ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
علی ماجدی، سفیر سابق ایران در آلمان در گفتوگو با روزنامه ایران مطرح کرد
اروپا بهدنبال برجام تکمیلی نیست
مریم سالاری
خبرنگار دیپلماسی
پیروزی «جو بایدن» در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، روزنههای امیدبخشی را برای گرهگشایی از روند اجرای توافق هستهای گشوده است؛ توافقی که با خروج دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا عملاً با ناکامی سه کشور اروپایی برای جبران مافات ضرر و زیانهای ایران روبهرو شد. اینک این دسته از کشورها با سناریوی حضور «بایدن» میکوشند تا با چراغ سبز او مبنی بر بهرهگیری از قدرت نرم و پیگیری یک سیاست چندجانبهگرایانه، نه تنها برجام را به ریل بازگردانند که باب گفتوگو با ایران درباره مسائل دیگر از جمله موضوعات منطقهای را هم باز کنند. علی ماجدی، سفیر سابق ایران در آلمان در گفتوگو با روزنامه ایران به بررسی مواضع اخیر تروئیکای اروپایی پیرامون برجام پرداخته است. او معتقد است آلمان، فرانسه و انگلیس با طرح موضوعاتی غیر از برجام بهدنبال پیگیری دغدغههایی هستند که شاید بیش از امریکا برای اروپا اهمیت داشته باشد.
با وعده «جو بایدن»، رئیس جمهوری منتخب امریکا برای بازگشت به برجام، کشورهای اروپایی از توافق تکمیلی سخن به میان آوردهاند و با آنکه «بایدن» هنوز روند بازگشت به توافق هستهای را مشروط نکرده است، اما لزوم گفتوگو با ایران درباره مسائل دیگر غیر از مسأله هستهای مطرح است. تحلیل شما از موضعگیری جدید اروپا چیست؟
امریکا و اروپا در دوره دونالد ترامپ رابطهای را تجربه کردند که منجر به شکاف هرچه بیشتر طرفین شد. ترامپ نسبت به یکسری از موضوعات مهم و حیاتی برای اروپاییها مانند مسأله مهاجران یا امنیت در منطقه خاورمیانه اهمیتی قائل نبود؛ چون این موضوعات برای امنیت امریکا تهدیدی به شمار نمیآید ولی برای اروپاییها بسیار مهم است. ترامپ بسیار علاقهمند بود که اتحادیه اروپا تجزیه شود و با کشورهای اروپایی جداگانه سروکار داشته باشد. این در حالی بود که سه کشور اروپایی طرف توافق با ایران ذیل اتحادیه اروپایی، بعد از خروج ترامپ از برجام به دلیل مناسبات اقتصادی درهم پیچیده اقتصادی که با امریکا دارند، نتوانستند منافع اقتصادی ایران را به عنوان کشورهای طرف پیمان برجام تأمین کنند.
اما «بایدن» به دنبال اجماعسازی جهانی خواهد بود نه یکجانبهگرایی محض. او و در مجموع دموکراتها کار با اروپاییها را در برنامه اصلی خود قرار میدهند. بایدن درباره برجام هم تلاش خواهد کرد که سنگ بنای تازهای برای ملزم کردن ایران به اجرای تعهدات برجامیاش و آمادهسازی آن برای گفتوگو پیرامون سایر موضوعات به وجود آورد.
آیا منظور، مذاکره برای یک توافق تکمیلی است؟
من معتقدم صحبتهای آقای بایدن برای گفتوگو درباره سایر مسائل پیشتر در همان زمان دستیابی به توافق هستهای هم مطرح شده بود و مواضع اخیر ایشان به همان زمان برمیگردد. منظورم زمانی است که در ایران هم آقای روحانی از برجام 2 و 3 سخن به میان آورد. از جمله موارد مطرح شده هم مسائل منطقه و موضوع فعالیتهای موشکی ایران بود که خب صحبت درباره موضوع دوم به طور کامل از سوی ایران رد شد.
موضع کنونی اروپاییها رجوع به برجام 2 و 3 است. البته قرار بود که مذاکره درباره موضوعات دیگر زمانی باشد که حداقلی از اعتماد میان ایران و طرفین بر سر توافق هستهای شکل گرفته باشد اما خروج امریکا از این توافق همه محاسبات را بر هم زد و عملاً امکان مذاکره درباره موضوعات دیگر منتفی شد. در شرایط کنونی کشورهای اروپایی دست پیش را گرفتهاند که اگر امریکا میخواهد به برجام برگردد خوب است که نیمنگاهی هم به مسائلی که آقای باراک اوباما، رئیس جمهوری سابق امریکا مطرح کرده بود، داشته باشد. من معتقدم اروپاییها با این کار میخواهند کار را برای آقای بایدن راحتتر کنند و نشان دهند که با بایدن برای مذاکره با ایران درباره مسائل دیگری غیر از مسأله هستهای همراه هستند.
البته نباید فراموش کرد که همان موقع که آقای روحانی از برجامهای دیگر سخن گفت، این مسأله با مخالفتهای جدی داخلی هم روبهرو شد.
در آن زمان درخواست برای گفتوگو درباره مسائل منطقهای از سوی 1+5 بسیار مطرح بود و تا جایی که من به دلیل مسئولیت وقت خود مطلع بودم، اگر صحبتی هم درباره مسائل منطقهای میشد فقط میان ایران و امریکا پیام رد و بدل میشد. الان هم اروپاییها انتظار دارند که اگر بایدن به برجام برگردد بلافاصله موارد دیگر را هم پیگیری کند و در همان مراحل اولیه پیشنهاد مذاکره درباره مسائل منطقهای را روی میز بگذارد.
با این حساب موضعگیری آقای «هایکو ماس»، وزیر خارجه آلمان را چطور ارزیابی میکنید. ایشان تأکید ویژهای بر لزوم دستیابی به یک توافق جدید داشت و این خلاف موضعی بود که آقای «جوزپ بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا مطرح کرده است.
من طرح چنین مواضعی را نوعی فرار رو به جلوی برخی از کشورهای اروپایی میدانم که سعی میکنند انتظار بالاتری را مطرح کنند که بعداً امکان مذاکره درباره مسائل دیگر با ایران را داشته باشند و در آن زمان هم این موارد را مطرح کرده بودند که راه را باز کنند. باید توجه داشت که این موضعگیری وزیر خارجه آلمان بود و اتحادیه اروپا در این میان حرفی نزد. در همین راستا آلمان مقداری بد عمل کرد. از طرف دیگر مواضع اخیر وزیر خارجه آلمان را باید به نوعی در راستای شرایط داخلی حزب متبوعش در داخل کشور ارزیابی کرد. قرار است در آلمان در بهمن ماه یا اسفند ماه انتخابات مجلس فدرال اصلی برگزار شود و در آنجا دو حزب SPD و CDU که الان در واقع ائتلاف بزرگ را درست کردهاند، در وضعیت خوبی قرار ندارند. خانم «آنگلا مرکل»، دیگر آماده نیست رهبری حزب را ادامه دهد بنابراین موضع آقای «ماس» تا حدودی در آلمان جنبه مصرف داخلی داشت و میخواست موضع بالاتری بگیرد چون حزب حاکم موقعیت متزلزلی دارد.
اینطور نیست که اگر آقای بایدن بخواهد به برجام برگردد اروپاییها مانع از بازگشت او به این توافق شوند. لذا میدانند این حرف خریداری در ایران ندارد ولی فقط این آمادگی را به بایدن میدهند که اگر به توافق برگشت به مسائل دیگر که برای خود اروپایی ها از نظر امنیتی حائز شرایط بیشتر است، بپردازد. در حقیقت آنها میخواهند به امریکا این پیام را بدهند که بعد از عادی شدن شرایط برجام، موارد دیگر پیگیری شود اما این امر به معنای مشروط کردن برجام نخواهد بود. یعنی اروپا در نظر دارد که مسأله منطقهای را جدا از برجام مطرح کند اما بسیار بعید است که اجرای کامل آن با بازگشت احتمالی امریکا مشروط به اما و اگر شود.
بنابراین اینکه آقای بایدن بازگشت به برجام و لغو تعهدات اقتصادی علیه ایران را کار دشواری خوانده است، با در نظر گرفتن ترغیب ایران برای پیگیری موضوعات دیگر همچون مسائل منطقهای در کنار برجام است؟
من شخصاً معتقدم منظور آقای بایدن بازگشت به برجام است اما بعد از بازگشت و احیای تعهدات ایران، درباره مسائل دیگر جدا صحبت شود. اتحادیه اروپا و امریکا به اتفاق این موضع را خواهند گرفت و دیگر بحث تکمیل برجام مطرح نخواهد بود.
چنانکه اشاره کردید زمانی ایران حرف از برجام 2 و 3 میزد و این مسیر را میدید که با غرب درباره مسائل منطقهای هم گفتوگو کند اما این روزها شاهدیم که مقامهای ایرانی در واکنش به کشورهای عربی که خواهان پیوستن به مذکرات احتمالی درباره برجام هستند میگویند که ما با غرب درباره مسائل منطقه حرف نمیزنیم. آیا این به معنای تغییر موضع ایران است؟
وقتی در ایران درباره برجام 2 یا 3 صحبت شد، عملاً این بحث عقیم ماند. باید یادمان باشد بالاخره در زمینه سیاست بینالملل موضع کشورهای دیگر هم مطرح است لذا این تجربه وجود دارد که ما برجام را اجرا کردیم اما حاضر نشدیم با 1+5 درباره سایر موضوعات صحبت کنیم تاریخ این بحث خیلی دور نیست. الان فرصتی پیدا شده که امریکا مجدداً به برجام برگردد اما مسائل ایران از دیدگاه اروپاییها حل نشده است و فقط برجام حل شده است و آنها انتظار دارند بقیه مسائل هم حل شود لذا اروپاییها الان در حال پیگیری این مسأله هستند.
اما آنها این نکته را هم میدانند که ما آماده نیستیم و میخواهیم برجام اجرا شود ولی درباره سایر مسائل منطقهای در ایران نوعی دوگانگی وجود دارد. این دوگانگی درباره برجام هم حاصل شد و سیاست خارجی یکدست نبود لذا اروپاییها پیشبینی میکنند بعد از برجام باید سایر مسائل حل نشده پیگیری شده و انتظار دارند این را از زبان امریکاییها بشنوند و به این ترتیب این موضوع در قالب 1+5 هم مورد پیگیری قرار گیرد.
آیا بین اروپا و امریکا درباره موضوعات دیگر مثلاً منطقهای و موشکی اختلاف نظر وجود دارد؟ گفته میشود مسأله فعالیت موشکی ایران برای اروپا بیشتر حائز اهمیت است .
مسائل میان اروپا و امریکا فقط درباره ایران نیست در واقع روابط فراآتلانتیکی که در دوره ترامپ لطمه دیده بود باید بازسازی شود مسائل مختلف دیگر مطرح است مسأله روسیه و چین هم در کنار ایران مطرح است. اینها یک مجموعه است که در قالب یکسری بده بستانهای بین امریکا و اتحادیه اروپا مطرح خواهد شد ایران هم جزو این مسائل است حالا باید دید که وزن ایران در روند اجرای برجام تا چه اندازه مطرح است و دید که آیا دوباره آن روابط فراآتلانتیکی قدیمی میان اروپا و امریکا درباره ایران ادامه خواهد یافت یا نه.
نکته مهم اینکه نباید روابط اروپا و امریکا را به موضوع ایران محدود کرد شاید مسائل دیگر هم باشد که از نظر آنها مهمتر باشد. به هر حال در امریکا مسأله چین بین جمهوریخواهان و دموکراتها مشترک است. در واقع مسأله اصلی هر دو حزب چین است. تنش میان امریکا و چین با حضور بایدن نیز ادامه خواهد یافت و انتظار میرود که تفاوت اصلی در رویکرد باشد؛ به عنوان مثال بایدن متعهد شده است که با متحدان امریکا برای اعمال فشار بر چین از طریق سازمانهای چندجانبه همکاری کند. این در حالی است که اروپا هم این هدف را دنبال میکند؛ یعنی احتمالاً اروپا و امریکا یکپارچه ضد چین خواهند شد و بیشتر مسأله اقتصادی را مد نظر قرار خواهند داد. در روسیه داستان کمی متفاوت خواهد بود به نظر من در دوره بایدن تفاوت چین و روسیه کمی جابهجا خواهد شد. اما در مورد ایران، اروپا تلاش میکند با طرح مسائل دیگر در کنار برجام، همسویی بیشتری ایجاد کند و اگر به عنوان مثال مسأله موشکی هم برای آن اهمیت بیشتری دارد، مایل است از طریق امریکا پیگیری کند.
اروپا در برجام بسیار دست بسته عمل کرد و نتوانست آسیب حاصل از خروج امریکا را به دلیل سیطره ساختار اقتصادی امریکا بر نهادهای اقتصادیاش جبران کند. هویدا شدن این گزاره، جایگاه اروپا را در مذاکرات احتمالی با ایران تضعیف نخواهد کرد؟
هیچ کشوری در روابط بینالملل دوست یا دشمن دائمی ندارد. اگر الان بخواهیم سه قدرت را در نظر بگیریم چین قدرت جهانی است که خوشبختانه ما رابطه خوبی با آن داریم. امریکا قدرت جهانی است و همه فاکتورهای قدرت را بهطور کامل دارد اما اتحادیه اروپا تمام فاکتورها را ندارد و نسبت به روسیه و چین از نظر سیاسی بسیار ضعیفتر است و اقتصاد آن هم ضعیفتر است اما وزن دارد و نمیتوان جایگاه و وزن آن را نادیده گرفت. لذا در هر صورت باید با این قدرت نوعی توازن ایجاد کرد نمیتوان اصلاً با امریکا کاری نداشت چون به طور طبیعی مشکلات خود را دارد ما ایستادگی کردیم اما هزینه هم دادیم و نمیتوان این مسأله را نادیده گرفت. ممکن است اگر بخواهیم مقابل اروپا بایستیم هزینه کمتر باشد اما باید بتوان با همه قدرتها در یک حالت متعادل کار کرد سیاست خارجی ما باید متوازن باشد و بر اساس منافع ملی خودمان اقدامات را انجام دهیم. هر کدام از این کشورها هم ، وزن خاص خود را دارند. بله قطعاً اتحادیه اروپا از نظر نفوذ سیاسی ضعیفتر از امریکاست اما نمیتوان تأثیر و تأثری که از منظر سیاسی بر ایران دارد، نادیده گرفت. در واقع در صحنه بینالمللی باید موقعیت خود را با بقیه کشورها سنجید منهای اینکه بقیه کشورها و قدرتها چگونه با یکدیگر تعامل میکنند. در غیر این صورت ممکن است دچار اشتباه محاسبه شویم.
«ایران» از مواضع و چالشهای پیش رو گزارش میدهد
بازگشت به برجام یا توافق تکمیلی
کروه سیاسی/ تکمیل برجام یا لغو بدون چون و چرای تحریمهای هستهای ایران؟ این پرسشی است که بعد از پیروزی «جو بایدن»، رئیس جمهوری منتخب امریکا که اندکی پس از آغاز دوران ریاست جمهوریاش با موضوع دشوار بازگشت به برجام و پیگیری مسائل دیگر پیرامون آن روبهرو شده، مطرح است. اقدامی که زیر سایه هدف دولت دونالد ترامپ برای ناممکن کردن این کار سخت شده و دموکراتها را برای بی اثر کردن هزینه سیاسی تحریمهای یکجانبه امریکا علیه ایران به تکاپو انداخته است.
رئیس جمهوری منتخب امریکا که سابقه همکاریاش با دولت باراک اوباما به عنوان معاون ریاست جمهوری سبب شده است او را بیش از هر فرد دیگری ادامه دهنده سیاست مذاکره با ایران تلقی کنند، در دوره مبارزات انتخاباتی خود اعلام کرد که قصد دارد به توافق هستهای بازگردد و از آن به عنوان نقطه شروعی برای ادامه گفتوگوها با ایران بهره ببرد؛ موضعی که او کمی پس از پیروزی در صحنه انتخابات امریکا در گفتوگو با «نیویورک تایمز» تکرار و بر موضع بازگشت به برجام تأکید کرد و در عین حال آن را کاری دشوار دانست. شاید دشوار خواندن بازگشت امریکا به تعهدات برجامی و لغو تحریمها به طرح مذاکرات تکمیلی مربوط باشد که پیرامون نقشآفرینی منطقهای ایران و فعالیتهای موشکی آن مطرح است.
چه موضع اخیر «هایکو ماس»، وزیر خارجه آلمان همسوی این رویکرد مطرح شده است و او در آخرین اظهار نظر رسمی خود و ضمن حمایت از احیای برجام و استقبال از موضع «بایدن»، از ضرورت مذاکرات تکمیلی سخن به میان آورده است. «ماس» در گفتوگو با «اشپیگل» خواستار دستیابی به شکلی از یک توافق هستهای جامع شد که دربرگیرنده موضوعات دیگر همچون بررسی نقش منطقهای و فعالیتهای موشکی ایران نیز باشد. البته او پیشتر به دولتمردان جدید امریکا هشدار داده بود که اگر اروپا و امریکا در مقابل قابلیت هستهای و نقش منطقهای ایران دو استراتژی کاملاً متفاوت در پیش بگیرند، به نقطه روشنی نخواهند رسید. البته به نظر میرسد این موضع آلمان به عنوان یکی از سه کشور طرف برجام برخلاف موضع رسمی «جوزپ بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا باشد که تاکنون تنها خواسته بازگشت امریکا به برجام و لغو تحریمهای اقتصادی امریکا علیه ایران را مطرح و تکرار کرده است.
تخته سنگی پشت در مذاکرات
طرح مواضع اروپاییها در حالی است که «بایدن» تاکنون درباره برجام تکمیلی سخنی به میان نیاورده است و صراحتاً بر بازگشت به برجام در ازای ازسرگیری تعهدات ایران در چارچوب این توافق تأکید کرده است. ناظران چنین مواضعی را به درنظر گرفتن برجام به عنوان توافق اول با ایران ارزیابی میکنند. این همان پیشنهادی بود که «کاترین اشتون»، مسئول پیشین اتحادیه اروپا هم در راهکارهای چندگانهاش به دولت «بایدن» به آن اشاره داشت. جایی که او گفت: «راهکار مهم حل مسأله برجام در نظر گرفتن آن به عنوان توافق اول است نه آخر، چرا که توافق سال ۲۰۱۵ هیچگاه قرار نبود نقطه پایان مذاکرات باشد. این توافق یک نگرانی بزرگ بخصوص را مطرح کرد که برنامه غنیسازی اورانیوم ایران بود و نسبتاً موفق بوده است. تا اینکه ترامپ از آن خارج شد در حالی که ایران همچنان به آن پایبند بود.» «اشتون» میافزاید: «همه ما بر بسیاری دیگر از مسائلی که باید متوقف میشدند، مانند برنامه موشکهای بالستیک و بلندپروازیهای ایران در منطقه واقف بودیم اما این تخته سنگی پشت در مذاکرات بود که باید قبل از پیش رفتن ما برای حل کردن بقیه موارد کنار زده میشد.»
پیشتر نگرانی کشورهای غربی از کوتاه شدن زمان گریز هستهای ایران دلیلی موجه برای حل فوری و ضروری جهت تعامل با تهران بود. با این حال به اعتقاد این دسته از کشورها، برجام برای پرداختن به نگرانیهای دیگر آنها کافی نبود. چه باراک اوباما، رئیس جمهوری وقت امریکا توافق هستهای را راهی برای آب شدن یخهای رابطه و فراهم کردن زمینه برای کاستن از اختلاف با تهران درباره دیگر موضوعات میدید.
این در حالی بود که از نظر تهران، هدف از طراحی اولیه این توافق آغاز دوران تازهای در روابط ایران و کشورهای منظومه غرب بویژه امریکا نبود مگر اینکه دو طرف با پایبندی کامل به تعهدات خود در چارچوب این توافق، زمینه را برای اعتمادسازی فراهم کنند.
راه سخت «بایدن»
حضور دونالد ترامپ، رئیس جمهوری جمهوریخواه امریکا همه این معادلات را برهم زد و او کوشید با سلسله تحریمهای بی سابقه، مهر پایان را بر سرنوشت توافق هستهای بزند. به این تندرویها باید تمکین بی چون و چرای او را از شرکای راهبردیاش ذیل این نگاه که ایران کانون همه تنشهای منطقهای است، افزود که چنان فشاری را بر برجام وارد کرد که عملاً چشمانداز بقای درازمدتش را در هالهای از ابهام فرو برد. تلاش برای محدود کردن قدرت دفاعی ایران و گسترش توافقات تسلیحاتی با متحدان منطقهای هم در امتداد محقق کردن همین هدف بود. بویژه آنکه شماری از همپیمانان سنتی امریکا در خاورمیانه از جمله تلآویو، ریاض و ابوظبی در سالهای گذشته درصدد ترغیب واشنگتن به بهرهگیری از قدرت نظامی و اقتصادی اش برای ممانعت از چرخش موازنه منطقهای به سود تهران بودهاند.
در چنین شرایطی است که به نظر میرسد «بایدن» راه دشواری در پیش رو دارد، او بخوبی میداند که برقراری پیوندهای مستقیم با ایران میتواند اهرمی برای بازسازی برجام و مسیری باشد که در صورت پایبندی واشنگتن به آن میتوانست به نقطه روشنی برسد. تردیدی نیست که نقطه عزیمت شکلگیری چنین پیوندی لغو بی اما و اگر تحریمهای هستهای است بدون آنکه در همان اول راه، پای موضوع دیگری در میان باشد.
پیام تهران به واشنگتن
لغو این تحریمها از نظر تهران گام نخست برای پیروی از قطعنامهای است که امریکا صرفاً به حکم عضویت در سازمان ملل ملزم به پیروی از آن است و سپس برای اینکه بتواند بار دیگر عضوی از برجام به شمار آید، باید با ایران گفتوگو کند. این نخستین موضعی بود که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران بعد از پیروزی «بایدن» مطرح کرد. او در گفتوگو با روزنامه ایران ضمن رد پذیرش هرگونه شرط و شروطی از سوی دولت جدید امریکا گفت : «ایران ابایی از گفتوگو و مذاکره ندارد و اگر امریکا بخواهد عضو برجام شود که ترامپ آن عضویت را از بین برده، ما حاضریم گفتوگو کنیم که امریکا چگونه میتواند وارد برجام شود، ولی یک کار اتوماتیک میتواند انجام شود و نیازی هم به شرط یا حتی مذاکره نیست. امریکا وظایف خود را طبق قطعنامه ۲۲۳۱ انجام دهد ما هم تعهداتمان را طبق برجام انجام میدهیم. این نه نیازی به مذاکره دارد و نه شرط. این کار شدنی است.»
به نظر میرسد که بازگشت مشروط «بایدن» به برجام و تصمیم به تغییر برخی از بندهای این توافق عملاً با این موضع گیری تهران ناممکن خواهد بود. در حقیقت گره زدن موضوعات راهبردی همچون برنامه موشکی که در چارچوب دکترین دفاعی ایران در دستور کار ایران قرار دارد، فرآیند مذاکره برای بازگشت امریکا به برجام و عادی سازی روابط اقتصادی ایران و جامعه بینالملل را در نطفه خفه خواهد کرد.
نگاه ویژه به مذاکرات درون منطقهای
اگرچه کشورهای منظومه غرب همچنان ملاحظات غیرهسته ای خود را در زمینه سیاستهای منطقهای و دفاعی ایران پیگیری میکنند و با پاسخ روشن و شفاف آن مبنی بر مخالفت با مذاکرات تکمیلی روبهرو شدهاند اما برخی ناظران پیگیری دستکم موضوعات منطقهای را در قالب گفتوگوهایی جداگانه از برجام با کشورهای غربی امکانپذیر میدانند. شاید پیشنهاد اخیری که مقامهای روسیه برای به جریان انداختن مذاکرات منطقهای مطرح کردهاند در راستای به جریان انداختن چنین گفتوگوهایی باشد. «سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه روسیه اخیراً در خلال کنفرانس خبری با «عبدالله بن زاید»، همتای اماراتی خود گفت که «پیشنهاد روسیه در مورد امنیت جمعی در منطقه خلیج فارس در میان بحران مربوط به برنامه جامع اقدام مشترک در مورد برنامه هستهای ایران، ضروریتر شده است.» این در حالی است که به نظر میرسد مقامهای ایرانی چندان تمایلی به مشارکت کشورهای خارج از منطقه خاورمیانه برای ورود به مذاکرات این حوزه نداشته باشند. چه ظریف در واکنش به درخواست اخیر کشورهای عربی از غرب برای اینکه بخشی از روند مذاکره با ایران باشند، این طور گفت: «ما با غرب درخصوص منطقه مذاکره نمیکنیم. مشکل اصلی، مداخلههای آنان است. در عین حال ما همیشه آماده مذاکره با همسایگان هستیم و طرحهایی همچون امنیت منطقه ۱۹۸۶، مجمع گفتوگوی منطقهای ۲۰۱۶ و اقدام صلح هرمز ۲۰۱۹ بیانگر این موضوع است.»
این پاسخ ظریف علاوه بر یادآوری عدم تمایل ایران به مذاکرات تکمیلی درباره منطقه و عدم پذیرش وجاهت غرب برای ورود به چنین مذاکراتی، تأکید بر لزوم رجوع به ایدههایی است که کشورمان در سالهای گذشته به عنوان دعوت دیرپای خود از همسایگانش مطرح کرده است؛ ایدههایی که برای تبدیل شدن به یک چارچوب اجرایی با مخالفتها و موانع داخلی و خارجی متعددی مواجه شده است.
مخالفتهایی که دستکم در داخل کشور با زیر ضرب گرفتن این گزاره خودساخته که عدهای به دنبال برجام منطقهای هستند، آغاز شده بود اما بعدها با سخنان حسن روحانی درباره ایده «منطقه قوی» قوت گرفت و سپس با پیگیری دکترین پیشنهادی ایران و در قالب طرح «صلح هرمز» از سوی ظریف تکرار شد. طرح صلحی که شکل دادن به یک نظام امنیت جمعی در منطقه و همچنین ایجاد یک رژیم جامع همکاری در حوزه موضوعات و دغدغههای مشترک همه کشورهای خاورمیانه و تأمین منافع ایران و همسایگان را دنبال میکند.
قابل انتظار است که ایفای نقش غیرقابل انکار ایران در مواجهه با بحران تروریستی داعش در عراق و سوریه که به پایان سیطره این گروه تروریستی بر بخشهایی از خاک این دو کشور انجامید و حضور دیپلماتهای کشورمان در ابتکار عمل «مذاکرات آستانه» برای کمک به حل بحران داخلی سوریه که در مجموع به پذیرش نقش و اعتبار منطقهای جمهوری اسلامی ایران در مراودات بینالملل انجامید، گزارههایی قابل دفاع از ایدههای پیشنهادی تهران به شمار میآید.
در این میان اگرچه به فهم منتقدان، نزدیکی همپیمانان منطقهای امریکا به اسرائیل که در قالب اعلام توافقهای سازش و عادیسازی رابطه با این رژیم بازتاب یافت، مانعی جدی برای اجرایی شدن پیشنهادات منطقهای ایران است اما نباید از زاویه دیگر این امتناع غافل شد که عدم پذیرش رفتار منفعلانه در قبال یارکشی مقامهای تلآویو و سوق دادن بیشتر این کشورها به سمت ائتلاف با این رژیم ذیل یک ایران هراسی موهوم هیچ کمکی به حل مشکلات منطقهای و مهیا کردن شرایط برای کاستن از اختلافات ایران و غرب بر سر مسائل منطقهای نخواهد کرد. از سوی دیگر آمادهسازی زمینه برای چنین مذاکراتی و ترغیب آن دسته از کشورهای عربی که اینک با روی کار آمدن دموکراتها چشماندازی بحرانی را برای رابطه خود با دولت واشنگتن میدانند، میتواند در چارچوب رفع دغدغههایی باشد که کشورهای غربی برای نقش آفرینی منطقهای ایران در نظر دارند.
برقراری این مذاکرات بدون مشارکت هیچ یک از کشورهای غربی و عدم مداخله مستقیم آنها میتواند مقدمه خوبی برای آغاز فرآیند گفتوگوهایی درون منطقهای باشد، اما مشروط به اینکه نگاه برخی از کشورها از واشنگتن به پایتختهای خاورمیانه دوخته شود و ناکارآمدی رویکرد پیروی بی چون و چرا از سیاستهای خارجی به وضوح برای آنها آشکار شده باشد. بخصوص که تهران به رغم قرار گرفتن زیر ضرب فشار تحریمهای اقتصادی امریکا همچنان بر مواضع اصولی خود یعنی گفتوگو با کشورهای منطقه برای اثبات ضرورت تغییر پارادایم حاکم بر مناسبات کشورهای غرب آسیا و آغاز آن از قلب خاورمیانه تأکید دارد؛ روندی که شاید به جرأت بتوان گفت بخش قابل اعتنایی از مجموعه سرفصلهای قابل طرح در یک گفتوگوی فراگیر درون منطقهای خواهد بود.
رئیس جمهوری منتخب امریکا که سابقه همکاریاش با دولت باراک اوباما به عنوان معاون ریاست جمهوری سبب شده است او را بیش از هر فرد دیگری ادامه دهنده سیاست مذاکره با ایران تلقی کنند، در دوره مبارزات انتخاباتی خود اعلام کرد که قصد دارد به توافق هستهای بازگردد و از آن به عنوان نقطه شروعی برای ادامه گفتوگوها با ایران بهره ببرد؛ موضعی که او کمی پس از پیروزی در صحنه انتخابات امریکا در گفتوگو با «نیویورک تایمز» تکرار و بر موضع بازگشت به برجام تأکید کرد و در عین حال آن را کاری دشوار دانست. شاید دشوار خواندن بازگشت امریکا به تعهدات برجامی و لغو تحریمها به طرح مذاکرات تکمیلی مربوط باشد که پیرامون نقشآفرینی منطقهای ایران و فعالیتهای موشکی آن مطرح است.
چه موضع اخیر «هایکو ماس»، وزیر خارجه آلمان همسوی این رویکرد مطرح شده است و او در آخرین اظهار نظر رسمی خود و ضمن حمایت از احیای برجام و استقبال از موضع «بایدن»، از ضرورت مذاکرات تکمیلی سخن به میان آورده است. «ماس» در گفتوگو با «اشپیگل» خواستار دستیابی به شکلی از یک توافق هستهای جامع شد که دربرگیرنده موضوعات دیگر همچون بررسی نقش منطقهای و فعالیتهای موشکی ایران نیز باشد. البته او پیشتر به دولتمردان جدید امریکا هشدار داده بود که اگر اروپا و امریکا در مقابل قابلیت هستهای و نقش منطقهای ایران دو استراتژی کاملاً متفاوت در پیش بگیرند، به نقطه روشنی نخواهند رسید. البته به نظر میرسد این موضع آلمان به عنوان یکی از سه کشور طرف برجام برخلاف موضع رسمی «جوزپ بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا باشد که تاکنون تنها خواسته بازگشت امریکا به برجام و لغو تحریمهای اقتصادی امریکا علیه ایران را مطرح و تکرار کرده است.
تخته سنگی پشت در مذاکرات
طرح مواضع اروپاییها در حالی است که «بایدن» تاکنون درباره برجام تکمیلی سخنی به میان نیاورده است و صراحتاً بر بازگشت به برجام در ازای ازسرگیری تعهدات ایران در چارچوب این توافق تأکید کرده است. ناظران چنین مواضعی را به درنظر گرفتن برجام به عنوان توافق اول با ایران ارزیابی میکنند. این همان پیشنهادی بود که «کاترین اشتون»، مسئول پیشین اتحادیه اروپا هم در راهکارهای چندگانهاش به دولت «بایدن» به آن اشاره داشت. جایی که او گفت: «راهکار مهم حل مسأله برجام در نظر گرفتن آن به عنوان توافق اول است نه آخر، چرا که توافق سال ۲۰۱۵ هیچگاه قرار نبود نقطه پایان مذاکرات باشد. این توافق یک نگرانی بزرگ بخصوص را مطرح کرد که برنامه غنیسازی اورانیوم ایران بود و نسبتاً موفق بوده است. تا اینکه ترامپ از آن خارج شد در حالی که ایران همچنان به آن پایبند بود.» «اشتون» میافزاید: «همه ما بر بسیاری دیگر از مسائلی که باید متوقف میشدند، مانند برنامه موشکهای بالستیک و بلندپروازیهای ایران در منطقه واقف بودیم اما این تخته سنگی پشت در مذاکرات بود که باید قبل از پیش رفتن ما برای حل کردن بقیه موارد کنار زده میشد.»
پیشتر نگرانی کشورهای غربی از کوتاه شدن زمان گریز هستهای ایران دلیلی موجه برای حل فوری و ضروری جهت تعامل با تهران بود. با این حال به اعتقاد این دسته از کشورها، برجام برای پرداختن به نگرانیهای دیگر آنها کافی نبود. چه باراک اوباما، رئیس جمهوری وقت امریکا توافق هستهای را راهی برای آب شدن یخهای رابطه و فراهم کردن زمینه برای کاستن از اختلاف با تهران درباره دیگر موضوعات میدید.
این در حالی بود که از نظر تهران، هدف از طراحی اولیه این توافق آغاز دوران تازهای در روابط ایران و کشورهای منظومه غرب بویژه امریکا نبود مگر اینکه دو طرف با پایبندی کامل به تعهدات خود در چارچوب این توافق، زمینه را برای اعتمادسازی فراهم کنند.
راه سخت «بایدن»
حضور دونالد ترامپ، رئیس جمهوری جمهوریخواه امریکا همه این معادلات را برهم زد و او کوشید با سلسله تحریمهای بی سابقه، مهر پایان را بر سرنوشت توافق هستهای بزند. به این تندرویها باید تمکین بی چون و چرای او را از شرکای راهبردیاش ذیل این نگاه که ایران کانون همه تنشهای منطقهای است، افزود که چنان فشاری را بر برجام وارد کرد که عملاً چشمانداز بقای درازمدتش را در هالهای از ابهام فرو برد. تلاش برای محدود کردن قدرت دفاعی ایران و گسترش توافقات تسلیحاتی با متحدان منطقهای هم در امتداد محقق کردن همین هدف بود. بویژه آنکه شماری از همپیمانان سنتی امریکا در خاورمیانه از جمله تلآویو، ریاض و ابوظبی در سالهای گذشته درصدد ترغیب واشنگتن به بهرهگیری از قدرت نظامی و اقتصادی اش برای ممانعت از چرخش موازنه منطقهای به سود تهران بودهاند.
در چنین شرایطی است که به نظر میرسد «بایدن» راه دشواری در پیش رو دارد، او بخوبی میداند که برقراری پیوندهای مستقیم با ایران میتواند اهرمی برای بازسازی برجام و مسیری باشد که در صورت پایبندی واشنگتن به آن میتوانست به نقطه روشنی برسد. تردیدی نیست که نقطه عزیمت شکلگیری چنین پیوندی لغو بی اما و اگر تحریمهای هستهای است بدون آنکه در همان اول راه، پای موضوع دیگری در میان باشد.
پیام تهران به واشنگتن
لغو این تحریمها از نظر تهران گام نخست برای پیروی از قطعنامهای است که امریکا صرفاً به حکم عضویت در سازمان ملل ملزم به پیروی از آن است و سپس برای اینکه بتواند بار دیگر عضوی از برجام به شمار آید، باید با ایران گفتوگو کند. این نخستین موضعی بود که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران بعد از پیروزی «بایدن» مطرح کرد. او در گفتوگو با روزنامه ایران ضمن رد پذیرش هرگونه شرط و شروطی از سوی دولت جدید امریکا گفت : «ایران ابایی از گفتوگو و مذاکره ندارد و اگر امریکا بخواهد عضو برجام شود که ترامپ آن عضویت را از بین برده، ما حاضریم گفتوگو کنیم که امریکا چگونه میتواند وارد برجام شود، ولی یک کار اتوماتیک میتواند انجام شود و نیازی هم به شرط یا حتی مذاکره نیست. امریکا وظایف خود را طبق قطعنامه ۲۲۳۱ انجام دهد ما هم تعهداتمان را طبق برجام انجام میدهیم. این نه نیازی به مذاکره دارد و نه شرط. این کار شدنی است.»
به نظر میرسد که بازگشت مشروط «بایدن» به برجام و تصمیم به تغییر برخی از بندهای این توافق عملاً با این موضع گیری تهران ناممکن خواهد بود. در حقیقت گره زدن موضوعات راهبردی همچون برنامه موشکی که در چارچوب دکترین دفاعی ایران در دستور کار ایران قرار دارد، فرآیند مذاکره برای بازگشت امریکا به برجام و عادی سازی روابط اقتصادی ایران و جامعه بینالملل را در نطفه خفه خواهد کرد.
نگاه ویژه به مذاکرات درون منطقهای
اگرچه کشورهای منظومه غرب همچنان ملاحظات غیرهسته ای خود را در زمینه سیاستهای منطقهای و دفاعی ایران پیگیری میکنند و با پاسخ روشن و شفاف آن مبنی بر مخالفت با مذاکرات تکمیلی روبهرو شدهاند اما برخی ناظران پیگیری دستکم موضوعات منطقهای را در قالب گفتوگوهایی جداگانه از برجام با کشورهای غربی امکانپذیر میدانند. شاید پیشنهاد اخیری که مقامهای روسیه برای به جریان انداختن مذاکرات منطقهای مطرح کردهاند در راستای به جریان انداختن چنین گفتوگوهایی باشد. «سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه روسیه اخیراً در خلال کنفرانس خبری با «عبدالله بن زاید»، همتای اماراتی خود گفت که «پیشنهاد روسیه در مورد امنیت جمعی در منطقه خلیج فارس در میان بحران مربوط به برنامه جامع اقدام مشترک در مورد برنامه هستهای ایران، ضروریتر شده است.» این در حالی است که به نظر میرسد مقامهای ایرانی چندان تمایلی به مشارکت کشورهای خارج از منطقه خاورمیانه برای ورود به مذاکرات این حوزه نداشته باشند. چه ظریف در واکنش به درخواست اخیر کشورهای عربی از غرب برای اینکه بخشی از روند مذاکره با ایران باشند، این طور گفت: «ما با غرب درخصوص منطقه مذاکره نمیکنیم. مشکل اصلی، مداخلههای آنان است. در عین حال ما همیشه آماده مذاکره با همسایگان هستیم و طرحهایی همچون امنیت منطقه ۱۹۸۶، مجمع گفتوگوی منطقهای ۲۰۱۶ و اقدام صلح هرمز ۲۰۱۹ بیانگر این موضوع است.»
این پاسخ ظریف علاوه بر یادآوری عدم تمایل ایران به مذاکرات تکمیلی درباره منطقه و عدم پذیرش وجاهت غرب برای ورود به چنین مذاکراتی، تأکید بر لزوم رجوع به ایدههایی است که کشورمان در سالهای گذشته به عنوان دعوت دیرپای خود از همسایگانش مطرح کرده است؛ ایدههایی که برای تبدیل شدن به یک چارچوب اجرایی با مخالفتها و موانع داخلی و خارجی متعددی مواجه شده است.
مخالفتهایی که دستکم در داخل کشور با زیر ضرب گرفتن این گزاره خودساخته که عدهای به دنبال برجام منطقهای هستند، آغاز شده بود اما بعدها با سخنان حسن روحانی درباره ایده «منطقه قوی» قوت گرفت و سپس با پیگیری دکترین پیشنهادی ایران و در قالب طرح «صلح هرمز» از سوی ظریف تکرار شد. طرح صلحی که شکل دادن به یک نظام امنیت جمعی در منطقه و همچنین ایجاد یک رژیم جامع همکاری در حوزه موضوعات و دغدغههای مشترک همه کشورهای خاورمیانه و تأمین منافع ایران و همسایگان را دنبال میکند.
قابل انتظار است که ایفای نقش غیرقابل انکار ایران در مواجهه با بحران تروریستی داعش در عراق و سوریه که به پایان سیطره این گروه تروریستی بر بخشهایی از خاک این دو کشور انجامید و حضور دیپلماتهای کشورمان در ابتکار عمل «مذاکرات آستانه» برای کمک به حل بحران داخلی سوریه که در مجموع به پذیرش نقش و اعتبار منطقهای جمهوری اسلامی ایران در مراودات بینالملل انجامید، گزارههایی قابل دفاع از ایدههای پیشنهادی تهران به شمار میآید.
در این میان اگرچه به فهم منتقدان، نزدیکی همپیمانان منطقهای امریکا به اسرائیل که در قالب اعلام توافقهای سازش و عادیسازی رابطه با این رژیم بازتاب یافت، مانعی جدی برای اجرایی شدن پیشنهادات منطقهای ایران است اما نباید از زاویه دیگر این امتناع غافل شد که عدم پذیرش رفتار منفعلانه در قبال یارکشی مقامهای تلآویو و سوق دادن بیشتر این کشورها به سمت ائتلاف با این رژیم ذیل یک ایران هراسی موهوم هیچ کمکی به حل مشکلات منطقهای و مهیا کردن شرایط برای کاستن از اختلافات ایران و غرب بر سر مسائل منطقهای نخواهد کرد. از سوی دیگر آمادهسازی زمینه برای چنین مذاکراتی و ترغیب آن دسته از کشورهای عربی که اینک با روی کار آمدن دموکراتها چشماندازی بحرانی را برای رابطه خود با دولت واشنگتن میدانند، میتواند در چارچوب رفع دغدغههایی باشد که کشورهای غربی برای نقش آفرینی منطقهای ایران در نظر دارند.
برقراری این مذاکرات بدون مشارکت هیچ یک از کشورهای غربی و عدم مداخله مستقیم آنها میتواند مقدمه خوبی برای آغاز فرآیند گفتوگوهایی درون منطقهای باشد، اما مشروط به اینکه نگاه برخی از کشورها از واشنگتن به پایتختهای خاورمیانه دوخته شود و ناکارآمدی رویکرد پیروی بی چون و چرا از سیاستهای خارجی به وضوح برای آنها آشکار شده باشد. بخصوص که تهران به رغم قرار گرفتن زیر ضرب فشار تحریمهای اقتصادی امریکا همچنان بر مواضع اصولی خود یعنی گفتوگو با کشورهای منطقه برای اثبات ضرورت تغییر پارادایم حاکم بر مناسبات کشورهای غرب آسیا و آغاز آن از قلب خاورمیانه تأکید دارد؛ روندی که شاید به جرأت بتوان گفت بخش قابل اعتنایی از مجموعه سرفصلهای قابل طرح در یک گفتوگوی فراگیر درون منطقهای خواهد بود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
اروپا بهدنبال برجام تکمیلی نیست
-
بازگشت به برجام یا توافق تکمیلی
اخبارایران آنلاین