ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام رضا(ع): از نشانههاى دین فهمى، حلم و علم است و خاموشى درى از درهاى حکمت است. خاموشى و سکوت، دوستیآور و راهنماى هرکار خیرى است.
اصـول کـافـى، ج 4، ص445
خسرو سینایی: من بهدنبال هنرپیشهها نبودم
کل صحبت من حول محور فرهنگ میچرخد و سینما برای من جز یک ابزار فرهنگی نیست. من بهدنبال هنرپیشهها نبودم و چیزی که مرا به سینما جذب کرد، امکان تلفیق هنرهای مختلف در آن بود. بگذاریم تا همه در کنار هم کار کنند. به هر حال بهعنوان یک فیلمساز با ۴۵ سال تجربه کار مداوم عملی فقط میتوانم به نسل جوانان فیلمساز توصیه کنم: «گر مرد رهی غرقه به خون باید رفت...» اما اگر در طبیعت شما خصلتهای لازم برای فیلمسازی نهفته باشد، هرگز از انتخاب راهتان پشیمان نخواهید بود. زمانی گفته بودم: «فیلمسازی یک حرفه نیست، یک نوع زندگیست!»
محمدعلی حیدری، محقق سینما، بخشی از مصاحبه منتشر نشدهاش را با خسرو سینایی
به بهانه سالروز تولد او منتشر کرد.
محمدعلی حیدری، محقق سینما، بخشی از مصاحبه منتشر نشدهاش را با خسرو سینایی
به بهانه سالروز تولد او منتشر کرد.
کتیبه
تقدیم به ساحت مقدس حضرت فاطمه زهرا(س)
نماز آفتاب
سید حبیب حبیب پور
ای کرامت کبری ای شفاعت اعظم
غصههای تو بسیار، شادی تو اما کم
ای رسول را مادر، ای خدیجه دیگر
شد انیس تو حوا، شد کنیز تو مریم
بود عمر تو کوتاه مثل سوره «کوثر»
بود داغهای تو مثل «هل اتی» مبهم
آفتاب میتابید در نماز تو هر شب
ماهتاب میرویید در دعای تو هر دم
زخم و درد تو، آری میشکست پشت کوه
دردهای بیپایان، زخمهای بیمرهم
چشمه حیات من! اهدناالصراط من!
ای شفای امروزم! ای شفیع فردایم!
ای غلام تو جبریل! روز صور اسرافیل
چشم بر شما دارم ای شفاعت اعظم!
سید حبیب حبیب پور
ای کرامت کبری ای شفاعت اعظم
غصههای تو بسیار، شادی تو اما کم
ای رسول را مادر، ای خدیجه دیگر
شد انیس تو حوا، شد کنیز تو مریم
بود عمر تو کوتاه مثل سوره «کوثر»
بود داغهای تو مثل «هل اتی» مبهم
آفتاب میتابید در نماز تو هر شب
ماهتاب میرویید در دعای تو هر دم
زخم و درد تو، آری میشکست پشت کوه
دردهای بیپایان، زخمهای بیمرهم
چشمه حیات من! اهدناالصراط من!
ای شفای امروزم! ای شفیع فردایم!
ای غلام تو جبریل! روز صور اسرافیل
چشم بر شما دارم ای شفاعت اعظم!
چند نکته درباره «نیمکتی» که دنبال جایی برای اجرا میگردد
تئاتر ضیافتی انسانی است
عزتالله مهرآوران
کارگردان و بازیگر تئاتر
پیش از هر چیز باید به این نکته اشاره کنم که بسیار خوشحالم از برگشتن نفس به سالنهای نمایش بعد از بهتر شدن وضعیت شهرهای کرونایی و امیدوارم با رعایت پروتکلهای بهداشتی و انجام مسئولیتهای اجتماعی وضعیت شهرها از این هم بهتر شود و بتوانیم بالاخره این ویروسی که نزدیک به یک سال است گریبان همه را گرفته شکست بدهیم؛ بر کسی پوشیده نیست که تعطیلیهای چندماهه اخیر لطمههای بزرگی به تئاتر و تئاتریها زد و کسانی مثل من در این مدت سعی کردیم کاری از پیش ببریم و منفعل نباشیم. خود من نمایشنامهای دارم به نام «نیمکت» که سال 1352 آن را نوشتم و همان زمان بنا شد در خانه تئاتر اجرا شود که هرگز چنین اتفاقی رخ نداد تا چندی پیش که احساس کردم این نوع نمایش و نگاه، همچنان میتواند حرفی برای این روزهایمان داشته باشد و تصمیم گرفتم آن را دوباره بازنویسی کنم و روی صحنه ببرم؛با دوستان مطرح کردم و آنها هم از این ایده استقبال کردند اما متاسفانه موفق به گرفتن سالن یا حداقل جایی برای اجرا نشدم و امیدوارم حالا که شرایط بهتر شده، این مشکل حل شود و بتوانم کار را اجرا کنم و در این راه، همراهی و همکاری مدیران فرهنگی را نیاز دارم و همدلیشان را . نکته مهم دیگری که باید در این یادداشت به آن اشاره کنم این است که اهالی سینما و تئاتر (علیالخصوص تئاتر به دلیل هر آنچه همه میدانند و نیاز به تکرار و گفتن بدیهیاتش نیست) این روزها به حمایت واقعی نیاز دارند و چشم و دلشان به دستها و قدمهایی است که در مسیر حمایت از آنها گام بردارد تا شور و انگیزهشان در این روزهای خطیر از بین نرود و با امید به آینده این روزها را بگذرانند. شخصاً به عنوان عضوی از خانواده تئاتر، هر آنچه را فکر میکردم از توانم برمیآید انجام دادم و بردن این تئاتر روی صحنه که کمترین هزینه و بودجه و حمایتی میطلبد یکی از این کارهاست که به لحاظ متن و نوع اجرا میتواند امیدبخش باشد و کمکی به دردهای جامعه کند؛ از نظر من تئاتر در هر شکل و نوعش یک ضیافت است؛ چون زنده است هر جایی میشود آن را اجرا کرد و در «نیمکت» هم میخواهم روی این نکته تاکید کنم که مسأله تئاتر انسان است. این نمایش روایتگر پیرزنی است که میگوید فقط 45دقیقه دیگر زنده است و در این فرصت صفحات آگهی تسلیت روزنامه را میخواند و یاد میکند از درگذشتگان. هدف این است که بگوییم ما میتوانیم انسان را روایت کنیم و از او حرف بزنیم و مشکلش را به زبان تئاتر بیان کنیم چون همانگونه که مطرح شد خصیصه و دغدغه تئاتر انسان است. همین زنده بودن تئاتر است که باعث میشود نویسنده و کارگردانی مثل من دوازده بار نمایشنامه «نیمکت» را طی سالهای گذشته منطبق بر اتفاقات و رخدادهای جامعه بازنویسی کند و در آخرین بازنویسی هم نگاهی به وضعیت جهان و جامعه امروزی داشته باشد که اسیر غولی به نام کرونا شده است.
کارگردان و بازیگر تئاتر
پیش از هر چیز باید به این نکته اشاره کنم که بسیار خوشحالم از برگشتن نفس به سالنهای نمایش بعد از بهتر شدن وضعیت شهرهای کرونایی و امیدوارم با رعایت پروتکلهای بهداشتی و انجام مسئولیتهای اجتماعی وضعیت شهرها از این هم بهتر شود و بتوانیم بالاخره این ویروسی که نزدیک به یک سال است گریبان همه را گرفته شکست بدهیم؛ بر کسی پوشیده نیست که تعطیلیهای چندماهه اخیر لطمههای بزرگی به تئاتر و تئاتریها زد و کسانی مثل من در این مدت سعی کردیم کاری از پیش ببریم و منفعل نباشیم. خود من نمایشنامهای دارم به نام «نیمکت» که سال 1352 آن را نوشتم و همان زمان بنا شد در خانه تئاتر اجرا شود که هرگز چنین اتفاقی رخ نداد تا چندی پیش که احساس کردم این نوع نمایش و نگاه، همچنان میتواند حرفی برای این روزهایمان داشته باشد و تصمیم گرفتم آن را دوباره بازنویسی کنم و روی صحنه ببرم؛با دوستان مطرح کردم و آنها هم از این ایده استقبال کردند اما متاسفانه موفق به گرفتن سالن یا حداقل جایی برای اجرا نشدم و امیدوارم حالا که شرایط بهتر شده، این مشکل حل شود و بتوانم کار را اجرا کنم و در این راه، همراهی و همکاری مدیران فرهنگی را نیاز دارم و همدلیشان را . نکته مهم دیگری که باید در این یادداشت به آن اشاره کنم این است که اهالی سینما و تئاتر (علیالخصوص تئاتر به دلیل هر آنچه همه میدانند و نیاز به تکرار و گفتن بدیهیاتش نیست) این روزها به حمایت واقعی نیاز دارند و چشم و دلشان به دستها و قدمهایی است که در مسیر حمایت از آنها گام بردارد تا شور و انگیزهشان در این روزهای خطیر از بین نرود و با امید به آینده این روزها را بگذرانند. شخصاً به عنوان عضوی از خانواده تئاتر، هر آنچه را فکر میکردم از توانم برمیآید انجام دادم و بردن این تئاتر روی صحنه که کمترین هزینه و بودجه و حمایتی میطلبد یکی از این کارهاست که به لحاظ متن و نوع اجرا میتواند امیدبخش باشد و کمکی به دردهای جامعه کند؛ از نظر من تئاتر در هر شکل و نوعش یک ضیافت است؛ چون زنده است هر جایی میشود آن را اجرا کرد و در «نیمکت» هم میخواهم روی این نکته تاکید کنم که مسأله تئاتر انسان است. این نمایش روایتگر پیرزنی است که میگوید فقط 45دقیقه دیگر زنده است و در این فرصت صفحات آگهی تسلیت روزنامه را میخواند و یاد میکند از درگذشتگان. هدف این است که بگوییم ما میتوانیم انسان را روایت کنیم و از او حرف بزنیم و مشکلش را به زبان تئاتر بیان کنیم چون همانگونه که مطرح شد خصیصه و دغدغه تئاتر انسان است. همین زنده بودن تئاتر است که باعث میشود نویسنده و کارگردانی مثل من دوازده بار نمایشنامه «نیمکت» را طی سالهای گذشته منطبق بر اتفاقات و رخدادهای جامعه بازنویسی کند و در آخرین بازنویسی هم نگاهی به وضعیت جهان و جامعه امروزی داشته باشد که اسیر غولی به نام کرونا شده است.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#کرونا
سفرهایی که در چند روز گذشته و در تعطیلات انجام شد باعث شد کسانی که سعی میکنند پروتکلهای بهداشتی را بهخوبی رعایت کنند و سفر و دورهمی نروند از مسافران انتقاد کنند. عکسهایی از سفر به استانهای جنوبی در شبکههای اجتماعی بازنشر میشد و خیلیها از نگرانیشان برای موج جدید کرونا مینوشتند و البته از رعایت نکردن پروتکلها و برگزاری تجمعها هم گلایه میکردند: «واقعاً لجم درمیاد. انگار فقط ما بهخاطر کرونا و آلودگی هوا نمیریم بیرون. تمام اینستاگرام من در سفر جنوب هستن.»، «وقتی زنگ میزنی که با ماشین از جاده هراز رفتی ویلای تازه خریدهات؛ و میگی ۱۵۰ تومن رشوه دادی؛ یادت نمیاد همین چند وقت پیش از رشوه و کار راه ننداختن در ادارهها، شاکی بودی...»، «باتوجه به شرایط وضعیت حاد کرونا ویروس درکشور و بهخطر انداختن جان هموطنان عزیز، ازدستگاه قضا تقاضا داریم عاملین و آمرین که خودسرانه و بدون هماهنگی با ستاد کرونا نسبت به صدور مجوز سفر به استان هرمزگان شهر بندرعباس و جزیره قشم و جریره کیش هرچه سریعتر دستگیر و محاکمه و به اشد مجازات برسند»، «گزارشگر: چرا تو این اوضاع اومدین سفر (بندرعباس) مسافر: اینجا هواش آزاده، پاکه. الکیه میگن کرونا، ما که ندیدم کسی بگیره. لعنتی بعد یکسال هنوز همچین حرفهایی میشنوی. کلاً از هر مثلاً مسافری که مصاحبه میکرد همشون چیزی جز چرت و پرت گفتن نداشتن»، «سفرها در این ایام مخصوصاً به استانهای شمالی که با بحران روبهرو هستن شدیداً اوج گرفته. والله به انسان بگی خطرناکه نرو تا نه بیمار بشی نه کسی رو بیمار کنی چون عقل داره میفهمه و نمیره»، «به میمنت قشمگردی و هرمزگردی هموطنان عزیز در روزهای گذشته که حماسه سفر خلق کردند، و همچنین شرکت در برخی مراسم مذهبی بدون رعایت موارد بهداشتی، سلامی دوباره کنیم به کرونا که مجدداً با فرش قرمز پهن شده در آینده نزدیک به عرش برود و موج چهارم را قدرتمندتر از گذشته درنوردد.»، «-اینجا قشم است و مردم در صف.-ظرفیت هتلهای کیش تکمیل شد. مردم جهان در صف واکسن کرونا هستند و مردم ما در صف مسافرت.»، «انشاءالله اینطور نباشه ولی فکر کنم از دو هفته آینده آمار کرونا وارد موج چهارم بشه... تجمعات و سفرها غوغا میکنه»، «یه هفته است سر کوچهمون یه چادر زدن واسه ایام فاطمیه چای و شربت میدن، امروزم هیأت شده و ملت دارن از سر و کول هم بالا میرن.»
حراج پرحاشیه
قیمت ۱۲ میلیارد تومانی برای تابلویی از آیدین آغداشلو و فروش آن در حراج تهران دیروز هم یکی از بحثهای مهم در شبکههای اجتماعی بود. با توجه به حرفهایی که در چند ماه گذشته درباره این نقاش توسط زنان مختلف زده شد خیلیها این قیمت و رکوردزنی را در تمام دورههای حراج تهران توهین به زنان میدانستند اما در مقابل کسانی هم معتقد بودند که تا دادگاهی برگزار نشده نمیتوان به آغداشلو و این حراج خرده گرفت. البته کسانی هم بودند که به شباهتهای نقاشی آغداشلو به یک تابلوی دوره رنسانس اشاره میکردند: «هیچ کس برای تابلوی آیدین آغداشلو ۱۲ میلیارد تومان پول نداده است. این نمایش مافیای آثار هنری است که از یک طرف میخواهد حیثیت برباد رفته استاد را بازگرداند و از طرفی وانمود کند صدای مظلومان به جایی نرسیده است.»، «شفافیت باید صورت بگیرد. چه کسی ۱۲ میلیارد تومن داده تابلو آیدین آغداشلو را خریده؟، «برداشت و تقلید از یک اثر و بعد خلق یک اثر جدید بخشی از هنره. مضمون نقاشیهای آغداشلو برداشتی از نقاشیهای رنسانسی هست که بازآفرینی و بعد «منهدم» میشن. اصل موضوع همینه»، «در مورد اتهامات آیدین آغداشلو نظری نمیدم چون اطلاع چندانی ندارم، اما اینکه یه عده در این بین آثار آغداشلو رو به لحاظ هنری بیارزش قلمداد میکنن، حقیقتاً درست نیست. اینکه کسی اتهامات اخلاقی داره، دلیل نمیشه مهارت کاری و هنری نداشته باشه.»، «اصلاً جای آغداشلو همین الان توی زندان. همه باید به پیشواز پاسخگویی ایشون بریم. ولی موجی که راه افتاده میگه «خاطرات امید»، کپی یه نقاشی رنسانسیه، دیگه چه صیغهایه؟ تو هر مدخلی از آغداشلو، تو نوشتههای خودش، تو هر نقدی، به این گرایش رنسانسی آغداشلو اشاره شده. بهش میگن: پاستیش.»
از کتاب بترسیم یا نه؟
نلی محجوب
فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان
کتاب مناسب، موسیقی مناسب، لباس مناسب و... این مناسبها از کجا میآیند؟ مناسب را چه کسی تعیین میکند؟ آیا مفهوم مناسب در ذهن همه ما یکسان است؟
آیا استانداردی برای این مناسب وجود دارد؟ قطعاً مناسب، خوب، زیبا، زشت و... مفاهیمی نسبی هستند که به خیلی چیزها برمیگردد؛ به محل زندگی، سنتها، باورها، خواستها،
جهان بینی و... آیا چیزی که از نظر من و شما مناسب است از نظر دیگری هم چنین است؟ شاید شما هم با این واژه برخورد کردید برای کودک کتاب مناسب میخواهم. این جملهای است که در کتابفروشیها بسیار میشنویم. یا یک کتاب خوب برای بچهام میخواهم. اولین سؤال کتابفروش این است؟ بچه شما چند ساله است؟ و شاید سؤال دوم؟ دختر است یا پسر؟ و این چالش دیگری است! آیا به نظر والد کتاب دخترها و پسرها متفاوت است یا اصلاً باید متفاوت باشد؟ و تازه اینجاست که ما درگیر سلیقه فرد دیگری میشویم که از سلیقه، جهان بینی و ذهنیات و تجربه زیستهاش خبر نداریم. بعد بخش بعدی شروع میشود، گروه سنی کودک. خیلی از کتابها گروه سنی الف، ب و... دارند؛ دستهای دیگر سن کودک را لحاظ کردهاند. اما بجز سطح اول که کودکان خردسال تا یکسال هستند، بقیه کودکان مانند هم درک میکنند؟ کودکی که با او کار شده، وقت صرف آموزش او شده با کودک محروم در یک گروه سنی از منظر تجربه و آموختهها یکسان ست؟ آیا نباید کمی در این بخش بیشتر دقت کنیم؟ آیا نباید بسته به نیاز کودکمان، روحیاتش و مورد آموزشی یا سرگرمی که مدنظرمان هست تحقیق کنیم؟ آیا همه بچهها یکسان هستند؟ آیا ما باید بچهها را با الگو و استاندارد خاص تربیت کنیم؟ دقیقاً مثل یک کارخانه بدون هیچ خلاقیت؟ آیا همه بچهها باید بله قربان گو باشند؟ آیا نباید ما را به چالش بکشند؟ آیا باید از اینکه کودکمان جملهای خلاف استانداردهای ذهنی ما در کتابی میبیند و میپرسد بترسیم؟ آیا اصلاً کتاب چیز ترسناکی است؟ یکی از مواردی که کتابفروشان در بخش کتاب کودک و خردسال با آن درگیر هستند کتابهای مرجوعی با استانداردهای والدین است که بهنظرشان رسیده کتاب جملهای دارد، کلمهای یا مفهومی که برای کودکشان بدآموزی دارد! آیا واقعاً کتاب میتواند بدآموزی داشته باشد؟ آیا واقعاً به این دلیل برای بچه کتاب نمیخوانیم که لذت ببرد، که با دنیای جدید، سبکهای مختلف زندگی، فکر و کلمات گوناگون آشنا شود؟ فارغ از اینکه موافق یا مخالف سانسور باشیم، آیا قصد داریم کاسه از آش داغتر باشیم؟ آیا من و شمای والد نمیتوانیم قبل از خرید کتاب وقت صرف کنیم و به سراغ فهرستهای مناسب کتاب بگردیم؟ اساسنامه هر گروه را بخوانیم و ببینیم ساختار انتخابشان بر چه استوار است؟ آیا نمیتوانیم وقت صرف کنیم و مطالب نوشته شده درباره کتابها را بخوانیم؟ آیا نمیتوانیم قبل از خواندن کتاب برای بچهها یکبار کتاب را خودمان بخوانیم و اگر بخشی از کتاب با روحیات کودک و خردسال ما متفاوت است، با آموزههای ما فرق دارد به آنها فکر کنیم تا چطور کودک را با آن آشنا کنیم و چطور راه گفتوگو با فرزندمان را باز کنیم؟ آیا حذف کتابها شیوه مناسبی است؟ آیا کودک ما با دوستان خودش و در کنار آنها امکان فراگیری چیزهایی را که مورد علاقه ما نیست ندارد؟ آیا در فیلمها، انیمیشنها و تبلیغات تلویزیونی با آنها مواجه نمیشود؟ باید باور کنیم ما نمیتوانیم فرزندمان را در تجیری بگذاریم دور از هر چیزی که خلاف میل ماست. بچهها میآموزند و سرعت آموختههایشان از تصور ما فراتر است. این ما هستیم که باید در کنار آنها باشیم. اجازه گفتوگو به آنها بدهیم و فرصتی برای تبادل اندیشه و نظر فراهم کنیم. خوب ما با خوب آنها ممکن است متفاوت باشد. فرصت تفکر، اندیشیدن و انتخاب را از فرزندانمان نگیریم.
مروری بر دفتر شعری از مژده لواسانی
از نوع عاشقانههای فراقی
لیلا کردبچه
شاعر
«به چهل سالگیات رسیدهام» دومین کتاب مژده لواسانی است که پس از نخستین کتاب او تحتعنوان «خون انار گردن پاییز است» که مجموعهای از شعرها و نثرهای شاعرانه بود و توسط نشر نیستان منتشر شده بود، به تازگی توسط نشر نگاه منتشر شده است. این مجموعه در هفتاد صفحه، دربرگیرنده پنجاه و پنج قطعه شعر سپید کوتاه است که میتوان آنها را در زمره عاشقانههای آرام و عفیف فارسی دانست که بهگونهای از نثر ادبی نزدیکند، یا دستکم باید آنها را جزو نمونههای سالمِ جریان سادهنویسی قلمداد کرد که کمترین فاصلهگیری را از زبان معیار و معمول و متعارف کاربران عادی زبان فارسی دارند.
عاشقانهسرایی در این مجموعه، از نوع عاشقانههای فراقی است، اما این عاشقانههای فراقی، شکوهآلود و گلایهوار و عتابآلود نیستند. شاعر تنها به بیان موقعیت عاطفی خود میپردازد و از مخاطب شعرهایش توقعی ندارد که برآورده نشدنِ آنها، او را به عتاب و گلایه وادارد، یا برآورده شدن آنها، شادمانش کند، تنها گاهی از بیتفاوتی مخاطبش نسبت به این فراق، یا بهتر است بگوییم نسبت به این نرسیدن، تعجب میکند.
مژده لواسانی در این مجموعه نیز همچون سرودههای کتاب قبلی خود، پیوندی نوشتاری با طبیعت دارد و این طبیعت، یک طبیعت تقویمی است؛ یعنی او دقیقاً سه ماه تقویمی از سال را بهعنوان قید زمان عاشقانههایش انتخاب کرده است و طبیعت برای او و در شعر او، آنقدر که با تکرار واژه «پاییز» و عناصر مربوط به پاییز بروز مییابد، نمود و بروزِ عینی دیگری ندارد؛ دقیقاً همانطور که واژه اردیبهشت در شعر او تکرار میشود و این واژه، صرفاً یک موقعیت تقویمی است، یک قید زمان، یک واژه که بهعنوان قید زمان بهکار میرود و نه بهعنوان نشانه نزدیک بودن شاعر به طبیعت. عاشقانههای این مجموعه، عاشقانههایی عفیف و دخترانهاند، بیانگر عشقی اصیل و نجیبانه، که در آن، وصال و فراق، بسیار کمتر از اصالت خود آن عشق، اهمیت دارند. شاعر این مجموعه، دغدغه ادبی بودن ندارد و زبانِ شعرهایش در سادهترین و سالمترین و طبیعیترین شکل خود بروز یافتهاند، با کمترین فاصلهگیری از زبان معیار. اساساً شاعر این کتاب، دغدغه زبانآوری ندارد و آنچه در سرایش، بیشتر برایش اهمیت دارد، انتقال پیام است و اصراری به تمرکز مخاطب بر لایههای آوایی و زبانی و نوشتاری و... ندارد، بلکه ترجیح میدهد حرفش را صریح و ساده بگوید و با تقطیع سطرهایش، سعی میکند به مرزهای شعر سپید نزدیک شود.
عکس نوشت
یک نقاشی از مجموعه کمیک «تَن تَن» با قیمت سه میلیون و ۸۰۰ هزار دلار رکورد بالاترین رقم حراج هنر در کتابهای مصور را شکست. این نقاشی اثر هرژه، تصویرگر مشهور بلژیکی، ، توسط حراج خانه آرت کیوریال در یک حراجی آنلاین به فروش رسید. این نقاشی آبرنگ و گواش متعلق به سال ۱۹۳۶ است و هرژه آن را برای طرح روی جلد «نیلوفر آبی»، پنجمین کتاب از مجموعه کتابهای مصور ماجراهای تنتن و میلو، کشیده بود که در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. چاپ رنگی طرح پیچیده این نقاشی آن زمان برای لوییس کسترمن، ناشر کتاب، پرهزینه و گران بود و او آن را رد کرد و هرژه آن را به ژان پُل، پسر هفت ساله کسترمن، هدیه داد. ژان پل هم آن را تا کرد و در کشویش گذاشت. این اثر پس از سالها و با وجود خطوط بهجا مانده از تا شدن، به قیمتی باورنکردنی به فروش رسید.
به نام تاریخ
29 دی
در سیصد و پنجمین روز از سال نامهای بزرگی بواسطه سالروز تولد یا درگذشتشان ثبت شده است که میتوانیم کمی آثار و زندگیشان را مرور کنیم.
تولدها
فرهاد مهراد: خواننده و آهنگساز معروف ایران سال 1322 در چنین روزی به دنیا آمد. فرهاد مهراد از کودکی به موسیقی بسیار علاقه داشت و پس از دبیرستان جدیتر موسیقی را دنبال کرد. بهصورت خودآموز گیتار و پیانو را یاد گرفت و شروع به نواختن در گروههای کوچک هتلها کرد. در سال 1342 وارد تلویزیون شد و هرچند ترانههای غیر فارسی اجرا میکرد اما از او استقبال شد. اجرای او در کافه کوچینی آنقدر مورد توجه قرار گرفت که به او لقب «ری چارلز ایران» را دادند. نخستین ترانه فارسی که فرهاد اجرا کرد برای فیلمی بهنام «بانوی زیبای من» بود و سال 1348 ترانه «مرد تنها» را برای فیلم «رضا موتوری» خواند و بیشتر به شهرت رسید. پس از آن هم ترانههای «جمعه»، «آیینه ها»، «خسته»، «اسیر شب»، «شبانه»، «هفته خاکستری»، «گنجشکک اشی مشی»، «سقف»، «آوار»، «کودکانه»، «وحدت» و «نجواها» را خواند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تا سال 1373 فعالیت نمیکرد تا اینکه آلبوم «خواب در بیداری» با صدای او منتشر شد. «برف» آخرین آلبوم فرهاد مهراد بود و سال 1381 درگذشت.
خسرو سینایی: کارگردان و فیلمنامه نویس سینمای ایران سال 1319 متولد شد. خسرو سینایی در اتریش رشته معماری را خواند و همزمان تحصیل در رشته آهنگسازی را در دانشگاه موسیقی و هنرهای نمایشی وین آغاز کرد و پس از آن هم مشغول به تحصیل در رشته سینما شد. سال 1346 به ایران بازگشت و فیلمهای کوتاه و مستندی مانند «آوایی که عتیقه میشود»، «سال هنر ایران»، «آن سوی هیاهو»، «ده صحنه تا اخراج»، «خانواده ایرانی»، «فرار»، «مرثیه گمشده»، «جناب دماوندی»، «تهران امروز، تصاویر یک شهر»، «سفر به تاریخ»، «نقاشی مدرن ایران»، «فعل مجهول» و «پسر، پدر و مادر» را ساخت. اولین فیلم سینمایی او «زنده باد...» نام داشت که سال 1358 ساخته شد و پس از آن «هیولای درون» را در سال 1362 ساخت. فیلمهای «یار در خانه»، «در کوچههای عشق»، «کوچه پاییز»، «عروس آتش»، «مثل یک قصه»، «کویر خون» و «جزیره رنگین» دیگر فیلمهای سینایی بودند و او ساخت فیلمهای مستند را هم با «گفتوگو با سایه»، «فرش، اسب، ترکمن»، «راویان تاریخ» و «گواهان تاریخ» ادامه داد. او برای «عروس آتش» سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را ازجشنواره فیلم فجر گرفت و مستند «مرثیه گمشده» اش برنده نشان ویژه صلیب شوالیه جمهوری لهستان و نشان «هنرمند با افتخار» این کشور شد چون به مهاجرت لهستانیها به ایران در جنگ جهانی دوم پرداخته بود. سینایی سال 1399 درگذشت.
کری گرانت: امروز صد و هفدهمین سالروز تولد بازیگر امریکایی- انگلیسی مطرح جهان است. کری گرانت ابتدا با یک گروه نمایشی در انگلستان پانتومیم و آکروبات اجرا میکرد و سال 1920 با همان گروه به امریکا رفت و در برادوی اجرا کرد. کرانت با بازی در فیلمهای «در حق او بد کرد»، «من فرشته نیستم» در سال 1933 مطرح شد و از سال 1936 موج دوم موفقیتهای او با فیلمهای «تاپر»، «حقیقت تلخ»، «داستان فیلادلفیا»، «سرناد پنی»، «سوءظن» و «روزی روزگاری» آغاز شد. «شمال از شمال غربی» دیگر فیلم مطرحی است که گرانت در آن بازی کرد و برای «بی احتیاط»، «لمس سمور» و «معما» نامزد و برنده جوایزی مانند گلدن گلوب و بفتا شد. گرانت در سال 1986 درگذشت.
سالروز تولد کوین کاستنر بازیگر امریکایی، خوسه ماریا آرگداس نویسنده و شاعر پرویی، حسن باستانی نمایشنامه نویس و کارگردان و رؤیا دستغیب داستان نویس هم امروز است.
درگذشت ها
ماکسیم گورکی: نویسنده مشهور روس و بنیانگذار سبک ادبی واقعگرایی سوسیالیستی سال 1936 در چنین روزی درگذشت. ماکسیم گورکی متولد 1868 بود و سالها بهعنوان روزنامه نگار فعالیت میکرد. نخستین کتابش سال 1898 با نام «مقالات و داستان ها» منتشر شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت و پس از آن نویسندگی را به طور جدیتر دنبال کرد. او با داستانهایش در زمینه سیاسی و اخلاقی هم فعالیت میکرد و بهعنوان صدای طبقه فرودست جامعه شناخته میشد. «میراث»، «سه رفیق»، «مادر»، «یک اعتراف»، «آرتامانوف ها»، «دوران کودکی»، «در اعماق»، «کودکان خورشید»، «بربرها»، «همسفر من»، «فروافتادگان»، «ولگردان»، «ابلیس»، «زندانبان»، «نهم ژانویه» و «طوفان» بخشی از داستانها و کتابهای گورکی هستند. او 5 بار نامزد جایزه نوبل ادبیات شد.
رضا ورزنده نوازنده سنتور و گلن فری خواننده امریکایی هم در چنین روزی درگذشتند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
خسرو سینایی: من بهدنبال هنرپیشهها نبودم
-
تقدیم به ساحت مقدس حضرت فاطمه زهرا(س)
-
تئاتر ضیافتی انسانی است
-
شهروند مجـــازی
-
از کتاب بترسیم یا نه؟
-
از نوع عاشقانههای فراقی
-
عکس نوشت
-
به نام تاریخ
اخبارایران آنلاین