهایی که ریشه در سنت ما دارد میتواند از بحران خارج شود. برای آقای مطلبی خیلی مهم است کاری که بهعنوان فیلمنامه از زیر دستش بیرون میآید و ساخته میشود این پیام درست و دقیق را برای مخاطب امروز برساند که با احترام به خانواده و سنتهای درست اجتماعی خودمان میتوانیم رشد کنیم. سعید مطلبی در نوشتههایش همواره متعهد و منادی ارزشها بوده و آنقدر هم در ساخت درام و قصهگویی قدرت دارد که این دغدغهها را در دل درامی جذاب ارائه کند.
جوانمردی، فتوت و اخلاق در قدیم باورپذیر بود. نقش جوانمردی را ناصر ملک مطیعی و ایرج قادری که بازی میکردند مردم قبول داشتند حالا چطور؟ معتقدید ساخت چنین سریالهایی این توان و پتانسیل را دارد که فرهنگسازی کند؟
مسلم است. اصلاً پر مخاطب بودن سریال «یاور» گواه همین مدعاست که جامعه امروز ما تشنه شنیدن و دیدن چنین روایتهایی است. پرداختن به چنین مضامینی میتواند تأثیر گسترده روی مخاطب بگذارد. احساس من این است که به لحاظ اجتماعی مردم ما به مرحله کمای معنویت رسیدهاند و ساخت و نمایش آثاری مثل «یاور» میتواند حکم شوکی را داشته باشد که مخاطب و مردم را از این کما و بیهوشی خارج کند.
بهعنوان یک منتقد چقدر این نظریه را قبول دارید که سریالهای امروز به قول معروف گل نمیکنند و توان تکرار موفقیت سریالهای مناسبتی سالهای گذشته را ندارند. از نگاه شما این فرضیه چقدر درست است و چند درصد خطاست؟
تا حدودی مخالف این نظریه هستم. سریالهایی که بهنظر شما گل کرده در گذر زمان صاحب این ویژگی شده است. اگر مقصودتان این است که مثلاً در یک دوره سریالهای رضا عطاران پرمخاطب بوده، باید این را هم در نظر بگیرید که در همان ایام هم خیلی از منتقدان نسبت به نوع طنز و شوخیهای سریالهای عطاران انتقاد جدی داشتند. یا کارهای دیگری که به نظرتان شاخص میآید در گذر زمان در خاطر مخاطب ماندگار شدند. امروز هم در مواجهه با برخی آثار شاید احساس کنید به قوت تجربههای موفق تلویزیونی نباشند ولی ممکن است چند سال دیگر نظر متفاوتی داشته باشید. برای قضاوت درباره ماندگار شدن یا نشدن یک سریال باید منتظر زمان بود. به اعتقاد من هر جا که نویسنده خوب در تیم تولید حضور داشته، عزم جدی پشت کار وجود داشته و زمان مناسبی در اختیار گروه سازنده قرار گرفته ، تلویزیون توانسته سریالی ماندگار بسازد.
در پایان از تجربه کار در فضای کرونا بگویید. در مقایسه با شرایط طبیعی چه فشار و محدودیتهایی را تجربه کردید؟
مدیریت روانی گروه در دوران کرونا چه برای تهیهکننده و چه برای کارگردان چالش خیلی جدی است. کارکردن در دوران کرونا مسئولیتهای تهیهکننده و کارگردان را چند برابر میکند، به این دلایل که ما با تیم و گروهی مواجه هستیم که تحت استرس و شرایط خاص این بیماری، روحیه و واکنشهای متفاوتی دارد. کارکردن در این دوران برای خود من چالش جدی بود. الحمدلله گروه همراه و همدلی داشتیم. آقای زرین کوب بهعنوان تهیهکننده از هیچ تلاش و حمایتی در جهت کنترل و حفظ سلامت جسمی و روحی گروه فروگذار نکردند. از این بابت من به سهم خود از آقای زرینکوب ممنونم. نقش ایشان در ایجاد آرامش و فضایی امن و مناسب برای گروه در حین کار بسیار حائزاهمیت و مؤثر بود.
خبرنگار
بحثبرانگیزترین موضوع در چگونگی ساخت سریالهای مناسبتی زمانبندی تولید آنهاست. موضوعی که در هر مناسبت تکرار میشود و بسیاری از سریالها تا روزهای پایانی پخش همزمان در حال تصویربرداری هستند. سریالهای ماه رمضانی امسال تلویزیون هم از این قاعده مستثنی نبود. برای پرهیز از شتابزدگی که جزءلاینفک سریالهای مناسبتی شده است، عوامل تولید «یاور» از همان روزهای پیش تولید تصمیم گرفت با دو تیم به کارگردانی سعید سلطانی و اصغر نعیمی بهصورت همزمان ساخت سریال را به سرانجام برسانند. ترکیب سعید سلطانی (کارگردان)، آرمان زرینکوب (تهیهکننده) و سعید مطلبی (نویسنده) در کنار نقشآفرینی داریوش ارجمند از همان روزهای آغازین پخش و حتی پیش از آن، قیاسهایی را بین فضای این سریال و تجربه مشترک قبلی این تیم یعنی سریال «ستایش» ایجاد کرد. پرداختن به این تشابهات و برخی از انتقادات همچون مواضع ضد زن، حضور سرایدار در دانشگاه و کنترل رفت و آمدها توسط او و... شاید از نکاتی باشد که بتوان بعد از پخش سریال و در فرصتی مناسب با مطلبی و سلطانی درباره آنها به صورت مفصل به گفتوگو نشست اما در ایام پخش که سازندگان همچنان درگیر رساندن سریال به آنتن پخش هستند در گفتوگو با اصغر نعیمی در جایگاه کارگردان و البته منتقد سینما درباره همکاریاش با تیم «یاور» گپ و گفتی داشتهایم.
در مقایسه با دیگر سریالهای ماه رمضان «یاور» بهخاطر فضا و قصه آشنای ایرانیاش و قدرت قصهگویی نویسندهای که یکی از مهمترین فیلمنامهنویسهای سینمای عامهپسند است و نشان داده نبض احساس مخاطب را خوب در دست دارد موفقتر از دیگر سریالها ظاهر شده است. شما چه زمانی به این سریال پیوستید؟
با آقای زرینکوب (تهیهکننده) آشنایی قدیمی داشتم و آقای سلطانی را هم دورادور میشناختم. با توجه به زمان محدود تولید و ضرورت رسیدن کار به کنداکتور ماه رمضان، سازندگان سریال برای اینکه کیفیت کار فدای سرعت نشود از همان ایام پیش تولید تصمیم گرفتند در دو گروه مجزا، بهصورت همزمان ساخت سریال پیگیری شود. من هم در مرحله پیشتولید و انتخاب بازیگرها به گروه اضافه شدم. قرار شد همراه با آقای سلطانی و بهصورت همزمان کار را تولید کنیم.
تقسیم کار چطور بود؟ شما فصلهای قدیم را کارگردانی کردید یا معاصر را؟
تقسیم کار خیلی شکل مشخصی نداشت. بهدلیل هماهنگی کاملی که بین من و آقای سلطانی وجود داشت، آقای مجید کرباسچیان مدیر برنامهریزی سریال بر اساس لوکیشنهای مختلف و الزامات تولید و برنامه بازیگران برنامهریزی میکرد و همزمان فیلمبرداری انجام میشد. دو گروه تولید و تدارکات منسجم هم داشتیم که امکانات مورد نیاز را فراهم میکردند. من و آقای سلطانی دائم با هم در تماس بودیم، تلاش کردیم به لحاظ بصری و تمام جزئیات کار، از ایده و افکار هم باخبر شویم و به هماهنگی کامل برسیم تا کار یکدست پیش برود.
در انتخاب تیم بازیگری مشارکت داشتید؟ با توجه به تشابهی که بین این کار و آثار قبلی سازندگان سریال_ستایش_ وجود دارد به نظر میرسد این انتخاب از طریق آقای سلطانی و مطلبی و زرینکوب در مقام کارگردان و نویسنده و تهیهکننده، بوده است.
بله، زمانی که من به تیم پیوستم نقش اصلی انتخاب شده بود. اساساً فکر میکنم از همان ابتدا نقش یاور در قواره ایشان نوشته شده بود. الان هم که سریال پخش میشود هیچکس نمیتواند بگوید گزینهای بهتر و مناسبتر از داریوش ارجمند برای نقش یاور وجود دارد. به غیر از آقای ارجمند، بقیه بازیگرها در حد گزینه مطرح بودند. من هم موارد پیشنهادیام را به آقای سلطانی و زرین کوب گفتم و بر اساس شرایط و اقتضای نقشها به نتیجهای رسیدیم که میبینید. بهنظرم این ترکیب بازیگران، ترکیبی قوی و جذاب برای مخاطب است. کل تیم تولید بر استفاده از بازیگران شناخته شده و در عین حال توانمند اتفاق نظر داشت که در نهایت این اتفاق هم افتاد و بازیگرانی جلوی دوربین رفتند که همگی چهرههایی محبوب، خوشنام و حرفهای هستند.
در روند تولید، بازخوردها و واکنشهایی که از تشابه نقش یاور چلویی و حشمت فردوس و جنس بازی داریوش ارجمند دریافت کردید در تعدیل بازی ایشان تأثیر داشت؟
به اعتقاد من منتقدان بدون توجه به جزئیات و حتی بدون دیدن چند قسمت کامل در این باره اظهارنظر کردند. آقای ارجمند از توانمندترین بازیگران سینمای ایران است و در کارنامهاش شاه نقشهایی دارد که شاید هیچ بازیگری تا سالها نتواند کیفیت این نقشها را تکرار کند. یک بار سر صحنه به خود آقای ارجمند هم گفتم که کارنامه فعالیت شما از بیاشتباهترین کارنامههای بازیگری است. هر نقشی که ایشان بازی کرده درست بوده و بهخوبی اجرا شده است. چه زمانی که با ناصر تقوایی «ناخدا خورشید» را کار کرده، چه زمانی که با بیضایی «سگ کشی» را و چه زمانی که با کیمیایی «اعتراض» و «رئیس» را یا با احمدرضا معتمدی نقشی طنز در «قاعده بازی» را؛ داریوش ارجمند همیشه استاندارد بالایی از بازیگری را حفظ کرده است. در تلویزیون هم با همین کیفیت و استاندارد نقش حشمت فردوس را بازی و چنین محبوبیتی کم نظیر را تجربه کرده است. من شباهتی بین بازی ایشان در نقش حشمت فردوس و یاور چلویی نمیبینم. موقعیت نقشها و شکل درام در این دو کار کاملاً متفاوت است. شاید تنها نکته مشترک این است که آقای ارجمند آن را بازی میکند. در «اعتراض» مسعود کیمیایی هم داریوش ارجمند نقشی با همین حال و هوا را بازی کرده چرا کسی به آن ارجاع نمیدهد. به نظرم یک دلیل آن موفقیت و دیده شدن «ستایش» و بعد از آن «یاور» است.
همین الان صفحات اینستاگرام و فضای مجازی پر است از بخشهای مختلف سریال «یاور» و در فرهنگ عامه دارد جای خود را پیدا میکند.
بد نبود منتقدین علت این فراگیری و تأثیرگذاری را بررسی میکردند. در سینمای جهان همچنین قاعدهای وجود ندارد که اگر بازیگری یک پرسونای خوب را اجرا کرد به آن انتقاد شود. تام کروز هم اگرچه در نقشهای متفاوتی ظاهر شده اما همیشه همان حال و هوای خودش را دارد. به هر حال آقای ارجمند هم برای خودش حال و هوا، فیزیک و ویژگیهای مشخصی دارد که در فیلمهای مختلف با این ویژگیها ظاهر میشود، اما نقشها را با مهارت و متفاوت بازی میکند.
اما بهنظر میرسد در قسمتهای اخیر شاهد اغراق کمتری در بازی ایشان هستیم. یعنی شما میگویید کاملاً بیتوجه به واکنشها و بازخوردها به کار ادامه دادید؟
ما که بر اساس بازخوردها کار نمیکنیم. بر اساس متن و ویژگیهای نقش کار میکنیم. بازخوردها شکل منسجمی ندارد. از خیلیها شنیدهام که حتی تکرار «یاور» را هم تماشا میکنند و از حضور آقای ارجمند در سریال لذت میبرند گروه کوچکی هم هستند که معتقدند شاید این نقش حال و هوایی شبیه حشمت فردوس داشته باشد. اگر مبنا این باشد که بازخوردها را لحاظ کنیم بگویید باید کدام را ملاک و معیار قرار بدهیم؟ ما به ویژگیهای متن و نقش توجه میکنیم نه بازخوردها. این پرهیز از اغراق هم که اشاره کردید لازمه کار و ناشی از متن است، شخصیت حشمت فردوس کاراکتری برونگرا بود و اجرای آن باید وجه نمایشگرایانه بیشتری میداشت اما یاور بر عکس او کاراکتری درونگرا است و آقای ارجمند اینجا کنترل شدهتر بازی کردهاند.
«یاور» بیش از هر چیز گویای جنس کار سعید مطلبی است. حضور او در مقام نویسنده کاملاً محسوس است. قهرمان فیلم از همنسلان خود اوست، مثل دیگر سریالهایش از جمله «ماه و پلنگ» محسن و عاصف وکالت میخوانند که رشته تحصیلی سعید مطلبی است. پیام سریال خانواده دوستی و رفاقت است. اشاره میکند که آدمهای قدیم چقدر اخلاقمدار هستند. به رفاقت اهمیت میدهد. الگوسازی میکند که میشود این رفاقت را در نسل جوان هم دید و...
آقای سعید مطلبی را خیلی قبلتر از «یاور» از نزدیک میشناختم، به همین خاطر با دیدگاه ایشان آشنا هستم و برای من قابل احترام هستند. وجه تمایز آقای مطلبی نسبت به سایر نویسندگان تجربه و تسلطی است که بر درام دارد. میتوانم به جرأت بگویم هیچکدام از نویسندگان امروز تجربه و اشراف ایشان را بر درام و داستانگویی برای مخاطب ایرانی ندارند. اگر «یاور» ارتباط گستردهای با مردم برقرار کرده یک دلیل بسیار مهمش این است که کسی فیلمنامه را نوشته که داستانگوی قهاری است و داستانگویی و قصهپردازی برای مخاطب ایرانی را به شکل استادانهای بلد است. ضمن اینکه دیالوگ نویس خبرهای است و زبانی را که بر اساس آن دیالوگ مینویسد خوب میشناسد. همه اینها را باید در کنار این شاخصه بگذارید که آقای مطلبی یک نویسنده مؤلف است یعنی سلیقه، دیدگاه و حال و هوایی دارد که منحصر به شخص ایشان است. بدون دیدن نام او در تیتراژ هم میتوان بر اساس شکل دیالوگ و نوع قصهپردازی حدس زد این متن نوشته آقای مطلبی است. در دورهای که ایشان ممنوعالفعالیت بودند و ذکر نامشان در تیتراژ مجوز نداشت برای خود من پیش میآمد که با تماشای هر فیلم از جنس فیلمنامه و دیالوگ حدس میزدم که متن را سعید مطلبی نوشته است. این دستاورد کمی نیست که فیلمنامه نویس هم وجه تألیفی را حفظ کند و هم زبان خاص خودش را داشته باشد و هم مخاطب عام را جذب کند. این ویژگیها آقای مطلبی را بهعنوان نویسنده در جایگاه برجستهای قرار میدهد. خود من بارها موقع فیلمبرداری از جزئیات متن ایشان به وجد میآمدم و حس میکردم چقدر این موقعیت یا دیالوگها خوب و معرکه نوشته شده است.
او در اغلب کارهایش تلاش کرده چیزی به مخاطب و رابطه او با اجتماع و خانوادهاش و حتی امیدش اضافه کند. با توجه به دوستیتان با سعید مطلبی و شناختی که در جایگاه منتقد از کارهای ایشان دارید به اعتقاد شما این نگاه از کجا میآید؟
بهنظر من چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب تقابل بین خانواده سنتی و جهان مدرن دغدغه اصلی آقای مطلبی بوده است. ارزش و جایگاه خاصی برای پاسداشت سنتها در آثارش قائل است، نه اینکه به جنگ مدرنیته برود بلکه این پیام را به مخاطب گوشزد میکند که در غرقابه مدرنیته غرق نشو و توجه داشته باش که شرایط مدرن امروز در صورت بیتوجهی به سنتها میتواند تبدیل به دامی برای جامعه امروز و آدمهای آن شود. سعید مطلبی به شکلی هوشمندانه این نگاه را در کارهایش پیگیری میکند و مدام به جامعه و بشر امروز هشدار میدهد که فراموشی ارزشهای مثبت بازمانده از سنت باعث خسارت میشود. جانمایه «یاور»هم همین است که شکلی از رفاقت، وفاداری و تعهدی که در گذشته وجود داشت را میتوانیم در امروز هم تکرار کنیم. نسل جوان متوجه باشد که با اتکا به همین رفاقتهایی که ریشه در سنت ما دارد میتواند از بحران خارج شود. برای آقای مطلبی خیلی مهم است کاری که بهعنوان فیلمنامه از زیر دستش بیرون میآید و ساخته میشود این پیام درست و دقیق را برای مخاطب امروز برساند که با احترام به خانواده و سنتهای درست اجتماعی خودمان میتوانیم رشد کنیم. سعید مطلبی در نوشتههایش همواره متعهد و منادی ارزشها بوده و آنقدر هم در ساخت درام و قصهگویی قدرت دارد که این دغدغهها را در دل درامی جذاب ارائه کند.
جوانمردی، فتوت و اخلاق در قدیم باورپذیر بود. نقش جوانمردی را ناصر ملک مطیعی و ایرج قادری که بازی میکردند مردم قبول داشتند حالا چطور؟ معتقدید ساخت چنین سریالهایی این توان و پتانسیل را دارد که فرهنگسازی کند؟
مسلم است. اصلاً پر مخاطب بودن سریال «یاور» گواه همین مدعاست که جامعه امروز ما تشنه شنیدن و دیدن چنین روایتهایی است. پرداختن به چنین مضامینی میتواند تأثیر گسترده روی مخاطب بگذارد. احساس من این است که به لحاظ اجتماعی مردم ما به مرحله کمای معنویت رسیدهاند و ساخت و نمایش آثاری مثل «یاور» میتواند حکم شوکی را داشته باشد که مخاطب و مردم را از این کما و بیهوشی خارج کند.
بهعنوان یک منتقد چقدر این نظریه را قبول دارید که سریالهای امروز به قول معروف گل نمیکنند و توان تکرار موفقیت سریالهای مناسبتی سالهای گذشته را ندارند. از نگاه شما این فرضیه چقدر درست است و چند درصد خطاست؟
تا حدودی مخالف این نظریه هستم. سریالهایی که بهنظر شما گل کرده در گذر زمان صاحب این ویژگی شده است. اگر مقصودتان این است که مثلاً در یک دوره سریالهای رضا عطاران پرمخاطب بوده، باید این را هم در نظر بگیرید که در همان ایام هم خیلی از منتقدان نسبت به نوع طنز و شوخیهای سریالهای عطاران انتقاد جدی داشتند. یا کارهای دیگری که به نظرتان شاخص میآید در گذر زمان در خاطر مخاطب ماندگار شدند. امروز هم در مواجهه با برخی آثار شاید احساس کنید به قوت تجربههای موفق تلویزیونی نباشند ولی ممکن است چند سال دیگر نظر متفاوتی داشته باشید. برای قضاوت درباره ماندگار شدن یا نشدن یک سریال باید منتظر زمان بود. به اعتقاد من هر جا که نویسنده خوب در تیم تولید حضور داشته، عزم جدی پشت کار وجود داشته و زمان مناسبی در اختیار گروه سازنده قرار گرفته ، تلویزیون توانسته سریالی ماندگار بسازد.
در پایان از تجربه کار در فضای کرونا بگویید. در مقایسه با شرایط طبیعی چه فشار و محدودیتهایی را تجربه کردید؟
مدیریت روانی گروه در دوران کرونا چه برای تهیهکننده و چه برای کارگردان چالش خیلی جدی است. کارکردن در دوران کرونا مسئولیتهای تهیهکننده و کارگردان را چند برابر میکند، به این دلایل که ما با تیم و گروهی مواجه هستیم که تحت استرس و شرایط خاص این بیماری، روحیه و واکنشهای متفاوتی دارد. کارکردن در این دوران برای خود من چالش جدی بود. الحمدلله گروه همراه و همدلی داشتیم. آقای زرین کوب بهعنوان تهیهکننده از هیچ تلاش و حمایتی در جهت کنترل و حفظ سلامت جسمی و روحی گروه فروگذار نکردند. از این بابت من به سهم خود از آقای زرینکوب ممنونم. نقش ایشان در ایجاد آرامش و فضایی امن و مناسب برای گروه در حین کار بسیار حائزاهمیت و مؤثر بود.
عشق و شعار در «بچه مهندس» در گفتوگو با احمد کاوری
عشق لازمه یک اثر دراماتیک است
فصل چهارم مجموعه «بچه مهندس» هرشب ساعت ۲۱:۳۰ روی آنتن شبکه دو سیما میرود. قصه زندگی جواد جوادی دانشجوی نخبه در فصل تازه این مجموعه به کشمکش برای آغاز زندگی مشترک و مشکلات فضای کار در دانشگاه رسیده است. درباره چالشهای تولید سریالهای دنبالهدار با احمد کاوری که کارگردانی این فصل از مجموعه «بچه مهندس» را برعهده داشته گفتوگو کردهایم.
رسیدن سریال «بچه مهندس» به فصل چهارم به تنهایی گواه اهمیت این سریال برای تلویزیون است. با وجود این نگاه حمایتی برای قبول کارگردانی سری چهارم این مجموعه با چه چالشهایی مواجه بودید؟
فصل اول این مجموعه را دیده بودم و پس از قبول کارگردانی سری چهارم، فصل دو و سه را هم با دقت تماشا کردم تا اشراف کافی روی شخصیتها و آدمهای داستان داشته باشم. علاقه مخاطب به شخصیتهایی که در ذهنش شکل گرفته و اهمیت سرنوشت آنها یکی از وجوه تمایز این سریال بود که سبب شد مخاطب علاقهمند به پیگیری آن باشد. علاوه براین فضاهای عاطفی و عاشقانه و همت و تلاش برای رسیدن به موفقیت، شاخصههایی است که تماشاگر را مشتاق به تعقیب سریال کرد.
از بازخورد مخاطب و نظرات مردم نسبت به سریال اطلاع دارید.
بازخورد منفی در شبکههای اجتماعی ندیدم. شاید نزدیک به ۵ درصد آدمها نسبت به یکسری لحظات که در قصه وجود دارد اعتراضهایی داشته باشند اما طبق کامنتهایی که دریافت کردیم حدود ۹۵ درصد مخاطبان رضایت داشتند و پیگیر داستان بودند. محبت مردم در زمان تولید و ضبط سکانسهای خارجی مشهود بود. همین واکنشها نشان میدهد که سرنوشت آدمهای قصه برایشان جذاب، جالب و سؤالبرانگیز است.
البته بخشی از نظرات مطرح شده در شبکههای اجتماعی در راستای این نتیجهگیری نیست. مؤلفه مشترک انتقادها وجه شعاری «بچه مهندس» است، حتی شخصیت ها در نوع پوشش هم به خوب و بد تقسیم میشوند.
به هیچ وجه این اظهارنظر را قبول ندارم. فضای این مجموعه اصلاً شعاری نیست. بهعنوان مثال خانم مافی بهعنوان شخصیت منفی سریال اگر پوشش مانتو دارد در فصل سوم هم بوده. شیوا و مستوره با همین پوشش جزو کاراکترهای مثبت سریال هستند. خانواده اصلی سریال از ابتدا همین گونه طراحی شده بود؛ خانوادهای با فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی که بهعنوان خانواده مبنا از ثبات برخوردارند، شخصیت علمی دارند، روابط عاطفی گرم و صمیمانه خانوادگی دارند، در کارهای خیر و عام المنفعه مشارکت دارند و... اما در عین حال یک جاهایی دچار سوءتفاهم میشوند، قضاوت میکنند و... یعنی وجوه مثبت و منفی را با هم دارند. در نهایت در فضای سریالسازی و درام باید قصه تقابل این دو گروه شکل میگرفت.
پیش از آغاز سریال حرف و حدیثها راجع به تغییر بازیگر شخصیت اصلی و حذف چند شخصیت دیگر بود. در ایام پخش هم ناخودآگاه مقایسه بین کیفیت بازی روزبه حصاری و محمدرضا رهبری شکل گرفت اما آنچه بیش از این جابهجایی مشهود است شخصیتپردازی جواد جوادی است. آدم عاشق پیشهای که همان حس و حال و چالشها نسبت به عشق مژگان را امروز با مرضیه تجربه میکند.
جواب دقیق به این سؤال را نویسنده مجموعه بهتر میتواند بیان کند. منتها وقتی به آدمها در شاکله قصه نگاه میکنیم میبینیم که این عشق لازمه یک اثر دراماتیک است. تعاریفی که از عشق شده همین تعاریفی است که در همه قصهها وجود دارد. یعنی یک آدم باید شیفته آدم دیگر باشد که بخواهد مسیر رسیدن به آن را بهگونهای طی کند.
رفتار متعصبانه و شیفتگی جواد برای شرایط سنی او و شخصیت یک نخبه علمی که به مقام استادی رسیده غیرمعمول است. آیا این موضوع سبب کشدار شدن قصه و خسته شدن مخاطبان نشده است؟
این ارتباط در فصل گذشته شکل گرفته و الان هم ما شاهد ادامه همان فصل هستیم. اینکه تغییراتی در بازیگران داشتیم درست است ولی به نوعی ادامه همان ارتباطات فصل گذشته را شاهدیم. جواد به خانمی تقاضای ازدواج داده و این خانم هم جواب مثبت داده است. حال شاهد موانعی هستیم که این دو برای رسیدن به هم باید از آنها عبور کنند. این شیفتگی که شما میگویید، نمیدانم در کجای قصه است. این شیفتگی نیست. به هر حال وقتی شما با کسی قرار میگذارید حتی اگر ارتباط کوتاه مدتی هم باشد، شما نسبت به آن شخص تعصب پیدا میکنید. تعصب برگرفته از یک حس عاطفی است که نسبت به این آدم در شما ایجاد میشود. عشق اصلاً زمان نمیشناسد که اگر کهنه باشد پرشورتر و اگر مدت زمانش کمتر باشد شور کمتری داشته باشد. شور و هیجانی که در ارتباط و عشق وجود دارد میتواند در یک نگاه شکل بگیرد. کما اینکه ما رمانها و آثار نمایشی بسیاری داریم که این ارتباط در آنها با یک نگاه شکل گرفته است.
در فصل گذشته جواد دو دوست صمیمی و هم دانشگاهی داشت که در این فصل به هیچ وجه از آنها صحبت نمیشود. آیا این حذف از طرف نویسنده صورت گرفته یا نظر شما بوده است؟
ما در این فصل با قصه دیگری طرف هستیم. شخصیت اصلی داستان در قبرستان با فرد تازهای آشنا میشود و ماجراهای تازه شکل میگیرد. برداشت من این است که برخی از شخصیتهای فصل گذشته هیچ حضوری نمیتوانستند در فصل چهار داشته باشند. اگرچه در متنی که من برای کارگردانی این فصل به دست گرفتم چیزی راجع به داستان آن شخصیتها هم نبود.
رسیدن سریال «بچه مهندس» به فصل چهارم به تنهایی گواه اهمیت این سریال برای تلویزیون است. با وجود این نگاه حمایتی برای قبول کارگردانی سری چهارم این مجموعه با چه چالشهایی مواجه بودید؟
فصل اول این مجموعه را دیده بودم و پس از قبول کارگردانی سری چهارم، فصل دو و سه را هم با دقت تماشا کردم تا اشراف کافی روی شخصیتها و آدمهای داستان داشته باشم. علاقه مخاطب به شخصیتهایی که در ذهنش شکل گرفته و اهمیت سرنوشت آنها یکی از وجوه تمایز این سریال بود که سبب شد مخاطب علاقهمند به پیگیری آن باشد. علاوه براین فضاهای عاطفی و عاشقانه و همت و تلاش برای رسیدن به موفقیت، شاخصههایی است که تماشاگر را مشتاق به تعقیب سریال کرد.
از بازخورد مخاطب و نظرات مردم نسبت به سریال اطلاع دارید.
بازخورد منفی در شبکههای اجتماعی ندیدم. شاید نزدیک به ۵ درصد آدمها نسبت به یکسری لحظات که در قصه وجود دارد اعتراضهایی داشته باشند اما طبق کامنتهایی که دریافت کردیم حدود ۹۵ درصد مخاطبان رضایت داشتند و پیگیر داستان بودند. محبت مردم در زمان تولید و ضبط سکانسهای خارجی مشهود بود. همین واکنشها نشان میدهد که سرنوشت آدمهای قصه برایشان جذاب، جالب و سؤالبرانگیز است.
البته بخشی از نظرات مطرح شده در شبکههای اجتماعی در راستای این نتیجهگیری نیست. مؤلفه مشترک انتقادها وجه شعاری «بچه مهندس» است، حتی شخصیت ها در نوع پوشش هم به خوب و بد تقسیم میشوند.
به هیچ وجه این اظهارنظر را قبول ندارم. فضای این مجموعه اصلاً شعاری نیست. بهعنوان مثال خانم مافی بهعنوان شخصیت منفی سریال اگر پوشش مانتو دارد در فصل سوم هم بوده. شیوا و مستوره با همین پوشش جزو کاراکترهای مثبت سریال هستند. خانواده اصلی سریال از ابتدا همین گونه طراحی شده بود؛ خانوادهای با فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی که بهعنوان خانواده مبنا از ثبات برخوردارند، شخصیت علمی دارند، روابط عاطفی گرم و صمیمانه خانوادگی دارند، در کارهای خیر و عام المنفعه مشارکت دارند و... اما در عین حال یک جاهایی دچار سوءتفاهم میشوند، قضاوت میکنند و... یعنی وجوه مثبت و منفی را با هم دارند. در نهایت در فضای سریالسازی و درام باید قصه تقابل این دو گروه شکل میگرفت.
پیش از آغاز سریال حرف و حدیثها راجع به تغییر بازیگر شخصیت اصلی و حذف چند شخصیت دیگر بود. در ایام پخش هم ناخودآگاه مقایسه بین کیفیت بازی روزبه حصاری و محمدرضا رهبری شکل گرفت اما آنچه بیش از این جابهجایی مشهود است شخصیتپردازی جواد جوادی است. آدم عاشق پیشهای که همان حس و حال و چالشها نسبت به عشق مژگان را امروز با مرضیه تجربه میکند.
جواب دقیق به این سؤال را نویسنده مجموعه بهتر میتواند بیان کند. منتها وقتی به آدمها در شاکله قصه نگاه میکنیم میبینیم که این عشق لازمه یک اثر دراماتیک است. تعاریفی که از عشق شده همین تعاریفی است که در همه قصهها وجود دارد. یعنی یک آدم باید شیفته آدم دیگر باشد که بخواهد مسیر رسیدن به آن را بهگونهای طی کند.
رفتار متعصبانه و شیفتگی جواد برای شرایط سنی او و شخصیت یک نخبه علمی که به مقام استادی رسیده غیرمعمول است. آیا این موضوع سبب کشدار شدن قصه و خسته شدن مخاطبان نشده است؟
این ارتباط در فصل گذشته شکل گرفته و الان هم ما شاهد ادامه همان فصل هستیم. اینکه تغییراتی در بازیگران داشتیم درست است ولی به نوعی ادامه همان ارتباطات فصل گذشته را شاهدیم. جواد به خانمی تقاضای ازدواج داده و این خانم هم جواب مثبت داده است. حال شاهد موانعی هستیم که این دو برای رسیدن به هم باید از آنها عبور کنند. این شیفتگی که شما میگویید، نمیدانم در کجای قصه است. این شیفتگی نیست. به هر حال وقتی شما با کسی قرار میگذارید حتی اگر ارتباط کوتاه مدتی هم باشد، شما نسبت به آن شخص تعصب پیدا میکنید. تعصب برگرفته از یک حس عاطفی است که نسبت به این آدم در شما ایجاد میشود. عشق اصلاً زمان نمیشناسد که اگر کهنه باشد پرشورتر و اگر مدت زمانش کمتر باشد شور کمتری داشته باشد. شور و هیجانی که در ارتباط و عشق وجود دارد میتواند در یک نگاه شکل بگیرد. کما اینکه ما رمانها و آثار نمایشی بسیاری داریم که این ارتباط در آنها با یک نگاه شکل گرفته است.
در فصل گذشته جواد دو دوست صمیمی و هم دانشگاهی داشت که در این فصل به هیچ وجه از آنها صحبت نمیشود. آیا این حذف از طرف نویسنده صورت گرفته یا نظر شما بوده است؟
ما در این فصل با قصه دیگری طرف هستیم. شخصیت اصلی داستان در قبرستان با فرد تازهای آشنا میشود و ماجراهای تازه شکل میگیرد. برداشت من این است که برخی از شخصیتهای فصل گذشته هیچ حضوری نمیتوانستند در فصل چهار داشته باشند. اگرچه در متنی که من برای کارگردانی این فصل به دست گرفتم چیزی راجع به داستان آن شخصیتها هم نبود.
نگاهی کوتاه به 2 سریال رمضانی «یاور» و «احضار»
تبلیغ ارواح بازی و پدرسالاری
احسان رحیمزاده
منتقد
امسال تلویزیون آنتن رمضانش را به سریالهای غیر رمضانی سپرد. در سالهای دور بعضاً دو یا سه شبکه آنتن رمضان را در اختیار سریالهای کمدی قرار میدادند. در سالهای اخیر حداقل یک شبکه سنگر کمدی را حفظ میکرد و بقیه شبکهها سراغ ژانرهای دیگر میرفتند. امسال تلویزیون ترجیح داد با دو سریال اجتماعی و یک سریال ترسناک و ماورایی در ماه رمضان عرض اندام کند. بینندگان تلویزیون خاطرات خوشی از سریالهای موفق کمدی ماه رمضان همچون «پشت کنکوریها»،«خانه به دوش» و... دارند. مروری بر دو سریال «احضار» و «یاور» نشان میدهد که تلویزیون در غیاب سریالهای کمدی، امسال در عرصه سریالهای رمضانی نمره قبولی نگرفته است.
ترویج ناخواسته «احضار» روح
سریال «احضار» ساخته علیرضا افخمی با این هدف ساخته شده که «احضار روح» را زیر سؤال ببرد و دیگران را از این کار نهی کند. اما در اقدامی مغایر با هدف تعریف شده دارد این کنش ناپسند را ترویج و تبلیغ میکند. مخاطبی که سریال «احضار» را میبیند، بدش نمیآید که روح درگذشتگانش را احضار کند و کنارشان بنشیند و گل بگوید و گل بشنود. نویسنده و کارگردان به جای آنکه موضعگیریشان را درباره درونمایه اصلی داستان یعنی «احضار روح» بیان کنند، پشت معماآفرینی مخفی میشوند. چند قسمت از سریال باقی مانده و مخاطب هنوز نمیداند این روحی که جلوی خانم فالگیر (مینو با بازی افسانه چهرهآزاد) ظاهر میشود، کیست؟ روح شیطانی است یا روح مرحوم کامرانی؟ شاید هم خود شیطان است؟ مخاطبی که اطلاعات مذهبی کمی دارد، با دیدن صحنههای احضار روح چه چیزی دستگیرش میشود؟ احتمالاً کارگردان در پاسخ میگوید که ما در قسمت آخر همه ابهامها را برطرف میکنیم؟ آن وقت تکلیف بینندهای که فقط همین چند قسمت را دیده چیست؟ در سریالهای پلیسی معما در دقیقه 90 حل میشود و مخاطب میفهمد که دزد یا قاتل کیست. اما سریال «احضار» یک محصول دینی و نه پلیسی است. بینندهای که این سریال را دنبال میکند، بیش از آنکه دنبال کشف معما باشد، حقیقت و معنویت را جستوجو میکند. در قسمتهای ابتدایی گفته میشود که مینو کلاهبردار است و مشتریانش (زهره و مائده) دچار توهم میشوند. اما بتدریج میبینیم که روح احضار شده، واقعاً وجود دارد و تخیلی نیست. چرا که او از چیزهایی خبر دارد که مشتریان از آن با خبرند. ضمن اینکه بعدها خود مینو هم بیآنکه توهمی داشته باشد، میتواند با روح وارد گفتوگو شود.
احضار در کنار نقطه ضعف اشاره شده داستان لاغری دارد که نمیتواند جوابگوی یک سریال بیست و چند قسمتی باشد. نویسنده با خودش محاسبه کرده که اگر کل ماجرای روح سرگردان را بخواهد یککاسه کند، نتیجهاش یک سریال سه قسمتی میشود. بههمین خاطر ماجرای ازدواج زهره و خیانت خواستگارش را به قصه اصلی افزوده تا ظرف زمانی سریال را پُر کند. در نتیجه با یک سریال دوپاره مواجهیم که دو داستان مجزا دارد. فیلمنامهنویس تلاش میکند که این دو خرده داستان (احضار روح و خواستگار خیانتکار) را به هم پیوند بدهد. ولی تلاش او بیفایده است.
سریالساز از یک طرف با فقر محتوا و ایده درباره بخش ماورایی اثر مواجه است و از طرف دیگر میخواهد این فقر را با یک خردهداستان بیربط جبران کند. داستان خیانت خواستگار و علاقهاش به دختری دیگر هزاران بار در دیگر فیلمها و سریالها روایت شده و اینجا بدون اینکه بعد جدیدی پیدا کند، تکرار میشود.مائده و زهره انگیزه لازم برای احضار روح را ندارند. فیلمنامه میخواهد نشان دهد که آنها چون در مرگ کامرانی مقصر هستند، حالا میخواهند با احضار روح اشتباه خودشان را جبران کنند. در حالیکه کامرانی خودش تصادف کرده و مرگش ارتباط چندانی به این دو دختر نداشت. بهتر بود که فیلمنامهنویس انگیزهای دراماتیک برای تلاش این دو دختر در جهت احضار روح طراحی کند.
در پایان بد نیست اشارهای به بازی ضعیف بازیگران نقش مائده و زهره هم داشته باشیم. ظاهراً آنها هر کدام در یکی، دو تئاتر بازی کردهاند. بهنظر میرسد آنها زودتر از موعد به عرصه بازیگری وارد شدهاند و هنوز توانایی ایفای نقشهای حساس را ندارند.
«یاور»؛ استبداد جایگزین گفتوگو
سریال «یاور» ساخته سعید سلطانی با گروهی وارد میدان شده که قبلاً امتحانشان را در «ستایش» پس دادهاند. در آن سریال یک قهرمان زن صبور و شجاع (با بازی نرگس محمدی در نقش ستایش) مقابل حشمت فردوس قرار میگیرد و وجه احساسی اثر را پر رنگ میکند. در سریال «یاور» اما یک مرد مستبد همه کاره است و اثر جنبه زنانه ندارد. با آنکه گفته شده سریال میخواهد از معرفت و مردانگی بگوید؛ ولی در عمل دارد استبداد و پدرسالاری را رواج میدهد. داریوش ارجمند همان نقشهای قبلیاش را بیکم و کاست تکرار میکند. مردی عصبی، بداخلاق، سنتی که زود از کوره در میرود. در حالی که خانوادههای امروزی نیازمند همدلی و گفتوگو هستند، تلویزیون دارد خانوادهای سنتی را ترویج میکند که نفر اول آن هیچ نقدی را برنمیتابد.درباره نقش زن در چنین سریالی میتوان ساعتها صحبت کرد. شوکت (همسر یاور) حضوری ویترینی در خانواده دارد و کار خاصی انجام نمیدهد. عروس خانواده هم پس از آنکه با خیانت همسرش مواجه میشود، مجبور میشود ببخشد و همه چیز را فراموش کند. چنین شخصیتهایی در خانوادههای امروزی تا چه اندازه قابل الگوبرداری هستند؟
منتقد
امسال تلویزیون آنتن رمضانش را به سریالهای غیر رمضانی سپرد. در سالهای دور بعضاً دو یا سه شبکه آنتن رمضان را در اختیار سریالهای کمدی قرار میدادند. در سالهای اخیر حداقل یک شبکه سنگر کمدی را حفظ میکرد و بقیه شبکهها سراغ ژانرهای دیگر میرفتند. امسال تلویزیون ترجیح داد با دو سریال اجتماعی و یک سریال ترسناک و ماورایی در ماه رمضان عرض اندام کند. بینندگان تلویزیون خاطرات خوشی از سریالهای موفق کمدی ماه رمضان همچون «پشت کنکوریها»،«خانه به دوش» و... دارند. مروری بر دو سریال «احضار» و «یاور» نشان میدهد که تلویزیون در غیاب سریالهای کمدی، امسال در عرصه سریالهای رمضانی نمره قبولی نگرفته است.
ترویج ناخواسته «احضار» روح
سریال «احضار» ساخته علیرضا افخمی با این هدف ساخته شده که «احضار روح» را زیر سؤال ببرد و دیگران را از این کار نهی کند. اما در اقدامی مغایر با هدف تعریف شده دارد این کنش ناپسند را ترویج و تبلیغ میکند. مخاطبی که سریال «احضار» را میبیند، بدش نمیآید که روح درگذشتگانش را احضار کند و کنارشان بنشیند و گل بگوید و گل بشنود. نویسنده و کارگردان به جای آنکه موضعگیریشان را درباره درونمایه اصلی داستان یعنی «احضار روح» بیان کنند، پشت معماآفرینی مخفی میشوند. چند قسمت از سریال باقی مانده و مخاطب هنوز نمیداند این روحی که جلوی خانم فالگیر (مینو با بازی افسانه چهرهآزاد) ظاهر میشود، کیست؟ روح شیطانی است یا روح مرحوم کامرانی؟ شاید هم خود شیطان است؟ مخاطبی که اطلاعات مذهبی کمی دارد، با دیدن صحنههای احضار روح چه چیزی دستگیرش میشود؟ احتمالاً کارگردان در پاسخ میگوید که ما در قسمت آخر همه ابهامها را برطرف میکنیم؟ آن وقت تکلیف بینندهای که فقط همین چند قسمت را دیده چیست؟ در سریالهای پلیسی معما در دقیقه 90 حل میشود و مخاطب میفهمد که دزد یا قاتل کیست. اما سریال «احضار» یک محصول دینی و نه پلیسی است. بینندهای که این سریال را دنبال میکند، بیش از آنکه دنبال کشف معما باشد، حقیقت و معنویت را جستوجو میکند. در قسمتهای ابتدایی گفته میشود که مینو کلاهبردار است و مشتریانش (زهره و مائده) دچار توهم میشوند. اما بتدریج میبینیم که روح احضار شده، واقعاً وجود دارد و تخیلی نیست. چرا که او از چیزهایی خبر دارد که مشتریان از آن با خبرند. ضمن اینکه بعدها خود مینو هم بیآنکه توهمی داشته باشد، میتواند با روح وارد گفتوگو شود.
احضار در کنار نقطه ضعف اشاره شده داستان لاغری دارد که نمیتواند جوابگوی یک سریال بیست و چند قسمتی باشد. نویسنده با خودش محاسبه کرده که اگر کل ماجرای روح سرگردان را بخواهد یککاسه کند، نتیجهاش یک سریال سه قسمتی میشود. بههمین خاطر ماجرای ازدواج زهره و خیانت خواستگارش را به قصه اصلی افزوده تا ظرف زمانی سریال را پُر کند. در نتیجه با یک سریال دوپاره مواجهیم که دو داستان مجزا دارد. فیلمنامهنویس تلاش میکند که این دو خرده داستان (احضار روح و خواستگار خیانتکار) را به هم پیوند بدهد. ولی تلاش او بیفایده است.
سریالساز از یک طرف با فقر محتوا و ایده درباره بخش ماورایی اثر مواجه است و از طرف دیگر میخواهد این فقر را با یک خردهداستان بیربط جبران کند. داستان خیانت خواستگار و علاقهاش به دختری دیگر هزاران بار در دیگر فیلمها و سریالها روایت شده و اینجا بدون اینکه بعد جدیدی پیدا کند، تکرار میشود.مائده و زهره انگیزه لازم برای احضار روح را ندارند. فیلمنامه میخواهد نشان دهد که آنها چون در مرگ کامرانی مقصر هستند، حالا میخواهند با احضار روح اشتباه خودشان را جبران کنند. در حالیکه کامرانی خودش تصادف کرده و مرگش ارتباط چندانی به این دو دختر نداشت. بهتر بود که فیلمنامهنویس انگیزهای دراماتیک برای تلاش این دو دختر در جهت احضار روح طراحی کند.
در پایان بد نیست اشارهای به بازی ضعیف بازیگران نقش مائده و زهره هم داشته باشیم. ظاهراً آنها هر کدام در یکی، دو تئاتر بازی کردهاند. بهنظر میرسد آنها زودتر از موعد به عرصه بازیگری وارد شدهاند و هنوز توانایی ایفای نقشهای حساس را ندارند.
«یاور»؛ استبداد جایگزین گفتوگو
سریال «یاور» ساخته سعید سلطانی با گروهی وارد میدان شده که قبلاً امتحانشان را در «ستایش» پس دادهاند. در آن سریال یک قهرمان زن صبور و شجاع (با بازی نرگس محمدی در نقش ستایش) مقابل حشمت فردوس قرار میگیرد و وجه احساسی اثر را پر رنگ میکند. در سریال «یاور» اما یک مرد مستبد همه کاره است و اثر جنبه زنانه ندارد. با آنکه گفته شده سریال میخواهد از معرفت و مردانگی بگوید؛ ولی در عمل دارد استبداد و پدرسالاری را رواج میدهد. داریوش ارجمند همان نقشهای قبلیاش را بیکم و کاست تکرار میکند. مردی عصبی، بداخلاق، سنتی که زود از کوره در میرود. در حالی که خانوادههای امروزی نیازمند همدلی و گفتوگو هستند، تلویزیون دارد خانوادهای سنتی را ترویج میکند که نفر اول آن هیچ نقدی را برنمیتابد.درباره نقش زن در چنین سریالی میتوان ساعتها صحبت کرد. شوکت (همسر یاور) حضوری ویترینی در خانواده دارد و کار خاصی انجام نمیدهد. عروس خانواده هم پس از آنکه با خیانت همسرش مواجه میشود، مجبور میشود ببخشد و همه چیز را فراموش کند. چنین شخصیتهایی در خانوادههای امروزی تا چه اندازه قابل الگوبرداری هستند؟
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
جامعه تشنه همینهاست
-
عشق لازمه یک اثر دراماتیک است
-
تبلیغ ارواح بازی و پدرسالاری
اخبارایران آنلاین