اعتراف به قتــــــــــــل دختر جوان بعد از 4 سال
گروه حوادث/ مرد کینه جو که بهدنبال اختلاف با دختری جوان او را با ریسمان خفه و جسدش را در زمینهای کشاورزی دفن کرده بود در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز پای میز محاکمه میایستد.
بهگزارش خبرنگار حوادث«ایران»، رسیدگی به این پرونده از بهمن سال 90 بهدنبال مراجعه زنی به اداره پلیس هشتگرد شروع شد. این زن مدعی شد؛ دخترش منشی مطب دندانپزشکی بوده اما از شب قبل به خانه برنگشته است. مادر المیرا در ادامه گفت: دخترم خواستگاری داشت به نام سهیل؛ آنها به هم علاقه داشتند اما خانواده سهیل راضی به این ازدواج نشدند و بعد از مدتی هم سهیل را وادار کردند با دختر دیگری نامزد کند. سر همین موضوع بین المیرا و سهیل اختلاف افتاد، تا جایی که خبر دارم آخرین بار سهیل روز قبل از ناپدید شدن دخترم به محل کار او رفته و با هم ملاقات داشتهاند.
بدین ترتیب کارآگاهان به سراغ سهیل رفتند. وی در بازجوییها از سرنوشت المیرا اظهار بیاطلاعی کرد و گفت: وقتی نامزد کردم المیرا خیلی ناراحت شد و به من گفت که من با زندگی او بازی کردهام و فریبش دادهام و باید نامزدیام را به هم بزنم، اما من دیگر به تلفنهایش جواب ندادم و خبری از او ندارم. بدین ترتیب پلیس وی را با قرار وثیقه آزاد کرد اما با گذشت 4 سال از ناپدید شدن مرموز المیرا سرانجام کارآگاهان با کنار هم قرار دادن پازل این معمای جنایی دوباره به سهیل رسیدند و وقتی او را بازداشت کردند وی این بار به قتل المیرا اعتراف کرد و گفت: روز حادثه با المیرا قرار گذاشتم تا برای آخرین بار حرف هایم را به او بزنم و بگویم از زندگیام بیرون برود. او را سوار خودرو کردم بعد به محدوده امامزادهای در هشتگرد رفتیم آنجا ایستادم او مدام از علاقهاش به من میگفت اما من دیگر او را نمیخواستم. از جیبم یک بند پلاستیکی درآوردم و دور گردنش پیچیدم و خفهاش کردم درهمان محدوده زمینهای کشاورزی بود چالهای کندم وجسدش را همان جا دفن کردم. بدنبال اعترافهای این متهم، او به اتهام قتل عمد بازداشت شد. پساز بررسی های فراوان و خاکبرداری از محل دفن جسد توسط کارشناسان، سرانجام بقایای جسد که چند تکه استخوان وموی مقتول بود کشف شد.
پساز تأیید هویت مقتول از سوی پزشکی قانونی سرانجام صبح دیروز پرونده به شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی قیومی منتقل شد وبزودی این متهم پای میز محاکمه میایستد.
متهم به قتل پس از 14 سال حبس یا آزادم کنید یا اعدام!
گروه حوادث / مرد میانسال که در حمایت از خواهرزنش مرتکب قتل شده و به قصاص محکوم شده بود پس از 14 سال بلاتکلیفی در زندان از قضات دادگاه تقاضای تعیین تکلیف در پروندهاش کرد. به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از 14 سال پیش آغاز شد. زن جوانی با مراجعه به پلیس گفت: شوهرم حمید پس از آنکه با دوستش رضا قرار گذاشت از خانه خارج شد و پس از آن دیگر خبری از او ندارم. دو روز پس از این موضوع جسد حمید داخل ماشینش پیدا شد. بررسیهای اولیه نشان میداد که او بر اثر خفگی فوت کرده و با این حال جسد مقتول برای بررسی بیشتر به پزشکی قانونی منتقل شد. مأموران پس از آن شماره تلفن همراه مقتول و تماس هایش را مورد بررسی قرار دادند و افرادی را که در چند روز آخر با او در تماس بودند مورد بازجویی قرار دادند اما به سرنخی نرسیدند تا اینکه تحقیقات بیشتر مأموران را به فردی به نام فریدون رساند. با اینکه او در مسیر بازجویی بشدت ترسیده بود اما موضوع ارتباط با مقتول را انکار کرد و از آنجا که مأموران هم به سرنخی نرسیدند، بنابراین او آزاد شد. پس از آن مأموران دریافتند مقتول چند ماه پیش از مرگش با زنی به نام بهاره در ارتباط بوده است. هرچند محتوای پیامهای میان مقتول و بهاره نشان میداد که بهاره تمایلی به ارتباط با حمید نداشته اما مأموران همین مسیر را پیگیری کردند و متوجه شدند که بهاره خواهرزن فریدون است و او چند هفته پیش از قتل متوجه ارتباط مقتول با خواهرزنش شده است. به این ترتیب فریدون دوباره بازداشت شد و در بازجوییها اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: خواهرزنم بهاره به تازگی از همسرش طلاق گرفته بود. بعد از رفتارهای حمید متوجه شدم که او برای خواهرزنم مزاحمت ایجاد کرده است. روز حادثه به صورت اتفاقی حمید را دیدم و سوار ماشینش شدم. در راه سر صحبت را با او باز کردم تا به او بگویم مزاحم بهاره نشود اما حمید عصبانی شد و حرفهای نامربوطی زد که باهم درگیر شدیم و او را خفه کردم. پس از اینکه متوجه شدم او فوت کرده بلافاصله از ماشینش پیاده شدم. همان موقع به فکرم رسید که با صحنهسازی مسیر تحقیقات را منحرف کنم از اینرو 2 فقره چک و مقداری پول نقد و تلفن همراه مقتول را برداشتم و ماشین و جسد را در گوشهای از جاده رها کردم و رفتم. سپس با پول نقدی که برداشته بودم حقوق کارگرانم را دادم و مابقی را هم به فرد فقیری دادم. چکها را هم نگهداشتم. بعد به کارگرانم گفتم اگر پلیس سراغ شما آمد بگویید من در مغازه بودم و به همین دلیل آنها هم حرف مرا تأیید کردند. بعد از اعترافات متهم او صحنه قتل را بازسازی کرد و با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه 4 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد،اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار قصاص متهم شدند. آنها حاضر به گذشت نشدند. قضات هم پس از بررسی پرونده و مستندات و اعترافات متهم، او را به قصاص و 10 سال حبس محکوم کردند. رأی صادره در دیوان عالی کشور تأیید و پرونده برای اجرای حکم به دادسرای اجرای احکام فرستاده شد. با گذشت 14 سال از تأیید حکم صادره، در حالی که اولیای دم برای اجرای حکم حاضر نشدند و از سویی تلاش خانواده متهم برای جلب رضایت نیز به جایی نرسید، فریدون با ارسال نامهای به شعبه 4 دادگاه کیفری درخواست تعیین تکلیف در پروندهاش را کرد. متهم خطاب به قضات گفت: ۱۴ سال است که در زندان بلاتکلیفم و خانوادهام روزگار سختی دارند. من به خاطر خواهرزنم دست به این کار زدم اما حالا میگویم اشتباه کردهام. اولیای دم نه پیگیر پرونده میشوند تا اعدام شوم و نه رضایت میدهند. مطابق ماده ۴۲۹ از قضات دادگاه تقاضای رسیدگی و یاری دارم و تقاضا میکنم به درخواستم رسیدگی کنند.
در پایان جلسه قضات برای بررسی موضوع و صدور رأی وارد شور شدند.
جزئیات 50 روز اسارت دختر 15 ساله در خانه مخوف
گروه حوادث/ مرد جنایتکار که پساز دستگیری به اتهام قتل دختر 15 ساله محل دفن جسد را لو نمیداد انگیزه خود را از این کار انتقامجویی از پدرخوانده مقتول عنوان کرد. بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، بهلول که روز شنبه گذشته سرانجام پساز چند ماه اعتراف کرد جسد شیما را در باغچه خانه پیرزن صاحبخانهاش دفن کرده صبح دیروز در تازهترین اعترافات خود به بیان انگیزهاش از این جنایت پرداخت.
چطور با شیما آشنا شدی؟ درترمینال بیهقی شیما را دیدم گفت از خانه فرار کرده از او خواستم که به خانه من بیاید که قبول کرد. داخل ماشین از من پرسید میتوانم سیگار بکشم من هم گفتم اینجا آزاد است. بعد از او پرسیدم مواد میکشی که گفت شیشه میکشم و در این مدت باهم شیشه هم میکشیدیم.
شیما چه مدت در خانه تو بود؟حدود 40 یا 50 روز در خانه من بود. اصلاً در این مدت بیرون نرفت. او به غیر از مصرف ماده مخدر شیشه قرص اعصاب هم میخورد. چند روزی بود که قرصهایش تمام شده و خیلی به هم ریخته بود. گفت برایم قرص بخر. شب حادثه ساعت 11 شب داشتیم تلویزیون نگاه میکردیم که گفت چرا قرص نخریدی گفتم پیدا نکردم که شروع کرد به فحاشی و گفت اگر آدم درستی بودی خانوادهات از تو جدا نمیشدند و الان در ترکیه زندگی نمیکردند. از حرفهایش عصبانی شدم و شال گردنش را گرفتم و همان طور که دور گردنش پیچیده بود آن را کشیدم. یک دقیقه بیشتر این کار طول نکشید اما زمانی که شال گردن را رها کردم، متوجه شدم که نفس نمیکشد و بدنش سرد شده است. ترسیدم و پشیمان شدم اما دیگر فایدهای نداشت.
با جسد چه کردی؟حدود یک ساعت بعد از مرگش جسد را داخل یک مانتو و بعد هم داخل نایلون فرش قرار دادم. بعد داخل ملحفه گذاشتم و روی صندلی عقب خودروام انداختم. تقریباً ساعت 12 شب بود که به سمت خانه پیرزن صاحب خانهام حرکت کردم. میدانستم که او خانه نیست یک کوچه پایینتر از خانهاش ماشینم را پارک کردم. با کلیدی که داشتم وارد خانه شدم و شروع به کندن گودالی در باغچهای که انتهای حیاط بود کردم. آنجا را آماده کردم و دوباره از خانه خارج و سوار ماشینم شدم بعد ماشین را به مقابل خانه آوردم و جسد را در محلی که کنده بودم دفن کردم.
کسی تو را ندید؟ حیاط پوشیده از درخت است و از جایی دید ندارد برای همین اصلاً معلوم نبود من چکار میکنم. از طرفی نصف شب بود و نور کافی وجود نداشت که کسی متوجه من شد.
چرا جسد را به آن خانه بردی؟بهترین جایی که برای دفن جسد به ذهنم رسید آنجا بود. اول اینکه صاحب خانه پیرزن تنهایی بود و در زمان دفن جسد خانه نبود. بعد هم که داخل حیاط اصلاً مشخص نبود و کسی هم متوجه نمیشود.
کلید خانه را از کجا آوردی؟ صاحب خانهام خودش کلید را به من داده بود در آن خانه یک انباری هست که من وسایلم را داخلش گذاشته بودم.
چرا محل دفن را لو نمیدادی؟برای اینکه پدر خوانده شیما در این مدت مرا خیلی اذیت کرد. او از اول به من شک کرده بود یکی، دوبار شیشههای ماشینم را شکسته بود و بهخاطر این کارها از او کینه به دل گرفته بودم. میخواستم اذیتش کنم.
از کجا میدانستی او پدر خوانده شیما است؟وقتی شیما در خانهام بود برایم تعریف کرد که فرزند واقعی این خانواده نیست. آنطور که شیما میگفت یکی از اقوام این موضوع را به او گفته بود. شیما فرزند یکی از اقوام دور این زوج بوده و زمانی که به دنیا آمده چون این زوج صاحب فرزند نشده بودند او را به فرزندخواندگی گرفته و تمام کارهای حقوقی و قضایی مربوط به این کار را هم انجام داده بودند.
لباسها و کفشهای زنانهای که داخل خانهات پیدا شده مال چه کسانی بود؟گفته بودم که لباسها و کفشها را برایم میآوردند تا آنها را بفروشم.
در مدتی که شیما در خانه ات بود؛ او را مورد آزار و اذیت قرار دادی؟نه. با اینکه در تمام این مدت او همیشه نزد من بود اما هیچ ارتباطی با او برقرار نکردم.
عذاب وجدان داشتی؟اوایل عذاب وجدان داشتم اما بعد از مدتی برایم عادی شد. از طرفی از پدرش کینه به دل داشتم و نمیخواستم اعتراف کنم.
نقشه تبهکارانه دوستان ناباب برای دانشجوی خارج از کشور
گروه حوادث/ پسر جوان وقتی متوجه شد تلفن همراه دوستش 60 میلیون تومان قیمت دارد نقشه سرقت از او را طراحی و اجرا کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث« ایران»، چند روز قبل پسر جوانی با مراجعه به پلیس از سرقت تلفن همراهش خبر داد و گفت: من در خارج از کشور تحصیل میکنم چند روزی برای تعطیلات به ایران آمدهام ساعت 9 شب با دوستم در پارک نشسته بودم که دو موتورسوار به ما نزدیک شدند و با تهدید چاقو و درگیری پولها و گوشی تلفن همراهم را به ارزش 65 میلیون تومان سرقت کردند.
سرهنگ «محمد کمیجانی» رئیس کلانتری 142 کن در تشریح این خبر گفت: پس از این شکایت با موضوع زورگیری با تهدید چاقو در پارک شقایق محله شهران شناسایی و دستگیری سارقان در دستور کار تیم عملیات کلانتری 142 کن قرار گرفت. با تحقیقات پلیسی سرنخهایی از سارقان شناسایی و در رصدهای اطلاعاتی مشخص شد شاکی پرونده به دعوت دوست دیگرش به پارک رفته بود و نکته جالب اینکه سارقان فقط پول و گوشی او را سرقت کرده بودند و کاری با دوستش نداشتند این نکته باعث شد پلیس به دوست شاکی ظنین شود و دستور بازداشت او صادر شد.
این مقام انتظامی افزود: پس از دستگیری دوست شاکی در بازجوییهای اولیه وی اعتراف کرد با توجه به اینکه اطلاع داشتم تلفن همراه دوستم 600 میلیون ریال ارزش دارد با چند نفر از بچه محلهای قدیمی هماهنگ کردم تا وقتی دوستم را به پارک میبرم با موتور بیایند و با تهدید چاقو تلفن وی را سرقت نمایند.
با توجه به اعترافات این فرد شناسایی سایر افراد نیز در دستور کار پلیس قرار گرفت که طی یک عملیات هماهنگ دو نفر سارق در محله تهرانپارس دستگیر و به کلانتری منتقل شدند و در بازجوییها به جرم خود اعتراف کردند و در ادامه تحقیقات مشخص شد پیشتر نیز به همین روش 15 فقره زورگیری انجام دادهاند. این مقام پلیسی در پایان اظهار داشت نفرات دستگیر شده به مرجع قضایی معرفی شدند.
قاتل جوان مهابادی اعدام شد
گروه حوادث/یکی از متهمان پرونده قتل صادق برمکی ، جوان مهابادی صبح دیروز به دار مجازات آویخته شد.
صادق برمکی شهریور سال ۹۶ به طرز فجیعی توسط 3 دوستش به قتل رسید. متهمان بعد از شکنجه صادق با ضربه سنگ به سرش، او را کشته و جسدش را آتش زده بودند. چند روز بعد از قتل ، جسد سوخته صادق توسط یک چوپان در بیابان های اطراف مهاباد کشف شد.این سه پسر خشن از صحنه فجیع جنایت خود فیلم گرفتند و با جسد هم سلفی گرفته بودند.
پس از دستگیری متهمان آنها انگیزه خود را از قتل صادق کینه و کدورت قدیمی از دوران مدرسه و همچنین انگیزه های شیطان پرستی عنوان کردند. آنها به قصاص محکوم شدند اما مدتی بعد یکی از متهمان در زندان خودکشی کرد. بدین ترتیب با گذشت 3 سال از این ماجرا سرانجام صبح دیروز یکی از متهمان در حضور مادر و پدر مقتول در زندان اعدام شد . متهم پای چوبه دار از اولیای دم طلب بخشش کرد و گفت:«من فریب دوستانم را خورده بودم.جوان بودم و اشتباه کردم.» اما اولیای دم راضی به گذشت نشدند و حکم قصاص اجرا شد و قصاص دومین متهم نیز به زودی اجرا خواهد شد.