یک سال از سکوت سؤال برانگیز محافل بین المللی نسبت به ترور قهرمان مبارزه با داعشیان،خشن ترین تروریسم کور منطقه گذشت
سردار ملی
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
سردار قاسم سلیمانی صبحگاه جمعه ۱۳ دیماه ۱۳۹۸ در حملهای تروریستی توسط امریکاییها در فرودگاه بغداد به شهادت رسید. در این حمله همراه با سردارسلیمانی، ابومهدی المهندس، فرمانده حزبالله و قائم مقام بسیج مردمی عراق (الحشد الشعبی) بههمراه شمار دیگری از رزمندگان عراقی به شهادت رسیدند. حمله فوق به دستور مستقیم رئیس جمهوری امریکا، دونالد ترامپ صورت گرفت.
از لحظه وقوع ترور دولتی شهید سلیمانی، این سؤال جدی مطرح است که چرا قویترین کشور جهان به شیوه ترور که حربه و منطق ضعیفان است، دست برده و ننگی همیشگی بر پیشانی خود نشاند! اگرچه محافل سیاسی نزدیک به امریکاییها سعی کردند این اقدام را نوعی قدرت نمایی جا بزنند ولی ماهیت تروریستی آن را نتوانستند بپوشانند.
این اتفاق تروریستی مهمترین واقعه تاریخی یکی دو دهه اخیر در خاورمیانه است که جهان بشری درشرق وغرب عالم را تحت تأثیر قرارداد. چرا که یکی از چهرههای شاخص مبارزه با تروریسم، قربانی تروریسم دولتی کشوری شد که داعیه مبارزه با تروریسم دارد و با این بهانه و با توسل به زور، ظلمهای بسیاری بر مردمان سایر مناطق و کشورها روا داشته و می دارد.بر کسی پوشیده نیست که پیدایش «داعش» مخوف ترین جریان تروریسم ضد انسانی که همچون سرطانی پیشرونده امنیت و آرامش جوامع بسیاری را به چنگ کشیده و تهدید میکرد درنتیجه دخالتهای امریکا در سرنوشت مردم منطقه بود و شیشه عمر این اژدهای هفت سر به قیادت ژنرال خوشنام ایرانی سردار قاسم سلیمانی شکسته شده و نفسهای آخر خود را میکشد. مردی که در نابودی و افول این جریان هراس انگیز نقش محوری داشت. اما در یک نامعادله طنز تلخ به بهانه واهی حمایت از تروریسم، ترور و به شهادت رسید. سردار قاسم سلیمانی، یادگاری از دوران دفاع مقدس و از نسل سردارانی همچون شهید آقا مهدی باکری و شهید همت است. دلیرمردی از خطه کریمان که به اسطورههای باستانی ایران زمین عینیت بخشید و نامش جاودانه در تاریخ این مرز و بوم باقی مانده و حماسهاش سینه به سینه روایت خواهد شد.
جوهرهای که سردار قاسم سلیمانی را تا جایگاه کاریزمای یک ملت ارتقا بخشید و همچون ستاره دنباله دار، کهکشانی از دلها را از پی خود کشید یک کلمه بیش نیست، «اخلاص»؛ اکسیری که ام الفضایل است و از دل آن شجاعت، صداقت، انصاف، شفقت، صلابت و.... زاییده شده و عقل فرصت میدانداری مییابد. همان گوهری که «دیوید پترائوس» ژنرال چهار ستاره ارتش امریکا که زمانی سرفرماندهی کل ارتش ایالات متحده امریکا در منطقه خاورمیانه، شرق آفریقا و آسیای مرکزی را برعهده داشت؛در حق اش میگوید: «چیزی که میتوانم بگویم این است که وی فردی بسیار توانمند و مدبر و دشمنی شایسته است. وی بازی خود را به خوبی انجام میدهد اما این بازی طولانی است». پیش از او نیز صدام در جریان عملیات کربلای 5 وقتی از طریق شنود بیسیم متوجه حضور سردار قاسم سلیمانی و نیروهایش پس از عبور از سد قویترین سپاه ارتش بعث عراق به فرماندهی ژنرال ماهر عبدالرشید، میشود با تحقیر و انزوای برجستهترین افسر ارتش خود، در عمل به برتری و درایت قاسم سلیمانی معترف میشود.
شهید قاسم سلیمانی در کسوت فرمانده دفاع مقدس
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان قاسم سلیمانی شغل نیم بند خود در سازمان آب کرمان را رها کرده و با جمعی از جوانان کرمانی، خود را به اهواز میرساند و بی هیچ ادعایی که نشان از اخلاص ذاتی او بود، در ترکیب سایر گروهها – گروه شهید بلالی اهواز – به مقابله با متجاوزان بعثی در محور سوسنگرد میپردازد. گروه کرمانیها با محوریت قاسم سلیمانی بهدلیل رشادت و ازخودگذشتگی خود بویژه در قالب گردان حضرت ابوالفضل در طریق القدس که منجر به مجروحیت سردار سلیمانی میشود خیلی زود خود را نشان داده و از گمنامی بیرون میآید. سردار حسن باقری که در کشف استعدادها تبحر داشت برای نخستین بار پی به توانمندیهای این جوان 23 ساله کرمانی برده و پیشنهاد فرماندهی او را مطرح میکند. در آستانه عملیات فتح المبین در آبان ماه 1360 شالوده تیپ 41 ثارالله شامل رزمندگان سه استان سیستان و بلوچستان، هرمزگان و کرمان با فرماندهی سردار قاسم سلیمانی پی افکنده میشود و در این عملیات با 6 گردان در محور چاه نفت وارد عمل میشود. (تاریخ شفاهی دفاع مقدس روایت سید یحیی صفوی ج 1 ،ص409). در این عملیات بر اثر پاتک سنگین دشمن، تانکهای لشکر 92 زده شد و سردار قاسم سلیمانی نیز از ناحیه شکم مجروح گردید. سردار قاسم سلیمانی در این عملیات بسیار خوب درخشید و زمینه فرماندهی تیپ را برعهده گرفت(رحیم صفوی همان ص452 /روند جنگ ایران وعراق ج1 ص409/ (سردار رحیم صفوی در خاطرات خود بر تشکیل تیپ 41 ثارالله در این مقطع تأکید و میگوید دارای 6 گردان بوده است) در بیت المقدس در محور کوشک جنگیدند. تیپ ثارالله مأموریت داشت در بیت المقدس خاکریز اول دشمن را تصرف کند و توانست در مأموریت فرعی دشمن را منحرف کند. در این مقطع سردار سلیمانی وارد دانشکده جنگ شد و دانش جنگ را نیز فرا گرفت. در این عملیات چون نیروهای کرمان دو گردان بیشتر نبودند، کار مهمی نتوانستند صورت دهند.
در عملیات مهران فرمانده قرارگاه نجف در تماس با یگانهای عملیاتی اعلام میکند برای دریافت رمز عملیات آماده باشید. برخی یگانها مهلت کوتاهی میخواهند تا همه نیروهایشان از معابر عبور کنند که در جریان این گفتوگوها ناگهان به قرارگاه خبر میدهند که نیروهای محور 3 از لشکر 41 ثارالله با گشتیهای دشمن درگیر شدهاند. با اعلام رمز عملیات هنوز 10 دقیقه از اعلام رمز نگذشته که قاسم سلیمانی خبر به اسارت گرفتن یک نیروی دشمن را میدهد.سختترین محور به لشکر 41 میافتد اگر این محور تصرف شود شهر بدره عراق در تیررس قرار میگیرد. لذا عراقیها مقاومت میکنند و ساعاتی کار برای لشکر 41 گره میخورد. قاسم سلیمانی با دستهای به دل دشمن میزند و تمام توان خود را بهکار میگیرد تا محور را پاکسازی کند. در آن زمان جنگ در ارتفاعات قلاویزان به مرحله بحران می رسد. توان نیروها کاهش یافته، تعداد شهدا و مجروحان زیاد شده و امکان کمکرسانی هم مشکل است. دستور عقب نشینی صادر میشود و قاسم سلیمانی با فرماندهان گردان به مشورت میپردازد. فرماندهان با عقب نشینی مخالفت میکنند و میگویند ما توان مقابله داریم و به عقب برنمی گردیم. روز فرا میرسد و با روشن شدن هوا کار دشوارتر میشود، دیری نمیرسد که بالگردهای عراقی از راه میرسند. ساعتی بعد پاتک دشمن آغاز میشود و احتمال اینکه مقاومت نیروهای خودی از هم بپاشد، وجود دارد. در موج اول نیروهای دشمن بخشی از مواضع رزمندگان ما را تصرف میکنند. عراقیها برای مواضع از دست داده تلاش زیادی را به کار میبرند و مشغول ایجاد خط و خاکریز میشوند. تعداد شهدا و مجروحان باقی مانده در میانه میدان زیاد است. پیشنهاد طراحی حملهای دیگر مطرح میشود ولی اغلب فرماندهان با آن مخالفاند و در موفقیت آن تشکیک میکنند. بنا میشود موضوع را با قاسم سلیمانی در میان بگذارند. قاسم استقبال میکند و اصرار میورزد. با فرارسیدن شب، حمله دوم آغاز میشود اما کوچکترین غفلت و زمان سوزی باعث غلبه دوباره دشمن خواهد شد.
سردار ضمن بازآرایی قوای موجود، دست به کاری بزرگ میزند؛ همچون حلقههای زنجیر جبهه مقاومت را استحکام میبخشند. حاج قاسم مردم را عمیقاً باور داشت و کارش را بر مبنای اعتماد به توانمندی مردم پیریزی میکرد، رابطه او با مردم، ظاهری و نمایشی نبود، او اهل خطکشیهای مصنوعی در میان مردم نبود، میدانست همین مردم اگر مورد توجه و اعتماد و خدمت قرار گیرند، بهترین پشتوانه برای نظام خواهند بود و در شرایط لازم، به پا میخیزند همانطور که در تشییع شهید نمایان شد. رابطه حاج قاسم با مردم، دلی و از صمیم قلب بود؛ رابطهای از سر ایمان، اینگونه بود که او سردار دلها و اسوه ماندگار جوانمردی شد و امنیت پایدار را برای کشور و مردمش به ارمغان آورد.
حاج قاسم پس از شهادتش نیز بهگونهای مردم را به صحنه آورد و برای کشور، سرمایه اجتماعی بزرگی تولید کرد که در پی آن امریکای مدعی و جهانخوار جرأت پاسخگویی به جنایت خود را پیدا نکرد! همزمان با اعلام خبر ترور قاسم سلیمانی موج عمیقی از تأثر و تألم، مردم ایران و حتی بسیاری از مردم منطقه را فرا گرفت.مردم فارغ از هرگونه گرایش سیاسی – اجتماعی در جای جای ایران به خیابانها آمدند و در سوگ او اشک ریختند و عزاداری کردند. بدین ترتیب مراسم تشییع جنازه او یکی از باشکوهترین مراسم تاریخ کشور و با حضور میلیونی اقشار مختلف مردم برگزار شد تا آنجا که میتوان گفت کمتر فرمانده نظامی در دنیا و حداقل در تاریخ معاصرایران و جهان از این میزان محبوبیت برخوردار بوده است.
راز محبوبیت سردار قاسم سلیمانی
اما راز این محبوبیت او در بین مردم چیست؟!! کافی است برخی از سخنان ایشان با همقطارانش را ملاحظه کنید تا به راز این محبوبیت پی ببرید ذکر چندین نقل قول از ایشان به خوبی نشانگر این بی طرفی مسئولانه و دوراندیشانه است.
سلیمانی میگفت: «هر کس با مریدهای خودش است! هر مداحی با مریدهای خودش! اصلاحطلب با اصلاحطلب! اصولگرا با اصولگرا...
این چپه، اون راسته، این باحجابه، اون بیحجابه... پس چه چیزی را میخواهید حفظ کنید... همه ملت ایران با هر گرایش فکری و هر دینی، خانواده ما هستند و ما وظیفه داریم از آنها در برابر هر تهاجمی مواظبت کنیم... آن دختر بیحجاب، دختر من یا خواهر من هم هست، خیلی از این مردم از نظام خوش شان نمیآید، ولی این سرزمین هزاران سال است که متعلق بههمین مردم بوده و ما این حق را نداریم که به آنها اجحافی بکنیم...
نمیشود که حزبالهی فقط با حزب الهی رابطه داشته باشد و بس...
رابطه حزب الهی با کسی که کمتر دیندار است موضوعیت دارد و اتفاقاً باید تقویت شود...
آن دختر کمحجاب هم دختر من و شماست. دختر جامعه ماست... نباید مدام به این و آن حمله کرد که این بیحجاب است، آن باحجاب است، این اصلاحطلب است، آن اصولگرا ست....»
و دهها نمونه دیگر از این قبیل سخنان که نشانگر بینش بالا و بلند سلیمانی بود...
سلیمانی در منازعات داخلی قدرت شرکت نمیکرد و همیشه به وظیفه اصلی خود که دفاع از وطن در برابر دشمن بیگانه بود، میپرداخت.
او در سیاست داخلی که به خوبی می شناخت، دخالت نمیکرد و هیچگاه علیه مردم موضعگیری نکرد...
او بیش از آنکه در شهر و در خانههای آنچنانی باشد، در کوهها و بیابانهای خاورمیانه بود...
نه فعالیت اقتصادی انجام داد و نه فرزندانش را به خارج از کشور فرستاد.
او بهمعنای واقعی کلمه سرباز و سرداری ملی بود و در هیچ دسته سیاسیای جای نمیگرفت...
او کسی بود که فارغ از قومیت و مذهب، برای امنیت مردم منطقه میجنگید و این اواخر اعتقاد داشت و میگفت که بهخاطر انسانیت می جنگد...
برای او امنیت شیعیان همان اندازه اهمیت داشت که امنیت سنیها، ایزدیها و مسیحیان.
همان اندازه که امنیت قبایل عرب برایش مهم بود، امنیت کردها هم مهم بود...
میتوان به دیدگاههای سردار نقد داشت، میتوان منتقد او بود، میتوان حتی مخالف او بود، ولی نمیتوان به او احترام نگذاشت.
مردی که در کوهها و بیابان های خاورمیانه دنبال شهادت میگشت، مردی که در قالب هیچ یک از دسته های سیاسی نگنجید و به معنای واقعی کلمه «سردار ملی» بود.
با همه نیروهای سیاسی کشور و حتی نیروهای متکثر خارج از کشور در منطقه روابطی حسنه داشت و مورد احترام دیگران هم بود. مطمئناً، آیندگان نام او را در کنار دیگر سرداران تاریخ چند هزارساله قرار خواهند داد.
امیر رزاقزاده
راوی و پژوهشگر تاریخ جنگ
رفتارشناسی حاجقاسم سلیمانی در طول چهل سال گذشته در قضایای گوناگون و در صحنههای منازعات اجتماعی، ازجمله در حوادث و قضایای بومی و منطقهای، در سطح کلان و ملی، در جنگ عراق علیه ایران، در صحنه جنگ برونمرزی و در جهان اسلام، دارای اهمیت است. مشی وی همواره به تصمیمهایی میانجامید که بنبستشکن بود و صحنه را به نفع نیروهای خودی و کشور تغییر میداد. در این مجال، به برخی از ویژگیهای بارز وی که خود نیز از نزدیک شاهد آنها بودم، اشاره میکنم.
شجاعت و جسارت
سلیمانی در تصمیمگیریها جرأت و جسارت بسیار زیادی داشت. این خصیصه موجب شد که موفقیتهای بسیاری برای وی، یگانی که فرماندهیاش را بر عهده داشت و همچنین برای کشور رقم بخورد.
هنر سخنوری
قاسم سلیمانی علاوهبر هوشمندی سیاسی و توانایی بهکارگیری تدابیر راهبردی، سخنور توانایی بود و سخنرانیهای غرایی چه در دوران جنگ و چه پسازآن انجام میداد.
پرهیز از شهرت و چهرهشدن
او ازچهرهشدن پرهیز داشت و از رسانهها دوری میکرد، مگر در مواردی که ضرورتی پیش میآمد؛ چنان که در اواخر عمر بابرکت خویش به یکی دو مورد بسنده کرد و مطالبی را که نیاز به بازگوکردن داشت، مطرح کرد. بههمیندلیل، چهره رسانهای نشد. حاج قاسم از نگارش هجده جلد کتاب درخصوص خدمات لشکر41 ثارالله در دوران دفاع مقدس حمایت کرد، اما اجازه نداد نامی از وی برده شود و این آثار بهنام کارنامه فعالیتهای لشکر۴۱ منتشر شد. بنابراین، یکی دیگر از ویژگیهای او این بود که نمیگذاشت فعالیتی بهنام او ذکر شود.
پیشبرد همزمان اقدام نظامی و مذاکره
وی در عین اصول و چارچوبی که برای خود قائل بود، هیچگاه بدون تدبیر و کورکورانه اقدامی انجام نمیداد، زیرا آگاه بود که اینگونه اقدامات همواره با هزینههای بسیار وآسیبهای جبرانناپذیر همراه خواهد شد. از اینرو، وی درعینحالی که به مبارزه با دشمنان ادامه میداد و درگیر نبردی جدی بود، مذاکره را نیز مدنظر داشت و روی آن حساب میکرد. بنابراین، وی همزمان هم مبارزه میکرد و هم مذاکرات لازم را انجام میداد. برای مثال، در سیستانوبلوچستان با سران طوایف مذاکراتی انجام داد یا ضمن نبردهای خارج از کشور، با سران برخی کشورها مراوداتی داشت و این را کاری عبث و بیهوده نمیدانست. وی کار سیاسی و نظامی گری را همعرض هم پیش میبرد و آنها را مکمل یکدیگر میدانست و معتقد بود که فعالیت نظامی و بازیگری در عرصه سیاست در کنار هم معنا مییابند. بنابراین آنها را باید باهم پیش برد.
رازداری
ویژگی دیگر حاجقاسم رازداربودنش بود. در دوران خدمت در سیستانوبلوچستان، کردستان، جنگ و در خارج از کشور، او اسرار و فنون نظامی را فاش نکرد و بجز دورهای که در جنگ، راویان در کنارش بودند و مواردی را به آنها منتقل میکرد، ظرایف بسیاری از فعالیتهایش مکتوم وناگفته ماند.
تلاش در جهت تأمین منافع ملی
خصلت مهم دیگری که در منش و روش قاسم سلیمانی وجود داشت این بود که همواره در جهت تثبیت هویت دینی و ملی و منافع ملی، چه در داخل و چه در خارج از کشور گام برمیداشت. او در داخل کشور در تبعیت از رهبری و ابراز ادب به همه بزرگان سیاسی کشور بهگونهای عمل میکرد که بوی نفاق از رفتارش به مشام نرسد و کسی نتواند صفت نانبهنرخروز را به او نسبت بدهد. سلیمانی همیشه مدافع منافع ملی و در پی تعمیق هویت ملی کشور بود و همواره تأمین امنیت ملی را در صدر اقدامات خویش قرار میداد.
مبارزه با داعش و رفع تهدیدات ملی و منطقهای
حاجقاسم با حضور مؤثر خود در عراق و سوریه، داعش را در این کشورها نابود کرد و آنها را بهسمت سرزمینهای تحت اشغال صهیونیستها راند و خطرسردمداران رژیم اشغالگر قدس را به خودشان برگرداند. اگر اقدامات و آموزشهای عملی و میدانی سلیمانی در آنسوی مرزهای کشور نبود، سرکردگان داعش جرأت مییافتند به کشور ما نیز تعرض کنند و امنیت مردم را از بین ببرند. اقدام وابستگان به داعش در مجلس شورای اسلامی و حرم امام(ره) نشان داد که داعش برای نفوذ و رخنه به داخل کشور و ازبینبردن امنیت داخلی ما برنامهریزی وسیعی کرده است، اما اقدامات بموقع و مدبرانه سلیمانی و ایثار مدافعان حرم، نقشههای آنها را نقشبرآب کرد و نگذاشت که مردم ایران همچون مردم کشورهای عراق و سوریه طعم ناامنی را بچشند. بهواسطه این اقدامات و تدابیر که بخش مهمی از آنها تجربیات دوران جنگ سلیمانی بود، داعش در عراق و سوریه نابود شد و از بسیاری مناطق عقب رانده شد. یکی از ژنرالهای امریکایی گفته بود که قاسم سلیمانی مثل یک الماس درخشان بود که همیشه در سطح منطقه میدرخشید.
قهرمان ملی
قاسم سلیمانی علاوهبراینکه سردار اسلام و در خدمت اسلام بود، یک قهرمان ملی نیز بود. حتی دشمنان نیز به تواناییها و تدابیر و خصوصیات پسندیده اخلاقی او معترف بودند و از وی تمجید میکردند. رئیسجمهوری وقت عراق در مصاحبهای از قول باراک اوباما، رئیسجمهوری امریکا، نقل میکند که اوباما به او گفته است که سلیمانی دشمن ما محسوب میشود، ولی من برای او احترام قائلم.
تدبیر و دوراندیشی
سلیمانی در جنگ نیز همیشه تدبیر میکرد و روشی را در پیش میگرفت که تلفات نیروهای خودی و مردم به حداقل برسد. این اقدامات سبب شده بود که همه به تواناییهای او اعتراف کنند.
تواضع
با وجود همه این ویژگیها و موفقیتهایی که حاجقاسم در عرصههای گوناگون کسب کرده بود، هیچگاه به خود غره نشد و حتی یک بار کسی از وی نشنید که از خود و اقداماتش تعریف کند. اساساً در مرام و مسلک او منیت معنا و مفهوم نداشت. این موضوع، محور اساسی و خط مشی زندگی حاجقاسم بود. جوهره اصلی آنهم به خودساختگی ایشان بازمیگشت که نتیجه عبادات، انس با قرآن و توکل به خداوند بود.
پرهیز از عافیتطلبی
سلیمانی با خودش قرار گذاشته بود که توقعی در هیچ زمینهای از مسئولان کشوری و افرادی که به آنها خدمت میکند، نداشته باشد. همیشه از راحتطلبی و عافیتطلبی پرهیز میکرد و هیچگاه، در هیچ دورهای از کار و تلاش در راه اعتلای ارزشهای معنوی دست نکشید. او همواره ذهنی پویا داشت و در عرصه عمل نیز پرتحرک بود.
حرکت رو به رشد
حاجقاسم علاوه بر تواناییهایی که داشت و اقدامات مؤثری که در سطح کشور و منطقه انجام میداد که نتایج ملی، منطقهای و بینالمللی به همراه داشت، تا روز شهادتش هر روز به داشتههایش اضافه میکرد، همواره رو به رشد بود و در جهت تعالی خویش حرکت میکرد. این ویژگی سبب شده بود که او از همه آزمونهای زندگیاش سربلند بیرون بیاید.
شاگرد خلف امام خمینی(ره)
ما در مکتب امام خمینی(ره) با موضوع انسانسازی مواجهیم. امام(ره) درصدد ساختن انسانهایی از جنس قاسم سلیمانی بودند. انقلابی بهثمرنشسته با تلاش افرادی همچون شهید رجایی که خود را دانشآموز مکتب امام خمینی(ره) میدانستند، طبیعی است که بعد از چهل سال، حاجقاسم سلیمانی را تقدیم نظام کند.
سوءاستفادهنکردن از قدرت و موقعیت
حاجقاسم در طول زندگی بابرکت خویش، نه خودش از امکانات و تسهیلات کشور استفاده کرد و نه اجازه داد که خانوادهاش از این تسهیلات برخوردار شوند.حتی او با کسانی که برای ارائه تسهیلات ویژهای که برای بستری نوههای دوقلوی تازه بهدنیا آمدهشان در بخش زنان و زایمان قائل شدند، بشدت مخالفت و ممانعت کرد و با صراحت به مسئولان بیمارستان گفت که ما هم باید مثل بقیه افراد معمولی در صف نوبت دهی قراربگیریم. امام خمینی(ره) نیز در وضعیتی که مردم نفت و وسایل ضروری زندگیشان را نداشتند، از امکانات استفاده نمیکردند و هرگز بهدنبال امیال دنیوی و رفاه شخصی نبودند و پدرانه حکمرانی می کردند.
پاکدستی
سلیمانی از دلارها و بودجههایی که در اختیارش بود، حتی یک دلار را برای خانواده یا وابستگان و اطرافیانش هزینه نمیکرد و از امکانات برای اجرای مأموریتش بهنحواحسن استفاده میکرد. در دوران جنگ، او پدرش را همراه خود به جبهه میبرد تا وی نیز در حد توانش به رزمندگان خدمت کند. من هیچگاه ندیدم که ایشان برای پیشبرد اهداف شخصی، از موقعیت یا امکاناتی که در اختیارش بود، استفاده کند. درواقع، پاکدستی رمز موفقیت حاجقاسم در کارش بود.
آزاداندیشی
او هیچوقت برای فرزندانش خط و خطوط تعیین نمیکرد و آنها را مجبور به پذیرفتن افکار و اعتقاداتش نمیکرد. تاآنجاکه میدانم، در خانواده ایشان تنوع فکری وجود دارد و همه نظر و فکر یکسانی ندارند. حاجقاسم همه فرزندانش را با افکار و نظرهایشان پذیرفته بود و برایشان دلسوزانه پدری میکرد. خانواده وی هم بسیار بیآلایشاند.
شهادت؛ ثمره تلاشها و آرزوی دیرینه
سرانجام کار حاج قاسم، تحقق آرزویش و آن چیزی بود که همیشه آرزویش را داشت. شهادت ثمره فعالیتهای خالصانه او و پاداش عظیمی بود که ازنظر اسلام و امام(ره) فراتر از آن نیست. او در طول جنگ و در سالهای پس از جنگ، همواره آرزو میکرد که شهادت نصیبش شود و به جمع دوستان و همرزمان شهیدش بپیوندد. درنهایت نیز ثمره تلاشهایش را دید و توفیق شهادت را یافت.
محبوبیت
مراسم تشییع وی جزو تشییعهای کمنظیر یا شاید بینظیر در دنیا بود. خیل عظیم علاقهمندان حاجقاسم در مراسم تشییع او در شهرهای گوناگون که با میل و رغبت خود آمده بودند، حاکی از صفا و صمیمیت و صداقت و خلوص ایشان بود. او توصیه کرده بود که آخرین اقامتگاهش در دنیا هم ساده و بیآلایش و در کنار مزار همرزمانش در شهر کرمان باشد. حاجقاسم سرباز بیبدیل امام خمینی(ره) بود که در سایه تعالیم امام در این مملکت رشد کرد و به تعالی رسید و در انتها، شهد شیرین شهادت را نوشید.